ترهیب از ترک سنت و ارتکاب بدعت و پیروی از هوی و هوس
74-49- (1) (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ مِنْهُ؛ فَهُوَ رَدٌّ».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در امر ما (دینمان) چیزی ایجاد کند که از آن نیست، نوآوری وی مردود و غیر قابل قبول میباشد».
رواه البخاری ومسلم، وأبو داود، ولفظه: «مَنْ صَنَعَ أَمْرًا عَلَى غَیْرِ أَمْرِنَا؛ فَهُوَ رَدٌّ»، وابن ماجه.
و در روایت ابوداود آمده است: «هرکس امری که دین ما بر آن نبوده [در دین] ایجاد کند، نوآوری وی مردود و غیر قابل قبول است».
وفی روایة لمسلم: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا؛ فَهُوَ رَدٌّ».
و در روایت مسلم آمده است: «هرکس عملی انجام دهد که امر (دین) ما بر آن نیست، عملش مردود است».
75-50- (2) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ الله ج إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ، وَعَلاَ صَوْتُهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ، کَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ، یَقُولُ: صَبَّحَکُمْ وَمَسَّاکُمْ. – وَیَقُولُ: -([1]) «بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَةُ کَهَاتَیْنِ». - وَیَقْرُنُ بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ السَّبَّابَةِ وَالْوُسْطَى وَیَقُولُ: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ خَیْرَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللَّهِ، وَخَیْرُ الْهَدى هَدىُ مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَکُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ([2])». ثُمَّ یَقُولُ: «أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ، مَنْ تَرَکَ مَالاً فَلأَهْلِهِ، وَمَنْ تَرَکَ دَیْنًا أَوْ ضَیَاعًا([3]) فَإِلَىَّ، وَعَلَىَّ».
رواه مسلم وابن ماجه وغیرهما.
و از جابر س روایت است که رسول الله ج وقتی خطبه میخواند چشمانش سرخ و صدایش بلند میشد و بر خشم و هیبتش افزوده میگشت؛ گویا از آمدن لشکری هشدار میدهد و میگوید: دشمن صبحگاه و شامگاه بر شما حملهور خواهد گشت. و مبعوث شدن من و برپایی قیامت همانند این دو هستند؛ و انگشت سبابه و وسط خویش را به یکدیگر نزدیک میکرد و میفرمود: اما بعد، پس همانا بهترین کلام، کتاب خداوند و بهترین راه و روش، راه و روش محمد است؛ و بدترین امور، نوآوریهای در دین است و هر بدعتی در دین گمراهی میباشد. سپس فرمود: من از هر مؤمنی به خودش اَولیتر هستم، هرکس مالی را بگذارد برای اهل و خانوادهاش است و هرکس قرض یا خانوادهای را بجا بگذارد پس من قرضش را ادا نموده و امور خانوادهاش را بر عهده خواهم گرفت».
76-51- (3) (حسن صحیح) عَنْ مُعَاوِیَةَ س قَالَ: «قَامَ فِینَا رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ: «أَلاَ إِنَّ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ افْتَرَقُوا عَلَى ثِنْتَیْنِ وَسَبْعِینَ مِلَّةً، وَإِنَّ هَذِهِ الأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِینَ، ثِنْتَانِ وَسَبْعُونَ فِى النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِى الْجَنَّةِ، وَهِىَ الْجَمَاعَةُ»([4]).
از معاویه س روایت است که رسول الله ج در میان ما ایستاده و فرمود: «آگاه باشید، اهل کتابی که پیش از شما بودند به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود، هفتاد و دو فرقه از آن در جهنم و یک فرقه به بهشت وارد میشود و آن، جماعت میباشد».
(حسن) رواه أحمد وأبو داود،
وزاد فی روایة([5]): «وإِنَّهُ سَیَخْرُجُ مِنْ أُمَّتِی أَقْوَامٌ تَتَجَارَى بِهِمُ الأَهْوَاءُ، کَمَا یَتَجَارَى الْکَلَبُ بِصَاحِبِهِ، ولا یَبْقَى مِنْهُ عِرْقٌ وَلا مَفْصِلٌ إِلا دَخَلَهُ».
و در روایت ابو داود آمده است: «و در امت من اقوامی ظهور خواهند کرد که خواهشات نفسانی و پیروی از هوی و هوس چنان در میان آنها رسوخ کرده و با آنها عجین شده است که بیماری هاری در اثر گاز گرفتن سگ در تمام رگ و مفصلهای صاحبش نفوذ میکند».
(الکَلَب) به فتح کاف و لام؛ خطابی میگوید: «عبارت است از بیماری که در اثر گازگرفتگی سگ به انسان منتقل میشود. علامت آن در سگ این است که چشمانش سرخ شده و همواره دمش در بین پاهایش میباشد و چون انسانی را ببیند به او حمله میکند».
77-35- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولُ الله ج قَالَ: «سِتَّةٌ لَعَنْتُهُمْ، وَلَعَنَهُمُ الله وَکُلُّ نَبِیٍّ مُجَابِ الدَّعوَة: الزَّائِدُ فِی کِتَابِ الله ، وَالْمُکَذِّبُ بِقَدَرِ الله، وَالْمُتَسَلِّطُ عَلَى أمَّتِی بِالْجَبَرُوتِ؛ لِیُذِلَّ مَنْ أَعَزَّ الله وَیُعِزُّ مَنْ أَذَلَّ الله، وَالْمُسْتَحِلُّ حُرمَةَ الله، وَالْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ الله، وَالتَّارِکُ السُنَّة([6])».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد، ولا أعرف له علة"([7]).
و از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شش نفرند که آنان را لعنت میکنم و خداوند متعال و هر پیامبر مستجاب الدعوه آنان را لعنت کرده است: کسی که بر کتاب خدا بیفزاید. تکذیب کننده تقدیر؛ کسی که با زور و اجبار بر امتم مسلط گردد تا کسانی را که خداوند عزیز نموده ذلیل کند و کسانی را که خداوند ذلیل نموده، عزیز کند. و کسی که حرمتی برای خداوند متعال قائل نباشد و کسانی از اهل بیتم که حلال میشمارند آنچه خداوند حرام کرده است و تارک سنت».
78-52- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِى بَرْزَةَ س عَنِ النَّبِىِّ ج قَالَ: «إِنَّما یخْشَى عَلَیْکُمْ شَهَوَاتِ الْغَىِّ فِى بُطُونِکُمْ وَفُرُوجِکُمْ، وَمُضِلاَّتِ الْهَوَى».
رواه أحمد والبزار والطبرانی فی "معاجمه الثلاثة"، وبعض أسانیدهم رواته ثقات.
از ابوبرزه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر شما از شهوات منحرف کننده در شکمها و شرمگاههایتان و هوا و هوس گمراه کننده میترسم».
79-36- (2) (ضعیف جداً) وَعَن عَمرو بن عَوف س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنِّی أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ ثَلَاثٍ: مِنْ زَلَّةِ عَالِمٍ، وَمِنْ هَوًى مُتَّبَعٍ، وَمِنْ حُکْمٍ جَائِرٍ».
رواه البزار والطبرانی من طریق کثیر بن عبدالله وهو واهٍ، وقد حسنها الترمذی فی مواضع وصححها فی موضع، فأنکر علیه واحتج بها ابن خزیمة فی "صحیحه"!.
و از عمرو بن عوف س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «در مورد سه چیز بر امتم میترسم: لغزش عالم، از هوی و هوسی که از آن پیروی میشود و از حکم ظالمانه».
80-37- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ غُضَیْفِ بْنِ الْحَارِثِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ عَبْدُالْمَلِکِ بْنُ مَرْوَانَ، فَقَالَ: یَا أَبَا أَسْمَاءَ([8])! إِنَّا قَدْ جَمَعْنَا النَّاسَ عَلَى أَمْرَیْنِ، قَالَ: وَمَا هُمَا؟ قَالَ: رَفْعُ الْأَیْدِی عَلَى الْمَنَابِرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَالْقَصَصُ بَعْدَ الصُّبْحِ وَالْعَصْرِ، فَقَالَ: أَمَا إِنَّهُمَا أَمْثَلُ بِدْعَتِکُمْ عِنْدِی، وَلَسْتُ بِمُجِیبکم إِلَى شَیْءٍ مِنْهُمَا. قَالَ: لِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا أَحْدَثَ قَوْمٌ بِدْعَةً، إِلَّا رُفِعَ مِثْلُهَا مِنَ السُّنَّةِ». فَتَمَسُّکٌ بِسُنَّةٍ خَیْرٌ مِنْ إِحْدَاثِ بِدْعَةٍ.
رواه أحمد والبزار([9]).
و از غضیف بن حارث ثمالی روایت است که میگوید: عبدالملک بن مروان به دنبال من فرستاده و گفت: ای ابواسماء، ما مردم را بر دو امر جمع نمودیم. گفت: آنها کدامند؟ گفت: بالابردن دستها بر منابر در روز جمعه؛ و قصهگویی پس از صبح و عصر؛ وی گفت: اما این دو عمل نزد من بدعت هستند و در هیچیک از آنها با شما همراه نخواهم بود. گفت: چرا؟ گفت: چون رسول الله ج فرمودند: «هیچ قومی بدعتی را ایجاد نمیکنند مگر اینکه با ایجاد این بدعت سنتی از بین میرود». بنابراین تمسک به سنت بهتر است از ایجاد بدعت.
0-38- (4) (ضعیف) وَرَوَى عنه الطبرانی؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أُمَّةٍ ابْتَدَعَتْ بَعْدَ نَبِیِّهَا فِی دِینِهَا بِدْعَةً؛ إِلَّا أَضَاعَتْ مِثلها مِنَ السُّنَّةِ».
و طبرانی از وی روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «هیچ امتی نبوده که پس از پیامبرش بدعتی را ایجاد نموده مگر اینکه در برابر آن سنتی را ضایع نموده است».
81-39- (5) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ مِنْ إِلَهٍ یُعْبَدُ أَعْظَمُ عِنْدِ اللهِ مِنْ هَوًى مُتَّبَعٍ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" وابن أبی عاصم فی "کتاب السنة".
و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از میان معبودانی که در زیر آسمان عبادت میشوند، نزد خداوند متعال الهی بزرگتر از هوی و هوسی نمیباشد که پیروی میشود».
82-53- (5) (حسن لغیره) وعَنْ أَنَسٍ س عَن رَسُول الله ج قَالَ: «وَأَمَّا الْمُهْلِکَاتُ: فَشُحٌّ مُطَاعٌ، وَهَوًى مُتَّبَعٌ، وَإِعْجَابُ الْمَرْءِ بنفْسِهِ».
رواه البزار والبیهقی وغیرهما، ویأتی بتمامه فی "انتظار الصلاة" إن شاء الله تعالى([10]).
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اما هلاک کنندهها: بخلی است که از آن تبعیت شود و هوسی که از آن پیروی شود و خودپسندی میباشد».
83-54- (6) (صحیح) وعَنْ أَنَسِ بنِ مَالکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللهَ حَجَبَ التوبةَ عَن کلِّ صَاحِبِ بِدْعَةٍ حَتَّى یَدَعَ بِدْعَتَهُ».
رواه الطبرانی وإسناده حسن([11]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا خداوند توبه را از صاحب بدعت میپوشاند([12]) تا وقتی بدعت خویش را ترک کند».
[84- (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه وابن أبی عاصم فی کتاب "السنة" من حدیث ابن عباس، ولفظهما: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَبَى اللهُ أَنْ یَقْبَلَ عَمَلَ صَاحِبِ بِدْعَةٍ حَتَّى یَدَعَ بِدْعَتَهُ"]([13]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال از اینکه عمل صاحب بدعتی را قبول کند ابا میورزد تا اینکه از بدعتش دست بکشد».
85-40- (6) (موضوع) ورواه ابن ماجه أیضاً من حدیث حذیفة، ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لِصَاحِبِ بِدْعَةٍ صَوْمًا، وَلَا صَلَاةً، وَلَا حَجًّا، وَلَا عُمْرَةً، وَلَا جِهَادًا، وَلَا صَرْفًا، وَلَا عَدْلًا، یَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ کَمَا یَخْرُجُ الشعر مِنَ الْعَجِینِ»([14]).
و همچنین ابن ماجه از حذیفه س آن را با این متن روایت کرده است: رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال روزه و نماز و حج و عمره و جهاد و سنت و فرض بدعتگزار را قبول نمیکند. چنین شخصی از اسلام خارج میشود چنانکه مو از خمیر خارج میشود».
86-55- (7) (صحیح) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بن سَارِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِیَّاکُمْ وَالْمُحْدَثَاتِ، فَإِنَّ کُلَّ مُحْدَثَةٍ ضَلالَةٌ».
رواه أبو داود والترمذی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح". وتقدم بتمامه بنحوه [1- باب].
و از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از نوآوریها در دین بپرهیزید که هر نوآوری گمراهی است».
87-41- (7) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أبی بکرٍ الصدیق س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إنَّ إِبْلِیسَ قَالَ: أَهْلَکْتُهُمْ بِالذُّنُوبِ، فَأَهْلَکُونِی بِالِاسْتِغْفَارِ، فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ أَهْلَکْتُهُمْ بِالْأَهْوَاءِ، فَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ، فَلَا یَسْتَغْفِرُونَ».
رواه ابن أبی عاصم وغیره([15]).
و از ابوبکر صدیق س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ابلیس گفت: آنان را با گناهان هلاک نمودم و آنان مرا با استغفار هلاک نمودند؛ چون این مساله را تجربه نمودم، آنان را با بدعتها هلاک نمودم و اینگونه گمان میکنند هدایت یافتهاند و استغفار نمیکنند».
88-56- (8) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِالله بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لِکُلِّ عَمَلٍ شِرَّةٌ، وَلِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَمَنْ کَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى سُنَّتِی فَقَدِ اهْتَدَى، وَمَنْ کَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ».
رواه ابن أبی عاصم وابن حبان فی "صحیحه"([16]).
و از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای هر عملی شور و نشاطی است و برای هر شور و نشاطی، ضعف و سستی وجود دارد. کسی که ضعف و خستگی او در مسیر عمل به سنت من باشد پس هدایت یافته و اگر ضعف و خستگی او در مسیر غیرالله باشد پس هلاک گردیده است».
89-57- (9) (صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"([17]) أیضاً من حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ؛ أن النَّبِیِّ ج قَالَ: «لِکُلِّ عَمَلٍ شِرَّةٌ، وَلِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَإِنْ کَانَ صَاحِبُهَا سَدَّدَ أو قَارَبَ فَارْجُوهُ، وَإِنْ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ فَلَا تَعُدُّوهُ».
(الشرة) به کسر شین و تشدید راء: عبارت است از نشاط و همت؛ و «شرة الشباب»: ابتدا و شدت آن میباشد.
همچنین ابن حبان در صحیحش از ابوهریره س روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «برای هر عملی شور و نشاطی است و برای هر نشاطی سکون و ضعفی میباشد؛ اگر صاحب آن عمل پایدار باشد و راه میانه را پیش گیرد، پس به او امید داشته باشید و اگر انگشت نما شود پس او را به حساب نیاورید».
90-58- (10) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى».
رواه مسلم([18]).
و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از سنت من روی گرداند از من نیست».
91-42- (8) (ضعیف جداً) وَعَن عَمرو بنِ عَوفٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ لبلال بن الحارث یوماً: «إعلَم یَا بِلال!». قَالَ: مَا أَعْلَمُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟! قَالَ: "إعلَم أنه مَنْ أَحْیَا سُنَّةً مِنْ سُنَّتِی أُمِیتَتْ بَعْدِی، کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَنْ عَمِلَ بِهَا، مِن غَیر أن یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهم شَیْئًا، وَمَنْ ابْتَدَعَ بِدْعَةً ضَلَالةً([19]) لَا یَرْضَاهَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ، کَانَ عَلَیْهِ مِثْلَ آثَامِ مَنْ عَمِلَ بِهَا، لَا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أوزارِ النَّاسِ شَیْئًا».
رواه الترمذی وابن ماجة؛ کلاهما من طریق کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف عن أبیه عن جده، وقال الترمذی: "حدیث حسن"([20]). قال الحافظ: "بل کثیر بن عبدالله متروک واهٍ کما تقدم؛ ولکن للحدیث شواهد([21])".
و از عمرو بن عوف س روایت است که رسول الله ج به بلال بن حارث س فرمودند: «بدان ای بلال»؛ بلال گفت: چه چیزی را بدانم ای رسول خدا؟ فرمود: «بدان هرکس بعد از من سنتی را احیا کند که از بین رفته است پاداش وی چون کسی است که به آن عمل میکند بدون اینکه از اجر و پاداش آنان چیزی کاسته شود. و هرکس بدعتی را ایجاد کند که الله و رسولش از آن راضی نیستند، بر وی گناهی چون گناه کسانی است که به آن عمل میکنند، بدون اینکه چیزی از گناه عاملان بدان کاسته شود».
92-59- (11) (صحیح) وَعَنِ الْعِرْبَاضَ بْنَ سَارِیَةَ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولُ الله ج یَقُولُ: "لَقَدْ تَرَکْتُکُمْ عَلَى مِثْلِ الْبَیْضَاءِ([22])، لَیْلُهَا کَنَهَارِهَا، لاَ یَزِیغُ عَنْهَا إِلاَّ هَالِکٌ».
رواه ابن أبی عاصم فی "کتاب السنة" بإسناد حسن([23]).
و از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما را بر آیینی روشن و آشکار رها نمودم که شب آن مانند روزش میباشد و کسی از آن منحرف نمیگردد مگر اینکه هلاک شده باشد».
93-60- (12) (صحیح لغیره موقوف) وَعَنْ عَمْرِو بن زُرَارَةَ قَالَ: وَقَفَ عَلَیَّ عَبْدُاللَّهِ – یعنی ابن مسعود - وَأَنَا أَقُصُّ، فَقَالَ: یَا عَمْرُو! لَقَدِ ابْتَدَعْتَ بِدْعَةً ضَلالَةً، أَوَ إنَّک لأَهْدَى مِنْ مُحَمَّدٍ وَأَصْحَابِهِ! فَلَقَدْ رَأَیْتُهُمْ تَفَرَّقُوا عَنِّی حَتَّى رَأَیْتُ مَکَانِی مَا فِیهِ أَحَدٌ.
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسنادین أحدهما صحیح([24]).
از عمرو بن زراره روایت است که میگوید: درحالیکه من قصه میگفتم، عبدالله بن مسعود س بالای سرم ایستاده و گفت: ای عمرو! بدعتی گمراه کننده آوردهای، یا اینکه تو هدایت یافتهتر از محمد ج و اصحابش هستی؟! پس دیدم که همه از اطراف من متفرق گشتند تا جایی که کسی را اطراف خود ندیدم.
قال الحافظ عبدالعظیم: "وتأتی أحادیث متفرقة من هذا النوع فی هذا الکتاب إن شاء الله تعالى.
3- (الترغیب فی البداءة بالخیر لیستن به، والترهیب من البداءة بالشر خوف أن یستن به)
([1]) رسول الله ج به هنگام خطبه چنین رفتار میکردند تا غفلت از قلوب مردم برداشته شده و با دقت و تامل به سخنانش گوش دهند یا اینکه با توجه در موعظه آثار هیبت الهی را در آن ببینند. و اینکه فرمود: (صبّحکم ومسّاکم) به تشدید باء و سین یعنی: صبحگاه دشمن بر شما هجوم میآورد؛ و صیغه ماضی به کار رفته شده دلالت بر تحقق آن دارد. و اینکه فرمود: (محدثاتها) به فتح دال؛ مراد از آن اموری است که هیچ اصل و اساسی در دین ندارند و بعد از رسول الله ج در آن ایجاد شده و میشوند.
([2]) زاد النسائی (1/ 234)، وابن خزیمة فی "صحیحة" (3/ 143/1785) وغیرهما: "وکل ضلالة فی النار"، وإسنادها صحیح، وکذا قال شیخ الإسلام ابن تیمیة فی "إبطال التحلیل".
([3]) قوله: (أو ضیاعاً) بفتح الضاد المعجمة: العیال، وأصله مصدر، أو بکسرها: جمع ضائع، کجیاع جمع جائع. والله أعلم.
([4]) چنانکه در برخی روایات آمده مراد صحابه میباشد. و در روایتی آمده است: «هی ما أنا علیه وأصحابی»: «آن گروه کسانی هستند که متمسک به راه و روش من و اصحابم میباشند». به روایت ترمذی و دیگران. و تخریج آن در جلد اول از "الصحیحة" میباشد. یکی از مواردی که دانستن آن واجب و ضروری میباشد این مهم است که تمسک به راه و روش رسول الله و اصحاب، تنها برگ ضمانت برای مسلم جهت عدم انحراف به راست و چپ میباشد. و این نکتهی بسیار مهمی است که متاسفانه امروزه بسیاری از احزاب اسلامی از آن غافلاند. چه برسد به فرقههای گمراه.
([5]) کذا الأصل، والصواب أن الزیادة الآتیة هی عند "أبی داود" أیضاً برقم (4597)، کما عند أحمد (4/ 102) وإنما عنده الزیادة التالیة: "والله یا معشر العرب! لئن لم تقوموا بما جاء به نبیکم ج، لغیرکم من الناس أحرى أن لا یقوم به".
([6]) مراد از سنت در اینجا راه و روش رسول الله ج میباشد نه معنای اصطلاحی سنت در برابر فرض.
([7]) قلت: ورواه الترمذی أیضاً، وعلة الحدیث الاضطراب کما شرحته فی "ظلال الجنة فی تخریج السنة" رقم (44).
([8]) فی الأصل وغیره مثل مطبوعة الثلاثة: (أبا سلیمان)، والتصحیح من "السند" وکتب التراجم.
([9]) قلت: وکذا فی "المجمع" (1/ 188) وقد وهما فی عزوه للبزار، فإنه إنما رواه مختصراً کالطبرانی وهذا عنه! فتأمل، وطریقهم جمیعاً واحدة، وفیها أبو بکر بن عبدالله بن أبی مریم، قال الهیثمی: "منکر الحدیث" وهو فی "الضعیفة" (6707).
([10]) قلت: وهو حدیث حسن لطرقه، کما سیأتی الإشارة إلى ذلک من المؤلف هناک إن شاء الله تعالى.
([11]) قلت: بل هو صحیح کما هو مبین فی "الصحیحة" (1620)، ثم إنه لیس عند الطبرانی فی "المعجم الکبیر" کما هو المصطلح عند الإطلاق، وکثیراً ما یفعل ذلک کما نبه علیه الحافظ الناجی فی غیر ما حدیث، وفاته کثیر، منها هذا، فإنما أخرجه الطبرانی فی "الأوسط" (5/ 113/4214-ط)، وقد سقط من الطابع أو الدکتور المحقق شیخُ شیخِ الطبرانی! وهو مخرج فی "الصحیحة" (4/154/1620).
([12]) توفیق توبه را به او نمیدهد.
([13]) سقط هذا الحدیث من "صحیح الترغیب" بطبعتیه السابقتین، واستدرکناه من أصول الشیخ رحمه الله تعالى [ش].
([14]) قلت: فیه کذاب کما قال ابن معین وأبو حاتم، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1493)، وأما الجهلة الثلاثة فقالوا: "حسن بشواهده"، وکذبوا، ومن جهلهم أتوا.
([15]) انظر: "ظلال الجنة" (1/ 9-10/7) و"الضعیفة" (5560).
([16]) قلت: وأحمد والطحاوی بإسنادین صحیحین عن عبدالله بن عمرو، ووقع فی الأصل وغیره: (ابن عمر)، وهو خطأ، وهو مخرج عندی فی "تخریج السنة" لابن أبی عاصم برقم (51)، وقد تم طبعه فی جزئین.
([17]) قلت: هذا یوهم أنه لم یروه أحد من الستة، ولیس کذلک، فقد رواه منهم الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"، وهو کما قال، وکذلک رواه الطحاوی.
([18]) هذا یوهم أن مسلماً تفرد به دون سائر الستة، ولیس کذلک، فقد أخرجه البخاری أیضاً، وکذا النسائی فی "النکاح". والحدیث قطعة من حدیث الرهط الثلاثة الذین سألوا أزواج النبی ج عن عبادته. رواه البخاری عن حمید. والآخران عن ثابت، کلاهما عن أنس، وحدیث حمید أتم، وسیأتی بتمامه فی (17- النکاح/ 2- الترغیب فی النکاح).
([19]) لفظه: "ضلالة" عند الترمذی دون ابن ماجه، وهی أیضاً عند ابن أبی عاصم فی "السنة" (رقم 42- بتحقیقی)، ورواه ابن وهب فی "مسنده" (8/ 166/2)، وعنه ابن وضاح فی "البدع" (ص38)، وإسحاق الرملی فی "حدیث آدم" (2/2)، والبغوی فی "شرح السنة" (رقم 110- طبع المکتب الإسلامی) دون اللفظة المذکورة، ولعل هذا الإختلاف إنما هو من کثیر ابن عبدالله المزنی – راویه - فإنه ضعیف جداً، بل کذبه أبو داود وغیره، وإن استبعد بعضهم صحة ذلک عنه، بحجة هی أوهى من بیت العنکبوت، لا مجال الآن لبیانها وردها.
([20]) قلت: یعنی حسن لغیره، ففیه إشارة منه إلى تضعیفه لإسناده کما بین ذلک فی قاعدة له شرحها فی "علله"، فقول بعضهم" "فیه نظر" إنما هو من قلة البصیرة فی هذا العلم. نعم تحسینه المذکور مردود من أصله؛ لشدة ضعف راویه أولاً، ولأن فی متنه ما لا شاهد له ثانیاً، وهو قوله: "بدعة ضلالة، لا ترضی الله ورسوله! ولذلک تمسک به بعض المبتدعة فاستدل بمفهومه على أن فی الإسلام بدعة حسنة ترضی الله ورسوله، فیقال له: أثبت العرش ثم انقش، والشواهد التی أشار إلیها المؤلف رحمه الله لیس فیها هذه الجملة، کما سترى فی الباب الآتی من "الصحیح". هذا وقد تحرف تخریج هذا الحدیث على محققی "الشفا" الخمسة (!) فقالوا (2/ 28): "رواه الترمذی، وحسنه ابن ماجه"! وهذا مما یدل على بالغ جهلهم بهذا الفن، فإن المبتدئین فیه لا یخفى علیهم أن ابن ماجه لیس من عادته الکلام على الحدیث وتحسینه! وأما غفلتهم عن علته، فهو اللائق بمن ادعى من التحقیق ما لیس له به من علم.
([21]) قلت: یعنی فی الجملة، وإلا فقوله: "ضلالة" لا شاهد لها کما سبق بیانه آنفاً فتنبه.
([22]) یعنی بر آیین و حجتی واضح و آشکار که هیچ شبههای نمیپذیرد؛ و حالت ایراد شبهه بر آن مانند حالت کشف شبهه از آن میباشد و این بخش از روایت به همین مساله اشاره دارد: "لیلها کنهارها".
([23]) قلت: وکذلک رواه أحمد وابن ماجه والحاکم فی بعض ألفاظ حدیث العرباض المتقدم (1- باب)، ولذلک تعجب الناجی (15/1) من المؤلف لعزوه إیاه لابن أبی عاصم دون ابن ماجه! وهو عند ابن أبی عاصم برقم (48)، وله عنده شاهد.
([24]) قلت: وأخرجه الدارمی بنحوه أتم منه، وهو مخرج فی "الرد على التعقیب الحثیث".