ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حضرت ابوبکر س در دوران خلافت خود فیروز دیلمی را استاندار صنعاء تعیین نمود. ایشان "قیس بن مکشوح" را استاندار نکرد چرا که او مدتی از دوستان بسیار صمیمی أسود عنسی و در صف او قرار داشت و برای بدست گرفتن حکومت قبائل و شوراندن مردم، به او یاری داده بود. حضرت ابوبکر س در برنامه سیاسی خود گذاشته بود؛ افرادی که زمانی مرتد شده، از اسلام بازگشتهاند را در رأس اداره امور قرار ندهد، بر مبنای همین قانون ایشان داذویه، جشیمش و قیس بن مکشوح را به عنوان معاونان فیروز تعیین نمود. قیس از این مسأله برآشفت و در پی ترور سه رهبر مسلمانان یمن برآمد. او شخصا یا بوسیله شخصی دیگر موفق به ترور داذویه شد. فیروز از دسیسه او باخبر شده به "خولان" نزد خاندان مادریش پناه گرفت. قیس تلاش داشت با شعلهور ساختن نعرههای قبیلهپرستی و تعصب فامیلی برخی سرداران و خانهای قبیلهها را بر علیه مسلمانان ساکن یمن بسیج کند. او به خورد آنها میداد که این مسلمانان میخواهند بزور بر شما حکومت کنند، آنها درپی آنند که سرداران شما را کشته همه شما را از این سرزمین بیرون برانند. سرداران و خانهای این قبیلهها تصمیم گرفتند با کنارهگیری از هر دو طرف درگیر، خود را در امان نگه دارند. آنها به قیس گفتند: ما را چه به شما، شما دو دوست بهتر از پس هم برمیآیید.
پس از آنکه قیس از این سرداران بکلی نا امید شد، در پی ساخت و باخت با سپاهیان شکست خورده أسود عنسی برآمد. آنها در صنعاء، نجران و لحج پراکنده بودند.
قیس با همه آنها دیدار کرده به آنها گفت که نقشه بیرون راندن مسلمانان از یمن تنها در صورتی پیروز میشود که همه آنها دست در دست هم دهند.
اهل صنعاء بکلی از توطئه و نقشهها و جبهه سازیهای او بیخبر بودند و به ناگاه خود را در محاصره لشکریان شکست خورده دشمن یافتند. پس از آن قیس در پی جمع کردن مسلمانان یمن برای اخراج آنها از آن سرزمین شد. فیروز دیلمی پس از رسیدن به "خولان" فورا به خلیفه نامه نوشته او را از توطئه و نقشههای قیس باخبر ساخت، با رسیدن این خبر به حضرت ابوبکر، آن حضرت برای تمامی آن سردارانی که پیامبر پیش از آن برایشان نامه نوشته بود، پیامی فرستاد. موضوع نامه بسیار روشن بود:
«أعینوا الأبناء على من ناوأهم وحوطوهم واسمعوا من فیروز وجدوا معه فإنی قد ولیته».
"مسلمانان یمن را در جنگ با دشمنانشان یاری دهید، دشمن را محاصره کنید، من فیروز را به فرمانداری شما برگزیدهام، از او اطاعت کنید".
دو هدف اساسی حضرت ابوبکر از این نقشه:
1- حضرت ابوبکر س این روش را برنامه نظامی خود قرار داده بود، چونکه سپاه اسامه بطرف شام رفته بود و خلیفه منتظر بازگشت آن بود تا کار سرکوب آشوب مرتدان در یمامه، بحرین، عمان و تمیم را برنامه ریزی کند.
آتش فتنه در این مناطق بسیار شدیدتر از آشوبهای یمن بود. ایشان فتنه و آشوبهای یمن را با ارسال نامه و سفیر به مناطق مختلف خاموش کرد.
2- هدف دوم ایشان این بود تا مسلمانانی که بر دین خود ثابت قدم ماندهاند فرصت بیشتری یابند، و دلیل و برهانهای قاطع بر حقانیت دینشان را بیشتر لمس کنند و در ثبات و پایداری و ایمان پختهتر شوند. این یکی از مسئولیتهای حضرت ابوبکر صدیق س بود، چونکه او مسئولیت مسلمانان و دعوت اطرافیان به اسلام را از جمله وظائف خود میدانست. افرادی که ابوبکر صدیق س برای آنها نامه فرستاده بود همان اشخاصی بودند که پیش از این رسول الله ج برای آنها پیام فرستاده بود و آنها بر اسلامشان ثابت قدم مانده بودند.
فیروز دیلمی با برخی از قبیلههای منطقه تماسی گرفته از آنها کمک خواست. سرفهرست این قبیلهها بنوعقیل بن ربیعه بن عامر صعصه بود، سپس این درخواست به قبیله عک نیز فرستاده شد. حضرت ابوبکر س به طاهر بن أبی هاله و مسروق عکی نیز پیام فرستاده بودند. پیش از این معاهده همکاری دوجانبه بین قبیله عک و اشعریها و مسلمانان یمن برقرار بود. همه این قبائل هر یک از جانب خود حرکت کردند. آنها برای پایان دادن این فتنه تمامی کوششهای خود را بخرج دادند. و توانستند توطئه قیس برای راندن مسلمانان ساکن یمن را خنثی کنند. آنها پس از نجات مسلمانان، صنعاء را محاصره کردند. درگیری شدیدی بین آنها و قیس درگرفت که در پی آن، او صنعاء را رها کرده پا به فرار گذاشت، و چون پیروان باقیمانده أسود عنسی در نجران، صنعاء و لحج متواری شده، از هر طرف ضربههایی بدو وارد میآمد. البته او توانست عمرو بن معدیکرب زبیدی را به صف خود بیاورد. با این وجود صنعاء بار دیگر توانست با فرستادن پیکها و نامهها امنیت و آسایش خود را بازیابد.
سیاست حضرت ابوبکر س برای سرکوب کردن این فتنه و آشوبها استفاده از نیروهای محلی بود. تاریخ نگاران این سیاست را با این عبارت مطرح ساختهاند: «رکوب من ارتد بمن لم یرتد وثبت على الإسلام».
"سرکوب مرتدان بوسیله مؤمنانی که بر اسلام ثابت قدم ماندهاند".
در کتابهای تاریخی هیچگونه اشارهای بر نحوه سرکوب آشوبگران و مرتدان تهامه یمن توسط خلیفه مسلمانان نشده است. غالبا خود مسلمانان تهامه اشخاصی مثل مسروق عکی و دیگران به کمک قبیله و قوم خود توانستهاند این فتنهها را خاموش کنند. سرشناسترین فرماندار مسلمانان در پایان دادن به فتنهها و آشوبهای تهامه طاهر بن أبی هاله بود. او همان کسی است که پیامبر او را به عنوان استاندار قسمتی از تهامه که منطقه قبیلههای عک و أشعریها بود، تعیین کرده بودند.
حضرت ابوبکر س به عکاشه بن ثور دستور داد تا در تهامه مستقر شده آنها را بسیج کند و در انتظار رسیدن دستورهای جدید باشد. ایشان حضرت جریر بجلی س را بسوی قبیله بجیله فرستاد و به او دستور داد تا مسلمانان مخلص و پایبند قومش را بسیج کرده و بر علیه مرتدان اعلام جهاد کند و مرتدان قبیله خثعم را گردن زند. حضرت جریر بن عبدالله س برای اجرای دستور حضرت خلیفه براه افتاد. تعداد اندکی از مرتدان جلوی راه او قد علم کردند که او برخی از آنها را به قتل رسانید و برخی دیگر فرار کردند و او آنها را تعقیب نمود.
تعدادی از افراد قبیله بنوحارث بن کعب در نجران به پیروی از أسود عنسی برخواسته بودند. آنها پس از درگذشت رسول الله ج در دینشان به شک افتاده بودند. حضرت مسروق عکی برای نبرد با آنها بدانجا رسید، در آغاز آنها را به بازگشت به آغوش گرم و صمیمی اسلام فرا خواند، آنها قبل از درگرفتن جنگ دوباره ایمان آوردند، مسروق عکی مدتی در نجران ماند و اداره حکومت منطقه را سر و سامان داد. پیش از رسیدن حضرت مهاجر بن أبی أمیه تمام کارهای نجران رو راست شده بود. سیاست حضرت ابوبکر صدیق س در سرکوب فتنه و آشوبها با نیروهای محلی بسیار موفقیت آمیز بود. ایشان پس از بازگشت سپاه اسامه مشغول گسیل نیرو به جبهههای مختلف شدند.[1]
پیشرفت سپاه حضرت عکرمه س بسوی کنده
حضرت ابوبکر صدیق س همه تغییر و تحولات و پیشرفتهای یمن را به دقت زیر نظر داشت. ایشان به عکرمه س دستور دادند پس از پایان دادن به فتنه مرتدان عمان به طرف "مهره" برود. همراه ایشان غیر از جنگجویان قبیلههای عمان هفتصد اسب سوار بود، وقتی آنها به منطقه "مهره" داخل شدند دیدند منطقه به دو گروه درگیر با هم تقسیم شده است؛
یک گروه به رهبری "شخریت" مناطق ساحلی دریا را بدست گرفتهاند و گروه دوم که از نظر نیرو از گروه اول بیشترند به رهبری "مصبح" بر تپهها و مناطق مرتفع چیره شدهاند. حضرت عکرمه آنها را به اسلام دعوت داد. شخریت که ساحل را بدست داشت دعوت اسلام را پذیرفت. گروه دوم که به قدرت و توان نظامی خود مغرور بود با اسلام در افتاد. حضرت عکرمه س با همکاری شخریت با او جنگید و او را شکست سختی داد. مصبح با تعداد بیشماری از یارانش کشته شدند. حضرت عکرمه در "مهره" اردوگاه زده مسلمانان را دور خود جمع کرد. پس از آنکه کارهای منطقه روبراه شد و مردم ایمان آورده بر پایبندی به اسلام عهد و پیمان بستند و امنیت و آرامش بر همه جا سایه گسترد و زندگی مردم بشکل طبیعی جریان پیدا کرد، حضرت عکرمه امیری برای آنها تعیین نمود.
نامه حضرت ابوبکر س به حضرت عکرمه رسیده بود که با حضرت مهاجر بن أبی أمیه که از طرف صنعاء حرکت کرده همراه شده بسوی "کنده" برود، برای همین ایشان "مهره" را ترک گفته به "أبین" آمد تا در آنجا منتظر حضرت مهاجر باشد. در مدت اقامتش در "أبین" ایشان قبیلههای نخع و حمیر را به اسلام دعوت داده تمام سعی و تلاش خود را برای ثابت نگه داشتن آنها بر اسلام بخرج داد.
رسیدن حضرت عکرمه س به أبین اثر مستقیم بر لشکریان أسود عنسی و بخصوص بر قیس بن مکشوح و عمرو بن معدیکرب داشت.
قیس پس از فرار از صنعاء در مناطق بین أبین و نجران رفت و آمد میکرد، در حالیکه لحج قلمرو لشکریان أسود عنسی بود. با تشریف آوری حضرت عکرمه س قیس به عمرو بن معدیکرب پیوسته هر دو برای جنگ آماده شدند. دیری نپائید که روابط این دو تیره شده با فحش و ناسزاگویی از هم جدا شدند. چون حضرت مهاجر بن أبی أمیه رسید، عمرو خود و همراهیانش را به ایشان تسلیم کرد. در پی او قیس نیز برای تسلیم شدن آماده شد. حضرت مهاجر س هر دوی آنها را دستگیر کرده نزد حضرت ابوبکر س فرستاد. حضرت ابوبکر صدیق س آن دو را سخت سرزنش کرد، آن دو نیز که از کارهایشان بسیار شرمنده و پشیمان بودند از ایشان عذرخواهی کردند. حضرت ابوبکر آنها را آزاد کرد و آن دو توبه کرده در پی اصلاح خود برآمدند.[2]