419-280- (1) (صحیح) عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَخْطُبُ یَوْمًا إِذْ رَأَى نُخَامَةً([1]) فِی قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ فَتَغَیَّظَ عَلَى النَّاسِ، ثُمَّ حَکَّهَا، -قَالَ: وَأَحْسَبُهُ قَالَ:- فَدَعَا بِزَعْفَرَانٍ فَلَطَّخَهُ بِهِ، وَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ قِبَلَ وَجْهِ أَحَدِکُمْ إِذَا صَلَّى، فَلَا یَبْصقْ بَیْنَ یَدَیْهِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود واللفظ له.
از ابن عمر ب روایت است، درحالیکه رسول الله ج خطبه میخواندند، آب دهانی را در جهت قبله دیدند. پس بر مردم خشم گرفته و آن را پاک نمودند و در جای آن زعفران مالیده و فرمودند: «خداوند متعال هنگام نماز در جلوی رویتان میباشد پس آب دهان جلوی رویتان نیاندازید».
420-281- (2) (صحیح) وَرَوَى ابن ماجه عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مِهْرَانَ - وهو مجهول([2]) - عَنْ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج رَأَى نُخَامَةً فِی قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ، فَأَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: «مَا بَالُ أَحَدِکُمْ یَقُومُ مُسْتَقْبِلَ رَبَّهُ فَیَتَنَخَّعُ أَمَامَهُ؟ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یُسْتَقْبَلَ فَیُتَنَخَّعَ فِی وَجْهِهِ؟ إِذَا بَصَقَ أَحَدُکُمْ فَلْیَبْصقَ عَنْ شِمَالِهِ، أَوْ لِیَتفُلْ هَکَذَا فِی ثَوْبِهِ»، ثُمَّ أَرَانِی إِسْمَاعِیلَ - یعنی ابن عُلَیَّةَ - یَبْصُقُ فِی ثَوْبِهِ ثُمَّ یَدْلُکُهُ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج آب دهانی در طرف قبلهی مسجد دید، روبروی مردم ایستاد و فرمود: «چه شده است، یکی از شما روبروی پروردگارش میایستد و در جلوی او آب دهن میاندازد. آیا یکی از شما دوست دارد که روبرویش بایستند و در صورتش آب دهان انداخته شود؟ پس هرگاه یکی از شما خواست آب دهان بیرون اندازد از طرف چپش این کار را بکند یا به این صورت در لباسش بیاندازد». بعد از آن اسماعیل - یعنی: ابن علیه - را دیدم که در لباسش آب دهان میانداخت و سپس آن را میمالید.
421-282- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یُعْجِبُهُ الْعَرَاجِینُ([3]) أَنْ یُمْسِکَهَا بِیَدِهِ، فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ ذَاتَ یَوْمٍ، وَفِی یَدِهِ وَاحِدٌ مِنْهَا، فَرَأَى نُخَامَاتٍ فِی قِبْلَةٍ الْمَسْجِدِ، فَحَتَّهُنَّ حَتَّى أَنْقَاهُنَّ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ مُغْضَبًا، فَقَالَ: «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلَهُ رَجُلٌ، فَیَبْصُقَ فِی وَجْهِهِ؟ إِنَّ أَحَدُکُمْ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَإِنَّمَا یَسْتَقْبِلُ رَبَّهُ، وَالْمَلَکُ عَنْ یَمِینِهِ، فَلَا یَبْصُقْ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَلَا عَنْ یَمِینِهِ». الحدیث.
از ابوسعید خدری س روایت است، رسول الله ج خوشش میآمد که خوشهی درخت نخل را به دستش بگیرد. در یکی از روزها وارد مسجد شد درحالیکه در دستش یکی از این خوشهها بود، در جهت قبلهی مسجد آب دهانهایی را مشاهده کرد، آنها را پاک نمود تا تمییز شد. سپس درحالیکه خشمگین بود رو به مردم کرد و فرمود: «آیا یکی از شما دوست دارد که مردی مقابلش بایستد و در صورتش آب دهن بیندازد؟ هرگاه یکی از شما برای نماز ایستاد پس روبروی پروردگارش قرار گرفته و فرشته در طرف راستش قرار میگیرد. پس به سمت جلو و راست خودش آب دهان نیاندازد».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([4])، وفی روایة له بنحوه، إلا أنه قال فیه: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ فِی صَلَاتِکُمْ، فَلَا تُوَجِّهُوا شَیْئًا مِنَ الْأَذَى بَیْنَ أَیْدِیکُمْ» الحدیث.
و در روایتی آمده است: «خداوند هنگام نماز مقابل شما قرار میگیرد، پس چیزی را که سبب اذیت و آزار است، جلو خود نیاندازید».
وبوب علیه ابن خزیمة: "باب الزجر عن توجیه جمیع ما یقع علیه اسم أذى تلقاء القبلة فی الصلاةِ".
422-283- (4) (صحیح) وَعَن جَابِر بن عَبد الله س قَالَ: أَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِی مَسْجِدِنَا، وَفِی یَدِهِ عُرْجُونُ، فَرَأَى فِی قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ نُخَامَةً فَأَقْبَلَ عَلَیْهَا، فَحَتَّهَا بِالْعُرْجُونِ، ثُمَّ قَالَ: «أَیُّکُمْ یُحِبُّ أَنْ یُعْرِضَ اللَّهُ عَنْهُ؟! إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا قَامَ یُصَلِّی فَإِنَّ اللَّهَ قِبَلَ وَجْهِهِ، فَلَا یَبْصُقَنَّ قِبَلَ وَجْهِهِ، وَلَا عَنْ یَمِینِهِ، وَلْیَبْصُقنَّ عَنْ یَسَارِهِ تَحْتَ رِجْلِهِ الْیُسْرَى، فَإِنْ عَجِلَتْ بِهِ بَادِرَةٌ([5]) فَلْیَتفُلْ بِثَوْبِهِ هَکَذَا» وَوَضَعَهُ عَلَى فِیهِ ثُمَّ دَلَکَهُ ..» الحدیث.
رواه أبو داود وغیره([6]).
از جابر بن عبد الله س روایت است که رسول الله ج به مسجد ما آمد و در دستش خوشه درخت خرمایی بود. رسول الله ج در جهت قبلهی مسجد آب دهان دید، به طرف آن رفت و آن را با خوشهی درخت خرما پاک نمود و سپس فرمود: «کدام یک از شما دوست دارد که خداوند از او روی بگرداند؟ هرگاه یکی از شما برای نماز ایستاد، خداوند روبرویش قرار میگیرد. پس به سمت جلو و راست خود آب دهن نیاندازد بلکه آن را به طرف چپ و زیر پای چپ بیندازد و اگر توانایی نگهداشتن آن را نداشت درون لباسش بیندازد. به این صورت و لباسش را روی دهان قرار داد و سپس آن را مالید».
423-284- (5) (صحیح) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَفَلَ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَتَفْلَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ([7]) ..».
رواه أبو داود وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما".
از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به طرف قبله آب دهان بیاندازد، روز قیامت در حالی میآید که آب دهانش بین دو چشمش قرار دارد».
0-189- (1) (ضعیف جداً) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" من حدیث أبی أمامة ولفظه قَالَ: «مَنْ بَصَقَ فِی قِبْلَةٍ وَلَمْ یُوَارِهَا، جَاءَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْمَی مَا تَکُونُ، حَتَّى تَقَعَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ».
(تفل) بالتاء المثناة فوق أی: بصق بوزنه ومعناه.
و این حدیث را طبرانی در «الکبیر» از طریق ابوامامه روایت کرده و لفظ آن چنین است: «هرکس به سمت قبله آب دهان بیندازد و آن را (با چیزی چون خاک) نپوشاند، روز قیامت درحالی خواهد آمد که آب دهان در میان دو چشمش خواهد بود».
424-285- (6) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُبْعَثُ صَاحِبُ النُّخَامَةِ فِی الْقِبْلَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَهِیَ فِی وَجْهِهِ».
رواه البزار وابن خزیمة فی "صحیحه" -وهذا لفظه-، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که به طرف قبله آب دهان انداخته، در حالی روز قیامت مبعوث میشود که آن آب دهان بر روی صورتش است».
425-286- (7) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «الْبُصَاقُ فِی الْمَسْجِدِ خَطِیئَةٌ، وَکَفَّارَتُهَا دَفْنُهَا».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انداختن آب دهان در مسجد گناه است و کفارهاش دفن کردن آن است».
426-287- (8) (حسن صحیح) وَعَن أبی أمامةَ س قَالَ: قَالَ رَسول الله ج: «التَّفْلُ فِی الْمَسْجِدِ سَیِّئَةٌ وَدَفْنُهُ حَسَنَةٌ».
رواه أحمد بإسناد لا بأس به.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انداختن آب دهن در مسجد گناه است و دفن و پاک کردن آن ثواب دارد».
427-288- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَهْلَةَ السَّائِبِ بْنِ خَلَّادٍ - مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج - أَنَّ رَجُلًا أَمَّ قَوْمًا، فَبَصَقَ فِی الْقِبْلَةِ، وَرَسُولُ اللَّهِ ج یَنْظُرُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج حِینَ فَرَغَ: «لَا یُصَلِّی لَکُمْ هَذَا»، فَأَرَادَ بَعْدَ ذَلِکَ أَنْ یُصَلِّیَ لَهُمْ، فَمَنَعُوهُ وَأَخْبَرُوهُ بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «نَعَمْ»، -وَحَسِبْتُ أَنَّهُ قَالَ-: «إِنَّکَ آذَیْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ».
رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".
ابوسهله سائب بن خلاد، از اصحاب رسول الله ج روایت میکند که مردی پیشنماز گروهی شد و در جهت قبله آب دهان انداخت درحالیکه رسول الله ج به او نگاه میکرد؛ بعد از اتمام نماز، رسول الله ج فرمودند: «این فرد برای شما نماز نخواند». بعد از این قضیه، آن مرد خواست برای آنها نماز بخواند، او را از این کار منع نمودند و او را از گفتهی رسول الله ج آگاه کردند؛ پس این مساله را برای رسول الله ج ذکر نمود که رسول الله ج فرمود: «بله تو خدا و رسولش را اذیت کردی».
428-289- (10) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عمر([8]) ب قَالَ: أَمَرَ رَسُولُ اللهِ ج رَجُلًا یُصَلِّی بِالنَّاسِ الظُّهْرِ، فَتَفَلَ فِی الْقِبْلَةِ وَهُوَ یُصَلِّی لِلنَّاسِ، فَلَمَّا کَانَ صَلَاةُ الْعَصْرِ، أَرْسَلَ إِلَى آخَرَ، فَأَشْفَقَ الرَّجُلُ الْأَوَّلُ، فَجَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ الله أَأُنزِلَ فیَّ شَیء؟، قَالَ: «لَا، وَلَکِنَّکَ تَفَلْتَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَأَنْتَ قَائِمٌ تَؤُمُّ النَّاسَ، فَآذَیْتَ اللهَ وَالمَلَائِکَةَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد جید.
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج به مردی دستور داد تا نماز ظهر را برای مردم بخواند. او هنگام نماز خواندن برای مردم، به طرف قبله آب دهان انداخت. هنگام نماز عصر رسول الله ج مرد دیگری را برای امامت فرستاد. مرد اولی ترسید، به نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله آیا آیهای در مورد من نازل شده است. فرمود: «نه، تو درحالیکه پیشنماز مردم بودی به سمت جلو آب دهان انداختی و خدا و فرشتگان را اذیت کردی».
429-190- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا قَامَ فِی الصَّلَاةِ، فُتِحَتْ لَهُ الجِنَانُ، وَکُشِفَتْ لَهُ الْحُجُبُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ رَبِّهِ، وَاسْتَقْبَلَهُ الْحُورُ الْعِینُ، مَا لَمْ یَمْتَخِطْ أَوْ یَتَنَخَّعْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" وفی إسناده نظر.
و از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون بنده برای نماز بایستد، بهشت به روی او گشوده میشود و حجابهای بین او و پروردگارش برداشته میشود و حور عین او را استقبال میکند مادامی که آب بینی خود را نیندازد».
430-290- (11) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَة س أَنَّهُ سَمِعَ رَسول الله ج یَقُولُ: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یَنْشُدُ ضَالَّةً فِی الْمَسْجِدِ، فَلْیَقُلْ: لَا رَدَّها اللَّهُ عَلَیْکَ، فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا».
رواه مسلم وأبو داود وابن ماجه وغیرهم.
از ابوهریره س روایت است که وی از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هرکس شنید مردی گمشدهاش را در مسجد اعلام میکند، بگوید: خدا آن را به تو بر نگرداند؛ زیرا مسجد برای این چیزها بنا نشده است».
431-291- (12) (صحیح) وَعَنهُ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِذَا رَأَیْتُمْ مَنْ یَبِیعُ أَوْ یَبْتَاعُ فِی المَسْجِدِ، فَقُولُوا: لَا أَرْبَحَ اللَّهُ تِجَارَتَکَ، وَإِذَا رَأَیْتُمْ مَنْ یَنْشُدُ ضَالَّةً، فَقُولُوا: لَا رَدَّهَا اللَّهُ عَلَیْکَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"، والنسائی وابن خزیمة والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم" ورواه ابن حبان فی "صحیحه" بنحوه بالشطر الأول.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه فردی را دیدید که در مسجد خرید و فروش میکند، پس بگویید: خداوند در تجارتت سود نیندازد؛ و هرگاه فردی را دیدید گمشدهاش را در مسجد اعلام میکند، پس بگویید: خدا آن را به تو بر نگرداند».
432-292- (13) (صحیح) وَعَنْ بُرَیْدَةَ س أَنَّ رَجُلًا نَشَدَ فِی الْمَسْجِدِ فَقَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى الْجَمَلِ الْأَحْمَرِ؟ فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا وَجَدْتَ، إِنَّمَا بُنِیَتِ الْمَسَاجِدُ لِمَا بُنِیَتْ لَهُ».
رواه مسلم والنسائی وابن ماجه.
از بریده س روایت است که مردی گمشدهاش را در مسجد اعلام کرد و گفت: چه کسی شتر قرمزی یافته، رسول الله ج فرمودند: «آن را پیدا نکنی، همانا مساجد بنا شده برای آنچه ساخته شده است (ذکر خدا)».
433-191- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ سِیرِینَ س أَوْ غَیْرِهِ، قَالَ: سَمِعَ ابْنَ مَسْعُودٍ رَجُلًا یَنْشُدُ ضَالَّةً فِی الْمَسْجِدِ، فَأَسْکَتَهُ وَانْتَهَرَهُ وَقَالَ: «قَدْ نُهِینَا عَنْ هَذَا».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وابن سیرین لم یسمع من ابن مسعود([9]).
وتقدم حدیث واثلة فی الباب قبله: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمْ صِبْیَانَکُمْ، وَمَجَانِینَکُمْ، وَشِرَاءَکُمْ، وَبَیْعَکُمْ...» الحدیث (رقم 186).
و از ابن سیرین س یا جز او روایت است که میگوید: «چون ابن مسعود شنید که مردی در مسجد گم شدن چیزی را اعلان میکند، او را ساکت نمود و نهیب زد و فرمود: ما از این عمل نهی شدهایم».
434-192- (4) (ضعیف) وَعَنْ مَوْلًى لِأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: بَیْنَمَا أَنَا مَعَ أَبِی سَعِیدٍ وَهُوَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج إِذْ دَخَلْنَا الْمَسْجِدَ، فَإِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ فِی وَسَطِ الْمَسْجِدِ مُحْتَبِیًا مُشَبِّکٌ أَصَابِعَهُ بَعْضَهَا فِی بَعْضٍ، فَأَشَارَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَلَمْ یَفْطُنِ الرَّجُلُ لِإِشَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَالْتَفَتَ إِلَى أَبِی سَعِیدٍ فَقَالَ: «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ فِی الْمَسْجِدِ فَلَا یُشَبِّکَنَّ، فَإِنَّ التَّشْبِیکَ مِنَ الشَّیْطَانِ، وَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَا یَزَالُ فِی صَلَاةٍ مَا کَانَ فِی الْمَسْجِدِ حَتَّى یَخْرُجَ مِنْهُ».
رواه أحمد بإسناد حسن([10]).
از غلام آزاد شده ابوسعید خدری س روایت است که میگوید: «باری همراه ابوسعید بودم که همراه رسول خدا ج بود و با هم وارد مسجد شدیم و مردی را دیدیم در وسط مسجد جامهاش را بر خود پیچیده و انگشتان خود را در هم فروبرده است. پس رسول خدا ج به سوی وی اشاره نمود، اما آن مرد متوجه اشاره رسول خدا ج نشد. پس رو به ابوسعید نمود و فرمود: «چون یکی از شما در مسجد بود، انگشتان خود را در هم فرو نبرد. چنین کاری از شیطان است. و هریک از شما مادامی که در مسجد باشد، همواره در نماز است تا اینکه از آن خارج شود».
435-293- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ فِی بَیْتِهِ، ثُمَّ أَتَى الْمَسْجِدَ کَانَ فِی صَلَاةٍ حَتَّى یَرْجِعَ، فَلَا یَقُلْ هَکَذَا -وَشَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ-».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"، والحاکم، وقال: "صحیح على شرطهما" وفیما قاله نظر([11]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما در خانهاش وضو بگیرد سپس به مسجد آید تا زمانی که بر میگردد در نماز است. پس چنین نکند؛ و انگشتانش را در هم داخل نمود».
436-294- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ، قَالَ سَمِعتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقَولُ: «إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ، ثُمَّ خَرَجَ عَامِدًا إِلَى الصَّلَاةِ فَلَا یُشَبِّکَنَّ بَیْنَ یَدَیهِ، فَإِنَّهُ فِی صَلَاةٍ».
رواه أحمد وأبو داود بإسناد جید، والترمذی - واللفظ له- من روایة سعید المقبری عن رجل عن کعب بن عُجرة، وابن ماجه من روایة سعید المقبری أیضا عن کعب، وأسقط الرجل المبهَم.
از کعب بن عُجره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرگاه یکی از شما وضو گرفت و سپس به قصد نماز خارج شد، انگشتانش را در هم فرو نکند، چون او در نماز است».
وفی روایة لأحمد قال: «دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج فِی الْمَسْجِدَ وَقَدْ شَبَّکْتُ بَیْنَ أَصَابِعِی([12])، فَقَالَ: «یَا کَعْبُ! إِذَا کُنْتَ فِی الْمَسْجِدِ، فَلَا تُشَبِّکَنَّ بَیْنَ أَصَابِعِکَ، فَأَنْتَ فِی صَلَاةٍ مَا انْتَظَرْتَ الصَّلَاةَ».
ورواه ابن حبان فی صحیحه بنحو هذه([13]).
و در روایت احمد میگوید: «در مسجد بودم که رسول الله ج برمن وارد شد درحالیکه انگشتانم را در هم فرو برده بودم؛ رسول الله ج به من فرمود: «ای کعب، هرگاه در مسجد بودی انگشتانت را در هم فرو نکن زیرا تا زمانی که انتظار نماز میکشی در نماز هستی».
437-193- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ النَّبِی ج قَالَ: «خِصَالٌ لَا یَنبَغِینَ فِی الْمَسْجِدِ: لَا یُتَّخَذُ طَرِیقًا، وَلَا یُشْهَرُ فِیهِ سِلَاحٌ، وَلَا یُنْبَضُ فِیهِ بِقَوْسٍ، وَلَا یُنْثَرُ فِیهِ نَبْلٌ، وَلَا یُمَرُّ فِیهِ بِلَحْمٍ نَیِّئٍ، وَلَا یُضْرَبُ فِیهِ حَدٌّ، وَلَا یُقْتَصُّ فِیهِ مِنْ أَحَدٍ، وَلَا یُتَّخَذُ سُوقًا».
رواه ابن ماجه.
و از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اموری هستند که شایسته نیست در مسجد باشند اینکه: در آن راهی برای رفت و آمد (مردم و حیوانات) ایجاد گردد؛ برکشیدن سلاح؛ کشیدن زه کمان؛ تیراندازی؛ رفت و آمد در آن با گوشت پخته نشده؛ قصاص شدن کسی در آن و اینکه بازار خرید و فروش قرار گیرد».
0-295- (16) (حسن صحیح) وَرَوَى عنه الطبرانی فی "الکبیر": أَنَّ النَّبِی ج قَالَ: «... وَلَا تَتَّخِذُوا الْمَسَاجِدَ طُرُقًا إِلَّا لِذِکْرٍ أَوْ صَلَاةٍ».
وإسناد الطبرانی لا بأس به.
از ابن عمر ب روایت است که مسجد را مکانی برای رفت و آمد قرار ندهید مگر برای ذکر یا نماز.
قوله: "ولا ینبض فیه بقوس" یقال (أنبض القوس) بالضاد المعجمة إذا حرک وترها لترن.
(نِیءٍ) بکسر النون وهمزة بعد الیاء ممدوداً: هو الذی لم یطبخ، وقیل: لم ینضج.
438-194- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س - قَالَ أَبُو بَدْرٍ: أُرَاهُ - رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الْحَصَاةَ تُنَاشِدُ الَّذِی یُخْرِجُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ».
رواه أبو داود بإسناد جید([14]). وقد سئل الدارقطنی عن هذا الحدیث؟ فذکر أنه رُوی موقوفا على أبی هریرة، وقال: "رفعه وهم من أبی بدر" والله أعلم.
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سنگریزهها کسی که آنها را از مسجد خارج میکند به خداوند سوگند میدهند (که آنها را از مسجد خارج نکنند)».
439-296- (17) (حسن) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ یَعنِی ابن مَسعود س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَیَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یَکُونُ حَدِیثُهُمْ فِی مَسَاجِدِهِمْ لَیْسَ لِلَّهِ فِیهِمْ حَاجَةٌ».
رواه ابن حِبان فی "صحیحه".
از عبدالله یعنی: ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در آخر الزمان گروهی خواهند آمد که مساجدشان مکانی برای سخن گفتنشان میباشد و خداوند هیچ نیازی به آنها ندارد».
9- (الترغیب فی المشی إلى المساجد سیما فی الظُّلَم وما جاء فی فضلها)
([1]) (النخامة): عبارت است از آنچه از سینه بیرون میآید. و گفته شده: (النخاعة) با «عین» چیزی است که (در اثر عفونت از) سینه خارج میشود و با «میم» چیزی است که (در اثر عفونت سر از) بینی خارج میگردد.
([2]) کذا قال، وهو وهم فاحش مزدوج، فإنّ القاسم بن مهران معروف، قال ابن مَعین: "ثقة". وقال أبو حاتم: "صالح". واحتجّ به مسلم، وقد أخرج حدیثه هذا فی "صحیحه" (2/ 76)، وکذلک رواه أحمد والنسائی، وفیه عنده: "عن یساره تحت قدمه". وذکر سبب الوهم فی "العجالة" (51).
([3]) (العراجین) جمع (عُرجون)، وهو العود الأصفر الذی فیه شماریخ العذق.
([4]) هذا یوهم أنه لم یروه أحد من أصحاب الستة، ولیس کذلک، فقد أخرجه منهم أبو داود، ورواه أحمد أیضاً، والحاکم وصححه، وافقه الذهبی. وله عند أحمد (3/ 65) طریق أخرى نحوه، وفیه: "أنَّ النبی ج أعطى العرجون قتادة بن النعمان فأضاء أمامه الطریق عشراً، وخلْفه عشراً، وأنه أمره أنْ یضرب به سواداً فی زاویة البیت فإنه شیطان". وسنده صحیح على شرط الشیخین.
([5]) منظور آب دهان یا بینی است که بدون اختیار انسان بیرون آید.
([6]) هذا قصور أفحش من الذی قبله، فقد أخرجه مسلم أیضاً فی آخر "صحیحه" (8/ 232)، لذلک تعجب منه المؤلف الشیخ الناجی فی "عجالته" (52).
فائدة هامة: اعلم أن قوله فی هذا الحدیث: "فإن الله قبل وجهه". وفی الحدیث الذی قبله "فإن الله عز وجل بین أیدیکم فی صلاتکم" لا ینافی کونه تعالى على عرشه، فوق مخلوقاته کلها کما تواترت فیه نصوص الکتاب والسنة، وآثار الصحابة والسلف الصالح رضی الله عنهم، ورزقنا الاقتداء بهم، فإنّه تعالى مع ذلک واسع محیط بالعالم کله، وقد أخبر أنّه حیثما توجه العبد فإنه مستقبل وجه الله عز وجل، بل هذا شأن مخلوقه المحیط بما دونه، فإن کل خط یخرج من المرکز إلى المحیط، فإنه یستقبل وجه المحیط ویواجهه، وإذا کان عالی المخلوقات یستقبله سافلها المحاط بها بوجهه من جمیع الجهات والجوانب، فکیف بشأن من هو بکل شیء محیط، وهو محیط ولا یحاط به؟ وراجع بسط هذا فی کتب شیخ الإسلام ابن تیمیة؛ کـ "الحمویة" و"الواسطیة"، و"شرحها" للشیخ زید بن عبد العزیز بن فیاض (ص 203-213) رحمه الله.
([7]) هذه النقط من عندی؛ لأن للحدیث تتمَّة تأتی فی آخر (11- الترهیب من إتیان المسجد لمن أکل بصلاً. .) رقم (335/ 9). وکان ینبغی للمؤلف أن یشیر إلى ذلک بقوله: "الحدیث". کما علیه اصطلاحهم.
([8]) کذا الأصل والمخطوطة، وفی "المجمع": ابن عمرو. ولعله الصواب، فإنّی لم أر الحدیث فی مسند ابن عمر من "الطبرانی الکبیر" المحفوظ فی ظاهریة دمشق. ولیس فیها المجلد الذى فیه "مسند ابن عمرو".
ثم طبع هذا أو جزء منه، فوجدت الحدیث فیه (13/ 43-44) على الصواب الذی رجوته، والحمد لله، وغفل عنه مدّعو التحقیق الثلاثة، مع اطلاعهم على هذا التعلیق فی الطبعة السابقة، وعزوهم الحدیث لـ"مجمع الهیثمی"، وهو فیه على الصواب!! ثم خرّجت الحدیث فی "الصحیحة" (3376).
([9]) قلت: وفیه عند الطبرانی (9/ 294/ 9268) إسحاق بن إبراهیم، وهو (الدبَری)، وفیه کلام معروف فی روایته عن عبد الرزاق، وهذه منها، وهو فی "المصنف" (1/ 441/ 1724).
([10]) قلت: کذا قال، وتبعه الهیثمی، وقلدهما المعلقون الثلاثة، وقد ضعفه الحافظ فی "الفتح" (1/ 566)، وهو مسلسل بالعلل، وبیانه فی "الضعیفة" (6815).
([11]) قلت: هذا غیر ظاهر، فإنه عندهما من طرق عن إسماعیل بن أمیة عن سعید المقبری عنه، وإسماعیل ثقة ثبْت، ومثله المقبری، وکلاهما من رجال الشیخین. وإنْ کان یعنی أنه اختلف على المقبری فی إسناده، فلیس ذلک یضیره، وبیانه فی "الصحیحة" (1294) المجلد الثالث.
([12]) الأصل: "أصابع لی"، والتصویب من "المسند" (4/ 243-244) والمخطوطة.
([13]) قلت: وکذا ابن خزیمة فی "صحیحه" (1/ 227/ 441).
([14]) قلت: کیف وفیه شریک القاضی، وهو ضعیف لسوء حفظه، وقد شک أبو بدر فی رفعه، وجزم الدارقطنی بوهمه کما ترى أعلاه؟!