1- تفسیر نور، تألیف: دکتر مصطفی خرمدل، نشر احسان، چاپ چهارم - ۱۳۸۴
2- قرآن کریم، ترجمه: مسعود انصاری خوشابر، نشر فروزان، چاپ دوم - ۱۳۸۹
3- قرآنمبین، ترجمه: علیاکبر طاهریقزوینی، انتشارات قلم، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۶
4- لؤلؤ والمرجان، تألیف: محمدفؤاد عبدالباقی، ترجمه: ابوبکر حسنزاده، نشر احسان، چاپ اول ۱۳۸۰
5- صحیح بخاری، مترجم: دکتر طاهر لاوژه، مؤسسه انتشاراتی حسینی اصل، چاپ: اول ۱۳۹۰
6- مختصر صحیح بخاری، مترجم: عبدالقادر ترشابی، انتشارات حرمین، چاپ: اول - بهار ۱۳۸۴
7- مختصر صحیح مسلم، مترجم: عبدالقادر ترشابی، انتشارات حرمین، چاپ: اول - ۱۳۹۲
8- ترجمه فارسی الأذکار النوویه، تألیف: امام نووی، مترجمان: اصغر اسدزاده - محمد جبروتی
9- مختصر صحیح مسلم، مترجم: داود نارویی
10- پناهگاه مؤمنین، تألیف: امام محمد بن محمد جزری، ترجمه: مولانا محمدقاسم قاسمی، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام، چاپ: پنجم ۱۳۸۷
11- تفسیر راستین، تألیف: شیخ عبدالرحمن بن ناصر سعدی، ترجمه: محمدگل گمشادزهی، نشر احسان، چاپ اول - ۱۳۸۷
12- فتح الملهم شرح صحیح مسلم، مؤلف: شیخ شبیر احمد عثمانی، مترجم: عبدالروف مخلص، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام، چاپ: اول - ۱۳۹۰
13- ریاض الصالحین، تألیف: امام نووی، مترجم: احمد حوارینسب [ابوسعید]، انتشارات کردستان، چاپ اول - ۱۳۸۷
14- ادبالمفرد، تألیف: امام بخاری، ترجمه: عبدالعلی نور احراری، انتشارات شیخ الاسلام احمدجام، چاپ: اول - ۱۳۹۰
15- نیروی زندگی، تألیف: عائض بن عبدالله القرنی، مترجم: زاهد ویسی، ناشر: حافظ ابرو، چاپ: اول - ۱۳۹۰
16- دستهای نیاز، تألیف: محمد نزار القطشه، مترجم: جهانگیر ولدبیگی، انتشارات کردستان، چاپ: دوم - ۱۳۹۰
1- در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ جُهْدِ الْبَلاَءِ، وَدَرَکِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ الْقَضَاءِ، وَشَمَاتَة الأَعْدَاءِ: از فشار بلا، و نگونبختی، و قضای بد، و شادمانی دشمنان به خداوند پناه ببرید»[1].
در برخی روایات این حدیث آمده که: «پیامبرr از فشار بلا، و نگونبختی، و قضای بد، و شادمانی دشمنان، به خدا پناه میبرد»[2].
در این حدیث از چهار مسأله به خدا پناه برده شده است:
1- «جُهْدِ الْبَلاَءِ: فشار بلا» عبارتست از هر رنج و مشقتی که فرد بدان گرفتار میگردد و توان تحمل آن را ندارد و نمیتواند آن را از خود دور گرداند.
2- «دَرَکِ الشَّقَاءِ: نگونبختی»: «الدرک» همان رسیدن و پیوستن به چیزی است، و «الشقاء» عکس سعادت است، که همان هلاکت یا هر آن چیزی است که منجر به هلاکت میشود، این هم در امور دنیا رخ میدهد و هم در امور آخرت.
3- «وَسُوءِ الْقَضَاءِ: قضای بد»: آنچه آدمی را تباه کرده یا او را در اموری ناخوشایند گرفتار میکند که خود عام و فراگیر بوده و جان و مال و خانواده و فرزندان و سرانجام آدمی را دربرمیگیرد.
4- «شَمَاتَة الأَعْدَاءِ: شادمانی دشمنان»: آنچه قلب آدمی را میآزارد و اثری ژرف در روح و جان آدمی برجای میگذارد آن هم به واسطه خوشحال شدن دشمنان به خاطر فرود آمدن بلا و سختی بر او.
2- در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر ب روایت است که گفت: از جمله دعاهای پیامبرخداr این [دعا] بود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ، وَتَحَوُّلِ عَافِیَتِکَ، وَفُجَاءَة نِقْمَتِکَ، وَجَمِیعِ سَخَطِکَ: خدایا به تو پناه میبرم از زوال نعمتات و دگرگون شدن عافیتات و کیفر ناگهانیات و هرگونه ناخشنودیات»[3].
امام شوکانی/ میگوید: «رسول اللهr از زوال نعمت پروردگارش به او پناه برده است و بیگمان زوال نعمت زمانی است که شکر آن به جای نیامده باشد و یا در جایی به کار نگرفته شده باشد که شایسته آن است، درست مانند بخل که مقتضای نعمت این است که فرد، شکر آن را به جای آورد و یا از آن به دیگران ببخشد و یا زکاتش را پرداخت کند.
همچنین پیامبرr از دگرگون شدن عافیت پروردگارش به او پناه برده است، چرا که هرگاه خداوند عافیتش را نصیب شخص گرداند، خیر و نیکی هر دو سرا را به دست میآورد، و اگر عافیت را از دست دهد شر هر دو سرا نصیبش میگردد، همانا با عافیت امور دنیا و آخرت سروسامان میگیرد.
پیامبرr از کیفر ناگهانی خداوند به او پناه برده است کیفری که ناگهانی و بیآنکه آدمی متوجه شود دامنگیرش میشود چرا که اگر خداوند بنده را مورد انتقام قرار دهد بلایی بر سرش فرود میآورد که آدمی قادر به دفع آن نباشد و حتی اگر همهی آفریدهها نیز دست به یکی شوند نمیتوانند آن را از او دور کنند.
پیامبرr از هر گونه ناخشنودی خداوند به او پناه برده است چرا که اگر خداوند از آدمی ناخشنود گردد آدمی هلاک و نابود و متضرر میگردد، هر چند که ناخشنودی از کمترین چیز و با کمترین سبب باشد لذا پیامبرr میفرماید: «از هر گونه ناخشنودیات» و با این عبارت فراگیر هر نوع ناخشنودی را شامل میشود»[4].
3- زیادبن علاقه از عمویش t نقل کرده که گفت: پیامبرr [در دعا] میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ وَالأَعْمَالِ وَالأَهْوَاءِ: خدایا! از اخلاق و اعمال ناپسند و هواهای نفسانی به تو پناه میآورم»[5].
این حدیث مشتمل بر پناه بردن به خدا از سه مساله ناپسند است:
1- «مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ: اخلاق ناپسند» این از مقوله اضافه صفت به موصوف است، یعنی: اخلاق ناپسند، پیامبرr از اخلاق ناپسند به خداوند پناه میبرد چرا که چنین اخلاقی سبب جلب هر شر و دفع هر خیری میشود.
2- «مُنْکَرَاتِ الأَعْمَالِ: اعمال ناپسند»: که عبارتست از: گناهان و معاصی.
برخی از علما میگویند: منظور از اخلاق: اعمال باطنی، و مقصود از اعمال: افعال ظاهری است[6] [با این برداشت] اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ وَ الأَعْمَالِ» از گناهان پیدا و پنهان به خدا پناه میجوید.
3- «مُنْکَرَاتِ الأَهْوَاءِ: هواهای نفسانی» أهواء جمع هوی است. پیامبرr از هواهای نفسانی به خدا پناه میجوید چرا که آدمی را گرفتار شر و بدبختی مینمایند، و انواع خلافها و انحرافات و جرم و جنایتها از هواهای نفسانی نشأت میگیرند.
4- از عائشه ل روایت شده که رسول اللهr در دعایش میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ وَ شَرِّ مَا لَمْ أَعْمَلْ: خدایا! از شر آنچه انجام دادهام و آنچه انجام ندادهام به تو پناه میآورم»[7] این پناه جستن از جمله پناه جستنهای جامعی است که تمامی شر را -چه آنچه را آدمی انجام داده و چه آنچه را انجام نداده- دربرمیگیرد.
شوکانی میگوید: «پیامبرr از شر کارهایی که پیشتر انجام داده و از شر کارهایی که انجام خواهد داد به خداوند پناه جسته، همچنان که -در روایتی دیگر- از شر اموری که میداند و از شر اموری که نمیداند به خداوند پناه جسته است، این پناه جستن رسول اللهr به خاطر آموزش به امتش است که به او اقتدا کرده و چنین دعا کنند، والا تمامی اعمال ایشان r همهاش خیر بوده و شری در آن قابل تصور نیست، و نیز تمام چیزهایی که در گذشته از آن آگاهی داشته و در آینده نیز علم آن برایش رخ خواهد داد از شر آنها محفوظ است»[8].
در این پناه جستن، اشاره به این مطلب است که شری که گریبانگیر آدمی میگردد فقط به علت کارهایی است که خود مرتکب شده یا به سبب کارهایی است که دیگر مردمان مرتکب شدهاند هر چند که خود، نقش مستقیمی در ارتکاب آن نداشته است. همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ ٣٠﴾ [الشورى: 30].
«و هر مصیبتی که گریبانگیرتان شود، از دستاوردِ خودتان است و [خداوند] از بسیاری درمیگذرد».
و میفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِیبَنَّ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٢٥﴾ [الأنفال: 25].
«و از فتنهای بپرهیزید که تنها به ستمکارانتان نرسد [بلکه به همگان میرسد] و بدانید که خداوند سخت کیفر است».
همچنین در این پناه جستن دلیلی است بر ضعف و ناتوانی آدمی، و شدت نیازمندیش به خداوند در اصلاح امور، و پایداری در انجام کارها، و مصون ماندن از شرور نفس و کارهای زشت. همانا آدمی یک چشم برهم نهادن نیز از پروردگار و آقا و مولایش خداوند سبحان بینیاز نیست چرا که او توفیقدهنده و پایدارکننده آدمی بر راه راست، و هدایتگر هر بندهای است که خود بخواهد و پروردگاری جز او نیست.
با [بیان] این پناه جستن جامع -بحمدالله- جمعآوری آنچه را در این مقوله میخواستم به سرانجام رسید، در ابتدا و انتها حمد و ستایش از آن خدا بوده و در پیدا و پنهان شکر و سپاس مختص او است.
﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٥﴾ [الأحقاف: 15].
«پروردگارا، به من توفیق ده تا نعمتت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاسگزارم و کار شایستهای کنم که به آن خشنود شوی و فرزندانم را نیز برای من شایسته بدار. من به توروی آوردهام و من از مسلمانانم».
﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧﴾ [البقرة: 127].
«پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویی شنوای دانا».
صبح روز یکشنبه پانزدهم جمادیالآخر، سال هزار و چهارصد و بیست و پنج هجریقمری نوشتن این کتاب را به پایان رساندم.
والحمدلله رب العالمین، وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
پایان ترجمه: صبح روز یکشنبه ۱/۱۰/۱۳۹۲ هجری شمسی
مصادف با نوزدهم صفر سال هزار و چهارصد و سی و پنج هجری قمری
[1]- بخاری (6616). در صحیح مسلم (2707) روایت شده که رسولاللهr خود چنین میکردند.
[2]- بخاری (6347)، و مسلم (2707) به نقل از ابوهریره t
[3]- مسلم (2739)
[4]- تحفهالذاکرین (ص: 352-351) با اندک اختصاری.
[5]- ترمذی (3591)، و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/473) آن را صحیح دانسته است.
[6]- بنگر به: تحفةالأحوذی (10/50)
[7]- این حدیث را مسلم (2716) روایت کرده است.
[8]- تحفةالذاکرین (ص: 351)
1- از عائشه ل روایت شده که رسول اللهr [به هنگام دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَسَلِ، وَالْهَرَمِ، وَالْمَأْثَمِ، وَالْمَغْرَمِ، وَمِنْ فِتْنَة الْقَبْرِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَة النَّارِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَة الْغَنِیَ، وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْفَقْرِ، وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ، اَللَّهُمَّ اغْسِلْ عَنِّی خَطَایَایِ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الْخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ: خدایا، از تنبلی و فرتوتی و گناه و بدهی، و از فتنه قبر، و عذاب قبر، و از فتنه آتش [دوزخ]، و عذاب آتش [دوزخ]، و از شر فتنه ثروتمندی به تو پناه میآورم، و از فتنه فقر و ناداری به تو پناه میآورم، و از فتنه مسیح دجال به تو پناه میآورم، خدایا، گناهانام را با آب برف و تگرگ از من بشوی و چنانکه لباس سفید را از چرک پاک کردی، دلام را از گناهان پاک گردان و چنان که میان مشرق و مغرب دوری انداختهای، میان من و گناهانم دوری انداز»[1].
این دعا مشتمل بر پناه بردن به خدا از یازده مسأله و دعا کردن درباره سه موضوع دیگر است. مسائلی که از آنها به خدا پناه برده شده عبارتند از:
1- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَسَلِ» خدایا از تنبلی به تو پناه میبرم، پیشتر در این باره سخن گفته شد.
2- اینکه میگوید: «وَالْهَرَمِ» و فرتوتی، همچنین پیشتر در این باره سخن گفته شد.
3- اینکه میگوید: «وَالْمَأْثَمِ» یعنی: از آنچه موجب درافتادن در گناه میشود به تو پناه میآورم.
4- اینکه میگوید: «وَالْمَغْرَمِ» یعنی: آنچه موجب ضرر و زیان و تاوان میشود یعنی: آدمی ملزم به پرداخت آن میشود حال یا به سبب گناهی یا معاملهای و یا چیزی شبیه اینها که همان بدهی است که باید پرداخت کند. در حدیث آمده که به پیامبرr گفته شد: یا رسول اللهr چرا شما از اینکه بدهکار شوید زیاد به خدا پناه میبرید؟ فرمودr: «زیرا انسان بدهکار، دروغ میگوید، و خلف وعده میکند»[2].
گناه و بدهکاری بیانگر اشاره به حق الله و حق آدمی هستند. گناه اشاره به حق الله، و بدهکاری اشاره به حقالناس است.
5- اینکه میگوید: «وَمِنْ فِتْنَة الْقَبْرِ» از فتنه قبر به تو پناه میآورم، منظور سؤال دو فرشته در قبر است.
6- اینکه میگوید: «وَعَذَابِ الْقَبْرِ» پیشتر در موردش سخن گفته شد.
7- اینکه میگوید: «وَمِنْ فِتْنَة النَّارِ» از فتنه آتش دوزخ به تو پناه میآورم، منظور سؤال نگهبانان دوزخ است که از سر سرزنش و نکوهش از دوزخیان میپرسند و اشاره به این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿کُلَّمَآ أُلۡقِیَ فِیهَا فَوۡجٞ سَأَلَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَذِیرٞ ٨﴾ [الملک: 8].
«هرگاه گروهی در آن افکنده میشوند. نگهبانانش از آنان میپرسند: آیا هشداردهندهای به سوی شما نیامد؟»
8- اینکه میگوید: «وَعَذَابِ النَّارِ» پیشتر در موردش سخن گفته شد.
9- اینکه میگوید: «وَمِنْ شَرِّ فِتْنَة الْغَنِیَ» از شر فتنه ثروتمندی به تو پناه میآورم، معنایش این است که از شر تکبر و سرمستی و خسیسی که به سبب این ثروتمندی پدید میآید و اینکه میبایستی زکات و صدقات از آن پرداخت گردد اما [گاه] فرد ثروتمند آن را رعایت نمیکند به تو پناه میآورم.
10- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْفَقْرِ» و از فتنه ناداری و فقر به تو پناه میآورم، منظور از آن تنگدستی شدیدی است که خیری به همراه ندارد و موجب پارسایی نمیشود بلکه چنین فقیری گرفتار چیزهایی میشود که شایسته دیندار و جوانمرد نیست که بدان گرفتار گردد و به خاطر نیازش دیگر ابائی از آن ندارد که دچار چه کار حرامی میگردد و در چه وضعیتی گیر افتاده، و گفته شده: منظور از فتنه فقر عصبانیت و دلسردی و یأسی است که دامنگیر شخصی میشود که تحمل چنان حالتی را نداشته و همچنین ایمان محکمی ندارد که او را از عصبانیت و یأس بازدارد. و گفته شده: منظور از فقر: فقر ذاتی و درونی است که اگر همه دنیا هم از آن او گردد باز هم فقیر است.
نووی/ میگوید: «پناه جستن رسول اللهr از فتنهی ثروتمندی و فتنهی فقر بدین خاطر است که در فقر ترس از عصبانی شدن و کمتحملی و درگیر شدن به حرام یا شبهه به خاطر نیاز وجود دارد و در ثروتمندی ترس از تکبر و فخرفروشی و خست یا خرج کردن آن در راه اسراف و باطل یا انجام کارهایی است که مایهی مباهات است»[3].
11- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ» و از فتنه مسیح دجال به تو پناه میآورم به این خاطر است که این فتنه بزرگترین فتنه موجود در دنیاست، همچنان که در حدیث ابیامامه t آمده که گفت: پیامبرr برای ما خطبه خواند... و حدیث را بیان داشت که در آن آمده: «از زمانی که خداوند نسل آدم را آفریده در زمین فتنهای بزرگتر از فتنه دجال نبوده است»[4].
شوکانی/ میگوید: «منظور از فتنه مسیح دجال کارهایی است که توسط او صورت میگیرد و افراد ضعیفالایمان به واسطه آن گمراه میشوند همچنان که احادیثی که دربرگیرنده سخن درباره او و ظهورش، و اموری که توسط او برای مردم صورت میگیرد است این مطلب را در خود جای دادهاند»[5].
اما سه موضوعی که رسول اللهr در این حدیث درباره آنها به درگاه خدا دعا کرده عبارتند از:
1- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ اغْسِلْ عَنِّی خَطَایَایِ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالْبَرَدِ» خدایا گناهانام را با آب برف و تگرگ از من بشوی.
ابن قیم/ میگوید: «در این حدیث بخشی از دانش وجود دارد: همانا هر دردی با ضد آن مداوا میگردد بیشک در گناهان حرارت و سوزندگی وجود دارد و آنچه متضاد آن است برف و تگرگ و آب سرد است، نباید اینگونه برداشت کرد که: آب داغ در از بین بردن چرک و کثافت کاراتر است چرا که آب سرد به نوبهی خود سبب سخت و سفت شدن جسم و تقویت آن میشود حالتی که در آب گرم وجود ندارد، و گناهان سبب پدید آمدن دو اثر میشوند: 1- ناپاک شدن و 2- سستی و بیحالی، آنچه موردنظر است مداوای آن با چیزی است که قلب را پاک کرده و آن را سرحال میآورد پس نام بردن از آب سرد و برف و تگرگ اشاره به این دو موضوع است»[6].
2- اینکه میگوید: «وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الْخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ» و چنان که لباس سفید را از چرک پاک کردی، دلام را از گناهان پاک گردان. پاکی قلبش را از گناهان به پاکی لباس سفید از چرک تشبیه کرده است چرا که برخلاف دیگر رنگها از بین رفتن چرک از روی لباس سفید واضحتر و مشخصتر است چرا که در رنگهای دیگر این احتمال وجود دارد که اثر چرک بعد از شستوشو باقی مانده و به خاطر عواملی آشکار نگردد، برخلاف رنگ سفید که کمترین لکهای در آن آشکار میگردد، و هدف از این تشبیه آن است که خداوند قلبش را از گناهان، پاک و پاکیزه گرداند همچنان که لباس سفید پاک شده از چرک هیچ اثری برآن باقی نمیماند.
3- اینکه میگوید: «وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ» و چنان که میان مشرق و مغرب دوری انداختهای، میان من و گناهانم دوری انداز. منظور از دوری انداختن در اینجا: محو پیامدهایی است که از ارتکاب گناهان رخ میدهد و عدم مؤاخذه به خاطر آنها، و مصون داشتن از آنچه بدان گرفتار و درگیر نشده است، میباشد. و اینها نیز به خاطر مبالغه در دور کردنشان به دوری میان مشرق و مغرب تشبیه شدهاند، چرا که در امور قابل مشاهده چیزی دورتر از مشرق و مغرب دیده نمیشود و برخورد مشرق و مغرب با هم امری محال و ناممکن است گویی منظورش آن است که به تمامی میان او و گناهان و پیامدهای آن فاصله افتد. کرمانی میگوید: «این احتمال وجود دارد که در این دعاهای سهگانه اشارهای به زمانهای سهگانه باشد، دورگرداندن برای آینده، پاک شدن برای زمان حال، و شستن برای گذشته»[7].
1- در صحیح مسلم از زید بن ارقم س روایت شده که گفت: به شما چیزی نمیگویم، مگر آنچه را که پیامبر خداr به هنگام دعا میفرمود، آن حضرت میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ، اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلاَهَا، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ عِلْمٍ لاَیَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لاَیَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لاَتَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَة لاَیُسْتَجَابُ لَهَا: خداوندا! همانا من از ناتوانی و سستی و ترس و آزمندی و پیری و عذاب قبر به تو پناه میآورم. خداوندا به نفسم تقوای آن را ببخشای، و آن را پاک بگردان، تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگرداند، تو صاحب و سرپرست آن هستی. خداوندا همانا من از دانشی که سود نمیرساند، و قلبی که خشوع ندارد، و نفسی که سیر نمیشود، و از دعایی که پذیرفته و اجابت نمیشود، به تو پناه میآورم»[1].
ابتدای این حدیث که میفرماید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ» مشتمل بر پناه بردن به خدا از شش مسأله است که پیشتر و در احادیث قبلی درباره آن سخن گفته شد.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا...» تا آخر حدیث، دربرگیرنده دعا برای برخوردار شدن نفس از تقوا و پاک شدن آن است، همچنین از چهار مسأله به خدا پناه برده شده: از علمی که سود نمیرساند، و از قلبی که خشوع ندارد، و از نفسی که سیر نمیشود، و از دعایی که پذیرفته نمیشود. اینها مسائلی مهم و تقاضاهایی ارجمندند، نیکوست که کنارشان ایستاد و در مفاهیم و مقاصد آنها اندیشید.
علامه شوکانی میگوید: در این حدیث دعایی از پیامبرr آمده که از خداوند درخواست تقوای نفس و پاکی آن را نموده، یعنی: خداوند آن را در ایمان و پاکی کامل گرداند.
سپس از علمی که سودی نرساند به خدا پناه برده چرا که این علم وبال گردن صاحبش، و شاهدی بر ضد او میگردد، همچنین از قلبی که خشوع ندارد به خدا پناه برده چرا که این قلب خشن و سخت شده و نصیحت و اندرز تأثیری در آن نمیکند، و با تشویق متمایل نشده و از ترساندن نمیترسد. و از نفسی که سیر نمیشود به خدا پناه برده چرا که این نفس به چیزهای پوچ و بیاعتبار حمله برده و بر سرش میریزد و نسبت به [کسب] مال حرام جسور و بیباک میگردد، بدانچه از رزق و روزی که او را کفایت میکند قانع و راضی نمیشود و پیوسته در کوفتگی دنیا و مجازات آخرت گرفتار است.
و از دعایی که اجابت نشود به خدا پناه برده است چرا که پروردگار سبحان، عطاکننده [ی خوبیها و خیرات] و محرومکننده [ی برخی از بندگان از خوبیها و خیرات] و فراوانکننده و گسترشدهنده [ی ایمان در دلها، روزی و...] و گیرنده [ی جان و مال] و تنها بلارسان و منفعترسان است، هنگامی که آدمی در دعا کردن رو سوی او میآورد و دعایش را نمیپذیرد دعاکننده شکست خورده و زیان میبیند چرا که او از دروازهای رانده میشود که فقط باید از او طلب خیر کرد، و ضرر و زیان فقط به یاری او دفع میشود»[2].
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلاَهَا» اشاره به این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾ [الشمس: 7-10].
«و سوگند به نفس آدمی، و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس به او گناه و تقوا را الهام کرده است. کسی رستگار و کامیاب میگردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی ناامید و ناکام میگردد که نفس خویشتن را [به معاصی] بیالاید».
