ترغیب و تشویق در اذان و آنچه در فضل آن آمده است
350-231- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ قَالَ رَسُول اللَّهِ ج: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی النِّدَاءِ وَالصَّفِّ الأَوَّلِ، ثُمَّ لَمْ یَجِدُوا إِلَّا أَنْ یَسْتَهِمُوا عَلَیْهِ لاَسْتَهَمُوا، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی التَّهْجِیرِ لاَسْتَبَقُوا إِلَیْهِ، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی العَتَمَةِ وَالصُّبْحِ، لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا».
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر مردم بدانند که در اذان و صف اول چه مزیتی است، اگر راهی جز قرعهکشی برای آن نمییافتند، برای آن قرعه کشی میکردند. و اگر میدانستند که در زود رفتن به مسجد چه مزیتی است، در رفتن بسوی آن مسابقه میدادند و اگر بدانند که چه مزیتی در نماز عشا و صبح است، همانا اگر به خزیدن هم میبود، در آن حاضر میشدند».
قوله: (لاستهموا) أی: لاقترعوا، و(التهجیر): هو التبکیر إلى الصلاة.
351-157- (1) (ضعیف) وَعَن أبی سَعیدٍ الخُدری س أَنَّ رَسولَ الله ج قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی التَّأْذِینِ لَتَضَارَبُوا عَلَیْهِ بِالسُّیُوفِ».
رواه أحمد وفی إسناده ابن لهیعة.
و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اگر مردم پاداش اذان گفتن را میدانستند به خاطر اذان دادن بر یکدیگر شمشیر میکشیدند».
352-232- (2) (صحیح)
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی صَعْصَعَةَ([1]):أَنَّ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ س قَالَ لَهُ: إِنِّی أَرَاکَ تُحِبُّ الغَنَمَ وَالبَادِیَةَ، فَإِذَا کُنْتَ فِی غَنَمِکَ، أَوْ بَادِیَتِکَ، فَأَذَّنْتَ للصَّلاَةِ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنِّدَاءِ، فَإِنَّهُ: «لاَ یَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ المُؤَذِّنِ، جِنٌّ وَلاَ إِنْسٌ وَلاَ شَیْءٌ، إِلَّا شَهِدَ لَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ».
قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج.
از عبد الله بن عبد الرحمن بن ابو صعصعه س روایت است که ابو سعید خدری س به او گفت: میبینم که گوسفند و صحرا را دوست میداری، پس هر وقت با گوسفندانت یا در صحرا بودی و برای نماز اذان گفتی، صدایت را بلند کن؛ زیرا جن و انس و هر چیز دیگری که صدای مؤذن را میشنوند در روز قیامت برای او گواهی میدهند. ابوسعید س گفت: این سخن را از رسول الله ج شنیدم.
رواه مالک والبخاری والنسائی وابن ماجه وزاد: "وَلا حَجَرٌ وَلَا شَجَرٌ إلا شهِدَ لَه".
«و هیچ سنگ و درختی نیست مگر اینکه برای او شهادت میدهند».
(صحیح) وَابن خُزَیمَة فِی "صَحیحه" وَلَفظه: قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَا یَسْمَعُ صَوْتَهُ شَجَرٌ، وَلَا مَدَرٌ، وَلَا حَجَرٌ، وَلَا جِنٌّ، وَلَا إِنْسٌ إِلَّا شَهِدَ لَهُ».
شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «صدای او را هیچ درخت و ریگزار و سنگ و جن و انسانی نمیشنود، مگر اینکه برای او شهادت میدهند».
353-233- (3) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ قَالَ رَسول الله ج: «یُغْفَرُ لِلْمُؤَذِّنِ مُنْتَهَى أَذَانِهِ، وَیَسْتَغْفِرُ لَهُ کُلُّ رَطْبٍ وَیَابِسٍ سَمِعَهُ».
رواه أحمد بإسناد صحیح، والطبرانی فی "الکبیر"([2]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا جایی که صدای اذان میرسد، برای مؤذن بخشوده میشود و هر تَر وخشکی که آن را بشنود، برایش طلب بخشش میکند».
354-234- (4) (حسن صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْمُؤَذِّنُ یُغْفَرُ لَهُ مَدَى صَوْتِهِ، وَیُصَدِّقُهُ کُلُّ رَطْبٍ وَیَابِس».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تا جایی که صدای اذان میرسد، برای مؤذن بخشوده میشود و هر تَر و خشکی او را تصدیق میکند».
رواه أحمد واللفظ له وأبو داود وابن خزیمة فی "صحیحه" وعندهما: «وَیَشْهَدُ لَهُ کُلُّ رَطْبٍ وَیَابِسٍ».
«و هر تَر و خشکی برای او شهادت میدهد».
(صحیح) والنسائی وزاد فیه: «وَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ صَلَّى مَعَهُ»([3]).
«و به او مثل اجر کسی که با او نماز میخواند داده میشود».
(حسن صحیح) وَابن ماجه وَعِندَه: «یُغْفَر له مَدَّ صوتِه، ویستغفرُ له کلُّ رَطبٍ ویابس».
«تا جایی که صدای او میرسد برای او بخشوده میشود و هر تَر و خشکی برای او طلب آمرزش میکند».
(حسن صحیح) وَابن حَبان فِی صَحیحه وَلفظه: «الْمُؤَذِّنُ یُغْفَرُ لَهُ مَدَّ صَوْتِهِ وَیَشْهَدُ لَهُ کُلُّ رَطْبٍ وَیَابِسٍ، وَشَاهِدُ([4]) الصَّلَاةِ یُکْتَبُ لَهُ خَمْسٌ وَعِشْرِونَ حَسَنَةً، وَیُکَفَّرُ عَنْهُ مَا بَیْنَهُمَا»([5]).
«تا جایی که صدای مؤذن میرسد، برایش بخشوده میشود. و هر تَر و خشکی برای او شهادت میدهند. و فردی که در نماز جماعت حاضر میشود، برای او بیست و پنج درجه ثواب نوشته میشود و گناهان بین آن دو بخشیده میشود».
قال الخطابی رحمه الله: "مدى الشیء غایته والمعنى أنه یستکمل مغفرة الله تعالى إذا استوفى وسعه فی رفع الصوت فیبلغ الغایة من المغفرة إذا بلغ الغایة من الصوت"([6]). قال الحافظ رحمه الله: "ویشهد لهذا القول روایة من قال: «یغفر له مد صوته» بتشدید الدال أی بقدر مدَّه صوته". قال الخطابی رحمه الله: "وفیه وجه آخر وهو أنه کلام تمثیل وتشبیه، یرید أن المکان الذی ینتهی إلیه الصوت لو یقدر أن یکون ما بین أقصاه وبین مقامه الذی هو فیه ذنوب تملأ تلک المسافة[لـَ] غفرها الله"([7]) انتهى.
355-235- (5) (صحیح لغیره) عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س أَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى الصَّفِّ الْمُقَدَّمِ، وَالْمُؤَذِّنُ یُغْفَرُ لَهُ مَدی صَوْتِهِ وَیُصَدِّقُهُ مَنْ سَمِعَهُ مِنْ رَطْبٍ وَیَابِسٍ، وَلَهُ [مِثْلُ] أَجْرِ مَنْ صَلَّى مَعَهُ».
رواه أحمد والنسائی بإسناد حسن جیّد.
از براء بن عازب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند و فرشتگانش بر صف اول درود میفرستند و مؤذن تا جایی که صدایش میرسد برای او بخشوده میشود. و هر تَر و خشکی او را تصدیق میکند و به او مثل اجر کسی که با او نماز میخواند پاداش داده میشود».
0-236- (6) (صحیح لغیره) وَرِوَاهُ الطَّبَرانِی عَن أبی أمَامَة وَلَفظه قَالَ: قَالَ رَسولُ الله ج: «الْمُؤَذِّنُ یُغْفَرُ لَهُ مُدَّ صَوْتِهِ، وَأجرُهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ صَلَّى مَعَهُ».
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مؤذن تا جایی که صدایش میرسد، برای او بخشوده میشود. و به او مثل اجر کسی که با او نماز میخواند پاداش داده میشود».
356-158- (2) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَدُ الرَّحْمَنِ فَوْقَ رَأْسِ الْمُؤَذِّنِ، وَإِنَّهُ لَیُغْفَرُ لَهُ مَدَى صَوْتِهِ، أَیْنَ بَلَغَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «دست خداوند رحمن بالای سر موذن است و تا جایی که صدای وی برسد، مورد مغفرت و آمرزش قرار میگیرد».
357-237- (7) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْإِمَامُ ضَامِنٌ([8]) وَالْمُؤَذِّنُ مُؤْتَمَنٌ، اللَّهُمَّ أَرْشِدِ الْأَئِمَّةَ وَاغْفِرْ لِلْمُؤَذِّنِینَ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «امام ضامن و مؤذن نگهبان و امانتدار است. خدایا! امامان را هدایت کن و مؤذنین را ببخش».
(صحیح) وَابن خُزَیمَة وَابن حَبان فِی "صَحیحیهما" إلا أنَّهما قَالَا: «فَأَرْشَدَ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ، وَغَفَرَ للْمُؤَذِّنِینَ».
«پس خداوند امامان را هدایت کند و مؤذنین را ببخشاید».
ولابن خزیمة روایة کروایة أبی داود. وفی أخرى له: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُؤَذِّنُونَ أُمَنَاءُ، وَالْأَئِمَّةُ ضُمَنَاءُ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤَذِّنِینَ وَسَدِّدِ الْأَئِمَّةَ([9]) (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ)».
رسول الله ج فرمودند: «مؤذنان امانتدار و امامان ضامن هستند. خدایا! مؤذنین را ببخش و امامان را استوار و ثابت قدم بفرما!». (و این را سه بار تکرار نمودند).
0-238- (8) (صحیح) ورواه أحمد من حدیث أبی أمامة بإسناد حسن.
358-239- (9) (صحیح لغیره) وَعَن عَائِشَةَ ل قَالَت: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْإِمَامُ ضَامِنٌ، وَالْمُؤَذِّنُ مُؤْتَمَنٌ، فَأَرْشَدَ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ، وَعَفَا عَنِ الْمُؤَذِّنِینَ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از عایشه ل روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «امام ضامن و مؤذن نگهبان و امانتدار است. پس خداوند متعال امامان را هدایت کند و مؤذنین را ببخشاید».
359-240- (10) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا نُودِیَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَأذِینَ، فَإِذَا قُضِیَ الأَذَانُ أَقْبَلَ، فَإِذَا ثُوِّبَ أَدْبَرَ، فَإِذَا قُضِیَ التَّثْوِیبُ، أَقْبَلَ حَتَّى یَخْطُرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ مِن قَبلُ، حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ مَا یَدْرِی کَمْ صَلَّى».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که برای نماز اذان گفته میشود، شیطان درحالیکه از خود بادی خارج میکند، پشت کرده و میرود تا صدای اذان را نشنود. و چون اذان تمام شود برمیگردد و هنگام اقامه پشت میگرداند و بعد از اتمام اقامه بازگشته تا نمازگزار را وسوسه نموده و بگوید: فلان چیز را بیاد آور، فلان چیز را بیاد آور؛ درحالیکه قبل از این آن چیزها را فراموش کرده بود؛ و چنان او را سرگرم میکند تا جاییکه فرد نمیداند چند رکعت نماز خوانده است».
رواه مالک والبخاری ومسلم وأبو داود والنسائی. قال الخطابی رحمه الله: "التثویب هنا الإقامة والعامة لا تعرف التثویب إلا قول المؤذن فی صلاة الفجر: "الصلاة خیر من النوم"([10])، ومعنى (التثویب): الإعلام بالشیء والإنذار بوقوعه وإنما سمیت الإقامة تثویبا لأنه إعلام بإقامة الصلاة والأذان إعلام بوقت الصلاة"([11]).
360-241- (11) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسولَ الله ج یَقُولُ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ إِذَا سَمِعَ النِّدَاءَ بِالصَّلَاةِ ذَهَبَ حَتَّى یَکُونَ مَکَانَ الرَّوْحَاءِ» قَالَ الرَّاوی: وَ (الرَّوْحَاءِ) مِنَ الْمَدِینَةِ عَلَی سِتَّةٌ وَثَلَاثینَ مِیلًا.
رواه مسلم.
از جابر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «شیطان هنگامی که صدای اذان نماز را بشنود، به اندازهی دوری سرزمین روحاء دور میگردد».
