به طور قطع از جمله اذکار متعلق به نماز اذکار تشهد است، دراین خصوص احادیث متعددی از پیامبر r به اثبات رسیده که دارای عبارات و متنهای نزدیک به هم و متشابه میباشند، و همهی آنها جائز و مشروعاند، از جمله: در صحیح مسلم از عبدالله بن عباس ب روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r تشهد را مثل سورههای قرآن به ما یاد میداد. میگفت: «اَلتَّحِیاتُ المُبَارَکاتُ الصَّلَوَاتُ الطَّیبَاتُ للهِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَة اللهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلَامُ عَلَینَا وَعَلَی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحینَ، أَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَه إِلَّا الله، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول الله»: همهی درودهای پر برکت و ستایشها و تمجیدهای پاک سزاوار خداوند است، درود و رحمت و برکتهای خداوند بر شما باد ای پیامبر خدا، درود خداوند بر ما و بر همهی بندگان صالح خداوند، من گواهی میدهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود ندارد و گواهی میدهم که محمد r فرستادهی خداوند است»[1].
در صحیحین از عبدالله بن مسعود t روایت شده که گفت: «وقتی ما پشت سر پیامبر r نماز میخواندیم، میگفتیم: سلام بر جبرئیل و میکائیل، سلام بر فلان و فلان. رسول الله r به سوی ما نگاه کرد و فرمود: خداوند خود سلام است، وقتی یکی از شما نماز میخواند، بگوید: «اَلتَّحِیاتُ للهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیبَاتُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَة اللهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَینَا وَعَلَی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ: همهی درودها وستایشها و تمجیدهای پاک سزاوار و مخصوص خداوند است و درود و رحمت و برکتهای خداوند بر شما بادای پیامبر خدا، درود خداوند بر ما و بر همهی بندگان صالح خداوند» هرگاه این را بگویید به همه بندگان صالح در زمین و آسمان، میرسد [بعداً بگوید] «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَشْهَد أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسَوُلُهُ»: من گواهی میدهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود ندارد و گواهی میدهم که محمد r بنده وفرستادهی خداوند است»[2].
دراین باره احادیث دیگری به اثبات رسیده است.
کاملترین این عبارتها، عبارت وارده در حدیث پیشین ابن مسعود است. این عبارت کاملتر از متن وارده در حدیث ابن عباس و از دیگر احادیث وارده در این زمینه است، و هم چنان که ابن قیم/ میگوید: «چرا که تشهد ابن مسعود t متضمن جملاتی متغیر و تشهد ابن عباس t یک جمله میباشد[3]. هر جمله در حدیث ابن مسعود به خاطر وجود «واو» ثنا و ستایشی مستقل است: «اَلتَّحِیاتُ لِلّهِ وَ الصَّلَوَاتُ وَ الطَّیبَاتُ»، بر خلاف این که اگر «واو» حذف شود صفت ما قبل خود میشوند، در نتیجه تعدد و تنوع ثنا و ستایش در حدیث ابن مسعود صریح بوده، لذا آن شایستهتر و کاملتر است.
به طور قطع حدیث ابن مسعود میان بسیاری از علما مشهور بوده و از حیث اسناد نیز صحیحترین حدیثی است که در این زمینه نقل شده است، ترمذی/ میگوید: «حدیث ابن مسعود از چندین طریق روایت شده و آن صحیحترین حدیثی است که در خصوص تشهد از پیامبر r نقل شده است، بسیاری از اهل علم، اعم از صحابه و تابعین به این حدیث عمل کردهاند»[4]. در هر صورت خواندن و عمل کردن به این تشهد و یا دیگر تشهدهای روایت شده حق و جایز است.
این که میگوید: «التحیات» جمع تحیة است و منظور از آن تجلیل و گرامیداشت به همهی عبارات و متنها و تمامی فرمها از رکوع و سجود و فروتنی و خضوع، و خشوع و خود شکستگی، همه و همه فقط از آنِ خداوند است و شریکی برای او قابل تصور نیست، اینها همه چه از لحاظ ملک و چه از لحاظ استحقاق از آن او است. این که میگوید: «والصلوات»: عدهای گفتهاند منظور از آن نماز است که دارای رکوع و سجود است، وعدهای گفتهاند منظور از آن دعا است، الصلاة در لغت به معنای دعا است، و همهی اینها از آن خدا است نماز همهاش از آن خدا است، کمترین چیزی از آن به غیر خدا اختصاص داده نمیشود، و دعا از آن خدا است و کمترین چیزی از آن به کسی جز او اختصاص داده نمیشود.
این که میگوید: «والطیبات» جمع طیبة است، و منظور از آن این است که سخنان پاک واعمال پاک و همهاش از آن خدا است، با اینهاست که آدمی به خدا نزدیکی میجوید و با چیزی از اینها به کسی جز او نزدیکی نمیجویند، با هر چه پاک است، از سخن یا کردار، به خدا نزدیکی جسته میشود.
این که میگوید: «السلام علیلک أیها النبی ورحمة الله و برکاته» این دعای درود و رحمت و برکت برای پیامبر r است، کسی که برای او دعا کرده میشود، نه این که به همراه خدا به فریاد خوانده شود.
این که میگوید: «السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین» در بردارندهی دعای سالم ماندن از هر عیب و آفت و نقص و بدی برای خود و برای تمامی مؤمنین است، این عبارت جزو کلمات جامع پیامبر r است. برخی از علما میگویند: «خداوند مؤمنین را آموزش میدهد که به طور اختصاصی از ایشان r نام ببرند، آن همه به خاطر عزت و شرفش، به خاطر حقّی که برگردن شان دارد، سپس مؤمنین را آموزش میدهد که ابتدا از خود نام برده [و برای خود دعا کنند] چرا که مورد توجه قرار دادن خود از اهمیت بیشتری برخوردار است. سپس به آنان امر کرده که بر همهی بندگان نیک خدا سلام کنند [و طلب سلامتی از هر عیب و نقصی برای آنان بنمایند] برای اعلام این امر که دعای مؤمنان باید فراگیر و عام باشد»[5].
این که میگوید: «اشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله» شهادت به وحدانیت خداوند متعال است، و شهادت به بندگی و رسالت فرستادهی او r است، پیامبر r بنده است، او پرستش نمیشود، ایشان r رسولی است که مورد اطاعت و پیروی قرار گرفته میشود.
برای فرد مسلمان مقرر شده که بعد از تشهد با صلواتی ابراهیمی که نقل آن از سوی پیامبر r به اثبات رسیده بر نبی مکرم اسلام صلوات دهد، در این باره احادیث زیادی روایت شدهاست از جمله: امامان بخاری و مسلم از عبدالرحمن بن أبی لیلی روایت کردهاند که گفت: «کعب بن عجره مرا ملاقات کرد و گفت: آیا هدیهای را که از رسول خدا r شنیدهام به تو ندهم؟ گفتم: آری، آن را به من بده، گفت: از رسول خدا r پرسیدم: یا رسول الله ! چگونه برشما اهل بیت درود فرستاده شود، خداوند به ما چگونگی سلام فرستادن بر شما را آموخته است؟ پیامبر r فرمود: بگویید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آل مُحَمَّدٍ، کمَا صَلَّیتَ عَلَی إِبْرَاهیمَ وَعَلَی آل إِبْرَاهیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجیدٌ، اَللَّهُمَ بَارِک عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ، کمَا بَارَکتَ عَلَی إِبْرَاهیمَ وَعَلَی آلِ إِبْرَاهیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجِیدٌ»: خداوندا بر محمد و بر آل محمد درود فرست، هم چنان که بر ابراهیم و بر آل ابراهیم درود فرستادی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی، خداوند بر محمد و بر آل محمد برکت نازل فرما، هم چنان که بر ابراهیم و بر آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی»[6].
هم چنین در صحیحین از ابوحمید ساعدی t روایت شده که : «صحابه عرض کردند: ای رسول خدا! چگونه برای تو درود بفرستیم؟ رسول الله r فرمود: بگویید: «اَللَّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِیتِهِ، کمَا صَلَّیتَ عَلَی آلِ إِبْراهیمَ، وَبَارِک عَلَی مُحَمَّد وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِیتهٍ، کمَا بَارَکتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجِیدٌ»: خداوندا، بر محمد و همسران و فرزندانش درود فرست، همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی، و بر محمد و همسران و فرزندانش برکت نازل فرما همچنان که بر آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی»[7].
این که کعب میگوید: «آیا هدیهای را که از رسول خدا r شنیدهام، به تو ندهم؟» بیانگر توجه عمیق و عظیم پیشینیان رحمهم الله به سنت پیامبر r و شدت شادمانیشان به واسطهی آن بودهاست، بلکه آنان سنت پیامبر r را جزو چیزهای نفیس و اشیای گران قیمت به حساب آوردهاند و آن نزد آنان هدیهای ارزشمند تلقی گشته که به واسطهی آن خوشحال و شادمان شده و از شنیدنش مسرور گشته و از این که آن را میان خود به هدیه دهند لذت بردهاند.
درود خدا بر پیامبر r عبارتست از ثنا و ستایش او در ملا اعلی و تکریم و بزرگداشتش، و درود فرشتگان و مؤمنین بر او به معنی: درخواست و طلب آن ازخداوند متعال برای پیامبر r است؛ ومنظور از آن طلب فزونی و افزایش درود خداوند بر ایشان است، و نه طلب و درخواست اصل درود فرستادن.
این که میگوید: «اللهم بارک علی محمد وعلی آل محمد» برکت به معنی رشد و افزایش [هر خیری از جانب خداوند است] ، و برکت طلبی دعا برای چنین افزایشی است، گفته میشود: بارکه الله وبارک فیه و بارک علیه و بارکله، این دعا در بردارندهی درخواست اعطای خیر از سوی خدا به پیامبر r و استمرار آن و افزایش و چندین برابر شدن آن برای ایشان r است.
به دنبال آن فرد مسلمان میتواند هر دعایی را که خود خواست و مورد پسندش بود بگوید و بخواند تا این که از نماز فارغ شده و سلام میدهد، گفتن انواعی از دعاها از سوی پیامبر r در این موقعیت به اثبات رسیده است، ان شاءالله مطلب بعدی در همین باره است.
همچنان دربارهی اذکار متعلق به نماز سخن میگوییم، در صحیح مسلم از عبداللهبنعباسب روایت است که گفت: «پیامبر خدا r ]زمان بیماری مرگ[ پرده ]ی خانهاش[ را کنار زد، مردم پشت سر ابوبکر t صفت بسته بودند. فرمود: مردم! از مژدهها ]و پیشگوییهای[ نبوت جز رؤیای صالح که انسان مسلمان درخواب میبیند یا کسی برای او خواب میبیند، چیز دیگری باقی نمانده است. هان! از این باز داشته شدهام که در رکوع یا سجده قرآن بخوانم. بنابراین در رکوع پروردگار تبارک و تعالی را تعظیم کنید و در سجده در دعا ]و خواستن[ بکوشید چرا که شایسته است ] دراین مواقع دعای شما[ اجابت شود»[1].
پیامبر r در این حدیث آنچه را به این دو رکن عظیم -رکوع و سجده- اختصاص دارد به روشنی بیان داشته است، از قرائت قرآن در این دوحالت نهی فرموده ودر مقابل ذکر مناسب با شکل و هیئت آنها را بیان کرده است، چرا که این دو حالت حالت تواضع و فروتنی و پایین آمدن و خم شدن است، در حالت رکوع که حالت پایین آمدن و خم شدن و خضوع است برای فرد مسلمان مقرر کرده که به ذکر عظمت پروردگارش پرداخته وآن را یاد آوری کند بیشک خداوند، عظیمی است که همهی معانی عظمت و جلال و شکوه از آن اوست مفاهیمی همچون قدرت و عزت و توانمندی و گستردگی علم و عزت و سرافرازی ودیگر اوصاف عظمت و کبریایی، و کسی جز خدا شایسته و سزاوار تعظیم و تکبیر و بزرگ داشت و تمجید نیست. لذا شایسته وسزاوار بندگان است که با قلب و زبان و اعمالشان او را تعظیم و تکریم نمایند.
ابن قیم/ میگوید: «به طور مطلق برترین آنچه که رکوع کننده میگوید: «سبحان ربی العظیم» میباشد، چرا که خداوند متعال بندگانش را بدان امر کرده است و پیامرسان از جانب او، سفیری که بین او و بندگانش میباشد، این محل را برای این ذکر تعیین کرده است. زمانی که این آیه نازل شد:
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٧٤﴾ [الواقعة: 74].
«پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن».
رسول الله r فرمودند: «آن را در رکوعتان قرار دهید». به طور کلی تفسیر رکوع، تعظیم خداوند متعال با قلب و هیئت ظاهری و سخن میباشد، بر این اساس بود که رسول الله r فرمودند: «بنابراین در رکوع پروردگار تبارک و تعالی را تعظیم کنید»[2].
در حالت سجده -که حالت نزدیکی جستن به خداوند، و سر فرود آوردن برای او، و فروتنی و در هم شکستن در برابر اوست- برای فرد مسلمان مقرر شده که در این حالت بسیار دعا کند، دعا در این موقعیت و محل به پذیرش نزدیکتر است، در صحیح مسلم از ابوهریرهt روایت شده که پیامبر خداr فرمود: «بنده در حال سجده نسبت به هر وقت دیگری با پروردگارش بیشتر نزدیک است. بنابراین ]در سجده[ بسیار دعا کنید»[3]. و در حدیث پیشین پیامبر r فرمودند: «و در سجده در دعا ]و خواستن[ بکوشید چرا که شایسته است ]در این مواقع دعای شما[ اجابت شود»، چرا که بنده در حالت سجده، بیشتر از هر وقت دیگری به خداوند، نزدیک است؛ و بهترین حالت و موقعیت برای او حالتی است که بیشترین نزدیکی را به خدا دارد و به همین خاطر دعا در این محل به پذیرش نزدیکتر است، از جمله دعاهای نقل شده از پیامبر r در حالت سجده، دعایی است که در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «شبی رسول خدا r را از بستر گم کردم [یعنی از خواب بیدار شدم و ایشان را در کنار خودم در بسترشان ندیدم] به جستجوی ایشان پرداختم درسجدگاه و در حالت سجده بودند که دستهایم بر کف پاهای ایشان خورد، در حالی که انگشتان پاهایش را بر زمین نهاده و کف پاها را ایستانده بود در [سجده] میفرمود: «اَللَّهُمَّ أَعُوذُ بِرضَاک مِنْ سَخَطِک، وَبِمُعَاَفَاتِک مِنْ عُقُوبَتِک، وَأَعُوذُبِک مِنْک، لَا أَحْصِی ثَنَاءً عَلَیک، أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَی نَفْسِک»: خداوندا، همانا من از خشم تو به خشنودیات، و از عذاب و کیفرت به بخشایشت پناه میبرم، و از تو به تو پناه میآورم، نمیتوانم آن گونه که سزاوار توست، تو را ستایش نمایم، آن چنانی که خودت را ستایش نمودهای»[4].
این حدیث عظیم گواه بر آن است که راه گریزی جز رفتن به سوی خدا، و پناهگاهی جز پناه جستن به او وجود ندارد، زمام همهی کارها بدست او است، و اختیار آدمی بسته به قضا و قدر اوست، فرمان همه از آن اوست و سپاس و ستایش همه مختص او است، ملک همه از آن او است، و خیر همه در دستان او است، باید از [عذاب] او خود را در امان نگه داشت و به سوی او پناه برد، از شر آنچه بنا به مشیت و قدرت او رخ میدهد، پناه جستن فعل اوست و آنچه از شرش پناه میجویند فعل او است که آن را بنا به مشیتش آفریده است و این همهاش واقعیت بخشیدن به توحید و قدر او است، پروردگار و آفرینندهای جز او نیست، آفریده برای خود اختیار زیان و سودی ندارد و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختن ندارد؛ بلکه همهی کارها در دست خدا است و کسی جز او چیزی از اینها دراختیار ندارد.
این که در پایان این دعا میگوید: «لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیک أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَی نَفْسِک» بیانگر اقرار و اعتراف به این مطلب است که جایگاه و منزلت خداوند و عظمت او و کمال اسماء و صفاتش بالاتر و والاتر از آن است که کسی از آفریدهها بتواند او را آن گونه که سزاوار اوست ستایش نماید، یا کسی جز خدا به حقیقت و ثنا و ستایش او مطلع گردد.
ازدیگر دعاهای سجده، دعای است که امام مسلم در صحیح خود از ابوهریره t روایت کرده که: پیامبر خدا r در سجدهی خود میفرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلی ذَنْبِی کلَّهُ، دِقَّهُ وَجِلَّهُ، أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، وَعَلَانِیتَهُ وَسِرَّهُ: خداوندا، همهی گناهانم، اعم از کوچک و بزرگ، و اول و آخر، و آشکار و پنهان آنها را بیامرز»[5].
این که میگوید: «ذنبی کله»: یعنی: همهی گناهان من را ببخش، وقتی مفرد اضافه گردد عام گشته و شمولیت مییابد، بیشک این تعمیم و شمولیت در این دعا در پی بخشش همهی گناهان آدمی است، چه گناهانی را که بدان آگاهی دارد و چه آنهایی را که آگاهی ندارد، به خصوص: که این مقام، مقام دعا و تضرع و اظهار بندگی و نیازمندی است، به جاست که گناهانی را که آدمی از آنها توبه میکند به تفصیل بیان شود، به همین خاطر میگوید: «اعم از کوچک و بزرگ، و اول و آخر، و آشکار و پنهان آنها». این نحوهی بیان زیباتر و گویاتر از خلاصه گویی و ایجاز است. سپس میان دو سجده رکنی است که در نماز مراعات میگردد که همان نشستن در بین دو سجده است برای این حالت دعاهایی مناسب و سزاوار آن مقررشده است که در آن آدمی از خداوند طلب بخشش و رحمت و هدایت و عافیت و رزق مینماید، بیتردید این امور جلب خیر در دنیا و آخرت و دفع شرور در آنها را در بر میگیرد. از حذیفهt روایت شده که پیامبر r میان دو سجده میفرمود: «رب اغفرلی، رب اغفرلی: پروردگارا مرا بیامرز، پروردگارا مرا بیامرز». این حدیث را ابوداود روایت کرده است[6]. یعنی: پیامبر r مدام این دعا را میان دو سجده تکرار میکرد، نه این که فقط دوبار آن را تکرار کند.
از ابن عباس ب روایت شده که گفت: «پیامبر r بین دو سجده میفرمود: «اَلَّلهُمَّ اغْفِرْلی وَارْحَمْنِی وَاجْبُرنِی وَعَافِنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنی»: پروردگارا، مرا بیامرز و بر من رحم کن و [نقصها و کوتاهیهای] مرا جبران نما و به من سلامتی ده و هدایتم کن و به من روزی عطا فرما». این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند[7].
طلب مغفرت و آمرزش به خاطر مصون ماندن از شر گناهان است، طلب رحمت جهت کسب خیر و نیکی و احسان است، این که از خدا طلب جبران شود به خاطر بر آوردن نیاز شخص و اصلاح نواقصش بوده و این که خیری را که از دست داده به او باز گرداند و آن را برایش جایگزین کند، درخواست عافیت جهت سالم ماندن از آفات و فتنهها، و نجات از بلایا و محنتها و سختیها است، درخواست هدایت به خاطر دستیابی به زمینههای خوشبختی و رستگاری در دنیا و آخرت است، و طلب رزق و روزی جهت کسب غذا و نوشیدنی است که بدن با آن برپا ایستاده و هم چنین کسب علم و ایمانی است که روح با آن استوار و پابرجا میگردد.
این دعای با عظمت و مشروع در این نشستن، اصول سعادت را در خود جمع کرده و ابواب خیر را در برگرفته، و مشتمل بر راههای رستگاری در دنیا و آخرت است، چه دعای با عظمتی، و چه احاطه و جامعیت زیبایی.
[1]- صحیح مسلم شماره، [479].
[2]- کتاب الصلاة [ص: 176].
[3]- صحیح مسلم شماره [482].
[4]- صحیح مسلم شماره [486].
[5]- صحیح مسلم شماره [483].
[6]- سنن ابوداود شماره [874] و علامه آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [777] آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ابوداود شماره [850] و سنن ترمذی شماره [284]، و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [756] آن را صحیح دانسته است.
همچنان سخن دربارهی اذکار متعلق به نماز ادامه دارد، بیتردید پیامبر r انواعی از اذکار را برای فرد مسلمان تشریع کرده که به هنگام بلند شدن از رکوع آن را بگوید، این اذکار در مجموع عبارتند از حمد و سپاس و ستایش و تمجید از خداوند سبحان.
در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «وقتی امام گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه»، شما بگویید: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ»؛ چون کسی که گفتهاش با گفته فرشتهها موافق افتد، گناهان پیشین او بخشوده میشود»[1]. و در لفظی دیگر در صحیحین: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا وَ لَک الْحَمْدُ» آمده است [یعنی] واو اضافه آمده است ابن قیم/ میگوید: «و درگفتن این «واو» در «رَبنا ولک الحمد» سستی نکند چرا که در صحیحین بدان امر شده است. البته امری که دلالت بر استجاب دارد. چرا که این «واو» نشان دهندهی آن است که هر یک از دو جمله از دیگری جدا بوده و معنای جدایی دارد به گونهای که جملهی «ربنا» در معنا متضمن آن است که: تو پروردگار و پادشاهی قیوم هستی که زمام امور بدست اوست و مرجع امور به سوی او باز میگردد. و بر این معنا مفهومی از قول «ربنا» یعنی «ولک الحمد» عطف شده که آن متضمن این معنا میباشد که: برای اوست پادشاهی و حمد»[2].
در صحیح مسلم از علی بن ابیطالب t روایت شده که: «پیامبرr هنگام بلند شدن از رکوع میفرمود: اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَوَاتِ، وَمِلْءَالأَرْضِ، وَ مِلْءَ مَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِن شَیءٍ بَعْدُ»[3].
این که میگوید: «ملء السموات و...» یعنی: حمد و ستایشی به اندازهی پری عالم علوی و سفلی و فضایی که بین آنها را احاطه کرده است، لذا این حمد و ستایش با این صفت تمامی خلایق موجود را پر کرده است. این که میگوید: «وملء ماشئت من شیء بعد» یعنی: حمدی که آنچه را که خداوند متعال بعداز این خلق میکند و آنچه ارادهاش را مینماید را پر میکند.
لذا حمد و ستایش حق جل جلاله هر موجودی را در بر میگیرد و آنچه را که به وجود میآید را پر میگرداند[4].
در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت است که گفت: «هنگامی که پیامبر خدا r سرش را از رکوع بلند میکرد میگفت: «رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مَنْ شَیءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالمَجْدِّ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ -وَکلُّنَا لَک عَبْدٌ- لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدَّ مِنْک الجَدُّ»: پروردگارا! ستایش از آن تو است به اندازه پری آسمانها و زمین وآنچه در آنهاست و به اندازهی پری هرچه تو بخواهی، ای سزاوار ستایش و بزرگی! شایستهترین چیزی که بنده میگوید -وهمهی ما بندهی توییم- این است: آنچه تو بدهی، کسی باز دارندهاش نیست و هرچه را تو دریغ بداری، کسی دهندهی آن نیست. از جانب تو هیچ بینیازی را بینیازی او سودی نمیرساند [جز عمل صالح و ...]»[5].
این که میگوید: «رَبَّنَا لَک الحَمْدُ مِلءَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَاشِئْتَ مِنْ شَیءٍ بَعْدُ» پیشتر معنا و مفهوم آن بیان شد. این که میگوید: «أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ»: یعنی: خداوندا تو به خاطر عظمت و کمال صفات و استمرار و فراوانی نعمتهایت شایسته و سزاوار ستایش و تمجید هستی. این که میگوید: «أَحَقُّ مَا قَالَ العَبْدُ»: یعنی: این ثنا و ستایش شایستهترین چیزی است که بنده بدان سخن میگشاید، این که میگوید: «أَحَقُّ» خبر برای مبتدای محذوف است که تقدیر آن چنین است: «هذا الثناء والتمجید»، بیتردید این جمله به عنوان تاکید و تثبیتی بر سپاس و ستایش و تمجید خداوند، و همچنین به عنوان توضیح اینکه این سخن شایستهترین و فاضلترین مطلبی است که آدمی آن را بر زبان میآورد، بیان شده است. این که میگوید: «وَکلَنا لَک عَبْدٌ» بیانگر اعتراف به عبودیت و بندگی است، و این که همهی مردم تحت این حکماند، همهی آدمیان بنده و تسلیم و مطیع خداوندند، خداوند پروردگار و آفرینندهی آنان است، آدمیان پروردگار و آفرینندهای جز او ندارند.
این که میگوید: «لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَ لَا مُعْطِی لَما مَنَعْتَ» بیانگر اعتراف به این مطلب است که بخشیدن و بازداشتن، افزایش و کاهش ]مثلا رزق و روزی[ و بالا بردن و پایین آوردن ]مثلاً مقام و منزلت آدمیان [ فقط به خدا اختصاص داشته و در انحصار اوست، و در چیزی از اینها شریکی ندارد. آنچه از خیر و نعمت، یا بلا و رنج و سختی که خداوند برای بندهاش مقرر میکند کسی نمیتواند آن را پس زده و مانع وقوع آن شود، و آنچه را خداوند از خیر و نعمت و یا بلا و رنج و سختی را که از بندهاش منع و دور میکند راهی برای ابتلای آدمی بدان وجود ندارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ﴾
[یونس: 107].
«و اگر خداوند رنجی به تو برساند، آن را جز او بازدارندهای نیست.و اگرخیری درحق تو بخواهد، فضلش را ]نیز[ بازدارندهای نیست».
و یا میفرماید:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢﴾ [فاطر: 2].
«]درِ[ رحمتی را که خداوند برای مردم باز گشاید، برای آن ]رحمت[ هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را باز دارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست. واو پیروزمند فرزانه است».
بخشیدن و باز داشتن مختص خداوند است، هرگاه خداوند عطا کرده و ببخشد کسی توانایی جلوگیری از عطای او را ندارد، واگر باز دارد کسی را یارای بخشیدن آنچه را که او منع کرده، نیست.
این که میگوید: «وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْک الجَدُّ» یعنی: هیچ چیزی از تلاشهای بنده و بهرههای وی از پادشاهی و ریاست و ثروت و زندگی خوب و غیر اینها، در نزد خداوند فایدهای نمیبخشد و او را از عذاب الهی، نجات نمیدهد ولطف و کرم خدا را شامل حال او نمیگرداند، بلکه آنچه به بنده در نزد خداوند نفع میرساند، تنها تقرب به درگاه حق با فرمان برداری وایثار وفداکاری در راه جلب رضایت او است[6].
در صحیح بخاری از رفاعة بن رافع زرقی t روایت شده که گفته است: «روزی پشت سر پیامبر r نماز میخواندیم وقتی ایشان سراز رکوع بلند کرد فرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، آن گاه مردی که پشت سر ایشان بود گفت: «رَبَّنَا وَلَک الْحَمْدُ حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیهِ»: پروردگارا حمد و ستایش سزاوار توست، حمد و ستایشی فراوان و پاک و خالص و پر برکت. پیامبر r وقتی که نماز را پایان برد، فرمود: چه کسی آن ذکر را گفت؟ مرد گفت: من بودم، پیامبر r فرمود: من سی و اندی فرشته را دیدم که سعی داشتند برای نوشتن آن گفتهی تو از یکدیگر سبقت بگیرند تا آن که کدام یک از آنها، نخست آن را بنویسد»[7].
این که میگوید: «حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» یعنی: من تو را سپاس وستایش میگویم، «حمداً» مفعول مطلق مؤکد است، این که میگوید: «کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» اینها صفات حمد هستند. یعنی تو را با حمدی میستایم که موصوف به فراوانی و پاکی وپر برکتی است.
از جمله درسهای آموزندهی این حدیث آن است که وقتی امام «سمع الله لمن حمده» را گفت مأموم بلافاصله به دنبالش «ربنا ولک الحمد» را بگوید.
از دیگر نکات این حدیث فراوانی فرشتگان نویسنده، و محبت آنان نسبت به خیر و اهل آن، و رقابت و مسابقهی آنان برای نوشتن خیر برای انجام دهندگان آن است.
این حدیث یکی از ویژگیهای پیامبر r را نشان میدهد که همان دیدن آن فرشتهها است به گونهای که پیامبر r آنان را دیده اما صحابه که پیرامون ایشان بودهاند آنها را ندیدهاند.
آیا این فرشتههایی که برای نوشتن این اذکار میشتابند از فرشتههایی هستند که مسئول ثبت و ضبط اعمال آدمیانند یا فرشتههای دیگری هستند؟ علما در این باره دو نظر دادهاند: نظر صحیحتر -خدا خود بهتر میداند- این است که آنان فرشتههای دیگری جز فرشتههای مسئول ثبت وضبطاند، آنچه این نظریه را تایید میکند حدیثی است که در صحیح بخاری آمده که رسول الله r فرمودند: «خداوند، فرشتگانی دارد که در راهها مشغول گشت زنی هستند و اهل ذکر را میجویند». تا آخر حدیث، و در لفظی دیگر میگوید: «اینان، علاوه بر نویسندگان اعمال آدمیان هستند»[8]. علما با استدلال به این حدیث بیان داشتهاند که برخی از طاعات وعبادات را فرشتههایی غیر از فرشتهی ثبت و ضبط اعمال مینویسند. والله اعلم
[1]- صحیح بخاری شماره [796، 795]، و صحیح مسلم شماره [409].
[2]- کتاب الصلاة [ص: 177] با اندکی تصرف.
[3]- صحیح مسلم شماره [477].
[4]- بنگر به کتاب الصلاة اثر ابن قیم [ص: 177].
[5]- صحیح مسلم شماره [771].
[6]- بنگر به: کتاب الصلاه اثر ابن قیم [ص: 178ـ 177].
[7]- صحیح بخاری شماره [799].
[8]- صحیح بخاری شماره [6408]، و و المسند [2/251].
در این خصوص انواعی از ذکرها و دعاها نقل شده است و آنچه در پی میآید ارائهی بخشی از نصوص بیان شده در این زمینه به همراه توضیح گوشهای از معانی و مفاهیم ودلالتهای آنها است.
در صحیح مسلم از حذیفه t روایت شده که گفت: «شبی با پیامبر خدا r نماز خواندم که ایشان در نماز سورهی بقره را شروع کرد؛ با خود گفتم: در آیهی صدم، به رکوع میرود اما از آن گذشت؛ گفتم: تمام بقره رامیخواند، بازگذشت و نزدیک آخر سوره شد؛ گفتم: با پایان بقره به رکوع میرود، اما بعد از آن، سورهی نساء را شروع کرد وآن را نیز خواند، سپس آل عمران را نیز آغاز نمود؛ به ترتیل و آرام میخواند وهرگاه به آیاتی که در آن تسبیح است، میرسید، تسبیح میگفت و وقتی به آیات درخواست دعا میرسید، دعا میکرد و اگر به آیات طلب پناه از خدا و قهر و غضب میرسید، به خدا پناه میجست و بالاخره به رکوع رفت وشروع کرد به گفتن: «سُبْحانَ رَبِّی العَظیمِ» و مانند قیامش طولانی بود و به اعتدال برگشت و «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنا لَک الْحَمْدُ» خواند و به اندازهی رکوعش هم ایستاد، سپس به سجده رفت و «سُبْحانَ رَبِّی الْأَعْلی» را قرائت نمود و سجدهاش نیز مانند قیامش بود»[1].
دراین حدیث مشروعیت این که فرد مسلمان در رکوعش بگوید: «سُبْحَانَ رَبِّی العَظیم: از هر عیب و نقصی پاک و منزه است پروردگار بزرگوار من» و در سجودش بگوید: «سُبْحَانَ رَبِّی الأَعْلی: از هر عیب و نقصی پاک و منزه است پروردگار بلند مرتبهی من» بیان شده است، ابن قیم/ میگوید: «برای رکوع کننده بیان عظمت خداوند متعال در حال پایین آمدن وی و خضوعش مشروع گردیده و در این حال حق سبحانه و تعالی به وصف عظمتش در برابر آنچه که باکبریایی و جلال و عظمتش متضاد میباشد، وصف میگردد. به طور مطلق برترین آنچه که رکوع کننده میگوید: «سُبْحانَ رَبِّی الْعَظیمِ» میباشد، چرا که خداوند متعال بندگانش را بدان امر کرده است و پیام رسان از جانب او، سفیری که بین او و بندگانش میباشد، این محل را برای این ذکر تعیین کرده است زمانی که این آیه نازل شد:
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٧٤﴾ [الواقعة: 74].
«پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن».
رسول الله r فرمودند: آن را در رکوعتان قرار دهید...»[2].
و دربارهی سجود میگوید: «و در آن ثنا وستایش خداوند متعال آن گونه که متناسب با حق سبحانه و تعالی میباشد، تشریع شده است و آن قول بنده است که: «سُبْحانَ رَبِّی الأعلی» واین برترین دعائیاست که در سجده گفته میشود واز رسول r وارد نشده که ایشان به ذکری غیر آن در سجده امر کرده باشند، آن جا که فرمودند: «آن را در سجدههایتان قرار دهید» و در این حالت خداوند متعال به صفت علو وصف شده است که در نهایت تناسب با حال سجده کننده میباشد، کسی که در پایینترین مکان با صورتش افتاده است، علو پروردگارش را در حالت سقوطش ذکر میکند که مانند ذکر عظمت خداوند متعال در حالت خضوعش در رکوع می باشد و پروردگارش را از آنچه بدان شایسته نیست و با عظمت و علوش متضاد است، مبرا و منزه میسازد»[3]. در صحیحین از عائشه ل روایت شده که «پیامبر r در رکوع و سجودش زیاد میفرمود: «سُبْحانَک اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِک، اللَّهُمَّ اغْفِرْلِی: خداوندا ای پروردگار ما! تو از هر عیب و نقصی پاک و منزهی و من تو را حمد و ستایش میگویم، خداوندا مرا بیامرز. [و با این گفته] قرآن را تأویل مینمود»[4].
این که عائشه ل گفته است: پیامبر r قرآن را تأویل میکردند یعنی: به سخن خداوند در سوره نصر که میفرماید:
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 3].
عمل میکردند لذا در رکوع و سجودش بسیار میفرمود: «سُبْحانَک الَّلهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِک، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی».
در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که: «پیامبر خدا r در رکوع و سجودش میفرمود: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلائکةِ وَالرُّوحِ» پروردگار فرشتگان و جبرئیل بسیار پاک و منزه است [از هر چیزی که سزاوار جلال او نیست][5].
این که میگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ» اینها دو نام از نامهای خداوند هستند که گواه بر تعظیم و بزرگداشت خداوند، و پاک و منزه بودن او از هر عیب و نقصی است که شایسته و سزاوار مقام او نیست، و این که هیچ کدام از آفریدههایش در چیزی از ویژگیها و صفات کمالش شبیه او نیست. این که میگوید: «رَبُّ المَلاَئِکة وَالرُّوحِ» در آن از ربوبیت خداوند بر ملائکه به طور عام نام برده شده سپس نام جبرئیل u روحالامین به طور خاص ذکر گردیده چرا که او فاضلترین فرشتگان و در پیشاپیش آنان است، و این اوست که وحی را بر رسول الله r فرود میآورد. هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ ١٩٥﴾ [الشعراء: 195-192].
«و آن ] قرآن [ فرو فرستادهی پروردگار جهانیان است روح الامین آن را فرود آورده است بردل تو تا از هشدار هندگان باشی به زبان عربی روشن».
بدین خاطر جبرئیل روح نامیده شده که او وحی را فرود میآورد همان [پیام و کلامی] که به واسطهی آن قلبها سرشار از زندگی میگردند. ابوداود و نسائی و دیگران از عوف بن مالک اشجعیt روایت کردهاند که گفته است: «شبی با پیامبر خدا r به نماز ایستادم و ایشان در قیام نماز سورهی بقره را خواند و در اثنای قرائت خود به هر آیهی رحمتی که میرسید، درنگ مینمود و رحمت خداوند را از او درخواست مینمود به هر آیهی عذابی که میرسید، درنگ می نمود و از عذاب خداوند به او پناه میبرد. عوف گفته است: پیامبر r پس از آن به رکوع رفت و آن را هم به اندازهی قیامشان طول داد و در رکوع خود میفرمود: «سُبْحَانَ ذِی الجَبَروُتِ وَالمَلَکوتِ وَالْکبْریاءِ وَالعَظَمَة: پاک و منزه است خداوندی که صاحب قدرت، و فرمان روایی و بزرگی و عظمت است». سپس به سجده رفت و آن را هم به اندازه قیامشان طول داد در سجدهی خود نیز همین طور گفت، سپس برخاست و سوره آل عمران را خواند، سپس ]در رکعتهای بعدی[ یک سوره یک سوره قرآن را تلاوت کرد»[6].
این که میگوید: «سُبْحَانَ ذِی الجَبَروتِ وَالمَلَکوتِ» یعنی: پاک و منزه است، «والجَبَروُتِ وَالمَلَکوتِ»، جبروت و ملکوت بر وزن فَعَلوُت از ریشه جبر و ملک هستند، مانند کلمات الرَّحَموت و الرَّغَبوت و الرَّهَبوت که بر وزن فعلوت و از ماده الرحمة و الرغبة و الرهبة هستند، عرب میگوید: «رَهَبوُتٌ خَیرٌ مِن رَحَموُتٍ» یعنی: اگر از تو بترسند بهتر از این است که بر تو ترحم آرند، پس جبروت و ملکوت در بردارندهی همان مفاهیمی از اسماء و صفات خداوند هستند که مفهوم الملک الجبار بر آن دلالت میکند[7]، خداوند در آخر سوره یس میفرماید:
﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٣﴾ [یس: 83].
«پاکا خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست او است. و شما به سوی او برگردانده میشوید».
این که میگوید: «والکبریاء والعظمة» یعنی: صاحب بزرگی و عظمت است، این دو، دو وصف نزدیک به هم و مختص خداوند هستند، جز خدا کسی شایسته و سزاوار توصیف به آنها نیست، هم چنان که در حدیث صحیح روایت شده که پیامبر r فرمودند: خداوند متعال میفرماید: «اَلْکبْرِیاءُ رِدائِی، وَ الْعَظَمَة إِزارِی، فَمَنْ نازَعَنِی واحِداً مِنْهُا قَذَفْتُهُ فِی النّارِ: کبریا و بزرگی، ردای من، و عزت و عظمت، تن پوش [صفات خاص و ملازم] من هستند و هرکس در هر یک از آنها با من منازعه کند، او را در آتش میاندازم»[8].
عزت و عظمت را به منزلهی تنپوش، و کبریا و بزرگی را به منزله ردا قرار داده است، اشاره به این مطلب است که اینها مختص خداوند هستند و از این که کسی در چیزی از اینها شریک او باشد پاک و منزه است. در صحیح مسلم در حدیثی طولانی از علی بن ابیطالب t روایت شده است که: «هرگاه پیامبر r به رکوع میرفت میفرمود: «اللَّهُمَّ لَک رَکعْتُ، وَبِک آمَنْتُ؛ وَلَک أَسْلَمْتُ، خَشَعَ لَک سَمْعِی وَبَصَرِی وَمُخِّی وَعَظْمِی وَعَصَبی: خداوندا برای تو رکوع کردم و به تو ایمان آوردم، و خودم را تسلیم تو نمودم، گوش و چشم و مغز و استخوانم و پی ورگم همه و همه تسلیم و فرمان بردار توأند» و هنگام بلند شدن از رکوع میفرمود: «اَللَّهُمَّ َربَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَوَاتِ، وَمِلْءَ الأَرْضِ، وَمِلْءَ مَا بَینَهُمَا وَمِلءمَاشِئتَ مِن شَیءٍ بَعدُ: پروردگارا، سزاوار توست حمد و ستایشی [چنان فراوان] که آسمانها و زمین و ما بین آن دو و هر چیزی غیر از اینها را که تو بخواهی پرکند». و هنگامی که به سجده میرفت میفرمود: «اَللَّهُمَّ لَک سَجَدْتُ، وَبِک آمَنْتُ، وَلَک أَسْلَمْتُ، سَجَدَ وَجْهی لِلَّذِی خَلَقَهُ وَصَوَّرَهُ وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ، تَبَارَک اللهُ أَحْسَنُ الخَالِقینَ: خداوندا برای تو سجده کردم، و به تو ایمان آوردم، و خودم را به تو تسلیم نمودم، چهرهی من برای کسی سجده کرد که آن را آفریده و به آن شکل [زیبا] بخشیده، و در آن گوش و چشم قرار داده است، پس مبارک و افزون نعمت است خداوند که بهترین و شایستهترین آفرینندگان است»[9].
این که میگوید: «اللَّهمَّ لَک رَکعْتُ»، به عقب انداختن فعل بیانگر اختصاص است؛ یعنی: رکوع من فقط برای توست، و نه کسی جز تو.
این که میگوید: «وَبِک آمَنْتُ» یعنی ]به تو[ اقرار و اعتراف نموده و ]تو را[ تصدیق میکنم.
این که میگوید: «وَلَک أَسْلَمْتُ» یعنی: تسلیم و فرمان بردار تو شدم.
این که میگوید: «خَشَعَ لَک سَمْعِی وَبَصَرِی وَمُخِّی وَعَظْمِی وَعَصَبی» یعنی: همهی این اندامها واعضای من در برابرت خمشده و تن به ذلت و خواری دادهاند.
این که به هنگام بلند شدن از رکوع میگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنی: خداوند ستایش کسی را که او را ستایش گفت بشنود و بپذیرد.
این که میگوید: «رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَوَاتِ وَمِلْءَ الأَرْضِ وَمِلْءَ مَا بَینَهُمَا وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَیءٍ بَعْدُ»، انشاءالله به زودی دربارهی معنا و مفهومش سخن گفته خواهد شد.
این که میگوید: «سَجَدَ وَجَهْی لِلَّذِی خَلَقَهُ وَصَوَّرَهُ وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ، تَبَارَک اللهُ أَحْسَنُ الخَالِقَینَ» بیانگر آن است که آدمی عظمت خدای سبحان را به یاد آورده و این که خداوند به کاملترین صورت و زیباترین سیما آدمی را آفریده است، بزرگ است خداوند، بهترین آفرینندگان.
[1]- صحیح مسلم شماره [772].
[2]- کتاب الصلاة اثر ابن قیم [ص: 176] این کتاب با نام: نماز وحکم تارک آن، وبه همت: امینپور صادقی ترجمه، و توسط: انتشارات حافظ ابرو، نوبت چاپ: اول 1391، به چاپ رسیده است.
[3]- کتاب الصلاة اثر ابن قیم [ص: 181].
[4]- صحیح بخاری شماره [794]، و صحیح مسلم شماره [484].
[5]- صحیح مسلم شماره [487].
[6]- سنن ابوداود شماره [873]، سنن نسائی شماره [1120] و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [776] آن را صحیح دانسته است.
[7]- بنگر به: الرد علی المنطقیین اثر ابن تیمیه [ص: 196].
[8]- سنن ابوداود شماره [4090]، و آلبانی/ در «الصحیحه» شماره [541] آن را صحیح دانسته است.
[9]- صحیح مسلم شماره [771].
پیشتر به بیان انواعی از دعاهای افتتاح که پیامبر r در نماز خوانده و همچنین به بیان مقداری از معانی و مفاهیم آنها پرداختیم، به این مطلب هم اشاره شد که پیامبر r بر یک نوع از این انواع دعاهای افتتاح مداومت نداشته بلکه گاه نماز را با این دعا آغاز نموده و گاه با دعایی دیگر. کسی که در این دعاهای افتتاح نقل شده از پیامبر r بیندیشد میبیند که سهگونهاند: نوعی که بیانگر ثنا و ستایش خداوند است، و نوعی که خبر از عبادت خداوند از سوی آدمی میدهد، و نوع سوم که در بردارندهی دعا و درخواست و طلب است. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ به اصل مهمی در این زمینه تصریح کرده و به تفصیل به بیان شواهد و دلائل آن پرداخته و آن این است که برترین و والاترین ذکر، ذکری است که مشتمل بر ثنا و ستایش خداوند باشد، بدنبال آن ذکری است که از بندگی آدمی در برابر خداوند متعال خبر میهد و به دنبال آن ذکری است که بیانگر دعا و طلب آدمی است. سپس ابن تیمیه/ به دنبال آن میگوید: «حال که این اصل واضح و آشکار شد، این که بهترین و با فضیلتترین انواع دعای افتتاح آن است که ثنا و ستایش محض خدا باشد مانند این ذکر: «سُبْحَانَک اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، وَتَبَارَک اسْمُک، وَتَعَالَی جَدُّک، وَلَا إلَهَ غَیرُک» واین ذکر: «اللهُ أَکبَرُ کبیراً، وَالحمد لله کثیراً، وَسُبْحَانَ اللهِ بُکرَة وَأَصِیلاً»، در دعای افتتاح اولی ثنا و ستایشی وجود دارد که در دومی نیست اما در دومی باقیات صالحاتی ذکر شدهاند که به تعبیری فاضلترین سخنان بعد از قرآن هستند در عین حال دو جملهی «تبارک اسمک، وتعالی جدک» در دعای اول در قرآن نیز آمدهاند، از این روست که بیشتر پیشینیان دعای نخست را در دعای افتتاح میخواندند و عمر بن خطاب t نیز با صدای بلند در نمازهایش آن را میخواند تا به این وسیله آن را به مردم آموزش دهد.
بعد از آن نوبت به نوع دوم دعای افتتاح میرسد که از عبادت آدمی خبر میدهد مانند این که میگوید: ﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ...﴾ این ذکر مشتمل بر دعا نیز هست، اگر شخص دعای افتتاح را با این دعا البته بعد از «الله اکبَرُ کبیراً...» آغاز کند هر سه نوع را با هم جمع کرده است واین فاضلترین دعای افتتاح است. هم چنان که در حدیثی به این موضوع تصریح شدهاست و ابو یوسف و ابن هبیره، و از میان یاران امام احمد صاحب الافصاح این دعا را برگزیدهاند، من نیز خود چنین میکنم.
بعد از این دو، نوبت به نوع سوم دعای افتتاح میرسد مانند این که میگوید: «اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَینی وَبَینَ خَطایای کما بَاعَدْتَ بَینَ المشرق والمغرب...»[1].
ابن تیمیه در جاهایی از کتابهایش قاعدهای سودمند را در رابطه با عباداتی که در شریعت به چند شکل بیان شدهاند مقرر کرده است؛ آن قاعده این است که به همهی این صورتهای نقل شده، عمل شود و همه به کار گرفته شوند. او/ میگوید: «پیشتر در جاهایی گفته شد که عباداتی را که پیامبر r انجام داده متنوعاند و انجام همهی آنها تشریع شده و چیزی از آنها مورد بیمیلی واقع نشده است مانند انواع تشهدها، وانواع دعاهای افتتاح، خواندن نماز وتر در ابتدای شب و یا انتهای آن، تلاوت به صورت جهری و آشکار یا نهانی و آرام در نماز شب، و انواع قرائتهایی که قرآن بر اساس آنها نازل شده، و گفتن تکبیر در عید، وترجیع در اذان و ترک آن[2] و مانند یکی یکی و دوتا دوتا گفتن کلمات اقامه...» ، سپس ابن تیمیه/ بیان میدارد که سخن در این مساله از دو جهت است:
1- در مجاز بودن همهی این شکلها و انواع، بی هیچ کراهتی.
2- آنچه را که پیامبر r انجام داده به شیوههای گوناگون بوده است.
اگر گفته شود که برخی از این انواع از فضیلت بیشتری برخوردارند، [در پاسخ باید گفت:] اقتدا به پیامبرr در این که گاه این مورد اجرا شود و گاه آن یکی، با فضیلتتر از پای بندی به یکی از دو صورت و ترک دیگری است و این بدین خاطر است که ارجمندترین و با فضیلتترین روش، روش رسول اللهr است و ایشان خود هرگز بر انجام یک نوع دعای افتتاح مداومت نداشتهاند»[3]. میگوید/: «وقتی که میگوییم تنوع در [انجام و گفتن] این اذکار راجح بوده و از اولویت برخوردار است، این کار خود ترجیح دادن جنس تنوع است [به این شکل که] گاه عمل مفضول (خوب) برای برخی از مردم به خاطر تناسبی که با حال و روزشان دارد سودمندتر است... چرا که بهره بردنش از آن به شکلی کامل صورت میگیرد، و این حال و روز بیشتر مردم است، گاه از مفضول به خاطر تناسبش با حال و روز نامتعادل آنها، بهرهای میبرند که از فاضل (خوبتر)، آن بهره را نمیبرند. لذا عبادتی که شخص از آن بهره میبرد و قلبش را در آن حاضر کرده و بدان مشتاق است فاضلتر از عبادتی است که با غفلت همراه بوده و بدون اشتیاق انجام میشود، بر این اساس گاه مداومت شخص بر نوع مفضول آن ذکر برای اعمال قلبی او همچون محبت و شهودش، و برای درک و فهمش، سودمندتر است»[4].
همانا انواع دیگری از دعاهای افتتاح از پیامبر r به اثبات رسیده که نماز شب خود را با آنها آغاز مینموده است. از جمله دعایی که امام بخاری از ابن عباس ب روایت کرده که: رسول الله r هنگامی که برای نماز شب بر میخاست، این دعا را میخواند: «اَللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ، أَنْتَ قَیمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ، لَک مُلْک السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهنَّ وَلَک الحَمْدُ، أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَک الحَمْدُ، أَنْتَ مَلِک السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَک الحَمْدُ أَنْتَ الحَق، وَوَعْدُک الحَقُّ، وَلِقَاؤُک حَق، وَقَولُک حَق، وَالجَنَّة حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالنَّبِیونَ حَقٌّ، وَمُحَمَّدٌ حَقٌّ، وَالسَّاعَة حَقٌّ، اللَّهُمَّ لَک أَسْلَمْتُ، وَبِک آمَنْتُ، وَعَلَیک تَوَکلْتُ، وَإِلَیک أَنَبْتُ، وَبِک خَاصَمْتُ، وَإِلَیک حَاکمْتُ، فَاغْفِرْلی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، أَنْتَ المُقَدِّمُ وَأَنْتَ المُؤَخِّرُ، لاَ إِلَهَ إلَّا أَنْتَ: پروردگارا! ستایش سزاوار توست، [چرا که] تو نگه دارندهی آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، میباشی. فقط تو شایسته حمد و ثنایی. ملک آسمانها و زمین و آنچه میانشان وجود دارد از آن توست. سپاس و ستایش توراست، تویی نور آسمانها و زمین ، و سپاس و ستایش توراست، تو مالک آسمانها و زمینی، سپاس و ستایش توراست، تو بر حقی و وعدهات نیز بر حق است، ملاقات تو حق است، سخن تو حق، بهشت تو حق، دوزخ تو حق، پیامبرانت حق، محمد حق، و قیامت نیز حق میباشد. پروردگارا! تسلیم تو شدم، به تو ایمان آوردم، به تو توکل نمودم و به توروی آوردم. به کمک تو با دشمنان مبارزه کردم و تو را حکم قرار دادم. خدایا! گناهان اول و آخر و ظاهر و باطن مرا بیامرز. تنها تو میتوانی هرچیزی را به پیش و پساندازی، هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد»[5].
این ذکر انواع [دعاهای افتتاح] سه گانه پیشین را در بر میگیرد: سپاس و ستایش خداوند، بیان عبادت آدمی نسبت به خداوند، و درخواست و طلب. ابتدا آنچه خبر از خدا وآخرت و رسول r اوست پیش افتاده، سپس مطلبی که خبر از توحید آدمی و ایمان اومیدهد بیان شده، و سپس آن را با درخواست و طلب به پایان رسانده است[6].
این دعای افتتاح در کل ذکری عظیم و دعایی با برکت است که مشتمل بر اصول ایمان و پایههای دین و حقایق اسلام است، همچنین در آن توسل جستن به خداوند با سپاس و ستایش نمودن از او و اقرار به بندگیاش آمده است، سپس درخواست بخشش گناهان از خداوند.
از دیگر دعاهای افتتاح پیامبرr در نماز شب دعایی است که امام مسلم در صحیحاش از عائشهل روایت کرده است که گفت: «هرگاه پیامبرr به نماز شب میایستاد، نماز خود را بدین دعا افتتاح میکرد:
«اللَّهُمَّ رَبَّ جَبْرَائیلَ وَمیکائیلَ وَإِسْرَافِیلَ، فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرضِ، عَالِمَ الغَیبِ وَالشَّهَادَه أَنْتَ تَحْکمُ بَینَ عَبادِک فَیمَا کانُوا فِیه یخْتَلِفُونَ، إِهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیه مِنَ الحَقِّ بِإِذْنِک، إِنَّک تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقیمٍ»: خداوندا، تو پروردگار جبرائیل و میکائیل و اسرافیل هستی، آفرینندهی آسمانها و زمین میباشی، دانای نهان و آشکاری، تنها تو در بین بندگانت در آنچه با هم اختلاف دارند، داوری میکنی، مرا با ارادهات هدایت کن به حقّی که در آن اختلاف پیش آمده است، تنها تو میتوانی هر کس را که بخواهی به راه راست هدایت کنی»[7].
در این دعای افتتاح به ربوبیت عام و خاص خداوند نسبت به این سه فرشتهی موکل حیات توسل شده است، جبرئیل به امر وحی گمارده شده که حیات قلبها و روحها به واسطه و یاری آن است، میکائیل امر بارندگی را به عهده دارد که زندگی زمین و گیاهان و حیوانات به آن بسته است، و اسرافیل مسئول دمیدن در شیپوری است که زنده شدن و زندگی دوبارهی مردگان در ارتباط با آن است[8]. هم چنین در این دعا به خداوند توسل شده به این خاطر که او خالق و پدیده آورندهی آسمانها و زمین بوده و از نهان و آشکار آگاه است و این که هم اوست که میان بندگانش در آنچه که اختلاف دارند حکمیت و داوری میکند با این توسل جستن از خدا میخواهد که او را با ارادهاش به حقی هدایت کند که در آن اختلاف پیش آمده است. هدایت عبارتست از علم و آگاهی به حق به همراه روی آوردن به آن و ترجیحش بر غیر آن، و هدایت یافته کسی است که عمل کنندهی به حق و پیرو و مرید آن است، و این بزرگترین نعمت خدادادی به آدمی است، از خداوند می طلبیم که همهی ما را به سوی خود و به راه راست هدایت کند و همهی ما را در انجام هر خیری موفق گرداند.
[1]- مجموع الفتاوی [22/395 ـ 394].
[2]- ترجیع: مؤذن شهادتین را آهسته میخواند و سپس با صدای بلند تکرار میکند.
[3]- بنگر به: مجموع الفتاوی [22/343 ـ 336].
[4]- بنگر به: مجموع الفتاوی [22/348].
[5]- صحیح بخاری شماره [1120] و صحیح مسلم شماره [769].
[6]- بنگربه: مجموع الفتاوی [22/390].
[7]- صحیح مسلم شماره [770].
[8]- بنگر به: اغاثة اللهفان اثر ابن قیم [2/172].