اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

35- مسلمانانی آزاد شده با مال ابوبکر

35- مسلمانانی آزاد شده با مال ابوبکر

آزاد کردن مسلمانان در بند و زنجیر و اسیران مظلوم، هدف اول زندگی ابوبکر صدیق س قرار گرفت. ایشان اسلام را با مال و ثروتش قدرت و نیرو بخشید. غیر از حضرت بلال برخی دیگر از بردگان یا اسیرانی را که با مال خود خریده و آزاد نمود از قرار زیل می‌باشند:

عامر بن فهیرة س

چهارمین فردی که در هجرت پیامبر اکرم ج به مدینه منوره همراه ایشان بودند. در غزوه بدر و احد هم شرکت داشتند و در حادثه خونین "چاه معونه" جام شیرین شهادت سر کشیدند.

أم عبیس ل

همسر کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بود. زبیر بن بکار میگویند؛ ایشان از قبیله بنوتیم بن مرة است. از اولین افرادیست که به اسلام گروید. بلاذری در کتابش آورده؛ او کنیزی در خانواده بنو زهره بود، که اسود بن عبد یغوث ایشان را بشدت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داد. ام هانی میگوید؛ از هفت نفری که ابوبکر آن‌ها را با مال خود خریده آزادی بخشید یکی همین ام عبیس ل است.

زنیره

بر حسب اتفاق چند روز قبل از اینکه حضرت ابوبکر صدیق س ایشان را آزاد کند، چشمانشان را از دست داده نابینا شد. قریشیان از این واقعه بسیار خوشحال شده هر جا پخش کردند که خدایانشان؛ لات وعزی، چشمان زنیره را کور کردهاند.

حضرت زنیره با ایمان راسخ و اعتقاد قوی خود میگفت: سوگند به خدای کعبه! این‌ها دروغ میگویند! لات وعزی دو بت بیجان بیش نیستند و هیچ توان یاری و یا ضرر رساندن به کسی را ندارند.

پس از چندی خداوند متعال بینائی گم شده زنیره را به ایشان بازگردانید و چشمانش بار دیگر از نعمت بینائی بهرهمند گشتند.

خانم نهدیه ل و دخترشان

این دو خانم کنیزهای زنی از قبیله بنو عبدالدار بودند. مالکشان آن‌ها را به آسیاب کردن گندم گمارده بود. او در این میان بر آن‌ها داد میکشید و میگفت:" قسم بخدا! هرگز شما را آزاد نخواهم کرد". در این اثنا حضرت ابوبکر س که از آنجا رد میشدند صدای او را شنیدند. ایشان صدا زدند: «حلی یا أم فلان!»- ای خانم فلانی، از قسمت دست بردار و آن‌ها را رها کن-.

او با عصبانیت داد کشید:" شما مردم آن‌ها را خراب کردهاید. حالا چرا خودتان نمیخرید و آزادشان نمیکنید؟".

حضرت ابوبکر س فورا از فرصت استفاده کرده با اولین قیمتی که از دهان آن خانم بیرون آمد آن دو کنیز رنجدیده را خریده آزاد کرد.

حضرت ابوبکر س از آن دو خاتونی که الآن آزاد شده بودند خواست تا آرد و گندمهای آن زن را به او باز گردانند. آن دو زن آزاده گفتند: ای مرد بزرگوار! اجازه دهید ما کارمان را تمام کنیم و همه گندمهایش را آرد کنیم!

حضرت صدیق اکبر س فرمود: «ذلک إن شئتما» - اختیار با شماست، اگر میل دارید چنین خدمتی به او بکنید-.

کنیزی از قبیله بنو مؤمل

روزی حضرت ابوبکر از کنار کنیزی از قبیله بنو مؤمل گذشت که اسلام آورده بود و عمر بن الخطاب – که آنزمان هنوز مسلمان نشده بود – او را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار میداد تا از اسلام باز گردد. آن شیر زن چون کوه استوار بر ایمانش ثابت قدم بود و شکنجه عمر را تحمل میکرد.

عمر از شلاق زدن خسته شده، برای چند لحظه دست نگه داشت و گفت: گمان نکن دلم به حالت سوخت و از روی شفقت و دلسوزی رهایت کردهام؛ بلکه دست‌هایم درد گرفته بازوهایم خسته شدهاند برای همین چند لحظه از شلاق زدنت دست نگه داشتهام".

حضرت ابوبکر صدیق س او را خریده آزاد کردند.

 

شما مردم این‌ها را خراب کردهاید، پس حالا چرا آزادشان نمیکنید؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد