در مکه نازل شده و یک صد و ده آیت است.
بنام الله بخشندۀ مهربان
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ١ قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا٢ مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا٣ وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا٤﴾ [الکهف: 1-4].
﴿1﴾ همه ستایشها برای الله است ذاتی که کتاب را بر بنده خود نازل کرد و در آن هیچگونه کجی و انحراف نگذاشت. ﴿2﴾ کتاب راست و درست، تا (کافران را) از عذاب سخت از جانب خود بترساند. و مؤمنانی را که کارهای نیک میکنند، مژده دهد به اینکه برای آنها پاداش نیک است. ﴿3﴾ که باشند در آن تا ابد. ﴿4﴾ و تا بترساند کسانی را که گفتند: الله فرزند برای خود گرفته است.
﴿مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا٥ فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا٦ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا٧ وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا٨ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا٩ إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا١٠ فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا١١ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا١٢ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى١٣ وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا١٤ هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا١٥﴾ [الکهف: 5-15].
﴿5﴾ حال آنکه نه ایشان و نه پدرانشان به آن (فرزند داشتن الله) هیچ علم ندارند، سخن بس بزرگ است که از زبانشان بیرون میآید، در این باره جز دروغ نمیگویند. ﴿6﴾ پس مگر تو جان خود را از غم و اندوه هلاک میسازی در پی آنها که اگر به این سخن ایمان نیاورند. ﴿7﴾ در حقیقت همه چیزهای که بر روی زمین است، ما برای آن زینت قرار دادهایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از آنها نیکوکارترند. ﴿8﴾ و البته ما هر آنچه را که بر روی زمین است حتما میدان هموار و خشک خواهیم ساخت. ﴿9﴾ آیا (گاهی) گمان کرده ای که اصحاب کهف (غار) و رقیم (لوحه نوشته) از عجایب و غرایب (دلائل قدرت) ما بودند؟ ﴿10﴾ وقتی که آن جوانان به غار پناه بردند. پس گفتند: ای پرودگار ما! از جانب خود رحمت به ما ببخش و برای ما در کارما راه نجات وهدایت را آماده ساز. ﴿11﴾ پس بر گوشهایشان در آن غار تا چندین سال پرده (خواب سنگین) نهادیم. ﴿12﴾ باز ایشان را بیدار کردیم تا بدانیم که کدام یک از دو گروه مدت ماندنشان (در غار) را شمارده و بهتر به یاد دارد. ﴿13﴾ ما داستان آنان را به راستی و درستی برای تو حکایت میکنیم. آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایت آنان افزودیم. ﴿14﴾ و به دلهایشان را استوار گردانیدیم، وقتی که بر خواستند و گفتند: پروردگارما همان پروردگار آسمانها و زمین است، هرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، که در غیر این صورت سخن دروغ و دور از حق گفتهایم. ﴿15﴾ (لیکن) این قوم ما به جز الله معبودهایی را گرفتهاند. (پس) چرا بر حقانیت آنها دلیل روشن نمیآورند؟ پس کیست ظالمتر از کسی که به الله دروغ بندد؟!
﴿وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا١٦ وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا١٧ وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا١٨ وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا١٩ إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا٢٠﴾ [الکهف: 16-20].
﴿16﴾ و (آن جوانان میان خود گفتند:) چون از آنان و از چیزهایی که به جز الله میپرستند کناره گرفتید، پس به آن غار جای گیرید تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و در کارتان برای شما گشایش آماده سازد. ﴿17﴾ و آفتاب را میبینی که چون بر میآید به طرف راست غارشان مائل میشود، و چون غروب کند به طرف چپشان تجاوز میکند، در حالیکه آنان در گشادگی غار قرار داشتند، این از نشانههای الله است، الله هرکس را هدایت کند پس او راه یافته است، و هر که را گمراه کند، پس برای او دوست و راهنمایی نمییابی. ﴿18﴾ و گمان میکنی که آنان بیدارند، حال آنکه آنان خفتهاند. و ما آنان را به جانب راست و جانب چپ میگردانیدیم، و سگشان دو دستش در دهان غار گشاده بود، اگر به آنها مینگریستی از آنان میگریختی و البته از مشاهده آنها سینه ات از ترس و وحشت پر میشد. ﴿19﴾ و این چنین ایشان را بیدار کردیم تا از یکدیگر بپرسند. گوینده ای از آنان گفت: چه مدتی (در این غار) بودید؟ گفتند: یک روز یا بخشی از روز؟ گفتند: پروردگارتان بهتر میداند که چقدر مانده اید، پس کسی از خودتان را با این سکه نقره به شهر بفرستید، و باید ببیند کدامیک از آنان غذای پاکتر دارد، پس از آن خوردنی برایتان بیاورد. و باید در رفت و آمد خود دقت و احتیاط کند و هیچ کسی را درباره شما آگاه نسازد. ﴿20﴾ زیرا اگر آنان بر شما قدرت یابند شما را سنگسار میکنند، یا اینکه به دین خود بر میگردانند. و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد.
﴿وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا٢١ سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا٢٢ وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا٢٣ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا٢٤ وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا٢٥ قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا٢٦ وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا٢٧﴾ [الکهف: 21-27].
﴿21﴾ و این چنین مردم را بر حال آنها آگاه ساختیم تا بدانند که وعده الله حق و راست است، و اینکه (بدانند) قیامت (آمدنی است و) هیچ شک در آن نیست، وقتی که میان خود نزاع کردند و گفتند: بر (غار) آنان بنایی بسازید. پروردگارشان از حال ایشان آگاهتر است، و کسانی که بر کار و بارشان غلبه یافتند، گفتند: حتما بر غار آنها مسجدی میسازیم. ﴿22﴾ (بعضی از مردم) خواهند گفت: آنان سه نفر بودند که چهارم ایشان سگشان بود. و (بعضی دیگر) خواهند گفت: پنج نفر بودند که ششم ایشان سگشان بود. همه اینها از روی حدس و گمان است. و (بعضی) میگویند، هفت نفر بودند که هشتم ایشان سگشان بود. بگو: پروردگارم به تعداد آنها داناتر است. جز اندکی تعدادشان را نمیدانند، بنابراین جز بر اساس علم و یقین در مورد آنان جدال مکن و درباره آنان از هیچکس سوال مکن. ﴿23﴾ و هرگز دربارۀ هیچ کاری مگو که فردا آنرا انجام میدهم. ﴿24﴾ (مگر اینکه بگویی:) اگر الله بخواهد (آن را انجام میدهم) و پروردگارت را وقتی که فراموش کردی یاد کن، و بگو: امید است که پروردگارم مرا به (راه) درستتر از این رهنمود کند. ﴿25﴾ و (اصحاب کهف) سیصد سال در غارشان ماندند و نه سال دیگر نیز بر آن افزودند. ﴿26﴾ بگو: الله به مدتی که در غار بودند داناتر است، غیب آسمانها و زمین تنها به او اختصاص دارد، چقدر بینا و چقدر شنواست! آنان به جز او هیچ کارسازی ندارند و در حکم خود کسی را شریک نمیسازد. ﴿27﴾ و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است، تلاوت کن، سخنان او را هیچ کس نمیتواند تغییر دهد، و هرگز پناهی جز او نیابی.
﴿وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا٢٨ وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا٢٩ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا٣٠ أُولَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا٣١ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا٣٢ کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا٣٣ وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا٣٤﴾ [الکهف: 28-34].
