ترهیب از ترک نماز جمعه بدون عذر
1051-724- (1) (صحیح) عَنْ ابن مَسعودٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِقَوْمٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ: «لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلًا یُصَلِّی بِالنَّاسِ، ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ یَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُیُوتَهُمْ».
رواه مسلم والحاکم بإسناد على شرطهما([1]).
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تصمیم داشتم که شخصی را مأمور کنم تا برای مردم نماز بخواند، سپس بروم و خانههای مردانی را که به نماز جمعه نمیآیند بر سرشان آتش بزنم».
(ضعیف) وتقدم فی "باب الحمام" [4- الطهارة/5] حدیث أبی سعید وفیه: «وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَسْعَ إِلَى الْجُمُعَةِ، وَمَنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بِلَهْوٍ أو تِجَارَةٍ اسْتَغْنَى اللَّهُ عَنْهُ، وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمیدٌ».
رواه الطبرانی.
و در «باب حمام» پیشتر حدیث ابوسعید گذشت: «و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید به سوی نماز جمعه بشتابد و هرکس با امر لهو و بیهوده یا تجارت از آن اظهار بینیازی کند، خداوند از او بینیاز است و او بینیاز ستوده است».
1052-725- (2) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ وَابْنَ عُمَرَ ب أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ عَلَى أَعْوَادِ مِنْبَرِهِ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ عَنْ وَدْعِهِمُ الْجُمُعَاتِ، أَوْ لَیَخْتِمَنَّ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ، ثُمَّ لَیَکُونُنَّ مِنَ الْغَافِلِینَ».
رواه مسلم وابن ماجه وغیرهما.
از ابوهریره و ابن عمر ب روایت است که از رسول الله ج شنیدند که بر منبرش میفرماید: «افرادی که جمعه را ترک میکنند باید از این عملشان دست بکشند وگرنه خداوند بر قلبهایشان مهر میزند، سپس در زمرهی غافلان قرار میگیرند».
قوله "ودعهم الجمعات" هو بفتح الواو وسکون الدال، أی: ترکهم الجمعات.
0-726- (3) (صحیح) ورواه ابن خزیمة بلفظ: "ترکهم" من حدیث أبی هریرة وأبی سعید الخدری.
1053-727- (4) (حسن) وَعَنْ أَبِی الْجَعْدِ الضَّمْرِیِّ([2]) - وَکَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ س - عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا بِهَا([3])، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی والترمذی وحسَّنه، وابن ماجه، وابن خزیمة وابن حبَّان فی "صحیحیهما" والحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از ابو جَعد ضَّمری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه جمعه از روی بیتوجهی نسبت به آن ترک کند، خداوند بر قلبش مهر میزند».
(حسن صحیح) وفی روایة لابن خزیمة وابن حبان: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثًا مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ، فَهُوَ مُنَافِقٌ»([4]).
و در روایت ابن خزیمه و ابن حبان آمده است: «هرکس سه جمعه را بدون عذر ترک کند، از منافقین به حساب میآید».
أبو الجعد اسمه أدرع، وقیل: جُنادة. وذکر الکرابیسیّ أنّ اسمه عُمرُ بن أبی بکر. وقال الترمذی: "سألت محمداً (یعنی البخاری) عن اسم أبی الجعد؟ فلم یعرفه".
1054-728- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ مِرَاتٍ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ، طُبِعَ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([5]).
از ابو قتاده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه جمعه را بدون ضرورت ترک کند، بر قلبش مهر زده میشود».
1055-729- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُسَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمُعَاتٍ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ کُتِبَ مِنَ الْمُنَافِقِینَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" من روایة جابر الجعفی، وله شواهد.
از اسامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که سه جمعه را بدون عذر ترک کند، از منافقین نوشته میشود».
1056-7 30- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «لَیَنْتَهِیَنَّ أَقْوَامٌ یَسْمَعُونَ النِّدَاءَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ ثُمَّ لَا یَأْتُونَهَا، أَوْ لَیَطْبَعَنَّ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ، ثُمَّ لَیَکُونُنَّ مِنَ الْغَافِلِینَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.
از کعب بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «افرادی که در روز جمعه صدای اذان را میشنوند و به نماز جمعه نمیروند، باید از این کارشان دست بردارند وگرنه خداوند بر قلبهایشان مهر میزند، سپس در زمرهی غافلین قرار میگیرند».
1057-731- (8) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا هَلْ عَسَى أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَّخِذَ الصُّبَّةَ مِنَ الْغَنَمِ عَلَى رَأْسِ مِیلٍ أَوْ مِیلَیْنِ، فَیَتَعَذَّرَ عَلَیْهِ الْکَلَأُ، فَیَرْتَفِعَ، ثُمَّ تَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَجِیءُ وَلَا یَشْهَدُهَا، وَتَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَشْهَدُهَا، [وَتَجِیءُ الْجُمُعَةُ فَلَا یَشْهَدُهَا]([6])، حَتَّى یُطْبَعَ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن، وابن خزیمة فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا سزاوار نیست که اگر یکی از شما گلهای از گوسفندان را به فاصلهی یک یا دو میل برای چرا برد اما علف نیافته و به جایی دورتر رفت، برای نماز جمعه برگردد. پس اگر برنگردد و در نماز جمعه حاضر نشود درحالیکه وقت نماز جمعه فرا رسیده و در آن حاضر نشود، بر قلب او مهر زده میشود».
(الصُّبَّةَ) به ضم صاد و تشدید باء عبارت است از «السِّربة»:([7]) گله؛ که این گله میتواند گلهای از اسبها یا شترها یا گوسفندان ما بین 20 تا 30 عدد از آنها باشد. و گفته شده به گلهای گفته میشود که بین ده تا چهل عدد از این حیوانات در آن باشد.
1058-732- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بنِ عَبدِاللهِ ب قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج خَطِیبًا یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ: «عَسَى رَجُلٌ تَحْضُرُهُ الْجُمُعَةُ، وَهُوَ عَلَى قَدْرِ مِیلٍ مِنَ (الْمَدِینَةِ)، فَلَا یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ». ثُمَّ قَالَ فِی الثَّانِیَةِ: «عَسَى رَجُلٌ تَحْضُرُهُ الْجُمُعَةُ وَهُوَ عَلَى قَدْرِ مِیلَیْنِ مِنَ (الْمَدِینَةِ) فَلَا یَحْضُرُهَا». وَقَالَ فِی الثَّالِثَةِ: «عَسَى یَکُونُ عَلَى قَدْرِ ثَلَاثَةِ أَمْیَالٍ مِنَ (الْمَدِینَةِ) فَلَا یَحْضُرُ الْجُمُعَةَ، وَیَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أبو یعلى بإسناد لیِّن([8]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج برای خطبه روز جمعه بلند شده و فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی یک میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، در نماز حاضر شود». سپس برای بار دوم فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی دو میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، در نماز حاضر شود». و برای بار سوم فرمود: «سزاوار است مردی که به اندازهی سه میل از مدینه فاصله داشته و در نماز جمعه حاضر نشده، [در نماز جمعه حاضر شود وگرنه] خداوند بر قلب او مهر میزند».
(حسن صحیح) وروى ابن ماجه عنه بإسناد جید مرفوعاً: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثًا مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ، طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ».
و در رواین ابن ماجه آمده است: «هرکس سه جمعه را بدون ضرورت ترک کند، خداوند بر قلب او مهر میزند».
1059-444- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرٍ س أیضاً قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! تُوبُوا إِلَى اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا، وَبَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ الصَّالِحَةِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا، وَصِلُوا الَّذِی بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ رَبِّکُمْ بِکَثْرَةِ ذِکْرِکُمْ لَهُ، وَکَثْرَةِ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَالْعَلَانِیَةِ، تُرْزَقُوا وَتُنْصَرُوا وَتُجْبَرُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدِ افْتَرَضَ عَلَیْکُمُ الْجُمُعَةَ فِی مَقَامِی هَذَا، فِی یَوْمِی هَذَا، فِی شَهْرِی هَذَا، مِنْ عَامِی هَذَا، إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَمَنْ تَرَکَهَا فِی حَیَاتِی أَوْ بَعْدِی، وَلَهُ إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ جَائِرٌ، اسْتِخْفَافًا بِهَا، وَجُحُودًا بِهَا، فَلَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ شَمْلَهُ، وَلَا بَارَکَ لَهُ فِی أَمْرِهِ، أَلَا وَلَا صَلَاةَ لَهُ، وَلَا زَکَاةَ لَهُ، وَلَا حَجَّ لَهُ، وَلَا صَوْمَ لَهُ، أَلَا وَلَا بِرَّ لَهُ حَتَّى یَتُوبَ، فَمَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ».
رواه ابن ماجه.
از جابر س روایت است که میگوید: رسول خدا ج برای ما خطبه ایراد نموده و فرمود: «ای مردم، قبل از اینکه بمیرید به سوی خدا توبه کنید و قبل از اینکه مشغول شوید، اعمال نیک و صالح انجام دهید. و با ذکر زیاد خداوند و کثرت صدقه در نهان و آشکار فاصله میان خود و پروردگارتان را کاهش دهید. روزی دهید و نصرت کنید و جبران کنید و بدانید که الله در این روز و در این مکان و در این ماه و در این سال نماز جمعه را تا روز قیامت بر شما فرض کرده است. پس هرکس در حیاتم یا پس از من آن را ترک کند و امام عادل یا ظالمی برای او باشد، و این ترک وی از روی استخفاف و انکار باشد، خداوند متعال نیروی او را متمرکز نمیگرداند و وی را پریشان نموده و در امر وی برکت قرار نمیدهد و بدانید که نمازی برای او نیست و زکاتی برای او نیست و حجی برای او نیست و روزهای برای او نیست و نیکی برای او نخواهد بود تا اینکه توبه کند و هرکس توبه کند خداوند توبهاش را میپذیرد».
0-445- (2) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث أبی سعید الخدری أخصر منه([9]).
1060-733- (10) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ جُمَعٍ مُتَوَالِیَاتٍ، فَقَدْ نَبَذَ الْإِسْلَامَ وَرَاءَ ظَهْرِهِ».
رواه أبو یعلى موقوفاً بإسناد صحیح.
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: «هرکس سه جمعهی متوالی را ترک کند، اسلام را پشت سرش انداخته است».
1061-734- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ حَارِثَةَ بْنِ النُّعْمَانِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَتَّخِذُ أَحَدُکُمُ السَّائِمَةَ، فَیَشْهَدُ الصَّلَاةَ فِی جَمَاعَةٍ، فَتَتَعَذَّرُ عَلَیْهِ سَائِمَتُهُ، فَیَقُولُ: لَوْ طَلَبْتُ لِسَائِمَتِی مَکَانًا هُوَ أَکْلَأُ مِنْ هَذَا، فَیَتَحَوَّلُ، وَلَا یَشْهَدُ إِلَّا الْجُمُعَةَ، فَیَتَعَذَّرُ عَلَیْهِ سَائِمَتُهُ، فَیَقُولُ: لَوْ طَلَبْتُ لِسَائِمَتِی مَکَانًا هُوَ أَکْلَأُ مِنْ هَذَا، فَیَتَحَوَّلُ، فَلَا یَشْهَدُ الْجُمُعَةَ وَلَا الْجَمَاعَةَ، فَیُطْبَعُ عَلَى قَلْبِهِ».
رواه أحمد من روایة عمر بن عبدالله مولى غُفرَة، وهو ثقةعنده([10]).
از حارثه بن نعمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یکی از شما حیوانی تهیه میکند و در نماز جماعت حاضر میشود، اما حیوانش بر او فشار میآورد پس با خود میگوید: باید جایی پرعلفتر از اینجا بیابم؛ پس تغییر مکان داده و فقط در نماز جمعه حاضر میشود، اما دوباره حیوانش به او فشار میآورد و او میگوید: باید جایی پر علفتر از اینجا بیابم، پس تغییر مکان داده و نه در نماز جمعه حاضر میشود و نه در نماز جماعت؛ در نتیجه خداوند بر قلبش مهر میزند».
وتقدم حدیث أبی هریرة عند ابن ماجه وابن خزیمة بمعناه. [الحدیث الثامن].
قوله: (أکلأ من هذا) یعنی: جایی که بیش از این علف داشته باشد. و(الکلأ)، به فتح کاف و لام و همزة غیر ممدودة: عبارت است از علف و گیاه تر و خشک.
1062-735- (12) (حسن) وَعَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بن زُرارة قَالَ: سَمِعْتُ عَمِّیَ([11]) - وَلَمْ أَرَ رَجُلًا مِنَّا بِهِ شَبِیهًا - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمْ یَأْتِهَا، ثُمَّ سَمِعَهُ فَلَم یَأتِهَا، ثُمَّ سَمِعَهُ فَلَم یَأتِهَا، طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِهِ، وَجَعَلَ قَلْبَهُ قَلْبَ مُنَافِقٍ».
رواه البیهقی.
از محمد بن عبد الرحمن بن زُراره س روایت است، از عمویم شنیدم - و ندیدم که شخصی از ما به او شبیه باشد - که رسول الله ج فرمودند: «کسی که اذان روز جمعه را بشنود و به نماز نیاید و دوباره شنیده و نیاید و باز شنیده و نیاید، خداوند بر قلب او مهر میزند و قلب او را به قلب منافق تبدیل میکند».
0-446- (3) (ضعیف موقوف) وروى الترمذی عن ابن عباس: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ یَصُومُ النَّهَارَ وَیَقُومُ اللَّیْلَ، وَلَا یَشْهَدُ الجَمَاعَةَ وَلَا الجُمعَة؟ قَالَ: «هُوَ فِی النَّارِ».
و ترمذی از ابن عباس ب روایت نموده که از وی در مورد مردی که روز را روزه میگیرد و شب را به قیام میگذراند اما در نماز جماعت و جمعه شرکت نمیکند سوال شد. وی در پاسخ گفت: او در آتش است.
7- (الترغیب فی قراءة سورة ﴿الکهف﴾ [وما یذکر معها]([12]) لیلة الجمعة ویوم الجمعة)
([1]) فیه نظر بیَّنتُه فی الأصل.
([2]) هذا هو الصواب فی ضبط هذه النسبة، وما فی مطبوعة عمارة أنَّه (الضُّمَری) فهو خطأ مخالف لکتب "الأنساب" وغیرها.
([3]) یعنی به دلیل بیتوجهی نسبت به آن، نه استخفاف و سبک شکردن و تحقیر آن؛ چراکه استخفاف و تحقیر هریک از فرایض الهی کفر است و منجر به ارتداد فرد میگردد. چراکه کفری قلبی است. منصوب بودن آن به دلیل مفعول لاجله یا حال بودن آن میباشد یعنی متهاوناً.
و «طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِهِ» یعنی بر آن مهر مینهد و آن را میپوشاند و از الطاف محروم میکند.
و «الطبْع» به سکون به معنای «الختم» میباشد و با حرکت: «الطَبَع» به معنای پلیدی و کثیفی است که شمشیر را در برمیگیرد. سپس این واژه در مورد گناهان و زشتیها به کار رفته است. والله اعلم
([4]) فی الأصل: "وفی روایة ذکَرها رَزین ولیست فى الأصول: فقد بَرئ من الله". فلم أذکرها لمخالفتها مع ما ذکر المؤلف للأصول!
([5]) ورواه ابن ماجه، لکنْ جعله من حدیث جابر، وهو الأرجح عندی کما بیّنتُه فی الأصل، ویأتی بعد ثلاثة أحادیث.
([6]) زیادة من ابن ماجه وابن خزیمة، ویشهد لها الحدیث الآتی بعده.
([7]) بکسر السین المهملة، بعدها راء وباء موحدة، ووقع فی الأصل وتبعه عمارة: "السریة" بالمثناة التحتیة، وهو خطأ.
([8]) قلت: وأما قول الهیثمی: "رواه أبو یعلى، ورجاله موثوقون"؛ فهو من تساهله، کیف لا وفیه الفضل الرّقاشی، وهو ضعیف اتفاقاً، بل قال فیه أبو داود: "کان هالکاً"، وقال النسائی: "لیس بثقة". لکن حدیثه هذا حسن بالذی قبله، وبحدیث جابر الذی بعده.
(تنبیه): تحرَّف اسم (جابر) فی هذا السطر الأخیر من الطبعة السابقة إلى (حارثة)، فنقله عنی المعلقون الثلاثة هکذا محرَّفاً. وهذا مما یدل أن کل تحقیقهم إنما هو مجرد النقل، من دون فهم
([9]) قلت: فیه عطیة العوفی ضعیف، وموسى بن عطیة الباهلی لم أعرفه.
([10]) قلت: لکنْ ضعفه الأکثر، ولذلک جزم بضعفه الهیثمی ثم العسقلانی، ولکن حدیثه قوی بما قبله.
([11]) الأصل: "عمر"، وکذا فی مطبوعة عمارة والمخطوطة، والصواب ما أثبتُّه؛ کما حقَّقتُه فی الأصل، واسم عمه (یحیى بن سعد بن زرارة). وعلى الصواب رواه أبو یعلى فی "مسنده" (13/ 109)، وکان بالعزو إلیه أولى من البیهقی، وهذا أخرجه فی "الشُّعَب" (3/ 102-103). وعزاه الثلاثة المعلِّقون هنا (1/ 576) للأصبهانی فی "الترغیب" برقم (912)، وهذا خطأ سبق التنبیه على أمثاله!!
([12]) ما بین المعقوفتین لیس فی «صحیح الترغیب». [ش].