ترهیب از صحبت کردن به هنگام خطبه خواندن امام و ترغیب به ساکت ماندن
1041-716- (1) (صحیح) عَن أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِکَ یَوْمَ الجُمُعَةِ: أَنْصِتْ، وَالإِمَامُ یَخْطُبُ، فَقَدْ لَغَوْتَ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه وابن خزیمة.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر هنگام خطبهی امام به دوستت گفتی: ساکت شو، دچار لغو شدهای».
در معنای این بخش از روایت: (لغوت) معانی مختلفی گفته شده از جمله اینکه به معنای متضرر شدن در اجر و پاداش میباشد. و گفته شده: یعنی سخن گفتهای. و گفته شده: دچار اشتباه شدهای. و گفته شده: جمعهات باطل شده است. و گفته شده: جمعهات [از حیث پاداش] به ظهر تبدیل شده است. و معانی دیگری نیز برای آن ذکر شده است([1]).
1042-717- (2) (صحیح) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا تَکَلَّمْتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَدْ لَغَوْتَ، وَألْغَیتَ». یَعْنِی وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ.
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر روز جمعه صحبت نمودی دچار لغو شدهای». یعنی درحالیکه امام خطبه میخواند.
1043-440- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَکَلَّمَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالْإِمَامُ یَخْطُبُ، فَهُوَ کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا([2])، وَالَّذِی یَقُولُ لَهُ: أَنْصِتْ، لَیْسَ لَهُ جُمُعَةٌ».
رواه أحمد والبزار والطبرانی.
از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس روز جمعه درحالی سخن بگوید که امام خطبه میخواند، مانند الاغی خواهد بود که کتابهایی را بار دارد؛ و کسی که به وی میگوید: ساکت باش، برای وی جمعهای نخواهد بود».
1044-441- (2) (ضعیف) وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج «قَرَأَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ ﴿تَبَارَکَ﴾، وَهُوَ قَائِمٌ یُذَکِّرُ بِأَیَّامِ اللَّهِ»، وَأَبُو ذَرٍّ یَغْمِزُ أُبَیِّ بْنِ کَعْب، فَقَالَ: مَتَى أُنْزِلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ إِنِّی لَمْ أَسْمَعْهَا إِلی الْآنَ. فَأَشَارَ إِلَیْهِ، أَنِ اسْکُتْ. فَلَمَّا انْصَرَفُوا، قَالَ: سَأَلْتُکَ مَتَى أُنْزِلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ فَلَمْ تُخْبِرْنِی؟ فَقَالَ أُبَیٌّ: لَیْسَ لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ الْیَوْمَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! فَذَهَبَ أَبو ذَرّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَأَخْبَرَهُ بِالَّذِی قَالَ أُبَیٌّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن([3]).
از ابی بن کعب س روایت است: رسول خدا ج در روز جمعه سوره «تبارک» را خواند و این درحالی بود که ایستاده و یادآور روزهای خوش و ناخوش و نعمت و نقمت بود. و در این میان ابوذر به ابی بن کعب اشاره میکرد و میگفت: این سوره کِی نازل شده؟ من تا امروز آن را نشنیده بودم. پس اُبی به وی اشاره کرد تا ساکت باشد. چون نماز به پایان رسید ابوذر گفت: از تو پرسیدم این سوره کِی نازل شده اما پاسخی ندادی؟ پس ابی گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند. پس ابوذر نزد رسول خدا ج رفته و ایشان را از گفته ابی آگاه نمود. پس رسول خدا ج فرمود: «ابی درست گفته است».
0-718- (3) (صحیح) ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" عن أبی ذر س أنه قال: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ، فَجَلَسْتُ قَرِیبًا مِنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، فَقَرَأَ النَّبِیُّ ج سُورَةَ ﴿بَرَاءَةَ﴾، فَقُلْتُ لِأُبَیٍّ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ قَالَ: فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. ثُمَّ مَکَثْتُ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. ثُمَّ مَکَثْتُ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی. فَلَمَّا صَلَّى النَّبِیُّ ج قُلْتُ لِأُبَیٍّ: سَأَلْتُکَ فَتَجَهَّمْتَنِی، وَلَمْ تُکَلِّمْنِی؟ قَالَ أُبَیُّ: مَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! فَذَهَبْتُ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! کُنْتُ بِجَنْبِ أُبَیٍّ وَأَنْتَ تَقْرَأُ ﴿بَرَاءَةَ﴾، فَسَأَلْتُهُ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ؟ فَتَجَهَّمَنِی، وَلَمْ یُکَلِّمْنِی، ثُمَّ قَالَ: مَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ إِلَّا مَا لَغَوْتَ! قَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ».
از ابوذر س روایت است که میگوید: در روز جمعه وارد مسجد شدم درحالیکه رسول الله ج خطبه میخواند، پس کنار اُبی بن کعب نشستم؛ رسول الله ج شروع به خواندن سورهی «براءة» نمود، به اُبی گفتم: این سوره چه وقت نازل شده است؟ با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. کمی صبر کردم، دوباره از او سؤال کردم؟ دوباره با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. کمی صبر کردم، دوباره از او سؤال کردم؟ با عصبانیت به من نگاه کرده و حرفی به من نزد. وقتی رسول الله ج نماز خواند، به ابوذر س گفتم: از تو سؤال کردم اما تو با عصبانیت به من نگاه کردی؟ اُبی گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند! پس نزد رسول الله ج رفتم و گفتم: ای نبی خدا ج! من کنار اُبی بودم و تو سورهی برائت را میخواندی، پس از او سؤال کردم این سوره چه زمانی نازل شده است؟ اما با عصبانیت به من نگاه کرده و جوابی نداد، سپس گفت: از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند! رسول الله ج فرمود: «اُبی راست گفته است».
قوله: (فتجهمنی) معناه: قطَّب وجهه وعبس، ونظر إلیَّ نظرَ المغضَب المنکِر.
1045-442- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَوْمًا عَلَى الْمِنْبَرِ، فَخَطَبَ النَّاسَ، وَتَلَا آیَةً، وَإِلَى جَنْبِی أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا أُبَیُّ! مَتَى([4]) أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ؟ قَالَ: فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی، ثُمَّ سَأَلْتُهُ؟ فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی حَتَّى نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَقَالَ أُبَیٌّ: مَا لَکَ مِنْ جُمُعَتِکَ إِلَّا مَا لَغَیْتَ! فَلَمَّا انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ج جِئْتُهُ فَأَخْبَرْتُهُ، فَقُلْتُ: أَیْ رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّکَ تَلَوْتَ آیَةً، وَإِلَى جَنْبِی أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَقُلتُ لَهُ: مَتَى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ؟ فَأَبَى أَنْ یُکَلِّمَنِی، حَتَّى إِذَا نَزَلْتَ زَعَمَ أُبَیٌّ أَنَّهُ لَیْسَ لِی مِنْ جُمُعَتِی إِلَّا مَا لَغَیْتُ! فَقَالَ: «صَدَقَ أُبَیٌّ، فَإِذَا سَمِعْتَ إِمَامَکَ یَتَکَلَّمُ، فَأَنْصِتْ حَتَّى یَفْرُغَ».
رواه أحمد من روایة حرب بن قیس عن أبی الدرداء، ولم یسمع منه.
از ابودرداء س روایت است که میگوید: روزی رسول خدا ج بر منبر نشسته و به ایراد خطبه برای مردم پرداخته و آیهای را تلاوت نمود. این در حالی بود که ابی در کنار من نشسته بود. پس به او گفتم: ای ابی، این آیه کِی نازل شد؟ اما او از سخن گفتن با من ابا ورزید. پس برای بار دوم از وی سوال کردم. اما باز هم از سخن گفتن با من خوداری کرد. تا اینکه رسول خدا ج از منبر پایین آمد. پس ابی گفت: از نماز جمعه جز لغوی که مرتکب شدی پاداشی برای تو نخواهد بود. چون رسول خدا ج از نماز فارغ شد نزد رسول خدا ج رفتم و ایشان را از این مساله آگاه نمودم. گفتم: ای رسول خدا، آیهای را تلاوت نمودید و در کنار من ابی بن کعب نشسته بود. پس به او گفتم: این آیه کِی نازل شد؟ اما او از سخن گفتن با من خوداری کرد تا اینکه شما از منبر پایین آمدید و گمان اُبی چنین بود که از نماز جمعه من پاداشی جز لغوی که مرتکب شدم نخواهد بود. پس رسول خدا ج فرمودند: «ابی درست گفته است. چون شنیدی امامت خطبه میخواند، ساکت شو تا از خطبه فارغ شود».
1046-443- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ لِرَجُلٍ: لَا جُمُعَةَ لَکَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «لِمَ یَا سَعْدُ؟» قَالَ: لِأَنَّهُ کَانَ یَتَکَلَّمُ وَأَنْتَ تُخْطَبُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «صَدَقَ سَعْدٌ».
رواه أبو یعلى والبزار.
از جابر س روایت است که میگوید: سعد بن ابی وقاص به مردی گفت: جمعهای برای تو نخواهد بود. رسول خدا ج فرمود: «چرا ای سعد؟» گفت: چون درحالیکه شما خطبه میخواندید وی سخن میگفت. پس رسول خدا ج فرمودند: «سعد راست گفت».
1047-719- (4) (حسن صحیح) وعن جابر قال: عَنْ جَابِرٍ أیضاً قَالَ: دَخَلَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ الْمَسْجِدَ، وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ، فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، أَوْ کَلَّمَهُ بِشَیْءٍ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ أُبَیٌّ، وَظَنَّ ابْنُ مَسْعُودٍ أَنَّهَا مَوْجِدَةٌ([5])، فَلَمَّا انْفَتَلَ النَّبِیُّ ج مِنْ صَلَاتِهِ، قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: یَا أُبَیُّ! مَا مَنَعَکَ أَنْ تَرُدَّ عَلَیَّ؟ قَالَ: إِنَّکَ لَمْ تَحْضُرْ مَعَنَا الْجُمُعَةَ. قَالَ: لِمَ؟ قَالَ: تَکَلَّمْتَ وَالنَّبِیُّ ج یَخْطُبُ! فَقَامَ ابْنُ مَسْعُودٍ، فَدَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَدَقَ أُبَیٌّ، صَدَقَ أُبَیٌّ، أَطِعْ أُبَیًّا».
رواه أبو یعلى بإسناد جید، وابن حبان فی "صحیحه".
همچنین از جابر س روایت است که میگوید: عبدالله بن مسعود س وارد مسجد شد و رسول الله ج در حال خطبه خواندن بود؛ پس کنار اُبی بن کعب نشسته و در مورد چیزی از او سؤال نمود و یا در مورد چیزی با او صحبت کرد؛ اما اُبی هیچ جوابی به او نداد. ابن مسعود س گمان نمود که او عصبانی است، پس هنگامی که رسول الله ج از نمازش فارغ شد، ابن مسعود س گفت: ای اُبی! چه چیزی مانع پاسخ دادنت به من شد؟ گفت: تو با ما در نماز جمعه حاضر نشدی. گفت: چرا؟ گفت: درحالیکه رسول الله ج خطبه میخواند صحبت نمودی! ابن مسعود س بلند شد و نزد رسول الله ج رفت و این مسأله را با ایشان در میان گذاشت، پس رسول الله ج فرمود: «اُبی راست گفته است، اُبی راست گفته است، از اُبی اطاعت کن».
1048-720- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بن مَسعودٍ س قَالَ: «کَفَى لَغْوًا أَنْ تَقُولَ لِصَاحِبِکَ: أَنْصِتْ، إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فِی الْجُمُعَةِ».
رواه الطبرانی فی الکبیر موقوفاً بإسناد صحیح.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که برای دچار شدن به لغو همین بس که هنگام خطبه خواندن امام به دوستت بگویی ساکت باش!
وتقدم فی حدیث علی المرفوع [أول 3-باب]: «مَنْ قَالَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِصَاحِبِهِ: أَنصِت، فَقَدْ لَغَا، وَمَنْ لَغَا فَلَیْسَ لَهُ فِی جُمُعَتِهِ تِلْکَ شَیْءٌ».
1049-721- (6) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَمَسَّ مِنْ طِیبِ امْرَأَتِهِ إِنْ کَانَ لَهَا، وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ، ثُمَّ لَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ، وَلَمْ یَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ، کَانَ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهُمَا، وَمَنْ لَغَا([6]) وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه" من روایة عمرو بن شعیب عن أبیه عن عبدالله بن عمرو.
از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس روز جمعه غسل کند و از بوی خوش همسرش، اگر نزدش وجود دارد، استفاده کند و از بهترین لباسهایش بپوشد و از روی گردن و شانههای مردم عبور نکند و هنگام خطبه خواندن دچار لغو نشود، کفارهی گناهان بین دو جمعه میشود و کسی که دچار لغو شود و از روی گردن و شانههای مردم عبور کند، به مانند نماز ظهر به او ثواب داده میشود».
0-722- (7) (صحیح) ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة بنحوه([7]). وتقدم [أول الباب الثالث].
1050-723- (8) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ نَفَرٍ: فَرَجُلٌ حَضَرَهَا یَلْغُو، ذَلِکَ حَظُّهُ مِنْهَا، وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ، فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ، إِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ، وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ، وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُکُوتٍ، وَلَمْ یَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُؤْذِ أَحَدًا، فَهِیَ کَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِی تَلِیهَا، وَزِیَادَةُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ. وَذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا﴾».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه".
و از ابن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر در نماز جمعه حاضر میشوند، مردی که در نماز جمعه حاضر شده و دچار لغو میشود، پس بهرهی او از نماز جمعه همین است. مردی که در نماز جمعه حاضر شده و دعا میکند، پس او مردی است که خداوند را فرا میخواند و خداوند اگر بخواهد به او عطا میکند و اگر خواست به او عطا نمیکند. و مردی که حاضر شده و سکوت میکند و از روی گردن مردم عبور نمیکند و به کسی آزار و اذیت نمیرساند؛ نماز چنین کسی موجب کفارهی گناهان بین این جمعه تا جمعهی بعدی و سه روز افزون بر آن میشود؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: «کسی که یک نیکی انجام دهد، ده برابر آن برای او قرار میدهیم».
وتقدم فی حدیث علی [أول 3-باب]: «فَمَنْ دَنَا مِنَ الْإِمَامِ فَأَنْصَتَ وَاسْتَمَعَ لَمْ یَلْغُ، کَانَ لَهُ کِفْلانِ مِنَ الْأَجْرِ» الحدیث.
6- (الترهیب من ترک الجمعة لغیر عذر)
([1]) میگویم: دیدگاه اخیر – و دیدگاه قبل از آن که از نگاه معنا به آن نیز نزدیک است – دیدگاه مورد اعتماد ما میباشد. چراکه بهترین مفسر برای حدیث پیامبر ج کلام خود اوست. چنانکه از رسول خدا ج در حدیثی که بزودی ذکر خواهد شد، ثابت است که فرمودند: «وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ کَانَتْ لَهُ ظُهْرًا»: «و هرکس مرتکب لغو و گام نهادن بر گردن مردم شود، (نماز جمعهاش) برای او ظهر خواهد بود». و این دیدگاهی است که امام ابن خزیمه در صحیحش (3/ 155 باب-71) با قطعیت بدان اشاره کرده است. و با قول اُبَی که میگوید: «مَا لَکَ مِن صَلَاتِک إِلَّا مَا لَغَوتَ»: «از نماز امروزت جز لغو پاداشی برای تو نماند» و اینکه رسول خدا ج آن را با این سخن تایید نمود: «صَدَقَ أُبَی»: «ابی راست گفته است» منافاتی ندارد؛ چراکه معنای آن، نفی فضیلت نماز جمعه میباشد نه نفی اصل نماز جمعه؛ چنانکه در «لا فتی الا علی» چنین است. و این مستلزم نفی فضیلت از اصل و اساس نیست بلکه نفی بخشی از آن است. و آنچه از فضیلت باقی مانده با فضیلت نماز ظهر برابر است. به این دلیل که فرمودند: «کَانَت لَهُ ظُهراً»: «برای او ظهر خواهد بود». و رسول خدا ج این مساله را در حق کسی فرمودند که دچار لغو شود یا در میان صفوف، پا بر گردن مردم بگذارد چنانکه در حدیث بعدی (6) خواهد آمد. بنابراین هرکس فقط دچار لغو شود، نماز جمعهی وی از باب اولی برای او ظهر خواهد بود چنانکه امری آشکار است؛ و حمد و ستایش از آن خداوند متعال است. مراجعه کن به (الباب-72) از ابن خزیمة.
([2]) جمع (سفْر) بکسر السین المهملة: الکتاب.
([3]) قلت: کَذا قال! وخبط الجهلة فقالوا تقلیداً: "صحیح، رواه ابن ماجه (1111) "! وإنما هو ضعیف لانقطاعه بین عطاء بن یسار وأبی، وقد صحت القصة من حدیث أبی ذر نفسه، لکن فیه أن السورة هی ﴿براءة﴾ فتنبه، وحدیث أبی ذر فی "الصحیح".
([4]) فی الأصل ومطبوعة عمارة: (ومتى)، والتصویب من "المسند" و"المجمع" والمخطوطة وکذا فی "شرح معانی الآثار" للإِمام الطحاوی.
([5]) مصدر (وجد علیه) یجد وَجداً ومَوجِدةً: غضب.
([6]) کذا فی "أبی داود" (345) وعنه البیهقی (3/ 231). وفی ابن خزیمة (3/ 156/ 1810): "أو"، وقد تأتی الواو بمعنى (أو). والله أعلم.
([7]) قلت: دون قوله: "ومن لغا. . ." إلخ.