بخش پنجم:
معلومات عام در بارۀ قرآن
تدوین مصحف کریم، در ابتداء امر بدون ترقیم آیات و بدون شکلگذاری و نقطه بر روی حروف بود. با این هم مسلمانها با قرائت صحیح قرآن را میخواندند و علت همانا این بود که در آن عصر حفاظ قرآن زیاد بودند و مسلمانها همانطوری که از رسول خدا ج و اصحاب بزرگوار آموخته بودند با فطرت و طینت پاکشان قرائت میکردند.
چون فتوحات اسلامی وسعت یافت و در اسلام غیر عرب نیز درآمد، احتیاج مبرم به تدقیق در نسخهها و قرائت گردید، از آنجا بود که علم املاء و نگارش که همان فن کتابت و ضمایم آنست، به وجود آمد و علم «تجوید» نیز که همانا فن اداء صحیح برای تلاوت قرآن است عرض اندام نمود.
در مدتی که جمع و تدوین قرآن تحت نظر و کنترل دولت اسلامی و ائمهی هدی اتمام یافت، قواعد املاء به همین شکل که حالا در مصاحف میبینید بود.
و به جا است تذکر دهیم که احدی به تغییر آن جرأت ننمود و عمدهترین مسأله ترس از تحریف قرآن کریم بود، حال آنکه املاء و نگارشی که معمول بود درگذشت زمانهها بر آن تغییراتی وارد آمد و به شکل متکاملتری عرض اندام نمود.
البته علت عمدهای که معمولاً در قرائت (آن که تازه به قرآن شروع مینماید و مبتدی است) صعوبت و دشواری مشاهده میشود از همینجا است که مصاحف بر شیوهی کتابت قدیمی باقی مانده است.
مثلاً:
﴿ٱلرَّحۡمَٰن﴾ ما مینویسیم: «الرحمان».
﴿ٱلسَّمَٰوَٰتِ﴾ ما مینویسیم: «السماوات».
﴿ٱلصَّلَوٰةَ﴾ ما مینویسیم: «الصلاة».
﴿ٱلزَّکَوٰةَ﴾ ما مینویسیم: «الزکاة».
﴿أَیُّهَ ٱلثَّقَلَانِ﴾ ما مینویسیم: «یُها».
﴿لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ﴾ ما مینویسیم: «لأذبحنه».
الم: الف – لام – میم
حم: حا – میم
و هرگاه به نحوی باشد که قرآن بر شیوهای که سلف قرائت مینمودند (بر پیروی از آنها) تلاوت شود، بناء دیگر شخص مبتدی نیز با اینگونه فراگیری میتواند تفاوت و فرقی که میان رسم قدیم و املاء جدید است درک نماید.
نویسندگان و کتاب مصحف همچنین به وضع اشاراتی اهتمام زیادی نمودهاند، به گونهای که راهنمایی قاری بر مواضع وقف جایز و ممنوع گردیده است و همینطور او را به برخی احکام تجوید چون ادغام، تنوین و امثال آن آشنا میسازد و مسلم است خدمتی بزرگ است که شده است.
م: علامت وقف لازم.
ج: علامت وقف جایز که مساوی با وصل است.
صلی: علامت این که وصل اولی از وقف است.
قلی: علامت آن که وقف اولی است.
ط: علامت وقف مطلق، یعنی وقف احسن است.
ص: وقفی است که هرگاه سبب آن باشد وقف مرخص است.
لا: علامت عدم وقف.
س: علامت این که بر حرف سکته شود.
و امثال این رموز که در صفحات اخیر مصاحف بزرگ (با اختلافی که در این باره است) بیان شده است که توجه و دقت در این رموز لازم است.
ٌ: دلالت بر این مینماید که در ضم اخفاء شود.
ٌ: دلالت بر این مینماید که تنوین اظهار گردد.
ٌ: دلالت بر این میکند که ادغام گردد توام با این که حرف بعدی مشدد شود.
ْ: نشان سکون است.
«مصحف» همان کتاب متکامل (جامع و کامل) را گویند.
پیامبر خدا ج در زمان حیاتش بر مسلمانها مواضع سوره و آیه را بیان فرمودند، روی این اساس مصاحف اولی اجزاء و بخشها (که حالا در مصاحف دیده میشود) را نداشت، تا آنگاه که مسلمانها بر پیروزیها دست یافتند و ساحهی دولت اسلامی گسترش پیدا کرد. مسلمانها با عنایت و توجهی افزونی به قرآن دستور آسمانی خداوندی توجه نمودند، در آن وقت که از عصر پیامبر اسلام ÷ مدتها گذشته بود، خطاطان و قاریان، قرآن را بر سی «جزء» تقسیم نمودند و هر جزء را به هشت بخش که هر بخش آن را مسمی به «ربع» نمودند که «ربع» تقریباً معادل دو صفحه میباشد و برخی قراء و کُتَّابَ، قرآن کریم، از این هم پافراتر گذاشتهاند اقداماتی زیادتری در این مورد نمودند که حتی بر هر ده آیه نشانهای مشخص نهادند و نام آن را «عشرا» گذاشتند و همین مصحفی را که هم اکنون در دست داریم همهی این علامات و مشخصات را دارد.
هرچند که برخی دانشمندان اینگونه اقدامات را مجاز دانستند و بر صحت این تقسیم اذعان کردهاند، ولی عدهای از علمای اسلامی اینگونه اقدامات را مجاز ندانسته و مکروه پنداشتهاند.
به هرحال، ناگفته پیداست که این تقسیم نه تنها در وقت تلاوت مفید و سودمند واقع شده است، بلکه حتی در موقع فراگیری و تدریس کلام خداوندی به ویژه در نماز تراویح که به ختم قرآن اقدام میشود، تسهیلاتی را فراهم گردانده است؛ به نحوی که امام میتواند قرآن را در سی شب یا کمتر – ماه رمضان – ختم نماید.
حسابی که به دست آمده است نشان میدهد که سورههای قرآن کریم 114 و شمار آیات آن به 6236 آیه میرسد، البته در عدد آیات اختلاف اندکی میان علماء گرامی هست، چنانچه برخی مصاحف از این تعداد بیشتر و برخی کمتر یاد کردهاند.
زمانی که اسلام بر افق قیرگون و تیرهی مکه تابیدن گرفت، قرآن کریم منحیث معجزهی بزرگ بر پیامبر اسلام ج منجم و چند آیهای نازل میشد.
به این ترتیب قرآن با این که در مناسبات مختلف نازل میشد، تقریباً 23 سال را در بر گرفت. روی این اساس بعضی از سور و آیات قرآن چون در مکه نازل شد «مکی» نامیدند و بعضی هم که در مدینه نازل شد «مدنی» نامیدند.
هرگاه به دقت در کلام الله مجید نگریسته شود، به خوبی آیات مکی (آیاتی که در مکه نازل شده) تمییز داده میشود، چون آیات مکی حایز الفاظ قوی و فقرههای کوتاهی بوده است و معظم آیات آن پیرامون توحید، یا تهدید و یا وصف بهشت و دوزخ میچرخد، چنانچه اکثر سورههای جزء «عم» همینطور است که در مکه نازل شدهاند چه ظروف دعوت در آن جو مستدعی همین بود. مثلاً فرمودهی خداوند عزوجل:
﴿تَبَّتۡ یَدَآ أَبِی لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾.
و فرمودهی تبارک و تعالی:
﴿إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ١﴾.
و بخشی از قرآن کریم که در مدینه نازل شده است حایز خصوصیتهای جدا از ویژگیهایی که در آیات مکی است میباشد، به نحوی که فقرههای طویل دارد و پیرامون قصهها و احکام شریعت و تنظیم درست و دعوت به رحمت و تسامح میچرخد.
مسلما حکمت در این همانا به خاطر این بود که ظروف دعوت در جوی چون مدینه مقتضی این بود که آیات مسائل فوق را بیان فرماید.
چه بعد از این که دعوت در شکل دولتی مستقر گردید و اصول عقیده در نزد بسیاری واضح شد، لابد که مطابق همان محیط موضوعات تبیین گردد.
مثال آیات مدنی فرمودهی خداوند تعالی است:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ﴾ [البقرة: 282].
«ای مؤمنان! اگر معامله کنید با یکدیگر به وامدادن تا میعاد مقرر پس بنویسید آن را».
از آنجائی که ارادهی خداوندی مقتضی این بود که کلام کریم ذات کبریایی برای بشر معجزه باشد و مخلوقات در برابر آن به عجز خویش اذعان ورزند، روی این اساس در قرآن کریم آیاتی دیده میشود که در جمله و کلماتش مشابه و همانند دیگر آیات میباشد. مثل فرمودهی خداوند تعالی در سورهی بقره آیهی 58:
﴿وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ﴾.
و فرمودهی خداوند در سورهی اعراف آیهی 161:
﴿وَقُولُواْ حِطَّةٞ وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا﴾.
و فرمودهی خداوند أ در سورهی بقره آیهی 120 و سورهی انعام آیهی 71:
﴿قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۖ﴾.
و فرمودهی آن در سورهی آل عمران آیهی 73:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ﴾.
و فرمودهی خداوند در سورهی بقره:
﴿هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا﴾.
و در سورهی ابراهیم:
﴿هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا﴾.
و فرمودهی خداوند در سورهی کهف:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا﴾.
و در سوره سجده:
﴿ثُمَّ أَعۡرَضَ عَنۡهَآۚ﴾.
و فرموده خداوند در سورۀ آل عمران:
﴿قَالَتۡ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی وَلَدٞ﴾.
و در سورهی مریم:
﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ﴾.
هرچند که اینگونه آیات در کلام الله مجید در صورتی که از حفظ خوانده شود بر قاری صعوبت و دشواری خلق خواهد نمود، اما نباید از یاد برد که وجود اینگونه آیات کریمهی هممثل (ولی با تفاوت کم، در تقدیم و تأخیر برخی کلمات) است که قاری را ناگزیر میسازد که همه وقت از تلاوت قرآن غافل نشده و آنچه را که حفظ نموده کراراً گردان نماید.
از همینجا است که برخی حفاظ گویند:
«لولا المتشابهات فی القرآن لتغنى به الصبیان».
و من الله التوفیق
پایان
﴿فَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یَهۡدِیَهُۥ یَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن یُرِدۡ أَن یُضِلَّهُۥ یَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَیِّقًا حَرَجٗا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی ٱلسَّمَآءِۚ﴾ [الأنعام: 125].
هرگاه بعد میم ساکنه هر حرفی از حروف هجاء به استثنا باء و میم واقع شود اظهار میشود.
مثال:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ﴾___ ﴿فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ١٦١﴾ ___ ﴿یَمۡشُونَ﴾
هرگاه بعد میم ساکنه حرف باء واقع گردد اخفاء باغنه شود.
مثال:
﴿تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ﴾ ___ ﴿یَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَ﴾ ___ ﴿کُنتُم بَِٔایَٰتِهِۦ﴾ ___ ﴿وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ﴾
هرگاه بعد میم ساکنه حرف «میم» دیگر بیاید ادغام میشود.
﴿عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩﴾ ___ ﴿إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ﴾
«را» تفخیم خوانده شود: وقتی که مفتوحه باشد.
مثال:
﴿بِرَبِّکُمۡ﴾___﴿یُسۡرٗا٨٨﴾__ ﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ﴾
و یا مضمومه باشد:
مثال:
﴿بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾ ___ ﴿نَصۡرُ ٱللَّهِ﴾
و یا ساکنه باشد:
مثال:
﴿زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِر﴾ ___ ﴿قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا﴾
و قبل آن مضموم و یا مفتوح باشد:([1])
مثل:
﴿وَزَرۡعٞ وَنَخِیلٞ﴾ ___﴿بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا﴾
و «راء» ترقیق خوانده شود: هرگاه مکسور باشد (غالبا) و یا ساکن باشد و قبل آن مکسور:
﴿ٱلۡقَرِین﴾ ___﴿بَارِدٞ﴾___﴿لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤﴾
لام در کلمه «الله» تفخیم (درشت و غلیظ) خوانده میشود:
هرگاه ماقبل آن مضموم باشد.
مثال:
﴿نَصۡرُ ٱللَّهِ﴾ ___ ﴿رَسُولَ ٱللَّهِ﴾
و یا مفتوح باشد:
مثال:
﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾___ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ﴾
و ترقیق (نازک) خوانده میشود، هرگاه ماقبل لام مکسور باشد.
مثال:
﴿بِٱللَّهِ﴾___ ﴿وَیُنَجِّی ٱللَّهُ﴾___ ﴿مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾
عموماً ادغام میباشد: برای هردو حرف از نوع واحد:
مثال:
﴿ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا﴾___﴿یُوَجِّههُّ﴾___﴿یُدۡرِککُّمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾
و برای هردو حرف متجانس در مخرجهای شان و یا متقارب:([2])
قَد تَّبَیَّنَ ___ ارْکَب مَّعَنَا ___ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ
و مثل
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی﴾ ___ ﴿أَلَمۡ نَخۡلُقکُّم﴾
و این ادغام چیزی است که قاری از جانب خود مینماید، زیرا که ادغام بر زبان آسانتر و در نطق بهتر است.
لحن عبارت از هر نطق و یا تشکیلی است که معنی قرآن کریم([3]) را تغییر دهد و طبعاً این حرام است.
«أنعمتُ علیهم» بدل از «أنعمتَ».
«إن الله هو الرزَّاء» بدل از «الرزَّاق».
«عَیَّ على الصلاة» بدل از «حَیَّ على».
«حَیَّ على الفلاه» بدل از «الفلاح».
قلقله (یعنی تکاندادن در مخرج در حال سکون):
عبارت است از اهتزاز حرف یا اماله آن (گرداندن) به جانب حرکت مابعدش: و قلقله در این حروف میباشد: «قطب جد»
(ق. ط. ب. جـ. د)
هرگاه ساکن واقع شود مثل:
﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ﴾ ___﴿یَبۡغُونَکُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾___ ﴿عَتِیدٞ﴾ ___ ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ﴾___ ﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾
عبارت از شروع قرائت ابتداءً و یا بعد از سکوت در اثناء قرائت است.
همانا قطع نطق یا موقتاً و نهایتاً میباشد و البته برای هریک از این دو احکامی است:
شروعی است که برای آن علاقهای به ماقبلاش لفظا و با معنا نیست مانند ابتداء به قوله تعالی:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾ [الحجر: 9].
