اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

احکام کار

احکام کار

کار بذات خود انواعی از احکام را در بر می‌گیرد، برخی کارها واجب و برخی مندوب و برخی دیگر مباح و بعضی هم مکروه و بعضی دیگر حرام می‌باشند. در ابتدای این مبحث می‌خواهیم مقدمه‌ای راجع به جواز رخصت برای انجام برخی فرایض برای کارگران در وقت کارشان داشته باشیم؟ این مبحث شامل شش بخش می‌باشد.

تمهید

آیا لازم است که علما احکام همه چیز را بیان کنند؟

 هیچ قضیه و هیچ مسأله‌ی دنیوی‌ای نیست -چه بزرگ باشد و چه کوچک- و مربوط به امور اخروی باشد مگر اینکه شریعت اسلامی در قبال آن احکامی را بیان داشته است. شریعت اسلام منسوب به الله است و در بر گیرنده‌ی تمامی قضایا و حوادث بوده و تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت.[1]

 دانشمندان اسلام به خاطر بکار انداختن نیروی فکری‌شان تلاش‌های بزرگی را انجام دادند و احکام مختلف را از قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام ج و از عموم دلایل شرعی و در روشنای مقاصد شریعت استخراج و استنباط نمودند، فقهای اسلام مسایل و قضایای اتفاق افتاده را به میزان شریعت عرض داشتند، تا احکام از نگاه تخصیص و یا تعمیم واضح و روشن شود. آن‌ها در بسیاری از قضایا و مسائلی که هنوز بوقوع نپیوسته، اندیشه نموده و احکام افتراضی را ابراز نمودند، که دلایل‌شان گاهی منصوص و گاهی هم غیر منصوص و از طریق قیاس و قواعد عام و دیگر دلایل و به مقتضای حال بوده است.

 دانشمندان هر عصر مسؤولیت دارند که در قبال هر قضیه و مسالۀ نو پیدایی در عصر خود به احکام شرعی آن آگاهی داشته و برای دیگران نیز بیان نمایند. و هیچ‌گاه در عدم علم و تفقه در قضیه و حادثه‌ای معذور پنداشته نمی‌شوند، چه قضیه مالی باشد یا اجتماعی و چه تعلیمی و نشراتی باشد یا سیاسی وغیره.

 و هرگز درست و صحیح و معقول نخواهد بود که گفته شود: درک و هضم این مسأله برای فقها و دانشمندان دشوار است؛ چرا که هر مسأله و قضیه‌ای که اهل علم و فهم در آن غور و فکر کرده و بر اخراج حکم آن در روشنای کتاب و سنت و یا قیاس صحیح و قواعد عام و مبادی شریعت اتفاق کنند، راه حل و استنباط حکم آن بدست می‌آید؛ چون احکام شریعت اسلامی در برگیرنده همه مسایل و قضایای عصرها بوده و بر آن احاطه کامل دارد و پیرامون آن مفصلا ارائه‌ی نظر می‌کند. [2]

استدلال کردن از دلایل شرعی نیاز به عدم تعصب و عدم گرایش دارد، که هیچ نوع رغبت بی‌مورد در اثبات و یا نفی حکمی مدنظر نباشد، همچنین یک عالم باید به فقه مساله احاطه کامل داشته و در فهم آن معلومات گسترده داشته باشد، تا حکم آن‌را بیان کند؛ و تا اینکه حکم صادره در مساله منتج از تصور کامل در اطراف آن گردیده است.

چنانکه بر علما لازم است مردم را از احکامی آگاه سازند که به بیان آن ضرورت دارند و در نشر آن از وسایل مختلف مانند رسانه‌ها، تعلیم، دروس، کنفرانس‌ها، ورکشاپ‌های دوره‌ای، خطبه‌ها و مواعظ، کتب و رسایل، نشریات وغیره استفاده نمایند - به این معنا نیست که شامل همه تفاصیل و جزئیات آن باشد - مهم این است که سعی نمایند و احکام را برای مردم برسانند. تا در برابر هر پدیده که با احکام آن ناآشنا اند و ناآگاهانه به ظن و گمان خود تعامل می‌نمایند راهنمایی گردند.

از جمله اموری که امروز رشد قابل ملاحظه‌ای نموده و نیاز به بیان و توضیح احکام دارد، کار است.کار در تقسیمات انواع و اقسامش حدودی ندارد و بیشتر مردم در حالی وارد کار می‌شوند که به آن آشنایی نداشته و نسبت به آن جهل کامل دارند، چه کار دستی باشد و یا غیر دستی. سکوت علما در بیان احکام کارهای‌شان، این باور را در اذهان می‌پروراند که گویا کارهای آن‌ها جایز و مباح است، در حالیکه این یک اشتباه بزرگی است؛ کار از دیدگاه شریعت اسلامی انواعی دارد، برخی کارها واجب و برخی مندوب و برخی مباح و برخی دیگر مکروه و برخی حرام می‌باشند.

 در این بخش سعی داریم تا در رابطه با احکام کار صحبت کنیم و سهمی در این رابطه داشته باشیم.

در واقع این بحث گامی است در مسیر آثار دانشمندانی که از نگاه علم و فقه در مراتب بالایی قرار دارند و برای ما راهگشایی خواهد بود تا آثار و نوشته‌های علمی آن‌ها را؛ چه در گذشته و چه عصر حاضر بازنگری کرده و احکام شرعی مربوط به کار و انواع آن را که یک عمل بسیار دقیق و مهم خواهد بود، برای مردم بیان نماییم تا در این زمینه با بصیرت کامل و آگاهی تام قدم بگذارند و امیدوارم که خداوند متعال در بیان آن ما را هدایت نموده و بصیرت و توفیق را نصیب همه ما بگرداند.

کار واجب

 کار چه وقت واجب می‌گردد؟ تعیین و تحدید این مساله کار مشکلی است و نیاز به بررسی همه جانبه دارد که چه چیزی سبب وجوب کار می‌گردد، پس باید بررسی و تقدیر درست و علمی صورت بگیرد، تا با نظرداشتن مصلحت‌های زنده‌ای که کار و اهداف آن را تحقق می‌بخشد، بررسی صورت گیرد، چون در نادیده گرفتن اهمیت آن مفاسد و ضررهایی شامل حال امت اسلامی می‌گردد. برخی از کارها بر هر شخصی فرض عین می‌باشند و برخی فرض کفایه‌اند و برخی نیز برای اشخاص معینی فرض عین می‌باشند و دلیل آن تمایزی است که در وجود آنان دیده شده و ضرورت مسلمانان را رفع می‌نماید.

پس کار واجب بر سه قسم است:

کار واجب بر هر مرد قادر توانا: این نوع کار از وسیع‌ترین انواع کار می‌باشد، و آن عبارت از کاری است که برای امرار معیشت و روزگار و نفقه بر خود و عیال انجام می‌شود. این نوع کار بر هر فرد قادری، واجب است؛ زیرا حاصل کردن تقاضاهای زندگی ضامن بقای حیات انسان می‌باشد و حفاظت و نگه‌داشتن حیات وجیبه هر فرد است. بنابراین احادیث زیادی در رد و انکار قتل نفس وارد شده و از این عمل ننگین بیم داده است، ازجمله:

1- حدیث جابر بن سمره س است که می‌فرماید: «أُتِیَ النَّبِیُّ ج بِرَجُلٍ قَتَلَ نَفْسَهُ بِمَشَاقِصَ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیْهِ»[3]

«مردی نزد پیامبر ج آورده شد که خود را توسط تیر کشته بود، پیامبر ج بر او نماز جنازه نخواندند».

2- از ابو هریرة س روایت است که پیامبر ج فرمودند: «مَنْ تَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ یَتَرَدَّى خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا وَمَنْ تَحَسَّى سُمًّا فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَسُمُّهُ فِی یَدِهِ یَتَحَسَّاهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدِیدَةٍ ثُمَّ انْقَطَعَ عَلَیَّ شَیْءٌ خَالِدٌ یَقُولُ کَانَتْ حَدِیدَتُهُ فِی یَدِهِ یَجَأُ بِهَا فِی بَطْنِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا»[4].

«هرکس، خودش را از بالای کوهی بیندازد و خودکشی کند، برای همیشه و بطور دائم در آتش جهنم، سقوط می‌کند. و هرکس، با خوردن زهر، خود کشی کند، برای همیشه و بطور دائم آن زهر را در آتش جهنم در دست خواهد داشت و جرعه جرعه آن را خواهد نوشید. وهرکس، با آهنی، خودکشی کند، برای همیشه و بطور دائم، آن آهن را در آتش جهنم بدست خواهد داشت و در شکمش فروخواهد برد».

فرایض الله تعالی که بر بندگانش مقرر نموده است بجز حیات که وجود آن مشروط بر وسایل معیشت است، ممکن نیست، "ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب " و تحت این قاعده فقهی قرار می‌گیرد.

کار واجب بصورت کفایی: این نوع کار عبارت از کاری است که اگر برخی مردم بر ادای آن برخیزند، گناه آن از بقیه ساقط می‌شود، اگر هیچ کسی بر ادای آن برنخیزد همه مردم گناهکار پنداشته می‌شوند. مراد از همه، عموم افراد امت اسلام نیست، بلکه متخصصین هر کاری است، اگر متخصصی وجود داشته باشد.[5]

اگر در آن کار اهل اختصاص وجود نداشته باشد و کس دیگری هم به ادای آن همت نگمارد، تمام کسانی‌که آگاهی به تعطیل آن دارند گناهکار می‌باشند، زیرا امکان قیام بر ادای آن‌را داشته اما چنین نکرده‌اند.

فروض کفایه در این نوع کار زیاد می‌باشند، برخی از آن‌ها مخصوص عبادات است و برخی مخصوص ضرورت و خواسته‌های زندگی و برخی نیز از فروض مشترک می‌باشد، برخی از واجبات کفایی عبارتند از:

1- زراعت که از ضروریات معیشت فرزندان امت اسلامی است: لذا واجب است که مجموعه‌ای از افراد امت به زراعت مشغول شوند، تا نیازهای مسلمانان برطرف گردد؛ و اگر کسی این مسؤولیت را با آن مقداری که لازم است بر عهده نگیرد و این نیاز برطرف نشود،  توانمندان و آگاهان این عرصه، گناهکارند.

2- صنعت: امت اسلام نمی‌تواند در هیچ حالی از صنعت بی‌نیاز باشد، زیرا در وجود صنعت نیاز‌های خود را فراهم کرده و از اضرار نجات می‌یابند، و به واسطه آن پرچم جهاد فی سبیل الله بر افراشته می‌شود. و اگر کسی به کار صنعت که لازمه تامین مصلحت‌های فوق است، همت نگمارد، هر فرد توانا و آگاه از حالت موجود، گناهکار شمرده می‌شود و در این مورد اهل حل و عقد مسلمانان نیز گناهکار می‌شوند.

3- تجارت: تجارت برای مسلمانان امری لازم و ضروری است و باید در ترویج و فعال ساختن آن تلاش‌های ویژه بخرج دهند، تا اینک‌ه وجیبه خود را در قبال خدمت و بهبودی مردم به وجه درست و مطابق با شریعت ادا نمایند. اگر کسی در این خصوص برنخیزد و مصالح مردم دچار آسیب شود، تمام کسانی که توانایی تجارت دارند و از جریان نابسامان مطلع‌اند، گنهکار می‌شوند.

4- تحمل مسؤولیت امور مسلمانان و رسیدگی به مصالح ایشان: این مسؤولیتی است واجب که بدون آن استقامت امور معطل می‌گردد، اگر کسی این امور را بدوش نگیرد و مصالح رعیت را رعایت نکند، در این حال اهل حل و عقد مسلمانان گنهکار می‌باشند.

5- طلب علم و فهم در دین: بر بعضی از مسلمانان واجب است که علم دین را بیاموزند، تا بتوانند برای دیگران دین را تعلیم دهند و در پرتو شریعت الهی عدالت را در بین خود حاکم گردانند، اگر این امر معطل قرار داده شود، هر انسان توانایی در گناه آن داخل است.

6- امر به معروف ونهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر بر اهل علم، واجب و فریضه دینی است، اگر کسی از آنان این مسؤولیت را ادا نکند، در گناه قرار می‌گیرند، همچنین اهل حل و عقد در برپا نکردن این فریضه گناهکار می‌شوند.

7- جهاد در راه الله: جهاد در راه الله یکی از فرایضی الهی بوده و هیچ گاه متوقف نمی‌شود، اگر گاهی در زمان یا مکانی توقف و تعطیل شود، اهل آن زمان و مکان و کسانی که توانایی جهاد را دارند و نیز کسانی که سبب تعطیل جهاد شوند، گهنکار می‌گردند.

8- خدمات اجتماعی برای مسلمانان در امور مختلف: این هم از جمله واجباتی است که امور مسلمانان بدون آن استقامت نمی‌یابد. وقتی افراد کافی‌ای به اجرای این خدمات به پا نخیزند و این امر منجر به تعطیل مصالح مردم شود و توقف یابد، در آن صورت هر شخص توانایی که از وی انجام این خدمات، درخواست ‌شود، اما او ابا ‌ورزد، گنهکار می‌شود. و مثال‌های دیگری از واجبات کفایی.

دلایل قسم دوم (کار واجب بصورت کفایی): بر این قسم از کارها دلایل زیادی وجود دارد که برخی از آن‌ها را در ذیل بیان می‌کنیم:

1- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿۞وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَحۡذَرُونَ١٢٢ [التوبة: 122]

«مؤمنان را نسزد که همگی بیرون بروند (و برای فراگرفتن معارف اسلامی عازم مراکز علمی اسلامی بشوند). باید که از هر قوم و قبیله‌ای، عدّه‌ای بروند (و در تحصیل علوم دینی تلاش کنند) تا با تعلیمات اسلامی آشنا گردند و هنگامی که به سوی قوم و قبیله خود برگشتند (به تعلیم مردمان بپردازند و ارشادشان کنند و) آنان را (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا (خویشتن را از عقاب و عذاب خدا برحذر دارند و از بطالت و ضلالت) خودداری کنند».

2- و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّةٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤ [آل عمران: 104]

«‏باید از میان شما گروهی باشند که (تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارند».

دلالت آیات فوق و امثال آن این است که راهنمایی کردن همه مردم به سوی یک کار معین ممکن نیست، اما وقتی افرادی در پیش برد کار معین قرار گرفتند و هدف تحقق یابد، واجب از بقیه افراد توانمند ساقط می‌گردد. سنت فعلی پیامبر اسلام ج نیز دلالت بر این امر دارد، بطوری که ایشان افرادی را برای انجام کارها و امور مهمی چون: ولایت، رهبری جهاد و سایر امور مسلمین انتخاب می‌کردند که تواناترین مردم بودند؛ یاران ایشان نیز بعد از رحلت‌شان همین رویه را در پیش گرفتند.

قسم سوم: کاری که بر اشخاص معین واجب می‌گردد:

 گاهی نیز کار بر اشخاص، واجب عینی می‌گردد؛ آنگاه که تمایز و ویژگی از نگاه توانایی و صلاحیت‌های کاری در وجودشان دیده شود و در هیچ صورتی نقش ایشان نادیده گرفته نمی‌شود، چون اجرای کار مطلوب از دیگران توقع نمی‌رود و مردم به خدمات ارزنده آنان در امور مختلف نیازمند می‌باشند؛ بطور مثال: فقیه دانشمندی که نقش عمده‌ای در استخراج احکام و فقه نوازل در جامعه دارد و کسی خلأ او را نمی‌تواند پر کند، برایش احراز منصب فتوا لازم است، تا در قضایایی که مردم به او مراجعه می‌کنند در خدمت‌شان قرار بگیرد؛ و بر شخص صاحب نظر و تجربه در امور سیاسی و ارتباطات و در تشخیص حیله و مکر و ترفند‌های دشمن، لازم است که برای افشای اهداف دشمن در خدمت قرار بگیرد. و بر کسی که از امور و اسرار اقتصاد و صنعت موثر با وسایل تخنیکی پیشرفته آگاهی دارد، لازم است در خدمت مردم قرار گرفته و با استعدادهای عالی، روند صنعت و تولیدات را انکشاف ببخشد تا نیازمندی‌های امت اسلامی را مرفوع ساخته و از سرزمین و ثروت و عزت مسلمانان حمایت نماید. بر کسی که از امور کشت و زراعت آگاهی دارد، واجب است که برای مسلمانان کار کند تا توانایی زراعتی و پیداوار آن بالا برود. و بر دکتر ماهر در بخش‌های مختلف طبابت، لازم است تا در همان بخش که نبوغ و مهارت دارد در خدمت و علاج مریض‌ها و کشف علل مرض‌شان قرار بگیرد. و بر تاجر امین و ماهر لازم است تا کار و سعی نماید و دروازه‌های رشد و ترویج کالاهای تجار مسلمانان را بگشایند و تاثیر رو به انکشاف اقتصادی را تشدید بخشند. به همین قسم بر هر صاحب فکر و اندیشه‌ای که دارای استعداد ویژه است لازم است که با انجام کار موثر در خدمت مسلمانان قرار بگیرد.

دلایل این قسم از کارها: در مورد کارهایی که بر اشخاص معین واجب می‌گردد، کتاب و سنت وعقل دلالت دارد.

نخست دلالت کتاب الله: آیات بی‌شماری وجود دارد که دال بر این موضوع می‌باشد:

1- ارشاد پروردگار: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ [البقرة: 159]

«‏بی‌گمان کسانی که پنهان می‌دارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستاده‌ایم، بعد از آن‌که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نموده‌ایم، خدا و نفرین‌کنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین می‌کنند (و خواستار طرد آنان از رحمت خدا خواهند شد)».

وجه استدلال از آیه: خداوند متعال کتمان کنندگان علم را بیم داده و تهدید به لعن از جانب خود و سایر لعنت کنندگان نموده است، که دلالت بر وجوب نشر علم و تبلیغ آن و بیان احکام شرعی در قبال ضرورت‌های مردم در امور دین و دنیا می‌نماید. لذا هر متخصصی که در تخصص خود کار نکند و در خدمت مردم قرار نگیرد تا از اندوخته‌های او استفاده شود، نوعی از کتمان به حساب می‌رود. [6]

2- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ وَیَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبُخۡلِ وَیَکۡتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٗا مُّهِینٗا٣٧ [النساء: 37]

«آنان کسانی‌اند که خود بخل می‌ورزند و مردمان را نیز به بخل می‌خوانند و نعمتی را که خداوند بدیشان داده است پنهان می‌دارند و (نه خودشان از آن استفاده می‌کنند و نه دیگران را از آن بهره‌مند می‌سازند و پیوسته سعی در کفران نعمت مادی و معنوی دارند، اینان بدانند که) ما برای کسانی که (همچون ایشان) کفران نعمت می‌کنند، عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده‌ایم».

وجه استدلال از این آیه: این آیه انسان مغرور و خودپسند را نکوهش نموده است، همان کسانی‌که بخل می‌ورزند و مردم را به آن توصیه می‌کنند و داده‌های الله را نادیده گرفته و کتمان می‌کنند.

دانشمند توانا و ورزیده در امور شریعت، انجنیر ماهر، دکتر حاذق، صاحب رای و نظر و مشوره سدید، آگاه به اسرار صنعت و تولید، صاحب ثروت و خزانه بزرگ و دیگر افراد نخبه و موفق در زمینه‌های مختلف، همه و همه از جمله کسانی‌اند که خداوند متعال از فضل و کرم خود به آن‌ها ارزانی نموده است و بیم می‌دهد که اگر به داده‌های الله اعتراف نکرده و آن‌را بکار نیندازند، در این صورت کار بر آن‌ها لازم می‌گردد، اما اگر آنان کار کنند و کتمان نکنند و بخل نورزند و خود پسندی و فخرفروشی نکنند و داده‌های الله را شکر و سپاس کرده و بذل نمایند، در این حال واجبی را که بدوش‌شان است، ادا نموده‌اند.

دلایلی از سنت:

1- عن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ قَالَ رَسُولُ ج: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکَتَمَهُ أَلْجَمَهُ اللَّهُ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»[7]

از ابو هریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «کسی که از او در بارهء دانشی پرسیده شود و او آن را بپوشد، در روز قیامت به لگامی از آتش لگام کرده می‌شود».

وجه استدلال از حدیث: الله تعالی کتمان کننده علم را که بعد از پرسش هم کتمان می‌کند، به وعید شدید تهدید کرده است، بگونه‌ای که روز قیامت با لگام آتشین عذاب کرده می‌شود. در نتیجه اگر کسی که در بخشی از اعمال زندگی مسلمانان تجربه و استعداد دارد، مورد سوال قرار گیرد، ولی از ابراز آن ابا ورزد، در حقیقت علمی را کتمان کرده که الله تعالی برایش ارزانی نموده است و مسلمانان ضرورت جدی به آن دارند، آنان کسانی‌اند که مورد وعید الله قرار گرفته‌اند. امور دنیایی در حقیقت امور آخرت بنده را استقامت می‌بخشند، و در قاعده فقهی آمده است که " ما لایتم الواجب الا به فهو واجب" پس کسانی که در کاری از کارهای زندگی صاحب تخصص‌اند و مسلمانان به آن نیاز دارند، انجام آن بر ایشان واجب می‌گردد.

2- از حَدِیث جَابِر نزد مُسْلِم مَرْفُوعًا روایت می‌شود که رسول الله ج فرمود: «مَنْ اِسْتَطَاعَ أَنْ یَنْفَع أَخَاهُ فَلْیَفْعَلْ»[8].

«کسی که توانایی نفع رساندن به برادرش را داشته باشد، پس چنین کند».

وجه استدلال از حدیث: پیامبر ج امر فرمودند اگر کسی می‌تواند سود و نفعی به برادر مسلمانش برساند پس باید این کار را بکند. صاحب تجربه و استعداد، تنها به یک مسلمان نفع نمی‌رساند، بلکه نفع و سود او به عموم مسلمانان می‌رسد و بوسیله اندوخته‌هایش شرور و اضرار بزرگ را نیز از مسلمانان دفع می‌نماید، چون توجه و توقع همه به آنان بیشتر است، پس سزوار است که به علم‌شان عمل کنند.

دلیل عقل: با نظر دقیق و بصیرت عمیق در توظیف افراد، باید مطابق توانایی و استعدادهای‌شان در راستای نتایج و ثمره‌های بیشتر اقدامات صورت گیرد، مسلمان خیری را بدست نمی‌آورد اگر در اقامه امر الله نباشد، چون همان پیامدهای خوبی را در دنیا و آخرت دربر دارد، در صورتیکه طلب خیر داشته باشد.

نظر درست ایجاب می‌کند که در پیشبرد کارها، افراد توانا و صاحبان فن و مهارت گماشته شوند تا بهره برداری بهتر با شرایط پر امن‌تر در زمینه‌های مختلف از آن‌ها استفاده شود.

کار مندوب «مستحب»

ندب در لغت معانی متعددی دارد؛ از جمله: ندب از ندبا گرفته شده، به این معنی که به آن فرا خوانده شد و اجابت کرد.[9]

مندوب در نزد اصولی‌ها تعاریف زیادی دارد که مناسب‌ترین آن عبارت است از کاری که انجام آن مستوجب ثواب است و ترک آن عذابی را در پی ندارد.[10]

و تعریف دیگرشان این است: «مندوب عبارت است از فعلی که اقتضای شرعی داشته و به ترک آن ملامتی نباشد».[11]

کار مندوب که در سدد بیان آن هستیم فرصتی است بزرگ و گسترده که امکان حصر و یا تحدید آن به نظر نمی‌رسد، لیکن گذاشتن قواعد و ضوابطی عمومی برای برخی از مندوبات امکان دارد؛ به عنوان مثال:

هر کار مشروعی که مربوط به یکی از بخش‌های زندگی باشد و مسلمانان از آن بهرمند گردند و از جمله کارهای واجب نباشد، مندوب پنداشته می‌شود. پس گسترش و توسعه زمینه‌های زراعتی یا انکشاف وسایل و آلات سودمند که مردم شدیدا به آن نیاز و ضرورت نداشته باشند، مندوب است.

افزایش در درستی تولید و مقبولیت آن که باعث رغبت مردم شود و رشد روز افزون در ترویج، و ازدیاد در منافع، همگی مندوب الیه می‌باشند.

هر کاری که در کل واجب باشد، پس جزئیات آن کار مندوب است. [12]

مثل زراعت، صنعت، افزایش ثروت حیوانی، تجارت و سایر حرفه‌هایی که بدون آن‌ها زندگی امت اسلام به طور عادی پیش نمی‌رود، در کل واجب است، اما در جزء مندوب الیه می‌باشد. یعنی زراعت و صنعت و امثال آن که عموما موجب استقامت ضروریات و احتیاجات جامعه می‌گردد، کار کردن برای برپایی و اقامه آن‌ها واجب است، و اگر اعتماد و تکیۀ کل بر اقامه جزء آن نباشد، مندوب است.

هرکاری که تکمیل کننده کار واجب باشد و خود تکمیل کننده امر لازمی نباشد، پس مندوب الیه است. همچنان هر کاری که موجب زیبایی کار واجب باشد مندوب است.

هر کاری که مندوب الیه بدون آن تحقق نیابد، آن کار مندوب الیه است.

هر کاری که کمک و معاونت برای فردی از مسلمانان باشد، بدون اینکه ضررش بر دیگران عاید گردد، مندوب الیه است.

هر کاری که در آن رفع حرج از برخی مسلمانان باشد، پس آن کار مندوب الیه است.

هر کاری که در آن مصلحتی برای خویشاوندان باشد، مندوب الیه است.

کار مباح

مباح در نزد علمای لغت ضد محظور است و باب بزرگی است.[13]

مباح نزد اصولی‌ها: "عبارت از هر امری است که حرج از انجام و ترک آن مرفوع شده باشد".[14]

کار مباح -علی الاطلاق- از وسیع‌ترین کارهاست، چون اصل در اشیاء اباحه است، مگر اینکه دلیلی آن‌را از این اصل خارج کرده باشد؛ چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩ [البقرة: 29]. «خدا آن ذاتی است که همه موجودات و پدیده‌های روی زمین را برای شما آفرید، آن‌گاه به آسمان پرداخت و از آن هفت آسمان منظّم ترتیب داد. خدا دانا و آشنا به هر چیزی است».

کار در عموم اباحت داخل است، برخی کارها واجب، برخی‌ها مندوب الیه و برخی مکروه و برخی حرام می‌باشند، پس در حالت وجود علتی در آن حکم آنرا به خود گرفته است، گاهی کار در اصل مباح است ولی با ایجاد علت و سببی دیگر، یکی از احکام چهارگانه‌ی فوق را به خود می‌گیرد، که عبارتند از: واجب، مستحب، مکروه و تحریم؛ گاهی کار در یک جز مباح و در کل واجب یا مندوب الیه، یا مکروه و یا حرام می‌توانند باشند.[15]

در نتیجه کارهای مباح حدی نداشته و قابل شمارش و محدود نمی‌باشند و می‌توان بطور کلی و در مثال‌هایی عمومی آن‌را بیان نمود، به عنوان مثال:

هرکاری که در آن بر مسلمانان ضرری احساس نشود، مباح پنداشته می‌شود، چه کار فزیکی باشد یا فکری.

هر کاری که نتیجه آن علاوه بر حاجت مسلمانان تمام شود، بدون در نظر داشتن منفعت حاضر و در آینده هم از موارد ضروری و سودمند به حساب نیاید و در آن ضرر عام و یا خاصی دیده نشود، پس آن کار از جمله مباحات می‌باشد.

هر کاری که از جمله ضروریات و حاجیات و تکمیلات و تحسینیات نباشد، آن کار مباح است، به شرط آنکه مضر نبوده و برای دیگران زیان بار نباشد.

هر کار تخنیکی یا فکری که منفعتش مخصوص صاحب آن باشد نه غیر، به شرطی که برای عامه و خاصه ضرری نداشته باشد، مباح است.

گفتنی است که کارهای مباح در یک حال و زمان باقی نمی‌ماند، بلکه تحول پذیر بوده و از یک حکم به حکم دیگر انتقال می‌یابد، بدون اینکه صاحب آن آگاه شود، ممکن است از مباح به مندوب و یا به واجب ارتقا یابد. و گاهی به مکروهات و محرمات سقوط می‌کند. لذا بر هر صاحب کار واجب است که مسیر کار خود را پیگیری نماید و پیامد‌های خیر و شر کار خود را درست مراقبت کند، و از هر نوع غفلت و سهل انگاری در قبال کار خود پرهیز کند، تا مبادا کارهایش به مکروه یا حرام انتقال نکند، در حالی‌که خودش آن‌را احساس نمی‌کند.

کارهای مکروه

کره (به ضم کاف وفتح آن) دو لغت است، به معنای (ابا ورزیدن). گفته می‌شود: کره یکره کرها (به فتح وضم) و کراهت و کراهیت (به تخفیف و تشدید) عبارت است از: ضد رضا و محبت.[16]

و در نزد اصولی‌ها: «مکروه عبارت است از هر آن چیزی‌که شریعت از انجام آن زجر داده و بر اقدام آن ملامت نکرده باشد»[17]

و همچنان تعریف کردند که: «چیزی که ترک آن بهتر از انجامش باشد، مکروه است»[18].

و در نزد فقهای اسلام مکروه آنست که "بر ترک آن ثواب و بر فعل آن عقابی نباشد"[19]

برشمردن کار مکروه و بیان اعیان آن دشوار است، و گاهی تشخیص آن از مباح نیز مشکل است؛ مخصوصا کارهای کسانی که فهمی از فقه اسلامی ندارند، و از فقها نیز نمی‌پرسند تا آن‌ها احکام مربوط به آن کار را به آن‌ها بیاموزند؛ بنابراین سعی می‌کنیم سلسله ضوابط و معیارهای عام را در ذیل بگذاریم تا وسیله‌ای برای شناخت انواع مکروهات گردد.

برخی از انواع کارهای مکروه عبارتند از:

کارهایی که با اخلاق و ارزش‌ها و عادات پسندیده در تعارض باشند.

تمام کارهایی که در تعارض با مندوبات باشند.

کارهایی که موجب تفریق و پراکندگی ثروت‌های مسلمانان گردد و پیامد مثبتی از آن تحقق نیابد.

هر کاری که منجر به تحلیل شود؛ و یا در استفاده مشروع منجر به زیاده‌روی گردد.

هر کاری که مانع کارهای واجب گردد.

کارهایی که منتهی به مکروهات شوند.

کاری که سبب تضییق روزگار مردم گردیده و یا سبب احتکار مصدر رزق‌شان شود.

کاری که ضرورت و ناتوانی مردم، زمینه کار و استفاده جویی یک فرد گردیده باشد.

کارهایی که کراهت دارند، عبارتند از: کارهایی که گاهی موجب برانگیختن نعره‌ها گردد و یا باعث رقابت‌های گروهی و تعصبات شود.

کاری که زمینه اشتراک با کفار را فراهم کند و در آن ضرورت مشروعی دیده نشود.

کاری که موجب ضرر بیشتر به دین و یا دنیای مسلمانان گردد.

کاری که اوقات و زندگی مردم بدون دست آوردی ضایع گردد.

هر کاری که مردم را تشویق به کارهایی کند که مناسب حال شان نباشد.

و مثال‌هایی از این قبیل.

کارهای حرام

تعریف حرام: حرام ضد حلال و تحریم ضد تحلیل است. گفته می‌شود: حرم یحرم حرمة و تحریما، عبارت از منع و تشدید می‌باشد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: ﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ٩٥ [الأنبیاء: 95]

«غیرممکن است که به سوی ما (برای حساب و کتاب) برنگردند مردمانی که آنان را (در جهان بر اثر کفر و ظلم) نابود کرده باشیم (و این‌که همان‌گونه که خود گمان می‌برند مرگ آخرین مرحله زندگی ایشان باشد)».

گفته می‌شود: چیزی را برایش حرام کرد؛ یعنی آن‌را از او منع کرد.[20]

و در نزد اصولیها تحریم عبارت است از: "آن چیزی که شارع بر انجام آن زجر داده ملامت کرده باشد".[21]

و در تعریف دیگر گفته شده: "حرام عبارت از خطابی است که تقاضای ترک از عملی، جازمی باشد".

کارهای حرام زیادند، شاید جوانب متعدد و تصرفات مادی و فکری انسان را در بر گیرد. از نمونه‌های کار حرام مادی در عرصه زراعت مثل کشت کوکنار و انواع آن، و کشت اشیا به قصد ساختن مشروبات الکلی و پاش دادن ادویه ضد حشره بر سبزیجات و سپس عرضه کردن آن برای مردم قبل از این‌که آثار آن زایل شده باشد و زیاده‌روی در استفاده از مواد کیمیاوی غرض تسریع رشد نباتات، بدون در نظر داشت و رعایت حد نهایی مسموح در استعمال آن مواد، زیرا این همه، نوعی از خیانت و تزویر پنداشته می‌شود، منجر به حدوث امراض خطرناک و سرطان‌های گوناگون به اکثر مردم می‌گردد.

و کار حرام در عرصه صنعت، مانند صنعت وتولید مخدرات و سایر خوردنی‌های حرام؛ و ساخت اسلحه‌ای که باعث تقویه فتنه و فساد در بین مسلمانان شود؛ و ساخت آلات موسیقی، ساختن کارت و وسایل استقبال کننده نشرات ماهواره‌ای که به فسق و فجور و انحرافات اخلاقی و عقیدتی دعوت می‌کند.

تهیه و ساخت تصاویر بت‌ها، و رسامی ذی روح و رسامی تصاویر متحرک آماده برای مشاهده از طریق تلوزیون و وسایل مرئی (کارتون). وساختن آلات مضر به اطفال و بزرگان؛ و هر وسیله‌ای که سبب گمراهی مسلمانان می‌گردد. تزویر و جعل در ساخت اسناد با اختلاف اشکال و صورت‌های آن. نقص در مواد لازم اشیا، استبدال در مقابل چیزی کم ارزش، و یا خلط کردن به غیر جنس و امور دیگری که باعث تضعیف تولیدات و ساخت آن می‌گردد.

از جمله کارهای حرام، کار و فعالیت متخصصین و متفوقین مسلمان نزد غیر مسلمانان، چه در بخش صنایع نظامی باشد یا ملکی؛ و فرقی ندارد که زمینه همان کار نزد مسلمانان موجود باشد یا نباشد؛ چون در خدمت قرار دادن کارهای تخصصی، به نحوی همکاری با کفار بوده، در مقابل مسلمانان را ذلت و خواری می‌بخشند. مثال‌ها در این مورد زیادند که گنجایش ذکر آن در اینجا نیست.

و از کارهای حرام کار در عرصه تجارت است، مانند تجارتی که فساد دینی و یا دنیوی را در بین مسلمانان ایجاد کند، شناخت این نوع کار، مسؤولیت تاجر است، بر هیچ تاجری جایز نیست که فراتر از محدودیت‌های که حلال بودن آن‌را می‌داند تجارت کند.

تجارت مبنی بر سود از بزرگترین محرمات است، تعاملات بانکی مبنی بر سود و قرضه‌های سودی، کار و فعالیت در چنین مراکزی، بر تاجر واجب است که احکام چنین معاملاتی را دانسته و از آن اجتناب کند. همچنین تجارت مخدرات و شراب، تجارت کتب، مجلات، جراید، کست‌ها، سی دی و فیلم‌هایی که رزایل اخلاقی و منکرات و خرافات و بدعات و شرکیات را ترویج می‌دهند، همگی حرام‌اند. خلاصه اینکه هر کار و تجارتی که عزت و کرامت کفار را تأمین کرده و سبب ذلت و تحقیر مسلمانان در امور دین و دنیای‌شان گردد، حرام است.

و کار حرام در خصوص کارهای فکری: افکار و نظریاتی که منجر به متضرر شدن دین، اخلاق و ارزش‌های مسلمانان می‌گردد حرام تلقی می‌شود، از قبیل نشر آن بوسیلۀ تالیف کتب، نوشتن مقالات در جراید و مجلات و نشریه‌ها، سخنرانی و لکچرها در کنفرانس‌ها و نشست‌های رادیویی و تلوزیونی و میزگردها به منظور پخش و نشر افکار و آرای منحرف و باطل و امثال این‌ها.

و از جمله کارهای فکری حرام، کم رنگ و کم ارزش جلوه دادن شعایر دینی است، مثلا اعتبار ندادن و ارزش قایل نشدن به اوقات نمازهای پنجگانه و فرصت ندادن به کارگران برای ادای نماز جماعت و غیره.

از بزرگترین منکراتی که در برخی کارها رخ می‌دهد، برخورد منفی صاحبان کار و کارفرماها در برابر شعایر دینی، ارزش‌ها، عادات و تقالید مسلمانان و بی‌تفاوتی آن‌ها در این رابطه است، بطوری‌که در وسایل نقلیه زمینی و فضایی اکثر کشورهای اسلامی دیده می‌شود، تنظیم حرکت این وسایل طوری عیار شده که تعارض صریح با اوقات عبادات مسلمانان مانند نماز و روزه و غیره دارد. آیا نمی‌دانند که این وسایل در خدمت مسلمانان می‌باشند؟ پس چرا شعایر دینی‌شان را مورد احترام و تقدیر قرار نمی‌دهند و اوقات مناسبی را برای حرکت وسایل نقلیه اختیار نمی‌کنند تا تعارضی با شعایر دینی مسلمانان نداشته باشد؟ همچنان نادیده گرفتن وقت افطاری و سحری در ایام رمضان؛ و عدم وجود جای مناسب برای ادای نمازها از جمله اموری است که در بیشتر وسایل نقلیه به چشم می‌خورد؛ در حالی‌که مراعات این امر در وسایل نقلیه مسلمانان بسیار مهم و حتمی پنداشته می‌شود، تا مسافرین مسلمان با فکر آرام به طاعت و عبادت خود رسیدگی نمایند.

در این قسمت به دلایلی اشاره می‌کنیم که ارتباط به کارهای حرام و نکات فوق الذکر دارد:

دلایلی از قرآن کریم و سنت مطهر و قواعد شریعت و کلیات آن که بر حرمت آنچه تذکر یافت و امثال آن دلالت دارد:

از قرآن کریم:

1- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ [المائدة:8]

«‏ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید».

در این آیه خداوند متعال بصورت عام به بندگان دستور فرموده تا همه اوامرش را به اجرا درآورده و از همه منهیاتش اجتناب ورزند، پس هر چیزی که با این آیه در مخالفت قرار بگیرد، حرام است.

2- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِکُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٧ [الأنفال: 27]

«‏ای مؤمنان! به خدا و پیغمبر (با دوست گرفتن دشمنان حق، پخش اسرار جنگی، پشت سرافکندن برنامه‌های الهی و غیره) خیانت مکنید و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا مدارید».

این آیه هرکاری که در آن خیانت باشد مخصوصا خیانت به دین و امانات، همه را تقبیح و ممنوع قرار داده است.

3- همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥١ [المائدة: 51]

«‏ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را به دوستی نگیرید (و به طریق اولی آنان را به سرپرستی نپذیرید) ایشان برخی دوست برخی دیگرند (و در دشمنی با شما یکسان و برابرند). و هرکس از شما با ایشان دوستی ورزد (و آنان را به سرپرستی بپذیرد) بی‌گمان او از زمره ایشان بشمار می‌رود. و شکی نیست که الله افراد ستمگر را (به سوی ایمان) هدایت نمی‌کند».

این آیات، تمامی انواع موالات و دوستی با کفار را حرام قرار داده است.

4- همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡتَرِی لَهۡوَ ٱلۡحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٦ [لقمان: 6]

«‏در میان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان پوچ و یاوه‌اند تا با چنین سخنانی (بندگان خدا را) جاهلانه از راه خدا منحرف و سرگشته سازند و آن را مسخره کنند. آنان عذاب خوار و رسوا کننده‌ای دارند».

این آیه مبارکه هر عملی که مبنی بر لهو و طرب و موسیقی باشد و منجر به گمراهی وانحراف و ضیاع وقت شود حرام قرار داده است.

5- همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ٢٠٤ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ٢٠٥ وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٢٠٦ [البقرة: 204-206]

«در میان مردم کسی یافت می‌شود که سخن او در (باره امور و اسباب معاش) زندگی دنیا، تو را به شگفت می‌اندازد (و فصاحت و حلاوت کلام او، مایه اعجاب تو می‌شود) و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه می‌گیرد (و ادّعاء دارد که آنچه می‌گوید، موافق با چیزی است که در درون پنهان می‌دارد، و گفتار و کردارش یکی است). و حال آن که او سرسخت‌ترین دشمنان است. ‏و هنگامی که پشت می‌کند و می‌رود (و یا به ریاست و حکومتی می‌رسد)، در زمین به تلاش می‌افتد تا در آن فساد و تباهی ورزد و زرع و نسل (انسان‌ها و حیوانات) را نابود کند (و با فساد و تباهی خود، اقوات و اموال و ارواح را از میان ببرد)، و خداوند فساد و تباهی را دوست نمی‌دارد.‏‏ ‏و هنگامی که به او گفته می‌شود: از خدا بترس (و اقوال و افعال برابر دار و به جای افساد اصلاح کن)، عظمت (و نخوت، سراپای) او را فرا می‌گیرد و (غرور) گناه (او را به بزهکاری وادار) می‌کند. پس دوزخ او را بسنده است و چه بد جایگاهی است».

این آیه کارهای گروهی از مردم را بیان می‌کند که ادعای تدین و صلاح دارند، ولی زمانی‌که امکانات و زمینه و زمان برایشان فراهم و مساعد شود فساد را در زمین به اوج می‌رسانند، قتل و چپاول و افساد می‌کنند و اگر آن‌ها را ه وجود پروردگار تذکر دهی، آشفته و برانگیخته شده برای نفس‌شان انتقام می‌جویند).

6- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣ [العصر: 1-3]

«‏سوگند به زمان (که سرمایه زندگی انسان، و فرصت تلاش او برای نیل به سعادت دو جهان است) ‏انسان‌ها همه زیانمندند.‏ ‏مگر کسانی که ایمان می‌آورند، و کارهای شایسته و بایسته می‌کنند و همدیگر را به تمسّک به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش می‌کنند و یکدیگر را به شکیبایی (در تحمّل سختی‌ها و دشواری‌ها و دردها و رنج‌هایی) توصیه می‌نمایند (که موجب رضای خدا می‌گردد)».

خداوند متعال به زمانه قسم یاد کرده که در آن اعمال بنی آدم واقع می‌گردد، چون انسان در خسارت و زیان است، مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و توصیه به اقامه حق و صبر بر آن نمودند.

7- همچنین خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨ [البقرة: 188]

«‏و اموال خودتان را به باطل (و ناحق، همچون رشوه و ربا و غصب و دزدی...) در میان خود نخورید و آن را به امراء و قضات تقدیم نکنید تا از روی گناه، بخشی از اموال مردم را بخورید و شما بر آن آگاه باشید (و بدانید که ستمکار را یاری داده‌اید و مرتکب گناه شده‌اید)».

خداوند متعال در این آیه از خوردن مال غیر به باطل نهی می‌کند؛ و خلط کردن دلایل و قراین باطل بخاطر غلبه علیه اهل حق و از آن قبیل هر کاری است که در آن تقلب و تزویر و خیانت باشد، یا استفاده از نیازمندی‌های مردم و امثال آن باشد ممنوع و حرام قرار داده است.

8- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩ [البقرة: 278-279]

«‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (عذاب و عقاب) خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید، اگر مؤمن هستید.‏ ‏پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با خدا و پیغمبرش برخاسته‌اید و اگر توبه کردید (و از رباخواری دست کشیدید و به اوامر دین گردن نهادید) اصل سرمایه‌های‌تان از آن شما است، نه ستم می‌کنید و نه ستم می‌بینید».

خداند متعال در این دو آیه بنده‌های مؤمن خود را به ترک سود خواری فرمان داده  استو ترک آن را به ایمان ارتباط می‌دهد؛ و بیم می‌دهد که انجام چنین کاری به مثابه جنگ با الله و رسولش است. در آیه دلالت قاطع بر حرمت سود تذکر یافته است. پس هرکاری که سود یا ربا در آن وجود داشته باشد حرام و زشت می‌باشد.

9- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧ [النور: 37]

«‏مردانی که بازرگانی و معامله‌ای، آنان را از یاد خدا و خواندن نماز و دادن زکات غافل نمی‌سازد. از روزی‌ می‌ترسند که دل‌ها و چشم‌ها در آن دگرگون و پریشان می‌گردد».

خداوند متعال آنانی را مذمت می‌کند که کارهای تجارتی، ایشان را از ادای فرایض باز داشته است و ستایش از کسانی نموده است که هیچ گاه تجارت و امثال آن آن‌ها از انجام فرایض و عبادات باز نداشته است.

10- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِی سَبِیلِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٣٥ [المائدة: 35]

«‏ای مؤمنان! از خدا بترسید (و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب ورزید) و برای تقرّب به خدا وسیله بجویید (که عبارت از طاعت و عبادت و اعمال شایسته و بایسته است)؛ و در راه او جهاد کنید تا این‌که رستگار شوید».

خداوند متعال در این آیه به تقوی و کارهایی که سبب تقرب به درگاه او می‌شوند امر نموده است، مانند جهاد در راه الله و اقامه دستورات الهی و ترک منهیات و تناصح دینی.

11- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِینَ١١٩ [التوبة: 119]

«‏ای مؤمنان! از خدا بترسید و همگام با راستان باشید».

الله تعالی به بندگان فرمان داده است که تقوا و راستی را پیشه کرده از دروغ در اقوال و اعمال اجتناب کنند.

12- خداوند متعال می‌فرماید: ﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ [النور: 21]

«‏ای مؤمنان! گام به گام شیطان، راه نروید و به دنبال او راه نیفتید، چون هر کس گام به گام شیطان راه برود و دنبال او راه بیفتد (مرتکب زشتی‌ها می‌گردد). چرا که شیطان تنها به زشتی‌ها (فرا می‌خواند و) فرمان می‌راند».

خداوند متعال در این آیه از پیروی راه‌های شیطان منع می‌کند، چون به فحشا و منکرات دستور می‌دهد. و هر عملی که در مخالفت با دلایل و قواعد شریعت قرار بگیرد، پیروی از فرمان شیطان است و حرام گفته می‌شود.

آیات فوق و آیات دیگری که مماثل آن می‌باشند بر حرمت کارهای مذکور و کارهای دیگری که شریعت از آن منع کرده و در مخالفت آن قرار گرفته باشد دلالت دارد.

دلایلی از سنت رسول الله ج:

1- ابو هریره س می‌گوید: رسول الله ج فرمودند: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا» ودر روایتی: «مَنْ غَشَّ فَلَیْسَ مِنِّی»[22]

«کسی که تقلب (و فریب‌کاری) کند از (امت) من نیست». در این حدیث حرمت تزویر و تقلب با اختلاف انواع آن بیان شده است و هر کاری که در آن تقلب و تزویر باشد حرام است.



[1]- إعلام الموقعین عن رب العالمین، ابن قیم الجوزیة (ص: ۲۴۸و۲۵۳). الإمام شمس الدین أبی عبدالله محمدبن أبی بکر ابن قیم، بیروت لبنان، دارالکتاب العربی، سال نشر 2004م 1425هـ ق.

[2]- رفع الملام عن أئمة الأعلام لابن تیمیه (ص/۴۵و۴۸).، احمدبن عبدالحلیم بن عبد السلام، ریاض المملکة العربیة السعودیة، الرئاسة العامة لإدارة البحوث العلمیة والإفتاء والدعوة والإرشاد، سال نشر 1983م -1403هـ ق.

[3]- صحیح مسلم به شرح امام نووی، (۴/۲۹۲)، شماره حدیث (۲۲۵۹).

[4]- سنن نسائی (۴/۶۶ـ ۶۷) شماره حدیث (۱۹۶۵) أبو عبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی بن بحر بن سنان بن دینار، حلب سوریة، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ سوم، بیروت لبنان، 1414 هـ.

[5]- الموافقات فی أصول الشریعة، شاطبی، (ص: ۱۰۰). الإمام ابراهیم بن موسی اللخمی الغرناتی أبواسحاق، بیروت لبنان، دارالکتاب العربی، سال نشر: 1429هـ ق.

[6]- التفسیر الوسیط، زحیلی به همین معنا (۱/۷۳) وهبة ابن مصطفی، دمشق، دارالفکر، سال نشر: 1422هـ ق.

[7]- عون المعبود شرح سنن أبی داود، العظیم آبادی (۱۰/ ۷۳ـ ۷۴) شماره حدیث (۳۶۵۵)، أبوطیب محمد شمس الحق، بیروت لبنان، دارالفکرللطباعة والنشروالتوزیع، سال نشر1423هـ ق-2003م).

[8]- رفع الملام عن أئمة الأعلام (۴/ ۵۱۱ـ ۵۱۲)، شماره حدیث (۸۲۷۷).

[9]- مختار الصحاح، رازی (ص: ۵۶۱)، زین الدین محمد بن أبی بکر بن عبدالقادر، بیروت لبنان، مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ: یازدهم، نشر 1426 هـ 2005 م.

[10]- روضة الناظر وجنة المناظر، ابن قدامه (ص: ۳۶)، شیخ الإسلام موفق الدین أبی محمد عبدالله بن احمد بن محمد المقدسی الحنبلی، بیروت، دارالزاحم للنشر والتوزیع، 1424ـ1425.

[11]- البرهان فی أصول الفقه، جوینی (۱/ ۲۱۴) أبو المعالی عبدالملک بن عبدالله الجوینی، المنصورة مصر، دار الوفاء للنشر، نشر 1418 هـ

[12]- الموافقات فی أصول الشریعة (ص: ۷۶).

[13]- معجم مقاییس اللغة (۱/۳۱۵).

[14]- المستصفی، غزالی (۱/۱۷۷). الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد، جده المملکة العربیة السعودیة، شرکت المدینة المنوره للطباع والنشر، 1410هـ ق.

[15]- الموافقات فی أصول الشریعة (ص: ۷۵ـ ۷۶).

[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، زبیدی (ص: (۱۷۲، ۱۷۳)، محمد بن محمد بن عبدالرزاق الزبیدی، القاهره مصر، دار الهدایة. و معجم مقاییس اللغة (۹/۴۰۸ـ۴۰۹).

[17]- البرهان فی أصول الفقه، جوینی (۱/۳۱۳) أبو المعالی عبدالملک بن عبدالله الجوینی؛ البرهان فی أصول الفقه، المنصورة مصر، دار الوفاء للنشر، نشر 1418 هـ.

[18]- روضة الناظر وجنة المناظر (ص: ۴۱).

[19]- الشرح الممتع على زاد المستقنع، ابن العثیمین (۴/۱۰۲)، محمد بن صالح بن محمد عثیمین المقبل الوهیبی التمیمی، بیروت لبنان، دار ابن الجوزی، چاپ: اول، 1422 - 1428 هـ.

[20]- معجم مقاییس اللغة لابن فارس (۲/۴۵).

[21]- البرهان فی اصول الفقه (۱/۳۱۳).

[22]- الجامع الصحیح سنن الترمذی (3/606)، شماره حدیث (1315)، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون الأحادیث مذیلة بأحکام الألبانی علیها.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد