ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حضرت ابوبکر س مردم را از انجام کارهای جاهلی و ارتکاب بدعتها و خرافات به سختی منع میکردند. ایشان همیشه به انجام درست عبادات اسلامی و پیروی از سنت رسول اکرم ج تأکید میورزید. از قیس بن ابی حازم روایت شده که حضرت ابوبکر س به کنار زنی از قبیله "أحمس" بنام زینب رسیدند. ایشان متوجه شدند آن زن بکلی خاموش است و هیچ لب تکان نمیدهد.
آن حضرت س پرسید: «ما لها لا تتکلم؟». "ایشان را چه شده؟ چرا حرف نمیزند؟".
افرادی که در آنجا بودند جواب دادند؛ نذر کرده حجی خاموش بجای آورد.ایشان بدو امر کرد که خاموشیش را بشکند و توضیح داد؛ چنین نذری بهیچ وجه درست و روا نیست، این از جمله رسمهای زمان جاهلیت پیش از اسلام است. آن زن با شنیدن پند و اندرزهای حضرت خلیفه لب گشوده شروع کرد به سخن گفتن، و پرسید: "شما کیستی؟". حضرت ابوبکر فرمودند: «أنا امرؤ من المهاجرین». " من فردی از مهاجران هستم". آن زن پرسید: از کدام مهاجران؟ ایشان فرمود: «من قریش». " از مهاجران قریش". او پرسید: از کدام خانواده قریش؟ حضرت ابوبکر فرمود: «إنک لسئول، أنا أبوبکر». " تو خیلی پرس و جو میکنی، من ابوبکرم".[1]