ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترهیب از مثله کردن حیوان و یا کشتن آن برای امری جز خوردن و دستور به کشتن و ذبح حیوان به بهترین روش
1598-1089- (1) (صحیح) عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ، فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذِّبْحَةَ([1])، وَلْیُحِدَّ([2]) أَحَدُکُمْ شَفْرَتَهُ، وَلْیُرِحْ ذَبِیحَتَهُ».
رواه مسلم وأبو داود والنسائی وابن ماجه.
از شداد بن اوس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال احسان و نیکی در هر چیزی را بر ما واجب قرار داده است. هرگاه کسی را کشتید این کار را به خوبی انجام دهید. و هرگاه حیوانی را ذبح نمودید به بهترین شیوه ذبح کرده و باید کاردتان را تیز کنید و حیوانی را که میخواهید ذبح کنید راحت کنید».
1599-1090- (2) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى رَجُلٍ وَاضِعٍ رِجْلَهُ عَلَى صَفْحَةِ شَاةٍ، وَهُوَ یُحِدُّ شَفْرَتَهُ وَهِیَ تَلْحَظُ إِلَیْهِ بِبَصَرِهَا، قَالَ: «أَفَلَا قَبْلَ هَذَا؟ أَوَتُرِیدُ أَنْ تُمِیتَهَا مَوْتَات؟!».
ابن عباس ب میگوید: رسول الله ج از کنار مردی عبور کرد که پایش را روی گردن گوسفندی گذاشته و در حال تیز کردن کاردش بود و گوسفند آن میدید. رسول الله ج فرمودند: «نمیتوانستی این کار را قبل از ذبح انجام دهی؟ یا میخواهی آن را دو بار بکشی؟!».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" ورجاله رجال "الصحیح"، ورواه الحاکم إلا أنه قال: «أَتُرِیدُ أَنْ تُمِیتَهَا مَوْتَاتٍ؟! هَلَّا أحدَدْتَ شَفْرَتَکَ قَبْلَ أَنْ تُضْجِعَهَا». وقال: "صحیح على شرط البخاری".
و در روایت طبرانی آمده است: «آیا میخواهی دو بار آن را بکشی؟ مگر نمیشد کاردت را قبل از خواباندن حیوان تیز کنی؟!»
1600-1091- (3) (صحیح) وَرُوِیَ عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: «أَمَرَ النَّبِیُّ ج بِحَدِّ الشِّفَارِ، وَأَنْ تُوَارَى عَنِ الْبَهَائِمِ، وَقَالَ: «إِذَا ذَبَحَ أَحَدُکُمْ فَلْیُجْهِزْ».
رواه ابن ماجه([3]).
از ابن عمر ب روایت شده که میگوید: رسول الله ج دستور داد که کارد را تیز کرده و این عمل را از حیوان بپوشانید. و فرمود: هرگاه یکی از شما ذبح نمود پس سریع سر آن را ببرد».
(الشفار) جمع شفرة: چاقو. و (فلیجهز) به ضم یاء و سکون جیم و کسر هاء یعنی: باید به سرعت آن را ذبح کند و این کار را تمام کند.
1601-1092- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ ابْنِ عَمْرٍو([4]) ب أیضاً؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَا مِنْ إِنْسَانٍ یَقْتُلُ عُصْفُورًا فَمَا فَوْقَهَا بِغَیْرِ حَقِّهَا؛ إِلَّا سَأَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهَا». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا حَقُّهَا؟ قَالَ: «یَذْبَحَهَا فَیَأْکُلَهَا، وَلَا یَقْطَعَ رَأْسَهَا وَیَرْمِیَ بِهَا».
رواه النسائی والحاکم، وصححه.
همچنین از ابن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسانی نیست که گنجشکی یا چیزی بزرگتر از آن را به ناحق بکشد مگر اینکه خداوند در مورد آنها از او سؤال میکند». گفته شد: ای رسول الله ج! به حق [کشتن] آنها چگونه است؟ فرمود: «آن را ذبح کرده و بخورد نه اینکه سر آن را قطع کرده و پرت کند».
1602-680- (1) (ضعیف) وَعَنِ الشَّرِیدَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَتَلَ عُصْفُورًا عَبَثًا عَجَّ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَقُولُ: یَا رَبِّ! إِنَّ فُلَانًا قَتَلَنِی عَبَثًا، وَلَمْ یَقْتُلْنِی مَنْفَعَةً».
رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه"([5]).
از شرید س روایت است از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «هرکس گنجشکی را بیهوده بکشد، آن گنجشک در روز قیامت فریاد زنان نزد خداوند حاضر شده و میگوید: پروردگارا، فلانی مرا بیهوده کشت نه برای بردن بهرهای از من».
1603-681- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابْنِ سِیرِینَ قَالَ: أَنَّ عُمَرَ س رَأَى رَجُلًا یَسْحَبُ شَاةً بِرِجْلِهَا لِیَذْبَحَهَا. فَقَالَ لَهُ: «وَیْلَکَ! قُدْهَا إِلَى الْمَوْتِ قَوْدًا جَمِیلًا».
رواه عبد الرزاق فی "کتابه" موقوفاً.
از ابن سیرین روایت است: عمر بن خطاب س مردی را دید که پاهای گوسفندی را گرفته و او را میکشید تا ذبح کند. پس به او گفت: وای بر تو، آن را به نیکی به سوی مرگ ببر.
0-682- (3) (ضعیف) ورواه أیضاً مرفوعاً عن محمد بن راشد عن الوضین بن عطاء قال: إِنَّ جَزَّارًا فَتَحَ بَابًا عَلَى شَاةٍ لِیَذْبَحَهَا، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ حَتَّى جَاءَتِ النَّبِیَّ ج، فَأَتْبَعَهَا، وَأَخَذَ یَسْحَبُهَا بِرِجْلِهَا، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ج: «اصْبِرِی لِأَمْرِ اللَّهِ، وَأَنْتَ یَا جَزَّارُ! فَسُقْهَا سَوْقًا رَفِیقًا».
وهذا معضل، والوضین فیه کلام.
از محمد بن راشد از وضین بن عطاء روایت است که: قصابی دری را به روی گوسفندی باز کرد تا آن را ذبح کند؛ پس گوسفند فرار کرد و نزد رسول خدا ج آمد و قصاب به دنبال آن بود. پس پاهایش را گرفته و شروع کرد به کشیدن گوسفند؛ رسول خدا ج به گوسفند گفت: «در برابر امر الهی صبر کن؛ و تو ای قصاب، با آن رفتاری نیک داشته باش».
1604-683- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی صَالِحٍ الْحَنَفِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج - وَأُرَاهُ ابْنَ عُمَرَ - قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَثَّلَ بِذِی رُوحٍ ثُمَّ لَمْ یَتُبْ، مَثَّلَ اللَّهُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه أحمد، ورواته ثقات مشهورون([6]).
از ابوصالح حنفی از مردی از اصحاب رسول خدا ج روایت است که از رسول خدا ج شنیدم: «هرکس جانداری را مُثله کند و از این عمل توبه نکند، خداوند متعال روز قیامت او را مثله میکند».
1605-1093- (5) (صحیح) وَعَنْ مالک بن نضلة س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقَالَ: «هَلْ تُنْتَجُ إِبِلُ قَوْمِکَ صِحَاحًا [آذَانُهَا]، فَتَعْمَدُ إِلَى الْمُوسَى فَتَقْطَعُ آذَانَهَا وَتَشُقُّ جُلُودَهَا، وَتَقُولَ: هَذِهِ صُرُمٌ، فَتُحَرِّمُهَا عَلَیْکَ وَعَلَى أَهْلِکَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَکُلُّ مَا آتَاکَ اللَّهُ حِلٌّ، سَاعِدُ اللَّهِ أَشَدُّ مِنْ سَاعِدِکَ، وَمُوسَى اللَّهِ أَحَدُّ مِنْ مُوسَاکَ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". وسیأتی بابٌ فی "الشفقة والرحمة إن شاء الله" [20- القضاء/10].
از مالک بن نضله س روایت است که نزد رسول الله ج آمدم، پس فرمود: «آیا شتر قومت، بچه شتر با گوشهای سالم به دنیا میآورد و تو گوش آن را قطع کرده و پوستش را پاره میکنی و میگویی این گوشبریده است و آن را بر خودت و خانوادهات حرام میکنی؟» گفتم: بله. فرمود: «هر آنچه خداوند به تو داده حلال است و قدرت خداوند از قدرت تو بیشتر و تیغ خداوند تیزتر از تیغ تو است».
(الصُّرْم) به ضم صاد و سکون راء جمع (الصریم) میباشد که عبارت است از آنکه گوشش بریده شده باشد ([7]).
11- کتاب الحج
([1]) (القتْلة والذِّبحة) به کسر قاف و ذال: اسمی برای هیئت و حالتی است.
([2]) به ضم یاء؛ گفته میشود: «أحدَّ السکین وحددها واستحدها» که همگی به یک معنا (تیز کردن) میباشند.
(ولیرح ذبیحته) راحت نمودن ذبیحه با تیز کردن کارد و سریع بریدن گلوی حیوان و موارد دیگری میباشد.
و اینکه فرمود: (فأحسنوا القِتْلة) قاعدهای عمومی در مورد هرکسی است که باید کشته شود. چه ذبیحه باشد یا بر مبنای قتل و قصاص و حد شرعی و مواردی از این قبیل کشته شود. و این حدیث از جمله احادیث جامع و بیانگر قاعدهی مهمی از قواعد اسلام است و آن نرمی و مهربانی با حیوان میباشد.
([3]) قلت: فیه ابن لهیعة، لکنْ رواه عنه قتیبة بن سعید عند أحمد، فهو صحیح، فانظر "الصحیحة" (3130). وأعله المعلقون بابن لهیعة!
([4]) الأصل: (ابن عمر)، والصواب ما أثبتناه وکذا فی "النسائی" (2/ 201)، والحاکم (4/ 232)، وقد نبه على هذا الشیخ الناجی (127/ 2)، وفات ذلک على مختصِره الحافظ ابن حجر، ومن قام على تحقیقه!
([5]) قلت: فیه (صالح بن دینار) وهو الجعفی؛ مجهول لم یوثقه غیر ابن حبان، ولا روى عنه إلا واحد، وفی "الصحیح" ما یغنی عنه.
([6]) کذا قال، وفیه تساهل ظاهر لأنه من روایة شریک القاضی، وهو وإن کان صدوقاً فهو سیىء الحفظ، راجع ترجمته فی آخر الکتاب الأصل، و"الضعیفة" (5089).
([7]) میگویم: این عمل را در زمان جاهلیت انجام میدادند و چنین حیوانی را وقف بتهایشان کرده و بر خود حرام نموده و آن را بدون چوپان رها میکردند. و «البحیرة» مذکور در قرآن همین است. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٣﴾ [المائدة: 103] «الله هیچگونه بحیره و نه سائبه و نه وصیله و نه حام را قرار نداده است، ولی کسانیکه کافر شدند، بر الله دروغ میبندند و بیشترشان در نمییابند».