ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
199-120- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکَتَمَهُ؛ أُلْجِمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ».
رواه أبو داود والترمذی وحسنه، وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه" والبیهقی. ورواه الحاکم بنحوه، وقال: "صحیح على شرط الشیخین، ولم یُخرجاه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در مورد علمی [مسالهای در دین] پرسش گردد و آن را کتمان کند، در روز قیامت لگامی از آتش بر دهانش زده میشود».
(صحیح لغیره) وفی روایة لابن ماجه قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یَحْفَظُ عِلْمًا فَیَکْتُمُهُ؛ إِلاَّ أُتِىَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ملجوماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ».
و در روایت ابن ماجه آمده است: «کسی نیست که علمی داشته و آن را کتمان کند، مگر اینکه روز قیامت درحالی میآید که دهانش را با لگامی از آتش بستهاند».
200-121- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِالله بن عَمْرٍو؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ کَتَمَ عِلْمًا؛ أَلْجَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح لا غبار علیه".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس علمی را کتمان کند، خداوند در روز قیامت لگامی از آتش بر دهانش میگزارد».
201-94- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکَتَمَهُ؛ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُلْجَمًا بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ، وَمَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیْرِ مَا یَعْلَمُ، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُلْجَمًا بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ».
رواه أبو یعلى، ورواته ثقات محتج بهم فی "الصحیح" ورواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بسند جید بالشطر الأول فقط([1]).
و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در مورد علمی سوال شود و (با اینکه آنرا میداند) کتمانش کند، روز قیامت درحالی خواهد آمد که با لگامی از آتش بسته شده است. و هرکس در مورد قرآن بدون علم سخن گوید، روز قیامت درحالی خواهد آمد که به لگامی از آتش بسته میباشد».
202-95- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ کَتَمَ عِلْمًا مِمَّا یَنْفَعُ اللَّهُ بِهِ النَّاسَ فِی أَمْرِ الدِّینِ؛ أَلْجَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِن نارِ».
رواه ابن ماجه. قال الحافظ: "وقد رُوی هذا الحدیث دون قوله: "مما ینفعُ اللهُ به" عن جماعة من الصحابة غیر من ذُکر، منهم جابر بن عبدالله، وأنس بن مالک، وعبدالله بن عمرٍو، وعبدالله بن مسعود، وعمرو بن عبسة، وعلی بن طلق وغیرهم".
و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در امر دین علمی را که خداوند به وسیله آن مردم را بهرهمند میکند کتمان نماید، خداوند متعال در روز قیامت با لگامی از آتش او را بسته خواهد کرد».
203-96- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن جَابِرِ بنِ عَبدِالله س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا، فَمَنْ کَتَمَ حَدِیثًا فَقَدْ کَتَمَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ».
رواه ابن ماجه، وفیه انقطاع. والله أعلم.
و از جابر بن عبدالله س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون آخر این امت اول آنرا لعنت کند، (جهل در این زمینه زیاد شود) هرکس حدیثی را [در فضل اول این امت یعنی صحابه و حرمت لعنت کردن آنها] کتمان کند، درحقیقت آنچه را خداوند متعال نازل کرده کتمان کرده است».
204-122- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَثَلُ الَّذِی یَتَعَلَّمُ ثُمَّ لا یُحَدِّثُ بِهِ، کَمَثَلِ الَّذِی یَکْنِزُ الْکَنْزَ ثُمَّ لا یُنْفِقُ مِنْهُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، وفی إسناده ابن لهیعة([2]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال کسی که [علم] میآموزد ولی آن را بیان نمیکند، همانند کسی است که مال را جمعآوری و ذخیره کرده و از آن انفاق نمیکند».
205-97- (4) (ضعیف) وَعَن عَلقَمَةَ بنِ سَعیدِ بنِ عبدالرحمن بن أبزى عن أبیه عن جده قال: خَطَبَ رسولُ الله ج ذاتَ یَومٍ، فَأثنى عَلَى طَوَائِفَ مِنَ المُسلِمین خَیراً، ثُم قَالَ: «مَا بَالُ أقوامٍ لا یُفَقِّهونَ جِیرانَهُم، وَلا یُعلَّمونَهم، وَلا یَعظونَهم، وَلا یأمُرونَهم، وَلا یَنهَونَهم؟! وَمَا بَالُ أَقوام لا یَتَعَلَّمونَ مِن جِیرانِهم، وَلا یَتَفَقَّهون! وَلا یَتَّعظون؟! واللهِ لَیُعلَّمُنَّ قَومٌ جِیرانَهم، ویفقَّهونهم، وَیعِظونَهم، ویأمرونَهم، ویَنْهوْنَهم، ولَیَتَعَلَّمَنَّ قومٌ مِن جِیرانِهم، وَیتَفقَّهون، ویَتَّعِظون، أو لأعاجلَنَّهم العُقوبَة». ثُم نَزَل. فَقَالَ قَومٌ: مَنْ ترونَه عَنى بِهؤلاء؟ قَالَ: «الأشعریین، هُم قُوم فُقَهَاء، وَلَهُم جِیران جُفاةٌ مِن أهلِ المِیاه والأعرابِ». فَبَلَغَ ذَلکَ الأشعَریین، فَأتوْا رَسولَ الله ج فَقَالوا: یَا رَسول الله! ذَکَرتَ قَوماً بِخَیرٍ، وَذَکَرتَنَا بِشَر، فَمَا بَالُنا؟ فَقَالَ: «لَیُعلَّمُنَّ قومٌ جیرانَهمُ ولَیَعِظنَّهم، ولیأمُرُنّهم، ولَیَنهوُنَّهم، ولَیَتَعَلَّمَنَّ قَوم مِن جِیرانِهِم ویتَّعظون ویَتَفقَّهون، أو لأعاجلنَّهم العُقوبَة فِی الدُّنیَا». فَقَالوا: یَا رَسول الله! أَنُفَطَّنُ غیرنَا؟ فأعادَ قَولَه عَلَیهم، فَأعَادوا قولهم: أَنُفَطِّنُ غیرنَا؟ فَقَال ذَلکَ أیضاً. فَقَالوا: أمهِلنا سَنَةً، فأمهِلهُم سَنَةً، لیُفَقِّهونَهم، ویُعلمُونَهم، ویَعظونَهم([3]). ثُم قَرأَ رسولُ الله ج هذه الآیة: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ﴾ الآیة.
رواه الطبرانی فی "الکبیر" عن بکیر بن معروف عن علقمة([4]).
و از علقمه بن سعید بن عبدالرحمن بن ابزی از پدرش از جدش روایت است که میگوید: روزی رسول الله ج به ایراد خطبه پرداخته و از عدهای از مسلمانان به خوبی و نیکی یاد نمود، سپس فرمود: «چه شده عدهای را که به همسایههای خود نمیآموزند و آنان را پند نمیدهند و آنان را به معروف امر و از منکر نهی نمیکنند؟! و چه شده عدهای را که از همسایههایشان چیزی نمیآموزند و از آنان پند نمیگیرند؟! به خدا سوگند یا به همسایههای خود میآموزند و آنان را پند میدهند و ایشان را به معروف امر و از منکر نهی میکنند و نیز عدهی دیگری که از آنها نام برده شد از همسایههایشان میآموزند و به پند و اندرز آنان گوش میدهند یا اینکه بزودی عذاب آنان را فرا خواهد گرفت». سپس از منبر پایین آمدند. پس عدهای گفتند: منظور رسول خدا از این سخنان چه کسی بود؟ گفتند: اشعریها، آنان قومی فقیه هستند و همسایگانی بدخو و جاهل از بادیه نشینان دارند. چون این خبر به اشعریها رسید نزد رسول الله ج آمده و گفتند: ای رسول خدا، گروهی را به خیر و نیکی یاد نمودی و از ما به بدی یاد نمودی، وضع ما چگونه است؟ پس فرمود: «قومی همسایگان خود را آموخته و پند داده و آنان را به معروف امر و از منکر نهی میکند و قومی از همسایگان خود آموخته و به پند و اندرز آنها گوش میدهند یا اینکه عذاب برای آنها در دنیا به تعجیل خواهد افتاد». پس گفتند: ای رسول خدا، آیا منظورتان قومی جز ما میباشد؟ رسول خدا بار دیگر این سخن را برای آنها تکرار نمود. و آنان دوباره آن سوال را بیان کردند و رسول خدا آن سخن را تکرار نمود. سپس گفتند: یکسال به ما فرصت بده؛ پس رسول خدا یکسال به آنها فرصت داد تا همسایگان خود را بیاموزند و آنان را پند و اندرز دهند. سپس رسول الله ج این آیه را خواند: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ﴾ [المائدة: 78] «کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شدند».
206-98- (5) (موضوع) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «تُنَاصَحُوا فِی الْعِلْمِ؛ فَإِنَّ خِیَانَةَ أَحَدِکُمْ فِی عَلِمِهِ أَشَدُّ مِنْ خیانَتِهِ فِی مَالِهِ، وَإِنَّ اللهَ مسَائِلُکُمْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" أیضاً ورواته ثقات، إلا أبا سعد([5]) البقال - واسمه سعید بن المَرزُبان- فیه خلاف یأتی.
و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در مورد علم، یکدیگر را نصیحت و یادآوری کنید چراکه خیانت یکی از شما در علمش بدتر از خیانت وی در مالش میباشد و خداوند از شما (در این زمینه) سوال خواهد کرد».
9- (الترهیب من أن یعلم ولا یعمل بعلمه ویقول ما لا یفعله)
([1]) قلت: الشطر الأول صحیح قطعاً، فقد جاء من حدیث أبی هریرة وابن عمرو، وهما فی "الصحیح"، وفی إسناد أبی یعلى (2585): (عبدالأعلى الثعلبی) وهو ضعیف. وقول الجهلة: "وإسناده صحیح" فهو من تخبیطاتهم، مع أنهم قد رأوا المعلق علیه قد ضعفه تحت الرقم المذکور صراحة، لکن هذا نسی ما کان ذکره تحت رقم (2338) أن "(عبدالأعلى) لم ینفرد بالحدیث.." وزعم أن إسناده صحیح! وقد رددت علیه فی "الضعیفة" (1783)، وبینت ما فیه من الأخطاء فی ثلاثة من رواته، وأن بعضهم ضعیف. وفی ظنی أن هذا الزعم هو الذی تقلده الثلاثة، ولکنهم لجهلهم حتى بالکتابة لم یستطیعوا التعبیر عما قرؤوه من تخریجه السابق المنافی لتحقیقه اللاحق!
([2]) یعنی: وهو ضعیف، ولکنه من روایة ابن وهب عنه عن دراج أبی السمح، عن أبی الهیثم وعبدالرحمن بن حجیرة عن أبی هریرة. وهذا إسناد حسن، لأن ابن لهیعة صحیح الحدیث بروایة ابن وهب، ودراج حسن الحدیث عن ابن حجیرة کما قررته فی المقدمة (ص7)، وله طرق وشواهد یزداد بها قوة، وهی مخرجة فی "الصحیحة" (3479).
([3]) وکذا فی المخطوطة، وفی "المجمع": (ویفطنونهم).
([4]) قلت: بکیر مختلف فیه، لکن (علقمة بن سعید) غیر مترجم فیما عندی من کتب الرجال، فهو العلة.
([5]) الأصل کمطبوعة عمارة: (سعید)، والتصحیح من مخطوطة الظاهریة و"الطبرانی الکبیر" (11/270/11701) وکتب الرجال. أقول هذا تحقیقاً وتصویباً لهذه الکنیة حسب الأصول، وإلا فالصواب أنه (أبو سعید) کما فی روایات حفاظ آخرین، وأنه (عبدالقدوس بن حبیب الکلاعی)، وهذا کذاب یضع الحدیث، کما هو محقق فی "الضعیفة" (783)؛ تحقیقاً لا أظنک واجده فی مکان آخر. ﴿ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾.