ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترغیب به نوشیدن آب زمزم و آنچه در فضل آن آمده است
1717-1161- (1) (حسن) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «خَیْرُ مَاءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَاءُ زَمْزَمَ، فِیهِ طَعَامٌ الطُّعْمِ([1])، وَشِفَاءٌ السُّقْمِ، وَشَرُّ مَاءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَاءٌ بِوَادِی (بَرَهُوتٍ)، بَقِیَّةُ بـ (حَضْرَمَوْتَ)، کَرِجْلِ الْجَرَادِ، تُصْبِحُ تَندَفق، وَتُمْسِی لَا بَلَالَ فیِهَا».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته ثقات، وابن حبان فی "صحیحه"([2]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین آب بر روی زمین آب زمزم است، غذایی سیر کننده و شفای بیماری است. و بدترین آب بر روی زمین آب چاه در سرزمین برهوت و بلندی حضر موت میباشد. گویا پای ملخی است که صبح پر آب و شبانگاه کاملاً خشک میباشد».
(برهوت) بفتح الباء الموحدة والراء وضم الهاء آخره مثناة([3]). و(حضرموت) بفتح الحاء المهملة: اسم بلد. قال أهل اللغة: وهما اسمان جعلا اسماً واحداً، إن شئت بنیت (حضَر) على الفتح وأعربت (موتَ) إعراب ما لا ینصرف، وإن شئت أضفت الأول إلى الثانی، فأعربت (حضراً) وخفضت (موتٍ).
1718-1162- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «زَمْزَمُ طَعَامُ طُعْمٍ، وَشِفَاءُ سُقَمٍ».
رواه البزار بإسناد صحیح([4]).
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زمزم غذایی سیرکننده و شفای بیماری است».
«طعام طعم» به ضم طاء و سکون عین، یعنی: غذایی که از خوردن آن سیر میشود.
1719-1163- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «کُنَّا نُسَمِّیهَا شُبَّاعَةَ([5]) - یَعْنِی زَمْزَمَ -، وَکُنَّا نَجِدُهَا نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى الْعِیَالِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وهو موقوف صحیح الإسناد.
از ابوطفیل از ابن عباس ب روایت است که شنیدم میگوید: ما زمزم را شُباعه (سیر کننده) مینامیدیم و آن را بهترین کمک هزینهی خانواده میدانستیم.
1720-750- (1) (ضعیف) إلا ما بین المعقوفتین فهو 0-1164- (4) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «[مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شَرِبَ لَهُ]، إِنْ شَرِبْتَهُ تَسْتَشْفِی شَفَاکَ اللَّهُ، وَإِنْ شَرِبْتَهُ لِشِبَعِکَ أَشْبَعَکَ اللَّهُ، وَإِنْ شَرِبْتَهُ لِقَطَعَ ظَمَأَکَ قَطَعَهُ اللَّهُ، وَهِیَ هَزَمَةُ جِبْرائیلَ، وَسُقْیَا اللَّهِ إِسْمَاعِیلَ».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: [آب زمزم برای هر منظوری که نوشیده شود، مفید است]. اگر آن را برای شفا یافتن بنوشی، خداوند تو را شفا میدهد و اگر آن را بنوشی تا سیرت کند، خداوند تو را سیر میکند؛ و اگر آن را بنوشی تا تشنگیات بر طرف شود، خداوند آن را برطرف میکند؛ و آن محل ضربه پای جبرائیل است، جایی است که خداوند اسماعیل را آب نوشاند».
رواه الدارقطنی، والحاکم وزاد: «وَإِنْ شَرِبْتَهُ مُسْتَعِیذًا أَعَاذَکَ اللَّهُ». وَکَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِذَا شَرِبَ مَاءَ زَمْزَمَ قَالَ: «اللَّهُمَّ أَسْأَلُکَ عِلْمًا نَافِعًا، وَرِزْقًا وَاسِعًا، وَشِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ».
و حاکم میافزاید: «و اگر آن را برای پناه بردن بنوشی، خداوند تو را پناه میدهد. و چون ابن عباس آب زمزم مینوشید میگفت: «پروردگارا از تو علم سودمند و رزق گسترده و شفا از هر دردی را میخواهم».
وقال: "صحیح الإسناد إن سَلِمَ من الجارود". یعنی: محمد بن حبیب. (قال الحافظ): "سلم منه؛ فإنه صدوق، قاله الخطیب البغدادی وغیره، لکن الراوی عنه محمد بن هشام لا أعرفه. وروى الدارقطنی دعاء ابن عباس مفرداً من روایة حفص بن عمر العدنی".
(الهَزمة) به فتح هاء و سکون زای: عبارت است از مکانی که با دست یا پایت هموار کنی و حفرهای را به وجود بیاوری.
1721-751- (2) (ضعیف) وَعَنْ سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: رَأَیْتُ عبدالله بْن الْمُبَارَکِ بِمَکة أَتَى مَاء زَمْزَمَ وَاستَسقى مِنهُ شُربَةً، ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْکَعْبَةَ فَقَالَ: اللهُمَّ إِنَّ ابْنَ أَبِی الْمَوَالِی حَدَّثَنَا عَن محمد بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ جَابِرٍ: أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ». وَهُذا أَشْرَبُه لِعَطَشِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ شَرِبَ.
رواه أحمد [والخطیب فی "تاریخه"] بإسناد صحیح([6])، والبیهقی وقال: "غریب من حدیث ابن أبی الموالی عن ابن المنکدر، تفرد به سوید عن ابن المبارک من هذا الوجه عنه" انتهى.
از سوید بن سعید روایت است که میگوید: عبدالله بن مبارک را در مکه دیدم که برای او آب زمزم آورده شد و جرعهای از آن نوشید، سپس رو به کعبه کرد و گفت: پروردگارا ابن ابی موالی از محمد بن منکدر از جابر برای من روایت کرده که رسول الله ج فرمودند: «آب زمزم برای هر منظوری که نوشیده شود، مفید است». و من این آب را برای تشنگی روز قیامت مینوشم. سپس آب را نوشید.
0-1165- (5) (حسن لغیره) وروى أحمد وابن ماجه المرفوع منه([7]) عن عبدالله بن المؤمل؛ أنه سمع أبا الزبیر یقول: سمعت جابر بن عبد الله یقول: فذکره. وهذا إسناد حسن.
1722-752- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنِ السَّائِبِ س أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: «اشْرَبُوا مِنْ سِقَایَةِ الْعَبَّاسِ! فَإِنَّهُ مِنَ السُّنَّةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وفی إسناده رجل لم یسم، وبقیته ثقات.
از سائب س روایت است که میگفت: از آبشخور عباس بنوشید که آن از سنت است.
13 - (ترهیب من قدر على الحج فلم یحج، وما جاء فی لزوم المرأة بیتها بعد قضاء فرض الحج([8]))
([1]) ابن اثیر میگوید: یعنی: چون انسان آن را بنوشد سیر میشود چنانکه از خوردن غذا سیر میشود. و مانند آن در کتاب خواهد آمد.
([2]) قلت: لم أره فی "الموارد"، ولا فی "الإحسان"، ولا عزاه إلیه السیوطی فی "جامعیه"، نعم عزاه إلیه الهیثمی فی "المجمع"، وأظنه تبع المؤلف، وکنت استظهرت فی "الصحیحة" (1056) أنه مما فاته أن یورده فی "الموارد"، فلما طبع "الإحسان"، ولم نجده فیه غلب على الظن أن العزو لـ "صحیح ابن حبان" وهم. والله أعلم. وتقلد هذا العزو جمع کالمناوی والمعلقین الثلاثة!
([3]) ابن اثیر میگوید: چاه عمیقی است در حضرموت که امکان پایین رفتن و رسیدن به قعر آن نیست.
([4]) قلت: وهو کما قال، وذکر الحافظ فی "مختصر البزار" (1/ 470/ 801) أنه على شرط مسلم. وأما المعلقون الثلاثة فحسنوه فقط!
([5]) على وزن (قُدامة) کما فی القاموس، قال الشارح: "هکذا ضبطه الصاغانی، سمیت بذلک لأن ماءها یروی العطشان، ویشبع الغرثان". ونحوه فی "النهایة". أما الناجی فقال: "بفتح الشین، وتشدید الباء الموحدة"!
([6]) الأصل: "رواه أحمد بإسناد صحیح". وعلى هامشه فی النسخة المطبوعة: ترک هنا بیاض وکتب علیه أنه بیاض فی جمیع النسخ، إلا أن نسختنا الوحیدة لا نقص فیها، ومذکور أن الذی روى الحدیث أحمد. والله أعلم. قلت: وهذا خطأ، فالحدیث لم یروه أحمد مطلقاً بهذا التمام، وإنما روى المرفوع منه فقط کما سیصرح المؤلف، فالنسخة الوحیدة غیر موثوق بها لا سیما مع مخالفتها لجمیع النسخ، ومنها مخطوطة الظاهریة (ق 140/ 2) ففیها: "رواه بإسناد صحیح"، کذا لم یذکر الراوی. ولذلک قال الناجی فی "العجالة" (ق 135/ 1): "کذا فی النسخ کلها، وأراد: الخطیب فی "تاریخه"، ولکن تخلل بین هذا وبین ما ذکره ما ترى، فحصل الایهام والشک". أقول: وسکت عن قوله: "بإسناد صحیح"، وذلک وهم منهما، کیف وهو من روایة سوید ابن سعید کما ترى، وهو ضعیف. قال الحافظ: "صدوق فی نفسه، إلا أنه عمی فصار یتلقن ما لیس من حدیثه، وأفحش فیه ابن معین القول"، ومع هذا حسنه الثلاثة! لکن المرفوع منه ثابت؛ لأنه جاء من طریق أخرى کما ترى فی الکتاب. وقد صرح فیه أبو الزبیر بالسماع عند ابن ماجه والبیهقی فى روایة أخرى عنه، وهی مخرجة فی "الأحادیث الصحیحة" (883)، ولذلک أوردته فی "الصحیح" هنا.
([7]) هذا القدر منه ثابت، وفیه قصة لبعضهم، و وقعت فی الأصل معزوه لأحمد، وهو وهم نبّه علیه الحافظ الناجی، ولم یتنبه له المعلقون الثلاثة، کما بیناه فی الهامش السابق.
([8]) انظر أحادیث هذا الشطر فی «الصحیح».