شروعی است که برای آن علاقه به ماقبلش در معنی باشد و البته اگر به آن شروع کرده شود مفهوم آن نیکوتر میباشد.
مانند فرموده خداوندی:
﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ جَعَلَ ٱلسِّقَایَةَ فِی رَحۡلِ أَخِیهِ﴾([4]).
همان ابتدائی است که مفهوم آیه را از شدت تعلقش به ماقبل آن فاسد میسازد و این ناجایز است: مانندی که بگویی: «وما نحن لک بمؤمنین».
و گویی:
﴿وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ﴾.
در وقت انقطاع نَفَس پیوستدادن کلام به ماقبلش نیکو است اگر شروع از اینجا (جایی که نفس قطع شده) حسن و خوب نباشد، مانندی که میگویی:
مثلاً: ﴿وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ﴾.
و بعداً اضطراراً توقف میکنی و باز برگشت میکنی و میگویی:
﴿وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ﴾.
آنست که کلام لفظاً و معناً به آن تمام مییابد.
مثل: ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧﴾.
آنست که وقف بر آن نیکو است، لکن احسن وصل به مابعد آنست.
مثل: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾.
و بعداً برگشت میکنی و میگویی:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾.
وقف قبیح «وقف بر آن خوب نیست»!
آنست که ایستادن نهایی بر آن از جهت شدت تعلق آن به مابعدش زشت و قبیح میباشد و مفهوم با این وقف فاسد میشود: مانند وقف بر کلمه:
«الإنس، والصلاة، والمصلین».
در فرمودهی خداوند:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ﴾.
و لازم است که بگویید: ﴿إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦﴾.
﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ و لازم است که آیه را کامل نمایید: ﴿وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ﴾.
﴿فَوَیۡلٞ لِّلۡمُصَلِّینَ٤﴾ و حتمی است که کامل آیه را با هم بخوانید: ﴿ٱلَّذِینَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ٥﴾.
بناء لازم است وصل در وقت شروع به قرائت میان این کلمات و مابعدشان، خوف از فاسد شدن مفهوم به وقف در آن و شروع به مابعد آن([5]).
دانشمندان و مفسرین گرامی در ترسیمکردن کلمات به این مسایل توجه ژرفی نمودهاند به نحوی که اصطلاحات مشخصی را در اکثر مصاحف وضع نمودهاند و برای طالب رجوع به این نشانهها جهت استفاده از آنها لازم است. هرچند که برخی علماء در این مورد مبالغه هم کردهاند.
غنهکردن تنوین و نون مشدده و ساکنه لازم است.
﴿وَإِن نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُم﴾___ ﴿صَفّٗا صَفّٗا٢٢﴾___ ﴿ءَایَٰتٞ مُّحۡکَمَٰتٌ﴾
چنانکه میم ساکنه مدغم در مثلش در حرف باء غنه میشود.
﴿لَهُم مَّا یَشَآءُونَ﴾___ ﴿أَم بِهِۦ جِنَّةُۢۗ﴾
بیرونکردن زبان در نطق، شاء، ذال، ظا، واجب است، زبان در نطق جیم (در غیر مبالغه)([6]) تعطیش گردانده شود.
لازم است که بازگشت به زبان بر نطق ضاد شود تا به دال اشتباه نیفتد.
و لازم است که بازگشت به زبان بر نطق صاد شود تا به سین اشتباه نیفتد.
و این موضوعی است که شنیدن و تمرین در آن سودمند است.
و باید در نطق حروف دقت زیاد گردد، تا خدا ناخواسته بر شیوهی امتهای دیگر نشود که جیم را تلفظ میکردند و یا قاف را در نطق به همزه و یا غین بدل مینمودند و امثال این...
خوف از تحریف کلمات قرآن از مواضع خود، مثلاً در نطق حروف به شکل زیر (در کلمات) مفهوم به کلی عوض میشود:
مثلاً:
مفهوم عوض میشود در «اللزین» از «الذین».
مفهوم عوض میشود در «الآدر» از «القادر».
مفهوم عوض میشود در «الرزَّاء» از «الرزاق».
مفهوم عوض میشود در «والسوء» از «السوق».
.. الخ
نباید که فرمودهی خداوندی را از نظر دور داشت که قرآن را وصف فرموده است:
﴿قُرۡءَانًا عَرَبِیًّا غَیۡرَ ذِی عِوَجٖ﴾ [الزمر: 28].
بجا است که یادآور شویم برخی ملتها به نحوی (احتراز از خطاء) مبالغه را پیش گرفتهاند که نطق کلمات عربی را به کلی مشکل عرض اندام کرده و حتی کتابت آن، مشکل و صعب نمودار شده است: شواهدی زیادی در دست است از آن جمله در صحیفهای که در اروپا توزیع شده بود خواندم. کلمه ذوالحجه را اینطور نوشته Zul–hidhjdhja در حالی که میشد که بنویسند zolhijjah این شکل و مسلم که سختگیری و مبالغهی آن عده تاثیر گذاشته است.
