اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به نظافت و پاک نمودن مساجد و آثار وارده در خوشبو نمودن آن

ترغیب به نظافت و پاک نمودن مساجد و آثار وارده در خوشبو نمودن آن

410-276- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ امْرَأَةً سَوْدَاءَ([1]) کَانَتْ تَقُمُّ الْمَسْجِدَ، فَفَقَدَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج، فَسَأَلَ عَنْهَا بَعْدَ أَیَّامٍ، فَقِیلَ لَهُ: إِنَّهَا مَاتَتْ. فَقَالَ: «فَهَلَّا آذَنْتُمُونِی؟»([2]) فَأَتَى قَبْرَهَا، فَصَلَّى عَلَیْهَا».

از ابوهریره س روایت است، زن سیاهی مسجد را جارو می‌زد. رسول الله ج چند روز او را نیافت. درباره‌ی او از از مردم سؤال کرد. گفتند: فوت کرده است. رسول الله ج فرمود: چرا مرا خبر نکردید؟ آنگاه رسول الله ج کنار قبرش رفته و بر او نماز جنازه خواند».

 (حسن) رواه البخاری ومسلم وابن ماجه بإسناد صحیح واللفظ له. وابن خزیمة فی "صحیحه" إلا أنه قال: "إن امرأة کانت تَلتَقِط الخِرَقَ وَالعِیدانَ مِن المسجد".

ابن خزیمه نیز این حدیث را روایت نموده که در آن آمده است: «زنی تکه‌های پارچه و چوب را از مسجد جمع‌ می‌نمود».

0-277- (2) (صحیح لغیره) وَرواه ابن ماجه أیضا وابن خزیمة: عَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: کَانَتْ سَوْدَاءُ تَقُمُّ الْمَسْجِدَ، فَتُوُفِّیَتْ لَیْلًا، فَلَمَّا أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ ج، أُخْبِرَ بِهَا، فَقَالَ: «أَلَا آذَنْتُمُونِی بِهَا؟» فَخَرَجَ بِأَصْحَابِهِ، «فَوَقَفَ عَلَى قَبْرِهَا، فَکَبَّرَ عَلَیْهَا، وَالنَّاسُ مِنْ خَلْفُه، وَدَعَا لَهَا، ثُمَّ انْصَرَفَ».

از ابوسعید س روایت است زن سیاهی که مسجد را جارو می‌زد در یکی از شب‌ها وفات کرد، رسول الله ج صبح از آن خبردار شد و فرمود: چرا مرا باخبر نکردید؟ پس با اصحابش حرکت کرده و کنار قبرش ایستاده و نماز جنازه خواند و مردم پشت سرش ایستاده بودند؛ و برای او دعا نمود. سپس برگشت».

411-181- (1) (ضعیف) وَرَوَى الطبرانی فی "الکبیر" عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ امْرَأَةً کَانَتْ تَلْقُطُ الْقَذَى مِنَ الْمَسْجِدِ فَتُوُفِّیَتْ فَلَمْ یُؤْذَنِ النَّبِیُّ ج بِدَفْنِها، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «إِذَا مَاتَ لَکُمْ مَیِّتٌ فآذِنُونِی» وَصَلَّى عَلَیْهَا وَقَالَ: «إِنِّی رَأَیْتُهَا فِی الْجَنَّةِ [لِمَا کَانَتْ]([3]) تَلْقِطُ الْقَذَى مِنَ الْمَسْجِدِ».

و طبرانی در «الکبیر» از ابن عباس ب روایت نموده که می‌گوید: زنی پلیدی را از مسجد دور نمود و پس از آن وفات یافت و رسول خدا از دفت آن اطلاع نیافت. پس رسول خدا فرمود: «چون کسی از شما فوت شد، به من خبر دهید». و بر آن زن نماز خوانده و فرمود: «به خاطر پلیدی که آن‌را از مسجد دور نمود، وی را در بهشت دیدم».

412-182- (2) (ضعیف معضل) وَرَوَى أبو الشیخ الأصبهانی عَن عبید بن مرزوق([4]) قَالَ: کَانَت امرَأة بِالمَدِینَة تَقُمُّ المَسجِدَ، فَمَاتَت، فَلَم یُعلَم بِهَا النبُّی ج فَمَرَّ عَلَى قَبرِهَا، فَقَالَ: "مَا هَذَا القَبر؟ ". فَقَالوا: قَبر أُمِّ مِحْجَنٍ، قَالَ: "الَّتِی کَانَت تَقُمُّ المَسجِدَ؟ ". قَالوا: نَعَم، فَصَفَّ النَّاسَ، فَصَلَّى عَلَیهَا، ثُمَّ قَالَ: "أیُّ العَمَلِ وَجَدتِ أَفْضَلُ؟ ". قَالوا: یَا رَسُول الله! أَتَسمَعُ؟ قَالَ: "مَا أَنتُم بِأسمَعٍ مِنهَا". فَذَکَرَ أَنَّهَا أَجَابَته: قَمُّ المَسجِد».

وهذا مرسل.

(قَمُّ المَسجِد) بالقاف وتشدید المیم هو: کنسه.

و ابوالشیخ اصفهانی از عبید بن مزروق روایت نموده که می‌گوید: «زنی در مدینه بود که مسجد را جارو می‌زد. وی فوت شد و رسول خدا از مرگ وی مطلع نشد. چون از قبر وی گذشت فرمود: این قبر کیست؟ گفتند: قبر ام محجن؛ رسول خدا ج فرمود: همان که مسجد را جارو می‌زد؟ گفتند: آری؛ پس به امر رسول خدا ج مردم صف کشیده و بر او نماز خواندند. سپس رسول خدا ج (خطاب به آن زن) فرمود: «کدامین عمل را برتر یافتی؟» همراهان رسول خدا گفتند: ای رسول خدا، آیا وی می‌شنود؟ فرمود: «شما شنواتر از او نیستید». راوی می‌گوید آن زن در پاسخ گفت: «جارو کردن مسجد».

413-183- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أبی قِرصافة أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «ابْنُوا الْمَسَاجِدَ وَأَخْرِجُوا الْقُمَامَةَ مِنْهَا، فَمَنْ بَنَى لِلَّهِ مَسْجِدًا، بَنَى اللهُ لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ». فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللهِ، وَهَذِهِ الْمَسَاجِدُ الَّتِی تُبْنَى فِی الطَّرِیقِ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَإِخْرَاجُ الْقُمَامَةِ مِنْهَا، مُهُورُ حُورِ الْعِینِ».

رواه الطبرانی فی الکبیر.

و از ابوقرصافه روایت است که وی از رسول خدا ج شنیده است که فرمودند: «مساجد را بنا کنید و آشغال و زباله‌ها‌ را از آن بیرون برید. هرکس برای الله مسجدی را بنا کند، خداوند متعال برای او در بهشت خانه‌ای بنا می‌کند». مردی گفت: ای رسول خدا؛ و این مساجدی را که در میان راه‌ها ساخته می‌شود، شامل می‌گردد؟ فرمودند: «آری؛ و بیرون بردن آشغال و زباله از آن مهر حور عین می‌باشد».

(القُمامة) بالضم: الکُناسة واسم أبی قِرصافة - بکسر القاف- جندرة بن خیشنة.

414-184- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عُرِضَتْ عَلَیَّ أُجُورُ أُمَّتِی فَلَمْ أَرَ ذَنْبًا أَعْظَمَ مِنْ سُورَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ آیَةٍ أُوتِیَهَا رَجُلٌ ثُمَّ نَسِیَهَا».

رواه أبو داود والترمذی وابن ماجه([5])، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ کلهم من روایة المطلب بن عبد الله بن حَنطَب عن أنس، وقال الترمذی: "حدیث غریب، لا نعرفه إلا من هذا الوجه". قال-: وذاکرت به محمد بن إسماعیل - یعنی البخاری- فلم یعرفه واستغربه وقال محمد: لا أعرف للمطلب بن عبد الله سماعا من أحد من أصحاب النبی ج إلا قوله: حدثنی من شهد خطبة النبی ج وسمعت عبد الله بن عبد الرحمن([6]) یقول: لا نعرف للمطلب سماعا من أحد من أصحاب النبی ج. قال عبد الله: وأنکر علی بن المدینی أن یکون المطلب سمع من أنس. قال الحافظ عبد العظیم: "قال أبو زرعة: المطلب ثقة أرجو أن یکون سمع من عائشة". ومع هذا ففی إسناده عبد المجید بن عبد العزیز بن أبی رَوّاد، وفی توثیقه خلاف، یأتی فی آخر الکتاب إن شاء الله تعالى".

و از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «پاداش امتم بر من عرضه گردید، پس گناهی را بزرگ‌تر از سوره یا آیه‌ای که به بنده عطا شده و سپس آن‌را فراموش کرده، ندیدم».

415-185- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَخْرَجَ أَذًى مِنَ الْمَسْجِدِ، بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ».

رواه ابن ماجه وفی إسناده احتمال للتحسین([7]).

و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس چیزی را که سبب آزار و اذیت است از مسجد خارج کند، خداوند متعال برای او خانه‌ای در بهشت بنا می‌کند».

416-278- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ س قَالَ: «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ نَتَّخِذَ الْمَسَاجِدَ فِی دِیَارِنَا، وَأَمَرَنَا أَنْ نُنَظِّفَهَا».

رواه أحمد والترمذی، وقال: "حدیث صحیح"([8]).

از سَمُره بن جندب س روایت است که رسول الله ج به ما دستور داد در شهرهای‌مان مسجد بنا کرده و آنها را تمییز کنیم».

417-279- (4) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: «أَمَرنَا رَسُولُ اللَّهِ ج بِبِنَاءِ المَسَاجِدِ فِی الدُّورِ([9])، وَأَنْ تُنَظَّفَ، وَتُطَیَّبَ».

رواه أحمد([10]) وأبو داود وابن ماجه وابن خزیمة فی "صحیحه" ورواه الترمذی مسنداً ومرسلاً وقال فی المرسل: "هذا أصح".

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج ما را به بنای مسجد در قبایل‌ و نظافت و خوشبویی آن دستور دادند.

418-186- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ، أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمْ صِبْیَانَکُمْ، وَمَجَانِینَکُمْ، وَشِرَاءَکُمْ، وَبَیْعَکُمْ، وَخُصُومَاتِکُمْ، وَرَفْعَ أَصْوَاتِکُمْ، وَإِقَامَةَ حُدُودِکُمْ، وَسَلَّ سُیُوفِکُمْ، وَاتَّخِذُوا عَلَى أَبْوَابِهَا الْمَطَاهِرَ، وَجَمِّرُوهَا فِی الْجُمَعِ».

رواه ابن ماجه.

و از واثله بن اسقع روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کودکان و و دیوانگان و خرید و فروش و خصومت‌ها و بلند کردن صدا و اقامه حدود و برکشیدن شمشیرهای‌تان را از مساجدتان دور کنید. و بر در مسجد محلی برای وضو و قضای حاجت تدارک ببینید و در روزهای جمعه مساجد را خوشبو کنید».

0-187- (7) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" عن أبی الدرداء وأبی أمامة وواثلة.

و این حدیث را طبرانی در «الکبیر» از طریق ابودرداء و ابوامامه و واثله روایت کرده است.

0-188- (8) (ضعیف) ورواه فی "الکبیر" أیضا بتقدیم وتأخیر([11]) من روایة مکحول عن معاذ ولم یسمع منه

(جمِّروها) أی: بخّروها، وزناً ومعنى.

و همچنین طبرانی این حدیث را در «الکبیر» با تقدیم و تاخیر در کلمات آن از طریق مکحول از معاذ روایت کرده است درحالی‌که مکحول از معاذ نشنیده است.

8-(الترهیب من البصاق فی المسجد وإلى القبلة ومن إنشاد([12]) الضالة فیه وغیر ذلک مما یذکر هنا)



([1]) واسمها أم محجن، کما رواه البیهقی من حدیث بریدة بإسناد حسن کما قال الحافظ فی "الفتح" (1/ 553). ورواه أبو الشیخ فی حدیث آخر، وهو فی الکتاب الآخر وسیأتی (412-182-(2)). وقوله: (تقم المسجد) أی: تکنُسه.

([2]) بمد الهمزة من (الإیذان)، أی: أعلمتونی بموتها حین ماتت.

([3]) سقطت من الأصل والمخطوطة وطبعة عمارة ففسد المعنى، وکذا سقطت من "المجمع"، (2/ 10) وطبعة الثلاثة الجهلة، واستدرکتها من "الکبیر" (3/ 128/ 2)، وفی إسناده فائد بن عمر عن الحکم بن أبان، وهذا صدوق له أوهام. وفائد بن عمر، هکذا وقع فی "المعجم"، ولم أجده، لکن ذکر الهیثمی أنه وهم، وأن الصواب فیه "عبد العزیز بن فائد" وهو مجهول. وفی العبادلة جاء ذکره فی "الجرح" و"المیزان" و"اللسان".

([4]) قلت: کذا فی الأصل والمخطوطة وطبعة الثلاثة المعلقین! وأنا أظن أن فیه سقطاً، وأن الصواب (عبید بن أبی مرزوق)، کما فی "تاریخ البخاری" "والجرح" وغیرهما ولم یذکرا له راویاً عنه غیر ابن عیینة، وقالا: "روى حدیثاً مرسلاً"، وکأنهما یشیران إلى هذا، ونحوه فی "الثقات" لابن حبان، أورده فی "أتباع التابعین". فالحدیث له علتان: الإعضال والجهالة. ومن جهل الثلاثة قولهم (1/ 268): "مرسل، وتشهد له الأحادیث المتقدمة"! قلت: شهادتها قاصرة، لیس فیها: "أی العمل ... " إلخ، وهو منکر. فتنبه.

([5]) عزوه لابن ماجه خطأ. وفی نسیان القرآن حدیث آخر سیأتی فی (13 - کتاب قراءة القرآن/ 2 - الترهیب من نسیان القرآن) وهو "الضعیف".

([6]) هو الإِمام الدارمی الحافظ صاحب "السنن" المعروف بـ "المسند". توفی سنة (255) وله أربع وسبعون.

([7]) قلت: کیف وفیه لین وانقطاع کما هو مبین فی الأصل؟!

([8]) لم أره عند الترمذی، ولا عزاه إلیه المِزی فی "التحفة" ولا النابلسی فی "الذخائر"، وإنما رواه أبو داود بنحوه، وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" (481).

([9]) أی: القبائل. وقوله: "وأن تنظف وتطیب" مبنیان للمفعول، أمر بذلک لکونها محالاً لحضور الملائکة الکرام.

([10]) هنا فی الأصل ومطبوعة عمارة زیادة: "والترمذی وقال: حدیث صحیح إلى" هکذا! ولما کانت منافیة للسیاق، ولم ترد فی المخطوطة؛ فقد حذفتها.

([11]) قلت. ولو زاد: "واختصار"، لأصاب، لأنه لیس فیه ذکر المجانین، والرفع والسَّل.

([12]) کذا الأصل والمخطوطة، للصواب "نشدان"، قال الناجی فی "العجالة" (50): "ینکر علیه قوله: "إنشاد" رباعیاً، وکذا ینکر ذلک علىَ أبی داود وابن ماجه، وقد زاد فروى ذلک مرفوعاً حدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. مع الترمذی فی التبویب بین إنشاد الضالة والشعر، وهذا کله من التصرف فی العبارة والجری على التداول، وإنما هو (نشد)، ثلاثی، ویدل علیه حدیث بُریدة الذی ساقه المصنف فی أثناء الباب: أنّ رجلاً نشد فی المسجد، ولم یقل "أنشد"، قال أهل اللغة: یقال: نشد الضالة ینشدها -بفتح أوله وضم ثالثه- نشدة ونشداناً -بکسر أولها-، أی: طلبها، فهو ناشد. وهذا هو المراد هنا قطعاً. وأنشدها أی: عرفها، فهو منشد، ومنه حدیث: "لقطة مکة لا تحل إلا لمنشد"، ولیس هذا مراداً هنا. وقال الشاعر: إصاخة الناشد للمنشد أی: استماع الطالب للواجد. ویقال أیضاً: أنشد الشعر ینشده إنشاداً".

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد