ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از ابوبکر صدیق س در مسیر دعوت الی الله مواضع حکیمانهای به ثبت رسیده است که دلالت بر عظمت شأن و مقام و صداقت وی با خداوند متعال میکند؛ اکنون برای مثال به برخی از این مواضع اشاره میکنیم.
مطلب اول: دفاع ابوبکر صدیق س از رسول خدا ج و نصرت و یاری ایشان
از عروة بن زبیر روایت است که میگوید: «به عبدالله بن عمرو بن عاص گفتم: مرا از شدیدترین رفتاری که مشرکان با رسول الله ج داشتند خبر بده؟ گفت: درحالیکه رسول خدا ج در حجر کعبه (حطیم) نماز میخواند، عقبة بن ابی معیط آمده و شانهی پیامبر ج را گرفت و لباسش را بر گردن رسول خدا ج پیچید و به شدت فشرد و خواست او را خفه کند که ابوبکر آمده و شانه عقبة را گرفت و او را از رسول خدا ج دور نموده و گفت: ﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ ٱللَّهُ وَقَدۡ جَآءَکُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ مِن رَّبِّکُمۡۖ﴾ [غافر: 28]، «آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من الله است؟»[1].
ابوبکر س شجاعترین مردم بود. روایت شده که علی بن ابیطالب س خطبه خوانده و گفت: «ای مردم، به من بگویید شجاعترین مردم کیست؟ گفتند: خودت، ای امیر مومنان؛ علی فرمود: اما من با کسی روبرو نشدم مگر اینکه از او رفتار عادلانه خواسته و وی را به انصاف فرا خواندم؛ لیکن مرا از شجاعترین مردم خبر دهید! گفتند: نمیدانیم؛ او چه کسی است؟ فرمود: ابوبکر؛ روز بدر برای رسول خدا ج سایبانی تدارک دیده و سپس گفتیم: چه کسی همراه پیامبر ج میماند تا مشرکان به آنحضرت یورش نیاورده و حملهور نشوند. به خدا سوگند کسی جز ابوبکر نزدیک رسول خدا نبود و با شمشیر بیغلاف نزدیک سر رسول خدا ج ایستاد، چنانکه کسی به آنحضرت نزدیک نشده و حملهور نمیشد مگر اینکه ابوبکر به او حمله میکرد؛ براستی که شجاعترین مردم است».
علی س میگوید: براستی دیدم که مشرکان رسول خدا ج را محاصره نموده و یکی او را از ادامه راه باز میداشت و دیگری آنحضرت را تکان میداد درحالیکه میگفتند: «تو کسی هستی که خدایان را خدایی واحد قرار دادی؟» به خدا سوگند از میان ما کسی جز ابوبکر به پیامبر ج نزدیک نشد چنانکه یکی از آنها را میزد و با دیگری مبارزه نموده و با آن یکی زد و خورد میکرد درحالیکه میگفت: وای بر شما «أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ». پس از این علی ردایی که بر تن داشت بر چهره کشید و چنان گریه کرد که ریشش تر شد. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا مومن خاندان فرعون بهتر است یا ابوبکر؟ پس همگی ساکت شدند. سپس فرمود: پاسخ مرا نمیدهید؟ به خدا سوگند، لحظهای بودن با ابوبکر بهتر از سرزمینی است که پر از افرادی چون مومن آل فرعون باشد؛ مومن آل فرعون ایمانش را کتمان نمود و ابوبکر فردی بود که ایمانش را اعلان نمود»[2].
[1]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المناقب، باب ما لقی النبی ج وأصحابه من المشرکین بمکة (7/165)، (7/22)، (8/533)؛ (ش: 3856).
[2]- ابن کثیر این داستان را ذکر نموده و آن را به بزار نسبت داده است. نگا: البدایة والنهایة (3/272)؛ و هیثمی در مجمع الزوائد (9/47) میگوید: در سند وی شخصی است که او را نمیشناسم. اما برای بخشهایی از این متن شواهدی در احادیث صحیح ذکر شده است. نگا: صحیح مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب الإمداد بالملائکة فی غزوة بدر (3/1383)، (ش: 1763)؛ و بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب قوله تعالى: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ ...﴾ [الأنفال: 9] (7/287)، (ش: 3953)؛ وکتاب فضائل الصحابة، باب فضل أبیبکر س (7/22)، (ش: 3678)؛ و نگا: حیاة الصحابة، محمد یوسف کاندهلوی (1/540)؛ و حلیة الأولیاء (1/32)؛ و نگا: تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطی، ص37.