تمرین 1- آیات زیر را توأم با مراعات آنچه که در آن از غنَّه و مَدّ است قرائت نمایید:
﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا٧﴾ [الإسراء: 7].
﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِیهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ یَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا١٨﴾ [الإسراء: 18].
تمرین 2- تحت مواقع وقف حسن یک خط خفیف و تحت مواضع وقف قبیح دو خط بگذارید.
﴿بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ٨١ قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢ لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٨٣ قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ٨٦ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیۡهِ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩﴾ [المؤمنون: 81-89].
تمرین 3- توأم با بیان حکم لفظ جلاله، این آیات را قرائت نمایید و توجه نمایید که باید حروف از مخارج صحیحاش بیرون شوند.
﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا٦٢﴾.
﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١٨٩﴾.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١﴾.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ﴾.
﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ٤٢﴾.
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٖ٣٢﴾.
﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۖ إِنِّی لَکُم مِّنۡهُ نَذِیرٞ مُّبِینٞ٥٠ وَلَا تَجۡعَلُواْ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۖ إِنِّی لَکُم مِّنۡهُ نَذِیرٞ مُّبِینٞ٥١﴾.
تمرین 4- جاهای قلقله و احکام راء را در آیات زیر بیان دارید.
﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ٢٦﴾.
﴿فَأَقۡبَلَتِ ٱمۡرَأَتُهُۥ فِی صَرَّةٖ فَصَکَّتۡ وَجۡهَهَا وَقَالَتۡ عَجُوزٌ عَقِیمٞ٢٩﴾.
﴿۞قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣١﴾.
﴿مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ٥٧﴾.
﴿۞کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ فَکَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ وَٱزۡدُجِرَ٩﴾.
تمرین 5- این آیات را در حالی که احکام میمی که در آنست توضیح میدهید قرائت نمایید.
﴿عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ٤٨﴾.
﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ مِّن قَبۡلُۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ هُمۡ أَظۡلَمَ وَأَطۡغَىٰ٥٢﴾.
﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِکُمۡ إِذۡ أَنشَأَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِی بُطُونِ أُمَّهَٰتِکُمۡۖ فَلَا تُزَکُّوٓاْ أَنفُسَکُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ٣٢﴾.
﴿وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِۖ﴾.
﴿أَیۡنَمَا تَکُونُواْ یُدۡرِککُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ کُنتُمۡ فِی بُرُوجٖ مُّشَیَّدَةٖۗ﴾.
[1]- تفخیم میشود همچنین در یک عده حروفی که قبل آن مکسور است مثل: من کل امرٍ
[2]- مسلما که در ادغام، حرف اولی حرف مایل به دومی بدل میگردد.
[3]- و همینطور است حدیث شریف و آذان.
[4]- این آیهی مبارکه پس از فرمودهی خداوند تعالی در سورهی یوسف است که میفرماید:
﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٨﴾ [یوسف: 58].
[5]- برخی علماء بر این عقیدهاند که مطلقا در وقف بر رئوس آیات کراهیت نیست، چنانچه که در مصحف ترسیم شده است، زیرا که رسول خدا بر رئوس آیات وقف فرمودهاند.
[6]- به این مفهوم که یک طرف زبان میان دندانهای پیش دهان نهاده شود.
بخش سوم:
احکام نون ساکنه و تنوین([1])
پیامبر خدا ج ما را دعوت فرموده است که به خوشآوازی و ترنم با قرآن توأم با مراعات خشوع و عدم بازی با آن بپردازیم.
و مراعات احکام این بخش طریقه و شیوهی این ترنم را حفظ میدارد به گونهای که در تلاوت شیرینی و گوارایی پسندیده و سهلی را میآفریند و البته این گوارایی با ادخال برخی حروف متشابه و متقاربه در بعض برخی حروف دیگر بدون این که آن حرف ضایع شود و یا مفهوم را فاسد سازد به دست میآید.
احکام نون ساکنه و تنوین چهار قسم است:
1- اظهار.
2- ادغام.
3- اخفاء.
4- اقلاب یا ابدال.
همانا اظهارنمودن روشن و واضح نون ساکنه (یا تنوین) در نطق است و این اظهار در جایی است که پس از نون ساکنه یا تنوین یکی از این حروف بیاید:
(ء . هـ . ع . ح . غ . خ)
زیرا که حرف نون از اول دهان بیان میشود و این حروف از آخر دهان اداء میشود، بناءً در بین اینها نزدیکی و تقاربی دیده نمیشود و این حروف در این شعر جمع شده است.
حروف حلقی شش بود ای بیوفا |
ها و همزه حا و عین غین و خا([2]) |
مثال:
الهمزة:
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ﴾___ ﴿عِوَجًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ﴾ ___﴿بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا﴾
الهاء:
﴿عَلَىٰ عِلۡمٍ هُدٗى﴾ ___﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ﴾ ___ ﴿وَلِکُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ﴾
العین:
﴿أَجۡرًا عَظِیمٗا﴾ ___ ﴿وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ﴾ ___ ﴿أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ﴾
الحاء:
﴿عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾___ ﴿مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا﴾ ___ ﴿یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا﴾
الغین:
﴿عَفُوًّا غَفُورًا﴾___ ﴿بِقُرۡءَانٍ غَیۡرِ هَٰذَآ﴾
الخاء:
﴿لَطِیفًا خَبِیرًا﴾___﴿مِّنۡ خَیۡرٖ﴾ ___﴿إِنۡ خِفۡتُمۡ﴾
عبارت است از جعل نون ساکنه در نطق همراه حرفی که پیوست آن میآید، چون یک حرف و این در جایی میباشد که نون ساکنه قبل حروف زیر واقع شود([3]).
«یرملون»
و این به خاطر نزدیکی و تقارب مخارج این حروف در مقدم (پیش) حلق است.
مثال:
الیاء:
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ﴾___ ﴿یَهۡدِی مَن یَشَآءُ﴾ ___﴿إِن یَشَأۡ یَرۡحَمۡکُمۡ﴾
الراء:
﴿مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا﴾ ___﴿مِّن رَّبِّهِمۡ﴾ ___ ﴿رَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾([4])
المیم:
﴿لِأَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾ ___ ﴿رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّکَ﴾ ___ ﴿مَلُومٗا مَّدۡحُورًا﴾
اللام:
﴿فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ﴾ ___﴿فَسَلَٰمٞ لَّکَ﴾ ___ ﴿مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ﴾
الواو:
﴿قَآئِمٞ وَحَصِیدٞ﴾ ___ ﴿رَحِیمٞ وَدُود﴾ ___ ﴿خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا﴾
النون:
﴿إِن نَّشَأۡ﴾___ ﴿کِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥ﴾___ ﴿عَذَابٗا نُّکۡرٗا﴾
تمرین 1- ده آیه از سورهی «الإنسان» را بخوانید و در ورقهای دیگری مواضع و جاهای ادغام را درج نمایید.
تمرین 2- سورهی «العلق» را قرائت نمایید و مواضع و جاهایی که اظهار در آن است یادداشت نمایید.
تمرین 3- زیر مواضع ادغام در آیات ذیل خطگذاری نمایید:
﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٧٠﴾.
﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ٧١﴾.
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ٨٦﴾.
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾.
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ٨٨﴾ [ص: 88].
تمرین 4- در آیات زیر جاهای اظهار را خطگذاری کنید:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ﴾ [النحل: 72].
﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدًا عَلَیۡهِم مِّنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَجِئۡنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ﴾ [النحل: 89].
﴿أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا یَبۡلُوکُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ﴾ [النحل: 92].
تمرین 5- در قرآن جستجو و تفحص نمایید و سه آیه را که در آن ادغام باشد استخراج فرمایید.
تمرین 6- در کتاب الله تفحص نمایید و سه آیه را که در آن اظهار باشد استخراج نمایید.
عبارت از قلب نون ساکنه و یا تنوین به میم است هرگاه بعد از از نون ساکنه و یا تنوین حرف باء باشد...
و سبب در این قلب همانا تقارب آن دو است و دیگر این که تلفظ حرف باء خیلی قوی بربهم خوردن لبها میباشد...
مثال:
﴿یَنۢبَغِی﴾___ ﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ١١﴾ ___ ﴿مِنۢ بَعۡدِهِم﴾
عبارت از نطق نون ساکنه یا تنوین به شکل متوسط میان اظهار و ادغام است، هرگاه بعد آن حروف زیر بیاید:
(ص ذ ث ک ج ش ق س د ز ف ت ض ظ)
و این 15 حرف است که در اوایل کلمات بیت زیر جمع شده است:
صِفْ ذَا ثَنَاکُمْ جَادَ شَخْصٌ
قَد سَمَا |
|
دُمْ طَیِّبًا زِدْ فِیْ تُقًى
ضَعْ ظَالِـمًا |
مثال:
﴿یَنطِقُ﴾___ ﴿عَفُوّٗا قَدِیرً﴾ ___ ﴿إِن جَآءَکُمۡ﴾___ ﴿فَمَن تَبِعَنِی﴾
تمرین1- خط خفیفی زیر مواضع اقلاب در آیات زیر بگذارید:
﴿أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾.
﴿مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ١١﴾.
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ١٣﴾ [القلم: 13].
20 آیه([5]) از سورهی «المعارج» را قرائت نمایید و مواضع اخفاء را در آن بیان دارید.
تمرین 2- زیر جاهای ادغام و اخفاء در حالی که سبب آن را بیان میدارید خطگذاری نمایید.
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِیٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَکَ خَیۡرٗا مِّن ذَٰلِکَ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَیَجۡعَل لَّکَ قُصُورَۢا١٠﴾.
﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا١١﴾.
﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا١٢﴾.
﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا١٣﴾.
تمرین 3- سه آیه را که در آن اقلاب باشد بیاورید.
تمرین 4- جاهای ادغام، اظهار و اخفاء را در آیات زیر روشن سازید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ٥﴾.
﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ٦﴾.
﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٞۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٌ٧﴾.
[1]- تنوین شامل این باب است، زیرا که تنوین در وقف نطق نون ساکنه است.
[3]- و البته این بعد از قلب نون حرف مماثل به مابعدش است، هرگاه حروف غیر از نون از حروف مذکوره باشد یعنی هرگاه بعد نون «نون» باشد ادغام در نون میشود.
[4]- ادغام با راء و لام بدون غنه میباشد و با چهار حرف باقی با غنه میباشد –
و غنه عبارت از: آوازی است که با نطق از بینی بیرون میشود.
[5]- ملاحظه فرمایید به وصل آیات تا به خوبی برایتان ظاهر گردد و آنچه که در آیات از احکام تجوید است.
تجوید عبارت از فنی است که به وسیلهی آن صحت نطق به حروف قرآن کریم شده است و از احوال وقوف بر آیات قرآنی معرفت به دست میآید.
حفظ زبان از خطاء در تلاوت قرآن است.
بخشهای عمدهای از علم تجوید به صورت زیر است:
ا - احکام مد.
ب- احکام نون ساکنه و تنوین.
ج- احکام عمومی.
مد عبارت از اطالت آواز به حرفی از حروف است.
الف، واو و یاء است.
همانا ضرورت صورتی است تا جمال کلام ظاهر شود.
مد دو قسم است:
1- مد طبیعی.
2- مد غیر طبیعی.
همانا مد عادی است که در آن پس از حرف مد همزه([1]) و ساکن نباشد. مثل:
﴿قَالَ﴾___﴿کَانَ﴾ ___ ﴿لِإِیلَٰفِ قُرَیۡشٍ١﴾ ___ ﴿ٱللَّهُ﴾ ___ ﴿مَالُهُۥ﴾___ ﴿سَیَصۡلَىٰ﴾
و اکثر مدود در قرآن از همین قسم آسان است.
این است که به اندازهی دو حرکت کشش شود (یعنی یک ثانیه).
چنانکه گویی یک ... دو.
عبارت از آنست که در آن پس از حرف مد، همزه یا سکون واقع شود، هرگاه در آن پس از حرف مد همزه واقع شود، متصل یا منفصل نامند.
و اگر در آن پس از حرف مد سکون واقع شود لازم، یا عارض به سکون نامند.
هرگاه پس از حرف مد همزه بیاید لازم است که مد را اندکی اضافه گردانیم، زیرا که همزه از آخر حلق بیرون میشود و در این وقت مد را چهار کشش میدهیم (به مدتی که میشماریم، یک ... دو ... سه ... و چهار) و مجاز است که مد را تا پنج یا شش حرکت اضافه کنیم([2]). مثال:
﴿یَٰٓأَیُّهَا﴾___ ﴿إِنَّآ أَوۡحَیۡنَآ﴾ ___ ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا﴾
و این نوع را مد منفصل نامند، زیرا که مد در یک کلمه و همزه در کلمهی دیگر واقع شده است.
مثال دیگر:
﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ﴾ ___﴿هَٰٓؤُلَآءِ﴾ ___﴿قَآئِمَةٞ﴾___ ﴿سِیَٓٔتۡ وُجُوهُ﴾
و این نوع را مد متصل نامند، زیرا که مد و همزه هردو در یک کلمهاند.
تمرین 1- با خود سوره «التین» را بخوانید و مدهای طبیعی آن را در ورقهی خارجی بنگارید.
تمرین 2- خط نازکی را با قلم (مداد)، زیر مدهای طبیعی در آیات زیر بگذارید:
﴿وَدَانِیَةً عَلَیۡهِمۡ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِیلٗا١٤ وَیُطَافُ عَلَیۡهِم بَِٔانِیَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَکۡوَابٖ کَانَتۡ قَوَارِیرَا۠١٥ قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِیرٗا١٦ وَیُسۡقَوۡنَ فِیهَا کَأۡسٗا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا١٧ عَیۡنٗا فِیهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِیلٗا١٨﴾ [الإنسان: 14-18].
تمرین 3- با خود سورهی «القدر» را بخوانید و در ورقهی خارجی مدهایی را که همزه (متصل و یا منفصل) پس از آن آمده است، بنویسید.
تمرین 4- خط نازکی با قلم (مداد) زیر مد متصل، یا منفصل در آیات زیر بگذارید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ﴾
﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصِّدِّیقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾
﴿وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ١٩ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٠﴾
﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠ فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ٦١﴾.
عبارت از هر مدی است که ساکن، پیوست او باشد.
و لازم است که به اندازهی شش حرکت (کشش) کشیده شود تا که مد به وضوح ظاهر شود.
مثال:
﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِیدِ١﴾ اصل آن حسب سماع (قاف) است.
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ١﴾ ما میشنویم (نون).
﴿الٓمٓ١ ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ﴾ اصل آن (الف، لام، میم) است.
مثال دیگر:
﴿ٱلۡحَآقَّةُ١﴾ اصل آن: «الحاقْـ قَة».
﴿ٱلطَّآمَّةُ﴾ اصل آن: «الطامْـ مَة».
﴿قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ﴾ اصل آن: «أتحاجـ جُوننا».
﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾ اصل آن: «الضالْ لین»([3]).
و همین طور...
همانا هر مد طبیعی است که پس از آن از قرائت میایستیم و غالباً در انتهای آیات میباشد.
مثال:
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٥٢﴾.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٞ٢١﴾.
﴿وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ١٨٥﴾.
﴿فِیهِمَا مِن کُلِّ فَٰکِهَةٖ زَوۡجَانِ٥٢﴾.
و مجاز است که از دو حرکت به شش حرکت([4]) حسب حالت قرائت امتداد داده شود([5]).
تمرین 1- خط نازکی زیر مد لازم در آیههای ذیل بکشید:
﴿فَإِنۡ حَآجُّوکَ فَقُلۡ أَسۡلَمۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّهِ ...﴾.
﴿حمٓ١ تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٢ ...﴾.
﴿طسٓمٓ١ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ...﴾.
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡکُبۡرَىٰ٣٤ ...﴾.
﴿طه١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢ ...﴾.
تمرین 2- سورهی فاتحة الکتاب را با خود بخوانید و بگویید که چقدر مد لازم در آن است؟
تمرین 3- سورهی «التین» را بخوانید و بیان دارید که حائز چه اندازه از مدها عارض به سکون است؟
تمرین 4- سورهی «اللیل» را قرائت نمایید و مدهای آن را بیان نمایید؟
تمرین 5- در سورهی «المرسلات» به چه تعداد مد عارض به سکون است؟([6]).
[1]- میان همزه و الف فرق و تفاوت است.
همزه قبول حرکت میکند ولی الف همیشه ساکن است و به تنهایی ادا نمیشود به همین سبب بعضی الف را در شمار حروف هجاء نمیدانند. مترجم
[2]- البته این کشش تقریبی و تقدیری است و این قاری است که حسب وقت قرائت سریعا حرکات را به جا میآورد، یا آهسته حرکات را میکشد.
[3]- و هرگاه تجوید بر شنیدن اعتماد میشوند نه بر املاء، روی این اساس حرف مشدد به دو حرف اول از آنها ساکن اعتبار داده میشود و حرف دومی همانطور حسب تشکیل شده تلفظ میگردد.
[4]- بین قراء کشتن صوت به شرح زیر است:
ابوعمرو دو الف، ابن عامر وکسائی به اندازهی 3 الف، عاصم 4 الف، و ابن کثیر و نافع تا هفت الف. (مترجم)
[5]- چنانچه در وقتی که انسان با خود قرائت مینماید مد عارض به سکون دو حرکت (کشش) داشته باشد و در نوارهای قرآن که به سبک ترتیل ثبت شده است به اندازهی چهار حرکت (کشش) مییابد و در وقتی که از رادیوها پخش میگردد به شش حرکت (کشش) هم میرسد.
[6]- در اینجا فروعات دیگری به احکام مد است که ضروری به ذکر آن در این رساله دیده نمیشود.
یک یا چند آیه را بخوانید و پس از آن در ورقهی خارجی نقل نماِیید و آن را با خود تکرار کنید... و بعداً بدون مراجعه به ورقه از حفظ بخوانید تا که از حفظ آن خوب مطمئن گردید.
از دوستی که دارید بخواهید که در قرآن بنگرد و شما از حفظ بخوانید.
شاید خطایی هنوز هم باقی مانده باشد، پس لازم است در نماز نیز به تلاوت آن بپردازید تا که خوب از حفظ آن مطمئن شوید و بعد از آن مجموعهی دیگری را بگیرید و با آیههای قبلی پیوست سازید...
و از برکات شگفت قرآن این است که هرگاه به حفظ آیاتی شروع فرمایید، طوری نمودار میشود که گویا آیات بسیاری را حفظ کردهاید که گمان نمیکردید همه را حفظ کرده باشید و مسلّم است که وجد و سرور زاید الوصفی به شما دست میدهد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّیۡلَ إِلَّا قَلِیلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِیلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَیۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا٤ إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا٥﴾ [المزمل: 1-5]