اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از ادعای علم و قرآن داشتن

ترهیب از ادعای علم و قرآن داشتن

228-134- (1) (صحیح) عَن أُبَىِّ بْنِ کَعْبٍ س عَنِ النَّبِىِّ ج قَالَ: «قَامَ مُوسَى ÷ خَطِیبًا فِى بَنِى إِسْرَائِیلَ، فَسُئِلَ: أَىُّ النَّاسِ أَعْلَمُ؟ فَقَالَ: أَنَا أَعْلَمُ. فَعَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِذْ لَمْ یَرُدَّ الْعِلْمَ إِلَیْهِ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: إنَّ عَبْدًا مِنْ عِبَادِى بِـ(مَجْمَعِ الْبَحْرَیْنِ) هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ. قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ بِهِ؟ فَقِیلَ لَهُ: احْمِلْ حُوتًا فِى مِکْتَلٍ، فَإِذَا فَقَدْتَهُ فَهْوَ ثَمَّ » (فذکر الحدیث فی اجتماعه بالخَضِر إلی أن قال:)، فَانْطَلَقَا یَمْشِیَانِ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ، لَیْسَ لَهُمَا سَفِینَةٌ، فَمَرَّتْ بِهِمَا سَفِینَةٌ، فَکَلَّمُوهُمْ أَنْ یَحْمِلُوهُمَا، فَعُرِفَ الْخَضِرُ، فَحَمَلُوهُمَا بِغَیْرِ نَوْلٍ([1])، فَجَاءَ عُصْفُورٌ فَوَقَعَ عَلَى حَرْفِ السَّفِینَةِ، فَنَقَرَ نَقْرَةً أَوْ نَقْرَتَیْنِ فِى الْبَحْرِ، فَقَالَ الْخَضِرُ: یَا مُوسَى مَا نَقَصَ([2]) عِلْمِى وَعِلْمُکَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ إِلاَّ کَنَقْرَةِ هَذَا الْعُصْفُورِ فِى هَذَا الْبَحْرِ». فذکر الحدیث بطوله([3]).

ابی بن کعب س از رسول الله ج روایت می‌کند که فرمود: «موسی ÷ بنی اسرائیل را موعظه می‌کرد، از او پرسیدند: داناترین انسان‌ها کیست؟ موسی ÷ گفت: من داناترین انسان‌ها هستم. خداوند او را به خاطر اینکه علم را به خداوند نسبت نداده بود مورد عتاب قرار داد و به او وحی کرد که: بنده‌ای از بندگانم که در «مجمع البحرین» است از تو داناتر می‌باشد. موسی ÷ گفت: پروردگارا، چگونه می‌توانم نزد او بروم؟ به او گفته شد: ماهی‌ای را در زنبیل قرار داده و با خود حمل کن هر جا که ماهی ناپدید شد او را آنجا خواهی دید... (و حدیث را در همراهی او با خضر بیان می‌کند تا اینکه فرمود): آنها در ساحل دریا حرکت کردند و خود کشتی نداشتند؛ کشتی از کنار آنها عبور کرد و آنها از صاحب کشتی خواستند تا ایشان را همراه خود سوار کند. صاحب کشتی خضر را شناخت و بدون کرایه آنها را سوار کرد. در آن اثنا، گنجشکی بر کناره‌ی کشتی نشست و یکی دو بار نوک در آب دریا زد. خضر خطاب به موسی ÷ گفت: علم من و تو از علم خدا نمی‌کاهد مگر همانند مقدار آبی که این گنجشک با نوکش از آب دریا برداشت».

وفی روایة: «بَیْنَمَا مُوسَى یَمْشِی فِى مَلإٍ مِنْ بَنِى إِسْرَائِیلَ، إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ: هَلْ تَعْلَمُ أَحَدًا أَعْلمَ مِنْکَ؟ قَالَ مُوسَى: لاَ. فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى: بَلْ عَبْدُنَا الْخَضِرُ([4]). فَسَأَلَ مُوسَى السَّبِیلَ إِلَیهِ» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم وغیرهما.

و در روایتی آمده است: «درحالی‌که موسی در میان جمعی از بنی اسرائیل راه می‌رفت، مردی آمد و به او گفت: آیا کسی داناتر از خود می‌شناسی؟ موسی ÷ پاسخ داد: خیر. پس خداوند به موسی وحی کرد: بلکه بنده ما خضر از تو داناتر می‌باشد و موسی راه رسیدن به او را از خداوند درخواست کرد.

229-135- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ عُمَرَ بن الخطاب س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَظْهَرُ الإسلامُ حَتَّى تَختَلِفَ التُّجارُ فی الْبَحْرَ، وَحَتَّى تَخوضَ الخَیْلُ فِی سَبِیلِ اللهِ، ثُمَّ یَظْهَرُ قَوْمٌ یَقْرَؤُونَ الْقُرْآنَ، یَقُولُونَ: مَنْ أَقْرَأُ مِنَّا؟ مَنْ أَعْلَمُ مِنَّا؟ مَنْ أَفْقَهُ مِنَّا؟»، ثُمَّ قَالَ لأصحابه: «هَلْ فِی أُولَئِکَ مِنْ خَیْرٍ؟». قَالُوا: الله ورسوله أعلم. قَالَ: «أُولَئِکَ منکم مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ، أُولَئِکَ هم وَقُودُ النَّارِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" والبزار بإسناد لا بأس به.

از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چنان اسلام آشکار می‌گردد که تجار دریاها را زیر پاگذاشته و اسب‌ها در راه خدا می‌تازند؛ بعد از آن گروهی آشکار می‌گردند که قرآن را تلاوت می‌کنند و می‌گویند چه کسی از ما قاری‌تر؟ و چه کسی از ما داناتر؟ و چه کسی از ما فقیه‌تر می‌باشد؟ سپس رسول الله ج به یارانش فرمود: آیا در آنها خیری وجود دارد؟ گفتند: الله و رسولش داناترند. فرمود: اینها از شما و از این امت می‌باشند. و اینان افروزینه‌های جهنم‌اند».

0-136- (3) (حسن لغیره) ورواه أبو یعلى والبزار والطبرانی أیضاً من حدیث العباس بن عبدالمطلب.

230-137- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ [أُمِّ الْفَضْلِ أُمِّ] ([5]) عَبْدِالله بن عَبَّاسٍ ب عَنْ رَسُولِ الله ج: أَنَّهُ قَامَ لَیْلَةً بِمَکَّةَ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ؟ (ثَلاثَ مَرَّاتٍ)». فَقَامَ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ -وکان أوّاها([6])- فَقَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ، وَحَرَّضْتَ، وَجَهَدْتَ، وَنَصَحْتَ. فَقَالَ: «لَیَظْهَرَنَّ الإِیمَانُ حَتَّى یُرَدَّ الْکُفْرُ إِلَى مَوَاطِنِهِ، وَلَتُخاضَنَّ الْبِحَارُ بِالإِسْلامِ، وَلَیَأْتِیَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَتَعَلَّمُونَ فِیهِ الْقُرْآنَ، یَتَعَلَّمُونَهُ وَیَقْرَؤُونَهُ، ثُمَّ یَقُولُونَ: قَدْ قَرَأْنَا وَعَلِمْنَا، فَمَنْ ذَا الَّذِی هُوَ خَیْرٌ مِنَّا؟ فَهَلْ فِی أُولَئِکَ مِن خیرٍ؟». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَنْ أُولَئِکَ؟ قَالَ: «أُولَئِکَ مِنکم، وأُولَئِکَ هم وَقُودُ النَّارِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وإسناده حسن -إن شاء الله تعالى-.

از ام فضل مادر عبدالله بن عباس ب روایت است که پیامبر ج فرمودند: «در یکی از شب‌ها در مکه بلند شده و سه بار تکرار کردم: پروردگارا! آیا ابلاغ نمودم؟ عمر بن خطاب س که بسیار دعا می‌کرد، گفت: بله؛ و تشویق و تلاش و نصیحت نمودی؛ رسول الله ج فرمود: «ایمان چنان آشکار می‌گردد که کفر را به جایگاهش بر می‌گرداند و با اسلام دریاها را زیر پا می‌گذارید و زمانی بر مردم می‌آید که قرآن را می‌آموزند و به دیگران یاد داده و آن را می‌خوانند، سپس می‌گویند: قرآن را خوانده و آنچه در آن است یاد گرفتیم، چه کسی بهتر از ما است؟ آیا در آنها خیری وجود دارد؟». گفتند: ای رسول الله ج، اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنها از شما بوده و افروزینه‌های جهنم می‌باشند».

231-112- (1) (ضعیف) وَعَن مُجاهدٍ [عَنِ] ([7]) ابنِ عُمَرَ ب -لا أعلمه إلا- عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: إِنِّی عَالِمٌ، فَهُوَ جَاهِلٌ».

رواه الطبرانی عن لیث - هو ابن أبی سُلَیم- عنه، وقال: «لا یُروى عن النبی ج إلا بهذا الإسناد». (قال الحافظ): «وستأتی أحادیث تُنتظمُ فی سلک هذا الباب؛ فی الباب بعده إن شاء الله تعالى».

و از مجاهد از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید من عالم هستم، جاهل است».

11- (الترهیب من المراء والجدال والمخاصمة والمحاججة والقهر والغلبة([8]) والترغیب فی ترکه للمحق والمبطل)



([1]) أی: بغیر أجر ولا جُعل.

([2]) و در روایت بخاری آمده است: «مَا عِلْمِی وَعِلْمُکَ فِی جَنْبِ عِلْمِ اللَّهِ إِلَّا کَمَا أَخَذَ هَذَا الطَّائِرُ بِمِنْقَارِهِ مِنَ البَحْرِ»: «علم من و علم تو در کنار علم خداوند جز به اندازهی آبی نیست که این پرنده با منقارش از دریا برداشت». این روایت مراد از روایت مورد نظر در کتاب را بیان میکن؛ اینکه قطعا ظاهر آن مراد نیست چراکه علم الهی مطلقا نقص نمیپذیرد.

([3]) قلت: وهو فی کتابی "مختصر صحیح الإمام البخاری" (65- التفسیر/ 18- سورة/ 3- باب)- وقد تم تألیفه منذ بضع سنین، کما تم طبع المجلد الأول والثانی منه، یسّر الله نشر باقیه قریباً، والروایة الأخرى فیه برقم (56).

([4]) قال الناجی (23): «کذا وقع عند مسلم معرَّفاً؛ ووقع عند البخاری منکَّراً، وکلاهما واضح؛ وقد قررت نبوّته، وذکرت القائلین بها من المتقدمین والمتأخرین وأتْباع المذاهب الأربعة ضمن جواب حافل فی (إلیاس)».

([5]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "معجم الطبرانی الکبیر" (25/27-28)، وفی "مجمع الزوائد" (1/186): "أم الفضل وعبدالله.."! وهو خطأ مطبعی، وقال: "ورجاله ثقات؛ إلا أن (هند بنت الحارث الخثعمیة) التابعیة؛ لم أر من وثقها ولا جرحها"! قلت: ذکرها ابن حبان فی "الثقات" (5/ 517)، وخرجت حدیثها هذا فی "الصحیحة" (3230)، وقویته بحدیث عمر بن الخطاب، والعباس بن عبدالمطلب اللذین قبله.

([6]) (الأوّاه): المتأوِّه: المتضرع. وقیل: هو الکثیر البکاء، وقیل: الکثیر الدعاء، کما فی "النهایة". والقول الأخیر هو أحد الأقوال التی قیلت فی تفسیر قوله تعالى: ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ [التوبة: 114]، وهو الذی اختاره ابن جریر. انظر: "تفسیر ابن کثیر" (2/ 394-395).

([7]) سقطت من الأصل واستدرکتها من المخطوطة وغیرها. ثم إن ظاهر إطلاق المصنف العزو للطبرانی یعنی أنه فی "المعجم الکبیر" له، ولیس کذلک، وإنما أخرجه فی "المعجم الأوسط". وهو مخرج فی "الضعیفة" (5588).

([8]) (المراء): الجدال، والتماری، والمماراة: المجادلة على مذهب الشک والریبة، ویقال للمناظرة: مماراة؛ لأن کل واحد منهما یستخرج ما عند صاحبه، ویمتریه کما یمتری الحالب اللبن من الضرع. و(المریة): التردد فی الأمر. و(المخاصمة): المنازعة، یقال خاصمه أی: نازعه. و(المحاجَّة): المغالبة.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد