ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
13- صفات پسندیده حضرت ابوبکر صدیق
حضرت ابوبکر صدیق س عالمی ورزیده در علم نسب و تاریخ عرب بود. یکی از ویژگیهای شایان آن حضرت این بود که در هنگام بیان نسب اشخاص بجای فاش کردن عیب و ایرادهای آنها، پرده پوشی میکردند. از بانوی دانشمند اسلام؛ مادر مؤمنان حضرت عائشه صدیقه ل روایت شده که رسول اکرم ج فرمودند:
«إن أبابکر أعلم قریش بأنسابها».
«ابوبکر داناترین فرد قریش به نسبهای آنهاست».[1]
فعالیتهای بازرگانی حضرت ابوبکر س
حضرت ابوبکر در دوران جاهلیت – پیش از اسلام – تجارت پارچه میکرد. در آن زمان "بصری" در سرزمین شام بازار تجاری بزرگی بود. امروزه این منطقه در کشور اردن واقع است. کاروانهای قریش بیشتر بدین منطقه میآمدند. حضرت ابوبکر صدیق س بارها برای تجارت بدین منطقه آمده بود. از این منطقه تا بیت المقدس، دمشق، عمان پایتخت اردن، تقریبا فاصله یکسانی است. پیامبر خدا ج نیز به این منطقه رفته بود. حضرت ابوبکر صدیق س بجز این منطقه سفرهای بازرگانی به سرزمینهای دیگر نیز داشته است. ثروت ایشان چهل هزار درهم برآورد میشد. در کنار تجارت و انفاق بر امور خیریه، در صفاتی چون سخاوت و کرم نیز بیمثال بود.[2]
ابن اسحاق در کتابش آورده؛ نه تنها خانواده و قوم حضرت ابوبکر به ایشان بسیار ارج مینهادند و وی را دوست میداشتند بلکه قوم و فامیلهای دیگر نیز به شرف و مکانت و فضل و اخلاق والای ایشان اعتراف داشتند. مردم شیفته علم، و فن بازرگانی و تجارت، و اخلاق پسندیده وی بودند و با احترام خاصی خدمتشان حاضر میشدند. چون ابوبکر از برخوردهای زشت و ظالمانه قریش به تنگ آمد و قصد هجرت به حبشه نمود، یکی از سرداران عرب بنام "حارث بن یزید بن الدغنه" از اینکه شخصیتی چون او مکه را ترک گوید بسیار اظهار غم و اندوه و ناراحتی کرده در وصف ایشان چنین گفت:
«إنک تکسب المعدوم، وتصل الرحم، وتحمل الکل، وتقری الضیف، وتعین على نوائب الحق»
"تو به ناداران رسیدگی میکنی و بیکاران را کار و درآمد میدهی، صله رحم به جا آورده به خویشانت میرسی، قرضها و مسئولیتهای افراد درمانده و غریب و ناتوان را بدوش میگیری، مهمان نوازی میکنی و با افرادی که در راه حق دچارمشکل شدهاند همکاری میکنی".[3]
ابن الدغنه گفت: افراد با اخلاقی چون تو را نباید از شهر و دیارشان بیرون برانند. من به تو پناه میدهم، تو در ضمانت و حمایت من به مکه بازگرد.
دوری از نوشیدن شراب پیش از اسلام
حضرت ابوبکر صدیق س پیش از اسلام نیز از زندگی پاک و اخلاقی والا برخوردار بود. تا بدانجا که قبل از اسلام نوشیدن شراب را بر خود حرام کرده بود.[4]
روزی شخصی را دید که شراب نوشیده مست بود، در عالم مستی از خود بیخود شده با دستش کثافتها را میمالید. حضرت ابوبکر با دیدن این صحنه زشت و بوی بد از آنجا دور شد.
سپس فرمودند: شراب نگونبخت، این فرد را بدین روز انداخته، من هرگز به شراب نزدیک نخواهم شد.
بعدها شخصی از حضرت ابوبکر س پرسید: آیا هرگز در زمان جاهلیت – پیش از اسلام – شراب نوشیدهای؟ ایشان در جواب فرمودند: «أعوذ بالله» - " پناه بر خدا"! پرسیدند: چرا؟ جواب دادند: " من از آبرو و عزت و اخلاقم به سختی حفاظت میکردم و کسی که شراب بنوشد آبرو و عزت و اخلاقش را از دست میدهد".
این سخن به پیامبر اکرم ج رسید، ایشان فرمودند: «صدق أبوبکر، صدق أبوبکر» - " ابوبکر راست گفتند، حرف ابوبکر کاملا درست است".
حضرت ابوبکر صدیق س در تمام زندگیش هرگز در مقابل بتی سجده نکرده است. روزی در مجلسی از صحابه س فرمود: من هرگز در مقابل بتها سجده نکردهام. وقتی به سن رشد رسیدم پدرم ابوقحافه دست مرا گرفته به بتخانه برد و گفت: " این معبود و خدای توست، و عظمت و بزرگی و شرافت تو در دست اوست"؛ سپس مرا در آنجا تنها گذاشت و رفت. من به یکی از بتها نزدیک شده گفتم:" من گرسنهام، به من غذا بده! به من لباسی بده تا بدنم را بپوشانم". هیچ جوابی از بت نشنیدم. من آنرا با سنگی زدم. بت روی صورتش بر زمین غلطید.
اینچنین خداوند متعال حضرت ابوبکر صدیق را بخاطر عقل روشن و بیدار و فطرت سلیم و پاکش و بخاطر اخلاق و رفتار پسندیدهاش از انجام تمام کارهای احمقانهای که باعث لکه دار شدن آبرو و عزت و کرامت و شرافت و اخلاق والا شده، با عقل بیدار و سلیم و فطرت و سرشت انسانی در تضادند، دور نگه داشت.[5]
افراد شرافتمند و با اخلاقی چون شما را نباید از شهر و دیارتان برانند.. |
شراب بدبخت، این شخص را بدین روز انداخته! من هرگز به شراب نزدیک نخواهم شد |
[1]- التهذیب:2/183.
[2]- ابوبکر الصدیق، اثر/ الطنطاوی، ص:66.
[3]- صحیح البخاری، حدیث:3905.
[4]- تاریخ الخلفاء، اثر/ السیوطی، ص:48.
[5]- تاریخ الخلفاء، اثر/ السیوطی، ص:29. (6) أصحاب الرسول، اثر/ محمود المصری: 1/58، و التاریخ الإسلامی، اثر/ محمود شاکر، ص:31.