﴿28﴾ و با آنانی که پروردگار خود را صبح و شام یاد میکنند صبر پیشه کن، در حالیکه خشنودی او را میخواهند. و نباید در طلب زینت زندگانی دنیا چشمانت از آنان دور شود. و از کسی اطاعت مکن که دل او را از یاد خود غافل ساختهایم و او از هوای نفس خود پیروی کرده و کارش از حد گذشتن و کوتاهی است. ﴿29﴾ و بگو: حق از سوی پروردگارتان است، پس هرکس که میخواهد، ایمان بیاورد و هر کس که میخواهد، کافر شود. به یقین ما برای ظالمان آتش را آماده کردهایم که سرا پردههایش آنان را در بر میگیرد. و اگر کمک بخواهند با آبی همچون مس گداخته شده به فریادشان رسند، که چهرهها را بریان میکند. چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است. ﴿30﴾ بدون شک کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند (بدانند که)، ما پاداش کسانی را ضایع نمیکنیم که کار نیک کردهاند. ﴿31﴾ آنان کسانیاند که بهشت همیشگی برای ایشان است، که در زیر (قصرها و درختان) آنها نهرها روان است، در آن جا با دستبندهای از طلا آراسته میشوند و لباسهای ابریشم سبز و نازک و ضخیم میپوشند، در حالیکه بر تختها تکیه زدهاند، چه پاداش خوب و چه نیکو تکیه گاهی است! ﴿32﴾ و برای آنان دو شخص را مثل بزن که به یکی از آنها، دو باغ انگور دادیم و گرداگرد باغها را با درختان خرما پوشاندیم و میان باغها را کشتزار قرار دادیم. ﴿33﴾ هر دو باغ، محصول و میوههایش را (به وقتش) میداد و چیزی از محصول و میوه کم نمیکرد و ما در میان آن دو باغ جویبار روان کرده بودیم. ﴿34﴾ و برای صاحب باغ میوههای (فراوانی) بود، پس به دوست خود در حالیکه با وی گفتگو میکرد، گفت: من از تو ثروتمندتر و از لحاظ افراد نسبت به تو نیرومندترم.
﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا٣٥ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا٣٦ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا٣٧ لَکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا٣٨ وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا٣٩ فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِنْ جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا٤٠ أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا٤١ وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا٤٢ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنْتَصِرًا٤٣ هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا٤٤ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا٤٥﴾ [الکهف: 35-45].
﴿35﴾ و در باغش در آمد در حالی که بر خود ظالم بود گفت: گمان نمیکنم که هرگز این (باغ) نابود شود. ﴿36﴾ و گمان نمیکنم که قیامت برپا شود. و اگر (هم) بهسوی پروردگارم برگردانیده شوم، البته بهتر از این را در بازگشت خواهم یافت. ﴿37﴾ رفیقش در حالیکه با او گفتگو میکرد به وی گفت: آیا به کسی کافر شده ای که تو را از خاک باز از نطفه آفرید و باز تو را برابر کرد (و به شکل) مرد کامل در آورد. ﴿38﴾ لیکن من (می گویم) او (الله) پروردگار من است و کسی را با پروردگارم شریک نمیسازم. ﴿39﴾ چرا وقتی که وارد باغت شدی، نگفتی: «ماشاءالله» هیچ قوت و قدرت جز به مشیئت الله نیست، اگر مرا از نگاه مال و اولاد کمتر از خود میبینی. ﴿40﴾ (لیکن) امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد و بر آن (باغت) آفتی از آسمان بفرستد و به زمین بیگیاه و لغزنده تبدیل گردد. ﴿41﴾ یا اینکه آب آن (باغت) در زمین فرو رود و هرگز نتوانی آن را به دست بیاوری. ﴿42﴾ و بر میوههایش (آفت آسمانی) احاطه کرده شد، پس چنان شد که از افسوس و تأسف بر آنچه در آن باغ انفاق کرده بود، دست بر دست میمالید، در حالیکه آن باغ بر ستونهای خود افتیده بود، و میگفت: ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمیساختم! ﴿43﴾ و برای او هیچ گروهی نبود که او را در برابر الله مدد کند و نه خود او انتقام گیر بود. ﴿44﴾ در آن مقام (و در آن موقف معلوم شد که) نصرت و کمک به معبود حق تعلق دارد. او بهتر است از لحاظ پاداش و او بهتر است از لحاظ جزا دادن. ﴿45﴾ و برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان نازل کردیم، باز گیاهان زمین به وسیله آن باهم خلط شدند، باز چنان خشک شد که بادها آن را پراگنده کرد، و الله بر هر چیزی تواناست.
﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا٤٦ وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا٤٧ وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِدًا٤٨ وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا٤٩ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا٥٠ مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا٥١ وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقًا٥٢ وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا٥٣﴾ [الکهف: 46-53].
﴿46﴾ مال و فرزندان زیب زندگانی دنیااند (که به زودی زائل خواهند شد) اما اعمال شایسته که پاداش آن پایدار است، بهترین ثواب نزد پروردگارت دارد و بهترین امید است. ﴿47﴾ و یادآور شو روزی که کوهها را روان کنیم و زمین را نمایان (هموار و برابر شده) میبینی و همۀ آنان را (در محشر) جمع میکنیم، پس هیچ کسی از آنها را نمیگذاریم. ﴿48﴾ و (در آن روز مردم) صف بسته بر پروردگارت عرضه میشوند، البته طوریکه بار اول شما را آفریدیم به نزد ما آمدید، بلکه (شما) ادعا میکردید که هرگز وعد گاهی برای شما مقرر نخواهیم کرد. ﴿49﴾ و کتاب (نامههای اعمال) نهاده میشود، و مجرمان را از دیدن آنچه در آن است، ترسان میبینی و میگویند: ای وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ عمل خورد و بزرگ را رها نکرده، مگر اینکه همه آن را به حساب آورده است؟ و آنچه را که کرده بودند حاضر و آماده مییابند و پروردگارت به هیچ کس ظلم نمیکند. ﴿50﴾ و یادآور شو چون به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس آنها همگی سجده کردند، مگر ابلیس که از جن بود و از امر پروردگارش سرکشی کرد. آیا او و نسلش را به غیر از من دوستان خود میگیرید، حال آنکه آنها برای شما دشمن هستند؟ شیطان چه بد عوض برای ظالمان است! ﴿51﴾ من آنان را در وقت آفرینش آسمانها و زمین و در وقت آفرینش خودشان حاضر نکرده بودم. و من آن نیستم که گمراه کنندگان را مددکار خود بگیرم. ﴿52﴾ و یادآور شو روزی را که الله میفرماید: شریکهایی را که برای من گمان میکردید فریاد کنید پس آنها (شریکها را) فریاد کنند و (لیکن) آنها به فریادشان پاسخ نمیدهند، و میانشان مهلکۀ قرار دادهایم (تا میانشان فاصله ایجاد شود). ﴿53﴾ و مجرمان آتش دوزخ را میبینند و یقین میکنند در آن افتیدهاند و از آن جای بازگشتن نیابند.
﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا٥٤ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا٥٥ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا٥٦ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا٥٧ وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا٥٨ وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا٥٩ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا٦٠ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا٦١﴾ [الکهف: 54-61].
﴿54﴾ و البته در این قرآن برای مردمان هرگونه مثلی را به شیوههای گوناگون بیان کردیم. و (لیکن) انسان بیش از هر چیز مجادله گر است. ﴿55﴾ و (چیزی) مانع مردم نشد از اینکه ایمان آورند وقتی که هدایت به سویشان آمد و از پروردگارشان مغفرت بخواهند، مگر اینکه سنت (و سرنوشت) مردمان سابق برای آنان نیز بیاید و یا اینکه عذاب گوناگون (و رویاروی) به آنها برسد. ﴿56﴾ و ما پیغمبران را جز مژده دهندگان و بیم دهندگان نمیفرستیم. و کافران به باطل مجادله میکنند تا به وسیله آن حق را نابود گردانند و آیات مرا و چیزی را که به آن بیم داده شدهاند به تمسخر گرفتند. ﴿57﴾ و کیست ظالمتر از کسی که با آیات پروردگارش پند داده شود، پس از آن روی گرداند و آنچه را که دستهایش پیش فرستاده است فراموش کند؟ البته ما بر دلهایشان پردهها کشیدهایم تا آن (حق و حقیقت) را نفهمند. و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم (تا آنرا نشنوند)، و اگر آنها را بهسوی هدایت دعوت دهی باز هرگز راه نیابند. ﴿58﴾ و (حال آنکه) پروردگار تو بسیار آمرزگار و صاحب رحمت است، اگر آنان را به سبب آنچه بدست آوردهاند مؤاخذه میکرد، عذاب را به شتاب برایشان میفرستاد، لیکن الله زود عذاب نمیدهد بلکه وعده مقرر شده دارند که (در آن وقت) هرگز از آن پناهگاهی نمییابند. ﴿59﴾ و این همان قریههای (ویران شده) است که چون ظلم کردند، هلاک کردیم، و برای هلاکتشان وعدۀ مقرر کردیم. ﴿60﴾ و یادآور شو وقتی را که موسی به نوجوان (همراه) خود گفت: به سفر خود ادامه میدهیم تا اینکه به محل جمع شدن دو دریا برسم، یا اینکه مدت دراز را میپیمایم. ﴿61﴾ پس چون به محل جمع شدن دو دریا رسیدند، ماهی خود را فراموش کردند پس ماهی آب را شگافته راهش را در دریا پیش گرفت.
﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا٦٢ قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا٦٣ قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا٦٤ فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا٦٥ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا٦٦ قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا٦٧ وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا٦٨ قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا٦٩ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا٧٠ فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا٧١ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا٧٢ قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا٧٣ فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُکْرًا٧٤﴾ [الکهف: 62-74].
﴿62﴾ پس وقتی از آنجا گذشتند، موسی به نوجوان خود گفت: نان چاشت ما را بیار که به راستی در این سفر ما رنج زیاد دیدهایم. ﴿63﴾ (نوجوان) گفت: آیا دیدی؟ وقتی که به آن صخره آرام گرفتیم، البته من (در آنجا) ماهی را فراموش کردم. و جز شیطان کسی آن را از یاد من نبرد، و ماهی به طور عجیب راه خود را در دریا پیش گرفت. ﴿64﴾ موسی گفت: این همان جایی بود که ما میخواستیم، پس جستجو کنان نقش پای خود را گرفته و بازگشتند. ﴿65﴾ پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که به او رحمتی از جانب خود دادیم و به او علم (نبوت) از جانب خود آموخته بودیم. ﴿66﴾ موسی به او (خضر) گفت: آیا از تو پیروی کنم به این شرط که از رشد و هدایتی که به تو آموخته شده به من بیاموزی؟ ﴿67﴾ (خضر) گفت: همانا تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی. ﴿68﴾ و چگونه میتوانی بر چیزی که به شناخت و حقیقت آن علم نداری صبر کنی؟ ﴿69﴾ موسی گفت: مرا (ان شاء الله) صابر خواهی یافت و در هیچ کاری از تو نافرمانی نمیکنم. ﴿70﴾ خضر گفت: اگر واقعا از من پیروی میکنی، پس درباره چیزی از من مپرس، تا آنکه خودم از آن با تو سخن آغاز کنم. ﴿71﴾ پس هر دو روان شدند تا چون سوار کشتی شدند، (و خضر) آن را سوراخ کرد. (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی تا سرنشینان آن را غرق کنی ؟ بیگمان چیزی ناگوار آوردی (کار ناروا کردی). ﴿72﴾ (خضر) گفت: آیا نگفته بودم که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟ ﴿73﴾ (موسی) گفت: مرا به خاطر آنچه فراموش کردم مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر. ﴿74﴾ باز هر دو به راه خود ادامه دادند، تا به نوجوانی روبرو شدند پس (خضر) او را کشت. (موسی) گفت: آیا انسان بیگناه را کشتی، بدون اینکه کسی را کشته باشد؟ البته کار ناپسندی را مرتکب شدی.
﴿قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا٧٥ قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا٧٦ فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا٧٧ قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا٧٨ أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا٧٩ وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا٨٠ فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا٨١ وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا٨٢ وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا٨٣﴾ [الکهف: 75-83].
﴿75﴾ خضر گفت: آیا به تو نگفته بودم که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟ ﴿76﴾ موسی گفت: اگر بعد از این از تو دربارۀ چیزی پرسیدم، دیگر با من همراهی نکن، همانا از سوی من به حد عذر رسیدی (و معذور هستی). ﴿77﴾ باز رفتند تا به قریه ای رسیدند، از مردم آن غذا خواستند، ولی آنان از مهمان کردن آن دو خودداری کردند، پس در آن جا دیواری را یافتند که نزدیک بود بافتد، پس (خضر) آن را راست و درست کرد. (موسی) گفت: اگر میخواستی در مقابل این کار مزدی میگرفتی. ﴿78﴾ خضر گفت: این است وقت جدائی میان من و تو، اکنون تو را از تأویل (و حکمت) آنچه نتوانستی بر آن صبر کنی آگاه میسازم. ﴿79﴾ اما آن کشتی از مساکینی بود که در بحر کار میکردند، و (من) خواستم آن را معیوب سازم، چون در پشت سر آنان پادشاه (ظالم) بود که هر کشتی (سالم) را به زور میگرفت. ﴿80﴾ و اما آن نوجوان، پدر و مادرش هردو مؤمن بودند، پس ترسیدیم که (اگر زنده بمانند) سرکشی و کفر را به آنها تحمیل کند. ﴿81﴾ پس خواستیم که پروردگارشان به عوض او، فرزند پاکتر و مهربان تری به ایشان دهد. ﴿82﴾ و اما دیوار از دو پسر یتیم بود که در شهر سکونت داشتند و در زیر آن گنجی متعلق به آن دو وجود داشت، و پدرشان (مردی) صالح بود و پروردگار تو خواست که آن دو به سن بلوغ برسند و گنج خود را بیرون بیاورند که این کار رحمتی از جانب پروردگار تو بود و من این کارها را به امر خود نکردم. این بود تأویل (و حقیقت) آنچه که نتوانستی بر آن صبر کنی. ﴿83﴾ و دربارۀ ذی القرنین از تو میپرسند، بگو: اکنون از سرگذشت او برایتان خبر میدهم.
﴿إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا٨٤ فَأَتْبَعَ سَبَبًا٨٥ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا٨٦ قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا٨٧ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا٨٨ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا٨٩ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا٩٠ کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا٩١ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا٩٢ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا٩٣ قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا٩٤ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا٩٥ آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا٩٦ فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا٩٧﴾ [الکهف: 84-97].
﴿84﴾ البته ما به او در زمین قدرت و نفوذ دادیم و از هر چیزی به او وسیله بخشیدیم. ﴿85﴾ پس او هم در پی سبب و وسیلۀ افتاد. ﴿86﴾ تا آنکه به محل غروب آفتاب رسید، آن را چنین یافت که (گویی) در چشمه دارای گل سیاه فرو میرود، و در آن نزدیکی قومی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین! (اختیار داری) یا عذاب (شان) میدهی و یا به آنها خوبی و احسان میکنی؟ ﴿87﴾ ذوالقرنین گفت: اما کسی که ظلم کند او را عذاب خواهیم داد باز در آخرت بهسوی پروردگارش برگردانیده میشود و او (الله نیز) او را عذاب بسیار سخت میدهد. ﴿88﴾ و اما کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد، پاداش نیکو خواهد داشت و ما به امر خود در باره او سخن آسان خواهیم گفت. ﴿89﴾ باز در پی سبب و وسیلۀ دیگر افتاد. ﴿90﴾ تا اینکه به محل طلوع آفتاب رسید (و) دید که آفتاب بر مردمانی میتابد که برای آنها در برابر تابش آن پوشش و لباسی قرار ندادهایم. ﴿91﴾ چنین بود (داستان قدرت ذی القرنین) و ما به آنچه میکرد (و نزد او بود) کاملا آگاهی داشتیم. ﴿92﴾ باز در پی سبب و وسیلۀ دیگر افتاد. ﴿93﴾ تا آن که در میان دو بند (کوه) رسید. و در ورای آن دو بند، قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند. ﴿94﴾ گفتند: ای ذوالقرنین! همانا یأجوج و مأجوج سخت در این زمین فساد میکنند، پس آیا (راضی هستی) که برای تو مالیاتی مقرر کنیم؛ به این شرط که میان ما و آنها سدی بسازی؟ ﴿95﴾ ذوالقرنین گفت: آنچه پروردگارم (از ثروت و نیرو و قدرت) در اختیار من گذاشته، بهتر است (از ثروت شما). پس مرا با نیروی (بازو) مدد کنید، تا میان شما و آنها بند بزرگ و محکمی بسازم. ﴿96﴾ (وقتی به کار آغاز کرد) گفت: قطعههای آهن را برای من بیاورید، تا آنکه بین دو کوه را برابر کرد، گفت: در آن بدمید، تا آنکه (آهن) را آتش گردانید، گفت: مس گداخته شده برایم بیاورید تا بر آن بریزیم. ﴿97﴾ پس نتوانستند بر آن بالا روند و (نیز) نتوانستند آن را سوراخ کنند.
﴿قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا٩٨ وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا٩٩ وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضًا١٠٠ الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا١٠١ أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا١٠٢ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا١٠٣ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا١٠٤ أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا١٠٥ ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا١٠٦ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا١٠٧ خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا١٠٨ قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا١٠٩ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا١١٠﴾ [الکهف: 98-110].
﴿98﴾ ذوالقرنین گفت: این رحمتی از سوی پروردگار من است و هرگاه وعده پروردگارم برسد، آن را ویران کرده و با زمین هموار میکند، و وعده پروردگارم حق و بازگشت ناپذیر است. ﴿99﴾ و بعضی از آنها را در آن روز رها میکنیم تا در بعضی دیگر موج زنند (و خلط شوند)، و در صور دمیده شود، پس آنان را به طور خاص جمع کنیم. ﴿100﴾ و دوزخ را در آن روز به طور خاص پیش روی کافران میآوریم. ﴿101﴾ (پیش روی) آن کافرانی که چشمهایشان از دیدن آیات من در پرده ای بود و نمیتوانستند (حق) را بشنوند. ﴿102﴾ آیا کافران گمان کردند که به جز من، بندگان مرا اولیاء بگیرند؟ یقینا ما دوزخ را منزلگاه برای کافران آماده کردهایم. ﴿103﴾ بگو: آیا شما را از کسانی که از نگاه عمل خسارمندترین مردماناند، آگاه سازم؟ ﴿104﴾ آنانیاند که کوشش آنها در زندگی دنیا گم شده است و گمان میکنند که کار نیک میکنند. ﴿105﴾ آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او کفر ورزیدند، در نتیجه اعمالشان نیست و نابود شد پس روز قیامت هیچ ارزش (و منزلتی) و وزنی برایشان نخواهیم نهاد. ﴿106﴾ این جزای آنهاست به سبب آنکه کفر ورزیدند و آیات و پیامبران مرا به تمسخر گرفتند. ﴿107﴾ البته آنانی که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند، برای آنها باغهای جنت فردوس (باغهای انبوه) جایگاه مهمانی است. ﴿108﴾ همیشهاند در آنجا و درخواست انتقال (به جای دیگر) نمیکنند. ﴿109﴾ بگو: اگر بحر برای نوشتن سخنان پروردگارم رنگ (سیاهی) گردد، پیش از آنکه سخنان پروردگارم خاتمه یابد، بدون شک بحر تمام خواهد شد، هر چند مانند آن بحر را به مدد آن بیاوریم. ﴿110﴾ بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستیم، به من وحی فرستاده میشود اینکه معبود شما معبود یگانه است (و بس )، پس هرکس که به دیدار پروردگار خود امید دارد، پس باید کار شایسته کند و در عبادت پروردگار خویش کسی را شریک نسازد.