راوی میگوید: فاصلهی روحاء از مدینه سی و شش میل است.
361-242- (12) (صحیح) وَعَن مُعَاوِیَةُ س قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «الْمُؤَذِّنُونَ أَطْوَلُ النَّاسِ أَعْنَاقًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه مسلم.
از معاویه س روایت شده که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مؤذنین، سربلندترین مردم در روز قیامت هستند». (بلندترین گردن را از میان مردم دارا هستند.)
0-243- (13) (حسن صحیح) ورواه ابن حبان فی «صحیحه» من حدیث أبی هریرة س.
362-159- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أنَس بن مالک س قَالَ: قَالَ رَسولُ الله ج: «لَوْ أَقْسَمْتُ لَبَرَرَتُ، وَإِنَّ أَحَبَّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ لَرُعَاةُ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ -یَعْنِی: الْمُؤَذِّنِینَ- وَإِنَّهُمْ لَیُعْرَفُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِطُولِ أَعْنَاقِهِمْ».
رواه الطبرانی فی الأوسط.
و از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اگر سوگند یاد کنم بری خواهم شد. همانا محبوبترین بندگان نزد خداوند متعال موذنین هستند. و آنها در روز قیامت با بلندی گردنهایشان شناخته میشوند».
363-244- (14) (صحیح لغیره) وَعَن ابن أبی أوفى س أنَّ النَّبِی ج قَالَ: «إنَّ خیارَ عِبادِ اللهِ الَّذینَ یُرَاعونَ الشَّمسَ وَالقَمَرَ والنُّجومَ لِذِکرِ الله».
رواه الطبرانی - واللفظ له- والبزار والحاکم وقال "صحیح الإسناد". ثم رواه موقوفا وقال "هذا لا یفسد الأول لأن ابن عیینة حافظ وکذلک ابن المبارک" انتهى. ورواه أبو حفص بن شاهین وقال: "تفرد به ابن عیینة عن مسعر وحدث به غیره، وهو حدیث غریب صحیح"([12]).
از ابن ابی أوفی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین بندگان خدا، کسانی هستنند که برای یاد خدا حرکات خورشید و ماه را مراقبت میکنند».
364-160- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ الْمُؤَذِّنِینَ وَالْمُلَبِّینَ یَخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ، یُؤَذِّنُ الْمُؤَذِّنُ، وَیُلَبِّی الْمُلَبِّی».
رواه الطبرانی فی" الأوسط".
و از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «موذنین و لبیک گویان درحالی از قبرهایشان خارج میشوند که موذن اذان میدهد و لبیکگو لبیک میگوید».
365-161- (5) (ضعیف) وَعَنْ عَبدِ الله ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ عَلَى کُثْبَانِ([13]) المِسْکِـ -أُرَاهُ قَالَ: یَوْمَ القِیَامَةِ- زَادَ فِی روایة: یَغْبِطُهُمُ الأَوَّلُونَ وَالآخِرُونَ([14])- عَبْدٌ أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِیهِ، وَرَجُلٌ أَمَّ قَوْمًا وَهُمْ بِهِ رَاضُونَ، وَرَجُلٌ یُنَادِی بِالصَّلَوَاتِ الخَمْسِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ».
رواه أحمد والترمذی من روایة سفیان عن أبی الیقظان عن زاذان عنه وقال: "حدیث حسن غریب".
قال الحافظ: "وأبو الیقظان واه وقد روى عنه الثقات واسمه عثمان بن قیس. قاله الترمذی. وقیل: عثمان بن عمیر، وقیل: عثمان بن أبی حُمید، وقیل: غیر ذلک".
و از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سه نفر بر تپههایی از مشک هستند. –و به نظرم گفت در روز قیامت- و در روایتی علاوه بر این آمده است: که اولین و آخرین انسانها به آنها غبطه میخورند: بندهای که حق الله و حق سرپرستش را ادا نماید و کسی که قومی را پیشواست و آنها از او راضی هستند. و کسی که در هر روز برای نمازهای پنجگانه اذان میدهد».
(ضعیف) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد لا بأس به([15])، ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَهُولُهُمُ الْفَزَعُ الأَکبَر، وَلَا ینَالُهُمُ الْحِسَابُ، عَلَى کَثِیبٍ مِنْ مِسْکٍ حَتَّى یُفْرَغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ الخَلَائِقِ: رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، وَأَمَّ بِهِ قَوْمًا وَهُمْ بِهِ رَاضُونَ، وَدَاعٍ یَدْعُو إِلَى الصَّلَاةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، وَعَبْدٌ أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ رَبِّهِ، وَفِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ مَوَالِیهِ».
و طبرانی در «الأوسط» و «الصغیر» با اسنادی که در آن اشکالی نیست این حدیث را روایت کرده و لفظ آن چنین است: رسول خدا ج فرمودند: «سه دستهاند که هول و هراس روز قیامت آنان را به وحشت نمیاندازد و محاسبه نخواهند داشت؛ آنها بر تپهای از مشک هستند تا اینکه حسابرسی مردم به پایان میرسد. کسی که برای کسب رضایت خداوند قرآن میخواند و قومی را پیشواست و آنها از وی راضی هستند. و دعوتگری که برای رضای خداوند به سوی نماز دعوت میکند (موذن) و بندهای که در ارتباط خود و پروردگارش و او و سرپرستش نیکوکار باشد».
(ضعیف جداً) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" ولفظه: عَن ابن عُمَر ب قَالَ: لَو لَم أسمَعُهُ مِن رَسول الله ج إِلَّا مَرَّةً وَمَرَّةً وَمَرَّةً، -حَتّى عَدَّ سَبعَ مَرَّاتٍ- لَما حدَّثتُ به، سمعتُ رَسُول الله ج یَقُولُ: «ثَلَاثَةٌ عَلَى کُثبَانِ المِسک یَومَ القِیَامَة، لَا یَهُولُهُمُ الفَزعُ، وَلَا یَفزَعُونَ حِینَ یَفزَعُ الناسُ: رَجُلٌ عَلِمَ القُرآنَ فَقَامَ یَطلُبُ بِهِ وَجهَ اللهِ وَمَا عِندَهُ، وَرَجُلٌ نَادَى فِی کُلّ یَومٍ وَلَیلَةٍ خَمسَ صَلَوَاتٍ یَطلُبُ وَجهَ الله وَمَا عِندَهُ، وَمَملُوک لَم یَمنَعُهُ رِقُّ الدُّنیَا مِن طَاعَة رَبِّه».
و این حدیث را طبرانی در «الکبیر» روایت کرده است و لفظ آن چنین است: از ابنعمر ب روایت است که میگوید: اگر بارها این روایت را از رسول خدا ج نمیشنیدم آنرا روایت نمیکردم. از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «در روز قیامت سه نفر بر تپهای از مشک میباشند؛ هول و هراس آن روز ایشان را به وحشت نمیاندازد و زمانی که مردم در وحشت هستند، آنان وحشتی ندارند: کسی که قرآن را برای کسب رضای خداوند و پاداش نزد او بیاموزد. و کسی که جهت کسب رضای خداوند و پاداش نزد او در هر شبانه روز پنج بار برای نمازها اذان گوید. و بردهای که بردگی در دنیا او را از اطاعت آقایش باز ندارد».
366-245- (15) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س سَمِعَ النَّبِیُّ ج رَجُلًا وَهُوَ فِی مَسِیرٍ لَهُ یَقُولُ: (اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ)، فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ج: «عَلَى الْفِطْرَةِ» فَقَالَ: (أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) قَالَ: «خَرَجَ مِنَ النَّارِ». فَاسْتَبَقَ الْقَوْمَ إِلَى الرَّجُلِ، فَإِذَا رَاعِی غَنَمٍ حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ فَقَامَ یُؤَذِّنُ.
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([16])، وهو فی مسلم بنحوه.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج در راهی صدای مردی را شنیدند که میگوید: الله اکبر، الله اکبر! فرمود: «او بر فطرت است». آن مرد گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». فرمود: «از جهنم خارج گردید». قوم به سوی آن مرد شتابیدند که چوپانی را دیدند که در وقت نماز ایستاده و اذان میگوید».
367-246- (16) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَة س قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَامَ بِلَالٌ یُنَادِی، فَلَمَّا سَکَتَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قَالَ مِثْلَ هَذَا یَقِینًا دَخَلَ الْجَنَّةَ».
رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که میگوید: ما با رسول الله ج بودیم که بلال اذان گفت، هنگامی که اذان را تمام نمود رسول الله ج فرمود: «کسی که مثل این کلمات را با یقین بگوید، وارد بهشت میگردد».
368-162- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَقَالَ: عَلِّمْنِی أَوْ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ، قَالَ: «کُنْ مُؤَذِّنًا». قَالَ: لَا أَسْتَطِیعُ. قَالَ: «کُنْ إِمَامًا». قَالَ: لَا أَسْتَطِیعُ. قَالَ: «فَقُمْ بِإِزَاءِ الْإِمَامِ».
رواه البخاری فی "تاریخه" والطبرانی فی "الأوسط".
و از ابن عباس ب روایت است که میگوید: مردی نزد رسول خدا ج آمده و گفت: عملی به من بیاموز یا مرا به آن راهنمایی کن که وارد بهشتم کند. فرمود: «موذن باش»؛ وی گفت: نمیتوانم. فرمود: «امام باش»؛ گفت: نمیتوانم؛ فرمود: «پس روبروی امام بایست».
369-163- (7) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُؤَذِّنُ الْمُحْتَسِبُ کَالشَّهِیدِ الْمُتَشَحِّطِ فِی دَمِهِ، یَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ مَا یَشْتَهِی بَیْنَ الْأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «موذنی که با نیت اجر و پاداش اذان میدهد مانند شهیدی است که به خون خود آغشته شده و از خداوند متعال آنچه بین اذان و اقامه خواسته میشود، آرزو دارد».
370-164- (8) (ضعیف) ورواه فی الکبیر عَنِ عبد الله ابْنِ عَمروٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الْمُؤَذِّنُ الْمُحْتَسِبُ کَالشَّهِیدِ الْمُتَشَحِّطِ فِی دَمِهِ، إِذَا مَاتَ لَمْ یُدَوَّدْ فِی قَبْرِهِ».
وفیهما إبراهیم بن رستم وقد وثِّق.
و طبرانی در «الکبیر» این حدیث را روایت کرده است: از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «موذنی که به امید اجر و پاداش اذان گوید چون شهیدی است که در خون خود آغشته شده و چون بمیرد گزندی به او در قبرش نمیرسد».
371-165- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا أُذِّنَ فِی قَرْیَةٍ أَمَّنَهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَل مِنْ عَذَابِهِ ذَلِکَ الْیَوْمَ».
رواه الطبرانی فی "معاجیمه الثلاثة".
و از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون در مکانی اذان داده شود، در آن روز خداوند متعال آنجا را از عذاب خود مصون میدارد».
0-166- (10) (ضعیف) وَرواهُ فِی الکَبِیر مِن حَدیث مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ وَلَفظهُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّمَا قَوْمٍ نُودِیَ فِیهِمْ بِالْأَذَانِ صَبَاحًا إِلَّا کَانُوا فِی أَمَانِ اللهِ حَتَّى یُمْسُوا، وَأَیُّمَا قَوْمٍ نُودِیَ عَلَیْهِمْ بِالْأَذَانِ مَسَاءً إِلَّا کَانُوا فِی أَمَانِ اللهِ حَتَّى یُصْبِحُوا».
و طبرانی در «الکبیر» این حدیث را از معقل بن یسار روایت نموده که لفظ آن چنین است: رسول خدا ج فرمودند: «هر قومی که صبحگاه صدای اذان در میان آنها منتشر باشد در امان خداوند میباشند تا اینکه شب فرارسد. و هر قومی که شبانگاه صدای اذان در میان آنها بلند باشد تا فرارسیدن صبح در امان خداوند متعال خواهند بود».
372-247- (17) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «یَعْجَبُ رَبُّکَ مِنْ رَاعِی غَنَمٍ فِی رَأْسِ شَظِیَّةِ لِلْجَبَلِ یُؤَذِّنُ بِالصَّلَاةِ وَیُصَلِّی، فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی هَذَا یُؤَذِّنُ وَیُقِیمُ الصَّلَاةَ، یَخَافُ مِنِّی، قَدْ غَفَرْتُ لِعَبْدِی وَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ».
رواه أبو داود والنسائی([17]).
از عقبه بن عامر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «پروردگارت تعجب میکند از چوپان گوسفندانی که بر قلهی کوه، برای نماز اذان میگوید و نماز میخواند. پس خداوند میفرمایند: به بندهام نگاه کنید! او اذان میگوید و نماز را بر پا میدارد و از من میترسد؛ بدرستی که بندهام را بخشیدم و او را وارد بهشت نمودم».
(الشظیة): بفتح الشین وکسر الظاء معجمتین وبعدهما یاء مثناة تحت مشددة وتاء تأنیث هی القطعة تنقطع من الجبل ولم تنفصل منه.
373-248- (18) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ أَذَّنَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ سَنَةً، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَکُتِبَ لَهُ بِتَأْذِینِهِ فِی کُلِّ یَومٍ سِتُّونَ حَسَنَةً، وَبِکُلِّ إِقَامَةٍ ثَلَاثُونَ حَسَنَةً».
رواه ابن ماجه والدارقطنی والحاکم وقال "صحیح على شرط البخاری". قال الحافظ: "وهو کما قال، فإن عبد الله بن صالح کاتب اللیث وإن کان فیه کلام فقد روى عنه البخاری فی (الصحیح)([18]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که دوازده سال اذان بگوید، بهشت بر او واجب میگردد. و با هر اذان برای او شصت حسنه و با هر اقامه برای او سی حسنه نوشته میشود».
374-167- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَذَّنَ مُحْتَسِبًا سَبْعَ سِنِینَ، کَتَبَ (اللَّهُ)([19]) لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ».
رواه ابن ماجه والترمذی وقال: «حدیث غریب».
و از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس با امید اجر و پاداش هفت سال اذان گوید، خداوند متعال برائت از آتش را برای او مینویسد».
375-249- (19) (صحیح) وَعَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ ج: «إِذَا کَانَ الرَّجُلُ بِأَرْضِ قِیٍّ، فَحَانَتِ الصَّلَاةُ، فَلْیَتَوَضَّأْ، فَإِنْ لَمْ یَجِدْ مَاءً فَلْیَتَیَمَّمْ، فَإِنْ أَقَامَ صَلَّى مَعَهُ مَلَکَاهُ، وَإِنْ أَذَّنَ وَأَقَامَ صَلَّى خَلْفَهُ مِنْ جُنُودِ اللَّهِ مَا لَا یُرَى طَرَفَاهُ».
رواه عبد الرزاق فی "کتابه"([20]) عن ابن التمیمی عن أبیه عن أبی عثمان النهدی عنه.
سلمان فارسی س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که شخصی وارد سرزمین خشک و خالی شد و وقت نماز فرا رسید، باید وضو بگیرد و اگر آب نیافت تیمم کند؛ پس از آن اگر اقامه گفت دو فرشتهی همراهش با او نماز بجا میآورند و اگر اذان گفته و اقامه نمود، پشت سر او لشکریان خداوند که هیچ نهایتی ندارند نماز بجا میآورند».
(القِیّ): بکسر القاف وتشدید الیاء هی الأرض القفر.
2- (الترغیب فی إجابة المؤذن وبماذا یجیبه وما یقول بعد الأذان؟)
([1]) فی الأصل وغیره کمطبوعة الثلاثة والمخطوطة وغیرها زیادة: "عن أبیه"، وهی وهم وردت عند غیر البخاری؛ ولذلک حذفتها انظر "فتح الباری" (2/ 88).
([2]) هنا فی الأصل ما نصه: "والبزار إلا أنه قال: (ویجیبه کل رطب ویابس) ". قلت: هو بلفظ: "ویجیبه" شاذ مخالف لما قبله، لا سیما وراویه لم یجزم به، فإنه قال کما فی "کشف الأستار" (1/ 180/ 355): "وأحسبه قال: ویجیبه. .".
([3]) هذه الزیادة عند النسائی من حدیث البراء الآتی بعده، ولیس من حدیث أبی هریرة کما یوهم صنیع المؤلف، فتنبه.
([4]) یعنی: کسی که با اذان وی در جماعت حضور یابد، برای وی بر اساس تفاوتی که در باب نماز جماعت و منفرد وجود دارد، پاداش نوشته میشود. والله أعلم.
([5]) هذه الزیادة عند أحمد أیضاً ومن ذُکِر معه.
([6]) "معالم السنن" (1/ 281)، والزیادة منه.
([7])"معالم السنن" (1/ 281)، والزیادة منه.
([8]) یعنی عهدهدار مسئولیت نماز ماموین است. (والمؤذن مؤتمن) یعنی موذن امانتدار اوقات نماز است.
([9]) قلت: والمحفوظ الروایة الأولى؛ "أرشِدِ الأئمة".
([10]) میگویم: سنت صحیح نبوی در این زمینه بر آن دلالت دارد که این تثویب مخصوص اذان اول در صبح میباشد. امری که متاسفانه امروزه بسیاری از موذنان آنرا ترک کردهاند حتی در حرمین شریفین؛ و بلکه به سبب احیای امثال این سنتها، گروهی از برادران سلفی ما در برخی از سرزمینهای اسلامی مورد ابتلا و آزمایش قرار گرفتهاند. از احوال این زمان و اندک بودن یاوران سنت در آن به خداوند متعال شکایت میکنیم.
([11]) "معالم السنن" (1/ 281-282) مع اختصار.
([12]) قلت: فیه وفی تصحیح الحاکم نظر من وجوه بینتها فی "الصحیحة" (3400)، وفیه بیان أن أکثر المؤذنین الیوم لا یستحقون الثناء المذکور فی الحدیث؛ لأنهم لا یقومون بمراعاة الشمس و. . التی بها تعرف المواقیت الشرعیة، وإنما یؤذنون على المواقیت الرسمیة المبنیة على الحسابات الفلکیة، وهی تختلف کل الاختلاف عن الشرعیة إلى درجة أن الفجر یؤذن فی بعض البلاد قبل الوقت بنحو نصف ساعة! ویؤخرون أذان المغرب نحو عشر دقائق خلافًا للسنة. وقد یترتب بسبب ذلک المعاداة لأهل السنة. انظر التعلیق الآتی فی (9- الصوم/ 3).
([13]) جمع (کثیب): وهو ما ارتفع من الرمل.
([14]) هذه الزیادة روایة للترمذی دون أحمد. ومن الغرائب أن روایتی الترمذی إسنادهما واحد، الأولى برقم (1987)، والأخرى (2569)، ولم یشر المعلقون الثلاثة إلى هذه برقمها، وهذا من تحقیقهم المزعوم!!
([15]) قلت: کیف ذلک وفیه أبو الیقظان نفسه الذی وهّاه المؤلف ذاته؟! کیف وفیه رجل آخر غیر مشهور؟! وبیانه فی الأصل، و"الضعیفة" (6812)، ومن متناقضات الجهلة أنهم عقبوا على تضعیفهم للحدیث بقولهم (1/ 248) نقلاً عن الهیثمی: "وفیه عبد الصمد بن عبد العزیز المقرىء، ذکره ابن حبان فی الثقات"، وانظره فی "ضعیف الجامع" (2577)! فما فائدة التوثیق مع التضعیف إلا تسوید السطور، وتکثیر الصفحات بمثل هذا اللغو.
([16]) قال الناجی (47): "کذا رواه النسائی فی "الیوم واللیلة"، وکذا رواه فیه أیضاً من حدیث ابن مسعود". قلت. وإسناد ابن خزیمة صحیح کما بینته فی تعلیقی علیه برقم (399).
([17]) قلت: وإسناده صحیح، کما بیّنته فی "سلسلة الأحادیث الصحیحة" (رقم 41).
([18]) قلت: لکنّه سیّئ الحفظ. لکنْ رواه الحاکم أیضاً من طریق أخرى بسند صحیح کما بینته فی المصدر السابق (42).
([19]) زیادة لابن ماجه (727)، والسیاق له.
([20]) قلت: یعنی "المصنَّف"، وهو فیه (1/ 510-511)، ومن طریقه الطبرانی فی "المعجم الکبیر" (8/ 305/ 6120). ورواه ابن أبی شیبة أیضاً فی "مصنفه" (1/ 219) بسنده الصحیح المذکور أعلاه عن سلمان قال: فذکره نحوه موقوفاً. وهو فی حکم المرفوع کما هو ظاهر.