ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1273-887- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ([1]): إِمَامٌ العَادِلُ([2])، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ([3])، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ، اجْتَمَعَا عَلَی ذَلِکَ، وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ([4])، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ([5])، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا، حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».
رواه البخاری ومسلم عن أبی هریرة هکذا. [مضى 5- الصلاة/10]. ورویاه أیضاً ومالک والترمذی عن أبی هریرة أو أبی سعید على الشک([6]).
ابوهریره س روایت میکند از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هفت نفر هستند که خداوند در روزی که جز سایهی او سایهای نیست، ایشان را در سایهی [عرش] خود پناه میدهد: امام عادل، جوانی که در عبادت خداوند رشد و نشأت یافته باشد، مردی که دلش به مسجد وابسته باشد، دو مردی که به خاطر الله همدیگر را دوست دارند و بر مبنای محبت الله با هم جمع و از هم جدا میشوند، مردی که زنی اصل و نسبدار و زیبا او را فرا بخواند و او در جواب بگوید: من از خدا میترسم، مردی که صدقه دهد و آن را چنان پنهان کند که دست چپ او از انفاق دست راستش بیخبر باشد، مردی که در تنهایی و خلوت خداوند را یاد کند و اشک از چشمانش جاری گردد».
1274-529- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الأَرْضَ جَعَلَتْ تَمِیدُ وتَکَفَّأُ([7])، فَأرساها بالجِبَالَ فَاسْتَقَرَّتْ، فَعَجِبَتِ المَلَائِکَةُ مِنْ شِدَّةِ الجِبَالِ. فَقَالَت: یَا رَبِّنَا! هَلْ خَلَقتَ خَلقاً أَشَدَّ مِنَ الجِبَالِ؟ قَالَ: نَعَم، الحَدِیدَ. قَالُوا: فَهَلْ خَلَقتَ خَلقاً أَشَدَّ مِنَ الحَدِیدِ؟ قَالَ: النَّارُ. قَالُوا: فَهَلْ خَلَقتَ خَلقاً أَشَدَّ مِنَ النَّارِ؟ قَالَ: المَاءُ. قَالُوا: فَهَلْ خَلَقتَ خَلقاً أَشَدَّ مِنَ المَاءِ؟ قَالَ: الرِّیحَ. قَالُوا: فَهَلْ خَلَقتَ خَلقاً أَشَدَّ مِنَ الرِّیحِ؟ قَالَ: ابْنَ آدَمَ، إِذَا تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ بِیَمِینِهِ فأخْفَاهَا مِنْ شِمَالِهِ».
رواه الترمذی واللفظ له، والبیهقی وغیرهما، وقال الترمذی: "حدیث غریب".
از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «زمانی که خداوند زمین (کعبه) را آفرید حرکت میکرد و دگرگون میشد، پس کوهها را در آن استوار نمود و استقرار یافت. فرشتگان از سختی کوهها متعجب شدند. پس گفتند: پروردگارا، آیا مخلوقی استوارتر از کوه آفریدهای؟ خداوند متعال فرمود: بله، آهن؛ گفتند: آیا مخلوقی استوارتر از آهن آفریدهای؟ فرمود: آتش؛ گفتند: آیا مخلوقی استوارتر از آتش آفریدهای؟ فرمود: آب؛ گفتند: آیا مخلوقی استوارتر از آب آفریدهای؟ فرمود: باد. گفتند: آیا مخلوقی استوارتر از باد آفریدهای؟ فرمود: انسان. زمانی که با دست راستش چنان صدقه دهد که دست چپش متوجه نگردد.
1275-888- (2) (حسن لغیره) وَعَن مُعَاوِیَةُ بْنُ حَیْدَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِیءُ غَضَبَ الرَّبِّ تَبَارَکَ وَتَعَالَى».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفیه صدقة بن عبد الله السمین، ولا بأس به فی الشواهد.
از معاویه بن حَیده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «صدقه پنهانی خشم و غضب خداوند را خاموش میکند».
1276-889- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ تَقِی مَصَارِعَ السُّوءِ، وَصَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کارهای نیک از مرگ بد جلوگیری میکند و صدقهای که در پنهانی داده شود، خشم و غضب پروردگار را فرو مینشاند و صلهی رحم بر عمر میافزاید».
1277-890- (4) (حسن لغیره) إلا ما بین المعقوفتین فهو 530-(2) (ضعیف)) وَرُوِیَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ تَقِی مَصَارِعَ السَّوْءِ، وَالصَّدَقَةُ خَفِیًّا تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ تزید فِی الْعُمُرِ، وَکُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ، وَأَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِی الدُّنْیَا هُم أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِی الْآخِرَةِ (وَأَهْلُ الْمُنْکَرِ فِی الدُّنْیَا هُم أَهْلُ الْمُنْکَرِ فِی الْآخِرَةِ)([8])، [وَأَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ]».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اعمال نیک از مرگهای بد جلوگیری میکند و صدقهی پنهانی خشم و غضب خداوند را خاموش میکند و صلهی رحم بر عمر انسان میافزاید و هر عمل نیکی صدقه است و اهل نیکی در دنیا، اهل نیکی در آخرتند (و اهل منکرات در دنیا، همان اهل منکرات در آخرتند). [و اولین کسانی که وارد بهشت میشوند اهل نیکی هستند]».
1278-531- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ أَبَا ذَرٍّ س قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَا الصَّدَقَةُ؟ قَالَ: «أَضْعَافٌ مُضَاعَفَةٌ، وَعِنْدَ اللهِ الْمَزِیدُ». ثُمَّ قَرَأَ: ﴿مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً﴾. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «سِرٌّ إِلَى فَقِیرٍ، أَوْ جُهْدٌ مِنْ مُقِلٍّ»، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِی﴾ الآیة.
رواه أحمد مطولاً، والطبرانی واللفظ له، وفی إسنادهما علی بن یزید.
از ابوامامه س روایت است که ابوذر س گفت: ای رسول خدا، (پاداش) صدقه چیست؟ رسول خدا ج فرمود: «چندین برابر است و نزد خدا بیش از آن است». سپس این آیه را تلاوت نمود: «کیست که به خدا قرض نیکوئی دهد تا آن را برای او چندین برابر کند؟» گفته شد: ای رسول خدا، کدام صدقه بهتر است؟ فرمود: «صدقهای که مخفیانه به فقیر داده شود و بخشش فقیر». سپس این آیه را تلاوت نمود: «اگر صدقهها را آشکار کنید چه نیکوست».
1279-532- (4) (ضعیف) وَعَن أَبِی ذَرٍّ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ یُحِبُّهُمُ اللَّهُ، وَثَلَاثَةٌ یُبْغِضُهُمُ اللَّهُ. أَمَّا الَّذِینَ یُحِبُّهُمْ، فَرَجُلٌ أَتَى قَوْمًا فَسَأَلَهُمْ بِاللَّهِ، وَلَمْ یَسْأَلْهُمْ بِقَرَابَةٍ بَیْنَهُ وَبَیْنَهُمْ، فَمَنَعُوهُ، فَتَخَلَّفَ رَجُلٌ بِأَعْقَابِهِمْ فَأَعْطَاهُ سِرًّا لَا یَعْلَمُ بِعَطِیَّتِهِ إِلَّا اللَّهُ، وَالَّذِی أَعْطَاهُ. وَقَوْمٌ سَارُوا لَیْلَتَهُمْ؛ حَتَّى إِذَا کَانَ النَّوْمُ أَحَبَّ إِلَیْهِمْ مِمَّا یُعْدِلُ بِهِ فَوَضَعُوا رُءُوسَهُمْ، فَقَامَ یَتَمَلَّقُنِی وَیَتْلُو آیَاتِی. وَرَجُلٌ کَانَ فِی سَرِیَّةٍ، فَلَقِیَ الْعَدُوَّ فَهُزِمُوا، فَأَقْبَلَ بِصَدْرِهِ حَتَّى یُقْتَلَ أَوْ یُفْتَحَ لَهُ. وَالثَّلَاثَةُ الَّذِینَ یُبْغِضُهُمُ اللَّهُ: الشَّیْخُ الزَّانِی، وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ، وَالْغَنِیُّ الظَّلُومُ».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه" واللفظ لهما؛ إلا أن ابن خزیمة لم یقل "فمنعوه"، والنسائی والترمذی، ذکره فی باب "کلام الحور العین"، وابن حبان فی "صحیحه" إلا أنه قال فی آخره: «وَیُبْغِضُ الشَّیْخَ الزَّانِی، وَالْبَخِیلَ، وَالْمُتَکَبِّرَ».
والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([9]).
از ابوذر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند آنها را دوست دارد و سه نفر هستند که مورد خشم خداوند میباشند. اما کسانی را که دوست دارد: مردی نزد قومی رفته و از آنها با توسل به نام الله چیزی بخواهد و مساله قرابت بین خود و آنها را مطرح نکند. اما آنها خواسته وی را نپذیرند. پس یکی از آن قوم از چشمان آنها پنهان شده و مخفیانه خواسته وی را اجابت میکند چنانکه کسی جز خداوند و آنکه به وی چیزی بخشیده، بخشش وی را نمیفهمد. و گروهی که شبانه حرکت میکنند و خواب برای آنها از هرچیزی معادل آن محبوبتر است پس میخوابند و از میان آنها فردی از خواب برخاسته و به تواضع در برابر من و تلاوت آیات من مشغول میشود. و کسی که در غزوهای شرکت دارد و چون در برابر دشمن شکست میخورند سینه سپر کرده و به دل دشمن یورش میآورد تا اینکه یا کشته شود و یا پیروز گردد. اما سه نفری که مورد خشم خداوند هستند عبارتند از: پیرمرد زناکار، فقیر متکبر و ثروتمند ظالم».
و در روایت ابن حبان آمده است: «پیرمرد زناکار، فرد بخیل و متکبر».
11- (الترغیب فی الصدقة على الزوج والأقارب وتقدیمهم على غیرهم)
([1]) اضافه شدن سایه به الله متعال از باب اضافه ملکی است. و هر سایهای برای الله، در مالکیت الله، مخلوق الله و زیر سلطه الله متعال میباشد. و مراد از سایه در اینجا، سایهی عرش میباشد چنانکه در حدیث دیگری چنین تبیین شده است. و مراد از «الیوم» روز قیامت است. زمانی که مردم در برابر پروردگار جهانیان حاضر میشوند و خورشید به آنها نزدیک میشود و گرمای آن بر ایشان افزایش مییابد و عرق سراپای وجودشان را فرامیگیرد و در آن وقت هیچ چیزی سایه ندارد جز عرش.
([2]) و آن شامل هرکسی میشود که به نوعی عهدهدار مسئولیتی در قبال مصالح مسلمانان میباشد چه از حکام باشد یا از مسئولین تحت امر. و به دلیل کثرت مصالح و نفع عام آن، بیان هفت گروه با ذکر امام مسلمانان آغاز شده است. میگویم: مقید نمودن این امر به کسی که به کتاب و سنت حکم میکند امری لازم و ضروری میباشد چراکه در غیر اینصورت امکان ندارد عادل باشد.
([3]) یعنی: به شدت مساجد را دوست دارد و پیوسته به نماز جماعت در مساجد شرکت میکند.
([4]) به این معناست که بر مبنای دوستی الله جمع میشوند و بر حسب آن از هم جدا میشوند. به عبارت دیگر: سبب جمع شدن آنها دوستی الله میباشد و این مساله استمرار دارد تا اینکه از هم جدا میشوند. و هردو در دوستیشان نسبت به دوستش برای الله متعال، صادق است چه در زمان جمع شدن و چه هنگام جدا شدن.
([5]) احتمال دارد این کلمات را به زبان بگوید و احتمال دارد قلبا بگوید تا نفسش را از آن باز دارد. و به طور مشخص زن اصل و نسبدار و زیبا ذکر شده، چون تمایل به چنین زنی بیشتر و دست یافتن بدان سختتر است. میگویم: و ظاهر بیانگر این است که آن را به قلب و زبان میگوید.
([6]) کذا قال، وقد تعقبه الناجی (117/ 2- 118/ 1) بما خلاصته: "ینبغی أنْ یقال فی تخریجه: رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی عن أبی هریرة وحده، ورواه مالک فی "الموطأ" عن أبی هریرة أو أبی سعید على الشک. ومن طریقه رواه أیضاً مسلم والترمذی".
([7]) (ماد، یمید): زمانی که حرکت کند و مایل گردد. و (وتَکَفَّأُ): به معنای «تنقلب» یعنی دگرگون شدن.
([8]) سقطت هذه القطعة من الکتاب بطبعتیه السابقتین، وهی مثبتة فی أصول الشیخ، ومنه نقلناها، وهی قطعة من الحدیث فی سائر الطبعات، انظر مثلا (2/ 31 رقم 5- ط المنیریة). [ش].
([9]) قلت: فیه عندهم جمیعاً رجل لا یعرف، وعزوه لأبی داود فیه نظر کما بینته فی الأصل. وانظر "المشکاة" (1922) والتعلیق على ابن خزیمة (4/ 104).