اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به غذا دادن و آب دادن به دیگران و ترهیب از خودداری آن

ترغیب به غذا دادن و آب دادن به دیگران و ترهیب از خودداری آن

1346-944- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ الله ج قَالَ: أَیُّ الإِسْلاَمِ خَیْرٌ؟ قَالَ: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلاَمَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ»([1]).

رواه البخاری ومسلم والنسائی.

از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که مردی از رسول الله ج سؤال کرد؛ کدامین [اعمال] اسلام بهتر است [نفعی بیشتری دارد]؟ فرمود: «اینکه [به مردم] غذا بدهی و بر کسی که می‌شناسی و نمی‌شناسی سلام کنی».

1347-548- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی إِذَا رَأَیْتُکَ طَابَتْ نَفْسِی، وَقَرَّتْ عَیْنِی، أَنْبِئْنِی عَنْ کُلِّ شَیْءٍ. قَالَ: «کُلُّ شَیْءٍ خُلِقَ مِنَ الْمَاءِ». فَقُلْتُ: أَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ. قَالَ: «أَطْعِمِ الطَّعَامَ، وَأَفْشِ السَّلَامَ، وَصِلِ الْأَرْحَامَ، وَصَلِّ بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ، تَدْخُلِ الْجَنَّةَ بِسَلَامْ»([2]).

رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". [مضى 6- النوافل/11].

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: گفتم ای رسول خدا، چون شما را می‌بینم آرامش وجودم را دربرگرفته و چشمانم روشن می‌شوند. مرا از همه چیز آگاه کن. فرمود: «همه چیز از آب خلق شده است». پس گفتم: مرا از عملی خبر ده که چون آن‌ را انجام دادم وارد بهشت شوم؟ فرمود: «به دیگران غذا بده و سلام را ترویج داده و پیوند خویشاوندی را برقرار کن و درحالی‌که مردم شبانه در خوابند نماز بگزار؛ در این صورت در امنیت وارد بهشت می‌شوی».

1348-945- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اعْبُدُوا الرَّحْمَنَ، وَأَطْعِمُوا الطَّعَامْ، وَأَفْشُوا السَّلَامْ، تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلَامْ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگار را عبادت کرده و [به دیگران] غذا بدهید و سلام را بین یکدیگر رواج داده، به سلامت وارد بهشت شوید».

1349-946- (3) (صحیح) وَعَنهُ أَیضاً س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا». فَقَالَ أَبُو مَالِکٍ الْأَشْعَرِیُّ: لِمَنْ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامْ، وَأَطْعَمَ الطَّعَامْ، وَبَاتَ قَائِمًا وَالنَّاسُ نِیَامْ». 

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن، والحاکم، وقال: "صحیح على شرطهما".

و همچنین از عبدالله بن عمرو بن العاص ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا در بهشت منازلی است که بیرون آن از درون آن و درون آن از بیرون آن دیده می‌شود». ابو مالک الاشعری گفت: ای رسول خدا! این منازل برای چه کسانی است؟ رسول الله ج فرمود: «برای کسی که نیک سخن بگوید و به دیگران غذا بدهد و شب هنگام درحالی‌که مردم خوابیده‌اند نماز می‌گزارد».

1350-947- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا، أَعَدَّهَا اللَّهُ تَعَالَی لِمَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامْ، وَأَفْشَى السَّلَامْ، وَصَلَّى بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى والذی قبله 6- النوافل/11].

از ابو مالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا در بهشت منازلی است که بیرون آن از درون آن و درون آن از بیرون آن دیده می‌شود؛ خداوند متعال آنها را برای کسی آماده کرده است که به دیگران غذا بدهد و سلام را ترویج دهد و شب‌هنگام درحالی‌که مردم خوابیده‌اند نماز می‌گزارد».

1351-948- (5) (حسن صحیح) وَعَن حَمزَة بن صُهَیبٍ عَن أَبِیهِ س قَالَ: قَالَ عُمَرَ لِصُهَیبٍ: فِیکَ سَرَفٌ فِی الطَّعَامِ! فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «خِیْارُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب"، وفی إسناده عبدالله بن محمد بن عقیل، ومن لا یحضرنی الآن حاله([3]).

حمزه بن صهیب از پدرش س روایت می‌کند که عمر به صهیب گفت: تو در غذا دادن اسراف می‌کنی؛ وی در جواب گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «بهترین شما کسی است که به مردم غذا بدهد».

1352-549- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْکَفَّارَاتُ: إِطْعَامُ الطَّعَامِ، وَإِفْشَاءُ السَّلَامِ، وَالصَّلَاةُ بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

(قال المملی) س: "کیف وعبدالله بن أبی حمید متروک؟!".

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کفارات [آنچه سبب بخشیده شدن گناهان می‌شوند] عبارتند از: غذا دادن به دیگران، افشای سلام، نماز خواندنِ شب‌هنگام درحالی‌که مردم خوابند».

1353-949- (1) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ س قَالَ: أولُ مَا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْمَدِینَةَ انْجَفَلَ النَّاسُ إِلَیْهِ، فَکُنتُ فِیمَن جَاءَهُ، فَلَمَّا تَأَمَّلتُ وَجهَهُ وَاسْتَثبَتُّه، عَلِمتُ أَنَّ وَجْهَهُ لَیْسَ بِوَجْهِ کَذَّابٍ، قَالَ: وَکَانَ أَوَّلُ مَا سَمِعتُ مِن کَلَامِهِ أَنْ قَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ! أَفْشُوا السَّلَامْ، وَأَطْعِمُوا الطَّعَامْ، وَصَلُّوا بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نِیَامْ، تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامْ».

رواه الترمذی، وقال: "حدیث حسن صحیح"، وابن ماجه، والحاکم وقال: "صحیح على شرط الشیخین". [مضى 6- النوافل/11].

از عبد الله بن سلام س روایت است که اولین باری که رسول الله ج وارد مدینه شد، مردم به سوی او هجوم آوردند و من در بین کسانی بودم که نزد او رفتند. زمانی که صورت او را بررسی و واکاوی نمودم فهمیدم این چهره، چهره‌ی یک انسان دروغگو نیست. وی می‌گوید: اولین چیزی که از رسول الله ج شنیدم این بود که فرمود: «ای مردم، سلام را در بین خودتان رواج دهید و غذا داده و در شب که مردم خوابند نماز بخوانید، به سلامت وارد بهشت شوید».

(انجفل الناس) به جیم یعنی: شتاب کردند و همگی حاضر شدند. (استثبته) یعنی: او را بررسی و وارسی نمودم.

پیشتر احادیثی از این باب در باب وضو و نماز و .. گذشت و نیز احادیث دیگری در باب سلام و گشادهرویی خواهد آمد إن شاء الله تعالی.

1354-550- (3) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مِنْ مُوجِبَاتِ الرَّحمَةِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ المِسکینِ».

رواه الحاکم وصححه، والبیهقی متصلاً ومرسلاً من طریقه أیضاً([4])؛ إلا أنه قال: «إِنَّ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ، إِطْعَامَ الْمُسْلِمِ السَّغْبانِ». وقال: قال عبدالوهاب: (یعنی الجائع).

ورواه أبو الشیخ فی "کتاب الثواب"؛ إلا أنه قال: «إِنَّ مِنْ مُوجِبَاتِ الجَنَّةِ؛ إِطْعَامَ الْمُسْلِمِ السَّغْبانِ».

(السَّغبان) بالسین المهملة والغین المعجمة بعدهما باء موحدة.

از جابر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «از موجبات رحمت، غذا دادن به مسلمانِ نیازمند است».

و بیهقی چنین روایت کرده است: «از موجبات مغفرت، غذا دادن به مسلمان گرسنه است».

و ابوالشیخ چنین روایت کرده است: «از موجبات رفتن به بهشت، غذا دادن به مسلمان گرسنه است».

1355- 950- (7) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَیُرَبِّی لِأَحَدِکُمُ التَّمْرَةَ وَاللُّقْمَةَ کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فُلُوَّهُ أَوْ فَصِیلَهُ، حَتَّى یَکُونَ مِثْلَ أُحُدٍ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه". وتقدم([5]) [9- باب/2 رقم (2)].

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند، دانه‌ی خرما یا لقمه‌ی غذایی را برای یکی از شما چنان پرورش می‌دهد که یکی از شما بچه‌ی اسب یا شترش را پرورش می‌دهد تا اینکه [آن دانه یا لقمه] به اندازه‌ی کوه احد می‌شود».

1356-551- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَل لَیُدْخِلُ بِلُقْمَةِ الْخُبْزِ وَقَبْضَةِ التَّمْرِ وَمِثْلِهِ مِمَّا یَنْفَعُ الْمِسْکِینَ ثَلَاثَةً الْجَنَّةَ: الْآمرَ له، وَالزَّوْجَةَ الْمُصْلِحَةُ لَه، وَالْخَادِمَ الَّذِی یُنَاوِلُ الْمِسْکِینَ». وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَنْسَ خَدَمَنَا».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والحاکم، وتقدم [هنا/ 9- باب بلفظ "الأوسط"، واللفظ ههنا للحاکم].

(القبصة) به فتح قاف و ضم آن و صاد: عبارت است از مقدار غذایی که کسی با سر انگشتان گرفته و میخورد.

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال به واسطه لقمه‌ای نان و مقداری خرما و چیزی مانند آن که مسکینی را سودی بخشد، سه نفر را وارد بهشت می‌کند: کسی که به این مهم امر می‌کند، همسری که آن را آماده می‌کند و خدمتکاری که آن‌ را به مسکین می‌بخشد». و رسول خدا ج فرمودند: «حمد و ستایش خدایی راست که خدمتکاران ما را فراموش نکرده است».

1357-552- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج:  «تَعَبَّدَ عَابِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَعَبَدَ اللَّهَ فِی صَوْمَعَتِهِ سِتِّینَ عَامًا، وَأَمْطَرَتِ الْأَرْضُ فَاخْضَرَّتْ، فَأَشْرَفَ الرَّاهِبُ مِنْ صَوْمَعَتِهِ فقَالَ: لَوْ نَزَلْتُ فَذَکَرْتُ اللَّهَ فَازْدَدْتُ خَیْرًا، فَنَزَلَ وَمَعَهُ رَغِیفٌ أَوْ رَغِیفَانِ، فَبَیْنَمَا هُوَ فِی الْأَرْضِ لَقِیَتْهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ یَزَلْ یُکَلِّمُهَا وَتُکَلِّمُهُ حَتَّى غَشِیَهَا، ثُمَّ أُغْمِیَ عَلَیْهِ، فَنَزَلَ الْغَدِیرَ یَسْتَحِمُّ، فَجَاءَ سَائِلٌ، فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ أَنْ یَأْخُذَ الرَّغِیفَیْنِ، ثُمَّ مَاتَ فَوُزِنَتْ عِبَادَةُ سِتِّینَ سَنَةً بِتِلْکَ الزَّنْیَةِ، فَرَجَحَتِ الزَّنْیَةُ بِحَسَنَاتِهِ، ثُمَّ وُضِعَ الرَّغِیفُ أَوِ الرَّغِیفَانِ مَعَ حَسَنَاتِهِ، فَرَجَحَتْ حَسَنَاتُهُ فَغُفِرَ لَهُ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى هنا/9- باب/الحدیث20].

از ابوذر س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «عابدی از بنی اسرائیل شصت سال خداوند را در صومعه عبادت می‌کرد. باران بارید و زمین سرسبز شد. پس از صومعه‌اش بیرون آمده و گفت: اگر از صومعه بیرون آمده و ذکر خداوند کنم بر خیر می‌افزودم. پس از صومعه بیرون آمد درحالی‌که یک یا دو قرص نان به همراه داشت. در همین حال زنی را دید و مشغول صحبت کردن با هم شدند تا اینکه با وی مرتکب زنا شد و پس از آن بیهوش شد. پس [از به هوش آمدن] برای غسل کردن وارد برکه‌ شد. پس از این گدایی نزد وی آمد و به وی اشاره کرد تا دو قرص نانش را بگیرد. سپس مرد. چون عبادت شصت ساله وی را با زنایی که مرتکب شده بود وزن کردند، کفه زنا بر نیکی‌های وی غالب شد. سپس یک یا دو قرص نان را بر نیکی‌های وی قرار دادند که نیکی‌های وی برتری یافت و مورد بخشش قرار گرفت».

1358-951- (8) (صحیح) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ الله ج فقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلِّمْنِی عَمَلًا یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ، قَالَ:  «إِنْ کُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ، فَقَدْ أَعْرَضْتَ الْمَسْأَلَةَ، أَعْتِقِ النَّسَمَةَ، وَفُکَّ الرَّقَبَةَ، فَإِنْ لَمْ تُطِقْ ذَلکَ فَأَطْعِمِ الْجَائِعَ، وَاسْقِ الظَّمْآنَ» الحدیث.

رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی، ویأتی بتمامه فی "العتق" إن شاء الله تعالى. [16/25].

از براء بن عازب س روایت است که بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! عملی به من یاد بده که مرا وارد بهشت کند. فرمود: «در قالب عباراتی اندک از امر بزرگی سوال نمودی؛ اسیری را آزاد کن و برده‌ای را آزاد کن و اگر توانایی این امور را نداشتی پس گرسنه‌ای را سیر کن و به تشنه‌ای آب بده».

1359-553- (6) (موضوع) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ حَتَّى یُشْبِعَهُ، وَسَقَاهُ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى یَرْوِیَهُ، بَاعَدَهُ اللهُ مِنَ النَّارِ سَبْعَ خَنَادِقَ، مَا بَیْنَ کُلِّ خَنْدَقین مَسِیرَةُ خَمْسِ مئةِ عَامٍ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر وأبو الشیخ ابن حیان فی "الثواب والحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([6]).

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس به برادرش غذا دهد تا اینکه او را سیر کند و به او آب دهد تا سیراب گردد، خداوند هفت خندق او را از دوزخ دور می‌کند چنانکه فاصله میان هر دو خندق مسیر پانصد سال است».

1360-554- (7) (ضعیف) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ تُشْبِعَ کَبِدًا جَائِعًا».

رواه أبو الشیخ فی "الثواب"، والبیهقی واللفظ له، والأصبهانی؛ کلهم من روایة زَربی مؤذن هشام عن أنس، ولفظ أبی الشیخ والأصبهانی قال: سمعت رسول الله ج یقول: «مَا مِن عَمَلٌ أَفْضَلُ مِنْ إِشْبَاعِ کَبِدِ جَائِع»([7]).

از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «بهترین صدقه آن است که شکم گرسنه‌ای سیر شود».

و لفظ ابوالشیخ و اصبهانی چنین است که انس س می‌گوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هیچ عملی برتر از سیر کردن گرسنه‌ای نیست».

1361-555- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَطْعَمَ مُؤْمِنًا عَلَى جُوعٍ، أَطْعَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ ثِمَارِ الجَنَّةِ، وَأَیُّمَا مُؤْمِنٍ سَقَى مُؤْمِنًا عَلَى ظَمَإٍ، سَقَاهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنَ الرَّحِیقِ المَخْتُومِ، وَأَیُّمَا مُؤْمِنٍ کَسَا مُؤْمِنًا عَلَى عُرْیٍ، کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ خُضْرِ([8]) الجَنَّةِ».

رواه الترمذی واللفظ له([9])، وأبو داود ویأتی لفظه، وقال الترمذی: "حدیث غریب، وقد روی موقوفاً على أبی سعید، وهو أصح وأشبه".

از ابوسعید س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرگاه مومنی مومن گرسنه‌ای را غذا دهد، خداوند متعال در روز قیامت او را از میوه‌های بهشت می‌خوراند. و چون مومنی مومن تشنه‌ای را سیراب کند، خداوند متعال در روز قیامت وی را از رحیق مختوم می‌نوشاند. و چون مومنی مومن عریانی را بپوشاند، خداوند متعال در روز قیامت او را از لباس بهشتی می‌پوشاند».

0-556- (9) (ضعیف موقوف) ورواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف" موقوفاً على ابن مسعود س ولفظه: قَالَ یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْرَى مَا کانوا قط، وأجوعُ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَظْمَأَ مَا کَانُوا قَطُّ، وَأَنْصَبُ مَا کَانُوا قَطُّ، فَمَنْ کَسَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، کَسَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ أَطْعَمَ لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، أَطْعَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ سَقَى لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، سَقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل، وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ، أَغْنَاهُ اللَّهُ، وَمَنْ عَفَا لِلَّهِ عَزَّ وَجَل، أعفاه الله عَزَّ وَجَل».

وروی مرفوعاً بهذا اللفظ([10]).

و ابن ابی الدنیا این حدیث را در کتاب «اصطناع المعروف» به صورت موقوف از ابن‌مسعود س روایت می‌کند که لفظ آن چنین است: «انسان‌ها در روز قیامت لخت و گرسنه و تشنه و خسته حشر می‌شوند چنانکه هرگز چنین نبوده‌اند. پس کسی که برای الله ﻷ کسی را پوشانده، الله ﻷ او را می‌پوشاند و هرکس برای الله ﻷ غذا داده، الله ﻷ او را می‌خوراند؛ و هرکس به خاطر الله ﻷ به کسی آب داده، الله ﻷ به وی آب می‌دهد؛ و هرکس به خاطر الله ﻷ کاری انجام داده، الله ﻷ او را بی‌نیاز می‌کند. و هرکس برای الله ﻷ بخشیده است، الله ﻷ او را می‌بخشد.

1362-952- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: یَا ابْنَ آدَمَ! مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِی. قَالَ: یَا رَبِّ! کَیْفَ أَعُودُکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ عَبْدِی فُلَانًا مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ؟ یَا ابْنَ آدَمَ! اسْتَطْعَمْتُکَ فَلَمْ تُطْعِمْنِی. قَالَ: یَا رَبِّ! وَکَیْفَ أُطْعِمُکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّهُ اسْتَطْعَمَکَ عَبْدِی فُلَانٌ فَلَمْ تُطْعِمْهُ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ أَطْعَمْتَهُ لَوَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی؟ یَا ابْنَ آدَمَ! اسْتَسْقَیْتُکَ فَلَمْ تَسْقِنِی؟ قَالَ: یَا رَبِّ! کَیْفَ أَسْقِیکَ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: اسْتَسْقَاکَ عَبْدِی فُلَانٌ فَلَمْ تَسْقِهِ، أَمَا إِنَّکَ لَوْ سَقَیْتَهُ لوَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی»([11]).

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله ﻷ در روز قیامت می‌فرماید: ای فرزند آدم، مریض شدم و به عیادتم نیامدی! می‌گوید: پروردگارا! چگونه تو را عیادت می‌کردم درحالی‌که تو پروردگار جهانیانی؟ می‌فرماید: آیا نمی‌دانستی فلان بنده‌ام بیمار شد و به عیادتش نرفتی؟ آیا نمی‌دانستی اگر او را عیادت می‌کردی مرا نزد او می‌یافتی؟ ای فرزند آدم، از تو غذا خواستم و به من غذا ندادی! می‌گوید: پروردگارا چگونه تو را غذا می‌دادم، درحالی‌که تو پروردگار جهانیانی؟ می‌فرماید: آیا نمی‌دانستی فلان بنده‌ام از تو غذا می‌خواهد و تو به او ندادی؟ آیا نمی‌دانستی اگر به او غذا می‌دادی آن را نزد من می‌یافتی؟ ای فرزند آدم! از تو خواستم به من آب بدهی ولی به من ندادی؟ می‌گوید: پروردگارا چگونه به تو آب می‌دادم حال آنکه تو پروردگار جهانیانی؟ می‌فرماید: فلان بنده‌ام از تو آب خواست و تو به او آب ندادی! آیا نمی‌دانستی اگر به او آب می‌دادی [ثواب و پاداش] آن را نزد من می‌یافتی»؟.

1363-953- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَصْبَحَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ صَائِمًا؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ س: أَنَا. فَقَالَ: «مَنْ أَطْعَمَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ مِسْکِینًا؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالَ: «مَنْ تَبِعَ مِنْکُمُ الْیَوْمَ جَنَازَةً؟». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالُ: «مَنْ عَادَ الْیَوْمَ مَرِیضًا؟». قَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا اجْتَمَعَتْ هَذِهِ الْخِصَالُ قَطُّ فِی رَجُلٍ [فِی یَومٍ] إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([12]).

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه کسی از شما امروز روزه است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز به مسکینی غذا داده است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز در تشییع جنازه شرکت داشته است؟ ابوبکر س گفت: من. رسول الله ج فرمود: چه کسی از شما امروز به عیادت بیمار رفته است؟ ابوبکر س گفت: من. پس رسول الله ج فرمود: هرگز این خصلت‌ها در یک روز، در مردی جمع نمی‌شود مگر اینکه وارد بهشت می‌شود».

1364-954- (11) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِدْخَالُکَ السُّرُورَ عَلَى مُؤْمِنٍ؛ أَشْبَعْتَ جَوْعَتَهُ، أَوْ کَسَوْتَ عَورَتَه، أَوْ قَضَیْتَ لَهُ حَاجَةً».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از عمر بن خطاب س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج سؤال شد: کدام عمل بهتر است؟ فرمود: «شاد کردن مؤمن و سیر نمودن او یا پوشاندن عورت او یا برآورده نمودن نیاز او».

0-955- (12) (حسن لغیره) ورواه أبو الشیخ فی "الثواب" من حدیث ابن عمر بنحوه، وفی روایة له: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَل سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى مُسْلِمٍ، أَوْ تَکْشِفُ عَنْهُ کُرْبَةً، أَوْ تُطْرَدُ عَنْهُ جُوعًا، أَوْ تَقْضِی عَنْهُ دِینًا».

و ابو الشیخ در «الثواب» از حدیث ابن عمر به مانند آن را روایت نموده و در روایتی از او آمده است: «محبوب‌ترین اعمال نزد الله عز وجل، شاد کردن مسلمانی یا حل نمودن مشکلی از او یا برطرف نمودن گرسنگی وی یا ادا کردن قرض او می‌باشد».

1365-557- (10) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِنًا حَتَّى یُشْبِعَهُ مِنْ سَغَبٍ، أَدْخَلَهُ اللهُ بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، لَا یُدْخِلُهُ إِلَّا مَنْ کَانَ مِثْلَهُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر".

(السَّغَب) به فتح سین و غین: به معنای «الجوع» گرسنگی میباشد.

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس مومنی را غذا دهد تا از گرسنگی سیر شود، خداوند متعال او را از دروازه‌ای وارد بهشت می‌کند که جز کسانی چون او وارد آن نمی‌شوند».

1366-558- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عن جعفر العبدی والحسن قالا: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَل یُبَاهِی مَلَائِکتَه بِالَّذِینَ یُطعِمُونَ الطَّعَامَ مِن عَبِیده».

رواه أبو الشیخ فی "الثواب" مرسلاً.

از جعفر عبدی و حسن روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال در برابر فرشتگان به کسانی که به بندگانش غذا می‌دهند، مباهات می‌ورزد».

1367-559- (12) (موضوع) وَرُوِیَ

عَنْ جَابِر بن عبدالله ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ([13])، وَأَدْخَلَهُ جَنَّتَهُ: رِفْقٌ بِالضَّعِیفِ، وَشَفَقَةٌ عَلَى الوَالِدَیْنِ، وَإِحْسَانٌ إِلَى المَمْلُوکِ. وَثَلَاثَ مَن کُنَّ فِیهِ أَظَلَّهُ اللهُ عَزَّ وَجَل تَحتَ عَرشِهِ، یَومَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه: الوضوءُ فِی المکارِهِ، والمشیُ إلى المساجدِ فی الظُّلَمِ، وإطعامُ الجائعِ».

رواه الترمذی بالثلاث الأول فقط وقال: "حدیث غریب". رواه أبو الشیخ فی "الثواب"، وأبو القاسم الأصبهانی بتمامه.

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سه خصلت است که چون در کسی باشد خداوند متعال (در قیامت) رحمت خود را شامل وی نموده و او را وارد بهشت می‌کند: مهربانی با ضعیف، دلسوزی نسبت به والدین، نیکی کردن به برده. و سه خصلت است که چون در هرکسی باشد خداوند متعال او را در زیر سایه عرش خود جای می‌دهد در روزی که سایه‌ای جز سایه عرش نیست: وضو در شرایط سخت، رفتن به مسجد در تاریکی‌ها و غذا دادن به گرسنه».

1368-560- (13) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: لِأَنْ أَجْمَعَ نَفَرًا مِنْ إِخْوَانِی عَلَى صَاعٍ أَوْ صَاعَیْنِ مِنْ طَعَامٍ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَدخل سُوقِکُمْ، فَأشتری رَقَبَةً فَأُعْتِقَهَا.

رواه أبو الشیخ فی "الثواب" موقوفاً علیه، وفی إسناده لیث بن أبی سُلَیم.

از علی س روایت است که می‌گوید: اینکه عده‌ای از برادرانم بر یک یا دو صاع غذا جمع شوند برایم محبوب‌تر است که وارد بازار شما شوم و برده‌ای خریده و آزاد کنم».

1369-561- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الحَسَنِ بن عَلِیٍّ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَأَنْ أُطْعِمَ أَخًا لِی لُقْمَةً، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ عَلَى مِسْکِینٍ بِدِرْهَمٍ، وَلَأَنْ أُعْطِیَ أَخًا لِی فِی اللَّهِ دِرْهَمًا، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ عَلَى مِسْکِینٍ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ».

رواه أبو الشیخ أیضاً فیه، ولعله موقوف کالذی قبله.

از حسن بن علی ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «اینکه لقمه‌ای را به برادرم بدهم برایم محبوب‌تر است از اینکه درهمی را به مسکینی بدهم. و اینکه به برادرم در راه خدا درهمی بدهم برایم محبوب‌تر است از اینکه به مسکینی صد درهم بدهم».

1370-562- (15) (ضعیف) وَعَن أَنَس بْن مَالِکٍ س عَنْ نَبِیِّ اللَّهِ ج قَالَ: «سَلَکَ([14]) رَجُلَانِ مَفَازَةً، عَابِدٌ، وَالْآخَرُ بِهِ رَهَقٌ، فَعَطِشَ الْعَابِدُ حَتَّى سَقَطَ، فَجَعَلَ صَاحِبُهُ یَنْظُرُ إِلَیْهِ وَهُوَ صَرِیعٌ، [وَمَعَهُ مِیضَأَةٌ فِیهَا شَیْءٌ مِنْ مَاءٍ]، فَقَالَ: وَاللَّهِ إِنْ مَاتَ هَذَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ عَطَشًا وَمَعِی مَاءٌ لَا أُصِیبُ مِنَ اللَّهِ خَیْرًا أَبَدًا، وَلَئِنْ سَقَیْتُهُ مَائِی لَأَمُوتَنَّ! فَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَعَزَمَ، فَرَشَّ عَلَیْهِ مِنْ مَائِهِ، وَسَقَاهُ فَضْلَهُ، فَقَامَ، حَتَّى قَطَعَا الْمَفَازَةَ. فَیُوقَفُ الَّذِی بِهِ رَهَقٌ لِلْحِسَابِ، فَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ، فَتَسُوقُهُ الْمَلَائِکَةُ، فَیَرَى الْعَابِدَ، فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَعْرِفُنِی؟ فَیَقُولُ: وَمَنْ أَنْتَ؟ فَیَقُولُ: أَنَا فُلَانٌ الَّذِی آثَرْتُکَ عَلَى نَفْسِی یَوْمَ الْمَفَازَةَ، فَیَقُولُ: بَلَى أَعْرِفُکَ، فَیَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ: قِفُوا، فَیَقِفُونَ، فَیَجِیءُ حَتَّى یَقِفَ، فَیَدْعُوَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ، فَیَقُولَ: یَا رَبِّ! قَدْ عَرَفتَ یَدَهُ عِنْدِی، وَکَیْفَ آثَرَنِی عَلَى نَفْسِهِ، یَا رَبِّ! هَبْهُ لِی. فَیَقُولُ: هُوَ لَکَ، فَیَجِیءُ فَیَأْخُذُ بَیْدِ أَخِیهِ، فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ». فَقُلْتُ لِأَبِی ظِلَالٍ: أُحَدَّثُکَ أَنَسٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: نَعَمْ.

رواه الطبرانی فی "الأوسط". وأبو ظلال اسمه هِلال بن سوید، أو ابن أبی سوید، وثقه البخاری وابن حبان لا غیر([15]). ورواه البیهقی فی "الشُّعب" عن أبی ظلال أیضاً عن أنس بنحوه، ثم قال: "وهذا الإسناد إن کان غیر قوی فله شاهد من حدیث أنس". ثم روى بإسناده من طریق علی بن أبی سارة وهو متروک-.

از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «دو نفر به بیابان رفتند. یکی عابد و دیگری گنه‌کار بود. عابد تشنه شد چنانکه به زمین افتاد. دوستش به او نگاه می‌کرد درحالی‌که به زمین افتاده بود. او با خود مشکی داشت که اندکی آب در آن بود. پس با خود گفت: به خدا سوگند اگر این بنده صالح از تشنگی بمیرد و همراه من آب باشد، هرگز خیری از سوی خداوند متوجه من نخواهد شد. و اگر از آب خود به او بدهم خود می‌میرم. پس بر خداوند توکل کرد و عزم خود جزم نمود و از آبی که داشت به صورت وی پاشید و به او نوشاند. پس دوستش برخاست تا بیابان را طی کنند. چون روز حساب فرارسید و گنه‌کار برای حسابرسی حاضر شد، به دوزخی بودن وی امر شد که فرشتگان او را به سوی دوزخ بردند. در این حال آن عابد را دید و گفت: فلانی، مرا نمی‌شناسی؟ وی گفت: تو کیستی؟ گفت: من فلانی هستم که در بیابان تو را بر خود ترجیح دادم. عابد می‌گوید: بله تو را می‌شناسم. پس به فرشتگان می‌گوید: بایستید. و آنها می‌ایستند. و او نیز خود را به آنها می‌رساند. و به درگاه خداوند دست به دعا برمی‌دارد. و می‌گوید: پروردگارا، کمک او به من را می‌دانی و اینکه مرا بر خود ترجیح داد. پروردگارا، او را به من ببخش. پس می‌فرماید: او برای توست. پس نزد وی آمده و دست او را می‌گیرد و او را وارد بهشت می‌کند. به ابوظلال گفتم: این حدیث را انس س از رسول خدا ج برای تو روایت کرد؟ گفت: بله.

1371- (ضعیف جداً) وَعَن ثَابِتِ البَنَانِی عَن أَنَسٍ س عَن رَسُول الله ج: «إِنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ یُشْرِفُ یَوم القِیَامَةِ عَلَى أَهْلِ النَّارِ، فَیُنَادِیهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! هَل تَعْرِفُنِی؟ فَیَقُولُ: لَا وَاللَّهِ، مَا أَعْرِفُکَ، مَنْ أَنْتَ؟ فَیَقُولُ: أَنَا الَّذِی مَرَرْتَ بِی فِی الدُّنْیَا، فَاسْتَسْقَیْتَنِی شَرْبَةً مِن مَاءٍ فَسَقَیْتُکَ، قَالَ: قَد عَرَفتُ، قَالَ: فَاشْفَعْ لِی بِهَا عِنْدَ رَبِّکَ. قَالَ: فَیَسأَلَ اللهَ تَعَالَى جَلَّ ذِکره، فَیَقُولُ: إِنِّی أَشْرَفَتُ عَلَى النَّارِ فَنَادَانِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِهَا، فَقَالَ لِی: هَل تَعْرِفُنِی؟ قُلْتُ: لَا وَاللَّهِ مَا أَعْرِفُکَ، مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ: أَنَا الَّذِی مَرَرْتَ بِی فِی الدُّنْیَا، فَاسْتَسْقَیْتَنِی شَرْبَةً مِن مَاءٍ، فَسَقَیْتُکَ، فَاشْفَعْ لِی بِهَا عِنْدَ رَبِّکِ. فَشَفِّعْنِی فِیهِ یَا رَبِّ! فَیُشَفِّعُهُ اللَّهُ، فَیَأمُرُ بِهِ فَیُخرَجُ مِنَ النَّارِ».

رواه ابن ماجه، ولفظه: قال: «یَصفُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُفُوفًا، ثُمَّ یَمُرُّ أَهْل الْجَنَّةِ، فَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ اسْتَسْقَیْتَ فَسَقَیْتُکَ شَرْبَةً؟ قَالَ: فَیَشْفَعُ لَهُ، وَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ فَیَقُولُ: أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ نَاوَلْتُکَ طَهُورًا؟ فَیَشْفَعُ لَهُ، وَیَمُرُّ الرَّجُلُ عَلَى الرَّجُلِ فَیَقُولُ: یَا فُلَانُ! أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ بَعَثْتَنِی لِحَاجَةِ کَذَا وَکَذَا فَذَهَبْتُ لَکَ؟ فَیَشْفَعُ لَهُ».

ورواه الأصبهانی بنحو ابن ماجه.

(به رهق) به فتح راء و هاء؛ یعنی: ارتکاب امور حرام و طغیان و مفاسد.

از ثابت بنانی از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «روز قیامت مردی از بهشتیان مشرف بر دوزخیان قرار می‌گیرد که یکی از دوزخیان وی را صدا زده و می‌گوید: فلانی، آیا مرا می‌شناسی؟ وی می‌گوید: به خدا سوگند، نه؛ تو را نمی‌شناسم، کیستی؟ می‌گوید: من همانم که در دنیا از کنار من گذشتی و از من آب خواستی و به تو آب دادم. آن بهشتی می‌گوید: تو را شناختم. دوزخی می‌گوید: به خاطر آن، مرا نزد خداوند شفاعت کن. راوی می‌گوید: پس آن مرد بهشتی از خداوند متعال طلب بخشش وی را می‌کند و می‌گوید: من مشرف بر دوزخیان بودم که مردی از آنها مرا صدا زد و به من گفت: آیا مرا می‌شناسی؟ گفتم: به خدا سوگند نه تو را نمی‌شناسم. کیستی؟ گفت: من همانم که در دنیا از کنارم گذشتی و از من آب خواستی و به تو آب دادم. پس به خاطر آن مرا نزد پروردگارت شفاعت کن. پروردگارا، مرا در حق او شفیع بگردان. پس خداوند متعال شفاعت وی را می‌پذیرد و دستور می‌دهد و او را از دوزخ بیرون می‌کنند».

و لفظ ابن ماجه چنین است: «مردم روز قیامت در صف‌هایی قرار می‌گیرند، سپس بهشتیان حرکت می‌کنند و در این میان یکی از بهشتیان از کنار یکی از اهل دوزخ عبور می‌کند و آن دوزخی می‌گوید: فلانی، آیا به یاد نداری روزی را که از من آب خواستی و به تو آب دادم؟ راوی می‌گوید: پس بهشتی در حق او شفاعت می‌کند. و مردی بر دیگری می‌گذرد که می‌گوید: آیا به یاد نداری روزی را که آب طهارت و وضویت را به تو دادم؟ پس برای او شفاعت می‌کند. و مردی بر دیگری می‌گذرد که می‌گوید: فلانی، آیا به یاد نداری که روزی مرا برای امری فرستادی و برای تو رفتم؟ پس برای وی شفاعت می‌کند.

1372-563- (16) (ضعیف مرسل) وَعَن کُدَیْرٌ الضَّبِّیُّ: أَنَّ رَجُلًا أَعْرَابِیًّا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: أَخْبَرَنِی بِعَمَلٍ یُقَرِّبُنِی مِنَ الْجَنَّةِ، وَیُبَاعِدُنِی مِنَ النَّارِ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَوَ هُمَا أعملتاک؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «تَقُولُ الْعَدْلَ، وَتُعْطِی الْفَضْلَ». قَالَ: وَاللهِ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَقُولَ الْعَدْلَ کُلَّ سَاعَةٍ، وَمَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أُعْطِیَ الفَضْلَ. قَالَ: «فَتُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتُفْشِی السَّلَامَ». قَالَ: هَذِهِ أَیْضًا شَدِیدَةٌ. فَقَالَ: «فَهَلْ لَکَ إِبِلٌ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَانْظُرْ إِلَى بَعِیرٍ مِنْ إِبِلِکَ وَسِقَاءٍ، ثُمَّ اعْمِدْ إِلَى أَهْلَ بَیْتٍ لَا یَشْرَبُونَ الْمَاءَ إِلَّا غِبًّا فَاسِقِهِمْ، فَلَعَلَّکَ لَا یُهْلِکُ بَعِیرَکَ، وَلَا یَتَخْرِقُ سِقَاؤُکَ، حَتَّى تَجِبَ لَکَ الْجَنَّةُ». قَالَ: فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ یُکَبِّرُ، فَمَا انْخَرَقَ سِقَاؤُهُ، وَلَا هَلَکَ بَعِیرُهُ، حَتَّى قُتِلَ شَهِیدًا.

رواه الطبرانی والبیهقی، ورواه الطبرانی إلى کُدیر رواة الصحیح. ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" باختصار، وقال: "لست أقف على سماع أبی إسحاق هذا الخبر من کدیر". (قال الحافظ): "قد سمعه أبو إسحاق من کدیر، ولکن الحدیث مرسل، وقد توهم ابن خزیمة أن لکدیر صحبة فأخرج حدیثه فی "صحیحه"، وإنما هو تابعی شیعی تکلم فیه البخاری والنسائی، وقواه أبو حاتم وغیره، وقد عده جماعة من الصحابة وهماً منهم، ولا یصح. والله أعلم.

(أعملتاک) یعنی: آیا این دو امر سبب و باعث سوال کردن تو شده است؟ و تو را واداشته که آمده و سوال کنی. و "لا یشربون الماء إلا غِباً" به کسر غین و تشدید باء، یعنی: یک روز در میان.

از کُدَیر ضبی روایت است: مردی بادیه‌نشین نزد رسول خدا ج آمده و گفت: مرا از عملی خبر ده که به بهشت نزدیک و از دوزخ دور کند؟ پس رسول خدا ج فرمودند: «آیا این دو امر تو را به سوال واداشته است؟» گفت: بله؛ فرمود: «عادلانه سخن بگو و بخشش کن». وی گفت: به خدا سوگند نمی‌توانم همیشه سخن عادلانه بگویم و نمی‌توانم بخشش کنم. رسول خدا ج فرمود: «پس به دیگران غذا بده و سلام را ترویج بده». وی گفت: این امر نیز سخت و دشوار است. رسول خدا ج فرمود: «آیا شتر داری؟» گفت: بله؛ فرمود: «به شتر و مشک آبی که داری روی آورده و نزد خانواده‌ای برو که یک روز در میان آب می‌نوشند و به آنها آب بده. اینگونه شاید شترت هلاک نشود و مشکت سوراخ نشود تا اینکه بهشت را بر تو واجب کنند». راوی می‌گوید: پس بادیه‌نشین درحالی‌ بازگشت که تکبیر می‌گفت و مشک وی سوراخ نشد و شترش هلاک نشد تا اینکه شهید از دنیا رفت.

1373-564- (17) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ فَقَالَ: مَا عَمَلٌ إِنْ عَمِلْتُ بِهِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ؟ قَالَ: «أَنْتَ بِبَلَدٍ یُجْلَبُ بِهِ الْمَاءُ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَاشْتَرِ بِهَا سِقَاءً جَدِیدًا، ثُمَّ اسْتَقِ فِیهَا حَتَّى تَخْرِقَهَا، فَإِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَهَا حَتَّى تَبْلُغَ بِهَا عَمَلَ الْجَنَّةِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواة إسناده ثقات؛ إلا یحیى الحِمّانی([16]).

از ابن عباس ب روایت است که می‌گوید: مردی نزد رسول خدا ج آمده و گفت: کدام عمل است که چون آن‌ را انجام دهم وارد بهشت می‌شوم؟ رسول خدا ج فرمود: «تو در شهری هستی که آب از چاه می‌کشند؟» گفت: بله؛ رسول خدا ج فرمودند: «پس مشکی جدید بخر و با آن به دیگران آب بده تا پاره شود. تو در این راه آن‌ را پاره نمی‌کنی تا اینکه به عمل بهشتیان خواهی رسید».

1374-956- (13) (صحیح) وَعَن عبدالله بن عمرو ب: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: إِنِّی أَنْزِعُ فِی حَوْضِی، حَتَّى إِذَا مَلَأْتُهُ لِإِبِلِی، وَرَدَ عَلَیَّ الْبَعِیرُ لِغَیْرِی فَسَقَیْتُهُ، فَهَلْ فِی ذَلِکَ مِنْ أَجْرٍ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فِی کُلِّ ذَاتِ کَبِدٍ حَرَّى أَجْرٌ».

رواه أحمد، ورواته ثقات مشهورون.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من در حوضم آب می‌ریختم تا اینکه آن را برای شترم پر کردم، شتر دیگری آمد و از آن به او آب دادم، آیا در آن برای من اجر و پاداشی هست؟ رسول الله ج فرمود: «در سیراب کردن هر موجود زنده‌ی تشنه،‌ اجر و پاداشی می‌باشد».

1375-957- (14) (صحیح) وَعَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِیعِ: أَنَّ سُرَاقَةَ بْنَ جُعْشُمٍ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! الضَّالَّةُ تَرِدُ عَلَىَّ حَوْضِی، فَهَلْ لِی فِیهَا أَجْرٍ إِنْ سَقَیْتُهَا؟ قَالَ: «اسْقِهَا، فَإِنَّ فِی کُلِّ ذَاتِ کَبِدٍ حَرَّى أَجْرًا».

رواه ابن حبان فی "صحیحه ورواه ابن ماجه والبیهقی؛ کلاهما عن عبد الرحمن بن مالک بن جعشم عن أبیه عن عمه سراقة بن جُعشم س.

از محمود بن ربیع روایت است که سراقه بن جُعشم س گفت: ای رسول الله ج! شتری از کنار حوض من عبور می‌کند، اگر از ان به او آب دهم، اجر و پاداشی برای من خواهد بود؟ فرمود: «به او آب بده، زیرا در سیراب کردن هر موجود زنده‌ی تشنه‌ اجر و پاداش می‌باشد».

1376-958- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «بَیْنَمَا رَجُلٌ یَمْشِی بِطَرِیقٍ اشْتَدَّ عَلَیْهِ الحرُّ، فَوَجَدَ بِئْرًا، فَنَزَلَ فِیهَا، فَشَرِبَ ثُمَّ خَرَجَ، فَإِذَا کَلْبٌ یَلْهَثُ؛ یَأْکُلُ الثَّرَى مِنَ العَطَشِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: لَقَدْ بَلَغَ هَذَا الکَلْبَ مِنَ العَطَشِ مِثْلُ الَّذِی کَانَ بَلَغَ بِی، فَنَزَلَ البِئْرَ، فَمَلَأَ خُفَّهُ، ثُمَّ أَمْسَکَهُ بِفِیهِ حَتَّى رَقِیَ، فَسَقَى الْکَلْبَ، فَشَکَرَ اللَّهُ لَهُ فَغَفَرَ لَهُ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَإِنَّ لَنَا فِی الْبَهَائِمِ أَجْرًا؟ فَقَالَ: «فِی کُلِّ کَبِدٍ رَطْبَةٍ أَجْرٌ»([17]).

رواه مالک والبخاری ومسلم وأبو داود.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی از راهی می‌گذشت و با گرمای شدیدی مواجه بود. پس چاهی یافت، به داخل چاه رفت و آب نوشید و بیرون آمد، ناگهان متوجه سگی شد که از شدت تشنگی زبان از دهان بیرون آورده و خاک می‌خورد؛ پس با خود گفت: این سگ به حد تشنگی من رسیده است؛ پس دوباره وارد چاه شد و  خُفَّش را از آب پر کرد و با دهان گرفت و از چاه بالا آمد و سگ را سیراب کرد. پس خداوند متعال به او پاداش داد و او را آمرزید». اصحاب گفتند: ای رسول الله ج! آیا در نیکی با حیوانات برای ما اجر و پاداشی وجود دارد؟ فرمود: «در سیراب کردن هر موجود زنده‌ای اجر و پاداشی می‌باشد».

(حسن صحیح) وابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «فَشَکَرَ اللَّهُ لَهُ، فَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ»([18]).

و در روایت ابن حبان آمده است: «پس خداوند به او پاداش داد و او را وارد بهشت کرد».

1377-959- (16) (حسن لغیره) وَعَن أَنَس بن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: سَبْعٌ تَجْرِی لِلْعَبْدِ بَعْدِ مَوْتِهِ، وهُو فِی قَبْرِهِ: مَنْ عَلَّمَ عِلْمًا، أَوْ کَرَى نَهْرًا، أَوْ حَفَرَ بِئْرًا، أَوْ غَرَسَ نَخْلا، أَوْ بَنَى مَسْجِدًا، أَوْ وَرَّثَ مُصْحَفًا، أَوْ تَرَکَ وَلَدًا یَسْتَغْفِرُ لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ».

رواه البزار، وأبو نعیم فی "الحلیة"، وقال: "هذا حدیث غریب من حدیث قتادة، تفرد به أبو نُعیم عن العزرمی". (قال الحافظ): تقدم [3- العلم/1] أن ابن ماجه رواه من حدیث أبی هریرة بإسناد حسن، لکن لم یذکر ابن ماجه (غرس النخل)، ولا (حفر البئر). وذکر موضعهما: "الصدقة، وبیت ابن السبیل".

ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه"؛ لم یذکر فیه "المصحف"، وقال: "أو نهراً أکراه". یعنی: حفره.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت چیز است که [ثواب آن] به بنده می‌رسد درحالی‌که وی در قبر است: کسی که علمی را به دیگران بیاموزد، یا رودی را جاری سازد یا چاهی حفر کند یا نخلی کاشته یا مسجدی بنا کند یا قرآنی را به ارث بگذارد یا فرزندی را از خود به جای بگذارد که بعد از مرگش برای او طلب آمرزش کند».

در روایت ابن ماجه به جای (غرس النخل و حفر البئر) صدقه دادن و بنا کردن مسافرخانه آمده است.

 و در روایت ابن خزیمه به جای مصحف، مسیر آب را مهیا سازد.

1378-960- (17) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ صَدَقَةٌ أَعْظَمَ أَجْرًا مِنْ مَاءٍ».

رواه البیهقی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاداش هیچ صدقه‌ای از صدقه دادن آب بیشتر نیست».

1379-961- (18) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س أَنَّ سَعْدًا أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أُمِّی تُوُفِّیَتْ، وَلَمْ تُوصِ، أَفَیَنْفَعُهَا أَنْ أَتَصَدَّقَ عَنْهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَعَلَیْکَ بِالْمَاءِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط ورواته محتج بهم فی "الصحیح".

از انس س روایت است که سعد نزد رسول الله ج رفت و گفت: ای رسول الله، مادرم فوت کرده و وصیتی نکرده است؛ اگر از جانب او صدقه‌ای بدهم، سودی برای او دارد؟ رسول الله ج فرمودند: «بله؛ و صدقه‌ات آب باشد».

1380-962- (19) (حسن لغیره) وَعَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ س قَالَ: قُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ، فَأَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ». فَحَفَرَ بِئْرًا وَقَالَ: هَذِهِ لِأُمِّ سَعْدٍ([19]).

از سعد بن عباده س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج مادرم فوت کرده است، چه صدقه‌ای بهتر است [از جانب او بپردازم]؟ رسول الله ج فرمود: «آب». پس سعد بن عباده س چاه آبی حفر کرد و گفت: این چاه آب، برای مادر سعد است.

رواه أبو داود - واللفظ له-، وابن ماجه، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: "إن صح الخبر"، وابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «سَقْیُ الْمَاءِ».

و در روایت ابن حبان آمده است: گفتم: ای رسول الله ج! چه صدقه‌ای بهتر است؟ رسول الله ج فرمود: «آب دادن».

والحاکم بنحو ابن حبان، وقال: "صحیح على شرطهما". (قال المملی الحافظ) رحمه الله: "بل هو منقطع الإسناد عند الکل؛ فإنهم کلهم رووه عن سعید بن المسیب عن سعد، ولم یدرکه؛ فإنَّ سعداً توفی بالشام سنة خمس عشرة. وقیل: سنة أربع عشرة، ومولد سعید بن المسیب سنة خمس عشرة". ورواه أبو داود أیضاً، والنسائی وغیرهما عن الحسن البصری عن سعد، ولم یدرکه، فإن مولد الحسن سنة إحدى وعشرین. ورواه أبو داود أیضاً وغیره عن أبی إسحاق السَّبِیعی عن رجل عن سعد. والله أعلم.

1381-963- (20) (صحیح) وَعَنْ جَابِر س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ حَفَرَ مَاءً لَمْ یَشْرَبْ مِنْهُ کَبِدٌ حَرَّى مِنْ جِنٍّ وَلا إِنْسٍ وَلا طَائِرٍ إِلا آجَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البخاری فی "تاریخه"، وابن خزیمة فی "صحیحه". [مضى 5- الصلاة/6 رقم (4)].

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که چاه آبی حفر کند، هیچ موجود زنده‌ی تشنه‌ از انسان و جن و پرندگان، از آن نمی‌نوشد مگر اینکه خداوند در روز قیامت به او پاداش می‌دهد».

1382-565- (18) (ضعیف مقطوع) وَعَن عَلِیَّ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ شَقِیقٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ الْمُبَارَکِ وَسَأَلَهُ رَجُلٌ: یَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ! قُرْحَةٌ خَرَجَتْ فِی رُکْبَتِی مُنْذُ سَبْعِ سِنِینَ، وَقَدْ عَالَجْتُ بِأَنْواعِ الْعِلَاجِ، وَسَأَلْتُ الْأَطِبَّاءَ فَلَمْ أَنْتَفِعُ بِهِ؟ قَالَ: «اذْهَبْ فَانْظُرْ مَوْضِعًا یَحْتَاجُ النَّاسُ للْمَاءِ، فاحْفُرْ هُنَاکَ بِئْرًا، فَإِنَّنِی أَرْجُو أَنْ یَنْبُعَ هُنَاکَ عَیْنٌ، وَیُمْسِکُ عَنْکَ الدَّمُ». فَفَعَلَ الرَّجُلُ، فَبَرِئَ.

رواه البیهقی([20]).

از علی بن حسن بن شقیق روایت است که می‌گوید: از ابن مبارک شنیدم که مردی از وی سوال کرد: ای ابوعبدالرحمن، هفت سال است که زخمی در زانویم ایجاد شده و به شیوه‌های مختلف به معالجه آن پرداختم. و از پزشکان در این مورد سوال کردم اما سودی به حالم نداشت؟ ابن مبارک گفت: در جستجوی منطقه‌ای برو که مردم آن نیازمند آب باشند و در آنجا چاهی حفر کن؛ در این‌صورت امیدوارم چشمه‌ای در آنجا سر برآورده و خونریزی تو متوقف شود. پس آن مرد چنین کرد و بهبود یافت.

0-964- (21) (صحیح مقطوع) وَقَالَ الْبَیْهَقِیُّ: وَفِی هَذَا الْمَعْنَى حِکَایَةُ شَیْخِنَا الْحَاکِمِ أَبِی عَبْدِاللهِ رَحِمَهُ اللهُ: «فَإِنَّهُ قَرِحَ وَجْهُهُ، وَعَالَجَهُ بِأَنْواعِ الْمُعَالَجَةِ، فَلَمْ یَذْهَبْ، وَبَقِیَ فِیهِ قَرِیبًا مِنْ سَنَةٍ، فَسَأَلَ الْأُسْتاذَ الْإِمَامَ أَبَا عُثْمَانَ الصَّابُونِیَّ أَنْ یَدْعُو لَهُ فِی مَجْلِسِهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَدَعَا لَهُ، وَأَکْثَرَ النَّاسُ فی التَّأْمِینَ، فَلَمَّا کَانَتِ الْجُمُعَةُ الْأُخْرَى أَلْقَتِ امْرَأَةٌ فِی الْمَجْلِسِ رُقْعَةً بِأَنَّهَا عَادَتْ إِلَى بَیْتِهَا، وَاجْتَهَدَتْ فِی الدُّعَاءِ لِلْحَاکِمِ أَبِی عَبْدِاللهِ تِلْکَ اللَّیْلَةَ، فَرَأَتْ فِی مَنَامِهَا رَسُولَ اللهِ ج کَأَنَّهُ یَقُولُ لَهَا: قُولی لِأَبِی عَبْدِاللهِ یُوسِّعُ الْمَاءَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ. فَجِئْتُ بالرُّقْعَةِ إِلَى الْحَاکِمِ، فَأَمَرَ بِسِقَایَةِ بُنِیَتْ عَلَى بَابِ دَارِهِ، وَحِینَ فَرَغُوا مِن بِنَائها، أَمَرَ بِصَبِّ الْمَاءِ فِیهَا، وَطُرِحَ الْجَمدَ فِی الْمَاءِ، وَأَخَذَ النَّاسُ فِی الشُّرْبِ، فَمَا مَرَّ عَلَیْهِ أُسْبُوعٌ حَتَّى ظَهَرَ الشِّفَاءُ، وَزَالَتْ تِلْکَ الْقُرُوحُ، وَعَادَ وَجْهُهُ إِلَى أَحْسَنِ مَا کَانَ، وَعَاشَ بَعْدَ ذَلِکَ سِنِینَ».

و بیهقی در این موضوع داستان شیخ ما حاکم ابوعبدالله / را بیان می‌کند: «صورت او آبله زد و آن را با انواع درمان‌ها معالجه کرد اما درمان نشد و نزدیک یک سال باقی ماند. استاد از امام ابو عثمان صابونی درخواست کرد که در مجلسش در روز جمعه برای او دعا کند؛ پس برای او دعا کرده و مردم آمین بسیار گفتند، در جمعه‌ی بعد زنی نامه‌ا‌‌ی را در مجلس انداخت که در آن نوشته شده بود: او [آن زن] به خانه‌اش برگشته و آن شب برای ابو عبدالله بسیار دعا می‌کند، پس در خوابش رسول الله ج را مشاهده می‌کند که گویا به او می‌گوید: به ابو عبدالله بگو آب را بر مسلمانان بگستراند. پس با نامه نزد حاکم رفتم، وی دستور داد که جایی برای آب خوردن بر در خانه‌اش درست کنند و هنگامی که ساختن آن تمام شد، دستور داد که در آن آب بریزند و یخ در آب بیندازند و مردم شروع به نوشیدن کردند؛ یک هفته بر او نگذشته بود که آثار شفا بر او ظاهر شد و آن آبله‌ها از بین رفت و صورتش به حالتی زیباتر از آنچه قبلا بود برگشت و سال‌ها بعد از آن زندگی کرد.

(فصل)

1383-965- (22) (صحیح)

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، وَلَا یُزَکِّیهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: رَجُلٌ عَلَى فَضْلِ مَاءٍ بِالْفَلَاةِ یَمْنَعُهُ ابْنَ السَّبِیلِ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نکرده و به آنها نمی‌نگرد و آنان را پاک نمی‌کند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است: مردی که در بیابان آب اضافه بر نیاز خود دارد و آن را از در راه مانده منع می‌کند».

(زاد فی روایة): «یَقُولُ اللَّهُ لَهُ: الیَوْمَ أَمْنَعُکَ فَضْلِی، کَمَا مَنَعْتَ فَضْلَ مَا لَمْ تَعْمَلْ یَدَاکَ» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه، ویأتی بتمامه إن شاء الله تعالى [16- البیوع/12].

و در روایتی آمده است: «خداوند به او می‌فرماید: امروز تو را از فضلم محروم می‌کنم چنانکه تو دیگران را از آبی محروم ساختی که کسب دست تو نبود».

1384-566- (19) (ضعیف) وَعَنْ امْرَأَةٍ یُقَالُ لَهَا: بُهَیْسَةُ عَنْ أَبِیهَا قَالَتْ: اسْتَأْذَنَ أَبِی النَّبِیَّ ج، فَدَخَلَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ قَمِیصِهِ، فَجَعَلَ یُقَبِّلُ وَیَلْتَزِمُ، ثُمَّ قَالَ: یَا نَبِی اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمِلْحُ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «أَنْ تَفْعَلَ الْخَیْرَ خَیْرٌ لَکَ».

رواه أبو داود([21]).

از زنی که به وی بُهیسه گفته می‌شود از پدرش روایت است که می‌گوید: پدرم از رسول خدا ج اجازه خواست؛ پس به رسول خدا نزدیک شده و ایشان را بوسید و در آغوش گرفت. سپس گفت: ای پیامبر خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: آب؛ وی گفت: ای پیامبر خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: نمک. وی گفت: ای رسول خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: اینکه عمل خیر انجام دهی برای تو بهتر است.

1385-966- (23) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج ثَلَاثًا أَسْمَعُهُ یَقُولُ: «الْمُسْلِمُونَ شُرَکَاءُ فِی ثَلَاثٍ: فِی الْکَلَإِ، وَالْمَاءِ، وَالنَّارِ».

رواه أبو داود.

از مردی از مهاجرین، از اصحاب رسول الله ج روایت است که: با رسول الله ج در سه غزوه شرکت کردم و از او شنیدم که می‌فرمود: «مسلمانان در سه چیز شریک‌اند: در گیاهان، آب و آتش».

1386-567- (20) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الشَّیْءُ الَّذِی لَا یَحِلُّ مَنْعُهُ؟ قَالَ: «الْمَاءُ، وَالْمِلْحُ، وَالنَّارُ». قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا الْمَاءُ، وَقَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا بَالُ الْمِلْحِ وَالنَّارِ؟ قَالَ: «یَا حُمَیْرَاءُ! مَنْ أَعْطَى نَارًا، فَکَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَا أَنْضَجَتْ تِلْکَ النَّارُ، وَمَنْ أَعْطَى مِلْحًا، فَکَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَا طَیَّبَت تِلکَ الْمِلْحُ، وَمَنْ سَقَى مُسْلِمًا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ حَیْثُ یُوجَدُ الْمَاءُ، فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً، وَمَنْ سَقَى مُسْلِمًا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ حَیْثُ لَا یُوجَدُ الْمَاءُ، فَکَأَنَّمَا أَحْیَاهَا».

رواه ابن ماجه.

از ام المومنین عایشه ل روایت است که فرمود: ای رسول خدا، چه چیزی منع آن از دیگران جایز نیست؟ فرمود: «آب و نمک و آتش». ام المومنین می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا، این آب است که آن ‌را می‌شناسیم. اما نمک و آتش چگونه است؟ فرمود: ای حمیرا، هرکس به دیگری آتش ببخشد چنان است که گویا هر آنچه با آن پخته شده صدقه می‌دهد. و هرکس نمک ببخشد، گویا تمام آنچه را این نمک پاکیزه نموده صدقه داده است. و هرکس مسلمانی را در جایی آب بنوشاند که آب یافت می‌شود، گویا برده‌ای را آزاد کرده است و هرکس مسلمانی را در جایی آب بنوشاند که در آن آب یافت نمی‌شود، چنان است که گویا او را زنده کرده است».

1387-568- (21) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُسْلِمُونَ شُرَکَاءُ فِی ثَلَاثٍ: فِی الْمَاءِ، وَالْکَلَإِ، وَالنَّارِ، وَثَمَنُهُ حَرَامٌ»([22]). قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: یَعْنِی الْمَاءَ الْجَارِیَ.

رواه ابن ماجه أیضاً.

(الکلأ) به فتح کاف و لام: عبارت است از گیاه تر و خشک.  

از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «مسلمانان در سه چیز با هم شریک هستند: در آب و گیاه و آتش؛ و خرید و فروش اینها حرام است». ابوسعید می‌گوید: منظور آب جاری است.

18- (الترغیب فی شکر المعروف ومکافأة فاعله والدعاء له، وما جاء فیمن لم یشکر ما أولی إلیه)



([1]) در این حدیث فواید زیادی نهفته است که سزاوار است هر مومنی آنها را فراگرفته و جامه عمل بپوشاند. چراکه از مکارم اخلاق و عدات‌های ستوده می‌باشند. از خداوند متعال می‌خواهیم که به ما توفیق عمل به آنها را عطا نماید.

از این موارد است تشویق به غذا دادن که نشانهی سخاوت و بخشش، مکارم اخلاقی میباشد. و در آن نفع نیازمندان و پیشگیری از گرسنگی است که رسول خدا ج از آن به خداوند پناه بردند.

و از این موارد است افشای سلام که بر گستردن بال‌های رحمت و تواضع به سوی مسلمانان دلالت می‌کند. و مشوق همراه شدن قلوب و وحدت کلمه و دوستی و محبت آنها نسبت به هم می‌باشد.

و از این قبیل است اشاره به عمومیت بخشیدن به سلام؛ اینکه سلام کردن تنها متوجه کسانی خاص نیست چنانکه رفتار دیکتاتورها و متکبران چنین است. چراکه مومنان همگی با هم برادرند و در رعایت برادری همگی برابرند. 

و این عمومیت خاص مسلمانان است لذاابتدا به ساکن به کافر سلام نمیشود چراکه رسول الله ج فرمودند: «لَا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَلَا النَّصَارَى بِالسَّلَامِ، فَإِذَا لَقِیتُمْ أَحَدَهُمْ فِی طَرِیقٍ، فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْیَقِهِ»: «شما یهود و نصاری را سلام نکنید، هرگاه در راهی با آنان روبرو شدید، آنها را مجبور کنید از تنگترین قسمت آن راه بگذرند». به روایت مسلم و بخاری در "الأدب المفرد"؛ و دیگران آن را روایت کردهاند. این حدیث در "الصحیحة" (704) تخریج شده است.

([2]) هذه الفقرة لها شاهد کما نبهت هناک.

([3]) لقد أبعد النُّجعة، فقد رواه أحمد والحاکم من طریق لیس فیها من لا یعرف، وصححه الحاکم والذهبی والضیاء فی "المختارة"، کما هو مبین فی "الصحیحة" (رقم 44)، وقد فات هذا الاستدراک المعلقین الثلاثة، وأفرد المؤلف على أن فیه من لا یعرف حاله، ومع ذلک قالوا: "حسن"! ولقد وهم المعلق على "تهذیب المزی" وهماً فاحشاً فقال (7/ 330): "حدیث صحیح متفق علیه"! وأظنه اختلط علیه بحدیث ابن عمرو المتقدم فی أول الباب. والمعصوم من عصمه الله عز وجل.

([4]) یعنی من طریق الحاکم، ومدارهما فی "شعب البیهقی" (3/ 217/ 3364 و6465) على محمد بن المنکدر، وصله طلحة بن عمرو عنه عن جابر، وأرسله عنه هشام بن حسان. والمرسل جید. والمتصل ضعیف جداً. ومع ذلک صححه الحاکم، ووافقه الذهبی کما فی "التلخیص" المطبوع! لکن نقل المناوی عنه أنه رده بأن طلحة واه. وهذا هو الصواب.

([5]) فی الأصل بعدها زیادة: «هو وحدیث أبی برزة أیضاً: «إن العبد لیتصدق بالکسرة تربو عند الله عز وجل حتی تکون مثل أحد». [ش] 

([6]) کذا قال! وفیه رجاء بن أبی عطاء، قال فیه الحاکم نفسه: "صاحب موضوعات"! انظر بسط الکلام علیه فی "الضعیفة" برقم (70).

([7]) أخرجه فی "الترغیب" (1/ 193/ 398)، والبیهقی فی "الشعب" (3/ 216/ 3366) من طریق زربی -مؤذن هشام بن حسان- قال: سمعت أنس بن مالک. . وزربی هذا واهٍ کما قال الذهبی فی "الکاشف". وأما الجهلة فأعلوه أیضاً بـ (هشام بن حسان) الثقة، بکلام نقلوه عن المناوی یطول الکلام بالرد علیه، ولکن یکفی أن نقول: إنه لا ذکر له فی الإسناد إلا أن (زَرْبی) مؤذنه!!

([8]) الأصل: "حلل"، والتصویب من الترمذی وأبی داود وأحمد (3/ 14). وغفل عنه المعلقون الثلاثة!

([9]) قال الناجی: "هذا مما قلد فیه رزیناً و"جامع الأصول"، وإنما لفظه ولفظ أبی داود اللفظ الآتی فی "الصدقة على الفقیر. .". وأقول: کلا، والأمر کما قال المؤلف رحمه الله. انظر الترمذی "کتاب القیامة 18- باب". وأبو داود "الزکاة / 41- باب".

([10]) قلت: المرفوع ذکره الدیلمی فی "الفردوس" من حدیث أبی هریرة، ولم یسنده ابنه فی "مسنده" وقد خرجته فی "الضعیفة" (6746).

([11]) نووی در شرح مسلم می‌گوید: «علما می‌گویند: بیماری از جهت بزرگداشت بنده و نزدیک نمودن وی، به خداوند متعال نسبت داده شده –حال آنکه مراد از آن بنده است-. گفتند: و معنای (وجدتنی عنده) این است که ثواب و پاداش و کرامتم را می‌یافت. و این فرموده‌ی الله تعالی در ادامه‌ی حدیث بر این مساله دلالت دارد: (لو أطعمته لوجدت ذلک عندی)، (لو سقیته لوجدت ذلک عندی) یعنی: ثواب آن را می‌یافت. والله اعلم».

([12]) لقد أبعد النُّجعة، فالحدیث رواه مسلم فی "صحیحه" فی موضعین منه (3/ 92 و7/ 110)، وقد عزاه أیضاً إلى ابن خزیمة فقط فی (25- الجنائز/ 7- عیادة المریض)، کما نبه علیه الناجی (119/ 2)، ورواه البخاری فی "الأدب المفرد"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (88).

([13]) (الکنف): جانب، ناحیه

([14]) الأصل: (رجلان سلکا)، والتصویب من "المعجم الأوسط" (3/ 429/ 2927)، ومنه صححت بعض الأخطاء الأخرى کانت فی لأصل.

([15]) قلت: یشیر إلى أن الجمهور على تضعیفه، ولذا جزم الحافظ بضعفه فی "التقریب"، ومن طریقه أخرجه أبو یعلى أیضاً (7/ 215/ 4212)، فکان بالعزو أولى لعلو طبقته، کما لا یخفى على العلماء.

([16]) قلت: وهو متهم بسرقة الحدیث کما تقدم.

([17]) به این معناست که: در هر حیوان زنده‌ای در نیکی کردن به او از طریق آب دادن به آن و .. اجر و پاداشی می‌باشد. و زنده «ذا کبد رطبة = صاحب کبدی تر» نامیده شده چون جسم و کبد مرده خشک می‌شود.

و اینکه در حدیث آمده است: "یلهث یأکل الثرى". (الثرى): عبارت است از خاک نمناک. و (لهث) بفتح الهاء وکسرها فی الماضی (یلهث) بفتحها لا غیر فی المضارع (لهْثاً) بإسکان الهاء، والاسم (اللهَث) بفتحها، و (اللهثان): آنکه از شدت تشنگی و گرما زبان از دهان بیرون کند.

و "حتى رقی" در زبان فصحی مشهور به کسر قاف میباشد.

و "فشکر الله له فغفر له" به معنای: قبل از عمل وی میباشد؛ و به او پاداش داد و او را آمرزید. والله اعلم

([18]) وسیأتی لفظه بتمامه فی (20- القضاء/ 10- باب/ رقم 27).

([19]) از این جهت بهترین صدقه آب است که نفع آن امور دینی و دنیوی را شامل می‌شود به ویژه در سرزمین حجاز؛ و بر این اساس است که الله متعال چنین به بندگانش منت نهاده:  ﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا٤٨ [الفرقان: 48] «و از آسمان آبی پاک نازل کردیم». والله أعلم.

([20]) فی "الشعب" (3/ 221/ 3381) من طریق محمد بن عبدان: نا حاتم بن الجراح عن علی ابن الحسن بن شقیق. . قلت: ومحمد بن عبدان وشیخه لم أعرفهما. وأما الجهلة فقالوا: "حسن. . "! خبط عشواء، ولم یفرقوا بین هذه القصة -وقد ساق البیهقی إسنادها- وبین قوله عقبها -وقد نقله المؤلف-: "وفی هذا المعنى حکایة شیخنا الحاکم. ."، فذکر قصة فی فضل سقی الماء، وقد صححتها لأن الراوی لها أبو عبدالله الحاکم مباشرة.

([21]) قلت: فیه راویان مجهولان، أحدهما (بُهَیسة) هذه، وهو مخرج فی "الإرواء" (6/ 6-7). وأعله الجهلة بعلة أخرى، فقالوا (1/ 728): "وفی إسناده کهمس بن منهال، ضعفه البخاری". وهذا من جهلهم بمعرفة الرجال، فإن (کهمس) جاء فی السند غیر منسوب، وهو ابن الحسن التمیمی، ثقة من رجال الشیخین.

([22]) قد صح من روایة أخرى بلفظه دون قوله: "وثمنه حرام"، کما تقدن قریباً عن رجل من المهاجرین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد