اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به خوش اخلاق بودن و فضل آن و ترهیب از بد اخلاقی و نکوهش آن

ترغیب به خوش اخلاق بودن و فضل آن و ترهیب از بد اخلاقی و نکوهش آن

3831-2639- (1) (صحیح) عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ س قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ ج عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ؟ فَقَالَ: «الْبِرُّ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی صَدْرِکَ، وَکَرِهْتَ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ».

رواه مسلم والترمذی.

نواس بن سمعان س روایت می‌کند از رسول الله ج در مورد نیکی و گناه پرسیدم؛ رسول الله ج فرمودند: «نیکی عبارت است از خوش اخلاقی و گناه عبارت است از چیزی  در دل تردید و شبهه ایجاد می‌کند و تو دوست نداری که مردم از آن اطلاع حاصل کنند».

3832-2640- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بن العَاصِی ب قَالَ:لَمْ یَکُن رَسُولُ الله ج فَاحِشًا، وَلاَ مُتَفَحِّشًا، وَکَانَ یَقُولُ: «إِنَّ مِنْ خِیَارِکُمْ أَحْسَنَکُمْ أَخْلاَقًا».

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است: رسول الله ج دشنام دهنده و بددهن نبودند و می‌فرمود: «بهترین شما خوش اخلاق‌ترین شماست».

3833-2641- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا شَیْءٌ أَثْقَلَ فِی مِیزَانِ المُؤْمِنِ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ، وَإِنَّ اللَّهَ لَیُبْغِضُ الفَاحِشَ البَذِیءَ».

رواه الترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در ترازوی اعمال مؤمن چیزی سنگین‌تر از خوش اخلاقی نمی‌باشد. و خداوند از فرد فاحش و بددهن متنفر است».

(صحیح) وزاد فی روایة له: «وَإِنَّ صَاحِبَ حُسْنِ الخُلُقِ لَیَبْلُغُ بِهِ دَرَجَةَ صَاحِبِ الصَّوْمِ وَالصَّلَاةِ».

و در روایتی آمده است: «انسان خوش اخلاق به درجه‌ی روزه‌دار و نماز خوان می‌رسد».

ورواه بهذه الزیادة البزار بإسناد جید لم یذکر فیه: "الفاحش البذیء".

(صحیح) ورواه أبو داود مختصراً قال: «مَا مِن شَیءٍ أثقَلَ فی المیزانِ مِن حُسنِ الخُلُقِ».

و در روایت ابوداود آمده است: «در ترازوی اعمال چیزی سنگین‌تر از خوش اخلاقی نمی‌باشد».

(البذیء) بالذال المعجمة ممدوداً: کسی‌که حرف‌های زشت می‌زند و بد دهن است.

3834-2642- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ أَکْثَرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ الجَنَّةَ؟ فَقَالَ: «تَقْوَى اللَّهِ وَحُسْنُ الخُلُقِ». وَسُئِلَ عَنْ أَکْثَرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ النَّارَ؟ فَقَالَ: «الفَمُ وَالفَرْجُ».

رواه الترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی فی "الزهد" وغیره. وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح غریب".

ابوهریره س روایت می‌کند از رسول الله ج در مورد بیش‌ترین چیزی که سبب ورود انسان‌ها به بهشت می‌شود، سؤال شد؟ فرمود: «تقوای الهی و اخلاق نیکو». و از بیش‌ترین چیزی که سبب ورود انسان‌ها به جهنم می‌شود، سؤال شد؟ فرمود: «دهان و شرمگاه».

3835-1590- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ مِنْ أَکْمَلِ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا، وَأَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ».

رواه الترمذی، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". کذا قال! وقال الترمذی: "حدیث حسن، ولا نعرف لأبی قلابة سماعاً من عائشة" [مضی17- النکاح/3].

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کامل‌ترین ایمان در میان مومنان از آنِ کسی است که نیکوترین اخلاق و بیش‌ترین مهر و محبت را با خانواده‌اش داشته باشد».

3836-2643- (5) (صحیح) وَعَنْهَا قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُدْرِکُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ».

از عایشه ل روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «انسان مؤمن به خاطر اخلاق نیکش به درجه‌ی فرد روزه‌دار و نمازگزار می‌رسد».

(صحیح) رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما"، ولفظه: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُدْرِکُ بِحُسْنِ الخُلُقِ دَرَجَاتِ قَائِمِ اللَّیْلِ وَصَائِمِ النَّهَارِ».

و در روایت حاکم آمده است: «مؤمن به خاطر اخلاق نیکش به درجه‌ی تهجدگذار و روزه‌دار می‌رسد».

0-2644- (6) (حسن لغیره) رواه الطبرانی من حدیث أبی أمامة؛ إلا أنه قال: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُدْرِکُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الْقَائِمِ بِاللَّیْلِ، الظَّامِئِ بِالْهَوَاجِرِ».

و روایت طبرانی آمده است: «هر مسلمانی با اخلاق نیکش به درجه‌ی نمازگزار در شب و تشنه‌لب در گرما [روزه‌دار] می‌رسد».

3837-2645- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ لِیُبلَغُ الْعَبْدَ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّوْمِ وَالصَّلَاةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، [والحاکم] وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده با خوش اخلاقی به درجه‌ی روزه‌دار و نمازگزار می‌رسد».

0-2646- (8) (حسن صحیح) ورواه أبو یعلى من حدیث أنسٍ، وزاد فی أوله: «أَکْمَلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا».

و در روایت ابویعلی آمده است: «کامل‌ترین مؤمنان از نظر ایمان خوش‌اخلاق‌ترین آنهاست».

3838-1591- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ عَظِیمَ دَرَجَاتِ الْآخِرَةِ، وَشَرَفَ الْمَنَازِلِ؛ وَإِنَّهُ لَضَعِیفُ الْعِبَادَةِ، وَإِنَّهُ لَیَبْلُغُ بِسُوءِ خُلُقِهِ أَسْفَلَ دَرَجَةٍ فِی جَهَنَّمَ».

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده با اخلاق نیکو به درجات والایی در آخرت می‌رسد درحالی‌که در عبادت ضعیف است. و با اخلاق بد به پایین‌ترین درکات دوزخ سقوط می‌کند».

رواه الطبرانی ورواته ثقات، سوى شیخه المقدام بن داود، وقد وثِّق([1]).

3839-2647- (9) (صحیح) وَعَن عَبْداللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الْمُسْلِمَ الْمُسَدِّدَ لَیُدْرِکُ دَرَجَةَ الصَّوَّامِ الْقَوَّامِ بِآیَاتِ اللَّهِ بِحُسْنِ خُلُقِهِ، وَکَرَمِ ضَرِیبَتِهِ».

رواه أحمد، والطبرانی فی "الکبیر"، ورواة أحمد ثقات؛ إلا ابن لهیعة([2]).

از عبدالله بن عمرو ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «مسلمان پایبند به راه راست، با اخلاق و سرشت نیکش به درجه‌ی روز‌دار و تهجدخوان می‌رسد».

(الضَّریبة): الطبیعة وزناً ومعنى.

 3840-1592- (3) (مرسل وضعیف) وَعن صفوان بن سُلیم قال: قال رسول الله ج: «ألا أخبِرکم بأیسرِ العبادَةِ وأهونها على البَدَنِ؟ الصَّمتُ، وحُسْنُ الخُلقِ».

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب الصمت" مرسلاً([3]).

از صفوان بن سلیم روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از آسان‌ترین عبادت برای جسم آگاه نکنم؟ سکوت و اخلاق نیکو».

3841-1593- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «کَرَمُ الْمُؤْمِنِ دِینُهُ، وَمُرُوءَتُهُ عَقْلُهُ، وَحَسَبُهُ خَلْقُهُ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جایگاه مومن دینش و مروت و جوانمردی‌اش عقلش و نسبش اخلاقش می‌باشد».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، والبیهقی؛ کلهم من روایة مسلم بن خالد الزنجی، وقال الحاکم: "صحیح على شرط مسلم"([4]).

0-1594- (5) (ضعیف موقوف) ورواه البیهقی أیضاً موقوفاً على عمر، وصحح إسناده، ولعله أشبه.

3842-1595- (6) (ضعیف) وَعَن أَبِی ذَرٍّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «یَا أَبَا ذَرٍّ! لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ، وَلَا وَرَعَ کَالْکَفِّ، وَلَا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه" وغیره فی آخر حدیث طویل تقدم منه قطعة فی [20- القضاء/5]([5]).

از ابوذر س روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «ای ابوذر، عقلی چون تدبیر و پرهیزگاری چون خودداری و نسبی چون اخلاق نیکو نیست».

(ضعیف) وتقدم فی "الإخلاص" [1/1/7] حدیث أبی ذرٍّ عن النبی ج: «قد أفلَحَ مَن أَخلَصَ قلبَه للإیمانِ، وجَعَل قلبَهُ سلیماً، ولسانَهُ صادِقاً، ونَفسَهُ مُطمَئنَّةَ، وخلیقَتَهُ مُستَقیمَةً» الحدیث.

ابوذر س از رسول الله ج روایت نموده که فرمودند: «رستگار شد کسی‌که قلبش را برای ایمان خالص کرده و آن را از بیماری‌های قلبی سالم نگه داشته و زبانش را با صداقت مزین نموده و نفسش را نفس مطمئنه قرار داده و سرشت و فطرتش را مستقیم و بدور از افراط و تفریط قرار داده است».

3843-1596- (7) (مرسل ضعیف) وَعن العلاء بن الشِّخِّیر: أنَّ رجلاً أتى النبیَّ ج مِن قِبَلِ وَجهِهِ؛ فقال: یا رسول الله! أیُّ العَملِ أفضَلُ؟ قال: «حُسنُ الخُلُقِ». ثُمَّ أتاهُ عَن یَمینِهِ؛ فقال: أیُّ العَمَلِ أفضل؟ قال: «حُسنُ الخُلقِ». ثُمَّ أَتاهُ عَن شِمالِهِ؛ فقال: یا رسولَ الله! أیُّ العَمَل أفضَلُ؟ قال: «حُسنُ الخُلُقِ». ثُمَّ أتاهُ مِن بَعدِه - یعنی مِن خَلفِه-، فقال: یا رسولَ الله! أیُّ العملِ أفضلُ؟ فالتَفَتَ إلیه رسولُ الله ج فقال: «ما لک لا تَفقَهُ؟! حسنُ الخُلقِ؛ هو أن لا تَغضَبَ إنِ استَطَعتَ».

رواه محمد بن نصر المروزی فی "کتاب الصلاة" مرسلاً هکذا.

از علاء بن شخیر روایت است: مردی از روبرو نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول خدا، کدام عمل افضل است؟ فرمود: «اخلاق نیکو»؛ سپس از سمت راست آمد و گفت: کدام عمل افضل است؟ فرمود: «اخلاق نیکو»؛ سپس از سمت چپ آمده و گفت: ای رسول خدا، کدام عمل افضل است؟ فرمود: «اخلاق نیکو»؛ سپس از پشت سر رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول خدا، کدام عمل افضل است؟ پس رسول الله ج رو به وی نمود و فرمود: «چه شده که نمی‌فهمی؟ اخلاق نیکو؛ و آن عبارت است از اینکه به قدر توانایی خشمگین نشوی».

3844-2648- (10) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَإِنْ کَانَ مُحِقًّا، وَبِبَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَإِنْ کَانَ مَازِحًا، وَبِبَیْتٍ فِی أَعْلَى الْجَنَّةِ لِمَنْ حَسَّنَ خُلُقَهُ».

رواه أبو داود - واللفظ له-، وابن ماجه والترمذی([6])، وتقدم لفظه [3- العلم/11]، وقال: "حدیث حسن".

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من ضامن خانه‌ای در اطراف بهشت برای کسی‌ هستم که مجادله را رها کند درحالی‌که حق به جانب اوست؛ و ضامن منزلی در وسط بهشت برای کسی‌ هستم که دروغ را ترک کند هرچند برای شوخی و مزاح باشد و ضامن منزلی در بلندترین جای بهشت برای کسی هستم ‌که اخلاقش نیکو باشد».

3845-2649- (11) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُمْ إِلَیَّ، وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَةِ؛ أَحَسَنَکُمْ أَخْلَاقًا» الحدیث.

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن".

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت محبوبترین و نزدیک‌ترین شما از نظر جایگاه به من، خوش اخلاق‌ترین شماست».

3846-1597- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «حُسْنُ الْخُلُقِ؛ خُلُقُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

از عمار بن یاسر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اخلاق نیکو، اخلاق والای خداوندی است».

3847-1598- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: «عَنْ جِبْرِیلَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: «إِنَّ هَذَا الدِّینَ ارْتَضَیْتُهُ لِنَفْسِی، وَلَنْ یَصْلُحَ لَهُ إِلَّا السَّخَاءُ وَحُسْنُ الْخُلُقِ، فَأَکْرِمُوهُ بِهِمَا مَا صَحَبْتُمُوهُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط". وتقدم فی "البخل والسخاء" [22- البر/10] حدیث عمران بن حصین بمعناه.

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج به روایت از جبریل از خداوند متعال فرمودند: «این دینی است که آن را برای خود برگزیدم و بدان راضی شدم و چیزی جز سخاوت و اخلاق نیکو برای آن مناسب نیست پس با این دو آن را گرامی دارید».

3848-1599- (10) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ ÷: یَا خَلِیلِی حَسِّنْ خُلُقَکَ وَلَوْ مَعَ الْکَفَّارِ؛ تَدْخُلُ مَدْخَلَ الْأَبْرَارِ، وَإِنَّ کَلِمَتِی سَبَقَتْ لِمَنْ حَسَّنَ خُلُقَهُ: أَنْ أُظِلَّهُ تَحْتَ عَرْشِی، وَأَنْ أُسْقِیَهُ مِنْ حَظِیرَةِ قُدْسِی، وَأَنْ أُدْنِیَهُ مِنْ جِوَارِی».

رواه الطبرانی([7]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال به ابراهیم وحی کرد: ای خلیل من، اخلاقت را نیکو گردان و لو با کفار؛ از دروازه نیکوکاران وارد می‌شوی؛ و کلام من در مورد کسی‌که اخلاق نیکو دارد، پیش‌تر بیان شده است: اینکه او را در سایه عرشم جای می‌دهم و او را از بهشت سیراب می‌کنم و به خود نزدیک می‌گردانم».

3849-1600- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ([8]) عَنهُ أَیضاً قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «[والله] مَا حَسَّنَ الله خُلُقَ رَجُلٍ وَخَلقَهُ فیُطعِمَهُ النَّارَ أَبَداً».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

و از ابوهریره س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «به خدا سوگند خداوند اخلاق و خلقت کسی را نیکو نمی‌گرداند که آتش او را ببلعد».

3850-2650- (12) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَحَبِّکُمْ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟». فَأَعَادَهَا مَرَّتَین أَو ثَلَاثاً. قَالُوا: نَعَم یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «أَحْسَنُکُمْ خُلُقًا».

رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «آیا شما را به محبوبترین و نزدیک‌ترین‌تان از نظر جایگاه به من در روز قیامت باخبر نسازم؟». و سوالش را دو یا سه بار تکرار کرد. گفتند: بله ای رسول الله ج! فرمود: «خوش اخلاق‌ترین شما چنین است».

3851-1601- (12) (ضعیف جداً) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: لَقِیَ رَسُولُ الله ج أَبَا ذَرٍّ فَقَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ! أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى خَصلَتَین هُمَا أَخَفُّ عَلَى الظهرِ، وَأَثقَلَ عَلَى المیزانِ مِن غیرهما؟». قال: بلى یا رسول الله! قال: «عَلَیکَ بِحُسْنِ الخُلُقِ، وَطُولِ الصمتِ، فَوَالَّذِی نَفسِی بِیَدِه مَا عَمِلَ الخَلَائِقُ بِمِثلِهِما».

رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی والبزار، وأبو یعلى بإسناد جید، ورواته ثقات([9])، واللفظ له.

از انس س روایت است: رسول الله ج ابوذر را ملاقات کرده و فرمود: «ای ابوذر، آیا تو را به دو خصلت که باری سنگین بر دوش نیستند و در میزان اعمال سنگین هستند راهنمایی نکنم؟». وی گفت: بله ای رسول خدا؛ فرمود: «اخلاق نیکو و سکوت را بر خود لازم بگیر؛ سوگند به کسی‌که جانم در دست اوست، هیچیک از مردم عملی چون این اعمال انجام نمی‌دهند».

(ضعیف جداً) ورواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب" بإسناد واهٍ عَن أبی ذرّ، ولفظه: قال رسول الله ج: «یَا أَبَا ذَرّ! أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى أَفضَلِ العِبَادَةِ، وَأَخَفِّهَا عَلَى البَدَنِ، وَأَثقَلِهَا فِی المیزان، وَأَهَوَنِهَا عَلَى اللسانِ؟». قُلتُ: بَلَى، فِدَاکَ أَبِی وَأُمِّی. قَالَ: «عَلَیکَ بِطُولِ الصمتِ، وحُسْنِ الخُلُقِ، فَإِنَّکَ لَستَ بِعَامِلٍ بِمِثلِهِمَا».

رسول الله ج فرمودند: «ای ابوذر، آیا تو را به برترین عبادت و آسان‌ترین آنها بر بدن و سنگین‌ترین آنها در میزان و آسان‌ترین آنها بر زبان راهنمایی نکنم؟». گفتم: بله، پدر و مادرم به فدایت. رسول الله ج فرمود: «سکوت و اخلاق نیکو را بر خود لازم بگیر، تو عملی چون آنها انجام نمی‌دهی. (عملی با آنها برابری نمی‌کند)».

3852-1602- (13) (؟)([10]) ورواه أیضاً من حدیث أبی الدرداء قال: قال النبی ج: «یَا أَبَا الدرداء! أَلَا أَنبِئُکَ بِأَمرَینِ، خَفِیفٌ مؤنتهما، عظیمٌ أجرُهما، لم تلقَ الله ﻷ بمثلهما؟ طول الصمت، وحسن الخُلُق».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابودردا، آیا تو را از دو امر خبر ندهم که انجام آنها آسان و اجرشان بزرگ است و خداوند را با عملی چون آنها ملاقات نخواهی کرد: سکوت و اخلاق نیکو».

3853-2651- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخِیَارِکُمْ؟». قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «أَطْوَلُکُمْ أَعْمَارًا، وَأَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقًا».

رواه البزار، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلاهما من روایة ابن إسحاق؛ ولم یصرح فیه بالتحدیث([11]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از بهترین‌تان خبر ندهم؟». گفتند: بله ای رسول الله ج! فرمود: «کسی از شما که عمر طولانی داشته و اخلاقش نیکوتر است».

3854-2652- (14) (صحیح) وَعَنْ أُسَامَةَ بْنِ شَرِیکٍ س قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ ج کَأَنَّ عَلَى رُءُوسِنَا الطَّیْرَ، مَا یَتَکَلَّمُ مِنَّا مُتَکَلِّمٌ، إِذْ جَاءَهُ أُنَاسٌ فَقَالُوا: مَنْ أَحَبُّ عِبَادِ اللهِ إِلَى اللهِ تَعَالَی؟ قَالَ: «أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا».

رواه الطبرانی، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، وابن حبان فی "صحیحه".

از اسامة بن شریک س روایت است، ما چنان نزد رسول الله ج نشسته بودیم گویا پرندهای بر بالای سَرِ ما نشسته بود. هیچکس صحبتی نمی‌کرد تا این‌که مردمی آمدند و گفتند: چه کسی محبوب‌ترین بندگان خدا نزد او می‌باشد؟ فرمود: «خوش اخلاق‌ترین آنها».

(صحیح) وفی روایة لابن حبان بنحوه؛ إلا أنه قال: قَالُوا: یَا رَسُولَ الله! فَمَا خَیرٌ مَا أُعطِیَ الإنسانُ؟ قَالَ: «خُلُقٌ حَسَنٌ».

ورواه الحاکم والبیهقی بنحو هذه، وقال الحاکم: "صحیح على شرطهما، ولم یخرجاه، لأن أسامة لیس له سوى راوٍ واحد". کذا قال: ولیس بصواب، فقد روى عنه زیاد بن علاقة وابن الأقمر وغیرهما.

و در روایت ابن حبان آمده است: گفتند: ای رسول الله ج! بهترین چیزی که به انسان داده می‌شود چیست؟ فرمود: «اخلاق نیکو».

3855-2653- (15) (حسن) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ ب قَالَ: کُنْتُ فِی مَجْلِسٍ فِیهِ النَّبِیُّ ج وَسَمُرَةُ وَأَبو أمَامة، فَقَالَ: «إِنَّ الْفُحْشَ وَالتَّفَحُّشَ لَیْسَا مِنَ الْإِسْلَامِ فِی شَیءٍ، وَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ إِسْلَامًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا».

رواه أحمد والطبرانی، وإسناد أحمد جید، ورواته ثقات.

از جابر بن سمره ب روایت است من در جمعی حاضر شدم که رسول الله ج و سمره و ابو امامه در آن بودند. رسول الله ج فرمودند: «فحاشی و بددهنی در اسلام وجود ندارد و بهترین مردم از نظر اسلام خوش اخلاق‌ترین آنها است».

3856-2654- (16) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب:  أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ س أَرَادَ سَفَرًا فقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! أَوْصِنِی، قَالَ:  «اعْبُدِ اللَّهَ لَا تُشْرِکْ بِهِ شَیْئًا». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! زِدْنِی، قَالَ: «إِذَا أَسَأْتَ فَأَحْسِنْ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! زِدْنِی، قَالَ: «اسْتَقِمْ، وَلْیَحْسُنْ خُلُقُکَ».

رواه ابن حبان فی "صحیحهوالحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت می‌کند که معاذ بن جبل س می‌خواست قصد سفر داشت، پس به رسول الله ج گفت: مرا وصیتی کن؛ رسول الله ج فرمود: «خداوند را عبادت کن و برای او شریکی قرار نده». معاذ س گفت: ای نبی خدا ج! بیشتر نصیحتم کن. رسول الله ج فرمود: «اگر به تو بدی شد در مقابل نیکی کن». معاذ گفت: ای نبی خدا ج! باز هم بگو؛ رسول الله ج فرمود: «ثابت قدم و خوش اخلاق باش».

 3857-1603- (14) (ضعیف) ورواه مالک([12]) عَن مُعَاذٍ قَالَ: کَانَ آَخرَ مَا أَوصَانِی بِهِ رَسُولُ الله ج حِین وَضعتُ رِجلِی فِی الغَرزِ أَن قَالَ: «یَا مُعَاذُ! أَحسِنْ خُلُقَکُ لِلنَّاسِ».

از معاذ س روایت است: آخرین امری که رسول الله ج مرا بدان توصیه کرد، به هنگام گذاشتن پایم در رکاب، این بود که فرمود: «ای معاذ، با مردم خوش اخلاق باش».

3858-2655- (17) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «اتَّقِ اللَّهِ حَیْثُمَا کُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الحَسَنَةَ تَمْحُهَا، وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوذر س روایت است که رسول الله ج به من فرمود: «هرجا بودی از تقوای الهی پیشه کن و به دنبال هر گناه، کار نیک انجام بده تا آن را محو کند و با مردم خوش اخلاق باش».

3859-2656- (18) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُمَیْرِ بْنِ قَتَادَةَ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «طُولُ الْقُنُوتِ». قَالَ: فَأَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «جَهْدُ الْمُقِلِّ». قَالَ: أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَکْمَلُ إِیمَانًا؟ قَالَ: «أَحْسَنَهُمْ خُلُقًا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة سوید بن إبراهیم أبی حاتم، ولا بأس به فی المتابعات.

از عمیر بن قتاده س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! کدام نماز برتر است؟ فرمود: «نمازی که قیامش طولانی‌تر باشد». گفت: کدام صدقه برتر است؟ فرمود: «صدقه دادن در زمان تنگدستی». گفت: کدام مؤمن ایمانش کامل‌تر است؟ فرمود: «خوش اخلاق‌ترین آنها».

3860-2657- (19) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَقُولُ: «اللَّهُمَّ کَمَا أَحْسَنْتَ خَلْقِی؛ فَأَحْسِنْ خُلُقِی».

رواه أحمد، ورواته ثقات.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! همانطور که مرا زیبا آفریدی، اخلاقم را زیبا بفرما».

3861-2657- (20) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ؛ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقًا، الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافًا، الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَیُؤْلَفُونَ، وَإِنَّ أَبْغَضَکُمْ إِلَیَّ؛ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ، الْمُلْتَمِسُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَیْبَ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوب‌ترین شما نزد من، خوش اخلاق‌ترین شماست و آنها انسان‌های نرم‌خویی هستند که دوست می‌دارند و دوست داشته می‌شوند و منفورترین شما نزد من، سخن‌چینانی هستند که بین دوستان جدایی می‌افکنند، به دنبال عیبجویی از انسان‌های پاک می‌باشند».

0-2659- (21) (حسن لغیره) ورواه البزار من حدیث عبدالله بن مسعود باختصار. ویأتی فی "النمیمة" [18- باب] إن شاء الله حدیث عبدالرحمن بن غَنْم بمعناه.

3862-1604- (15) (منکر) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَتْ أُمُّ حَبِیبَةَ: یَا رَسُولَ اللهِ! الْمَرْأَةُ یَکُونُ لَهَا زَوْجَانِ، ثُمَّ تَمُوتُ فَتَدْخُلُ الْجَنَّةَ هِیَ وَزَوْجَاهَا؛ لِأَیِّهِمَا تَکُونُ؟ لِلْأَوَّلِ أَوْ لِلْآخَرِ؟ قَالَ: «تَخَیَّرُ أَحْسَنَهُمَا خُلُقًا کَانَ مَعَهَا فِی الدُّنْیَا، یَکُونُ زَوْجَهَا فِی الْجَنَّةِ، یَا أُمَّ حَبِیبَةَ! ذَهَبَ حُسْنُ الْخُلُقِ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ»([13]).

از انس س روایت است: ام حبیبه گفت: ای رسول خدا، زنی که دو شوهر داشته و می‌میرد و همه با هم وارد بهشت می‌شوند، برای کدام یک از دو شوهرش خواهد بود؟ برای اولی یا دومی؟ فرمود: «مخیر است با هریک از آنها باشد که در دنیا با وی خوش اخلاق‌تر بوده و او همسرش در بهشت می‌باشد. ای ام حبیبه، اخلاق نیکو دربردارنده خیر دنیا و آخرت است».

