اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مطلب دوم: تصدیق رسول الله و اصرار بر حمایت از آن‌حضرت


از جابر بن عبدالله ب روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «لَمَّا کَذَّبَتْنِی قُرَیْشٌ قُمْتُ فِی الحِجْرِ فَجَلَّى اللَّهُ لِی بَیْتَ الْمَقْدِسِ، فَطَفِقْتُ أُخْبِرُهُمْ عَنْ آیَاتِهِ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَیْهِ»[1] «هنگامی‌که قریش (اسراء و معراج رفتن) مرا تکذیب کردند، در حجر اسماعیل (همان دیوار کوچک ملحق به کعبه) ایستادم. خداوند بیت المقدس را به من نشان داد و درحالی‌که به سوی آن نگاه می‌کردم نشانه‌هایش ‌را به قریش می‌گفتم».

پس از واقعه اسراء مردم زیادی به فتنه افتادند چنان‌که برخی از مردم نزد ابوبکر آمده و داستان سَیر شبانه رسول خدا ع به بیت المقدس را برای او ذکر نمودند. ابوبکر با شنیدن داستان فرمود: «گواهی می‌دهم که آن راست و درست است». آنان گفتند: و پیامبر را تصدیق می‌کنی که در یک شب به سرزمین شام رفته و سپس به مکه بازگشته است؟ فرمود: «آری، من او را در مورد امری عجیب‌تر تصدیق نمودم، در مورد اخباری که از آسمان می‌داد (وحی) و این‌گونه بود که صدیق نامیده شد.[2]

ابوبکر س اشتیاق و حرص شدیدی بر حمایت از رسول خدا ج داشت و در این مهم اصرار می‌ورزید. در دوران خلافت عمر بن خطاب، عده‌ای به مدح و ستایش از عمر پرداختند چنان‌که گویا وی را از ابوبکر برتر می‌دانند؛ چون این خبر به عمر س رسید. فرمود: «به خدا سوگند، شبی از عمرم با ابوبکر بهتر و برتر است از خاندان عمر؛ و یک روز با ابوبکر بهتر از خاندان عمر می‌باشد».

شبی که رسول خدا ج به سوی غار (ثور) خارج شد ابوبکر همراه ایشان بود. در مسیر راه گاهی در پیش روی پیامبر و گاهی پشت سر رسول خدا حرکت می‌کرد تا اینکه رسول خدا ج متوجه این رفتار ابوبکر شد و به او فرمود: «یَا أَبَابَکْرٍ مالک تمشى ساعة خلفی وساعة بین یدی؟» «ای ابوبکر، چرا گاهی پشت سرم و گاهی در جلوی من حرکت می‌کنی؟» ابوبکر گفت: ای رسول خدا، چون تعقیبِ قریشیان را به یاد می‌آورم، پشت سرتان حرکت می‌کنم و چون کسانی را به یاد می‌آورم که در کمین نشسته‌اند، جلوتر از شما حرکت می‌کنم. پس رسول خدا ج فرمودند: «یَا أَبَابَکْرٍ لَوْ کَانَ شَیْءٌ لَأَحْبَبْتَ أَنْ یَکُونَ بِکَ دُونِی؟» «ای ابوبکر، اگر چیزی هم باشد، دوست داری به جای من به تو اصابت کند؟» ابوبکر گفت: سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده است، چنین دوست دارم. پس چون باهم به غار رسیدند، ابوبکر گفت: ای رسول خدا، لحظه‌ای منتظر بمانید تا غار را برای شما نظافت کنم. پس وارد غار شده و به نظافت آن پرداخت؛ چون نظافت را به پایان رساند، متوجه شد سوراخی را در غار نظافت نکرده است. پس گفت: ای رسول خدا، لحظه‌ای درنگ کن تا آن سوراخ را بررسی کنم. پس (دوباره) وارد غار شده و به نظافت و بررسی آن پرداخت. سپس گفت: ای رسول خدا، وارد شو».

 سپس عمر گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آن شب بهتر از خاندان عمر است.[3]

اما هنگامی‌که ابوبکر همراه رسول خدا ج وارد غار شد، چون قریش را دید، نگرانِ رسول خدا شد. پس گفت: ای رسول خدا، اگر هریک از آنان زیر پایش را نگاه کند، ما را می‌بیند. رسول خدا ج فرمودند: «یَا أَبَا بَکْرٍ، مَا ظَنُّکَ بِاثْنَیْنِ اللهُ ثَالِثُهُمَا لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»: «ای ابوبکر، گمان تو در مورد سه نفری که الله سومین آن‌هاست چیست، غمگین و نگران مباش براستی که الله با ماست».[4]

و بر این اساس بود که رسول خدا ج فرمودند: «إِنَّ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَیَّ فِی صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبُو بَکْرٍ، وَلَوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلًا غَیْرَ رَبِّی لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ، وَلَکِنْ أُخُوَّةُ الإِسْلاَمِ وَمَوَدَّتُهُ»[5] «براستی ابوبکر بیش از (تمام) مردم با مال و همراهی‌اش بر من منت نهاده است؛ اگر دوست صمیمی جز پروردگارم انتخاب می‌کردم، حتما او ابوبکر بود، لیکن دوست و برادری اسلامی کافی است».

و فرمودند: «لوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلا، لاتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ خَلِیلا، وَلَکِنَّه أَخِی وَصَاحِبِی، وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ صَاحِبَکُمْ خَلِیلا»[6] «اگر دوستی صمیمی انتخاب می‌کردم، ابوبکر را دوست صمیمی خود برمی‌گزیدم. لیکن او برادر و یار و همراه من است. و الله ﻷ دوست شما را (پیامبر اکرم) دوست صمیمی خود انتخاب کرده است».



[1]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب مناقب الأنصار، باب حدیث الإسراء (7/196)، (ش: 3886).

[2]- نگا: فتح الباری شرح صحیح بخاری (7/199) و آن را به بیهقی در الدلائل نسبت می‌دهد.

[3]- حاکم در المستدرک روایت نموده و می‌گوید: اگر در این حدیث ارسال رخ نداده باشد صحیح است و امام ذهبی با وی موافقت کرده است (3/6)؛ و نیز ابن کثیر آن را در البدایة والنهایة (3/180) ذکر نموده و به بیهقی نسبت می‌دهد. نگا: حیاة الصحابة (1/339)؛ حلیة الأولیاء (1/33).

[4]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب المهاجرین وفضلهم (7/8)، (ش: 3653)؛ وکتاب مناقب الأنصار، باب هجرة النبی ج، وأصحابه؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل أبی‌بکر الصدیق س (4/1854)، (ش: 2381).

[5]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبی ج: سدوا الأبواب إلا باب أبی‌بکر، (7/12)، (ش: 3654)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضل أبی‌بکر الصدیق (4/1854)، (ش: 2382).

[6]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبی ج: لو کنت متخذاً خلیلاً (7/17)، (ش: 3656)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل أبی‌بکر الصدیق (4/1855)، (ش: 2383).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد