ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از جابر بن عبدالله ب روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «لَمَّا کَذَّبَتْنِی قُرَیْشٌ قُمْتُ فِی الحِجْرِ فَجَلَّى اللَّهُ لِی بَیْتَ الْمَقْدِسِ، فَطَفِقْتُ أُخْبِرُهُمْ عَنْ آیَاتِهِ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَیْهِ»[1] «هنگامیکه قریش (اسراء و معراج رفتن) مرا تکذیب کردند، در حجر اسماعیل (همان دیوار کوچک ملحق به کعبه) ایستادم. خداوند بیت المقدس را به من نشان داد و درحالیکه به سوی آن نگاه میکردم نشانههایش را به قریش میگفتم».
پس از واقعه اسراء مردم زیادی به فتنه افتادند چنانکه برخی از مردم نزد ابوبکر آمده و داستان سَیر شبانه رسول خدا ع به بیت المقدس را برای او ذکر نمودند. ابوبکر با شنیدن داستان فرمود: «گواهی میدهم که آن راست و درست است». آنان گفتند: و پیامبر را تصدیق میکنی که در یک شب به سرزمین شام رفته و سپس به مکه بازگشته است؟ فرمود: «آری، من او را در مورد امری عجیبتر تصدیق نمودم، در مورد اخباری که از آسمان میداد (وحی) و اینگونه بود که صدیق نامیده شد.[2]
ابوبکر س اشتیاق و حرص شدیدی بر حمایت از رسول خدا ج داشت و در این مهم اصرار میورزید. در دوران خلافت عمر بن خطاب، عدهای به مدح و ستایش از عمر پرداختند چنانکه گویا وی را از ابوبکر برتر میدانند؛ چون این خبر به عمر س رسید. فرمود: «به خدا سوگند، شبی از عمرم با ابوبکر بهتر و برتر است از خاندان عمر؛ و یک روز با ابوبکر بهتر از خاندان عمر میباشد».
شبی که رسول خدا ج به سوی غار (ثور) خارج شد ابوبکر همراه ایشان بود. در مسیر راه گاهی در پیش روی پیامبر و گاهی پشت سر رسول خدا حرکت میکرد تا اینکه رسول خدا ج متوجه این رفتار ابوبکر شد و به او فرمود: «یَا أَبَابَکْرٍ مالک تمشى ساعة خلفی وساعة بین یدی؟» «ای ابوبکر، چرا گاهی پشت سرم و گاهی در جلوی من حرکت میکنی؟» ابوبکر گفت: ای رسول خدا، چون تعقیبِ قریشیان را به یاد میآورم، پشت سرتان حرکت میکنم و چون کسانی را به یاد میآورم که در کمین نشستهاند، جلوتر از شما حرکت میکنم. پس رسول خدا ج فرمودند: «یَا أَبَابَکْرٍ لَوْ کَانَ شَیْءٌ لَأَحْبَبْتَ أَنْ یَکُونَ بِکَ دُونِی؟» «ای ابوبکر، اگر چیزی هم باشد، دوست داری به جای من به تو اصابت کند؟» ابوبکر گفت: سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده است، چنین دوست دارم. پس چون باهم به غار رسیدند، ابوبکر گفت: ای رسول خدا، لحظهای منتظر بمانید تا غار را برای شما نظافت کنم. پس وارد غار شده و به نظافت آن پرداخت؛ چون نظافت را به پایان رساند، متوجه شد سوراخی را در غار نظافت نکرده است. پس گفت: ای رسول خدا، لحظهای درنگ کن تا آن سوراخ را بررسی کنم. پس (دوباره) وارد غار شده و به نظافت و بررسی آن پرداخت. سپس گفت: ای رسول خدا، وارد شو».
سپس عمر گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آن شب بهتر از خاندان عمر است.[3]
اما هنگامیکه ابوبکر همراه رسول خدا ج وارد غار شد، چون قریش را دید، نگرانِ رسول خدا شد. پس گفت: ای رسول خدا، اگر هریک از آنان زیر پایش را نگاه کند، ما را میبیند. رسول خدا ج فرمودند: «یَا أَبَا بَکْرٍ، مَا ظَنُّکَ بِاثْنَیْنِ اللهُ ثَالِثُهُمَا لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»: «ای ابوبکر، گمان تو در مورد سه نفری که الله سومین آنهاست چیست، غمگین و نگران مباش براستی که الله با ماست».[4]
و بر این اساس بود که رسول خدا ج فرمودند: «إِنَّ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَیَّ فِی صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبُو بَکْرٍ، وَلَوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلًا غَیْرَ رَبِّی لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ، وَلَکِنْ أُخُوَّةُ الإِسْلاَمِ وَمَوَدَّتُهُ»[5] «براستی ابوبکر بیش از (تمام) مردم با مال و همراهیاش بر من منت نهاده است؛ اگر دوست صمیمی جز پروردگارم انتخاب میکردم، حتما او ابوبکر بود، لیکن دوست و برادری اسلامی کافی است».
و فرمودند: «لوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلا، لاتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ خَلِیلا، وَلَکِنَّه أَخِی وَصَاحِبِی، وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ صَاحِبَکُمْ خَلِیلا»[6] «اگر دوستی صمیمی انتخاب میکردم، ابوبکر را دوست صمیمی خود برمیگزیدم. لیکن او برادر و یار و همراه من است. و الله ﻷ دوست شما را (پیامبر اکرم) دوست صمیمی خود انتخاب کرده است».
[1]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب مناقب الأنصار، باب حدیث الإسراء (7/196)، (ش: 3886).
[2]- نگا: فتح الباری شرح صحیح بخاری (7/199) و آن را به بیهقی در الدلائل نسبت میدهد.
[3]- حاکم در المستدرک روایت نموده و میگوید: اگر در این حدیث ارسال رخ نداده باشد صحیح است و امام ذهبی با وی موافقت کرده است (3/6)؛ و نیز ابن کثیر آن را در البدایة والنهایة (3/180) ذکر نموده و به بیهقی نسبت میدهد. نگا: حیاة الصحابة (1/339)؛ حلیة الأولیاء (1/33).
[4]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب المهاجرین وفضلهم (7/8)، (ش: 3653)؛ وکتاب مناقب الأنصار، باب هجرة النبی ج، وأصحابه؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل أبیبکر الصدیق س (4/1854)، (ش: 2381).
[5]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبی ج: سدوا الأبواب إلا باب أبیبکر، (7/12)، (ش: 3654)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضل أبیبکر الصدیق (4/1854)، (ش: 2382).
[6]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبی ج: لو کنت متخذاً خلیلاً (7/17)، (ش: 3656)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل أبیبکر الصدیق (4/1855)، (ش: 2383).