رواه الطبرانی والبزار باختصار. ورواه الطبرانی أیضاً فی "الکبیر" و"الأوسط" من حدیث أم سلمة فی آخر حدیث طویل یأتی فی "صفة الجنة" إن شاء الله تعالى. [28/13].

3863-1605- (16) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْخُلُقُ الْحَسَنُ؛ یُذِیبُ الْخَطَایَا کَمَا یُذِیبُ الْمَاءُ الْجَلِیدَ، وَالْخُلُقُ السُّوءُ؛ یُفْسِدُ الْعَمَلَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، والبیهقی.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اخلاق نیکو گناهان را چنان ذوب می‌کند که آب یخ را باز می‌کند. و اخلاق بد چنان عمل را فاسد می‌کند که سرکه عسل را».

3864-2660- (22) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا، وَخِیارُکُم خِیارُکُم لِأَهْلِهِ».

رواه أبو داود والترمذی - واللفظ له-، وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کامل‌ترین مؤمنان از نظر ایمان، خوش اخلاق‌ترین آنهاست و بهترین‌تان، بهترین‌تان با خانواده‌اش می‌باشد».

(حسن صحیح) والبیهقی إلا أنه قال: «وَخِیارُکُم خِیارُکُم لِنسائِهمْ».

و در روایت بیهقی آمده است: «بهترین شما بهترین‌تان با همسرانش می‌باشد».

والحاکم دون قوله: "وخیارکم خیارکم لأهله". [مضى 17- النکاح/3].ورواه بدونه أیضاً محمد بن نصر المروزی([14]).

3865-2661- (23) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ، وَلَکِنْ یَسَعُهُمْ مِنْکُمْ بَسْطُ الْوَجْهِ، وَحُسْنُ الخُلُق».

رواه أبو یعلى والبزار من طرق أحدها حسن جید.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما نمی‌توانید با اموال‌تان قلوب مردم را به دست آورید و لیکن با چهره‌ای گشاده و اخلاقی نیکو آنها را به‌ سوی خود جذب کنید».

3866-1606- (17) (ضعیف) وَعن رَجُلٍ مِن مُزَیْنَةَ قال: قیلَ: یا رسولَ الله! ما أفضَلُ ما أوتی الرجُلُ المسلمُ؟ قال: «الخُلُقُ الحَسَنُ». قال: فما شرُّ ما أوتیَ الرجلُ المسلمُ؟ قال: «إذا کرِهتَ أن یُرى علیک شَیءٌ فی نادی القومِ؛ فلا تَفعَلْهُ إذا خَلَوْتَ».

رواه عبدالرزاق فی "کتابه" عن معمر عن أبی إسحاق عنه([15]).

از مردی از مزینه روایت است: گفته شد: ای رسول خدا، بهترین چیزی که به مسلمان داده می‌شود چیست؟ فرمود: «اخلاق نیکو». وی گفت: بدترین چیزی که به او داده می‌شود چیست؟ فرمود: «وقتی دوست نداشتی در مجلس قوم، عملی را از تو ببینند، چون به خلوت رفتی آن را انجام نده».

3867-1607- (18) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ هَذِهِ الْأَخْلَاقَ مِنَ اللَّهِ، فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا؛ مَنَحَهُ خُلُقًا حَسَنًا؛ وَمَنْ أَرَادَ بِهِ سُوءًا؛ مَنَحَهُ خُلُقًا سَیِّئًا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «این اخلاق از سوی خداوند است پس هرکس خداوند در حق وی اراده خیر داشته باشد، اخلاق نیکو به وی می‌بخشد و هرکس در حق وی اراده سوء داشته باشد به وی اخلاق بد می‌دهد».

3868-2662- (24) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی ثَعْلَبَةَ الْخُشَنِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبَکُمْ مِنِّی فِی الْآخِرَةِ مَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقًا، وَإِنَّ أَبْغَضَکُمْ إِلَیَّ وَأَبْعَدَکُمْ مِنِّی فِی الْآخِرَةِ أسوؤکُم أَخْلَاقًا؛ الثَّرْثَارُونَ الْمُتَفَیْهِقُونَ الْمُتَشَدِّقُونَ».

رواه أحمد، ورواته رواة "الصحیح"، والطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه".

از ابو ثعلبة خُشَنی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوب‌ترین و نزدیک‌ترین شما به من در آخرت خوش اخلاق‌ترین شماست و منفورترین و دورترین شما از من در آخرت، بد اخلاق‌ترین شما هستند که بیهوده و متکبرانه و با تکلف حرف می‌زند».

0-2663- (25) (حسن صحیح) ورواه الترمذی من حدیث جابرٍ وحسَّنه؛ لم یذکر فیه: «أسوؤکم أخلاقاً».

وزاد فی آخره: قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ عَلِمْنَا (الثَّرْثَارُونَ) وَ (المُتَشَدِّقُونَ)، فَمَا (المُتَفَیْهِقُونَ)؟ قَالَ: «المُتَکَبِّرُونَ».

و در روایت ترمذی آمده است: گفتند: ای رسول الله ج! ما (ثرثارون) و (متشدقون) را می‌شناسیم، اما (متفیهقون) چیست؟ فرمود: «انسان‌های متکبر».

(الثرثار) بثاءین مثلثتین مفتوحتین: کسی که زیاد و با تکلف سخن میگوید. و (المتشدق): کسی که با پری دهان جهت فصاحت و بزرگ نشان دادن کلامش، سخن میگوید. و (المُتَفیْهق) اصل آن الفَهَقَ است به معنای پر و آن به معنای متشدق میباشد و چون دهن را پر کرده تا اظهار فصاحت کند و سخنش را فصیح و برتر از دیگران بداند رسول الله ج این کلمه را به متکبر تفسیر نمود.

3869-1608- (19) (ضعیف) وَعَنْ رَافِعِ بْنِ مُکَیثٍ - وَکَانَ مِمَّنْ شَهِدَ الْحُدَیْبِیَةَ س - أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «حُسْنُ الْخُلُقِ نَمَاءٌ، وَسُوءُ الْخُلُقِ شُؤْمٌ، وَالْبِرُّ زِیَادَةٌ فِی الْعُمُرِ، وَالصَّدَقَةُ تَدفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ».

رواه أحمد وأبو داود باختصار. وفی إسنادهما راو لم یسمَّ، وبقیة إسناده ثقات([16]).

از رافع بن مُکَیث روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اخلاق نیکو افزایش روزی و اجر و درجات به دنبال دارد و اخلاق بد خواری و ورود به آتش در پی دارد. و نیکی بر عمر انسان می‌افزاید و صدقه مرگ بد را دور می‌کند».

3870-1609- (20) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الشُّؤْمُ؟ قَالَ: «سَوْءُ الْخُلُقِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".         

از جابر س روایت است: گفته شد ای رسول خدا، شومی چیست؟ فرمود: «اخلاق بد».

3871-1610- (21) (ضعیف) ورواه فیه أیضاً من حدیث عائشة قالت: قال رسول الله ج: «الشُّؤْمُ سُوءُ الْخُلُقِ»([17]).

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شومی اخلاق بد است».

3872-1611- (22) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل عَنِ النَّبِیِّ ج: «مَا مِنْ شَیْءٍ إِلَّا لَهُ تَوْبَةٌ؛ إِلَّا صَاحِبَ سُوءِ الْخُلُقِ، فَإِنَّهُ لَا یَتُوبُ مِنْ ذَنْبٍ؛ إِلَّا عَادَ فِی شَرٍّ مِنْهُ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر"، والأصبهانی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گناهی نیست مگر اینکه توبه دارد مگر کسی‌که اخلاق بد دارد. چنین کسی از گناه توبه نمی‌کند مگر اینکه به بدتر از آن بازمی‌گردد».

0-1612- (23) (موضوع) وفی روایة للأصبهانی، عن رجُلٍ مِن أهلِ الجزیرةِ لم یسمِّه، عن میمون بن مَهْرانَ قال: قال رسولُ الله ج: «ما مِن ذَنبٍ أعظمُ عندَ الله ﻷ مِن سُوءِ الخُلُقِ، وذلک أنَّ صاحبَهُ لا یَخرُج مِن ذَنبٍ إلا عادَ؛ -أو قال: إلاوقع- فی ذنبٍ».

وهذا مرسل([18]).

از میمون بن مهران روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نزد خداوند گناهی بزرگ‌تر از بداخلاقی نیست و دلیل آن این است که بداخلاق از گناهی دست نمی‌کشد مگر اینکه گناهی دیگر مرتکب می‌شود».

3873-1613- (24) (ضعیف) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ الله ج کَانَ یَدْعُو؛ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الشِّقَاقِ، وَالنِّفَاقِ، وَسُوءِ الْخُلقِ».

رواه أبو داود والنسائی([19]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج دعا می‌کرد و می‌فرمود: «پروردگارا، به تو پناه می‌برم از مخالفت با حق و نفاق و اخلاق بد».

3- (الترغیب فی الرفق والأناة والحلم)



([1]) قلت: کأنه یشیر إلى تلیین توثیقه، وهو کذلک؛ فقد قال النسائی: "لیس بثقة". ثم إن فوقه مجهولاً. وبیانه فی "الضعیفة" (3030).

([2]) قلت: لکنه قد رواه عنه عبدالله بن المبارک، وهو صحیح الحدیث عنه کما کنت بینته فی "الصحیحة" (522)، وغفل المعلقون الثلاثة کعادتهم عن هذا، فضعفوا الحدیث.

([3]) قلت: مع إرساله فی إسناده (32/ 27) ابن أبی فدیک عن عبدالله بن أبی بکر، وهو ابن محمد بن أبی بکر الثقفی، ولا یعرف إلا بهذه الروایة.

([4]) کذا قال! ورده الذهبی بقوله: "قلت: الزنجی ضعیف". وقال الحافظ: "صدوق کثیر الأوهام"، فتحسین المعلق على "مسند أبی یعلى" (11/ 334) مردود، لا سیما وقد روی موقوفاً على عمر، وقال المؤلف: "ولعله أشبه". وتصحیح البیهقی إیاه فیه نظر عندی، لأنه رواه فی "سننه" (10/ 195) من طریق الشعبی: سمعت زیاد بن حدیر یقول: سمعت عمر یقول: فذکره؛ لکن فیه (موسى بن داود)، وهو الطرسوسی، وفی حفظه ضعف. قال الذهبی فی "المغنی": "وثق، وقال أبو حاتم: فی حدیثه اضطراب". ورواه فی "الشعب" (4/ 160/ 4658) من طریق آخر عن الشعبی قال: «قال عمر. وهذا منقطع، والشعبی لم یلق عمر. وإسناده إلى الشعبی صحیح. ولعل البیهقی أشار إلى عدم ثبوته عن عمر بقوله عقب الحدیث فی "السنن" (7/ 136): "ورُوی مثل ذلک عن عمر رضی الله عنه من قوله. والله أعلم".

([5]) قلت: استدرک علیه الشیخ الناجی فقال (193/ 2): "هکذا رواه ابن ماجه مختصراً". قلت: وفی إسناده ضعیف وآخر مجهول. وفی إسناد ابن حبان کذاب. وهو مخرج فی "الضعیفة" (1910)؛ فالعجب من المؤلف کیف صدره بـ (عن) مشیراً إلى تقویته!

([6]) قلت: لکنه عنده من روایة أنس کما تقدم التنبیه علیه هناک (3- العلم/ 11) حیث ذکر لفظ الترمذی من حدیث أبی أمامة أیضاً! وانطلى الأمر على الحافظ الناجی هنا (193/ 2) وهناک!

([7]) کذا أطلق، وإنما رواه فی "الأوسط"، وأعله الهیثمی بمؤمل الثقفی وفاته أن شیخه أضعف منه، وبیانه فی "الضعیفة" (3341).

([8]) کذا الأصل؛ على البناء للمجهول، وعلیه فإما أن یکون الأصل "وروى" على البناء للمعلوم، وبذا یکون قوله بعد "رواه الطبرانی. ." مقحماً، أو یکون قوله "وروى" مقحماً صوابه: "وعنه. ." والزیادة من "الأوسط"، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4436).

([9]) قلت: کیف وفیه (بشار بن الحکم أبو بدر)، وهو منکر الحدیث کما قال أبو زرعة وغیره. انظر "الضعیفة" (2999).

([10]) کذا فی الأصل، والحدیث فی الأصل فی «الضعیف». [ش].

([11]) قلت: وکذلک رواه أحمد (2/ 235 و403)، لکن له شاهد من حدیث جابر صححه الحاکم على شرطهما، ووافقه الذهبی.

([12]) قلت: علقه عنه هکذا بغیر إسناد. وهو من الأحادیث الأربعة التی قالوا: إنها لم توجد موصولة.

([13]) قلت: هو مع ضعف إسناده مخالف للحدیث الصحیح بلفظ: "المرأة لآخر أزواجها". وهذا مخرج فی "الصحیحة" (1281).

([14]) یعنی فی "تعظیم قدر الصلاة". وقال المؤلف فی الأصل: "وزاد فیه: وإن المرء لیکون مؤمناً؛ وإنّ فی خُلُقه شیئاً، فینقصُ ذلک من إیمانه". ولما کانت هذه الزیادة منکرة فقد حذفتها، وبینت نکارتها فی "الضعیفة" (6767).

([15]) أخرجه فی "المصنف" (11/ 144/ 20151)، وأبو إسحاق هو السَّبیعی مدلس، وقد عنعنه، وکان اختلط. والرجل المزنی الظاهر أنه صحابی، وإلا فمجهول.

([16]) قلت: وفیه أیضاً (عثمان بن زفر) وهو الدمشقی مجهول کما فی "التقریب". وهو مخرج فی "الضعیفة" (3244).

([17]) قلت: علته أبو بکر بن أبی مریم، وهو مخرج فی "الضعیفة" (793).

([18]) قلت: فیه مع إرساله (مروان بن سالم الجزری)؛ رمی بالوضع، وهو مخرج مع الذی قبله فی "الضعیفة" (5266).

([19]) قلت: فیه ضُبارة بن عبدالله بن أبی السلیک؛ مجهول، وهو مخرج فی "ضعیف أبی داود" (271).

ترغیب بر نرم‌خویی و صبر و بردباری

ترغیب بر نرم‌خویی و صبر و بردباری

3874-2664- (1) (صحیح) عن عائشة ل قالت: قال رسولُ الله ج: «إِنَّ اللَّهَ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ فِی الأَمْرِ کُلِّهِ».

رواه البخاری ومسلم.  

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله مهربان و آسان‌گیر است و نرمی و ملایمت در همه‌ی کارها را دوست دارد».

(صحیح) وفی روایة لمسلم: «إِنَّ اللهَ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ، وَیُعْطِی عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا یُعْطِی عَلَى الْعُنْفِ، وَمَا لَا یُعْطِی عَلَى مَا سِوَاهُ».

و در روایت مسلم امده است: «خداوند آسان‌گیر است و آسانگیری و نرم‌خویی را دوست دارد و در برابر آسان‌گیری چیزی عطا می‌کند که در برابر خشونت و چیزهای دیگر نمی‌بخشد».



3875-2665-(2) (صحیح) وَعَنهَا أَیضاً ل عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ الرِّفْقَ لَا یَکُونُ فِی شَیْءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَلَا یُنْزَعُ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا شَانَهُ».

رواه مسلم[1].

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نرمی و لطافت در هر چیزی که باشد، آن را زیبا و آراسته می‌سازد و از هر چیزی که جدا شود، آن را زشت و معیوب می‌گرداند».

3876-2666-(3) (حسن لغیره) وَعَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِاللهِ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیُعْطِی عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا یُعْطِی عَلَى الْخُرْقِ، وَإِذَا أَحَبَّ اللهُ عَبْدًا أَعْطَاهُ الرِّفْقَ، مَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ یُحْرَمُونَ الرِّفْقَ؛ إِلَّا قَدْ حُرِمُوا الخَیرَ».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات.

از جریر بن عبدالله س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند در برابر نرمی و لطافت چیزی عطا می‌کند که در برابر خشونت نمی‌بخشد و اگر خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، نرم‌خویی به وی می‌بخشد و خانواده‌ای نیست که از نرم‌خویی محروم بماند مگر اینکه از خوبی محروم گشته است».

(صحیح) ورواه مسلم وأبو داود مختصرا: «مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ؛ یُحْرَمِ الْخَیْرَ».

زاد أبو داود «کلَّه».

و در روایت مسلم و ابوداود آمده است: «هرکس از نرم‌خویی محروم شود، از هر خیری بی‌نصیب می‌گردد».

3877-2667-(4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أُعْطِیَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ أُعْطِیَ حَظَّهُ مِنَ الخَیْرِ، وَمَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الخَیْرِ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از نرم‌خویی بهره‌ای به او عطا شده، پس بهره و نصیبش از خیر به او داده شده است. و کسی که از نرم‌خویی بهره‌ای به او عطا نشده، پس بهره و نصیبش از خیر به او داده نشده است».

3878-2668-(5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ الرِّفْقَ وَیَرْضَاهُ، وَیُعِینُ عَلَیْهِ مَا لَا یُعِینُ عَلَى الْعُنْفِ».

رواه الطبرانی من روایة صدقة بن عبدالله السمین وبقیة إسناده ثقات.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند ﻷ نرم‌خویی را دوست داشته و می‌پسندد و در نرمخویی چنان یاری می‌دهد که در خشونت چنان یاری نمی‌دهد».

3879-2669-(6) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ لَهَا: «یَا عَائِشَةُ! ارْفِقِی؛ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِأَهْلِ بَیْتٍ خَیْرًا أَدخَلَ عَلَیهمُ الرِّفْقِ».

رواه أحمد.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای عایشه! نرمخو و مهربان باش، زیرا هرگاه خداوند سعادت خانواده‌‌ای را بخواهد، نرمخویی و مهربانی را در میان آنان وارد می‌کند».

0-2670-(7) (صحیح) والبزار من حدیث جابر، ورواتـهمـا رواة الصحیح

3880-1614-(1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الرِّفْقُ یُمْنٌ، وَالْخَرْقُ شُؤْمٌ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط».

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نرمخویی مبارک و خجسته است و بی عقلی و حماقت  شوم است».

3881-2671-(8) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَا أُعْطِیَ أَهْلُ بَیْتٍ الرِّفْقَ إِلَّا نَفَعَهُمْ».

رواه الطبرانی بإسناد جید.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نرم‌خویی و مهربانی به خانواده‌ای عطا نمی‌شود مگر اینکه به آنها سود می‌رساند».

3882-1615-(2) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ، وَأَدْخَلَهُ جَنَّتَهُ؛ رِفْقٌ بِالضَّعِیفِ، وَشَفَقَةٌ عَلَى الوَالِدَیْنِ، وَإِحْسَانٌ إِلَى المَمْلُوکِ».

رواه الترمذی وقال حدیث غریب. [مضی 8/ الصدقات/ 17]

و از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه خصلت در هرکس باشد خداوند متعال او را در سایه رحمت خود جای میدهد و وارد بهشت میکند. نرمخویی با ضعیف و مهربانی با پدر و مادر و نیکی کردن به برده و زیردست».

3883-2672-(9) (حسن صحیح) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَا کَانَ الرِّفْقُ فِی شَیْءٍ قَطُّ إلاَّ زَانَهُ، ولاَ کَانَ الْخُرْقُ فِی شَیْءٍ قَطُّ إلاَّ شَانَهُ، وَإِنَّ اللَّهَ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ».

رواه البزار بإسناد لیِّن، وابن حبان فی "صحیحه وعنده «الفحش» مکان «الخرق»، ولـم یقل: «وإن الله...» إلى آخره.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نرمی و مهربانی در هر چیزی باشد آن را می‌آراید و حماقت با چیزی همراه نمی‌شود مگر اینکه آن را معیوب و ناقص می‌گرداند و خداوند مهربان است است و مهربانی را دوست دارد».

3884-2673-(10) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: بَالَ أَعْرَابِیٌّ فِی المَسْجِدِ، فَقَامَ النَّاسُ إِلَیْهِ لیَقَعُوا فِیهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «دَعُوهُ، وَأَرِیقُوا عَلَى بَوْلِهِ سَجْلًا مِنْ مَاءٍ - أَوْ ذَنُوبًا مِنْ مَاءٍ -، فَإِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُیَسِّرِینَ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِینَ».

رواه البخاری.

از ابوهریره س روایت است که بادیه‌نشینی در مسجد ادرار کرد. مردم جهت توبیخ او برخاستند که رسول الله ج به آنان فرمود: «او را به حال خود بگذارید و بر ادرارش سطلی آب بریزید، چرا که شما آسان‌گیر مبعوث شده‌اید نه سخت‌گیر».

(السجل) به فتح سین و سکون جیم عبارت است از سطل پر از آب. و (الذَّنوب) به فتح ذال مثل «السجل» می‌باشد. و گفته شده: عبارت است از سطل و دلو، چه در آن آب باشد یا نه. و گفته شده سطل خالی می‌باشد.

3885-2674-(11) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَسِّرُوا وَلاَ تُعَسِّرُوا، وَبَشِّرُوا وَلاَ تُنَفِّرُوا».

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آسان بگیرید و سخت‌گیر نباشید و بشارت داده و متنفر نسازید».

3886-2675-(12) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «مَا خُیِّرَ رَسُولُ اللَّهِ ج بَیْنَ أَمْرَیْنِ قَطُّ؛ إِلَّا أَخَذَ أَیْسَرَهُمَا مَا لَمْ یَکُنْ إِثْمًا، فَإِنْ کَانَ ثَمَّ إِثْمًا، کَانَ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنْهُ، وَمَا انْتَقَمَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِنَفْسِهِ فِی شَیْءٍ قَطُّ؛ إِلَّا أَنْ تُنْتَهَکَ حُرْمَةُ اللَّهِ فَیَنْتَقِمَ لِلَّهِ تَعَالَی».

رواه البخاری ومسلم.

از عایشه ل روایت است که می‌گوید: هرگاه رسول الله ج بین دو امر مخیر می‌گردید حتما آسان‌ترین آنها را اختیار می‌کرد، مادامی که گناه نمی‌بود؛ اما اگر گناهی در بر‌داشت، بیش از همه مردم از آن دوری می‌جست؛ و هرگز رسول الله ج از کسی به خاطر به خودش انتقام نمی‌گرفت، اما اگر نسبت به محارم الهی بی‌حرمتی می‌شد، به خاطر رضای خداوند انتقام می‌گرفت».

3887-2676-(13) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ یَحْرُمُ عَلَى النَّارِ - أَوْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النَّارُ-؟ تَحْرُمُ عَلَى کُلِّ هَیِّنٍ لَیِّنٍ سَهْلٍ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کسی خبر ندهم که بر اتش حرام است – یا آتش بر او حرام است-؟ بر هر انسان نرم‌خویِ خوش اخلاقِ آسانگیر حرام است».

(صحیح لغیره) وابن حبان فی «صحیحه»، ولفظه فی إحدى روایاته: «إِنَّمَا تَحْرُمُ النارُ عَلَى کُلِّ هَیِّنٍ لَیِّنٍ قَرِیبٍ سَهْلٍ».

و در روایت ابن حبان آمده است: «آتش بر هر مسلمان نرمخویِ خوش اخلاقِ آسانگیرِ باوقار حرام گردیده است».

3888-2677-(14) (حسن) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «التَّأَنِّی مِنَ اللَّهِ وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ، وَمَا أَحَدٌ أَکْثَرُ مَعَاذِیرَ مِنَ اللَّهِ، وَمَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْحَمْدِ».

رواه أبو یعلى، ورواته رواة «الصحیح».

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تانی و درنگ از سوی خداوند است و عجله از [سوی] شیطان است و کسی نیست که بیش از خداوند عذرخواهی‌ها را بپذیرد و هیچ چیز نزد خداوند دوست‌داشتنی‌تر از حمد و ستایش نیست».

3889-2678-(15) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج لِلأَشج: «إِنَّ فِیکَ خَصْلَتَیْنِ یُحِبُّهُمَا اللهُ وَرَسُولُه: الْحِلْمُ وَالْأَنَاةُ».

رواه مسلم.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج به اشج فرمودند: «بی‌گمان در وجود تو دو خصلت هست که خداوند آنها را دوست دارد: بردباری و درنگ در کارها (سنجیده عمل کردن)».

3890-1616-(3) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عن عَمرِو بنِ شعیبٍ عن أبیه عن جده قال: قال رسول الله ج: إذا جَمعَ الله الخلائقَ نادى منادٍ: أینَ أهلُ الفضْلِ؟ قال: فیقومُ ناسٌ وهم یَسیرٌ، فینطلقونَ سراعاً إلى الجنَّةِ، فَتَتَلَقّاهُمُ الملائکةُ، فیقولون: إنَّا نراکُمْ سِراعاً إلى الجنَّةِ، فَمَنْ أنتُمْ؟ فیقولون: نحنُ أهلُ الفَضْلِ، فیقولون: وما فضْلُکُم؟ فیقولون: کنَّا إذا ظُلِمْنا صَبَرْنا، وإذا أُسیءَ إلیْنا حَلُمْنا، فَیُقالُ لهمْ: ادْخُلوا الجنَّةَ؛ فنِعْمَ أجرُ العامِلینَ».

رواه الأصبهانی.

3891-1617-(4) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عن علیّ بن أبی طالبٍ س قال: قال رسولُ الله ج: «إِنَّ العَبدَ لَیُدرِکُ بالحِلمِ دَرَجَةَ الصائمِ القائمِ».

زاد بعض الرواة فیه: «وإنَّهُ لَیُکتَبُ جَبَّاراً؛ وما یَملِکُ إلا أهل بَیتِه».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی کتاب الثواب[2].

3892-2679-(16) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ س قَالَ: کُنْتُ أَمْشِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَعَلَیْهِ بُرْدٌ نَجْرَانِیٌّ غَلِیظُ الحَاشِیَةِ، فَأَدْرَکَهُ أَعْرَابِیٌّ، فَجَبَذَ بِرِدَائِهِ جَبْذَةً شَدِیدَةً، فَنَظَرْتُ إِلَى صَفْحَةِ عُنُقِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَقَدْ أَثَّرَ بِهَا حَاشِیَةُ الرِّدَاءِ مِنْ شِدَّةِ جَذْبَتِهِ، ثُمَّ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ مُرْ لِی مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَکَ، فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ فَضَحِکَ، ثُمَّ أَمَرَ لَهُ بِعَطَاءٍ.

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که همراه رسول الله ج قدم می‌زدم. ایشان روپوشی نجرانی که دارای حاشیه‌ای ضخیم بود به تن داشت. مردی بادیه‌نشین به رسول الله ج رسید و روپوش ایشان را به سختی کشید، طوری که من به گردن رسول الله ج نگاه ‌کردم و اثر حاشیه چادر را که به شدت کشیده شده بود دیدم. سپس آن مرد گفت: ای محمد ج! دستور بده تا از آن مال خدا که در اختیار توست، به من چیزی بدهند. رسول الله ج به او نگاه کرد و تبسم نمود و دستور داد تا به او چیزی بدهند.

3893-2680-(17) (صحیح) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س قَالَ: کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى رَسُولِ الله ج، یَحْکِی نَبِیًّا مِنَ الأَنْبِیَاءِ ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمُوهُ وَهُوَ یَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَیَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ».

رواه البخاری ومسلم.

از عبدالله بن مسعود س روایت است که می‌گوید: گویا به رسول الله ج نگاه می‌کنم که از پیامبری از پیامبران حکایت می‌کرد که قومش او را زدند و آغشته به خون کردند و او چهره اش را از خون پاک می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا! قومم را بیامرز زیرا آنها نمی‌دانند».

3894-1618-(5) (موضوع) وَعن عائشة ل قالت: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «وَجَبَت محبَّةُ الله على مَن أُغضِبَ فَحَلُمَ».

رواه الأصبهانی، وفی سنده أحمد بن داود بن عبدالغفار المصری شیخ الحاکم[3]، وقد وثقه الحاکم وحده.

3895-1619-(6) (ضعیف جدا) وتقدم حدیث عبادة بن الصامت قال: قال رسولُ الله ج: «ألا أُنَبِّئُکم بما یُشرِفُ الله به البنیانَ، ویرفَعُ به الدرجاتِ؟». قالوا: نَعَم یا رسولَ الله! قال: «تحلُم على مَن جَهِلَ علیک، وتعفو عَمَّن ظلَمک، وتُعطی مَن حرَمَکَ، وتَصِلُ مَن قَطعَکَ».

رواه الطبرانی والبزار. [مضی 22- البر/ 3]

3896-2681-(18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَیْسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرَعَةِ، إِنَّمَا الشَّدِیدُ الَّذِی یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الغَضَبِ».

رواه البخاری ومسلم.

وقال الحافظ: «وسیأتی [10- ]باب فی الغضب ودفعه» إن شاء الله تعالى».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نیرومند کسی نیست که زیاد کشتی می‌گیرد. نیرومند کسی است که در هنگام خشم، بر نفس خویش تسلط داشته باشد».



([1]) قلت: ورواه أبو داود وأحمد، وفیه عنده (6/ 125 و171) قصة، فانظر "الصحیحة" (524).

([2]) قلت: ورواه جمع غیره، منهم الطبرانی، وفیه من لیس بثقة، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3002).

([3]) قلت: کلا بل هو شیخ شیخ الحاکم، وقد سبق من المؤلف هذا الوهم نفسه، کما سبق التنبیه علیه تحت الحدیث المتقدم (6- النوافل /17)، ثم إنه متهم بالکذب والوضع کما تراه هناک، والحدیث أبطله الذهبی کما تراه مشروحاً فی "الضعیفة" (752)، ولهذا الکذاب حدیث آخر فیها برقم (588) سیأتی هنا (10- الترهیب من الغضب).

ترغیب به حیا و آنچه در فضل آن آمده و ترهیب از دشنام دادن و بد دهنی

ترغیب به حیا و آنچه در فضل آن آمده و ترهیب از دشنام دادن و بد دهنی

3818-2625- (1) (صحیح) عَنِ ابنِ عُمَرَ ب: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج مَرَّ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ وَهُوَ یَعِظُ أَخَاهُ فِی الحَیَاءِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعْهُ فَإِنَّ الحَیَاءَ مِنَ الإِیمَانِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج از کنار مردی از انصار عبور نمود که برادرش را به خاطر حیا [ی زیادش] نکوهش می‌کرد؛ رسول الله ج فرمود: «او را رها کن که حیاء از ایمان است».

3819-2626- (2) (صحیح) وَعَن عِمْرَان بْن حُصَیْنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الحَیَاءُ لاَ یَأْتِی إِلَّا بِخَیْرٍ».

رواه البخاری ومسلم.

از عمران بن حصین س روایت است که رسوالله ج فرمودند: «حیا، ثمره‌ای جز خیر و خوبی ندارد».

وفی روایة لمسلم: «الْحَیَاءُ خَیْرٌ کُلُّهُ».

و در روایتی از مسلم آمده است: «حیا سراسر خیر است».

3820-2627- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ، وَالْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَانِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ایمان هفتاد و چند شعبه یا شصت و چند شعبه است که بالاترین و برترین آنها کلمه لا اله الا الله و پایین‌ترین آنها دور ساختن سبب اذیت و آزار از مسیر راه می‌باشد و حیا شعبه‌ای از ایمان است».

3821-2628- (4) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ، وَالْإِیمَانُ فِی الْجَنَّةِ، وَالْبَذَاءُ([1]) مِنَ الْجَفَاءِ، وَالْجَفَاءُ فِی النَّارِ».

رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح"، والترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"؛ وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حیا از ایمان بوده و ایمان در بهشت است و فحاشی و بددهنی بدی بوده و بدی در جهنم است».

3822-2629- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الحَیَاءُ وَالعِیُّ شُعْبَتَانِ مِنَ الإِیمَانِ، وَالبَذَاءُ وَالبَیَانُ شُعْبَتَانِ مِنَ النِّفَاقِ».

رواه الترمذی([2]) وقال: "حدیث حسن غریب، إنما نعرفه من حدیث أبی غسان محمد بن مطرف".

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حیا و کم حرف بودن دو شعبه از ایمان است و فحاشی و پر حرفی بخشی از نفاق».

و(العیّ): کم سخن گفتن. و (البذاء): بدگویی در گفتار. و (البیان): زیاد سخن گفتن. مانند سخنرانانی که به درازا سخنرانی میکنند و در مدح مردم چنانکه مورد رضایت خداوند متعال نیست، سخن میگویند. 

0-1586- (1) (موضوع) ورواه الطبرانی بنحوه، ولفظه: قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «[إِنَّ] الْحَیَاءَ وَالْعِیَّ مِنَ الْإِیمَانِ، وَهُمْا یُقَرِّبَانِ مِنَ الْجَنَّةِ، وَیُبَاعِدَانِ مِنَ النَّارِ. وَالْفُحْشُ وَالْبِذَاءُ مِنَ الشَّیْطَانِ، وَهُمْا یُقَرِّبَانِ مِنَ النَّارِ، وَیُبَاعِدَانِ مِنَ الْجَنَّةِ». فَقَالَ أَعْرَابِیٌّ لِأَبِی أُمَامَةَ: إِنَّا لَنَقُولُ فِی الشِّعْرِ: الْعِیَّ مِنَ الْحُمْقِ! فَقَالَ: إِنِّی أَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج، وَتُجیئُنی بِشِعْرِکَ المُنتِنِ([3])؟!

و در روایت طبرانی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «حیا و کم حرف بودن دو شعبه از شعبه‌های ایمان است که انسان را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور می‌کند. و دشنام و ناسزا از شیطان است و انسان را به دوزخ نزدیک و از بهشت دور می‌کنند». بادیه‌نشینی به ابوامامه گفت: ما در شعر می‌گوییم: کم حرف بودن از حماقت است. ابوامامه گفت: من می‌گویم رسول الله ج چنین فرموده و تو به شعر متعفنت استدلال می‌کنی.

3823-2630- (6) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عن قُرَّة بن إیاس س قال: کنا مع النبی ج فذُکرَ عنده الحیاءُ، فقالوا: یا رسول الله! الحیاءُ من الدین؟ فقال رسول الله ج: «بل هو الدِّین کلُّه». ثم قال رسول الله ج: «إن الحیاءَ والعفافَ والعیَّ - عیَّ اللسان، لا عیَّ القلب-، والفقهَ([4]) من الإیمانِ، وإنهن یَزِدْنَ فی الآخرةِ؛ ویَنقُصنَ من الدنیا، وما یَزِدنَ فی الآخِرَةِ أکثرُ مما یَنْقُصْنَ من الدنیا. وإن الشُّحَّ والعَجزَ والبذاء من النفاق، وإنهن یَزِدنَ فی الدنیا، ویَنقُصنَ من الآخرة، وما یَنقُصْنَ من الآخِرةِ أکثر مما یَزِدنَ من الدنیا».

رواه الطبرانی باختصار، وأبو الشیخ فی "الثواب"، واللفظ له.

از قرة بن ایاس س روایت است ما نزد رسول الله ج بودیم که ذکر حیا شد؛ گفتند: ای رسول الله ج! آیا حیا جزیی از دین است؟ رسول الله ج فرمود: «بلکه تمام دین است». سپس رسول الله ج فرمود: «حیا و عفت و کم سخنی (منظور کم حرف بودن است نه ضعف در قلب) و فقه از ایمان است و آنها در آخرت افزایش می‌یابند و از دنیا کم می‌کنند و آنچه در آخرت زیاد می‌شود از آنچه در دنیا کم می‌شود بیشتر است. و بخل شدید و ناتوانی و فحاشی از نفاق است و آنها در دنیا زیاد می‌شوند و از آخرت کم می‌کنند؛ و آنچه از آخرت کم می‌شود از آنچه در دنیا اضافه می‌شود بیشتر است».

 3824-1587- (2) ((ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 2631- (7) (حسن لغیره)) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَا عَائِشَةُ! لَوْ کَانَ الْحَیَاءُ رَجُلًا؛ لَکَانَ رَجُلاً صَالِحاً، (وَ) [لَوْ کَانَ الْفُحْشُ رَجُلًا کَانَ رَجُلاً سَوْءاً]».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط"، وأبو الشیخ أیضاً، وفی إسنادهما ابن لهیعة، وبقیة رواة الطبرانی محتج بهم فی "الصحیح".

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای عایشه، اگر حیا مرد بود، مردی صالح و نیکوکار بود و [اگر فحش و دشنام مرد بود، مرد بدی بود]».

3825-2632- (8) (صحیح لغیره) وَعن زید بن طلحة بن رکانة یرفعه؛ قال: قال رسولُ الله ج: «إِنَّ لِکُلِّ دِینٍ خُلُقًا، وَخُلُقُ الْإِسْلَامِ الْحَیَاءُ».

رواه مالک.

از زید بن طلحه بن رکانه روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای هر دینی اخلاقی است و اخلاق اسلام حیا می‌باشد».

0-2633- (9) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه وغیره عن أنس مرفوعاً.

0-2634- (10) (صحیح لغیره) ورواه أیضاً من طریق صالح بن حسان عن محمد بن کعب القرظی عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: فذکره.

3826-2635- (11) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا کَانَ الفُحْشُ فِی شَیْءٍ إِلَّا شَانَهُ، وَمَا کَانَ الحَیَاءُ فِی شَیْءٍ إِلَّا زَانَهُ».

رواه ابن ماجه، والترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". ویأتی فی الباب بعده أحادیث فی ذم الفحش إن شاء الله تعالى.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فحش و دشنام با چیزی همراه نمی‌شود مگر اینکه آن را زشت می‌کند و حیا با چیزی همراه نمی‌گردد مگر اینکه آن را زینت می‌دهد».

3827-2636- (12) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْحَیَاءُ وَالْإِیمَانُ قُرَنَاءُ جَمِیعًا، فَإِذَا رُفِعَ أَحَدُهُمَا رُفِعَ الْآخَرُ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین".

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ایمان و حیاء مقرون یکدیگرند، هرگاه یکی از آنها از وجود انسان خارج شود، دیگری هم خارج می‌شود».

0-2637- (13) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث ابن عباس.

 3828-1588- (3) (ضعیف) وَعن مُجَمَّع بن حارثة بن زید بن حارثة عن عمِّه عن رسولِ الله ج قال: «الحیاءُ شعبةٌ مِنَ الإیمانِ([5])، ولا إیمانَ لِمَن لا حیاءَ له».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "الثواب"، وفی إسناده بشر بن غالب الأسدی؛ مجهول.

و از مُجَمَّع بن حارثة روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حیا شعبه‌ای از ایمان است و کسی‌که حیا ندارد، ایمان ندارد».

3829-2638- (14) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ». قَالَ: قُلْنَا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! إِنَّا لَنَسْتَحْیِی وَالحَمْدُ لِلَّهِ. قَالَ: «لَیْسَ ذَلکَ، وَلَکِنَّ الِاسْتِحْیَاءَ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ؛ أَنْ تَحْفَظَ الرَّأْسَ وَمَا وَعَى، وَتَحْفَظَ البَطْنَ وَمَا حَوَى، وَلْتَذْکُرِ المَوْتَ وَالبِلَى، وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ تَرَکَ زِینَةَ الدُّنْیَا، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ اسْتَحْیی مِنَ اللَّهِ حَقَّ الحَیَاءِ».

رواه الترمذی وقال: "هذا حدیث إنما نعرفه من هذا الوجه من حدیث أبان بن إسحاق عن الصباح بن محمد".

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از خداوند چنانکه شایسته‌ی اوست حیا کنید». گفتیم: ای رسول الله ج! شکر خدا که ما از او حیا می‌کنیم. رسول الله ج فرمود: «آن حیا نیست. حیای شایسته‌ی خداوند، این است که سرت و آنچه در آن است حفظ کنی و شکم و آنچه در آن می‌ریزی حفظ کنی و مرگ و پوسیدگی در قبر را به یاد آوری؛ و کسی‌که آخرت را می‌خواهد زینت دنیا را رها می‌کند؛ بنابراین کسی‌که چنین عمل کند حق حیایی که شایسته‌ی خداوند است بجا آورده است».

 (قال الحافظ): "أبان بن إسحاق فیه مقال، والصباح مختلف فیه، وتُکُلِّم فیه لرفعه هذا الحدیث، وقالوا: الصواب عن ابن مسعود موقوف. [مضی16- البیوع/5]. ورواه الطبرانی مرفوعاً من حدیث عائشة([6]). والله أعلم".

3830-1589- (4) (موضوع) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُهْلِکَ عَبْدًا؛ نَزَعَ مِنْهُ الْحَیَاءَ، فَإِذَا نَزَعَ مِنْهُ الْحَیَاءَ، لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا مَقِیتًا مُمَقَّتًا، فَإِذَا لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا مَقِیتًا مُمَقَّتًا؛ نُزِعَتْ مِنْهُ الْأَمَانَةُ، فَإِذَا نُزِعَتْ مِنْهُ الْأَمَانَةُ، لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا خَائِنًا مُخَوَّنًا، فَإِذَا لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا خَائِنًا مُخَوَّنًا، نُزِعَتْ مِنْهُ الرَّحْمَةُ، فَإِذَا نُزِعَتْ مِنْهُ الرَّحْمَةُ؛ لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا رَجِیمًا مُلَعَّنًا، فَإِذَا لَمْ تَلْقَهُ إِلَّا رَجِیمًا مُلَعَّنًا؛ نُزِعَتْ مِنْهُ رِبْقَةُ الْإِسْلَامِ».

رواه ابن ماجه.

(الرِّبقة) به کسر راء و فتح آن؛ مفرد (الربق): عبارت است از دستگیرهای در ریسمانی که با آن حیوان را میبندند و به استعاره برای جز آن بکار میرود.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون خداوند اراده نابودی بنده‌ای را داشته باشد، حیا را از او می‌گیرد. چون حیا را از او گرفت، وی را با خشم و غضب ملاقات می‌کند و چون او را چنین ملاقات کند، امانت را از او می‌گیرد، پس چون امانت را از او گرفت، او را چون یک خائن ملاقات می‌کند. و چون او را چنین ملاقات کرد رحمت خود را از او برمی‌دارد و چون رحمتش را از او بردارد، او را رانده شده و مورد لعنت ملاقات می‌کند و چون او را چنین ملاقات کند، ریسمان اسلام را از او برمی‌دارد».

2 - (الترغیب فی الخلق الحسن وفضله، والترهیب من الخلق السیىء و ذمه)



([1]) (البذَاء) کالمباذأة: المفاحشة. کما فی "القاموس"، و (الجفاء) ضد البر. کما فی "مختار الصحاح".

([2]) قلت: وجمع آخرون منهم الحاکم وصححه على شرط الشیخین، ووافقه الذهبی، وأما الجهلة الثلاثة فخبطوا کعادتهم خبط عشواء، فقالوا: "حسن بشواهده"، وقد بینت جهلهم هذا وخلطهم لهذا الحدیث بحدیث أبی أمامة الآخر المذکور فی "الضعیف"، وهو موضوع، فخلطوا بین الصحیح والموضوع، وتوسطوا بینهما فحسنوه، وقد تولیت بیان ذلک کله فی "الضعیفة" (6884).

([3]) سکت عنه المؤلف فما أحسن، وقال الهیثمی (1/ 92): ". . وفیه محمد بن محصن العکاشی، وهو ضعیف لا یحتج به" فتساهل؛ لأن العکاشی کذاب کما قال ابن معین وأبو حاتم. وقال ابن حبان والدارقطنی: "یضع الحدیث". وقد ذکر الهیثمی بعض هذا فی غیر موضع من "مجمعه" (1/ 82 و5/ 117). لکن الجملة الأولى منه صحیحة. انظر تخریجه فی "الإیمان" لابن أبی شیبة (118)، وتخریج الحدیث فی "الضعیفة" (6884).

([4]) الأصل: "العفة"، وهو تکرار لا معنى له، والتصحیح من "مکارم ابن أبی الدنیا"، ولعل الأنسب للسیاق وللمصادر الأخرى بلفظ: "والعمل" کما فی روایة "تاریخ البخاری"، و"کبیر الطبرانی"، و"حلیة الأصبهانی"، وثلاثة کتب البیهقی، منها "السنن"، ولیس عندهم لفظ "العجز" إلا عند ابن أبی الدنیا، وفی "الشعب" مکانها: "والفحش"، وسیاق الطبرانی لا اختصار فیه إلا هذه اللفظة.

([5]) هذا متفق علیه من حدیث أبی هریرة؛ فی حدیث له مذکور فی "الصحیح" أول هذا الباب، فتنبه.

([6]) قلت: ولفظه أخصر من حدیث ابن مسعود، لکن فیه زیادة کما سیأتی فی (24- التوبة/ 8)، ومن أجلها ضعفته.

ترغیب به برآورده نمودن نیازهای مسلمانان و خوشحال نمودن آنها

ترغیب به برآورده نمودن نیازهای مسلمانان و خوشحال نمودن آنها و آنچه در مورد کسی وارد شده ‌که پا در میانی می‌کند و به او هدیه داده می‌شود

3794-2614- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ لاَ یَظْلِمُهُ، وَلاَ یُسْلِمُهُ([1])، وَمَنْ کَانَ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ؛ کَانَ اللَّهُ فِی حَاجَتِهِ، وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً؛ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ بِهَا کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ القِیَامَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا؛ سَتَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمی‌کند و او را تسلیم نمی‌کند؛ هرکس در پی برآورده ساختن نیاز برادر مسلمانش باشد، خداوند در صدد رفع نیاز او بر می‌آید. و هرکس مشکلی از مسلمانی را حل کند، الله در برابرِ آن، مشکلی از مشکلات قیامتِ او را رفع می‌کند. و هرکس، (عیبِ) مسلمانی را بپوشاند، الله در قیامت (عیوب و گناهان) او را می‌پوشاند».

(حسن لغیره) وزاد فیه رزین العبدری: «ومَن مَشى مَعَ مَظلومٍ حتى یُثبِتَ له حقَّه؛ ثَبَّتَ الله قدمَیهِ على الصِّراطِ یومَ تزِلُّ الأقدامُ».

ولم أر هذه الزیادة فی شیء من أصوله، إنما رواه ابن أبی الدنیا والأصبهانی کما سیأتی [أواخر الباب].

و در روایت رزین عبدری آمده است: «و هرکس با مظلوم همراه شود تا به حقش رسیده و حقش ثابت گردد، خداوند در روزی که قدم‌ها می‌لغزد، قدم‌هایش را بر پل صراط ثابت و استوار می‌گرداند».

3795-2615- (2) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیَا؛ نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ القِیَامَةِ، وَمَنْ یَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ فِی الدُّنْیَا؛ یَسَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ عَلَى مُسْلِمٍ فِی الدُّنْیَا؛ سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، وَاللَّهُ فِی عَوْنِ العَبْدِ مَا کَانَ العَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی - واللفظ له- والنسائی وابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [مضى بتتمة له 3- العلم/1].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس مشکلی از مشکلات دنیوی مؤمنی را برطرف کند [یا از آن بکاهد]، خداوند مشکلی از مشکلات روز قیامت  او را برطرف می‌کند؛ و کسی‌که بر تنگدست و فقیری آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان می‌گیرد و کسی‌که [عیب] مسلمانی را بپوشاند خداوند [عیب و گناه] او را در دنیا و آخرت می‌پوشاند؛ و خداوند درصدد یاری بنده‌اش می‌باشد تا زمانی که بنده، در پی یاری برادرش باشد».

3796-1569- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ لِلَّهِ خَلْقًا خَلَقَهُمْ لِحَوَائِجِ النَّاسِ؛ یَفْزَعُ النَّاسُ إِلَیْهِمْ فِی حَوَائِجِهِمْ، أُولَئِکَ الْآمِنُونَ مِنْ عَذَابِ اللهِ».

رواه الطبرانی.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال مخلوقاتی را برای رسیدگی به نیازهای مردم آفریده است که مردم در نیازهای‌شان به آنها پناه می‌جویند. آنها از عذاب خدا در امان هستند».

0-1570- (2) (ضعیف) ورواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب" من حدیث الجهم بن عثمان - ولا یعرف- عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده.

0-1571- (3) (ضعیف) ورواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف" عن الحسن مرسلاً.

3797-2616- (3) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ لِلَّهِ عِنْدَ أَقْوَامٍ نِعِمًا أقرها عِنْدَهُمْ؛ مَا کَانُوا فِی حَوَائِجِ المسلمین مَا لَمْ یَمَلُّوهُمْ، فَإِذَا مَلَّوُهُمْ نَقَلَهَا إِلَى غَیْرِهِمْ».

رواه الطبرانی.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای خداوند نزد اقوامی نعمت‌هایی وجود دارد که آن را برای‌شان نگه می‌دارد تا زمانی که به دنبال بر آورده نمودن نیازها‌ی مسلمین باشند و در این راه اظهار خستگی نکنند؛ پس هرگاه اظهار خستگی کردند خداوند آن نعمت را به قومی دیگر می‌دهد».

3798-2617- (4) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ عبدالله بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ لِلَّهِ أَقوَاماً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، یُقِرُّهُمْ فِیهَا مَا بَذَلُوهَا، فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، فَحَوَّلَهَا إِلَى غَیْرِهِمْ».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط". ولو قیل بتحسین سنده لکان ممکناً.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال به گروهی نعمت فراوان داده تا نیاز مستمندان را برطرف سازند. تا زمانی که می‌بخشند پیوسته به آنها نعمت می‌دهد و چون از بخشش دریغ کنند، از دست آنان می‌گیرد و به کسانی دیگر می‌سپارد».

3799-1572- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عن عائشة ل قالت: قال رسولُ الله ج: «ما عَظُمَتْ نِعمةُ الله عزَّ وجلَّ على عَبْدٍ؛ إلا اشْتَدَّتْ إلیه مَؤُنَةُ الناسِ، ومَنْ لَمْ یَحْمِلْ تلکَ المؤُنةَ لِلناسِ؛ فقد عَرَّضَ تلکَ النِعمَةَ لِلزوالِ».

رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی وغیرهما.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هراندازه نعمت خداوند بر بنده‌اش بزرگ‌تر باشد، سختی‌ها و رنج‌های مردم بیشتر متوجه او خواهد بود. و هرکس رسیدگی به مشکلات مردم را برنتابد، درحقیقت آن نعمت را در معرض نابودی قرار داده است».

3800-2618- (5) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَأَسْبَغَهَا عَلَیْهِ، ثُمَّ جَعَلَ شَیْئًا مِنْ حَوَائِجِ النَّاسِ إِلَیْهِ، فَتَبَرَّمَ؛ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْکَ النِّعْمَةَ للزَّوَالِ».

رواه الطبرانی بإسناد جید.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده‌ای نیست که خداوند نعمت فراوان و کاملی به او داده باشد، سپس نیاز‌ها و مشکلات مردم را به‌ سوی او بفرستد و او از این وضع اظهار ملالت و ناراحتی کند، مگر اینکه درحقیقت [با این اظهار نارضایتی] آن نعمت را در معرض نابودی قرار می‌دهد».

3801-1573- (5) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَیضاً ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ مَشَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ؛ کَانَ خَیْرًا لَهُ مِنَ اعْتِکَافِ عَشْرِ سِنِینَ، وَمَنِ اعْتَکَفَ یَوْمًا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ؛ جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ ثَلَاثَ خَنَادِقَ، کُلُّ خَنْدَقٍ أَبعَدُ مِمَّا بَیْنَ الْخافِقَیْنِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در پی برطرف کردن نیاز برادرش باشد، این برای او بهتر از اعتکاف ده سال است و هرکس یک روز برای کسب رضای خداوند اعتکاف کند، خداوند متعال بین او و بین آتش سه خندق قرار می‌دهد که فاصله هر خندق با دیگری بیش‌ از فاصله مغرب تا مشرق است».

(ضعیف جداً) والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"؛ إلا أنه قال: «لَأَنْ یَمْشِیَ أَحَدُکُمْ مَعَ أَخِیهِ فِی قَضَاءِ حَاجَتِهِ؛ أَفْضَلُ مِنْ أَنْ یَعْتَکِفَ فِی مَسْجِدِی هَذَا شَهْرَیْنِ وَأَشَارَ بِأصْبَعِیهِ»([2]).

و در روایت حاکم آمده است: «اینکه یکی از شما برای رفع نیاز برادرش با او همراه شود، برتر است از اینکه در مسجد من برای دو ماه به اعتکاف بنشیند».

3802-1574- (6) (منکر) وَرُوِیَ عن ابنِ عمر و أبی هریرة ب قالا: قال رسولُ الله ج: «مَن مشى فی حاجَةِ أخیهِ حتى یُثَبِّتَها له؛ أظله الله ﻷ بخَمسَةٍ وسبعینَ ألفَ ملکٍ یُصَلُّون علیه، ویدعونَ له، إن کان صباحاً حتى یُمسِیَ، وإن کان مساءً حتَّى یُصبِحَ، ولا یرفَعُ قدَماً إلا حطَّ الله عنه بها خَطیئةً، ورفعَ له بها دَرَجةً».

رواه أبو الشیخ ابن حیان وغیره([3]).

از ابن عمر و ابوهریره ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در پی رفع نیاز برادرش گام بردارد تا اینکه مشکلش را حل کند، خداوند متعال او را با هفتاد و پنج هزار فرشته احاطه می‌کند که چون صبح باشد تا شب و چون نیاز وی را در شب برطرف کند تا روز بر او درود می‌فرستند و برای او دعا می‌کنند. و هیچ قدمی بر نمی‌دارد مگر اینکه در برابر آن گناهی از وی پاک می‌شود و درجه‌ای بر درجاتش افزون می‌گردد»..

3803-1575- (7) (ضعیف) وروى([4]) أیضاً عن ابن عمر وحده؛ أَنَّ نَبِیَ الله ج قَالَ: «مَن أعانَ عبداً فی حاجَتِه؛ ثَبَّتَ الله له مقامَه یومَ تَزلُّ الأقدامُ».

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بنده‌ای را در نیازش یاری کند، خداوند متعال گام‌هایش را در روزی که گام‌ها می‌لغزد، ثابت و استوار می‌کند».

3804-2619- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ زید بن ثابتٍ س عَنِ رَسُولِ الله ج قَالَ: «لَا یَزَالُ اللهُ فِی حَاجَةِ الْعَبْدِ مَا دَامَ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات.

زید بن ثابت س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «همواره خداوند متعال نیاز و مشکل بنده را برطرف می‌کند تا زمانی که بنده در پی برطرف نمودن حاجت و نیاز برادرش باشد».

3805-1576- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عن أنسٍ س قال: قال رسولُ الله ج: «یَخرُجُ خَلقٌ مِن أهلِ النار، فیَمُرُّ الرجُلُ بالرجُلِ مِن أهلِ الجنَّةِ، فیقولُ: یا فلان! أما تعرِفُنی؟ فیقولُ: [ومن أنتَ؟ فیقولُ]([5]): أنا الذی استُوهَبْتَنی وَضُوءاً فوهَبتُ لکَ، فَیشفعُ فیه. ویمُرُّ الرجُلُ فیقولُ: یا فلانُ! أما تعرِفُنی؟ فیقولُ: ومَن أنتَ؟ فیقولُ: أنا الذی بَعَثتَنی فی حاجَةِ کذا وکذا، فَقَضَیتُها لکَ، فیشفعُ له، فیُشفَّع فیه».

رواه ابن أبی الدنیا باختصار، وابن ماجه. وتقدم لفظه [8- الصدقات/17]. والأصبهانی واللفظ له.

(الوَضوء) به فتح واو: عبارت است از آبی که با آن وضو گرفته میشود.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عده‌ای از آتش خارج می‌شوند. چون فردی دوزخی از کنار بهشتی می‌گذرد می‌گوید: فلانی، مرا می‌شناسی؟ می‌گوید: تو کیستی؟ فرد دوزخی می‌گوید: من همانم که برای وضو از من آب خواستی و به تو آب دادم. پس در حق او شفاعت می‌کند. و فرد دیگری می‌گذرد و می‌گوید: فلانی، آیا مرا نمی‌شناسی؟ می‌گوید: تو کیستی؟ فرد دوزخی می‌گوید: من همانم که مرا برای فلان و فلان نیاز فرستادی و بدان رسیدگی کردم. پس در حق او شفاعت می‌کند و شفاعت وی پذیرفته می‌شود».

3806-1577- (9) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عنه س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَن مَشى فی حاجَةِ أخیهِ المسلم؛ کَتبَ الله له بکلِّ خُطوةٍ سبعین حَسنَةً، ومحا عنه سبعینَ سیِّئَةً؛ إلى أن یرجعَ مِن حیثُ فارَقَهُ، فإن قُضِیَتْ حاجتُه على یدیهِ، خَرَج مِن ذنوبه کیومَ وَلَدَتْهُ أمُّه، وإن هَلَکَ فیما بینَ ذلک؛ دَخَلَ الجنَّةَ بغیرِ حِسابٍ».

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف"، والأصبهانی.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در پی رفع نیاز برادر مسلمانش باشد، خداوند متعال در برابر هر قدمی که در این راه بر می‌دارد هفتاد نیکی برای او نوشته و هفتاد گناه از وی پاک می‌کند. تا اینکه بازگردد. پس اگر نیازش به وسیله او برطرف گردد تمام گناهانش بخشیده می‌شود چون روزی که از مادر متولد شده است؛ و اگر در این مسیر بمیرد، بدون حساب وارد بهشت می‌شود».

3807-2620- (7) (صحیح) وَعَن أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ صَدَقَةٌ». قِیلَ: أَرَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَجِدْ؟ قَالَ «یَعْتَمِلُ بِیَدِهِ فَیَنْفَعُ نَفْسَهُ وَیَتَصَدَّقُ». قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ؟ قَالَ: «یُعِینُ ذَا الْحَاجَةِ الْمَلْهُوفَ». قَالَ: قِیلَ لَهُ: أَرَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ؟ قَالَ: «یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ أَوِ الْخَیْرِ». قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ؟ قَالَ: «یُمْسِکُ عَنِ الشَّرِّ، فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «صدقه دادن بر هر انسانی لازم است». صحابه گفتند: اگر چیزی نداشت، چه کند؟ رسول الله ج فرمود: «کار کند تا هم به خودش نفع برساند و هم به دیگران صدقه دهد». دوباره پرسیدند: اگر این کار از او ساخته نبود چه کند؟ رسول الله ج فرمود: «به ستمدیده‌ی نیازمندی کمک کند». پرسیدند: اگر این کار را هم نتوانست؟ فرمود: «امر به معروف یا خیر کند». گفته شد: اگر این کار را هم نتوانست؟ فرمود: «از شر و بدی دوری نماید، این نیز صدقه محسوب می‌شود».

3808-1578- (10) (ضعیف مرسل) وَعَن أَبِی قلابَةَ: أنَّ ناساً مِن أصحابِ النبیِّ ج قَدِموا یُثْنونَ على صاحبٍ لهُم خیراً؛ قالوا: ما رأینا مثلَ فلانٍ قطٍّ؛ ما کانَ فی مَسیرٍ إلا کان فی قراءةٍ، ولا نَزَلْنا مَنزِلاً إلَّا کان فی صلاةٍ. قال: «فَمَن کان یکفیه صنعته([6]) - حتى ذَکَر-: «ومَن کان یَعلِفُ جَمَلَهُ أو دابَّتَهُ؟». قالوا: نَحنُ. قال: «فکُلُّکُم خیرٌ مِنهُ».

رواه أبو داود فی "مراسیله".

از ابوقلابه روایت است: عده‌ای از اصحاب رسول الله ج از دوست‌شان به خوبی یاد می‌کردند و می‌گفتند: هرگز مثل فلانی ندیدیم. پیوسته در مسیر مشغول تلاوت قرآن بود و در جایی اتراق نکردیم مگر اینکه به نماز مشغول بود. رسول الله ج فرمود: «چه کسی امور او را برعهده داشت؟ و چه کسی به شترش علف می‌داد؟». گفتند: ما؛ فرمود: «همه شما از او بهترید».

3809-1579- (11) (ضعیف جداً) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ کَانَ وَصْلَةً لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ إِلَى ذِی سُلْطَانٍ فِی مَبلَغِ بِرٍّ، أَوْ تَیْسِیرِ عَسِیرٍ؛ أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى إِجَازَةِ الصِّرَاطِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ عِنْدَ دَحْضِ الْأَقْدَامِ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط"، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلاهما من روایة إبراهیم بن هشام الغسانی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس واسطه ارتباط برادر مسلمانش با پادشاه باشد و او را در امر خیری یا حل کردن مشکلی یاری کند، خداوند متعال روز قیامت او را در گذشتن از پل صراط یاری می‌کند، آنگاه که قدم‌ها می‌لغزد».

0-1580- (12) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" من حدیث أبی الدرداء؛ ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ کَانَ وُصْلَةً لِأَخِیهِ إِلَى ذِی سُلْطَانٍ فِی مَبْلَغِ بِرٍّ، أَوْ إِدْخَالِ سُرُورٍ؛ رَفَعَهُ اللَّهُ فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجَنَّةِ».

و از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس واسطه ارتباط برادر مسلمانش با پادشاه باشد و او را در امر خیری یاری کند یا سبب شادی او گردد، خداوند متعال او را به درجات والا در بهشت می‌رساند».

3810-1581- (13) (منکر) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَقِیَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِمَا یُحِبُّ لِیَسُرَّهُ بِذَلِکَ؛ سَرَّهُ اللَّهُ عزَّ وجلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" بإسناد حسن([7])، وأبو الشیخ فی "کتاب الثواب".

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برادر مسلمانش را با هدف شاد کردنش، با چیزی ملاقات کند که دوست دارد، خداوند متعال روز قیامت او را خوشحال می‌کند».

3811-1582- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عن الحسن بن علیّ ب عن النبی ج قال: «إِنَّ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ إِدْخَالَکَ السُّرُورَ عَلَى أَخِیکَ الْمُسْلِمِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

از حسن بن علی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یکی از موجبات مغفرت و آمرزش، شاد کردن برادر مسلمانت می‌باشد».

3812-2621- (8) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عن عمر س مرفوعاً: «أفضلُ الأعمالِ إدخالُ السرورِ على المؤمن؛ کَسَوتَ عورَتَهُ، أو أشبَعتَ جَوعَتَهُ، أو قَضَیتَ لَهُ حاجةً».

رواه الطبرانی فی "الأوسط". [مضى 8- الصدقات/17/11].

از عمر س به صورت مرفوع روایت است: «برترین اعمال خوشحال کردن مؤمن است؛ به این صورت که عورتش را بپوشی یا او را سیر کنی یا نیازش را برطرف نمایی».

0-2622- (9) (حسن لغیره) ورواه أبو الشیخ من حدیث ابن عمر، ولفظه: «أحبُّ الأعمالِ إلى الله ﻷ: سرورٌ تُدخِلُه على مسلمٍ، أو تَکشِفُ عنه کُربَةً، أو تَطرُدُ عنه جوعاً([8])، أو تَقضی عنه دَیناً».

[مضى هناک].

و در روایت ابن عمر ب آمده است: «محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند متعال شاد کردن یک مسلمان است یا برطرف کردن مشکلی از او یا دور کردن گرسنگی از وی یا پرداختن بدهی و قرض او».

3813-1583- (15) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَی بَعْدَ الْفَرَائِضِ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُسْلِمِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوب‌ترین اعمال نزد الله بعد از فرائض، شاد کردن مسلمان می‌باشد».

3814-1584- (16) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ سُرُورًا؛ لَمْ یَرْضَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابًا دُونَ الْجَنَّةِ».

رواه الطبرانی.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس باعث شاد کردن خانواده مسلمانی شود، خداوند متعال برای او به پاداشی کمتر از بهشت راضی نمی‌شود».

3815-2623- (10) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عن عبدِالله بنِ عمر ب: أنَّ رجلاً جاءَ إلى رسولِ الله ج فقال: یا رسولَ الله! أیُّ الناسِ أحبَّ إلى الله؟ [وأیُّ الأعمالِ أحبُّ إلى الله؟]([9])، فقال: «أحبُّ الناسِ إلى الله أنفَعُهم لِلنَّاسِ، وأحبُّ الأعمالِ إلى الله ﻷ سرورٌ تُدخِلُهُ على مسلمٍ، تَکشِفُ عنه کُربَةً، أو تَقضِی عنه دَیناً، أو تَطرُدُ عنه جُوعاً، ولأن أمشی مَعَ أخٍ فی حاجَةٍ؛ أحبُّ إلیَّ مِن أن أعتکِفَ فی هذا المسجِدِ - یعنی مسجدَ المدینَةِ- شهراً، ومَن کظمَ غَیظَهُ - ولو شاءَ أن یُمضِیَهُ أمضاهُ-؛ ملأ الله قلبَهُ یومَ القیامةِ رِضاً، ومَن مَشى مع أخیه فی حاجةٍ حتى یَقضِیَهَا له؛ ثَبَّتَ الله قدَمیهِ یومَ تزولُ الأقدامُ».

رواه الأصبهانی - واللفظ له-. ورواه ابن أبی الدنیا عن بعض أصحاب النبی ج([10])، ولم یُسَمِّهِ.

از عبدالله بن عمر ب روایت شده که مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداوند کیست و محبوب‌ترین اعمال نزد خدا چیست؟ فرمود: «محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداوند، سودمند‌ترین آنها برای مردم است و محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند شاد کردن یک مسلمان یا رفع مشکل او یا پرداختن بدهی و قرض یا برطرف کردن گرسنگی او می‌باشد؛ و اگر من با برادر مسلمانم برای رفع مشکلی که دارد بروم، نزدم بهتر از آن است که به مدت یک ماه در مسجد مدینه معتکف باشم. و کسی‌که خشمش را فرو نشاند - درحالی‌که می‌تواند چنین نکند - خداوند در روز قیامت قلب او را از رضایت پر می‌کند و کسی‌که به همراه برادرش برود تا حاجت و نیازش را برطرف کند، خداوند قدمش را در روزی که قدم‌ها می‌لغزد ثابت و استوار نگه می‌دارد».

3816-1585- (17) (ضعیف جداً) وَعن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده ش قال: قال رسول الله ج: «ما أدخَل رجُلٌ على مؤمنٍ سُروراً؛ إلا خَلقَ الله ﻷ من ذلک السرورِ مَلَکاً یعبُدُ الله ﻷ ویُوَحِّدُه، فإذا صارَ العبد فی قَبرِه؛ أتاهُ ذلک السرورُ، فیقول: أما تعرِفُنی؟ فیقولُ له: مَن أنتَ؟ فیقول: أنا السرورُ الذی أدخَلتَنی على فلانٍ، أنا الیومَ أونِسُ وحشَتَک، وألقِّنُکَ حُجَّتَک، وأُثبِّتکَ بالقولِ الثابِتِ، وأُشهِدُکَ مشاهدَ یومَ القِیامَةِ، وأشفَعُ لکَ إلى ربِّکَ، وأُریکَ مَنزِلَکَ مِنَ الجنَّةِ».

رواه ابن أبی الدنیا، وأبو الشیخ فی "کتاب الثواب"، وفی إسناده من لا یحضرنی الآن حاله([11])، وفی متنه نکارة. والله أعلم.

از جعفر بن محمد از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچکس باعث شادی مسلمانی نمی‌شود مگر اینکه خداوند متعال از این شادی فرشته‌ای خلق می‌کند که الله متعال را به یگانگی عبادت می‌کند. پس چون بنده در قبر دفن شود، این شادی به سراغش می‌آید و می‌گوید: آیا مرا می‌شناسی؟ وی می‌گوید: تو کیستی؟ می‌گوید: من همان شادی هستم که برای فلانی ایجاد کردی. امروز من همدم وحشت تو هستم و دلیل و برهانت را به تو تلقین می‌کنم و تو را با قول ثابت و استوار، ثابت قدم می‌دارم. و جایگاهت در روز قیامت را به تو نشان می‌دهم و برای تو در پیشگاه خداوند شفاعت می‌کنم و جایگاهت در بهشت را به تو نشان می‌دهم».

3817-2624- (11) (صحیح) وَعَن أبی أمامَة س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ شَفَع شَفَاعَةً لأَحدٍ فأُهْدیَ له هَدیَّةٌ علیها فَقَبِلَها؛ فقد أتى باباً عظیماً مِنْ أبوابِ الربا([12])».

رواه أبو داود عن القاسم بن عبدالرحمن عنه.

از ابو امامه س روایت است که رسوالله ج فرمودند: «کسی‌که برای برادر دینی خود پا در میانی و شفاعت کند و هدیه‌ای به او اعطا شود و قبول کند، درِ بزرگی از درهای ربا را برای خود باز کرده است».

 


 

23- کتاب الأدب وغیره



([1]) انظر التعلیق المتقدم (21- الحدود/ 3).

([2]) قلت: غمز المؤلف منه فی (9- الصوم /21) بقوله: "کذا قال! "، وحُق له ذلک ففیه متروک ومکذّب. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5345)، وقد ثبت نحوه بلفظ "شهر" واحد. فانظر ما یأتی فی "الصحیح" عن ابن عمر.

([3]) قلت: مثل الخرائطی فی "المکارم" (1/ 110/ 83)، وابن شاهین فی "الترغیب" (349/ 424)، والبیهقی فی "الشعب" (6/ 119-120)، وقال: "جعفر بن میسرة ضعیف، وهذا حدیث منکر". ومن طریقه رواه الطبرانی أیضاً، وسیأتی لفظه فی الکتاب (25- الجنائز /7)، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5315).

([4]) قلت: وقع فی طبعة الثلاثة: (ورُویَ) على البناء للمجهول، والمثبت هو الصواب، ویعنی أبا الشیخ ابن حیان فی کتابه "الثواب" ولم یطبع، فلا أدری ما حال إسناده، ولا إخاله یصح، وعزاه الثلاثة لمعاجم الطبرانی الثلاثة لمجرد أن فیها الشطر الثانی منه وبنحوه، وما قبله مخالف لأنه بلفظ: ". . ومن مشى مع أخیه فی حاجة حتى تتهیأ له؛ ثبت الله قدمه یوم تزول الأقدام"!! وهو الطرف الأخیر من حدیث آخر عن ابن عمر، یأتی فی "الصحیح" آخر الباب.

([5]) ما بین المعقوفتین سقط من الطبعة السابقة (2/ 179) و المنیریة (3/ 251)، وأثبتناها من «ترغیب الأصبهانی» (1/ 478/ 1140)، وهی موجودة فی سائر الطبعات. [ش].

([6]) الأصل: (ضَیعته)، وفی "مصنف عبد الرزاق": (صنع طعامه). وهو مخرج فی "الضعیفة" (84).

([7]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الغماری، والمعلقون الثلاثة!! وفیه (أحمد بن عبدالله ابن أبی بزة)، وهو منکر الحدیث کما قال العقیلی وغیره. وقال ابن عدی: "هذا حدیث منکر بهذا الإسناد". فأنى له الحسن؟! وهو مخرج فی "الضعیفة" (1286).

([8]) فی الطبعة السابقة (2/ 708) والمنیریة (3/ 252): «جزعاً»، وهو خطأ، ومضی (8- الصدقات/ 17) برقم (955) من «الصحیح»: «جزعاً»، وهو الصواب، وکذا فی سائر الطبعات. [ش].

([9]) قال الناجی: "سقط هذا هنا ولا بد منه". قلت: وهو فی "ترغیب الأصبهانی" (1/ 475-476).

([10]) قلت: وذا لا یضر، لأن الصحابة کلهم عدول کما هو مقرر فی علم المصطلح، وعلیه یؤخذ على المؤلف تضعیفه للحدیث بتصدیره إیاه بقوله: (روی)، وتقصیره فی عزوه للأصبهانی دون الطبرانی، وقد أخرجه فی "معاجمه الثلاثة"، وهو مخرج عندی فی "الروض النضیر" (481)، والتضعیف غیر مسلَّم بالنسبة لإسناد ابن أبی الدنیا، فإنه حسن کما هو مبین فی "الصحیحة" (906)، وجهل هذا الفرق المعلقون الثلاثة، فصدروا تخریجهم للحدیث بالتصریح بقولهم: "ضعیف، رواه. . ."!

([11]) قلت: راویه عند ابن أبی الدنیا فی "قضاء الحوائج" (99/ 113) (محمد بن مجیب) وهو متروک کما قال فی "التقریب"، وکذبه ابن معین، ولم یعرفه المعتدون على هذا العلم، فقالوا بعد عزوه لابن أبی الدنیا: "فی إسناده جهالة"!

([12]) الأصل: (الکبائر)، والتصویب من "أبی داود" (3541) و"المسند" (5/ 261).

وکالعادة غفل عنه المسودون!

ترهیب از باز پس گرفتن هدیه

ترهیب از باز پس گرفتن هدیه

3790-2610- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الَّذِی یَرجِعُ فِی هِبَتِهِ؛ کَالکَلْبِ یَرْجِعُ فِی قَیْئِهِ».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که هدیه خود را پس بگیرد همانند سگی است که استفراغش را می‌خورد».

وفی روایة: «مَثَلُ الَّذِی یَعُودُ فِی هِبَتِهِ؛ کَمَثَلِ الْکَلْبِ یَقِیءُ ثُمَّ یَعُودُ فِی قَیْئِهِ فَیَأْکُلَهُ».

رواه البخاری ومسلم، وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

و در روایتی آمده است: «مثال کسی‌که هدیه خود را پس می‌گیرد، سگی است که استفراغ می‌کند سپس به ‌سوی استفراغش برگشته و آن را می‌خورد».

 ولفظ أبی داود: «الْعَائِدُ فِی هِبَتِهِ؛ کَالْعَائِدِ فِی قَیْئِهِ». قَالَ قَتَادَةُ: وَلَا نَعْلَمُ الْقَیْءَ إِلَّا حَرَامًا.

و در روایت ابوداود آمده است: «کسی‌که هدیه‌ی خود را پس می‌گیرد، همچون کسی است که به استفراغش بازگردد». قتاده می‌گوید: و در مورد استفراغ جز حرام بودنش چیزی نمی‌دانم.

3791-2611- (2) (صحیح) وَعَن عُمَر بْن الخَطَّابِ س قَالَ: حَمَلْتُ عَلَى فَرَسٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، [فَأَضَاعَهُ الَّذِی کَانَ عِنْدَهُ]، فَأَرَدْتُ أَنْ أَشْتَرِیَهُ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ یَبِیعُهُ بِرُخْصٍ، فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ ج؟ فَقَالَ: «لاَ تَشْتَرِه، وَلاَ تَعُدْ فِی صَدَقَتِکَ، وَإِنْ أَعْطَاکَهُ بِدِرْهَمٍ، فَإِنَّ العَائِدَ فِی صَدَقَتهِ؛ کَالعَائِدِ فِی قَیْئِهِ».

رواه البخاری ومسلم([1]).

از عمر بن خطاب س روایت است: اسبی در راه خدا [به یکی از مجاهدان] بخشیدم. کسی‌که اسب را به او داده بودم، از آن به خوبی مواظبت نمی‌کرد؛ خواستم اسب را از او بخرم، گمان کردم که او می‌خواهد اسب را به قیمتی ارزان بفروشد؛ درباره‌ی خرید این اسب از رسول الله ج سؤال کردم. رسول الله ج فرمود: «آن را نخر و صدقه‌ات را برنگردان، اگرچه به یک درهم به تو بفروشد، چون کسی‌که صدقه‌اش را پس بگیرد همانند سگی است که به استفراغش بازگردد».

«حَمَلْتُ عَلَى فَرَسٍ فِی سَبِیلِ اللهِ» یعنی: اسبی را به یکی از مجاهدان بخشیدم تا با آن [در راه خدا] جهاد کند.

3792-2612- (3) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ وَابْنِ عَبَّاسٍ ش؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یُعْطِیَ لِرَجُلٍ عَطِیَّةً، أَوْ یَهَبَ هِبَةً، ثُمَّ یَرْجِعَ فِیهَا، إِلَّا الْوَالِدَ فِیمَا یُعْطِی وَلَدَهُ، وَمَثَلُ الَّذِی یَرجعُ فِی عَطِیَّتِه أَو هِبَتِهِ؛  کَالْکَلْبِ یَأْکُلُ، فَإِذَا شَبِعَ قَاءَ ثُمَّ عَادَ فِی قَیْئِهِ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه. وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح"([2]).

از ابن عمر و ابن عباس ش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای کسی که به دیگری هدیه یا بخششی می‌کند حلال نیست که آن را پس بگیرد، مگر پدر در هبه‌ای که به فرزندش می‌دهد؛ و مثال کسی‌که هدیه و عطایش را پس می‌گیرد همانند سگی است که غذا می‌خورد و چون سیر می‌‌شود استفراغ می‌کند سپس استفراغش را می‌خورد».

3793-2613- (4) (حسن) وَعَنْ عَمْرو بْن شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَثَلُ الَّذِی یَسْتَرِدُّ مَا وَهَبَ؛ کَمَثَلِ الْکَلْبِ؛ یَقِیءُ فَیَأْکُلُ قَیْئَهُ، فَإِذَا اسْتَرَدَّ الْوَاهِبُ فَلْیُوقِفْ فَلْیَعرِفْ بِمَا اسْتَرَدَّ، ثُمَّ لیَدْفَعْ إِلَیْهِ مَا وَهَبَ».

رواه أبو داود والنسائی وابن ماجه.

عمرو بن شعیب از پدرش از عبدالله بن عمرو ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «مثال کسی‌که درخواست برگرداندن هدیه‌اش را بکند همانند سگی است که استفراغ می‌کند سپس استفراغش را می‌خورد. پس هرگاه هدیه دهنده درخواست برگرداندن هدیه‌اش را نمود، (پس هدیه گیرنده) صبر کند تا بفهمد چرا درخواست برگرداندن هدیه‌اش را نموده است، سپس هدیه را برگرداند».

12- (الترغیب فی قضاء حوائج المسلمین وإدخال السرور علیهم، وما جاء فیمن شفع فأهدی إلیه)



([1]) قلت: والسیاق للبخاری (2623) إلا فی بعض الأحرف، والزیادة منه، وقوله: "ولا تعد فی صدقتک" إنما هو عند مسلم (5/ 63).

([2]) قلت: لیس عند الترمذی: "ومثل الذی. . ."، ولم یصححه، وإنما صحح حدیث ابن عباس المتقدم. وهو مخرج فی "الإرواء" (1622).