اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به علم و فراگیری و یاد گرفتن و یاد دادن آن و آنچه در فضل علما و کسانی وارد شده که طلب علم می‌کنند

ترغیب به علم و فراگیری و یاد گرفتن و یاد دادن آن و آنچه در فضل علما و کسانی وارد شده که طلب علم می‌کنند

100-67- (1) (صحیح) عَنْ مُعَاوِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِى الدِّینِ»([1]).

رواه البخاری ومسلم وابن ماجه([2]).

از معاویه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند نسبت به هر‌کس اراده خیر داشته باشدد، او را فقیه و عالم در دین می‌گرداند».

(حسن لغیره) ورواه الطبرانی فی "الکبیر"، ولفظه: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّمَا الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، وَالْفِقْهُ بِالتَّفَقُّهِ، وَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ، وَ ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ.

در روایت طبرانی در «الکبیر» آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «ای مردم، علم با آموختن و فقه([3]) با درک و فهمیدن است (کسب می‌شود) و کسی که خداوند خیر او را بخواهد او را در دین، عالم می‌گرداند. «جز این نیست که از میان بندگان الله دانایان از او می‌ترسند». ([4])

وفی إسناده راوٍ لم یسم([5]).

101-44- (1) (منکر) وَعَن عبدالله - یعنی ابن مسعود - س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا أَرَادَ الله بِعَبْدٍ خَیْرًا فَقَّههُ فِی الدِّینِ، وَأَلْهَمَه رُشْدَهُ».

رواه البزار والطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لا بأس به([6]).

و از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون خداوند در مورد کسی اراده‌ی خیر داشته باشد وی را در دین فقیه و فهیم می‌گرداند و مسیر هدایت را به وی نشان خواهد داد».

102-45- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْفِقْهُ، وَأَفْضَلُ الدِّینِ الْوَرَعُ».

رواه الطبرانی فی "معاجیمه الثلاثة"، وفی إسناده محمد بن أبی لیلى([7]).

و از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین عبادت فقه است و برترین دینداری پاکدامنی و پرهیزگاری است».

103-68- (2) (صحیح لغیره) عَنْ حُذَیْفَةَ بنِ الیمان س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «فَضْلُ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَةِ، وَخَیْرُ دِینِکِمُ الْوَرَعُ».

 رواه الطبرانی فی "الأوسط" والبزار بإسناد حسن.

از حذیفه بن یمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فضل علم بالاتر از فضل عبادت است و بهترین عمل دین‌تان پرهیزگاری و دوری از محرمات است.»

104-46- (3) (ضعیف) وَعَن عبدالله بن عمرٍ[و] ([8]) س عن رسول الله ج قال: «قَلِیلُ الْفِقْهِ([9]) خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ الْعِبَادَةِ، وَکَفَى بِالْمَرْءِ فِقْهًا إِذَا عَبَدَ اللَّهَ، وَکَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا إِذَا أُعْجِبَ بِرَأْیِهِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، وفی إسناده إسحاق بن أَسِید، وفیه توثیق لین، ورفع هذا الحدیث غریب، قال البیهقی: "ورُوِّیناهُ([10]) صحیحاً من قول مطرف بن عبدالله بن الشِّخیر"، ثم ذکره. والله أعلم.

و از عبدالله بن عمرو س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فقه اندک بهتر از عبادت زیاد است و برای فقیه بودن انسان همین کافی است که خداوند را بندگی و عبادت کند و برای جاهل بودن او همین کافی است که شیفته خودرایی باشد».

(فصل)

105-69- (3) (صحیح) عَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ نَفَّسَ([11]) عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ([12]) الدُّنْیَا نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا([13]) سَتَرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، وَمَنْ یَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ([14]) یَسَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِى الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، وَاللَّهُ فِى عَوْنِ الْعَبْد([15]) مَا کَانَ الْعَبْدُ فِى عَوْنِ أَخِیهِ، وَمَنْ سَلَکَ طَرِیقًا یَلْتَمِسُ([16]) فِیهِ عِلْمًا سَهَّلَ اللَّهُ لَهُ بِهِ طَرِیقًا إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِى بَیْتٍ مِنْ بُیُوتِ اللَّهِ، یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَیَتَدَارَسُونَهُ([17]) بَیْنَهُمْ إِلاَّ حَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ، وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ([18])، وَغَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ، وَذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ، وَمَنْ بَطَّأَ([19]) بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه" والحاکم، وقال: "صحیح على شرطهما"([20]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که غم و سختی ‌از سختی‌های دنیوی مؤمنی را برطرف کند، خداوند غم و سختی‌ای از سختی‌های روز قیامت او را می‌گشاید. و کسی که مسلمانی را بپوشاند، خداوند او را در دنیا و آخرت می‌پوشاند. و کسی که بر تنگدست و فقیری آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان می‌گیرد. و خداوند در صدد یاری بنده‌اش می‌باشد، تا زمانی که بنده، برادرش را یاری می‌دهد. و کسی که راه کسب علم را در پیش بگیرد، خداوند راه بهشت را برای او آسان و هموار می‌گرداند. و قوم و گروهی در خانه‌ای از خانه‌های خداوند جمع نمی‌شوند که قرآن بخوانند و در بین خود آموزش و فراگیری قرآن داشته باشند، مگر اینکه فرشتگان اطراف آنها حلقه می‌زنند و سکینه و آرامش بر آنها فرود می‌آید و رحمت خداوند آنها را در برگرفته و شامل حال آنها می‌شود و خداوند آنها را نزد کسانی که در پیشگاه اویند یاد می‌کند. و کسی که عملش، او را عقب نگه دارد نسبش او را به جلو نمی‌برد».

106-70- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِى الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَلْتَمِسُ فِیهِ عِلْماً سَهَّلَ اللهُ لَهُ طَریقاً إِلَى الجَنَّةِ، وَإنَّ المَلاَئِکَةَ لَتَضَعُ أجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ العِلْمِ رِضاً بِمَا یَصْنَعُ، وَإنَّ العَالِمَ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِی السَّماوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ، حَتَّى الحیتَانُ([21]) فی المَاءِ، وَفضْلُ العَالِمِ عَلَى العَابِدِ کَفَضْلِ القَمَرِ عَلَى سَائِرِ الکَوَاکِبِ، وَإنَّ العُلَمَاءَ وَرَثَةُ الأنْبِیَاءِ، وَإنَّ الأنْبِیَاءَ لَمْ یَوَرِّثُوا دِینَاراً وَلاَ دِرْهَماً، وَإنَّمَا وَرَّثُوا العِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَهُ أَخَذَ بحَظٍّ وَافِرٍ([22])».

رواه أبو داود والترمذی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه" والبیهقی.

از ابو درداء س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «کسی که راه کسب علم در پیش بگیرد، خداوند راه بهشت را برایش آسان و هموار می‌گرداند؛ و همانا فرشتگان به خاطر رضایت از عمل طالب علم، بال‌های‌شان را برای او می‌گسترانند و آنچه در آسمان‌ها و زمین است حتی ماهیان درون آب برای عالم آمرزش می‌طلبند. برتری عالم بر عابد همانند برتری ماه بر ستارگان دیگر است و علما وارثان پیامبرانند و به تحقیق پیامبران درهم و دینار (مال) به ارث نمی‌گزارند بلکه این علم است که به ارث می‌گذارند، پس هرکس به کسب آن روی آورد، بهره‌ی فراوانی را دریافته است».

 وقال الترمذی: "لا یُعرَف إلا من حدیث عاصم بن رجاء بن حَیوة، ولیس إسناده عندی بمتصل، وإنما یُروى عن عاصم بن رجاء بن حیوة عن داود بن جمیل عن کثیر بن قیس عن أبی الدرداء عن النبی ج. وهذا أصح" قال المملی رحمه الله: "ومن هذه الطریق رواه أبو داود وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی فی "الشُّعب" وغیرها. وقد رُوی عن الأوزاعی عن کثیر بن قیس عن یزید بن سمُرة عنه، وعن الأوزاعی عن عبدالسلام بن سلیم عن یزید بن سمُرة عن کثیر بن قیسٍ عنه. قال البخاری: "وهذا أصح". ورُوی غیرُ ذلک، وقد اختُلفَ فی هذا الحدیث اختلافاً کثیراً، ذکرت بعضه فی "مختصر السنن"([23])، وبسطته فی غیره. والله أعلم".

107-47- (4) (موضوع) وَعَن مُعاذِ بنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ؛ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ لِلَّهِ خَشْیَةٌ، وَطَلَبَهُ عِبَادَةٌ، وَمُذَاکَرَتَهُ([24]) تَسْبِیحٌ، وَالْبَحْثَ عَنْهُ جِهَادٌ، وَتَعْلِیمَهُ لِمَنْ لا یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَبَذْلَهُ لأَهْلِهِ قُرْبَةٌ، لأَنَّهُ مَعَالِمُ الْحَلالِ وَالْحَرَامِ، وَمَنَارُ سَبِیلِ أهل الْجَنَّةِ، وَهُوَ الأنِیسُ فِی الوَحشَة، وَالصَّاحِب فِی الغُربَة، وَالْمُحَدِّثُ فِی الْخَلْوَةِ، وَالدَّلِیلُ عَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ، وَالسِّلاحُ عَلَى الأَعْدَاءِ، وَالزَّیْنُ عِنْدَ الأَخِلَّاءِ، یَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَامًا فَیَجْعَلُهُمْ فِی الْخَیْرِ قَادَةً وَأَئِمَّةً([25]) تُقْتَصُّ آثَارُهُمْ، وَیُقْتَدَى بِفِعَالِهِمْ، وَیُنْتَهَى إِلَى رَأْیِهِمْ، تَرْغَبُ الْمَلائِکَةُ فِی خُلَّتِهِمْ([26])، وَبِأَجْنِحَتِهَا تَمْسَحُهُمْ، ویستغفر لَهُم کلُّ رَطبٍ وَیَابِسٍ، وَحِیتَانِ الْبَحْرِ وَهَوَامِّهِ، وَسِبَاعُ الْبَرِّ وَأَنْعَامُهِ؛ لأَنَّ الْعِلْمَ حَیَاةُ الْقُلُوبِ مِنَ الجَهل، وَمَصَابِیحُ الأَبْصَارِ مِنَ الظُّلَمِ، یَبْلُغُ الْعَبْدِ بِالعِلم مَنَازِلَ الأخیَار، وَالدَّرَجَاتِ الْعُلَی فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ، التَّفَکُّر فِیهِ یعدل الصِّیَامِ، وَمُدَارَسَتُهُ تَعدلُ الْقِیَامَ، بِهِ تُوصَلُ الأَرْحَامُ، وَیُعْرَفُ الْحَلالُ مِنَ الْحَرَامِ، وَهُوَ إِمَامُ الْعَمَلِ، وَالْعَمَلُ تَابِعُهُ، یُلْهَمُهُ السُّعَدَاءُ، وَیُحْرَمُهُ الأَشْقِیَاءُ».

رواه ابن عبد البر النَّمِری فی "کتاب العلم" من روایة موسى بن محمد بن عطاء القرشی: حدثنا عبدالرحیم بن زید العمّی عن أبیه عن الحسن عنه. وقال: "هو حدیث حسن [جداً]([27])، ولکن لیس له إسناد قوی، وقد رُوِّیناه من طرقٍ شتى موقوفاً". کذا قال رحمه الله، ورفعه غریب جداً. والله أعلم.

و از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علم را فراگیرید؛ فراگیری آن برای خداوند متعال خشیت است و طلب آن عبادت و مذاکره آن تسبیح و جستجوی آن جهاد است و آموزش آن به کسی که نمی‌داند، صدقه است. و بخشش آن به اهلش تقرب می‌باشد. چراکه آن راهنمای حلال و حرام است و راهنمای راه بهشتیان می‌باشد. و انیس انسان در وحشت، دوست در تنهایی و همنشین در خلوت و راهنمای در فراخ دستی و تنگدستی می‌باشد. و سلاحی در برابر دشمنان است. و زینت نزد دوستان است. خداوند با علم اقوامی را بلندمرتبه می‌کند و آنها را در خیر و خوبی رهبر و پیشوا می‌کند چنانکه از آنان پیروی شده و به افعال آنها اقتدا نموده و به رای و نظر آنان اکتفا می‌کنند. فرشتگان به صداقت و محبت آنان تشویق می‌کنند و با بال‌های خود آنان را لمس نموده و هر تر و خشکی برای آنها استغفار می‌کنند؛ ماهی‌ها و جانوران و حیوانات وحشی خشکی و چهارپایان؛ چراکه علم حیات قلب‌ها در برابر جهل و روشنایی چشم‌ها در برابر تاریکی‌ها می‌باشد. بنده با علم به مرتبه نیکان و درجات والا در دنیا وآخرت می‌رسد. تفکر در آن برابر روزه است و مطالعه آن برابر قیام است؛ با آن پیوند خویشاوندی برقرار می‌گردد و به وسیله آن حلال و حرام شناخته می‌شود؛ و علم امام و پیشوای عمل است و عمل تابع آن است که به سعادتمندان الهام شده و شقاوتمندان از آن محروم می‌گردند».

108-71- (5) (حسن) وَعَنْ صَفْوَانُ بن عَسَّالٍ الْمُرَادِیُّ س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبیّ ج وَهُوَ فِی الْمَسْجِدِ مُتَّکِئٌ عَلَى بُرْدٍ لَهُ أحْمرَ؛ فَقُلْتُ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی جِئْتُ أَطْلُبُ الْعِلْمَ. فَقَالَ: «مَرْحَبًا بطالبِ الْعِلْمِ، إنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ تَحُفُّهُ الْمَلائِکَةُ [وَتُظِلُّهُ]([28]) بِأَجْنِحَتِهَا، ثُمَّ یَرْکَبُ بَعْضُهُم بَعْضًا حَتَّى یَبْلُغُوا السَّمَاءَ الدُّنْیَا مِنْ محبتهم لِمَا یَطْلُبُ».

رواه أحمد والطبرانی بإسناد جید، واللفظ له، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد"، وروى ابن ماجه نحوه باختصار، ویأتی لفظه إن شاء الله تعالى. [2-باب/الحدیث الثانی].

از صفوان بن عَسّال مُرادی س روایت است: نزد رسول الله ج آمدم درحالی‌که او در مسجد با جامه‌ی قرمز رنگی تکیه زده ‌بود. گفتم: ای رسول الله ج، برای طلب علم آمده‌ام. فرمود: «خوشا به حال طالب علم، همانا فرشتگان، طالب علم را در بر می‌گیرند و با بال‌های‌شان بر او سایه می‌افکنند، آنگاه فرشتگان بخاطر محبت به آنچه طالب علم کسب می‌کند، بر روی هم قرار می‌گیرند تا به آسمان دنیا برسند».

109-72- (6) (صحیح دون ما بین المعقوفتین فهو 48- (5) ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، [وواضعُ العلمِ عِندَ غیرِ أهلِهِ کمقلِّدِ الخنازیرِ الجوهرَ واللؤلؤَ والذهبَ]»([29]).

رواه ابن ماجه وغیره.

از انس بن مالک س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «طلب و کسب علم (شرعی) بر هر مسلمانی واجب است [و اختصاص دادن علم به کسانی که اهل آن نیستند مانند آویزان کردن گوهر و لولو و طلا از خوک است]».([30])

110-49- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ جَاءَه أَجَّلُهُ وَهُوَ یَطْلُبُ الْعِلْمَ؛ لَقِیَ اللَّهَ وَلَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّبِیِّینَ إِلَّا دَرَجَةُ النُّبُوَّةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس درحالی اجل به سراغ وی آید که در جستجوی علم است، خداوند متعال را در حالی ملاقات خواهد نمود که بین او و پیامبران جز درجه نبوت فاصله‌ای (از جهت رتبه) نخواهد بود».

111-50- (7) (ضعیف جداً) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ طَلَبَ عِلْمًا فَأَدْرَکَهُ، کَتَبَ اللهُ لَهُ کِفْلَیْنِ مِنَ الْأَجْرِ، وَمَنْ طَلَبَ عِلْمًا فَلَمْ یُدْرِکْهُ، کَتَبَ اللهُ کِفْلًا مِنَ الْأَجْرِ»

رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات، وفیهم کلام([31]).

و از واثله بن اسقع س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در جستجوی علم باشد و آن‌را دریابد، خداوند متعال دو پاداش به وی خواهد داد. و هرکس در پی علمی باشد و آن‌را درک نکند، خداوند متعال یک پاداش به وی عنایت خواهد نمود».

112-51- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَن سَخبَرَة س قَالَ: مَرَّ رَجُلَانِ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج وَهُوَ یُذَکِّرُ، فَقَالَ: «اجْلِسَا؛ فَإِنَّکُمَا عَلَى خَیْرٍ». فَلَمَّا قَامَ رَسُولُ اللهِ ج وَتَفَرَّقَ عَنْهُ أَصْحَابُهُ، قَامَا فَقَالَا: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّکَ قُلْتَ لَنَا: «اجْلِسَا، فَإِنَّکُمَا عَلَى خَیْرٍ»، أَلَنَا خَاصَّةً  أَمْ لِلنَّاسِ عَامَّةً؟ قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَطْلُبُ الْعِلْمَ؛ إِلَّا کَانَ کَفَّارَةَ مَا تَقَدَّمَ».

رواه الترمذی مختصراً، والطبرانی فی "الکبیر"، واللفظ له.

(سخبرة) بالسین المهملة المفتوحة، والخاء المعجمة الساکنة، وباء موحدة، وراء بعدها تاء تأنیث، فی صحبته اختلاف. والله أعلم.

و از سخبره س روایت است که می‌گوید: رسول الله ج در حال آموزش دادن آموزه‌های اسلامی بود که دو نفر از مجلس ایشان گذشتند؛ پس رسول الله ج به آنها فرمود: «بنشینید (و در این مجلس حاضر باشید) که برای‌تان خیر است». چون رسول خدا برخاسته و اصحاب ایشان پراکنده شدند، آن دو نفر برخاسته و گفتند: ای رسول خدا، تو به ما گفتی: بنشینید که این برای‌تان خیر است. آیا این تنها برای ماست یا برای عموم مردم است؟ فرمودند: «هیچ بنده‌ای نیست که در پی کسب علم باشد مگر اینکه این عمل، کفاره گناهان گذشته او خواهد بود».

113-73- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «سَبعٌ یَجری للعبد أجرُهنَّ وَهُوَ فِی قَبرِه بَعدَ مَوتِه: مَن عَلَّم عِلماً أو کَرَی([32]) نَهراً، أو حَفَرَ بِئراً، أو غَرَسَ نَخلاً، أو بَنَى مَسجداً، أو وَرَّث مُصحَفَاً، أو تَرَکَ وَلَداً یَستَغفِرُ لَهُ بَعدَ مَوتِه».

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت چیز است که ثواب آن به بنده پس از مرگش در قبر می‌رسد: کسی که به دیگران علم بیاموزد، یا رودی را جاری سازد، یا چاهی حفر کند، یا نخلی کاشته یا مسجدی بنا کند، یا قرآنی را به ارث بگذارد، یا فرزندی را از خود به جای بگذارد که بعد از مرگش برای او طلب آمرزش کند».

رواه البزار، وأبو نعیم فی "الحلیة"، وقال: "هذا حدیث غریب من حدیث قتادة، تفرد به أبو نعیم عن العزرمی. ورواه البیهقی ثم قال: "محمد بن عُبیدالله العزرمی ضعیف، غیر أنه قد تقدمه ما یشهد لبعضه وهما - یعنی هذا الحدیث، والحدیث الذی ذکره قبله([33])- لا یخالفان الحدیث الصحیح، فقد قال فیه: "إلا من صدقة جاریة"، وهو یجمع ما جاء به من الزیادة([34])" انتهى. (قال الحافظ) عبدالعظیم: "وقد رواه ابن ماجه، وابن خزیمة فی "صحیحه" بنحوه من حدیث أبی هریرة، ویأتی إن شاء الله تعالى" [یعنی قریباً فی هذا الفصل].

114-52- (9) (ضعیف جداً) وَعَن عُمَرَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا اکْتَسَبَ مُکْتَسِبٌ مِثْلَ فَضْلِ عِلْمٍ یَهْدِی صَاحِبَهُ إِلَى هُدًى، أَوْ یَرُدُّهُ عَنْ رَدًى، وَمَا اسْتَقَامَ دِینُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ عَملُهُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" واللفظ له "والصغیر"؛ إلا أنه قال فیه: "حتى یستقیم عقلُه". وإسنادهما متقارب([35]).

و از عمر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچکس چیزی چون فضل علم کسب نکرده است که صاحبش را به هدایت راهنما است یا او را از هلاکت و نابودی بازمی‌دارد؛ و دین انسان راست و استوار نمی‌گردد تا اینکه عمل وی راست و مستقیم گردد».

115-53- (10) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أبی ذر وأبی هریرة ب أنهما قالا: «لَبابٌ یتعلّمه الرجلُ أحبُّ إلیَّ من ألفِ رکعةٍ تطوعاً». وقالا: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إذا جاء الموتُ لطالب العلم وهو على هذه الحالةِ مات وهو شهیدٌ».

رواه البزار والطبرانی فی "الأوسط إلا أنه قال: «خیر له من ألف رکعة».

و از ابوذر و ابوهریره ب روایت است که می‌گویند: نزد من فراگیری یک باب از علم محبوب‌تر است از هزار رکعت نماز نافله؛ و گفتند: رسول الله ج فرموده است: «چون مرگ به سراغ طالب علم آید و او در حال کسب و فراگیری علم باشد، درحالی خواهد مرد که شهید است».

116-54- (11) (ضعیف) وَعَن أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَا أَبَا ذَرٍّ! لَأَنْ([36]) تَغْدُوَ فَتَعَلَّمَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؛ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تُصَلِّیَ مِئَةَ رَکْعَةٍ، وَلَأَنْ تَغْدُوَ فَتُعَلِّمَ بَابًا مِنَ الْعِلْمِ، عُمِلَ بِهِ أَوْ لَمْ یُعْمَلْ به-؛ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تُصَلِّیَ أَلْفَ رَکْعَةٍ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن([37]).

و از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابوذر، اینکه صبحگاه و زودهنگام برای فراگیری آیه‌ای از کتاب الله از خانه خارج شوی، از صد رکعت نماز که بخوانی برایت بهتر است و چون صبحگاه برای فراگیری بابی از علم خارج شوی – چه به آن عمل کنی یا نه – برایت بهتر است از اینکه هزار رکعت نماز بخوانی».

117-74- (8) (حسن) وَعَنْ أَبی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ، مَلْعُونٌ مَا فِیهَا؛ إِلاَّ ذِکْرَ اللَّهِ وَمَا وَالاَهُ، أَوْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا»([38]).

رواه الترمذی وابن ماجه والبیهقی، وقال الترمذی: "حدیث حسن".

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «دنیا و آنچه در آن است مورد لعنت خداوند قرار گرفته مگر ذکر خدا و آنچه به رضایت خداوند مربوط است و عالم یا طالب علم».

118-55- (12) (موضوع) وَرُوِیَ عَن عبدالله بن مسعود عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «من تعلم باباً من العلمِ لیُعلِّمَ الناسَ؛ أُعطِیَ ثوابَ سبعین صدّیقاً».

رواه أبو منصور الدیلمی فی "مسند الفردوس"، وفیه نکارة([39]).

و از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فراگیری بابی از علم با هدف آموختن آن به مردم ثواب و پاداشی برابر با ثواب هفتاد صدیق دارد».

119-56- (13) (ضعیف) وعن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «ما من رجل تَعَلَّمَ کلمةً أو کلمتین أو ثلاثاً أو أربعاً أو خمساً مما فرضَ اللهُ عز وجل، فَیتَعلمُهنَّ ویُعلمهنَّ؛ إلا دخلَ الجنةَ».

«قال أبو هریرة: فما نسیتُ حدیثاً بعدَ إذ سمعتُهنَّ من رسول الله ج.

رواه أبو نعیم، وإسناده حسن لو صح سماع الحسن من أبی هریرة([40]).

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج کلمه از آنچه خداوند متعال فرض نموده، به دیگران بیاموزد و آنها فراگیرند و به یکدیگر بیاموزند، وارد بهشت می‌شود». ابوهریره می‌گوید: پس از اینکه این حدیث را از رسول الله ج شنیدم هیچ حدیثی را فراموش نکردم.

120-57- (14) (ضعیف) وَعَنهُ؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ یَتَعَلَّمَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ عِلْمًا، ثُمَّ یُعَلِّمَهُ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن من طریق الحسن أیضاً عن أبی هریرة.

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین صدقه آن است که به مسلمانی علم آموخته شود و پس از آن او نیز برادرش را بیاموزد».

121-75- (9) (صحیح) وَعَنِ ابنِ مَسعودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لا حَسَدَ إِلاَّ فی اثْنَتَیْنِ؛ رَجُلٌ آتَاهُ اللهُ مَالاً فَسَلَّطَهُ عَلَى هَلَکَتِهِ فِی الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللهُ الحِکْمَةَ، فَهُوَ یَقْضِی بِهَا وَیُعَلِّمُهَا».

رواه البخاری ومسلم.

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حسد ورزیدن جایز نیست مگر در دو چیز: فردی که خداوند به او مال داده و او آن مال را در راه خدا هزینه می‌کند؛ و فردی که خداوند به او علم و حکمت داده که به آن عمل کرده و به دیگران یاد می‌دهد».

(الحسد) به صورت مطلق به کار می‌رود و مراد از آن تمنای نابودی نعمت کسی است که مورد حسادت قرار می‌گیرد. و این حرام است. و نیز اطلاق شده و مراد از آن غبطه می‌باشد که عبارت است از تمنای آنچه دیگری دارد [بدون اینکه نابودی نعمت وی خواسته شود]. و این اشکالی ندارد. و مراد از حسادت در اینجا همین غبطه می‌باشد.

122-76- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِى مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «[إِنَّ] مَثَلَ([41]) مَا بَعَثَنِى اللَّهُ بِهِ مِنَ الْهُدَى([42]) وَالْعِلْمِ، کَمَثَلِ غَیْثٍ أَصَابَ أَرْضًا، فَکَانَتْ مِنْهَا طَائِفَةٌ طَیِّبَةٌ قَبِلَتِ الْمَاءَ، وَأَنْبَتَتِ الْکَلأَ([43]) وَالْعُشْبَ الْکَثِیرَ، وَکَانَ مِنْهَا أَجَادِبُ([44]) أَمْسَکَتِ الْمَاءَ فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا مِنْهَا وَسَقَوْا وَزَرَعَوْا([45])، وَأَصَابَ طَائِفَةً أُخْرَى مِنْهَا، إِنَّمَا هِىَ قِیعَانٌ([46]) لاَ تُمْسِکُ مَاءً، وَلاَ تُنْبِتُ کَلأً، فَذَلِکَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ([47]) فِى دِینِ اللَّهِ تعالی، وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِى اللَّهُ بِهِ فَعَلِمَ وَعَلَّمَ؛ وَمَثَلُ مَنْ لَمْ یَرْفَعْ بِذَلِکَ رَأْسًا، وَلَمْ یَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا مثال هدایت و علمی که خداوند مرا همراه با آن فرستاده ‌است، مانند بارانی است که بر زمین می‌بارد. قسمتی از آن زمین که حاصلخیز است آب را به خود جذب نموده و گیاه و علف‌های زیادی در آن می‌روید؛ قسمتی دیگر آن زمین سخت است و آب را روی خود نگه می‌دارد، خداوند به وسیله آن به مردم سود می‌رساند که از آن نوشیده و به دیگران می‌نوشانند و کشت و زرع خود را نیز آبیاری می‌کنند؛ و آب باران به زمین دیگری فرو می‌آید که آن زمین هموار و شوره زار می‌باشد که نه آب را در خود نگه می‌دارد و نه گیاهی می‌رویاند. همین است مثال کسی که در دین خدا فقیه شده‌ و دستوراتی که من با خود آورده‌ام، برای او نفع و فایده داشته و دین فرا گرفته و آن را به دیگران نیز تعلیم داده ‌است و همچنین مثال کسی است که به احکام الهی توجهی نکرده و اهمیتی نداده است و هدایتی را که خداوند بر من نازل کرده نپذیرفته است».

123-77- (11) (حسن) وَعَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ مِمَّا یَلْحَقُ الْمُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَحَسَنَاتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَنَشَرَهُ، وَوَلَدًا صَالِحًا تَرَکَهُ، أو مُصْحَفًا وَرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَنَاهُ، أَوْ بَیْتًا لاِبْنِ السَّبِیلِ بَنَاهُ، أَوْ نَهْرًا أَجْرَاهُ، أَوْ صَدَقَةً أَخْرَجَهَا مِنْ مَالِهِ فِى صِحَّتِهِ وَحَیَاتِهِ، تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ».

رواه ابن ماجه بإسناد حسن، والبیهقی، ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" مثله؛ إلا أنه قال: "أو نهراً کراه وقال: "یعنی حفره"، ولم یذکر المصحف.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از جمله اعمال و حسناتی که بعد از وفات مؤمن به او ملحق می‌گردد، این اعمال هستند: علمی که به دیگران آموخته و نشر داده، فرزند صالحی که بعد از خود به جا می‌گذارد، قرآنی که به ارث می‌گذارد، مسجدی که بنا می‌کند، خانه‌ای که برای مسافر بنا می‌کند، نهری که جاری می‌سازد، صدقه‌ای که در حیات خود و در حالت سلامتی از مالش خارج می‌کند. این اعمال بعد از وفات مؤمن به او می‌رسد».

124-78- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ، أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ».

رواه مسلم وغیره.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زمانی که شخصی وفات می‌کند، عمل او قطع می‌گردد مگر از سه طریق: صدقه جاریه، علمی که به دیگران نفع رسانده‌ است و فرزند صالحی که برایش دعا کند».

125-79- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِى قَتَادَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَیْرُ مَا یُخَلِّفُ الرَّجُلُ مِنْ بَعْدِهِ ثَلاَثٌ: وَلَدٌ صَالِحٌ یَدْعُو لَهُ، وَصَدَقَةٌ تَجْرِى یَبْلُغُهُ أَجْرُهَا، وَعِلْمٌ یُعْمَلُ بِهِ مِنْ بَعْدِهِ».

رواه ابن ماجه بإسناد صحیح.

از ابوقتاده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین چیزی که کسی بعد از خود به جا می‌گذارد سه چیز است: فرزند صالح که برایش دعا کند، صدقه جاریه که ثواب آن به او می‌رسد، علمی که بعد از او به آن عمل شود».

126-58- (15) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «عُلَمَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْمًا فَبَذَلَهُ لِلنَّاسِ، وَلَمْ یَأْخُذْ عَلَیْهِ طُمْعًا، وَلَمْ یَشْتَرِ بِهِ ثَمَنًا، فَذَلِکَ تَسْتَغْفِرُ لَهُ حِیتَانُ الْبَحْرِ، وَدَوَابُّ الْبَرِّ، وَالطَّیْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ [وَیَقْدُمُ عَلَى اللَّهِ سَیِّدًا شَرِیفًا، حَتَّى یُرَافِقَ الْمُرْسَلِینَ]([48])، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْمًا فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَأَخَذَ عَلَیْهِ طُمْعًا، وَاشْتَرَى بِهِ ثَمَنًا، فَذَاکَ یُلْجَمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ، وَیُنَادِی مُنَادٍ: هَذَا الَّذِی آتَاهُ اللَّهُ عِلْمًا، فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَأَخَذَ عَلَیْهِ طُمْعًا، وَاشْتَرَى بِهِ ثَمَنًا، وَکَذَلِکَ حَتَّى یَفْرُغَ [مِنَ]([49]) الْحِسَابِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط". وفی إسناده عبدالله بن خراش، وثقه ابن حبان وحده فیما أعلم([50]).

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علمای این امت دو دسته‌اند: کسی که خداوند متعال به او علمی عنایت کرده و آن‌را به مردم می‌بخشد و در برابر آن چشم طمع ندارد و آن‌را به بهای ارزان نمی‌فروشد؛ چنین شخصی ماهی‌ها در دریا و جانوران در خشکی و پرندگان در آسمان برای او طلب مغفرت می‌کنند. [و درحالی نزد خداوند حاضر می‌شود که سید و شریف است تا اینکه با پیامبران همراه باشد]. و کسی که خداوند متعال به او علمی عنایت کرده و از بخشش آن به دیگران بخل می‌ورزد و در برابر آن چشم طمع دارد و آن‌را به بهای اندک می‌فروشد؛ چنین شخصی روز قیامت با لگامی از آتش بسته شده و منادی ندا می‌دهد: این همان کسی بود که خداوند به او علمی عنایت داشت و وی از بخشیدن آن به بندگان خدا بخل ورزید و در برابر آن چشم طمع داشت و آن‌را به بهای اندک فروخت؛ و چنین است تا اینکه از حساب و کتاب فارغ گردد».

127-59- (16) (ضعیف) وَعَن أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ یُقْبَضَ، وَقَبْضُهُ أَنْ یُرْفَعَ» - وَجَمَعَ بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ الْوُسْطَى وَالَّتِی تَلِی الْإِبْهَامَ، هَکَذَا، ثُمَّ قَالَ: - الْعَالِمُ وَالْمُتَعَلِّمُ شَرِیکَانِ فِی الخَیر، وَلَا خَیْرَ فِی سَائِرِ النَّاسِ».

رواه ابن ماجه من طریق علی بن یزید عن القاسم عنه.

و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر شما لازم است که این علم را قبل از برچیده شدن فراگیرید». و میان دو انگشت وسط و ابهام جمع نمود- سپس فرمود: «عالم و متعلم در خیر شریک هستند و خیری در سایر مردم نیست».

و اینکه میگوید: خیری در سایر مردم نیست یعنی خیری در باقی مردم بعد از عالم و متعلم نیست. و این از نظر معنا نزدیک به این قول رسول خداست که فرمودند: «دنیا و آنچه در آن است ملعون است جز ذکر خدا و آنچه مربوط به آن است و عالم و متعلم». که پیشتر گذشت ([51]).

128-60- (17) (ضعیف) وَعَن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ مَثَلَ الْعُلَمَاءِ فِی الْأَرْضِ کَمَثَلِ النُّجُومِ یُهْتَدَى بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ، فَإِذَا انْطَمَسَتِ النُّجُومُ أَوْشَکَ أَنْ تَضِلَّ الْهُدَاةُ».

رواه أحمد عن أبی حفص صاحب أنس عنه، ولم أعرفه، وفیه رشدین أیضاً.

و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال علما در زمین چون ستارگان است که در تاریکی‌های خشکی و دریا راهنما و هدایتگر می‌باشند؛ پس چون ستارگان خاموش گردند نزدیک است که راه‌یابان و هدایت یافتگان گمراه شوند».

129-80- (14) (حسن لغیره) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ أَبِیهِ ش؛ أَنَّ النَّبِىَّ ج قَالَ: «مَنْ عَلَّمَ عِلْمًا؛ فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ، لاَ یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِ الْعَامِلِ شیءٌ».

رواه ابن ماجه([52]). وسهل یأتی الکلام علیه([53]).

از سهل بن معاذ بن انس از پدرش ش روایت است که پیامبر ج فرمودند: «کسی که علمی را به دیگران یاد داد، ثواب کسی که به آن علم عمل کند، برای او خواهد بود بدون اینکه از اجر و پاداش انجام دهنده‌ی آن چیزی کاسته شود».

130-81- (15) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِى أُمَامَةَ الْبَاهِلِىِّ قَالَ: ذُکِرَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج رَجُلاَنِ: أَحَدُهُمَا عَابِدٌ، وَالآخَرُ عَالِمٌ، فَقَالَ علیه أفضل الصلاة والسلام: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ، کَفَضْلِى عَلَى أَدْنَاکُمْ». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ وَأَهْلَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ - حَتَّى النَّمْلَةَ فِى جُحْرِهَا، وَحَتَّى الْحُوتَ - لَیُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِ النَّاسِ الْخَیْرَ».

رواه الترمذی، وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوامامه باهلی س روایت است:  نزد رسول الله ج از دو نفر سخن به میان آمد: یکی عابد و دیگری عالم بود. رسول الله ج که بر او بهترین درود و سلام باد فرمود: «برتری عالم بر عابد، همانند برتری من بر پایین‌ترین شما [از نگاه مرتبه و درجه] است». سپس رسول الله ج فرمود: «خداوند و فرشتگانش و اهل آسمان‌ها و زمین و حتی مورچه در لانه‌اش و ماهی، بر شخصی که به مردم خیر و خوبی یاد می‌‌دهد، درود می‌فرستند».

0-82- (16) (صحیح لغیره) ورواه البزّار من حدیث عائشة مختصراً قال: «مُعَلِّمُ الْخَیْرِ یَسْتَغْفِرُ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ، حَتَّى الْحیتانُ فِى الْبَحْرِ».

از عایشه ل به صورت مختصر نقل شده که فرمود: هر چیزی حتی ماهیان درون دریا برای کسی که خیر و خوبی آموزش می‌دهد، طلب آمرزش می‌کنند».

131-61- (18) (موضوع) وَعَن ثَعلَبَةَ بنِ الحَکَمِ الصحابیّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لِلْعُلَمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا قَعَدَ عَلَى کُرْسِیِّهِ لِفَصلِ عِبَادِهِ: إِنِّی لَمْ أَجْعَلْ عِلْمِی وَحِلمِی فِیکُمْ، إِلَّا وَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أَغْفِرَ لَکُمْ، عَلَى مَا کَانَ فِیکُمْ، وَلَا أُبَالِی».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات([54]). قال الحافظ رحمه الله: "وانظر إلى قوله سبحانه وتعالى: "علمی وحلمی"، وأمعن النظر فیه؛ یتضح لک بإضافته إلیه عز وجل أنه لیس المراد به علم أکثر أهل الزمان المجرد عن العمل به والإخلاص".

و از ثعلبه بن حکم صحابی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت چون خداوند متعال بر کرسی خود برای قضاوت در میان بندگان می‌نشیند، به علما می‌فرماید: من علم و حلم خود را در شما به ودیعه نگذاشتم مگر اینکه می‌خواستم شما را درباره گناهان‌تان مورد مغفرت و آمرزش قرار دهم. و در این مورد باکی ندارم».

132-62- (19) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَبِی موسى قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَبْعَثُ اللَّهُ الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ یُمَیِّزُ الْعُلَمَاءَ فَیَقُولُ: یَا مَعْشَرَ الْعُلَمَاءِ! إِنِّی لَمْ أَضَعْ عِلْمِی فِیکُمْ لِأُعَذِّبَکُمْ، اذْهَبُوا فَقَدْ غَفَرْتُ لَکُمْ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر".

و از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال روز قیامت بندگان را برانگیخته، سپس علما را از دیگران جدا نموده و می‌فرماید: ای گروه علما، من علم خود را در میان شما به ودیعه ننهادم تا شما را عذاب کنم؛ بروید که شما را بخشیدم».

133-63- (20) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُجَاء بِالعَالِمِ وَالعَابدِ، فَیُقَالُ لِلعَابدِ: ادخُل الجنةَ، ویُقَالُ لِلعَالِم: قِفْ حَتى تَشْفَعَ لِلنَّاس».

رواه الأصبهانی وغیره.

و از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عالم و عابد آورده می‌شوند؛ پس به عابد گفته می‌شود: وارد بهشت شو؛ و به عالم گفته می‌شود: بمان تا برای مردم شفاعت کنی».

134-64- (21) (موضوع) وَرُوِیَ عَن جَابِرِ بنِ عبدالله ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُبْعَثُ الْعَالِمُ وَالْعَابِدُ، فَیُقَالُ لِلْعَابِدِ: ادْخُلِ الْجَنَّةَ، وَیُقَالُ لِلْعَالَمِ: اثْبُتْ حَتَّى تَشْفَعَ لِلنَّاسِ؛ بِمَا أَحْسَنْتَ أَدَبَهُمْ».

رواه البیهقی وغیره.

و از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عالم و عابد مبعوث خواهند شد پس به عالم گفته می‌شود: وارد بهشت شو؛ و به عالم گفته می‌شود: بایست تا برای مردم شفاعت کنی به این دلیل که ادب‌شان را نیک نمودی».

135-65- (22) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن عبدالله بن عمر قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «فَضلُ العَالِمِ عَلَى العَابِد سَبعونَ دَرَجَةً، مَا بَینَ کُل دَرَجَتَینِ حَضْرُ الفَرسِ سَبعِینَ عَامَاً، وَذَلِکَ لِأَن الشَّیطَانَ یَبتَدِعُ البِدعَةَ لِلنَّاسِ، فَیَبْصُرُها العَالِمُ، فَیَنهَى عَنهَا، وَالعَابِدُ مُقبِلٌ عَلَى عِبَادَةِ رَبِّهِ لا یَتَوَجَّهُ لَهَا وَلَا یَعرِفُهَا».

رواه الأصبهانی، وعجز الحدیث یشبه المدرج([55]).

(حضر الفرس) یعنی دویدن اسب.

و از عبدالله بن عمرو س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فضل عالم بر عابد هفتاد درجه است. ما بین هر درجه برابر است با دویدن هفتاد سال یک اسب؛ و دلیل آن این است که شیطان برای مردم بدعت ایجاد می‌کند اما عالم بدعت وی را دریافته و از آن نهی می‌کند و عابدی که به عبادت پروردگارش روی آورده، به این بدعت توجه نمی‌کند و آن‌را نمی‌شناسد».

136-66- (23) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «فَقِیهٌ وَاحِدٌ، أَشَدُّ عَلَى الشَّیْطَانِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ».

رواه الترمذی وابن ماجه والبیهقی من روایة روح بن جناح، تفرد به عن مجاهد عنه.

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای شیطان یک فقیه از هزار عابد بدتر است».

137-67- (24) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا عُبِدَ اللهُ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنْ فِقْهٍ فِی دِینٍ، وَلَفَقِیهٌ وَاحِدٌ أَشَدُّ عَلَى الشَّیْطَانِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ، وَلِکُلِّ شَیْءٍ عِمادٌ، وَعِمادُ الدِّینِ الْفِقْهُ». وَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: لَأَنْ أَجْلِسَ سَاعَةً فَأَفقَهَ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُحْیِیَ لَیْلَةً إلی الغَدَاة([56]).

رواه الدارقطنی والبیهقی، إلا أنه قال: «أحب إلیّ من أن أحیِیَ لیلةً إلى الصباح». وقال: "المحفوظ [أنَّ] هذا اللفظ من قول الزهری"([57]).

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به چیزی برتر از فقهِ در دین عبادت نشده است. و برای شیطان یک فقیه بدتر از هزار عابد است. و هرچیزی ستونی دارد و ستون این دین فقه است». و ابوهریره می‌گوید: اینکه لحظه‌ای بنشینم و در امر دین بیندیشم برایم محبوب‌تر است از اینکه شبی را تا صبح به عبادت بگذرانم.

138-83- (17) (حسن موقوف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّهُ مَرَّ بِسُوقِ الْمَدِینَةِ فَوَقَفَ عَلَیْهَا فَقَالَ: یَا أَهْلَ السُّوقِ! مَا أَعْجَزَکُمْ! قَالُوا: وَمَا ذَاکَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ؟ قَالَ: ذَاکَ مِیرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ ج یُقْسَمُ، وَأَنْتُمْ هَاهُنَا؛ ألا تَذْهَبُونَ فَتَأَخُذُونَ نَصِیبَکُمْ مِنْهُ؟ قَالُوا: وَأَیْنَ هُوَ؟ قَالَ: فِی الْمَسْجِدِ، فَخَرَجُوا سِرَاعًا، وَوَقَفَ أَبُو هُرَیْرَةَ لَهُمْ حَتَّى رَجَعُوا، فَقَالَ لَهُمْ، مَا لَکُمْ؟ فقَالُوا: یَا أَبَا هُرَیْرَةَ! قَدْ أَتَیْنَا الْمَسْجِدَ فَدَخَلْنَا فِیهِ، فَلَمْ نَرَ فِیهِ شَیْئًا یُقْسَمُ! فَقَالَ لَهُمْ أَبُو هُرَیْرَةَ: ومَا رَأَیْتُمْ فِی الْمَسْجِدِ أَحَدًا؟ قَالُوا: بَلَى؛ رَأَیْنَا قَوْمًا یُصَلُّونَ، وَقَوْمًا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، وَقَوْمًا یَتَذَاکَرُونَ الْحَلالَ وَالْحَرَامَ، فَقَالَ لَهُمْ أَبُو هُرَیْرَةَ: وَیْحَکُمْ! فَذَاکَ مِیرَاثُ مُحَمَّدٍ ج.

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد حسن([58]).

از ابوهریره س روایت است که وی از بازار مدینه می‌گذشت، پس توقف کرد و گفت: ای بازاریان! چه چیزی شما را عاجز نموده است! گفتند: ای ابوهریره س! از چه چیزی؟ گفت: از میراث رسول الله ج که تقسیم می‌شود و شما اینجا هستید؛ آیا نمی‌روید تا سهم خویش را دریافت کنید؟ گفتند: کجا؟ گفت: در مسجد. بازاریان به سرعت رفتند، ابوهریره س آنجا ماند تا برگشتند؛ آنگاه به آنها گفت: چه شد؟ گفتند: ما داخل مسجد رفتیم اما ندیدیم که چیزی تقسیم کنند! ابوهریره س به آنها گفت: آیا شما در مسجد کسی را ندیدید؟ گفتند: بله، گروهی دیدیم که نماز می‌خواندند و جمعی تلاوت قرآن می‌کردند و گروهی از حلال و حرام سخن می‌گفتند؛ ابوهریره س به آنها گفت: وای بر شما! این همان میراث محمد ج است.

2- (فصل)

139-68- (25) (ضعیف) وَعَن جَابِرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ؛ عِلْمٌ فِی الْقَلْبِ فَذَلِکَ الْعِلْمُ النَّافِعُ، وَعِلْمٌ عَلَى اللِّسَانِ، فَذَاکَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى ابْنِ آدَمَ».

رواه الحافظ أبو بکر الخطیب فی "تاریخه" بإسناد حسن([59]). ورواه ابن عبد البر النَّمرِی فی "کتاب العلم" عن الحسن مرسلاً بإسناد صحیح.

و از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علم دو نوع است: علمی که در قلب است و این علم سودمند می‌باشد و علمی که بر زبان است که این نوع علم حجتی بر علیه انسان می‌باشد».

140- 69- (26) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «العِلمُ عِلمَان: عِلمٌ ثَابِت فِی القَلبِ، فَذَاکَ العِلمُ النَّافِعُ، وعِلمٌ فِی اللِّسَان، فَذَلِکَ حُجَّةُ الله عَلَى عِبَادِه».

رواه أبو منصور الدیلمی فی "مسند الفردوس"، والأصبهانی فی "کتابه"([60]). ورواه البیهقی عن الفُضَیل بن عیاض من قوله غیر مرفوع.

و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «علم دو نوع است: علم ثابت در قلب که این نوع علم سودمند است و علم بر زبان که حجت الله بر بندگانش می‌باشد».

141-70- (27) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ مِن العِلمِ کَهَیئَةِ المَکنون، لا یَعلَمه إلا العُلَمَاءُ بِالله تَعَالى، فإذا نَطَقوا بِهِ لا یُنکِرُهُ إلا أهل الغِرَّةِ([61]) بِالله ﻷ».

رواه أبو منصور الدیلمی فی "المسند" وأبو عبدالرحمن السلمی فی "الأربعین" التی له فی التصوف.

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بخشی از علم پوشیده و پنهان است که جز علما آن‌را نمی‌دانند و چون آن‌را بیان کنند جز کسانی که از خداوند متعال غافل‌اند آن‌را انکار نمی‌کنند».

2- (الترغیب فی الرحلة فی طلب العلم)



([1]) (الفقه) فی الأصل: الفهم، یقال: فَقِه الرجل بالکسر یفقه فقهاً إذا فهم وعلم. وفَقُه بالضم یفقه إذا صار فقیهاً عالماً. وقد جعله العرف خاصاً بعلم الشریعة، وتخصیصاً بعلم الفروع منها. قاله أبو السعادات! أقول: تخصیصه بعلم الفروع لا دلیل علیه، فقد روى الدارمی عن عمران المِنقَری قال: قلت للحسن یوماً فی شیء: ما هکذا قال الفقهاء، قال: ویحک هل رأیت فقیهاً؟ إنما الفقیه الزاهد فی الدنیا، الراغب فی الآخرة، البصیر بأمر دینه، المداوم على عبادة ربه.

([2]) فی الأصل هنا ما نصه: "ورواه أبو یعلى وزاد فیه: ومن لم یفقه لم یبال به" ولما کان إسناده ضعیفاً جداً، فلم أذکره مع "الصحیح" على ما هو مبین فی "المقدمة"، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6708).

([3]) فقه در اصل یعنی دانستن.

([4]) این حدیث خاص علوم شرعی است.

([5]) له طرق وشواهد تقویه، فانظر "الصحیحة" (342).

([6]) قلت: هذا یوهم أن الطبرانی عنده زیادة "وألهمه رشده"، ولیس کذلک، ثم هی زیادة منکرة کما حققته فی "الضعیفة" (5032)، أما ما قبلها فهی فی "الصحیح" هنا.

([7]) للشطر الثانی من حدیثه شاهد من حدیث حذیفة، فانظره هنا فی "الصحیح".

([8]) سقط من الأصل والمخطوطة ومطبوعة الثلاثة و"المجمع"، واستدرکته من "الأوسط" وغیره.

([9]) الأصل: (العلم) والتصویب من "أوسط الطبرانی" (9/ 318/8693) و "شعب الإیمان" للبیهقی (2/ 265/1705)، وعزاه إلیه الجهلة الثلاثة، ومع ذلک لم یصححوا هذه اللفظة!.

([10]) کذا فی الأصول، وفی الطبعة السابقة: "وروینا" [ش].

([11]) به تشدید فاء یعنی: با مال یا جاه و مقامی که دارد یا مشورت یا یاری دادن یا وساطتت یا دعا کردن و شفاعت نمودن اندوهی را از وی دور نماید.

([12]) به ضم کاف و فتح راء جمع (کربة)؛ در اصل از نظر لغوی عبارت است از: غم و اندوهی که کسی بدان دچار می‌گردد به این معناست که: غم و اندوهی از غم‌های دنیا از وی دور نماید؛ هر اندوهی که باشد؛ کوچک یا بزرگ؛ به هر طریق ممکنی که شرعی باشد؛ اما در صورتی که از راهی حرام یا مکروه باشد، از بین بردن و دور نمودن آن جایز نیست.

([13]) یعنی: اینکه بدنش را با لباس بپوشد یا عیب‌های وی را از مردم بپوشد؛ و این زمانی است که وی از معروفین به فساد نباشد بلکه از افراد نیکو خصال باشد. چراکه رسول الله ج فرمودند: «أَقِیلُوا ذَوِی الْهَیْئَاتِ عَثَرَاتِهِمْ إِلَّا الْحُدُودَ»: «از لغزش‌های افراد نیکو خصلت چشم پوشی کنید مگر در باب حدود‌». این حدیث صحیح است و آن را در "الصحیحة" به شماره‌ی (638) تخریج نمودم. و چشم‌پوشی مورد اشاره به مواردی برمی‌گردد که حقوق الله متعال را شامل می‌شوند. مانند زنا و شراب‌خواری و .... اما چشم‌پوشی در مواردی که حق الناس هستند مانند قتل و سرقت و ... حرام است و بلکه خبر دادن از آنها واجب می‌باشد.

([14]) کسی که زیر بار قرض رفته و پرداخت آن برای وی مقدور نیست یا اینکه مراد از آن مطلق فقر می‌باشد پس با هدیه یا صدقه یا قرض دادن مشکل او را بر طرف می‌کند. 

([15]) یعنی در پی یاری دادن  بنده است. (ما کان العبد) یعنی: مدتی که وی در پی یاری دادن برادرش می-باشد. یاری دادن او با مال یا جاه و مقامی که از آن برخوردار است یا کمک قلبی یا جسمی. 

([16]) یعنی: «یطلب». و (فی بیت من بیوت الله)؛ یعنی: مسجد یا مدرسه یا رباط؛ و بر این اساس است که نگفت: «من المساجد».

([17]) شامل آموزش و فراگیری قرآن به هم و بررسی و تفسیر و تحقیق در مورد آن و معنایش می‌شود. 

([18]) یعنی: عبارت است از آرامش و وقار و ثباتی که قلب با آن آرام می‌گیرد. و (غشیتهم الرحمة) یعنی: فراگرفت. و (حفتهم الملائکة): ملائکه آنها را احاطه می‌کنند.

([19]) به تشدید طاء، یعنی: هرکس عمل بد وی و کوتاهی در عمل صالح او را عقب بیندازد نَسَبش و جایگاه پدرانش در آخرت به او سودی نمی‌رساند و او را بهشت نمی‌برد؛ بلکه کسی که در راستای اطاعت از خداوند متعال عمل می‌کند –هرچند برده‌ای حبشی باشد- بر کسی که عمل نمی‌کند –هرچند فردی از قریش- باشد مقدم می‌گردد. الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ [الحجرات: 13] «همانا گرامی‌ترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست».

([20]) فی هذا التخریج أوهام عجیبة علیها الشیخ الناجی - /-، (ق16-18)، یطول الکلام بذکرها، لکن المهم هنا التذکیر بأن سیاق الحدیث إنما هو لابن ماجه فقط دون مسلم وغیره ممن قرن معه، وسنده صحیح على شرط الشیخین.

([21]) جمع (حوت): عبارت است از ماهی بزرگ. و مذکر می‌باشد. الله متعال می‌فرماید:  ﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ [الصافات: 142] «آنگاه ماهی (عظیمی) او را بلعید».

([22]) (الحظ): نصیب؛ یعنی: بهره و نصیبی کامل دریافته است که از آن کامل‌تر نیست.

([23]) رقم الحدیث عنده (3494)، قلت: وقد ذکر الخلاف أیضاً الحافظ ابن عبد البر فی "جامع بیان العلم"، وأطال فیه، فراجعه (1/ 33-37). ومدار الحدیث على داود بن جمیل عن کثیر بن قیس، وهما مجهولان، لکن أخرجه أبو داود من طریق أخرى عن أبی الدرداء بسند حسن.

([24]) فی المطبوع: "ومذاکراته"، والتصویب من أصول الشیخ رحمه الله تعالى. [ش].

([25]) فی الأصل ومطبوعة عمارة: (قائمة)، والتصویب من المخطوطة و "کتاب العلم" لابن عبد البر.

([26]) یعنی: صداقت و محبت‌شان.

([27]) زیادة من "کتاب العلم" (1/ 55)، وموسى القرشی هو البلقاوی کذاب، وشیخه متروک.

([28]) زیادة سقطت من الأصل، استدرکها من "الطبرانی" (8/63/ 1347).

([29]) قلت: الجملة الأولى منه صحیحة لها شواهد کثیرة بعضها حسن.

([30]) منظور: علم شرعی مربوط به فرائض است. [م]

([31]) کذا قال، وفیه متروک سقط من إسناد الطبرانی، وثبت فی روایة آخرین، لم ینتبه له المؤلف، وقلده الهیثمی والأعظمی والثلاثة المعلقون وغیرهم! وقوله: "وفیهم کلام" خطأ آخر، وکل ذلک مبین فی "الضعیفة" (6709).

([32]) یعنی: آن را بستر سازی نموده و گل و لایش را بیرون کند. جاء فی "المصباح": "وکَرَیتُ النهر کریاً، من باب (رمى): حفرتُ فیه حفرة جدیدة"، ولبعضه شاهد کما قال المصنف.

([33]) یشیر إلى حدیث أبی هریرة بمعناه، وهو الآتی فی الباب برقم (11)، والحدیث الصحیح بعده.

([34]) الأصل: (ما وردا به من الزیادة والنقصان)! والتصویب من "شعب الإیمان" (3/ 248).

([35]) کذا قال! وفیه (عبدالرحمن بن زید بن أسلم) وهو متروک، وقوله: "الکبیر" خطأ لعله من الناسخ، والصواب: "الأوسط" ثم اللفظ المذکور هو لـ"الصغیر"، والآخر لـ"الأوسط"! والتفصیل فی "الضعیفة" (6710).

([36]) بفتح اللام للابتداء. و(أن) بفتح الهمزة مصدریة وهو مبتدأ خبره قوله: "خیر..."، مثل قوله تعالى: (وأن تصوموا خیر لکم). أی: خروجک من البیت غدوة... الخ.

([37]) کذا قال! وفیه ثلاثة من الرواة فیهم کلام، أحدهم (علی بن زید بن جدعان)، ولذلک ضعفه الحافظ العراقی فی "المغنی" (1/8).

([38]) مراد از دنیا هر چیزی است که انسان را از خداوند متعال غافل نموده و از او دور می‌کند. و لعنت نمودن آن عبارت است از دوری آن از نظرش؛ و استثنای موجود در "إلا ذکر الله" از نوع منقطع می‌باشد. و احتمال دارد مراد از آن تمام عالم سفلی باشد. و هرآنچه بهره‌ای از پذیرفته شدن نزد خداوند داشته باشد با "إلا ذکر الله" مستثنی می‌باشد که در این‌صورت استثنا از نوع متصل می‌باشد. و (الموالاة): عبارت است از محبت. یعنی: مگر ذکر الله و آنچه خداوند دوست دارد و در دنیا جریان دارد. و به به معنای متابعت می‌باشد. بنابراین به این معناست که آنچه با امر الهی یا نهیش موافقت داشته باشد. و احتمال دارد مراد از آن: مواردی باشد که با ذکر الهی موافق باشد یعنی از جنس آن و نزدیک به آن باشد که شامل اطاعت الهی و پیروی از امر او و دوری از نهیش می‌باشد. همه‌ی این موارد موافق با ذکر الهی می‌باشد. والله أعلم.

([39]) قلت: بل فیه کذاب عند العراقی والسیوطی، فانظر "الضعیفة" (6803).

([40]) قلت: وفیه علة أخرى وهی الشذوذ والمخالفة، وقد تولیت بیان ذلک فی "الضعیفة" (6804).

([41]) هو بفتح المثلثة، والمراد به الصفة العجیبة، لا القول السائر، والزیادة من "مسلم". والسیاق له.

([42]) هو الدلالة الموصولة إلى المطلوب. والمراد بالعلم: معرفة الأدلة الشرعیة، لا الفروع المذهبیة. و(الغیث): المطر.

([43]) با همزه بدون مد: گیاه، خشک باشد یا تر. و (العشب): گیاه تر. لذا عطف آن به «الْکَلأَ» از باب عطف خاص به عام می‌باشد.

([44]) جمع (جَدَب) به فتح دال؛ عبارت است از زمین سخت که آب را بر روی خود نگه می‌دارد و سریعا در آن نفوذ نمی‌کند. و گفته شده: عبارت است از زمینی که گیاهی در آن نباشد. ماخوذ از «الجدب» به معنای قحطی می‌باشد.

([45]) هذا اللفظ للبخاری، ولفظ مسلم؛ "وَرَعوا"، وجمع بینهما أحمد بلفظ: "فشربوا، فرَعَوا، وسقوا، وزرعوا وأسقوا".

([46]) به کسر قاف: جمع (قاع): عبارت است از زمینی صاف و نرم که گیاهی از آن نمی‌روید.

([47]) به ضم قاف؛ یعنی: فقیه گردد. امام قرطبی و دیگر شارحین حدیث می‌گویند: رسول الله ج مثال دین را بارانی بیان داشته که در سالی می‌بارد که مردم بدان نیاز دارند. و چنین بود وضعیت مردم در قبل از بعثت ایشان؛ بنابراین چنانکه باران زمین مرده را زنده می‌کند همچنین علوم دین قلب مرده را زنده می‌کند. و کسانی را که به آن گوش فرا می‌دهند به زمین‌های مختلفی تشبیه نموده که باران بر آنها می‌بارد. برخی از آنها پس از شنیدن بدان عمل نموده و آن را به دیگران می‌آموزند که این دسته به منزله‌ی زمین خوبی می‌باشند که از باران سیراب شده و از آن بهره‌مند می‌گردد و به دنبال آن گیاه رویانده و به دیگران نفع می‌رساند. و برخی از آنها از علم جامعی در زمان خود برخوردار هستند اما به نوافل آن عمل نمی‌کنند یا از آنچه اندوخته‌اند سودی نمی‌برند اما آن را به دیگران می‌رسانند؛ چنین کسانی به منزله‌ی زمین نرمی هستند که آب را نمی‌پذیرند. در این مثال میان دو گروه محمود اول جمع نمود چون در سوددهی اشتراک داشتند و گروه سوم را جدا ذکر نمود چون مذموم بوده و نفعی به دنبال ندارند. والله أعلم".

([48]) زیادة من "المجمع" و"فضل العلم" للدوالیبی (رقم14- بتحقیقی).

([49]) انظر الحاشیة السابقة.

([50]) قلت: هذا التوثیق مما لا قیمة له البتة؛ لتساهل ابن حبان المعروف فی التوثیق، ولأنه هو نفسه ذکر ما یقتضی ضعفه، وهو قوله: "ربما أخطأ" وأهم من هذا کله أنه خالف الأئمة النقاد کقول البخاری وأبی حاتم: "منکر الحدیث"، ورماه بعضهم بالکذب والوضع. انظر "التهذیب".

([51]) قلت: هو فی "الصحیح" هنا فی هذا الباب. [انظره برقم 117- بالترقیم المتسلسل].

([52]) قلت: وسنده متحمل للتحسین، ویشهد له حدیث: "من سن فی الإسلام سنة حسنة..." الحدیث، وما فی معناه مما تقدم (2- السنة/ 3- باب/ الأحادیث 1-5)، وحدیث: "من دل على خیر فله مثل أجر فاعله"، وما فی معناه مما یأتی فی (7- باب/ 1و 2- حدیث).

([53]) قلت: یعنی فی آخر الکتاب حیث قال: "باب ذکر الرواة المختلف فیهم المشار إلیهم فی هذا الکتاب، وقد رأیت الإستغناء فی نقله؛ لأن کتب الجرح والتعدیل تغنی عن ذلک، وبخاصة أن کثیراً مما ذکره فی بعض المترجَمین فیه نظر.

([54]) کذا قال! وفیه (العلاء بن مسلمة أبو سالم)، وهو متهم بالوضع، کما هو مبین فی "الضعیفة" (867)، وسرق الجهلة الثلاثة خلاصته، وتعقبوا بها قول المؤلف ومن تبعه، فقالوا: "قلنا(!): فیه العلاء بن مسلمة، کان یضع الحدیث"! ومع هذا فإنهم لجهلهم صدروا الحدیث بقوله: "ضعیف"!! ولم یقولوا بالوضع اللازم من إعلالهم بالعلاء!! إما لجهلهم باللازم، أو من باب (خالف تعرف)، وأنا أخشى أن یکون تحرف اسم هذا المتهم، کما وقع فی "تفسیر ابن کثیر" (3/141) و"جامع المسانید": (العلاء بن سالم)، وهو خطأ نتج منه خطأ آخر، وهو قوله: "إسناده جید"! وکنت اعتمدته قبل أن أقف على سنده وعلته، فهدانی الله والحمد لله.

([55]) کذا قال، وهذا محله فی حدیث الثقة الذی یتبین للباحث أن مثله لا یروی مثله لظهور أنه لا یصح أن یکون مرفوعاً، أما راوی الأصل غیر ثقة؛ فلا وجه لهذا القول فیه؛ لأنه یمکن أن یکون من دسه. انظر: "الضعیفة" (6578).

([56]) الأصل: (القدر)، والتصحیح من "سنن الدارقطنی"، ویشهد له لفظ البیهقی.

([57]) قاله قبیل الحدیث (2/266) وعقب روایته الطرف الأول من حدیث ابن عمر مرفوعاً به دون قوله: "ولفقیه واحد.." إلخ، وإسناده ضعیف، بخلاف إسناد أبی هریرة ففیه کذاب. وبیان ذلک فی "الضعیفة" (6912).

([58]) قلت: وکذا قال الهیثمی (1/124)، وهو الذی بدا لی بعد أن وقفت على إسناده فی "الأوسط" (2/ 114-115 ط الحرمین) من طریق علی بن مسعدة قال: حدثنا عبدالله الرومی، عن أبی هریرة. و (الرومی) هذا وثقه ابن حبان، وروى عنه ثلاثة من الثقات، غیر علی بن مسعدة. وسائر رجاله ثقات، وفی بعضهم کلام لا یضر.

([59]) کذا قال، وفیه نظر بینته فی "الضعیفة" (3945)، و"المشکاة" (270).

([60]) یعنی "الترغیب والترهیب". منه نسخة مخطوطة فی المکتبة العامة فی المدینة المنورة، وعنها صورة فی مکتبة الجامعة الإسلامیة فی المدینة المنورة، وقد استفدت منها کثیراً، ووضعت لها فهرساً لکتبها وأبوابها، وأوقفته على المکتبة تسهیلاً للمراجعة لی وللطلبة الراغبین فی التحقیق، بارک الله فیهم، ثم طبع الکتاب فی مجلدین بنفقة أحد المحسنین، جزاه الله خیراً، لکن من خرج أحادیثه لم یستوعب. وهذا فی إسناده (2112) یوسف بن عطیة متروک، ودونه علی بن مدرک، قال ابن معین: "کذاب". وشیخه (عبدالسلام بن صالح) متهم، مع هذه الآفات حسنه بعض الحفاظ، وتقلده المعلقون الثلاثة، وهو مخرج فی "الضعیفة" رقم (3945).

([61]) یعنی: «أهل الغفلة»: اهل غفلت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد