ترهیب از نگاه کردن به اطراف در نماز و مواردی که ذکر میشود
754-552- (1) (صحیح) عَنِ الحَارِثَ الأَشْعَرِیَّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیَّا بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ أَنْ یَعْمَلَ بِهَا، وَیَأْمُرَ بنی إسرائیل أَنْ یَعْمَلُوا بِهَا، وَإِنَّهُ کَادَ أَنْ یُبْطِئَ بِهَا، قَالَ عِیسَى: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَکَ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ لِتَعْمَلَ بِهَا، وَتَأْمُرَ بنی إسرائیل أَنْ یَعْمَلُوا بِهَا، فَإِمَّا أَنْ تَأْمُرَهُمْ، وَإِمَّا أَن آمُرَهُمْ، فَقَالَ یَحْیَى: أَخْشَى إِنْ سَبَقْتَنِی بِهَا أَنْ یُخْسَفَ بِی أَوْ أُعَذَّبَ، فَجَمَعَ النَّاسَ فِی بَیْتِ المَقْدِسِ، فَامْتَلَأَ، وَقَعَدُوا عَلَى الشُّرَفِ([1])، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ أَنْ أَعْمَلَ بِهِنَّ، وَآمُرَکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِهِنَّ: 1- أُولَاهُنَّ: أَنْ تَعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا، وَإِنَّ مَثَلَ مَنْ أَشْرَکَ بِاللَّهِ کَمَثَلِ رَجُلٍ اشْتَرَى عَبْدًا مِنْ خَالِصِ مَالِهِ بِذَهَبٍ أَوْ وَرِقٍ، فَقَالَ: هَذِهِ دَارِی، وَهَذَا عَمَلِی، فَاعْمَلْ وَأَدِّ إِلَیَّ، فَکَانَ یَعْمَلُ، وَیُؤَدِّی إِلَى غَیْرِ سَیِّدِهِ! فَأَیُّکُمْ یَرْضَى أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ کَذَلِکَ([2])؟ 2- وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَکُمْ بِالصَّلَاةِ، فَإِذَا صَلَّیْتُمْ فَلَا تَلْتَفِتُوا، فَإِنَّ اللَّهَ یَنْصِبُ وَجْهَهُ لِوَجْهِ عَبْدِهِ فِی صَلَاتِهِ مَا لَمْ یَلْتَفِتْ. 3- وَأَمَرَکُمْ بِالصِّیَامِ، فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ فِی عِصَابَةٍ مَعَهُ صُرَّةٌ فِیهَا مِسْکٌ، فَکُلُّهُمْ یَعْجَبُ أَوْ یُعْجِبُهُ رِیحُهَا، وَإِنَّ رِیحَ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ المِسْکِ. 4- وَأَمَرَکُمْ بِالصَّدَقَةِ، فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ أَسَرَهُ العَدُوُّ، فَأَوْثَقُوا یَدَهُ إِلَى عُنُق، وَقَدَّمُوهُ لِیَضْرِبُوا عُنُقَهُ، فَقَالَ: أَنَا أَفْدِی نِفسِی مِنْک بِالقَلِیلِ وَالکَثِیرِ، فَفَدَى نَفْسَهُ مِنْهُمْ. 5- وَأَمَرَکُمْ أَنْ تَذْکُرُوا اللَّهَ، فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ فِی أَثَرِهِ سِرَاعًا، حَتَّى إِذَا أَتَى عَلَى حِصْنٍ حَصِینٍ فَأَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنْهُمْ، کَذَلِکَ العَبْدُ، لَا یُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّیْطَانِ إِلَّا بِذِکْرِ اللَّهِ». قَالَ النَّبِیُّ ج: «وَأَنَا آمُرُکُمْ بِخَمْسٍ، اللَّهُ أَمَرَنِی بِهِنَّ: السَّمْعُ، وَالطَّاعَةُ، وَالجِهَادُ، وَالهِجْرَةُ، وَالجَمَاعَةُ؛ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ قِیدَ شِبْرٍ، فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ، إِلَّا أَنْ یراجِعَ([3])، وَمَنْ ادَّعَى دَعْوَى الجَاهِلِیَّةِ، فَإِنَّهُ مِنْ جِثَا جَهَنَّمَ»، فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ: وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ؟ فَقَالَ: «وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ، فَادْعُوا بِدَعْوَى اللَّهِ الَّذِی سَمَّاکُمُ المُسْلِمِینَ المُؤْمِنِینَ، عِبَادَ اللَّهِ».
رواه الترمذی وهذا لفظه، وقال: "حدیث حسن صحیح" والنسائی ببعضه([4]) وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" والحاکم، وقال: "صحیح على شرط البخاری ومسلم". (قال الحافظ): ولیس للحارث فی الکتب الستة سوى هذا».
از حارث اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به یحیی بن زکریا دستور داد که به پنج کلمه عمل کند و به بنیاسرائیل دستور دهد که به آنها عمل کنند و نزدیک بود که در ابلاغ آن کلمات تأخیر کند. عیسی فرمود: خداوند به تو دستور داده که به پنج کلمه عمل کنی و به بنیاسرائیل دستور دهی که به آنها عمل کنند. یا آنها را به این موارد امر میکنی یا اینکه خود آنها را بدان امر میکنم. پس یحیی گفت: میترسم اگر در این امر از من سبقت بگیری در زمین فروروم یا دچار عذاب شوم. پس مردم را در بیت المقدس جمع کرد چنانکه بیت المقدس پر شد و مردم بر مکانهای بلند نشستند. پس گفت: الله متعال مرا به پنج امر دستور داده که خود به آنها عمل کنم و شما را به عمل به آنها دستور دهم: 1- اولین آنها اینکه الله را عبادت کنید و چیزی را شریک او قرار ندهید؛ و کسی که برای خداوند شریک میآورد مانند مردی است که از اصل مالش با طلا یا نقره بردهای میخرد و به او میگوید: این خانه و این کار من است پس کار کن و درآمدت را به من بده؛ پس (آن برده) کار میکند و درآمدش را به فردی غیر از آقایش تحویل میدهد. کدام یک از شما دوست دارد بردهاش چنین باشد. 2- خداوند شما را به نماز امر میکند، پس هرگاه نماز خواندید توجهتان به اطراف نباشد زیرا تا زمانی که توجه بنده متوجه اطراف نشود، خداوند چهرهاش را روبروی بندهاش در نماز قرار میدهد. 3- و شما را به روزه گرفتن امر کرده است. و مثال آن همانند مردی است که در میان جماعتی میباشد که کیسهی مسکی به همراه دارد و بوی آن همهی آنها و حتی خود او را شگفت زده کرده است. بوی (دهان) روزهدار نزد خداوند از بوی مسک هم خوشتر است. 4- و شما را به صدقه دادن امر کرده است. و مثال آن همانند مردی است که دشمن او را اسیر کرده است و دستهایش را به گردنش بستهاند و او را میآورند تا گردنش را بزنند، میگوید: من هر آنچه دارم برای آزادی خویش میپردازم، پس اینگونه خود را از دست آنها نجات میدهد. 5- و شما را امر کرده که خداوند را یاد کنید و مثال آن همانند مردی است که دشمن به سرعت او را تعقیب میکند تا اینکه خودش را به قلعهی محکمی میرساند و خودش را از دست آنان حفظ میکند؛ بنده نیز چنین است. بنده نیز نمیتواند خودش را از شیطان نجات دهد مگر با ذکر و یاد خداوند. رسول الله ج فرمود: «و من شما را به پنج چیز امر میکنم که خداوند مرا به آنها امر کرده است: شنیدن و اطاعت کردن، جهاد، هجرت، همراهی با جماعت؛ زیرا کسی که به اندازهی یک وجب از جماعت دوری کند، عهد و پیمان خود را نسبت به دین اسلام از گردن خارج کرده است مگر اینکه به سوی الله توبه کند؛ و کسی که مردم را به سوی دعوت جاهلیت فرا بخواند، پس از جماعت جهنمیان خواهد بود». مردی گفت: ای رسول الله ج! و اگرچه نماز بخواند و روزه بگیرد؟! فرمود: «هرچند نماز بخواند و روزه بگیرد. پس به سوی خداوندی فرا بخوانید که شما را مسلمان و مؤمن و بندهی خدا نامیده است».
(الربقة) بکسر الراء وفتحها وسکون الباء الموحدة، واحدة (الرِّبق): وهی عُرى فی حبل تشد به البَهم، وتستعار لغیره. وقوله: "من جُثا جهنم" بضم الجیم([5]) بعدها ثاء مثلثة أی: من جماعات جهنم.
755-553- (2) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنِ التلفت([6]) فِی الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «اخْتِلاَسٌ یَخْتَلِسُهُ الشَّیْطَانُ مِنْ صَلاَةِ العَبْدِ»([7]).
رواه البخاری والنسائی وأبو داود وابن خزیمة.
از عایشه ل روایت است که دربارهی نگاه کردن به اطراف در نماز سؤال کردم، فرمود: «این نوعی سرقت شیطان، از نماز بنده است».
756-554- (3) (حسن لغیره) وَعَن أَبِی الأَحوَص عَن أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَزَالُ اللَّهُ مُقْبِلًا عَلَى الْعَبْدِ فِی صَلَاتِهِ مَا لَمْ یَلْتَفِتْ، فَإِذَا صَرَفَ وَجْهَهُ انْصَرَفَ عَنْهُ».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی، وابن خزیمة فی "صحیحه" والحاکم، وصححه. (قال المملی) الحافظ عبد العظیم س: "وأبو الأحوص هذا لا یعرف اسمه، لم یرو عنه غیر الزهری، وقد صحّح له الترمذی وابن حبان وغیرهما"([8]).
ابو احوص از ابوذر س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «خداوند چهرهاش را روبروی بندهاش در نماز قرار میدهد تا زمانی که بنده متوجه اطراف نشود. پس هرگاه متوجه اطراف شود، خداوند چهرهاش را از او میگرداند».
757-555- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلَاثٍ، وَنَهَانِی عَنْ ثَلَاثٍ: «نَهَانِی عَنْ نَقْرَةٍ کَنَقْرَةِ الدِّیکِ، وَإِقْعَاءٍ کَإِقْعَاءِ الْکَلْبِ، وَالْتِفَاتٍ کَالْتِفَاتِ الثَّعْلَبِ».
رواه أحمد وأبو یعلى، وإسناد أحمد حسن([9]). ورواه ابن أبی شیبة وقال: «کَإِقْعَاءِ الْقِرْدِ» مکان «الْکَلْبِ».
از ابوهریره س روایت است که دوست من ج، مرا به سه چیز امر و از سه چیز نهی نمود؛ مرا از نوک زدن به مانند خروس و نشستن به مانند سگ و چرخاندن سر به مانند روباه نهی کردند».
(الإقعاء) به کسر همزة؛ ابو عبید میگوید: «عبارت است از چسباندن باسن به زمین و قائم نمودن دو ساق و قرار دادن دستها بر زمین چنانکه سگ مینشیند. میگوید: و فقها آن را به قرار دادن باسن بر روی دو پاشنهی پا در بین دو سجده تفسیر کردهاند. اما دیدگاه اول درستتر است([10]).
758-288- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن جَابِرٍ س قال: قال رسول الله ج: «إِذَا قَامَ الرَّجلُ فِی الصَّلَاةِ أَقبَلَ اللهُ عَلَیهِ بِوَجهِهِ، فَإِذَا التَفَتَ قَالَ: یَا ابنَ آدَمَ! إِلَى مَن تَلتَفِت؟! إِلَى مَا هُوَ خَیرٌ لَکَ مِنِّی؟! أَقبِلْ إِلَیَّ، فَإِذَا التَفَتَ الثانِیَةَ، قَالَ مِثل ذَلِک، فَإِذَا التَفَتَ الثَّلَاثَةَ، صَرَفَ الله تَبَارَکَ وَتَعَالَى وَجهَهُ عَنه».
رواه البزار.
و از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون انسان برای نماز برخیزد خداوند متعال به او روی میآورد. اما چون توجه وی به سوی دیگری جلب شود، خداوند متعال میفرماید: ای فرزند آدم، توجه تو به سوی چه کسی است؟ به سوی چه کسی که از من برای تو بهتر باشد؟ به من روی آور؛ چون برای بار دوم توجه وی به سویی دیگر جلب گردد خداوند متعال این جملات را دوباره تکرار میکند. اما چون برای بار سوم توجه وی به سویی دیگر جلب گردد خداوند متعال از وی روی میگرداند».
759-289- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ العَبدَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ -أَحسِبُه قَالَ:- فَإِنَّمَا هُوَ بَینَ یَدَی الرَّحمن تَبَارَکَ وَتَعَالَى، فَإِذَا التَفَتَ یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: إِلَى مَنْ تَلتَفِت؟! إِلَى خَیرٍ مِنِّی؟! أَقبِلْ یَا ابنَ آدَمَ إِلیَّ، فَأَنَا خَیرٌ مِمَّن تَلتَفِت إِلَیه».
رواه البزار أیضاً.
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون بنده برای ادای نماز برخیزد – گمان میکنم گفت:- در برابر خداوند متعال قرار میگیرد پس چون توجه وی به سویی دیگر جلب شود، خداوند متعال میفرماید: توجه تو به سوی کیست؟ به سوی کسی بهتر از من؟ ای فرزند آدم به سوی من روی بیاور؛ من بهتر از کسی هستم که به وی روی کردی».
760-290- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا بُنَیَّ! إِیَّاکَ وَالِالتِفَاتَ فِی الصَّلَاةِ، فَإِنَّ الِالتِفَاتَ فِی الصَّلَاةِ هَلَکَةٌ» الحدیث.
رواه الترمذی من روایة علی بن زید عن سعید بن المسیب عن أنس، وقال: "حدیث حسن" وفی بعض النسخ "صحیح" (قال المملی): "وعلی بن زید بن جدعان یأتی الکلام علیه، وروایة سعید عن أنس غیر مشهورة".
و از انس س روایت است که رسول خدا ج به من فرمودند: «ای فرزندم، از توجه به این سو و آن سو در نماز برحذر باش، چنین عملی در نماز برابر با هلاکت است».
761-291- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبیِ الدَّردَاءِ س قال: سمعتُ رسول الله ج یقول: «مَن تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَکعَتین، فَدَعَا رَبَّهُ؛ إِلَّا کَانَتْ دَعوَتُهُ مُستَجَابَةً، مُعَجَّلةً أَوْ مُؤخَّرةً، إِیَّاکُم وَالإِلتِفَاتَ فِی الصَّلَاةِ، فَإِنَّهُ لَا صَلَاةَ لِمُلْتَفِتٍ، فَإِن غُلِبْتُم فِی التطوع، فَلَا تُغلِبُوا فِی الفَرِیضَة».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
وفی روایة له أیضاً قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُول: «مَن قَامَ فِی الصَّلَاةِ فَالتَفَتَ، رَدَّ اللهَ عَلَیه صَلَاتَه».
و از ابودرداء س روایت است: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هرکس به طور کامل وضو بگیرد سپس دو رکعت نماز بخواند و به دعا در پیشگاه خداوند روی آورد، دعای وی بزودی یا با تاخیر اجابت میشود. از توجه به این سو و آن سو در نماز برحذر باشید زیرا برای کسی که چنین کند، نمازی نیست. اگر در ادای نماز نفل مغلوب [شیطان] شدید [و به این سو و آن سو توجهتان جلب شد] در مورد نماز فرض از اینکه مغلوب [شیطان] شوید بر حذر باشید».
و در روایت دیگری میگوید: «از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «کسی که به نماز برخیزد و متوجه این سو و آن سو گردد خداوند متعال نماز وی را قبول نمیکند».
762-292- (5) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «لَا یَزَالُ اللهُ مُقْبِلًا عَلَى الْعَبْدِ بِوَجْهِهِ مَا لَمْ یَلْتَفِتْ أَوْ یُحْدِثْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" موقوفاً عن أبی قِلابة عن ابن مسعود، ولم یسمع منه.
و از ابن مسعود س روایت است که میگوید: پیوسته خداوند متعال به بنده روی میآورد تا اینکه توجه بنده جلب امر دیگری شود یا بیوضو گردد».
763-293- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَلْیُقْبِلْ عَلَیْهَا حَتَّى یَفْرُغَ مِنْهَا، وَإِیَّاکُمْ وَالِالْتِفَاتَ فِی الصَّلَاةِ، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ یُنَاجِی رَبَّهُ مَا دَامَ فِی الصَّلَاةِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما برای اقامه نماز برخاست باید [به تمام و کمال] به آن روی آورد تا اینکه از نماز فارغ گردد. و از توجه به این سو و آن سو در نماز بر حذر باشید زیرا هریک از شما مادامیکه در نماز است با پروردگارش مناجات میکند».
764-294- (7) (ضعیف) وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ بِنْتِ أَبِی أُمَیَّةَ ل زَوْجِ النَّبِیِّ ج أَنَّهَا قَالَتْ: کَانَ النَّاسُ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج إِذَا قَامَ الْمُصَلِّی یُصَلِّی لَمْ یَعْدُ بَصَرُ أَحَدِهِمْ مَوْضِعَ قَدَمَیْهِ، فَلَمَّا تُوُفِّیَ([11]) رَسُولُ اللَّهِ ج، فَکَانَ النَّاسُ إِذَا قَامَ أَحَدُهُمْ یُصَلِّی لَمْ یَعْدُ بَصَرُ أَحَدِهِمْ مَوْضِعَ جَبِینِهِ، فَتُوُفِّیَ أَبُو بَکْرٍ س وَکَانَ([12]) عُمَرُ س، فَکَانَ النَّاسُ إِذَا قَامَ أَحَدُهُمْ یُصَلِّی لَمْ یَعْدُ بَصَرُ أَحَدِهِمْ مَوْضِعَ الْقِبْلَةِ، ثُمَّ تُوُفِّیَ عُمَرُ س، وَکَانَ([13]) عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ، وَکَانَتِ الْفِتْنَةُ، فَتَلَفَّتَ النَّاسُ یَمِینًا وَشِمَالًا».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن، إلا أن موسى بن عبد الله بن أبی أمیة المخزومی لم یخرج له من أصحاب الکتب الستة غیر ابن ماجه، ولا یحضرنی فیه جرح ولا تعدیل([14]). والله أعلم.
و از ام سلمه بنت ابی امیه ل همسر رسول خدا ج روایت است که میگوید: «چون مردم در زمان رسول خدا ج برای نماز میایستادند نگاه هیچیک از آنها از محل پاهایش تجاوز نمیکرد. زمانی که رسول خدا ج وفات نمود چون یکی از مردم برای نماز میایستاد نگاهش از محل سجده تجاوز نمیکرد. پس ابوبکر وفات کرد و عهد عمر فرا رسید که چون یکی از مردم برای نماز میایستاد نگاهش از موضع قبله تجاوز نمیکرد. سپس عمر وفات یافت و عهد عثمان بن عفان فرارسید و فتنه سر برآورد و مردم متوجه راست و چپ شدند».
37- (الترهیب من مسح الحصى وغیره فی موضع السجود والنفخ فیه لغیر ضرورة)
([1]) یعنی: اماکن بلند و مرتفع.
([2]) زاد الحاکم وغیره: "فإن الله خلقکم ورزقکم، فلا تشرکوا به شیئاً".
([3]) یعنی: به سوی الله متعال توبه کند.
([4]) أی: بقوله: "من دعا بدعوى الجاهلیة. ." إلخ. کما قال الناجی.
([5]) قلت: وبکسرها أیضاً کما فی "الفردوس". لکن أبو عبیدة ضبطه بالجیم، وقال: إنما هو "حثا" بالحاء المهملة. حکاه ابن عبد البر فی "التمهید" وقال (21/ 280): "وهو کما قال أبو عبیدة".
([6]) کذا وجد، وکأنه رواه بالمعنى، وإلا فلفظ البخاری وأبی داود والنسائی "الالتفات"، ولا أدری ما عند ابن حبان، لکون کتابه لیس عندی. کذا قال الناجی فی "العجالة" (76)، وأنت ترى أن فی نسختنا من "الترغیب" عزوه لابن خزیمة بدل ابن حبان، فلا أدری أهذا من اختلاف النسخ أم سبق قلم من الناجی، والحدیث عند ابن خزیمة (2/ 65/ 931) وابن حبان أیضاً (4/ 24/ 2284).
ثم قال الناجی: "وقد ذکره بلفظ "التلفت" ابن الجوزی من "مسند الإمام أحمد" فی کتابه "جامع المسانید"، والله أعلم. قلت: هو فی "مسند أحمد" (6/ 70) باللفظ المذکور، وهو شاذ، فقد أخرجه أحمد أیضاً (6/ 106) عن شیخ آخر له عن زائدة بإسناده عن عائشة بلفظ "الالتفات". وقد تابع زائدة على هذا اللفظ أبو الأحوص، ومن هذه الطریق أخرجه الأربعة الذین إلیهم عزاه المؤلف، فهو المحفوظ، وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" (844).
([7]) (الاختلاس): عبارت است از ربودن با سرعت به هنگام غفلت؛ علامه طیبی میگوید: «این عمل از این جهت اختلاس نامیده شده چون تصویر زشتی از این عمل اختلاس کننده نمایانگر است. چراکه خداوند متعال به نمازگزار روی میآورد و شیطان در کمین نمازگزار است و در انتظار اینکه وی از این مهم غافل شود، پس چون به اطراف متوجه شود، شیطان فرصت را غنیمت شمرده و این حالت را از وی سلب میکند. والله اعلم.
([8]) قلت: ویشهد له حدیث الأشعری الذی قبله بحدیث مع ملاحظة أن هذا من کلام یحیى علیه السلام، ولکنّه بوحی من الله، فهو من هذه الحیثیة یشهد للحدیث. والله أعلم. والحدیث فی "صحیح ابن خزیمة" برقم (1/ 244)، وأما عزو الثلاثة إلیه برقم (2/ 62) فوهْم منْ أوهامهم الکثیرة، فإنه یشیر إلى حدیث آخر لحذیفة فی البصق بین یدیه، ورواه ابن ماجه أیضاً، وسنده حسن غیر إسناد هذا!! مخرَّج فی "الصحیحة" (1596).
([9]) کذا قال: وتبعه الهیثمی، وفیه عند أحمد (2/ 311) یزید بن أبی زیاد، وهو ضعیف. وفی "مسند أبی یعلى" (5/ 30) العرزمی، متروک. لکن تابعهما لیث بن أبی سلیم، وکان اختلط. أخرجه البیهقی (2/ 120) بتمامه، وابن أبی شیبة (2/ 285) جملة إقعاء القرد، فالحدیث حسن. وهی روایة لأحمد (2/ 265) من طریق یزید، ومن غرائب تصرفات المؤلف أنّ السیاق المذکور لفّقه من روایتی "المسند"، فالشطر الأول فی الموضع الأول منه، والشطر الآخر فی الموضع الآخر منه!!
([10]) قلت و (الإقعاء) -بالمعنى الآخر- من السنة بین السجدتین فقط؛ کما ثبت عن جمع من الصحابة مرفوعاً؛ ولذلک أوردته فی "صفة الصلاة"، فراجعْه.
([11]) الأصل: (فتوفی)، (فکان)، والتصحیح من ابن ماجه (1634)، وغفل عنه الثلاثة، وجملة وفاة عمر لیست عنده.
([12]) انظر الحاشیة السابقة.
([13]) انظر الحاشیة السابقة.
([14]) قلت: لم یوثقه أحد، بل هو مجهول کما صرّح بذلک الحافظ ابن حجر، ثم إن فی متنه نکارة ظاهرة.