ترغیب به شنیدن حدیث و تبلیغ آن و نسخهبرداری از آن و ترهیب از دروغ بستن به رسول الله ج
150-89- (1) (حسن صحیح) عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِ ج یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئًا فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَه، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ».
از ابن مسعود س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی را که از گفتار ما چیزی شنیده و چنانکه شنیده آن را به دیگران برساند، چه بسا کسی که حدیث به او رسیده، درک بیشتری از شنونده داشته باشد».
رواه أبو داود([1]) والترمذی، وابن حبان فی "صحیحه"، إلا أنه قال: «رَحِمَ اللهُ امرأً». وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".
و در روایت ابن حبان آمده است: «خداوند مورد رحمت قرار دهد شخصی را که..».
قوله: (نَضَّرَ) هو بتشدید الضاد المعجمة وتخفیفها، حکاه الخطابی. معناه: الدعاء له بالنضارة، وهی النعمة والبهجة والحُسن، فیکون تقدیره: جمله الله وزیَّنه. وقیل غیر ذلک.
151-90- (2) (صحیح) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا فبلّغه غیرَه، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ، وَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لَیسَ بفقیه، ثَلَاثٌ لَا یَغِلُّ([2]) عَلَیْهِنَّ قَلْبُ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَمُنَاصَحَةُ وُلَاةِ الأمرِ، وَلُزُومُ الجَمَاعَةِ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تُحِیط مِنْ وَرَاءَهمْ. وَمَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا نِیَّتَهُ؛ فَرَّقَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ فَقْرَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَلَمْ یَأْتِهِ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ مَا کُتِبَ لَهُ، وَمَنْ کَانَتِ الآخِرَةُ نِیَّتَهُ، جَمَعَ اللَّهُ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ غِنَاهُ فِی قَلْبِهِ، وَأَتَتْهُ الدُّنْیَا وَهِیَ رَاغِمَةٌ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی بتقدیم وتأخیر. ورَوى صدره إلى قوله: «لیس بفقیه» أبو داود والترمذی، وحسنه، والنسائی وابن ماجه بزیادة علیهما.
از زید بن ثابت س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی که گفتههای مرا شنیده و آن را به دیگران برساند، چه بسا ناقل فقهی که آن حدیث را به فقیهتر از خود میرساند، چه بسا حامل فقیهی که خود فقیه نیست؛ سه چیز اگر در قلب مؤمنی باشد حقد و کینهتوزی وارد قلبش نخواهد گردید: اخلاص عمل برای خداوند و نصیحت ائمه مسلمین و همراهی با جماعت مسلمانان زیرا دعایشان همه را در بر میگیرد. کسی که تمام همت و تلاشش برای دنیا باشد خداوند شغل و بازرگانیش را پراکنده میسازد و فقرش را در جلو چشمش قرار میدهد. و از دنیا بیشتر از آنچه برای او نوشته شده به دست نمیآورد. و کسی که آخرت نیتش باشد خداوند او را در شغل و بازرگانیش بینیاز میکند و بینیازیش را در قلبش قرار میدهد و دنیا به سوی او میآید درحالیکه او از آن دوری میکند».
152-91- (3) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مالکٍ س قَالَ: خطبنا رَسُولَ اللَّهِ ج بمسجد (الخَیْفِ) من مِنًى فَقَالَ: «نَضَّرَ اللَّهُ امرأً سَمِعَ مَقَالَتِی فَحَفِظَها وَوَعَاهَا([3])، ثم ذهبَ بها إلى مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لیس بفقیهٍ([4])، وَرُبُّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ» الحدیث.
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج در مسجد خیف در سرزمین منی سخنرانی کرده و فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی را که گفتههای مرا میشنود، آنها را حفظ کرده و درک میکند و آن را نزد کسی که نشنیده نقل میکند، چه بسا حامل فقهی که فقیه نیست و چه بسا ناقل فقهی که آن را به فقیهتر از خود نقل میکند».
153-92- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جُبَیْرِ بنِ مُطْعِمٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج ﺑ (الْخَیْفِ) خَیْفِ مِنًى یَقُولُ: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْدًا سَمِعَ مَقَالَتِی فَحَفِظَها وَوَعَاهَا، وَبَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا، فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ لا فِقْهَ لَهُ، وَرُبُّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ، ثَلاثٌ لا یُغِلُّ([5]) عَلَیْهِنَّ قَلْبُ مُؤْمِنٍ: إِخْلاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَالنَّصِیحَةُ لأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَلُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تَحوطُ مَنْ وَرَاءَهُمْ».
رواه أحمد وابن ماجه، والطبرانی فی "الکبیر" مختصراً ومطولاً، إلا أنه قال: "تُحیط"([6]) بیاء بعد الحاء، رووه کلهم عن محمد بن إسحاق عن عبدالسلام([7]) عن الزهری عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه. وله عند أحمد طریق عن صالح بن کیسان عن الزهری، وإسناد هذه حسن.
جبیر بن مطعم س میگوید: در سرزمین منی در مسجد خیف از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند شاد و سعادتمند گرداند شخصی که گفتههای مرا شنیده، آنها را حفظ کرده و درک میکند و آن را نزد کسی که نشنیده نقل میکند؛ چه بسا حامل فقهی که فقیه نیست و چه بسا ناقل فقهی که آن را به فقیهتر از خود نقل میکند. سه چیز اگر در قلب مؤمنی باشد حقد و کینهتوزی وارد قلبش نخواهد گردید: اخلاص در عمل برای خداوند متعال و نصیحت ائمه مسلمین و همراهی با جماعت مسلمانان زیرا دعایشان همه را در بر میگیرد».
154-74- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ النَّبِیَّ ج: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی». قُلنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَنْ خُلَفَاؤُکَ؟ قَالَ: «الَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی یَرْوُونَ أَحَادِیثِی، وَیُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارا، جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده». گفتیم: ای رسول خدا، جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسانی که پس از من میآیند و احادیث مرا روایت نموده و آنها را به مردم میآموزند».
155-75- (2) (ضعیف) وَعَن أبی الرُّدَین قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَجْتَمِعُونَ عَلَى کِتَابِ اللهِ، یَتَعَاطَوْنَهُ بَیْنَهُمْ، إِلَّا کَانُوا أَضْیَافًا لِلَّهِ، وَإِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ حَتَّى یَقُومُوا، أَوْ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ، وَمَا مِنْ عَالِمٍ یَخْرُجُ فِی طَلَبِ عَلْمٍ مَخَافَةَ أَنْ یَمُوتَ؛ أَو انْتِسَاخِهِ مَخَافَةَ أَنْ یَدْرُسَ؛ إِلَّا کَانَ کَالْغَازی الرَّائِحِ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَمَنْ یُبْطِئْ بِهِ عَمَلُهُ، لَا یُسْرِع بِهِ نَسَبُهُ»([8]).
رواه الطبرانی فی "الکبیر" من روایة إسماعیل بن عیاش([9]).
و از ابوالردین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی که با محوریت کتاب الله گردهم آمده و آنرا در بین هم مذاکره میکنند، مهمانان خداوند متعال هستند. و تا زمانی که برخیزند یا به امری دیگر روی آورند، فرشتگان آنها را احاطه میکنند؛ و هیچ عالمی نیست که از ترس مرگ یا ترس از دست دادن علم و کهنه شدن آن نزد وی، برای طلب علم خارج میشود مگر چون مجاهدی است که در راه خدا میجنگد. و هرکس عمل وی او را نجات ندهد، نسب وی نجات دهنده او نخواهد بود».
156-93- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ الله ج: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ، أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ».
رواه مسلم وغیره.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون فرزند آدم بمیرد عملش قطع میشود مگر در سه مورد: صدقهی جاریه یا علمی که از خود به جای گذاشته و دیگران از آن استفاده میکنند یا فرزند صالحی که پس از او مانده و برای وی دعا میکند».
وتقدم هو وما ینتظم فی سِلکه، ویأتی له نظائر فی "نشر العلم" وغیره إن شاء الله تعالى.
حافظ میگوید: کسی که از علم سودمند نسخه برداری میکند اجر و پاداش این کار و اجر و پاداش کسی که آن را میخواند یا از آن نسخه برداری میکند یا پس از او بدان عمل میکند برای او خواهد بود مادامی که خط وی باقی باشد و بدان عمل گردد. و دلیل آن همین حدیث و امثال آن میباشد. و کسی که نسخهبرداری غیر مفیدی انجام دهد که گناه و نافرمانی به دنبال دارد، گناه آن و گناه کسی که آن را میخواند یا از آن نسخه برداری میکند یا بعد از او بدان عمل میکند برای او نیز خواهد بود مادامی که خط وی باقی باشد و بدان عمل گردد. و دلیل آن احادیثی است که پیشتر با این مضمون ذکر گردید: «من سن سنة حسنة..» أو «.. سیئة». والله أعلم».
157-76- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عن أبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ فِی کِتَابٍ؛ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا دَامَ اسْمِی فِی ذَلِکَ الْکِتَابِ».
رواه الطبرانی([10]) وغیره. وروی من کلام جعفر بن محمد موقوفاً علیه، وهو أشبه.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در نامه و نوشتهای بر من درود بفرستد، مادامی که اسم من در آن است، فرشتگان برای او طلب مغفرت میکنند».
158-94- (6) (صحیح) وَعَنْه قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ کَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّدًا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما. وهذا الحدیث قد رُوی عن غیر واحد من الصحابة فی "الصحاح" و"السنن" و"المسانید" وغیرها، حتى بلغ مبلغ التواتر. والله أعلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که عمداً دروغی را به من نسبت دهد پس باید جای خود را در جهنم آماده ببیند».
159-95- (7) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س عَنِ النَّبِىَّ ج قَالَ: «مَنْ حَدَّثَ عَنِّى بِحَدِیثٍ یُرَى([11]) أَنَّهُ کَذِبٌ؛ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ» ([12]).
رواه مسلم وغیره.
از سمره بن جندب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سخنی از من نقل کند که گمان میبرد آن حدیث دروغ است، پس ناقل آن خودش یکی از دروغ گویان میباشد».
160-96- (8) (صحیح) وَعَنِ الْمُغِیرَة س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ کَذِبًا عَلَىَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ، فَمَنْ کَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّدًا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
رواه مسلم وغیره([13]).
از مغیره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دروغ بستن به من مانند دروغ بستن بر دیگری نیست، کسی که عمداً دروغی را به من نسبت دهد پس باید جای خود را در جهنم آماده ببیند».
4- (الترغیب فی مجالسة العلماء)
([1]) قلت: ذکر أبی داود فی هذا الحدیث وهم، فإنه لم یخرجه من حدیث ابن مسعود، وإنما من حدیث زید بن ثابت الآتی بعده.
([2]) یروی بفتح الیاء وضمها، فمن فتح؛ جعله من (الغل): وهو الضغن والحقد، یقول: لا یدخله حقد یزیله عن الحق، ومن ضمَّ؛ جعله من الخیانة، و(الإغلال): الخیانة فی کل شیء. کذا فی "الکواکب الدراری" لابن عروة الحنبلی (1/23/2).
([3]) زاد فی الأصل: "وبلغها من لم یسمعها"، وقد حذفتها لأنها لم ترد فی المخطوطة، ولا فی "المجمع" (1/139)، ولأنه تکرار لا معنى له، وإن جاءت فی طبعة مصطفى عمارة وغیرها.
([4]) الأصل: "لا فقه له"، وکذا فی مطبوعة عمارة، والتصویب من "المجمع" ومخطوطة الظاهریة.
([5]) انظر الحاشیة (2) المتقدمة فی الصفحة السابقة.
([6]) قلت: لا وجه لهذا الإستثناء، فالحدیث فی "کبیر الطبرانی" (1/ 77/41) و (رقم 1541 طبعة أخینا حمدی السلفی) بهذا السیاق الذی ذکره المؤلف، وفیه اللفظ الثانی "تحیط"، وهو لفظ ابن ماجه (3056) وغیره ممن لم یذکرهم المصنف. وأما اللفظ الأول: "تحوط"، فلم أرها، وفی مخطوطة الظاهریة "تحفظ"، والمعنى واحد، ولفظ أحمد: "فإن دعوتهم تکون من ورائه" وهو روایة للطبرانی، وما دام أن السیاق له، فکان یحسن بالمؤلف أن یشیر إلى ذلک، لا یسما واستثناؤه المذکور یشعر القارئ بأن السیاق لیس له. ولذلک فقد أحسن الهیثمی حین أشار إلى ذلک بقوله (1/ 139): "رواه الطبرانی فی "الکبیر" وأحمد"، فقدم من یستحق التأخیر فی الذکر إشارة إلى ما ذکرنا.
([7]) لیس فی إسناد أحمد ذکر لعبدالسلام –وهو ابن أبی الجنوب- وهو روایة الطبرانی هذه، لکنه أثبته فی روایة أخرى عنده (1542).
([8]) الجملة الأخیرة منه جاءت فی حدیث آخر تقدم فی "الصحیح" أول الباب الأول، وفیه أیضاً معنى الجملة الأولى منه.
([9]) قلت: وفوقه راویان لم أعرفهما، و(أبو الردین) نقل الحافظ فی "الإصابة" عن ابن منده أنه قال: "له ذکر فی الصحابة ولم یثبت". ثم ساق الحدیث من روایة الحارث بن أبی أسامة والطبرانی فی "مسند الشامیین". قلت: ثم هو إلى ذلک یبدو أنه غیر معروف، فقد أورده ابن أبی حاتم (4/2/369) بروایة إسماعیل هذه، ولم یذکر فیه جرحاً ولا تعدیلاً، فجزمُ الشیخ الناجی فی "عجالته" (ص20) بأنه صحابی، مما لا وجه له. وأعله الجهلة بـ(إسماعیل) فقط!.
([10]) قلت: فی "الأوسط" برقم (1835- الحرمین) وفیه کذابان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3316).
([11]) قال الناجی (20): "هو بضم الیاء، وذکر بعضهم جواز فتحها"، أی: یظن.
([12]) هو بلفظ الجمع، ورواه أبو نُعیم الأصبهانی فی "مستخرجه على صحیح مسلم" من روایة سمرة بلفظ (الکاذبَین) بالتثنیة. ثم رواه من روایة المغیرة: (الکاذبَین) أو (الکاذبِین) على الشک فیهما".
([13]) قلت: هذا تقصیر، فقد رواه البخاری أیضاً، وفیه عنده جملة فیها "النیاحة" ذکره فی "الجنائز". وهی عند مسلم أیضاً فی موضع آخر، وقد ذکرها المصنف فی أواخر هذا الکتاب، وعزاها إلى الشیخین.