ترغیب در پایبندی به (حضور در) مساجد و نشستن در آن
473-326- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ، یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ([1]): الإِمَامُ العَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ اللهِ عَزَّ وَجَل، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ، اجْتَمَعَا عَلَی ذَلِکَ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا، فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما([2]).
از ابوهریره س روایت است که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هفت نفر هستند که خداوند در روزی که جز سایهی (عرش) او سایهای نیست، ایشان را در سایهی (عرش) خود پناه میدهد: امام عادل، جوانی که در عبادت خداوند رشد و نشأت یافته باشد، مردی که دلش به مساجد وابسته باشد، دو مرد که برای رضای خدا همدیگر را دوست دارند و به این سبب گردهم آمده و از هم جدا میشوند، مردی که زنی صاحب مقام و زیبا (برای عمل منافی عفت) او را نزد خود بخواند و او در جواب بگوید: من از خدا میترسم، مردی که صدقه دهد و آن را چنان پنهان کند که دست چپش از انفاق دست راستش بیخبر باشد، مردی که در حالت تنهایی و خلوت خدا را یاد کند و اشک از چشمانش سرازیر گردد».
474-203- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدری س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ یَتَعَاهَدُ الْمَسَاجِدَ فَاشْهَدُوا لَهُ بِالإِیمَانِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَل: {إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ}».
رواه الترمذی واللفظ له وقال: "حدیث حسن غریب". وابن ماجه وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" والحاکم؛ کلهم من طریق درّاج أبی السمح([3]) عن أبی الهیثم عن أبی سعید. وقال الحاکم: "صحیح الإسناد".
و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون مردی را دیدید که همیشه به مسجد میآید، به ایمان او گواهی دهید. خداوند متعال میفرماید: [تنها کسانی مساجد خداوند را آباد میکنند که به الله و روز قیامت ایمان دارند].
475-327- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا تَوَطَّنَ رَجُلٌ الْمَسَاجِدَ لِلصَّلَاةِ وَالذِّکْرِ، إِلَّا تَبَشْبَشَ([4]) اللَّهُ تَعَالَی لَهُ، کَمَا یَتَبَشْبَشُ أَهْلُ الْغَائِبِ بِغَائِبِهِمْ إِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمْ».
رواه ابن أبی شیبة وابن ماجه([5]) وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" والحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که در مسجد برای نماز و ذکر بنشیند مگر اینکه خداوند از او خوشحال میشود، همانطور که خانوادهی فرد غائبی، هنگام برگشتن او خوشحال میشوند».
وفی روایة لابن خزیمة قال: «مَا مِنْ رَجُلٍ کَانَ تَوَطّنُ الْمَسَاجِدَ فَشَغَلَهُ أَمْرٌ أَوْ عِلَّةٌ، ثُمَّ عَادَ إِلَى مَا کَانَ، إِلَّا یتَبَشْبَشُ اللَّهُ إِلَیْهِ کَمَا یَتَبَشْبَشُ أَهْلُ الْغَائِبِ بِغَائِبِهِمْ إِذَا قَدِمَ».
و در روایت ابن خزیمه آمده است: «مردی نیست که در مسجد بنشیند و کاری یا سببی او را مشغول نماید، سپس به جای اول خود بر میگردد، مگر اینکه خداوند از او خوشحال میشود همانطور که خانوادهی فرد غائبی، هنگام برگشتن او خوشحال میشوند».
476-328- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «سِتُّ مَجَالِسَ، الْمُؤْمِنُ ضَامِنٌ عَلَى اللهِ تَعَالَی مَا کَانَ فِی شَیْءٍ مِنْهَا: فِی مَسْجِدِ جَمَاعَةٍ، وَعِنْدَ مَرِیضٍ، أَوْ فِی جَنَازَةٍ، أَوْ فِی بَیتِهِ([6])، أَو عِنْدَ إِمَامٍ مُقْسِطٍ یُعَزِّرُهُ وَیُوَقِّرُهُ، أَو فِی مَشهدِ جهادٍ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" والبزار ولیس إسناده بذاک، لکن رُوی من حدیث معاذ بإسناد صحیح، ویأتی فی الجهاد [12/ 9/ 21- حدیث] وغیره إن شاء الله تعالى.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در شش جایگاه، خداوند متعال ضامن مؤمن است تا زمانی که در یکی از اینها باشد: در جماعت مسجد، یا عیادت مریض، یا تشییع جنازه، یا در خانهاش، یا نزد حاکم عادل برای یاری و بزرگداشت او، یا شرکت در جهاد».
477-204- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ عُمَّارَ بُیُوتِ اللَّهِ هُمْ أَهْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»
رواه الطبرانی فی ا"لأوسط".
و از انس بن مالک س روایت است که میگوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «آباد کنندگان خانههای خدا (مساجد) همان اهل الله میباشند».
478-205- (3) (ضعیف) وعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدری س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَلِفَ الْمَسْجِدَ أَلِفَهُ اللَّهُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" وفیه ابن لهیعة([7]).
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس مسجد را دوست داشته باشد [و با آن مانوس باشد]، خداوند متعال او را در جوار رحمت و حفاظت خود قرار میدهد».
479-206- (4) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ ذِئْبُ الْإِنْسَانِ کَذِئْبِ الْغَنَمِ، یَأْخُذُ الشَّاةَ الْقَاصِیَةَ([8]) وَالنَّاحِیَةَ، فَإِیَّاکُمْ وَالشِّعَابَ، وَعَلَیْکُمْ بِالْجَمَاعَةِ وَالْعَامَّةِ وَالْمَسْجِدِ».
رواه أحمد من روایة العلاء بن زیاد عن معاذ ولم یسمع منه.
و از معاذ بن جبل س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «شیطان گرگ انسان است همچون گرگِ گوسفندان که گوسفند دور از گله و تنها را میرباید؛ از پراکنده شدن خودداری کنید و همراهی با اکثر و عموم مردم و مسجد را بر خود لازم بگیرید».
480-329- (4) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ لِلْمَسَاجِدِ أَوْتَادًا([9])؛ الْمَلَائِکَةُ جُلَسَاؤُهُمْ، إِنْ غَابُوا یَفْتَقِدُونَهُمْ([10])، وَإِنْ مَرِضُوا عَادُوهُمْ، وَإِنْ کَانُوا فِی حَاجَةٍ أَعَانُوهُمْ». ثُمَّ قَالَ: «جَلِیسُ الْمَسْجِدِ عَلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ: أَخٍ مُسْتَفَادٍ، أَوْ کَلِمَةٍ مُحْکَمَةٍ، أَوْ رَحْمَةٍ مُنْتَظَرَةٍ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا برای مسجد مردانی دل بسته به آن (که زیاد به مسجد رفت و آمد دارند) وجود دارند که فرشتگان همنشینانشان هستند، اگر به مسجد نیامدند به جستجوی آنان میپردازند و اگر بیمار شدند به عیادتشان میروند و اگر مشکلی داشتند به یاری و مددشان میشتابند». سپس فرمود: «شخص نشسته در مسجد دارای سه خصلت است: برادری از او استفاده میبرد، یا سخنی حکیمانه و به جا میگوید، یا اینکه در انتظار رحمت و مغفرت خداوند است».
رواه أحمد من روایة ابن لهیعة([11]). ورواه الحاکم من حدیث عبد الله بن سلام؛ دون قوله: "جلیس المسجد" إلى آخره، فإنه لیس فی أصلی، وقال: "صحیح على شرطهما [موقوف]([12])".
[قلت: ولفظ حدیثه: (إِنَّ لِلْمَسَاجِدِ أَوْتَادًا هُمْ أَوْتَادُهَا، لَهُمْ جُلَسَاءُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ، فَإِنْ غَابُوا سَأَلُوا عَنْهُمْ، وَإِنْ کَانُوا مَرْضَى عَادُوهُمْ، وَإِنْ کَانُوا فِی حَاجَةٍ أَعَانُوهُمْ)].
«همانا برای مسجد مردانی دل بسته به آن (که زیاد به مسجد رفت و آمد دارند) وجود دارند که فرشتگان همنشینانشان هستند، اگر به مسجد نیامدند به جستجوی آنان میپردازند و اگر بیمار شدند به عیادتشان میروند و اگر مشکلی داشتند به یاری و مددشان میشتابند».
481-207- (5) (ضعیف) إلا ما بین المعقوفتین فهو 330- (5) (حسن لغیره) وَعَن أَبِی الدرداء س قَالَ سَمِعتُ رَسُول الله ج یَقُولُ: [المَسجِدُ بَیت کُل تَقِی]([13]) وَتکفّلَ الله لِمَن کَانَ المَسجِدَ بَیتُه بِالروحِ وَالرحمةِ وَالجوازِ عَلَى الصراطِ إلى رضوان الله إلى الجنة».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" والبزار، وقال: «إسناده حسن»، وهو کما قال رحمه الله تعالى.
جز آنچه در بین پرانتز آمده، روایت ضعیف است.
از ابودرداء س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: (مسجد خانهی هر پرهیزگاری است.) و کسی که خانه او مسجد باشد، خداوند متعال برای او آرامش و آسایش و گذر از پل صراط به سوی رضایت الهی و بهشت را تضمین کرده است».
وفی الباب أحادیث غیر ما ذکرنا تأتی فی «انتظار الصلاة» [22- باب] إن شاء الله تعالى.
11-(الترهیب من إتیان المسجد لمن أکل بصلاً أو ثوماً أو کُرّاثاً أو فجلاً ونحو ذلک مما له رائحة کریهة)
([1]) مقصود سایهی عرش میباشد چنانکه در روایت صحیحی از ابوهریره و دیگران آمده که در (8 - الصدقات/ 14) خواهد آمد. و مولف در آنجا (10 - باب) این حدیث را تکرار میکند که ان شاء الله مناسب با مقامی که در آن ذکر شده تعلیقی بر آن خواهیم داشت.
([2]) قلت: منهم أحمد، والترمذی وصححه، والنسائی وابن خزیمة فی "صحیحه" (358).
(تنبیه): وکلُّ من خرج الحدیث قال فی متنه: "حتى لا تعلم شماله ما تنفق یمینه" إلا مسلماً، فقال: "حتى لا تعلم یمینه ما تنفق شماله"! على القلب، ولا أدری ممّن هو؟ فإنّ مسلماً أخرجه (3/ 93) عن شیخیه زهیر بن حرب ومحمد بن المثنّى جمیعاً عن یحیى القطّان: حدَّثنا یحیى بن سعید -هو الأنصاری- عن عُبید الله بسنده عن أبی هریرة. قلت: فأستبعد جداً أنْ یکون القلب المذکور من الشیخین، لا سیّما وقد رواه الترمذی (2/ 63) عن الثانی منهما على الصحة مقروناً مع مِسوَر بن عبد الله العنبری. فهو إذن إمّا من تلمیذهما مسلم، وإمّا من شیخهما القطّان، ویُرجِّح الثانی، أن هذا خالفه الإمام أحمد، فقال (2/ 439): ثنا یحیى (یعنی ابن سعید الأنصاری) عن عبید الله به على الصواب، وتوبع أحمد، فقال البخاری (1/ 171) وابن خزیمة (358): حدثنا محمد بن بشار قال: حدثنا یحیى به، وقال البخاری أیضاً (1/ 360): حدثنا مسدد قال: حدثنا یحیى به. ویحیى بن سعید قد تابعه عبد الله بن المبارک عند البخاری (4/ 299) والنسائی (2/ 303). وعبید الله هو ابن عمر العمری المصغِّر، وقد تابعه مالک فی "الموطأ" (3/ 127)، وعند مسلم والترمذی والبیهقی فی "الصفات" (370 - 371)، ومبارک بن فضالة عند الطیالسی (2462)، کلّهم قالوا: عن خُبیب بن عبد الرحمن عن حفص بن عاصم عن أبی هریرة به على الصواب، وقد أشار إلى هذا ابن خزیمة فقال: "وقد خولف یحیى بن سعید فی هذه اللفظة، فقال غیره: "لا تعلم شماله ما تنفق یمینه". قال هذا بعد أنْ ساقه من طریق بندار؛ محمد بن بشار: نا یحیى: أخبرنا عبید الله بن عمر به. ومن هذا الوجه رواه البخاری کما سبقت الإشارة إلیه، لکنْ لفظه عنده موافق لروایة الجماعة غیر مقلوب، بخلاف روایة ابن خزیمة، فهو على القلب، ولذلک صرّح بنسبة المخالفة إلى یحیى بن سعید الأنصاری، وهذا مشکل، لمخالفته لروایة بندار عند البخاری من جهة، ولروایة الإمام أحمد عن الأنصاری من جهة أخرى. فالذی یترجّح عندی -والله أعلم- أنّ القلب من القطان، ولیس من الأنصاری کما توهّم ابن خزیمة. لکنْ یشکل على هذا أنّ مسلماً لما ساق روایة مالک لم یذکر لفظها، وإنما أحال فیه على لفظ حدیث القطان المقلوب بقوله: "مثل حدیث عبید الله". فأوهم أنْ لا قلب فی روایة القطّان. فلعلّه فاته التنبیه على ذلک، أو أن الوهم من بعض رواة کتاب مسلم، ولعله أقرب. والله أعلم.
([3]) قلت: وهو کثیر المناکیر کما قال الذهبی.
([4]) اصل آن به معنای خوشحالی دوستی از آمدن دوستش و لطف و احسان در خواستن و اقبال و تقاضا میباشد. و منظور از آن در اینجا ملاقات خداوند متعال با او به وسیله نیکی به او و نزدیک نمودن وی و اکرامش میباشد. سندی
([5]) رواه من طریق ابن أبی شیبة، قال فی "الزوائد": "إسناده صحیح، رجاله ثقات".
قلت: وهو على شرط الشیخین کما قال الحاکم. وقد مضى من روایة ابن خزیمة نحوه.
([6]) به این معنا که برای پرهیز از شر در خانه بماند. چنانکه در حدیث معاذ وارد شده که مولف بدان اشاره نموده و متن آن چنین است: «أَوْ قَعَدَ فِی بَیْتِهِ، فَسَلِمَ وَسَلِمَ النَّاسُ مِنْهُ»: «یا در خانهاش بنشیند و و به این ترتیب از شر از امان مانده و مردن از او در امان بمانند».
([7]) قلت: هو عند الطبرانی (7/ 197/ 6379) من طریق ابن لهیعة، عن دراج عن أبی الهیثم .. فدراج هنا علة أخرى.
([8]) (القاصیة): دور و بعید؛ و (الناحیة): جدای از گله؛ مقصود این است که شیطان بر کسی تسلط مییابد که از جماعت و اهل سنت خارج باشد. و اهل سنت و جماعت کسانی هستند که به سنت نبوی و راه و روش صحابه پایبند و ملتزم میباشد.
([9]) منظور کسانی است رفت و آمد زیادی به مسجد دارند.
([10]) الأصل: "یفتقدوهم"، والتصویب من "المسند" و"المجمع".
([11]) قلت: لکنه عنده (2/ 418) من روایة قتیبة عن ابن لهیعة، وهو صحیح الحدیث عنه کما استفدناه من تاریخ الذهبی. وانظر المقدمة.
([12]) زیادة ضروریة من "المستدرک"، ولعلها سقطت من الناسخ، فظهر حدیث المستدرک أنَّه مرفوع، ولیس کذلک، فتنبه، وخلط هنا الجهلة الثلاثة فصدروا تخریجهم للحدیث بقولهم: "صحیح موقوف، رواه أحمد (2/ 418) والحاکم. . "، فحملوا المرفوع على الموقوف بسوء تصرفهم، ولم یستدرکوا الزیادة!!
([13]) لقوله ج: "المسجد بیت کل تقی" طریق أخرى حسنته من أجلها.