ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1650-1117- (1) (حسن) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْحَجَّ، فَقَالَتْ امْرَأَةٌ لِزَوْجِهَا: أَحْجِجْنی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج. فَقَالَ: مَا عِنْدِی مَا أُحِجُّکِ عَلَیْهِ. فَقَالَتْ: أَحْجِجْنی عَلَى حِملِکَ فُلَانٍ. قَالَ: ذَاکَ حَبِیسٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ. فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ: إِنَّ امْرَأَتِی تَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَرَحْمَةَ اللَّهِ، وَإِنَّهَا سَأَلَتْنِی الْحَجَّ مَعَکَ، فَقُلتُ: مَا عِنْدِی مَا أُحِجُّکِ عَلَیْهِ. قَالَتْ: أَحْجِجْنی عَلَى حِملِکَ فُلَانٍ. قُلْتُ: ذَاکَ حَبِیسٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ. فَقَالَ: «أَمَا إِنَّکَ لَوْ أَحْجَجْتَهَا عَلَیْهِ کَانَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ». قَالَ: وَإِنَّهَا أَمَرَتْنِی أَنْ أَسْأَلَکَ: مَا یَعْدِلُ حَجَّةً مَعَکَ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَقْرِئْهَا السَّلَامَ وَرَحْمَةَ اللَّهِ وَبَرَکَاتِهِ، وَأَخْبِرْهَا أَنَّهَا تَعْدِلُ حَجَّةً مَعِی عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ».
رواه أبو داود، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ کلاهما بالقصة، واللفظ لأبی داود، وآخره عندهما سواء.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج ارادهی حج نمود؛ زنی به همسرش گفت: مرا همراه رسول الله ج به حج ببر؛ مرد گفت: وسیلهای ندارم که تو را بر آن سوار کرده و به حج ببرم. گفت: مرا بر فلان شترت سوار کن. گفت: آن را برای جهاد در راه خدا نگه داشتهام. مرد نزد رسول الله ج آمد و گفت: همسرم به شما سلام میرساند و از من طلب نموده که او را به همراهتان به حج ببرم. گفتم: وسیلهای ندارم که تو را بر آن سوار کنم. گفت: مرا بر فلان شترت به حج ببر. گفتم: آن شتر را برای جهاد در راه خدا نگه داشتهام. رسول الله ج فرمود: «اگر او را بر آن شتر به حج میآوردی، فی سبیل الله به حساب میآمد». مرد گفت: همسرم مرا سفارش کرده از شما بپرسم چه چیزی معادل حج کردن همراه شماست؟ رسول الله ج فرمود: «سلام و رحمت و برکات خداوند را به او برسان و به او بگو: عمرهی در رمضان معادل حجی به همراه من میباشد».
(صحیح) ورواه البخاری والنسائی وابن ماجه مختصراً: «عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ، تَعْدِلُ حَجَّةً».
و ابن ماجه به اختصار روایت کرده است: «عمرهای در رمضان معادل یک حج میباشد».
ومسلم([1]) ولفظه قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج لِامْرَأَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ یُقَالُ لَهَا: أُمُّ سِنَانٍ: «مَا مَنَعَکِ أَنْ تَحُجِّی([2]) مَعَنَا؟». قَالَتْ: لَمْ یَکُنْ لَنَا إِلَّا نَاضِحَانِ، فَحَجَّ أَبُو وَلَدِهَا وَابْنُهَا عَلَى نَاضِحٍ، وَتَرَکَ لَنَا نَاضِحًا نَنْضِحُ عَلَیْهِ. قَالَ: «فَإِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فَاعْتَمِرِی، فَإِنَّ عُمْرَةً فِیهِ تَعْدِلُ حَجَّةً».
و در روایت مسلم آمده است: رسول الله ج به زن انصاری که به او امُّ سِنان گفته میشد، فرمود: «چه چیزی تو را از ادای حج همراه ما بازداشت؟» گفت: دو شتر آب کش بیشتر نداشتیم، پدر فرزند و فرزندش با یک شتر حج کردند و شتر دیگر را جهت آبکشی برای ما گذاشت. رسول الله ج فرمود: «چون رمضان فرا رسید، عمره به جای آور؛ زیرا عمرهای در رمضان معادل یک حج میباشد».
وفی روایة له: «تَعدِلُ([3]) حجَّةً، أَو حَجَّةً مَعی».
و در روایتی آمده است: «معادل یک حج یا حجی همراه من میباشد».
1651-1118- (2) (صحیح لغیره) وَعَنهُ ب قَالَ: جَاءَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ إِلَى رَسُولِ الله ج فَقَالَتْ: حَجَّ أَبُو طَلْحَةَ وَابْنُهُ([4]) وَتَرَکَانِی. فَقَالَ: «یَا أُمَّ سُلَیْمٍ! عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ؛ تَعْدِلُ حَجَّةً مَعی».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"([5]).
از ابن عباس ب روایت است که ام سُلَیم نزد رسول الله ج آمد و گفت: ابوطلحه و پسرش به حج رفته و مرا رها کردند. پیامبر ج فرمود: «ای ام سُلَیم! عمرهای در رمضان معادل یک حج همراه من است».
1652-1119- (3) (حسن لغیره) وَعَن أُمِّ مَعْقَلٍ ل قَالَتْ: لَمَّا حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ج حَجَّةَ الْوَدَاعِ، وَکَانَ لَنَا جَمَلٌ، فَجَعَلَهُ أَبُو مَعْقِلٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. قَالَتْ: وَأَصَابَنَا مَرَضٌ، وَهَلَکَ أَبُو مَعْقِلٍ، قَالَتْ: فَلَمَّا قَفَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِنْ حَجَّة الْوَدَاعِ – حَسَبنَاه- قَالَ: «یَا أُمَّ مَعْقِلٍ! مَا مَنَعَکِ أَنْ تَخْرُجِی مَعَنَا؟». قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَقَدْ تَهَیَّأْنَا، فَهَلَکَ أَبُو مَعْقِلٍ، وَکَانَ لَنَا جَمَلٌ هُوَ الَّذِی نَحُجُّ عَلَیْهِ، فَأَوْصَى بِهِ أَبُو مَعْقِلٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. قَالَ: «فَهَلَّا خَرَجْتِ عَلَیْهِ، فَإِنَّ الْحَجَّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَأَمَّا إِذَا فَاتَتْکِ هَذِهِ الْحَجَّةُ فَاعْتَمِرِی فِی رَمَضَانَ، فَإِنَّهَا کَحَجَّةٍ».
از امّ معقِل ل روایت است، هنگامی که رسول الله ج در حجة الوداع حجش را به جا آورد، ما شتری داشتیم که ابومعقل آن را برای جهاد وقف کرده بود. وی میگوید: همهی ما بیمار شدیم و ابومعقل وفات کرد. زمانی که رسول الله ج از حج برگشت، فرمود: «چه چیزی تو را از همراه شدن با ما بازداشت؟» وی گفت: ای رسول الله ج! خود را آماده کرده بودیم که ابومعقل وفات کرد؛ شتری داشتیم که با آن حج میکردیم، ابومعقل وصیت کرده بود که آن، وقف در راه خدا باشد. فرمود: «میتوانستی از آن شتر استفاده کنی زیرا حج [یکی از مصادیق] فی سبیل الله است اما اکنون که این حج از تو فوت شد، در رمضان عمره بجا بیاور، زیرا معادل یک حج میباشد».
رواه أبو داود والترمذی مختصرا عنها؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً». وقال حدیث حسن غریب".
و ترمذی به اختصار از وی روایت کرده است: «عمرهای در رمضان، معادل یک حج میباشد».
(صحیح لغیره) وابن خزیمة فی "صحیحه" باختصار؛ إلا أنه قال: «إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَإِنَّ عُمْرَةً فِی رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً، أَوْ تَجْزِی حَجَّةً».
و در روایت ابن خزیمه به اختصار آمده است: «حج و عمره فی سبیل الله به حساب میآید و عمرهای در رمضان برابر است با یک حج یا پاداش یک حج».
وفی روایة لابی داود والنسائی عنها أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی امْرَأَةٌ قَدْ کَبِرْتُ وَسَقِمْتُ، فَهَلْ مِنْ عَمَلٍ یُجْزِئُ عَنِّی مِنْ حَجَّتِی؟ قَالَ: «عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ تعدل حَجَّةً».
و در روایت ابوداود و نسائی از وی روایت شده که میگوید: ای رسول الله ج! من زنی پیر و بیمارم آیا عملی هست که حجم را جبران کند؟ فرمود: «عمرهای در رمضان معادل یک حج میباشد».
(قَفَلَ) یعنی: از سفرش بازگشت.
1653-1120- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مَعْقِلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً».
رواه ابن ماجه.
از ابی مَعقِل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عمرهای در رمضان معادل یک حج است».
0-1121- (5) (صحیح) ورواه البزار والطبرانی فی" الکبیر" فی حدیثٍ طویلٍ بإسنادٍ جیدٍ عَنْ أَبِی طَلِیقٍ أَنَّهُ قَالَ لِلنَّبِیَّ ج: فَمَا یَعْدِلُ الْحَجَّ مَعَکَ؟ قَالَ: «عُمْرَةٌ فِی رَمَضَانَ»([6]).
و از ابی طلیق روایت است که به رسول الله ج گفت: چه عملی با حج همراه شما برابر است؟ فرمود: «عمره در رمضان».
(قال المملی) س: "أبو طلیق هو أو معقل، وکذلک زوجته أم معقل تکنى أم طلیق أیضاً. ذکره ابن عبد البر النّمَری".
4 – (الترغیب فی التواضع فی الحج والتبذل ولبس الدون من الثیاب؛ اقتداء بالأنبیاء علیهم الصلاة والسلام)
([1]) هذا یشعر بأن البخاری لم یروهِ بهذا التمام، ولیس کذلک کما بینه الناجی (131/ 2). قلت: وهو فی کتابی "مختصر البخاری" (برقم 863).
([2]) الأصل: (تجیئی)، والتصویب من "مسلم" (4/ 61).
([3]) لفظ مسلم: "تقضی"، وکذلک هو فی "مختصر البخاری".
([4]) الظاهر أنه أنس، لأن أبا طلحة لم یکن له ابنٌ کبیر یحج فیکون فیه مجاز. کذا قال ابن حجر فى مقدمة شرحه للبخاری، ویمکن أن ابنَ أبی طلحة الصغیر خرج أبوه معه، وأن الروایة على ظاهرها. والله أعلم. کذا قال الناجی (132/ 1). والأقرب ما استظهره الحافظ ابن حجر.
([5]) رقم (1020) من طریق یعقوب بن عطاء عن أبیه عن ابن عباس. ویعقوب فیه ضعف، لکن ذکر الناجی (131/ 2) أن ابن أبی شیبة أخرجه من وجه آخر عن عطاء عنه.
([6]) قلت: إسناده صحیح، وقد صدره المعلقون الثلاثة وسائر أحادیث الباب -إلا روایة الشیخین- بقولهم: "حسن"! وذلک مما یدل على جهلهم بهذا العلم، فإن فیها الصحیح لذاته، والصحیح لغیره، والحسن لذاته، والحسن لغیره، ولعجزهم عن التمییز صاروا إلى التحسین! وأکثر أحادیث الکتاب عندهم هکذا محسنة (أنصاف حلول)! والله المستعان. وبیان هذه الأحادیث وتخریجها فی "الإرواء" (3/ 372-377 و6/ 32-33)، و"الصحیحة" (3069) وغیرهما.