هشدار در باب ندادن زکات و آنچه در مورد زکات زیورآلات آمده است
1092-754- (1) (صحیح) عن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ وَلَا فِضَّةٍ، لَا یُؤَدِّی مِنْهَا حَقَّهَا، إِلَّا إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ، صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِیَ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیُکْوَى بِهَا جَنْبُهُ وَجَبِینُهُ وَظَهْرُهُ، کُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِیدَتْ لَهُ ﴿فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ الْعِبَادِ، فَیَرَى سَبِیلَهُ، إِمَّا فِی الْجَنَّةِ، وَإِمَّا فِی النَّارِ»([1]). قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! فَالْإِبِلُ؟ قَالَ: «وَلَا صَاحِبُ إِبِلٍ لَا یُؤَدِّی مِنْهَا حَقَّهَا - وَمِنْ حَقِّهَا حَلَبُهَا([2]) یَوْمَ وِرْدِهَا - إِلَّا إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ بُطِحَ لَهَا بِقَاعٍ قَرْقَرٍ أَوْفَرَ مَا کَانَتْ، لَا یَفْقِدُ مِنْهَا فَصِیلًا وَاحِدًا، تَطَؤُهُ بِأَخْفَافِهَا، وَتَعَضُّهُ بِأَفْوَاهِهَا، کُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ أُولَاهَا رُدَّ عَلَیْهِ أُخْرَاهَا، ﴿فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ الْعِبَادِ، فَیَرَى سَبِیلَهُ إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! فَالْبَقَرُ وَالْغَنَمُ؟ قَالَ: «وَلَا صَاحِبُ بَقَرٍ وَلَا غَنَمٍ لَا یُؤَدِّی مِنْهَا حَقَّهَا إِلَّا إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ بُطِحَ لَهَا بِقَاعٍ قَرْقَرٍ أَوْفَرَ مَا کَانَتْ، لَا یَفْقِدُ مِنْهَا شَیْئًا، لَیْسَ فِیهَا عَقْصَاءُ([3]) وَلَا جَلْحَاءُ، وَلَا عَضْبَاءُ، تَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، وَتَطَؤُهُ بِأَظْلَافِهَا، کُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ أُولَاهَا، رُدَّ عَلَیْهِ أُخْرَاهَا، ﴿فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ الْعِبَادِ، فَیَرَى سَبِیلَهُ، إِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِمَّا إِلَى النَّارِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ، فَالْخَیْلُ؟ قَالَ: «الْخَیْلُ ثَلَاثَةٌ: هِیَ لِرَجُلٍ وِزْرٌ، وَهِیَ لِرَجُلٍ سِتْرٌ، وَهِیَ لِرَجُلٍ أَجْرٌ، فَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ وِزْرٌ: فَرَجُلٌ رَبَطَهَا رِیَاءً وَفَخْرًا وَنِوَاءً عَلَى لأَهْلِ الْإِسْلَامِ، فَهِیَ لَهُ وِزْرٌ. وَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ سِتْرٌ: فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ، ثُمَّ لَمْ یَنْسَ حَقَّ اللهِ فِی ظُهُورِهَا وَلَا رِقَابِهَا، فَهِیَ لَهُ سِتْرٌ. وَأَمَّا الَّتِی هِیَ لَهُ أَجْرٌ: فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ، فِی مَرْجٍ أَو رَوْضَةٍ، فَمَا أَکَلَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَرْجِ أَوِ الرَّوْضَةِ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا کُتِبَ لَهَا عَدَدَ مَا أَکَلَتْ حَسَنَاتٌ، وَکُتِبَ لَهُ عَدَدَ أَرْوَاثِهَا وَأَبْوَالِهَا حَسَنَاتٌ، وَلَا تَقْطَعُ طِوَلَهَا فَاسْتَنَّتْ شَرَفًا أَوْ شَرَفَیْنِ إِلَّا کُتِبَ لَهُ عَدَدَ آثَارِهَا وَأَرْوَاثِهَا حَسَنَاتٍ، وَلَا مَرَّ بِهَا صَاحِبُهَا عَلَى نَهْرٍ فَشَرِبَتْ مِنْهُ، وَلَا یُرِیدُ أَنْ یَسْقِیَهَا، إِلَّا کَتَبَ اللهُ تَعَالی لَهُ عَدَدَ مَا شَرِبَتْ حَسَنَاتٍ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! فَالْحُمُرُ! قَالَ: «مَا أُنْزِلَ عَلَیَّ فِی الْحُمُرِ إِلَّا هَذِهِ الْآیَةَ الْفَاذَّةُ الْجَامِعَةُ: ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ، وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾».
رواه البخاری([4]) ومسلم - واللفظ له-، والنسائی مختصراً.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ صاحب طلا و نقرهای نیست که حق [زکات] آن را نمیپردازد، مگر اینکه در روز قیامت آن طلاها و نقرهها برای او به ورقهایی از آتش بدل خواهند شد که حرارت خود را از آتش جهنم میگیرند و به وسیلهی آنها پشت و پهلو و پیشانیاش داغ میگردد. و چون سرد شد دوباره داغ میگردند و این کار «در روزی که مدت آن به اندازهی پنجاه هزار سال [دنیا] است» ادامه مییابد و تکرار میشود تا آنگاه که در میان بندگان قضاوت شود و هریک راه خود را به سوی بهشت یا دوزخ در پیش گیرد».
گفته شد: ای رسول الله ج! پس [زکات] شتر چه؟ فرمود: «هر صاحب شتری که حق آنها را پرداخت نکند – و از جملهی این حقها آن است که در محل آبشخور، آنها را بدوشد [تا در صورت نیاز فقرا به آن، شیرش را به آنها بدهد - روز قیامت در زمینی هموار و وسیع خوابانده میشود و شتران با بهترین و فربهترین حالتی که در دنیا داشتهاند بدون اینکه حتی یک بچه شتر هم از تعداد آنها کاسته شود، او را لگدکوب میکنند و با دهانشان او را گاز میگیرند؛ هرگاه آخرین شتر از روی او عبور کند، اولین شتر دوباره برمیگردد و این کار «در روزی که مدت آن پنجاه هزار سال [دنیا] است» ادامه مییابد تا وقتی که بین بندگان قضاوت شود و هریک راه خود را به سوی بهشت یا دوزخ در پیش گیرد».
گفته شد: ای رسول الله ج! در مورد گاو و گوسفند چه؟ فرمود: «مالک گاو و گوسفندی نیست که حق آنها را ادا نکند مگر اینکه در روز قیامت روی زمینی هموار و وسیع خوابانده میشود و آن گاو و گوسفندان در بهترین و فربهترین حالتی که در دنیا داشتند درحالیکه یک عدد از تعداد آنها کاسته نشده است و بین آنها هیچ حیوانی که شاخ پیچیده و یا بدون شاخ و یا شاخ شکستهای داشته باشد موجود نیست، [همگی دارای شاخهای صحیح و سالم هستند] همه با شاخهای خود به او حمله میکنند و شاخ میزنند و با سمهای خود او را لگدکوب میکنند. هرگاه آخرین شتر از روی او عبور کند، اولین شتر دوباره برمیگردد و این کار «در روزی که مدت آن پنجاه هزار سال [دنیا] است» ادامه مییابد تا وقتی که بین بندگان قضاوت شود و هریک راه خود را به سوی بهشت یا دوزخ در پیش گیرد».
گفته شد: ای رسول الله ج! اسب چطور؟ فرمود: «اسبها سه دستهاند؛ بعضی برای صاحبش بار گران گناه است و برخی سبب پردهپوشی [و باعث نجات] و برخی هم مایهی ثواب و پاداش هستند. اسبی که برای صاحبش گناه است، همان است که صاحبش آن را برای تظاهر و فخر فروشی و ستیزهجویی با مسلمانان لگام کرده است. این اسب برای او مایهی گناه است. و اما آنکه برای صاحبش پردهپوشی و سبب نجات است، اسبی است که صاحبش آن را در راه خداوند نگهداری میکند و حق خداوند در سواری و نگهداری آن را فراموش نمیکند؛ چنین اسبی برای صاحبش پوشش است. و اما اسبی که برای صاحبش اجر است، همان است که صاحبش آن را برای جهاد در راه خدا و دفاع از مسلمانان، در چراگاه بزرگ یا باغچهای نگهداری کند؛ چنین اسبی برای او باعث اجر و پاداش میشود. هر اندازه که از آن چراگاه یا باغچه بخورد به همان اندازه برای صاحبش نیکی نوشته میشود. همچنین به اندازهی سرگین و ادرار آن برای صاحبش نیکی منظور میگردد. و اگر آن اسب، طنابی را که با آن بسته شده است، قطع کند و یک یا دو شوط بپیماید، به تعداد گامها و فضولات او برای صاحبش نیکی نوشته میشود. و اگر این اسب از کنار رودخانهای عبور کند و بدون آنکه صاحبش قصد آب دادنش را داشته باشد، آب بنوشد، باز هم خداوند متعال به مقداری که آب نوشیده به صاحبش اجر و پاداش مینویسد».
گفته شد: ای رسول الله ج! الاغ چطور؟ فرمود: «در مورد الاغها جز این آیهی کم نظیر و جامع چیزی بر من نازل نشده است: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾: «پس هرکس به اندازۀ ذرۀ کار نیک انجام داده باشد (پاداش) آن را میبیند؛ و هرکس به اندازۀ ذرۀ کار بد کرده باشد، (کیفر) آن را میبیند».
وفی روایة للنسائی: قال رسول الله ج: «مَا مِنْ رَجُلٍ لَا یُؤَدِّی زَکَاةَ مَالِهِ إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُجَاعًا مِنْ نَارٍ، فَیُکْوَى بِهَا جَبْهَتُهُ وَجَنبُهُ وَظَهْرُهُ ﴿فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ».
و در روایت نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «کسی که زکات مالش را ندهد، در حالی روز قیامت آورده میشود که ماری از جنس آتش آورده میشود و «در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال [دنیا] است» به وسیلهی آن بر پیشانی و پهلو و پشتش داغ نهاده میشود تا زمانی که بین مردم قضاوت شود».
1093-755- (2) (صحیح) وَعَن جَابِرَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ صَاحِبِ إِبِلٍ لَا یَفْعَلُ فِیهَا حَقَّهَا إِلَّا جَاءَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَکْثَرَ مَا کَانَتْ، وَقَعَدَ([5]) لَهَا بِقَاعٍ قَرْقَرٍ، تَسْتَنُّ عَلَیْهِ بِقَوَائِمِهَا وَأَخْفَافِهَا. وَلَا صَاحِبِ بَقَرٍ لَا یَفْعَلُ فِیهَا حَقَّهَا إِلَّا جَاءَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَکْثَرَ مِمَا کَانَتْ، وَقَعَدَ لَهَا بِقَاعٍ قَرْقَرٍ، تَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، وَتَطَؤُهُ [بِقَوَائِمِهَا. وَلَا صَاحِبِ غَنَمٍ، لَا یَفْعَلُ فِیهَا حَقَّهَا إِلَّا جَاءَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَکْثَرَ مَا کَانَتْ، وَقَعَدَ لَهَا بِقَاعٍ قَرْقَرٍ، تَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، وَتَطَؤُهُ]([6]) بِأَظْلَافِهَا، لَیْسَ فِیهَا جَمَّاءُ، وَلَا مُنْکَسِرٌ قَرْنُهَا. وَلَا صَاحِبِ کَنْزٍ لَا یَفْعَلُ فِیهِ حَقَّهُ إِلَّا جَاءَ کَنْزُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ، یَتْبَعُهُ فَاتِحًا فَاهُ، فَإِذَا أَتَاهُ فَرَّ مِنْهُ، فَیُنَادِیهِ: خُذْ کَنْزَکَ الَّذِی خَبَّأْتَهُ، فَأَنَا عَنْهُ غَنِیٌّ، فَإِذَا رَأَى أَنْ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ سَلَکَ یَدَهُ فِی فِیهِ، فَیَقْضَمُهَا قَضْمَ الْفَحْلِ».
رواه مسلم.
از جابر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «صاحب شتری نیست که حقش [زکاتش] را پرداخت نکند، مگر اینکه روز قیامت بیش از تعداد شتری که داشته آورده میشود و در زمینی هموار و وسیع خوابانده میشود و شترها او را لگدکوب میکنند. و هیچ گاوداری نیست که حق آنها را ادا نمیکند، مگر اینکه در روز قیامت بیش از تعداد گاوی که داشته آورده میشوند و در زمینی هموار و وسیع خوابانده میشود و گاوها با شاخهای خود به او حمله کرده و به او شاخ میزنند و با سمهای خود او را لگدکوب میکنند. و هیچ گوسفندداری نیست که حق آنها را ادا نمیکند، مگر اینکه در روز قیامت بیش از تعداد گوسفندی که داشته آورده میشود و در زمینی هموار و وسیع خوابانده میشود و همه با شاخهای خود به او حمله کرده و شاخ میزنند و با سمهای خود او را لگدکوب میکنند، در بین آنها هیچ حیوانی که شاخ پیچیده و یا بدون شاخ و یا شاخ شکستهای داشته باشد، موجود نیست. و هیچ صاحب مال و ثروتی نیست که حق آن را ادا نمیکند، مگر اینکه آن مال و ثروت در روز قیامت به شکل مار سمی [که در اثر سم زیاد موهایش از بین رفته]، آورده میشود و با دهان باز او را دنبال میکند، هرگاه به او برسد از آن فرار میکند؛ در این حال ندا داده میشود: بگیر مال و ثروتی که آن را اندوخته بودی؛ زیرا من از آن بینیازم؛ پس هنگامی که هیچ چارهای ندید، دستش را در دهان مار فرو میبرد و مار او را گاز گرفته و میخورد همانند گاز گرفتن و خوردن شتر نر».
(القاع): زمین هموار. و(القَرقَر): زمین نرم و هموار. و(الظِّلف): سم گاو و گوسفند. و(العقصاء): آنکه شاخ پیچیده داشته باشد. و(الجلحاء): آنکه شاخ نداشته باشد. و(العضباء) آنکه شاخش شکسته باشد. و(الطِّوَل) به کسر طاء و فتح واو: عبارت است از طنابی که با آن پاهای حیوان را میبندند و آن را برای چرا میفرستند یا دست و پایش را نگه میدارد و فرستاده میشود. و(استنَّت) به تشدید نون یعنی: با قدرت حرکت میکند. (شَرَفاً) به فتح شین و راء، یعنی: یک شوط، و گفته شده: حدود یک میل است. و(النِّواء) به کسر نون و با مد: عبارت است از دشمنی. و (الشُّجاع) به ضم شین و کسر آن: مار را گویند. و گفته شده: فقط مار نر را گویند. و گفته شده: نوعی از مارهاست. و (الأقرع): مار اقرع ماری را گویند که موی سرش به سبب طول عمرش از بین رفته است([7]).
1094-756- (3) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ لَا یُؤَدِّی زَکَاةَ مَالِهِ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ حَتَّى یُطَوِّقَ بِهِ عُنُقُهُ». ثُمَّ قَرَأَ عَلَیْنَا النَّبِیَّ ج مِصْدَاقَهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ الْآیَةَ.
رواه ابن ماجه، واللفظ له، والنسائی بإسناد صحیح، وابن خزیمة فی "صحیحه".
از عبد الله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شخصی نیست که زکات مالش را نمیپردازد، مگر اینکه آن مال و ثروت در روز قیامت به شکل مار سمی [که در اثر سم زیاد موهایش از بین رفته است]، آورده میشود که به دور گردنش میپیچد». سپس رسول الله ج مصداق آن را برای ما از قرآن خواند: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180] «و کسانیکه به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده، بخل میورزند، گمان نکنند که آن (بخل) برای آنان خیر است بلکه برای آنها شّر است، به زودی آنچه را که نسبت به آن بخل ورزیدن، روز قیامت طوق گردنشان میشود و میراث آسمانها و زمین از آن الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
1095-462- (1) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَغْنِیَاءِ الْمُسْلِمِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ بِقَدْرِ الَّذِی یَسَعُ فُقَرَاءَهُمْ، وَلَنْ یَجْهَدَ الْفُقَرَاءُ إِذَا جَاعُوا وَعَرُوا إِلَّا بِمَا یَصْنَعُ أَغْنِیَاؤُهُمْ، أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ یُحَاسِبُهُمْ حِسَابًا شَدِیدًا، وَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلیماً».
رواه الطبرانی فی" الأوسط" و"الصغیر" وقال: "تفرد به ثابت بن محمد الزاهد". قال الحافظ: "وثابت ثقة صدوق؛ روى عنه البخاری وغیره، وبقیة رواته لا بأس بهم([8])، وروی موقوفاً على علی س، وهو أشبه".
از علی س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال بر اموال مسلمانان ثروتمند حقی به اندازه گشایش [وضع معیشتی] فقرا فرض کرده است؛ و فقرا گرسنه و عریان نمیمانند مگر به سبب عملکرد ثروتمندان. و خداوند متعال آنان را شدیدا مورد محاسبه قرار میدهد و با عذاب دردناک عذاب میدهد».
1096-757- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: قَالَ عَبْدُاللَّهِ: «آکِلُ الرِّبَا، وَمُوکِلُهُ، وَشَاهِدَاهُ إِذَا عَلِمَاهُ، وَالْوَاشِمَةُ وَالْمُوتَشِمَةُ، وَلَاوِی الصَّدَقَةِ، وَالْمُرْتَدُّ أَعْرَابِیًّا بَعْدَ الْهِجْرَةِ، مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ ج یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"، واللفظ له. ورواه أحمد وأبو یعلى وابن حبان فی "صحیحه" عن الحارث الأعور عن ابن مسعود س([9]).
از مسروق روایت است که میگوید: عبدالله بن مسعود س فرمود: «رباخوار و موکل او و دو شاهدی که در جریان آن ربا بودهاند و زن خالکوب و کسی که خال بر او میکوبند و کسی که زکاتش را به تأخیر میاندازد و بادیهنشینی که بعد از هجرت مرتد شود، در روز قیامت بر زبان محمد ج لعنت میشوند».
(لاوی الصدقة): عبارت است از کسی که پرداخت زکات را به تاخیر میاندازد و امروز و فردا میکند و از ادای آن امتناع میورزد.
1097-758- (5) (حسن لغیره) وروى الأصبهانی([10]) عَن عَلِی س قَالَ: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ج آکِلَ الرِّبَا، وَمُوکِلَهُ، وَشَاهِدَهُ، وَکَاتِبَهُ، وَالْوَاشِمَةَ، وَالْمُستوشِمَةَ، وَمَانِعَ الصَّدَقَةِ، وَالْمُحَلَّلَ وَالْمُحَلَّلَ لَهُ».
از علی س روایت است که رسول الله ج رباخوار و موکل و شاهد و نویسندهی ربا و زن خالکوب و کسی که خال بر او میکوبند و کسی که زکات مالش را نمیپردازد و حلال کنندهی زن و حلال شده برای او را لعنت کرده است([11]).
1098-463- (2) (ضعیف) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَیْلٌ لِلْأَغْنِیَاءِ مِنَ الْفُقَرَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَقُولُونَ: رَبَّنَا! ظَلَمُونَا حُقُوقَنَا الَّتِی فُرِضَتْ لَنَا عَلَیْهِمْ، فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی، لَأُدْنِیَنَّکُمْ وَلَأبعِدَنَّهُمْ». ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ج: ﴿وَٱلَّذِینَ فِیٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ مَّعۡلُومٞ٢٤ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ٢٥﴾».
رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" وأبو الشیخ ابن حَیّان فی "کتاب الثواب" کلاهما من روایة الحارث بن النعمان. قال أبو حاتم: "لیس بقوی" وقال البخاری: "منکر الحدیث".
از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «وای بر ثروتمندان در مورد فقرا در روز قیامت؛ فقرا میگویند: پروردگارا، در حقوقی که بر آنها در مورد ما فرض نمودی، بر ما ظلم کردند. پس الله متعال میفرماید: به عزت و جلالم سوگند، شما را نزدیک نموده و آنها را (از رحمتم) دور میکنم. سپس رسول خدا ج این آیه را تلاوت نمودند: ﴿وَٱلَّذِینَ فِیٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ مَّعۡلُومٞ٢٤ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ٢٥﴾ [المعارج: 24-25] «و کسانیکه در اموالشان حق (معین و) معلومی است. برای گدا و محروم».
1099-464- (3) (ضعیف) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عُرِضَ عَلَیَّ أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَأَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ، فَأَمَّا أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: فَالشَّهِیدُ، وَعَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ، وَنَصَحَ لِسَیِّدِهِ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ. وَأَمَّا أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ: فَأَمِیرٌ مُسَلَّطٌ، وَذُو ثَرْوَةٍ مِنْ مَالٍ لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ، وَفَقِیرٌ فَخُورٌ».
رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([12])، وابن حبان مفرقاً فی موضعین.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اولین سه نفری که وارد بهشت میشوند و نیز اولین سه نفری که وارد دوزخ میشوند بر من عرضه شد؛ اما اولین سه نفری که وارد بهشت میشوند (عبارتند از): شهید، بنده بردهای که به خوبی عبادت پروردگارش را کرده و آقایش را خدمت کرده است و پاکدامنی که از حرام و ابراز نیاز در برابر مردم دوری کرده و خانواده دارد. اما اولین سه نفری که وارد دوزخ میشوند (عبارتند از): پادشاهی [که با ظلم و ستم بر رعیتش] چیره است. ثروتمندی که حق خداوند در مالش را نمیپردازد و فقیر فخر فروش».
1100-465- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بنِ مَسعودٍ س قَالَ: «أُمِرْنَا بِإِقَامِ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، فَمَنْ لَمْ یُزَکِّ فَلَا صَلَاةَ لَهُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" موقوفاً هکذا بأسانید أحدهما صحیح([13]) والأصبهانی.
وفی روایة للأصبهانی قال: «مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ، وَلَمْ یُؤْتِ الزَّکَاةَ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ یَنْفَعُهُ عَمَلُهُ».
از عبدالله بن مسعود س روایت است که میگوید: «به اقامه نماز و پرداختن زکات امر شدیم. و هرکس زکات ندهد نمازی برای وی نخواهد بود».
و در روایت اصبهانی آمده است: «هرکس نماز را برپا داشته و زکات ندهد مسلمان نخواهد بود که عملش برای وی سودی داشته باشد».
1101-759- (6) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ تَرَکَ بَعْدَهُ کَنْزًا مُثِّل یَومَ القِیَامَة شُجَاعاً أَقْرَعَ، لَهُ زَبِیبَتَانِ، یَتْبَعُهُ فَیَقُولُ: مَن أَنْتَ([14])؟! فَیَقُولُ: أَنَا کَنْزُکَ الَّذِی خَلَّفتَ([15])، فَلا یَزَالُ یَتْبَعُه حَتَّى یُلْقِمَه یَدَهُ فیقضَمُها، ثُمَّ یَتْبَعُه سَائِرَ جَسَدِهِ».
رواه البزار وقال: "إسناده حسن"، والطبرانی، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما".
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که بعد از خود کنزی به جا گذارد، در روز قیامت کنزش به شکل ماری سمی [که در اثر سم زیاد موهایش از بین رفته] و دارای دو نیش زهرآگین است، در میآید و او را دنبال میکند، آن فرد میگوید: تو کیستی؟ جواب میدهد من کنز تو هستم که پس از خود به جا گذاشتهای؛ پیوسته او را دنبال میکند تا اینکه دست او را به دهان گرفته و میخورد، سپس بقیه بدنش را گاز گرفته میخورد».
1102-760- (7) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الَّذِی لَا یُؤَدِّی زَکَاةَ مَالِهِ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مَالُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ، لَهُ زَبِیبَتَانِ، - قَالَ: - «فَیَلْزَمُهُ أَوْ یُطَوِّقُهُ یَقُولُ: أَنَا کَنْزُکَ، أَنَا کَنْزُکَ!».
رواه النسائی بإسناد صحیح.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که زکات مالش را پرداخت نکند در روز قیامت مالش به شکل مار سمی دارای دو نیش زهرآگین در میآید». فرمود: «پس به بدن او چسبیده یا به گردن او میپیچد و میگوید: من کنز تو هستم من کنز تو هستم».
(الزبیبتان): عبارت است از دو نیش دو طرف دهان مار؛ و گفته شده: عبارت است از دو نقطهى سیاه که بر روى دو چشم مار است.
و توضیح معنای (الشجاع) پیشتر گذشت [در همین باب/ حدیث دوم].
1103-761- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَلَمْ یُؤَدِّ زَکَاتَهُ، مُثِّلَ لَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ، لَهُ زَبِیبَتَانِ یُطَوَّقُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ، ثُمَّ یَأْخُذُ بِلِزِمَتَیْهِ (یَعْنِی بِشِدْقَیْهِ)، ثُمَّ یَقُولُ: أَنَا مَالُکَ، أَنَا کَنْزُکَ!». ثُمَّ تَلاَ هَذِه الآیَةَ: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ﴾ الآیَةَ.
رواه البخاری والنسائی ومسلم([16]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که خداوند به او مالی بدهد و زکاتش را پرداخت نکند، در روز قیامت مالش به شکل مار سمی با دو نیش زهرآگین در میآید و به گردن او میپیچد و سپس دو فکش را گرفته و میگوید: من مال و کنز تو هستم». سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١٨٠﴾ [آل عمران: 180] «و کسانیکه به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده، بخل میورزند، گمان نکنند که آن (بخل) برای آنان خیر است بلکه برای آنها شّر است، به زودی آنچه را که نسبت به آن بخل ورزیدن، روز قیامت طوق گردنشان میشود و میراث آسمانها و زمین از آن الله است و الله به آنچه میکنید آگاه است».
1104-466- (5) (ضعیف) وَعَنْ عُمَارَةَ بْنِ حَزْمٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعٌ فَرَضَهُنَّ اللَّهُ فِی الْإِسْلَامِ، فَمَنْ جَاءَ بِثَلَاثٍ لَمْ یُغْنِینَ عَنْهُ شَیْئًا، حَتَّى یَأْتِیَ بِهِنَّ جَمِیعًا: الصَّلَاةُ، وَالزَّکَاةُ، وَصِیَامُ رَمَضَانَ، وَحَجُّ الْبَیْتِ».
رواه أحمد، وفی إسناده ابن لهیعة. ورواه أیضاً عن نعیم بن زیاد الحضرمی مرسلاً([17]).
از عُماره بن حزم س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چهار عمل است که خداوند متعال در اسلام فرض کرده است. هرکس سه تای آنها را انجام دهد سودی به حال وی نخواهد داشت تا اینکه هر چهار عمل را انجام دهد: نماز و زکات و روزه رمضان و حج بیت الله».
1105-467- (6) (ضعیف) وعن أبی هریرةَ س: «أَن رسولَ الله ج أُتیَ بفرس یجعل کل خُطوة منه أقصى بصرِه، فسار وسار معه جبریلُ، فأَتى على قومٍ یزرعون فی یومٍ، وَیحصُدون فی یوم، کلَّما حصدوا عاد کما کان! فقال: یا جبرائیل! من هؤلاء؟ قال: هؤلاء المجاهدون فی سبیل الله، تُضاعفُ لهم الحسنةُ بسبع مئةِ ضِعف، وما أَنفقوا مِن شیء فهو یُخلفه. ثم أَتى على قومٍ تُرضخ رؤوسُهم بالصخر، کلما رُضخت عادَتْ کما کانت، ولا یُفتَّر عنهم من ذلک شیء. قال: یا جبریل! من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الذین تَثَاقَلَتْ رؤوسُهم عن الصلاة. ثم أتى على قومٍ على أَدبارهم رِقاعٌ، وعلى أقباِلهم رقاعٌ، یَسرحون کما تَسرح الأنعام إلى الضریع والرَّقُّوَمِ ورَضْف جَهنَّمَ. قال: ما هؤلاء یا جبریل! قال: هؤلاء الذین لا یؤَدُّون صدقاتِ أَموالهم، وما ظلمهم اللهُ، وما الله بظلام للعبید» الحدیث بطوله فی قصة الإِسراء وفرض الصلاة.
رواه البزار عن الربیع بن أنس، عن أبی العالیة، أو غیره، عن أبی هریرة.
از ابوهریره س روایت است: «برای رسول خدا ج اسبی آورده شد که هر گامش برابر بود با جایی که چشمش میدید. پس حرکت نمود و جبریل با وی همراه بود. پس بر قومی گذشت که یک روز میکاشتند و یک روز برداشت میکردند و هر بار که برداشت میکردند به حالت اول خود بازمیگشت. پس رسول خدا ج فرمود: ای جبریل، آنها چه کسانی هستند؟ جبریل گفت: آنها مجاهدان در راه الله هستند. نیکیها برای آنها تا هفتصد برابر افزایش مییابد. و آنچه انفاق میکنند جایگزین میشود. سپس نزد قومی رفت که با سنگ سر خود را میشکستند و هر بار که سرشان را میشکستند دوباره به حالت اول بازمیگشت و چیزی از این عذاب کاسته نمیشد. رسول خدا ج فرمود: ای جبریل، آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان کسانی هستند که در نماز خواندن تنبلی میکردند. سپس نزد قومی رفتند که بر پشت و جلوشان پارچهای بود و مانند چهارپایان به چرای ضریع و زقوم و سنگ جهنم مشغول بودند. رسول خدا ج فرمودند: آنها چه کسانی هستند؟ جبریل گفت: آنها کسانی بودند که زکات اموالشان را نمیدادند و خداوند به آنها ظلم نکرده است و خداوند نسبت به بندهاش ظالم نیست».
1106-468- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: سَمِعتُ مِن عُمَرَ بن الخَطاب س حَدِیثاً عَن رَسُولَ الله ج مَا سَمِعتُهُ مِنهُ، وَکنتُ أَکثرهم لزوماً لِرَسُول الله ج، قَالَ عُمَرُ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ما تَلِفَ مالٌ فی بَرٍّ ولا بَحرٍ إلا بِحَبْسِ الزَّکاةِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" وهو حدیث غریب.
از ابوهریره س روایت است که میگوید: از عمر بن خطاب س از رسول خدا ج حدیثی را شنیدم که آنرا از رسول خدا ج نشنیدم با اینکه من بیش از دیگران با رسول خدا همراه بودم. عمر میگوید: رسول خدا ج فرمودند: «مالی در خشکی و دریا تلف نمیشود مگر به سبب حبس زکات و نپرداختن آن».
1107-762- (9) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَانِعُ الزَّکَاةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی النَّارِ».
رواه الطبرانی فی "الصغیر" عن سعد بن سنان، ویقال فیه: سنان بن سعد عن أنس.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که زکاتش را نمیپردازد روز قیامت در آتش جهنم است».
1108-469- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ لقَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا خَالَطَتِ الصَّدَقَةُ - أَو قَالَ: الزِّکَاة -مَالًا إِلَّا أَفسَدَتهُ».
رواه البزار والبیهقی. وقال الحافظ: "وهذا الحدیث یحتمل معنیین:
أحدهما: أن الصدقة ما تُرکت فی مال ولم تُخرج منه إلا أهلکته. ویشهد لهذا حدیث عمر المتقدم: «ما تَلِفَ مالٌ فی بَرٍّ ولا بَحرٍ إلا بِحَبْسِ الزَّکاةِ»..
والثانی: أن الرجل یأخذ الزکاة وهو غنی عنها، فیضعها مع ماله فیهلکه. وبهذا فسره الإمام أحمد. والله أعلم".
از عایشه ل روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «زکات با هیچ مالی آمیخته نمیشود مگر اینکه باعث نابودی آن میشود».
این حدیث احتمال دو معنا را دارد:
1- زکات در مالی نمیماند و پرداخت نمیشود مگر اینکه آنرا نابود میکند. حدیث عمر که پیشتر گذشت شاهدی بر این معنا میباشد.
2- کسی که مستحق مال زکات نیست آنرا دریافت کند درحالیکه از آن بینیاز است و آنرا با مال خود مخلوط کند و اینگونه مالش را نابود میکند. و این تفسیر امام احمد میباشد. والله اعلم
1109-470- (9) (موضوع) وَرُوِیَ عن ابن عمر ب قال: قال رسول الله ج: ظَهَرَتْ لهم الصلاة فقبلوها، وخَفِیَتْ لهم الزکاة فأَکلوها، أُولئک هم المنافقون».
رواه البزار.
از عمر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «وقتی نماز بر آنها عرضه شد آنرا پذیرفتند، اما زکات را نپذیرفتند و آنرا خوردند، آنها همان منافقان هستند».
1110-763- (10) (صحیح لغیره) وَعَن بُرَیْدَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مَنَعَ قَوْمٌ الزَّکَاةَ، إِلَّا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ».
از بریده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ قومی نیست که زکات نپردازد مگر اینکه خداوند آنها را به خشکسالی مبتلا میکند».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات، والحاکم والبیهقی فی حدیث؛ إلا أنهما قالا: «وَلَا مَنَعَ قَوْمٌ الزَّکَاةَ، إِلَّا حَبَسَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْقَطْرَ».
وقال الحاکم: "صحیح على شرط مسلم".
و در روایت حاکم و بیهقی آمده است: «هیچ قومی نیست که زکات نپردازد مگر اینکه خداوند باران را از آنها قطع میکند».
0-764- (11) (حسن صحیح) ورواه ابن ماجه والبزار والبیهقی من حدیث ابن عمر ولفظ البیهقی أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ! خِصَالٌ خَمْسٌ إِنِ ابْتُلِیتُمْ بِهِنَّ، وَنَزَلْنَ بِکُمْ -[وَ] أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ تُدْرِکُوهُنَّ -: لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوا بها؛ إِلَّا فَشَا فِیهِمُ [الطَّاعُونُ وَ] الْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلَافِهِمْ، وَلَمْ یَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ؛ إِلَّا أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَشِدَّةِ الْمَئُونَةِ وَجَوْرِ السُّلْطَانِ، وَلَمْ یَمْنَعُوا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ؛ إِلَّا مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ، وَلَوْلَا الْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا، وَلَا نَقَضُوا عَهْدَ اللهِ وَعَهْدَ رَسُولِهِ؛ إِلَّا سُلِّطَ عَلَیْهِمْ عَدُوٌّ مِنْ غَیْرِهِمْ([18])، فَیَأْخُذُ بَعْضَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ، وَمَا لَمْ تَحْکُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِکِتَابِ اللهِ إِلَّا جُعِلَ بأَسَهُمْ بَیْنَهُمْ»([19]).
از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «ای گروه مهاجرین، پنج صفت هست که چون به آنها مبتلا شوید و در میان شما رخ دهند [عذابهای گوناگون به سراغ شما خواهد آمد] - و من به خداوند پناه میبرم که آن زمان را دریابید -: قومی نیست که عمل فحشا را آشکارا در میان خود رواج دهند، مگر اینکه بیماری طاعون و بیماریهای دیگری که پیش از آنان سابقه نداشته، در میان آنها منتشر خواهد شد. و از میزان و ترازو نمیکاهند، مگر اینکه خشکسالی و سختی در کسب رزق و روزی دامنگیر آنها شده و حاکم ظالم بر آنها مسلط میشود. و زکات اموالشان را نمیپردازند، مگر اینکه از باران محروم میشوند و اگر چهارپایان نبودند باران نمیبارید. و عهد و پیمان خدا و رسولش را نمیشکنند، مگر اینکه دشمنی از غیر خودشان بر ایشان مسلط میشود که بعضی از آنچه در اختیار دارند تصاحب میکند. و هر قومی که حاکمانشان به کتاب خداوند عمل نکنند، آن قوم به درگیریهای داخلی دچار میگردد».
1111-765- (12) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَمْسٌ بِخَمْسٍ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا خَمْسٌ بِخَمْسٍ؟ قَالَ: «مَا نَقَضَ قَوْمٌ الْعَهْدَ؛ إِلَّا سُلِّطَ عَلَیْهِمْ عَدُوُّهُمْ، وَمَا حَکَمُوا بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَّا فَشَا فِیهِمُ [الْفَقْرُ، وَلَا ظَهَرَتْ فِیهِمُ الْفَاحِشَةُ؛ إِلَّا فَشَا فِیهِمُ]([20]) الْمَوْتُ، وَلَا مَنَعُوا الزَّکَاةَ؛ إِلَّا حُبِسَ عَنْهُمُ الْقَطْرُ، وَلَا طفَّفُوا الْمِکْیَالَ، إِلَّا حُبِسَ عَنهُم النَّبَاتُ، وَأُخِذُوا بِالسِّنِینَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر". وسنده قریب من الحسن، وله شواهد.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند پنج چیز در برابر پنج چیز قرار داده است». گفته شد: کدام پنج چیز در برابر پنج چیز دیگر است؟ فرمود: «هیچ قومی نیست که عهد و پیمان [با خدا و رسولش] را بشکند مگر اینکه دشمنشان بر آنها مسلط میشود؛ و هیچ قومی نیست که به چیزی جز آنچه الله متعال نازل کرده حکم میکند، مگر اینکه فقر دامنگیر آنها میشود؛ و در بین هیچ قومی فحشا آشکار نمیشود، مگر اینکه مرگ در بین آنها شیوع پیدا میکند؛ و زکات نمیپردازند، مگر اینکه باران از آنها قطع میشود؛ و از وزن و پیمانه نمیکاهند، مگر اینکه در زمین گیاهی نمیروید و دچار خشکسالی میشوند».
(السنین): جمع (سَنَة)، عبارت است از سالی که در زمین چیزی نروید چه باران ببارد یا نبارد.
1112-766- (13) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بنِ مسعودٍ س قَالَ: «لَایُکْوَى رَجُلٌ بِکْنِزٍ([21]) فَیَمَسُّ دِرْهَمٌ دِرْهَمًا، وَلَا دِینَارٌ دِینَارًا، یُوَسَّعُ جِلْدُهُ حَتَّى یُوضَعَ کُلُّ دِینَارٍ وَدِرْهَمٍ عَلَى حِدَتِهِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"([22]) موقوفاً بإسناد صحیح.
و از عبدالله بن مسعود س روایت است که میگوید: «هیچ فردی نیست که اموالش را گنج کرده و زکاتش را نمیدهد مگر اینکه به اندازهی دینار و درهمی که دارد پوستش کشیده میشود و دینار و درهمهای داغ شده بر پوستش گذاشته میشود».
1113-471- (10) (ضعیف موقوف) وَعَنهُ س قَالَ: «مَنْ کَسَبَ طَیِّبًا خَبَّثَهُ مَنْعُ الزَّکَاةِ، وَمَنْ کَسَبَ خَبِیثًا لَمْ تُطَیِّبْهُ الزَّکَاةُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" موقوفاً بإسناد منقطع.
و از عبدالله بن مسعود س روایت است که میگوید: «هرکس مال پاکی را به دست آورد، نپرداختن زکات آن را آلوده میکند و هرکس مال حرامی را به دست آورد پرداخت زکات آن منجر به پاکیزگی آن نمیشود».
1114-767- (14) (صحیح) وَعَن الأَحْنَفَ بْنَ قَیْسٍ قَالَ: جَلَسْتُ إِلَى مَلَإٍ مِنْ قُرَیْشٍ، فَجَاءَ رَجُلٌ خَشِنُ الشَّعَرِ وَالثِّیَابِ وَالهَیْئَةِ، حَتَّى قَامَ عَلَیْهِمْ فَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: بَشِّرِ الکَانِزِینَ بِرَضْفٍ یُحْمَى عَلَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، ثُمَّ یُوضَعُ عَلَى حَلَمَةِ ثَدْیِ أَحَدِهِمْ حَتَّى یَخْرُجَ مِنْ نُغْضِ کَتِفِهِ، وَیُوضَعُ عَلَى نُغْضِ کَتِفِهِ حَتَّى یَخْرُجَ مِنْ حَلَمَةِ ثَدْیِهِ یَتَزَلْزَلُ»([23]). ثُمَّ وَلَّى فَجَلَسَ إِلَى سَارِیَةٍ، وَتَبِعْتُهُ، وَجَلَسْتُ إِلَیْهِ، وَأَنَا لاَ أَدْرِی مَنْ هُوَ؟ فَقُلْتُ: لاَ أُرَى القَوْمَ إِلَّا قَدْ کَرِهُوا الَّذِی قُلْتَ. قَالَ: إِنَّهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا، قَالَ لِی خَلِیلِی - قُلْتُ: مَنْ خَلِیلُکَ؟ قَالَ النَّبِیُّ ج-: «[یَا أَبَا ذَرٍّ!] تُبْصِرُ أُحُدًا؟» قَالَ: فَنَظَرْتُ إِلَى الشَّمْسِ مَا بَقِیَ مِنَ النَّهَارِ؟ وَأَنَا أُرَى أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج یُرْسِلُنِی فِی حَاجَةٍ لَهُ - قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «مَا أُحِبُّ أَن لِی مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا، أُنْفِقُهُ کُلَّهُ، إِلَّا ثَلاَثَةَ دَنَانِیرَ». وَإِنَّ هَؤُلاَءِ لاَ یَعْقِلُونَ، إِنَّمَا یَجْمَعُونَ الدُّنْیَا، لاَ وَاللَّهِ - لاَ أَسْأَلُهُمْ دُنْیَا، وَلاَ أَسْتَفْتِیهِمْ عَنْ دِینٍ، حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَجَل».
از احنف بن قیس س روایت است که نزد گروهی از قریش نشستم، مردی که موی سر و لباس و ظاهر او ژولیده بود آمده و بر سر آنها ایستاده و سلام نمود، سپس گفت: بشارت باد برای جمعکنندگان مالی که زکات آن را نمیدهند به تخته سنگهایی که با آتش جهنم گرم شده و بر سر پستانهای یکی از آنها گذاشته میشود تا اینکه از شانهی او خارج میشود؛ و بر کتف او گذاشته میشود تا اینکه از سر پستانهای او خارج میشود درحالیکه تکان و لرزشی دارد! سپس رفت و کنار ستونی نشست، او را دنبال نموده و نزد او نشستم درحالیکه او را نمیشناختم. به او گفتم: آن طوری که من این قوم را دیدم فهمیدم که از سخنان تو خوششان نیامد. او گفت: آنها چیزی نمیفهمند. دوستم به من فرمود. گفتم: دوستت کیست؟ گفت: رسول الله ج؛ او به من فرمود: «ای اباذر! آیا کوه احد را میبینی؟» تا پایان روز به خورشید نگریستم. و فکر میکردم که رسول الله ج مرا به دنبال کاری و نیازی که دارد میفرستد. در جواب ایشان گفتم: بله! رسول الله ج فرمود: «دوست ندارم که به اندازهی کوه احد طلا داشتم، مگر اینکه آنها را انفاق میکردم مگر سه دینار». اینها چیزی نمیفهمند. تنها در فکر جمع مال دنیا هستند. به خدا سوگند تا ملاقات الله، چیزی از مال دنیا از آنان نمیطلبم و دربارهی دین نیز از آنان استفتاء نمیکنم».
رواه البخاری ومسلم. وفی روایة لمسلم أنه قال: «بَشِّرِ الْکَانِزِینَ([24])، بِکَیٍّ فِی ظُهُورِهِمْ یَخْرُجُ مِنْ جُنُوبِهِمْ، وَبِکَیٍّ مِنْ قِبَلِ أَقْفَائِهِمْ یَخْرُجُ مِنْ جِبَاهِهِمْ». قَالَ: ثُمَّ تَنَحَّى فَقَعَدَ. قَالَ: قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: هَذَا أَبُو ذَرٍّ. قَالَ: فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ: مَا شَیْءٌ سَمِعْتُکَ تَقُولُ قُبَیْلُ؟ قَالَ: مَا قُلْتُ إِلَّا شَیْئًا قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْ نَبِیِّهِمْ ج. قَالَ: قُلْتُ: مَا تَقُولُ فِی هَذَا الْعَطَاءِ؟ قَالَ: خُذْهُ، فَإِنَّ فِیهِ الْیَوْمَ مَعُونَةً، فَإِذَا کَانَ ثَمَنًا لِدِینِکَ فَدَعْهُ.
و در روایت مسلم آمده است: «بشارت باد برای جمعکنندگان مال به داغی که بر پشت آنها گذاشته و از کنار سینهی آنها خارج میشود. و داغی که بر پشت سرشان گذاشته و از پیشانی آنها خارج میشود!. سپس از آنجا دور شده و نشست. گفتم: او کیست؟ گفتند: او ابوذر است. به نزد او رفتم و گفتم: این چه بود که چند لحظه قبل از تو شنیدم؟ گفت: چیزی نگفتم مگر آنچه از پیامبرشان ج شنیده بودم. گفتم: نظرت در مورد این هدیه چیست؟ گفت: آن را بگیر؛ در این روز تو را یاری میکند. و اما اگر به بهای دینت باشد آن را رها کن.
(الرّضف) به فتح راء و سکون ضاد: عبارت است از سنگ داغ شده. و (النغض) به ضم نون و سکون غین: عبارت است از غضروف کتف.
(فصل [فی زکاة الحلی])
([1]) میگویم: این نص صریحی از رسول خدا ج در این مساله است که: تارک زکات که این مدت طولانی را در آتش عذاب میشود، کافری نیست که برای همیشه در آتش ماندگار باشد. چراکه رسول خدا فرمودند: «فَیَرَى سَبِیلَهُ، إِمَّا فِی الْجَنَّةِ، وَإِمَّا فِی النَّارِ»: «پس راهش را میبیند که یا به سوی بهشت و یا دوزخ میباشد». و این روایت رد قوی بر کسانی است که تارک (زکات) را به مجرد ترک آن کافر میدانند. و در این زمینه به روایات متشابه چنگ میزنند و مانند علمای کلام نصوص را تاویل میکنند.
([2]) بفتح اللام، فی "النهایة": "یقال: حلبت الناقة أحلبُها حلباً -بفتح اللام-، والمراد: یحلبها على الماء لیصیب الناس من لبنها".
([3]) یعنی: دارای شاخهای پیچدار. (جلْحاء): بدون شاخ. (عضباء): حیوانی که شاخهایش شکسته باشد. چنانکه مولف در حدیث بعدی به آن اشاره میکند.
([4]) قال الناجی (107): "قلت: لم یخرجه البخاری من هذا الوجه، إنما روى ذکر الخیل وحده، وروى فی "إثم مانع الزکاة" من حدیثه: تأتی الإبل على صاحبها. وذکر فی الغنم مثل ذلک، ولیس فیه جعل الذهب والفضة صفائح، إنما ذلک لمسلم. وأخرجه فی "کتاب الخیل" من وجه آخر، ولفظه: یکون کنز أحدکم. . إلى آخره، وفیه أیضاً: إذا ما ربُّ النعم لم یُعطِ حقها، الحدیث". قلت: ولعله لذلک قال المؤلف: واللفظ لمسلم. فتأمل.
([5]) بفتح القاف والعین کما فی "شرح مسلم" للنووی، والفاعل صاحب الإبل کما هو ظاهر.
([6]) سقطت هذه الزیادة من الأصل، وکذا المخطوطة ومطبوعة عمارة وکذا المعلقین الثلاثة، واستدرکتُها من "صحیح مسلم" (3/ 73).
([7]) قال الناجی (108): «این تفسیر درست نیست. بلکه مشهور این است که سبب از بین رفتن موی سرش زیاد بودن سم آن میباشد. مصنف به نقل از ابوداود صاحب «السنن» آن را به طور قطع آورده است و در باب "الترهیب من أنْ یسأل الإنسان مولاه أو قریبه من فضل مال فیبخل علیه" از این کتاب بدان بسنده کرده است. لذا کلام وی متناقض است». سپس از ابی عبید و جز او مواردی را نقل میکند که موید تفسیر مشهور است که محققانه سهگانه از آن غفلت کردهاند!!
([8]) کذا قال، ولیس کذلک؛ کیف وفیهم رجل متهم کما بینته فى "الروض النضیر" برقم (676)؟!
([9]) قلت: یعنی أنّ الثلاثة المذکورین أخرجوه من طریق الحارث -وهو ضعیف- بخلاف ابن خزیمة فمن طریق مسروق، وکلامه الآتی فی (19- البیوع 16- الترهیب من الربا) أوضح فی بیان مراده.
([10]) کذا، وهو تقصیر فاحش، فقد أخرجه من هو أعلى طبقة منه، کأحمد والنسائی وغیرهما، وهو مخرج عندی فی "أحادیث البیوع".
([11]) محلل: کسی که با زن سه طلاقه جهت حلال شدن آن به شوهر اولش ازدواج میکند.
محلل له: مردی که زنش را سه طلاقه نموده و میخواهد دوباره با او ازدواج کند.
([12]) قلت: فیه (عامر بن شبیب العقیلی)، ولا یعرف کما قال الذهبی.
([13]) کذا قال، وتبعه الهیثمی! ولیس کذلک عندی، فإن فیه أبا إسحاق السبیعی، وهو مدلس، وقد عنعنه، مع أنه کان اختلط. انظر تخریجه فی "تخریج أحادیث مشکلة الفقر" (رقم 58). وهو عند الأصبهانی رقم (1449) ولیس برقم (1018) کما ذکر الجهلة. ومع أنهم نقلوا تصحیح الهیثمی أیضاً فقد اقتصروا على قولهم: "حسن"! دون أی بیان!! ورقم الروایة الأخرى عنه (1450)، وهی من طریق أبی إسحاق أیضاً.
([14]) لفظ البزار: "ویلک ما أنت؟ ".
([15]) لفظ البزار: "کنزتَ". کذا فی "العجالة" (108). وهو کما قال، لکنْ لیس تحته کبیر طائل، إلا لو عزاه للبزار فقط، ولفظ الطبرانی (1/ 70/ 2): "ترکتَه".
([16]) کذا فی بعض النسخ، وفی نسخة الظاهریة تقدیم مسلم على النسائی، وکل ذلک خطأ، والصواب حذف (مسلم) إذ إنه لم یرو هذا الحدیث -کما نبه علیه الناجی- وقد شرحتُ ذلک فی "تخریج مشکلة الفقر" (60).
([17]) کذا قال هنا، خلافاً لما تقدم (5- الصلاة/40)، فإنه ذکره هناک عن زیاد بن نعیم الحضرمی قال: قال رسول الله ج: فذکر الحدیث، وقال: "رواه أحمد، وهو مرسل". ولعله الصواب فإنی لم أجده فی "المسند" إلا مرسلاً (4/ 200-201). وأما المعلقون الثلاثة، فاکتفوا من التحقیق على المعزو لأحمد! والنقل عن الهیثمی إعلاله بضعف ابن لهیعة وإنما العلة الإرسال، لأنه من روایة قتیبة عنه. انظر "الضعیفة" (6735). کما أنهم غفلوا عن القلب الذی فی اسم الحضرمی هنا: "نعیم بن زیاد"! والصواب: "زیاد بن نعیم" کما تقدم.
([18]) قلت: هذه الجملة لها شاهد موقوف على ابن عباس. أخرجه الخرائطی فی "مساوی الأخلاق" (187/ 404).
([19]) میگویم: آیا این از نشانههای نبوت پیامبر ج دال بر صدق و راستی او نیست و اینکه سخنان او وحی از جانب پروردگارش میباشد؟! بله به خدا سوگند چنین است.
([20]) سقطت هذه الزیادة من الأصل، وکذا من مطبوعة عمارة، واستدرکتُها من "الطبرانی". قلت: من تمادى المعلقین الثلاثة وتشبعهم بما لم یعطوا، أنهم سرقوا هذا التعلیق ونسبوه لأنفسهم بالحرف الواحد، وقالوا: "واستدرکناه -کذا- من الطبرانی"!! وما أکثر ما فعلوا مثله!
([21]) قلت: کذا الأصل، وکذا فی المخطوطة، وفی "الطبرانی" (9/ 164/ 8754): "یکنز". ووقع فی "المجمع": "لا یکون رجل یکنز"، ولا یخلو ذلک من شیء، وفی نسخة الظاهریة خرْم، ولعل الأقرب ما فی الکتاب. والله أعلم.
([22]) قلت: وهو کما قال، وقد خرجته تحت حدیث أبی هریرة المرفوع بنحوه فی "الضعیفة" (6736). وأما المعلقون الثلاثة فقفوا ما لا علم لهم به وقالوا: "حسن" فقط!!.
([23]) الأصل ومطبوعة عمارة: "فیتزلزل". قال الحافظ الناجی: "لیس فی "الصحیحین" فاء". وصدق رحمه الله. ومعنى "یتزلزل": یضطرب ویتحرک، وضمیر الفاعل فیه کما فی "حتى یخرج" للرضف.
([24]) الأصل: "الکنازین"، والتصویب من "مسلم".