این بخش از حدیث بیانگر آن است که خداوند متعال خالق افعال آشکار و پنهان آدمی است و این اوست که هر آنگونه که بخواهد با اعطای تقوی به نفس و پاک کردنش از عیوب و گناهان در آن دخل و تصرف میکند. آدمی در هر لحظه از لحظات زندگیش نیازمند پروردگارش است نیازمند هدایتی است که خداوند در قلبش قرار دهد و نیازمند تحرکی است کهخداوند با آن او را به سوی طاعتش به حرکت درآورد. عموم دعاهای پیامبرr دربردارنده درخواست توفیق از پروردگار، و اینکه او را پاکیزه داشته و بپیراید، و در آنچه خود دوست دارد به کار گیرد؛ است. زیرا کسی که هدایت و صلاح و اسباب نجاتش به دست دیگری باشد و او مالک و متصرفش باشد مسلما شایستهترین است که تنها از او بترسد زیرا چنین کسی هیچ چیزی به دست خودش نیست.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لاَ یَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لاَ یَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَة لاَ یُسْتَجَابُ لَهَا».
یکی از علما میگوید: «بدان از این چهار قرینه چنین برمیآید که وجود هر یک از اینها بر پایان و هدف کلی آن مبتنی است و هدف همان غایت است زیرا هدف از کسب علم برای بهره جستن از آن است و اگر نفعی از آن حاصل نیاید وبال گشته و از شر آن رهایی نخواهیم یافت از این روی است که باید از علم بیسود به خدا پناه برد.
و همانا قلب آفریده شده تا در برابر پروردگار خشوع داشته باشد و با این کار سینه فراخ گردد و نور در آن تابیده شود که اگر چنین نباشد سخت و خشن میگردد پس باید از قلبی که خشوع ندارد به خدا پناه برد، خداوند میفرماید:
﴿فَوَیۡلٞ لِّلۡقَٰسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ﴾ [الزمر: 22].
«وای بر کسانی که دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمییابد».
زمانی باید به نفس اعتماد کرد که از دنیا یا همان دارالغرور دل کنده و متوجه سرای جاودانگی یعنی آخرت گردد وقتی که نفس حریص و طماع باشد سیر نمیشود و وقتی که مشتاق دنیا باشد قانع نمیگردد آنگاه دشمنترین دشمن آدمی میگردد و اولین چیزی که باید از آن به خدا پناه برد همین نفس است. عدم پذیرش دعا نشاندهنده آن است که دعاکننده از علم و عملش سود نبرده و قلبش خاشع نبوده، و نفسش سیر نگشته است، والله اعلم»[3].
2- در صحیح بخاری از انس بن مالک t روایت شده که رسول اللهr [در دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحُزْنِ، وَالْعَجْزِ وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَة الرِّجَالِ: پروردگارا همانا من از دلواپسی و اندوه، و ناتوانی و تنبلی، و ترس و بخل، و سنگینی بدهی، و غلبه مردان به تو پناه میآورم»[4].
این حدیث مشتمل بر پناه بردن به خدا از هشت مسأله است:
1- و
2- «الهم والحزن»، این دو دردهایی هستند که قلب را گرفتار میکنند، «الهم» (دلشوره و اضطراب) متعلق به آینده است، و «الحزن» (غم و اندوه) متعلق به گذشته است.
علامه ابن قیم/ میگوید: «دلشوره و غم قرین همدیگرند؛ فرق این دو در آن است که آنچه موجب ناخوشایندی و رنج قلب میگردد یا مطلبی است که در رابطه با گذشته است و یا مطلبی در رابطه با آینده است، اولی همان حزن و غم است، و دومی: دلشوره و اضطراب است»[5].
3- و
4- «العجز والکسل»: پیشتر معنا و مفهوم اینها بیان شد.
5- و
6- «الجبن والبخل»: همچنین پیشتر معنا و مفهوم این دو نیز بیان شد.
7- و
8- «ضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَة الرِّجَالِ» ضلع دین یعنی: شدت و سنگینی بدهکاری تا آنجا که پشت آدمی زیر بار بدهی خم میشود و این هنگامی است که نمیتواند به تعهدش در بازپرداخت بدهی عمل نماید به خصوص وقتی که طلب از او درخواست شود.
غلبة الرجال یعنی: چیرگی و یورش و ظلم و ستم مردان.
ابن قیم/ میگوید: «آدمی به دو نوع سلطه و اندوه مبتلا میگردد:
1- سلطهای حقیقی که همان سنگینی بدهی است.
2- سلطه و اندوه باطل که د رحقیقت همان تسلط و ستمی است که از ناحیهی مردم به آن گرفتار میآید و ستم مردان است.
درود و سلام خداوند بر کسی که کلمات جامع را با خود آورده و گنجینههای علم و حکمت از سخنان او برگرفته میشود»[6].
1- از انس بن مالک t روایت شده که گفت: پیامبرr [در دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْکَسَلِ، وَالْجُبْنِ، وَالْهَرَمِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ: خداوندا از ناتوانی و تنبلی و بزدلی و پیری به تو پناه میآورم، و از عذاب قبر به تو پناه میآورم، و از فتنه زندگی و مرگ به تو پناه میآورم»[1].
این دعای مبارک مشتمل بر پناه جستن از هفت مسأله است:
1- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْعَجْزِ» پروردگارا از ناتوانی به تو پناه میآورم، عجز و ناتوانی نقطه مقابل قدرت و توانایی است، عجز در اصل یعنی پس از چیزی و به دنبال چیزی آمدن، مأخوذ از العَجُزِ که همان دنباله و دمِ هر چیزی است و چون ناتوان از آوردن چیزی است نقطه مقابل قدرت و توانایی به کار رفته است، گفته شده: عجز همان از بین رفتن قدرت و توانایی است، درست است که از هر دوی اینها [به خدا] پناه جست. این پناه جستن از عجز به این خاطر است که آدمی از انجام وظایف عبادی، آن هم به خاطر اینکه مرتکب گناه شده ناتوان نگردد چرا که گناه برای انجامدهنده گناه، مدام سد و مانع ایجاد کرده و موانع به سرعت سر راه [عبادات]ش قرار میگیرند.
2- اینکه میگوید: «وَالْکَسَلِ» این کلمه بر «العجز» عطف شده، یعنی: از تنبلی به تو پناه میآورم، که عبارتست از سردی و بیرمقی در انجام کارهای نیک هر چند توان آن را دارد چرا که راحتی بدن را بر تحمل سختی ترجیح میدهد و این به خاطر تحریک نشدن جان و روح برای انجام خیر و عدم تمایل و رغبت بدان است.
علامه ابن قیم/ میگوید: «ناتوانی و تنبلی با هم مرتبطاند، اگر آدمی از دستیابی به آنچه مصلحت و کمال و لذت و خوشی اوست بازماند که این بازماندن یا مصدرش عدم قدرت -که همان عجز است- باشد یا اینکه توانا باشد اما به خاطر نداشتن اراده -که همان تنبلی است- بازماند این شخص به خاطر تنبلی مورد سرزنش قرار میگیرد اما به خاطر ناتوانی سرزنش نمیشود، و گاه ناتوانی ثمره تنبلی است که در این حالت نیز شخص مورد سرزنش قرار میگیرد چه بسیار پیش آمده که آدمی به خاطر تنبلی، کاری را که توانایی انجامش را هم داشته فرو گذاشته چرا که تنبلی اراده او را ضعیف کرده و این امر منجر به ناتوانیاش شده است»[2].
همانا پیامبرr از ناتوانی و تنبلی به خداوند پناه میجست چرا که این دو آدمی را از ادای حقوقی که بر او واجب است و از دستیابی به مصالحی که به سود اوست، بازمیدارد.
3- اینکه میگوید: «وَالْجُبْنِ» یعنی: از بزدلی به تو پناه میآورم، پیشتر به هنگام بیان پناه بردن به خدا از ترسویی و بخل در این باره سخن گفته شد.
علامه ابن قیم/ میگوید: «ترسویی و خسیسی قرین و جفت همدیگرند، به راستی احسان و بخشش قلب را شاد کرده و سینه را فراخ نموده و نعمت را جذب کرده و بلا را دفع میکند، ترک بخشش نیز سبب فشار و تنگنا[ی روحی] شده، و از رسیدن نعمت به فرد خسیس جلوگیری میکند. ترسویی: ترک احسان و بخشش بدنی است و خسیسی: ترک احسان و بخشش مالی است»[3].
همچنین میگوید: «احسانی که از آدمی انتظار میرود یا احسان با مالش است و یا با بدنش، شخص خسیس مانع سود مالش میشود و شخص بزدل مانع نفع بدنش میشود»[4].
4- اینکه میگوید: «وَالْهَرَمِ» یعنی: از پیری به تو پناه میآورم، پیری رسیدن به بالاترین حدعمر است تا جایی که حواس و قوای آدمی در این سن ضعیف میگردد، و فهم و عقل دچار اختلال میگردد، و این همان «ارذل العمر» است که در حدیثی دیگر پیامبرr از آن به خدا پناه برد و فرمود: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُرَدَّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ» که پیشتر این حدیث آمد و معنایش بیان شد.
علامه شوکانی میگوید: «صرف طول عمر به همراه سلامت حواس و ادراک چیزی است که شایستهی آن است که آدمی برای آن دعا کند چرا که ادامه زندگی فرد مؤمن در حالی که از حواسش بهره میگیرد و واجبات را انجام داده و از محرمات دوری میگیرد سبب کسب ثواب و افزایش خیر [برای او] است»[5] و در حدیث آمده که: «بهترین مردم کسی است که عمرش به درازا کشیده و کارش نیک است، و بدترین مردم کسی است که عمرش به درازا کشیده و کارش زشت و ناپسند است»[6].
مهمترین چیزی که به سالم ماندن حواس و ادراک در حال پیری کمک میکند مداومت و مواظبت بر طاعت و عبادت است، در حدیث آمده که: «[حدود، فرایض و...] خدا را پاس دار، خدا نیز تو را پاس میدارد»[7].
همچنین ذکر خدا و تلاوت قرآن به سلامت حواس کمک میکند، عبدالملک بن عمیر/ میگوید: «تلاوت قرآن موجب دوام و نگهداری بیشتر عقلهای مردم میگردد» و شعبی/ میگوید: «کسی که قرآن را تلاوت کند خنگ و خرفت نمیشود»[8].
5- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ» و از عذاب قبر به تو پناه میآورم، پیشتر نیز درباره شبیه این مطلب در حدیث قبلی سخن گفته شد، عذاب قبر و برزخ حق است، پیامبرr فرمودهاند: «ای مردم، از عذاب قبر به خدا پناه ببرید چرا که عذاب قبر حق است»[9].
6- و
7- اینکه میگوید: «وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَحْیَا وَ الْمَمَاتِ» از فتنه زندگی و مرگ به تو پناه میآورم. ابن دقیق العید میگوید: «وَفِتْنَة الْمَحْیَا: آنچه آدمی در مدت زندگیاش در معرض آن قرار میگیرد از جمله فریفته شدن به دنیا و شهوات و نادانیها، که شدیدترین و خطرناکترینشان -پناه بر خدا- فریفته شدن در پایان عمر و به هنگام مرگ است.
«وَفِتْنَة الْمَمَاتِ»: جایز است که مراد از آن فتنه هنگام مرگ باشد و از این لحاظ به مرگ اضافه شده چون بدان نزدیک است، و فتنه زندگی نیز بر همین اساس یعنی آنچه پیشتر در مدت زندگی آدمی، و دخل و تصرفش در دنیا رخ داده است. چرا که هر آنچه به چیزی نزدیک باشد حکمشان به هم تسری و نفوذ میکند. لحظات پیش از مرگ شبیه خود مرگ است و جزو دنیا به شمار نمیرود، و چه بسا مراد از فتنه ممات همان فتنه قبر باشد،... به این ترتیب تکرار این جمله نیست که میگوید: «وأعوذ بک من عذاب القبر»، زیرا عذاب بر فتنه مترتب گشته است، و در حقیقت سبب با مسبب چیز جداگانهای است، و نمیتوان گفت: مراد زوال عذاب قبر است، زیرا خود فتنه امر عظیم و سختی است که باید از شر آن به خدا پناه برد»[10].
حافظ ابن حجر/ میگوید: «ابن بطال در خصوص «فتنة المحیا والممات» میگوید: این سخنی جامع است که معانی بسیاری را دربرمیگیرد، و شایسته است که آدمی در همه اینها به خدا روی آورده و از او درخواست پناه جستن نماید»[11].
شیطان بسیار مشتاق است که در وقت مرگ آدمی را بفریبد چرا که این فرصت، زمان نیاز است، رسول اللهr فرمودهاند: «اعمال به خاتمه و فرجام آن بستگی دارد»[12] دشمن خدا بسیار مشتاق است که بنده مؤمن خداوند خاتمه و فرجام خوب و نیکی نداشته باشد، عبدالله پسر امام احمد رحمهماالله میگوید: آنگاه که پدرم در بستر مرگ بود، مرتب میگفت: لابعد، لابعد، (یعنی: از دست تو دور و آسوده نمیشوم) گفتم: پدر این چیست که میگویی؟ گفت: ابلیس در برابرم ایستاده بود و انگشتانش را میگزید و به من میگفت: ای احمد، تو مرا در فتنه انداختی و از دستم گریختی، و من به او میگفتم: نه، نه، از دستت آسوده نخواهم بود تا آنگاه که میمیرم[13]. از شر ابلیس به خدا پناه میبریم.
[1]- بخاری شماره (6367)، و مسلم شماره (2706)
[2]- مفتاح دارالسعاده (1/376)
[3]- طریق الهجرتین (ص: 460)
[4]- مفتاح دارالسعاده (1/377-376)
[5]- تحفة الذاکرین (ص: 348)
[6]- احمد (5/40)، و ترمذی (2330) به نقل از ابیبکره t. آلبانی/ در «صحیح ترغیب و ترهیب» (3363) آن را صحیح لغیره دانسته است.
[7]- این حدیث را ترمذی (2516) به نقل از ابنعباسب روایت کرده است و آلبانی در «صحیح سنن ترمذی» (2/610) آن را صحیح دانسته است.
[8]- این دو سخن را ابن ابیدنیا در کتاب العمر و الشیب (ص: 75) نقل کرده است.
[9]- این حدیث را احمد در مسند (شماره 24510) روایت کرده است. و آلبانی در «الصحیحه» (1377) آن را صحیح دانسته است.
[10]- إحکامالأحکام شرح عمدهُ الأحکام (2/76-75)
[11]- فتحالباری (11/176)
[12]- بخاری (6493) این حدیث را به نقل از سهل بن سعد ساعدی t روایت کرده است.
[13]- بنگر به مناقب امام احمد اثر ابن جوزی (ص: 495)