اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به سکونت در مدینه تا فرارسیدن مرگ و آنچه در فضل آن و فضل احد و وادی عقیق آمده است

ترغیب به سکونت در مدینه تا فرارسیدن مرگ و آنچه در فضل آن و فضل احد و وادی عقیق آمده است

(موضوع) قال الحافظ: تقدم فی الباب قبله مما ینتظم فی سلکه ویقرب منه حدیث بلال بن الحارث: «رَمَضَانُ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَمَضَانَ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ، وَجُمُعَةٌ بِالْمَدِینَةِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ جُمُعَةٍ فِیمَا سِوَاهَا مِنَ الْبُلْدَانِ».

بلال بن حارث روایت می‌کند که: «رمضان در مدینه بهتر از هزار رمضان در سایر بلاد است و نماز جمعه در مدینه بهتر از هزار جمعه در سایر بلاد است».

(ضعیف جداً)([1]) وحدیث جابر أیضاً وفیه: «إِلَّا المَسْجِدَ الحَرَامَ».

و در حدیث جابر آمده است: «جز مسجدالحرام».

1751-1186- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَصْبِرُ عَلَى لَأْوَاءِ الْمَدِینَةِ وَشِدَّتِهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَوْ شَهِیدًا».

رواه مسلم والترمذی وغیرهما.

از ابوهریره س روایت که رسول الله ج فرمودند: «هیچ فردی از امتم بر گرسنگی و سختی مدینه صبر نمی‌کند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعت‌کننده یا گواه خواهم بود».

1752-1187- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا یَصْبِرُ أَحَدٌ عَلَى لَأْوَائِهَا، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا کَانَ مُسْلِمًا».

رواه مسلم.

از ابو سعید س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «فردی بر مشکلات و سختی‌های مدینه صبر نمی‌کند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعت‌کننده یا گواه خواهم بود، اگر مسلمان باشد».

للأواء): عبارت است از سختیها و دشواریها.

1753-1188- (3) (صحیح) وَعَنْ سَعْدٍ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنِّی أُحَرِّمُ مَا بَیْنَ لَابَتَیِّ الْمَدِینَةِ أَنْ یُقْطَعَ عِضَاهُهَا، أَوْ یُقْتَلَ صَیْدُهَا». وَقَالَ: «الْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، لَا یَدَعُهَا أَحَدٌ رَغْبَةً عَنْهَا؛ إِلَّا أَبْدَلَ اللهُ فِیهَا مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ، وَلَا یَثْبُتُ أَحَدٌ عَلَى لَأْوَائِهَا وَجَهْدِهَا، إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

از سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من حد فاصل بین دو ناحیه‌ی سنگلاخی مدینه را حرم قرار دادم تا درخت آن بریده نشده و صید آن کشته نشود». و فرمود: «مدینه برای آنها بهتر است اگر بدانند، فردی آن را رها نمی‌کند مگر اینکه خداوند متعال فردی بهتر را جایگزین او می‌کند. و فردی بر سختی‌ها و مشکلات آن صبر نمی‌کند مگر اینکه من در روز قیامت برای او شفاعت‌کننده یا گواه خواهم بود».

وزاد فی روایة: «وَلَا یُرِیدُ أَحَدٌ أَهْلَ الْمَدِینَةِ بِسُوءٍ، إِلَّا أَذَابَهُ اللهُ فِی النَّارِ ذَوْبَ الرَّصَاصِ، أَوْ ذَوْبَ الْمِلْحِ فِی الْمَاءِ».

رواه مسلم.

و در روایتی آمده است: «و هیچکس قصد بدی نسبت به مردم مدینه نمی‌کند مگر اینکه خداوند متعال او را مانند سرب در آتش، ذوب می‌کند یا مانند نمک در آب، حل می‌کند».

(لابتا المدینة) به فتح باء: عبارت است از دو سنگلاخ و ریگزار و اطراف مدینه. (والعِضاه) به کسر عین: جمع (عضاهة)، عبارت است از درخت خمط؛ و گفته شده: هر درختی را گویند که خاردار باشد.

1754-1189-(4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیَأْتِیَنَّ عَلَى([2]) الْمَدِینَةِ زَمَانٌ یَنْطَلِقُ النَّاسُ مِنهَا إِلَى الْأَرْیَافِ، یَلْتَمِسُونَ الرَّخَاءَ، فَیَجِدُونَ رَخَاءً، ثُمَّ یَأْتُونَ فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ إِلَى الرَّخَاءِ، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».

رواه أحمد والبزار - واللفظ له([3]) -، ورجاله رجال "الصحیح".

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر اهل مدینه زمانی می‌آید که مردم از آنجا به‌ سوی جاهای سرسبز و ساحل دریا می‌روند، تا آسایش و راحتی را کسب کنند پس آسایش و راحتی را می‌یابند، سپس آمده و خانواده‌های‌شان را به آن مکان آرام منتقل می‌کنند حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است اگر بدانند».

(الأریاف) جمع (ریف) به کسر راء، عبارت است از مکانی در سرزمین عرب که به آبهای روان نزدیک است. و گفته شده: عبارت است از زمینی که در آن زراعت و گیاه وجود دارد. (زمین حاصلخیز)  و معانی دیگری برای آن نیز ذکر شده است.

1755-1190- (5) (صحیح) وَعَنْ سُفْیَانَ بْنِ أَبِی زُهَیْرٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «تُفْتَحُ الیَمَنُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، وَتُفْتَحُ الشَّامُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ، وَتُفْتَحُ العِرَاقُ، فَیَأْتِی قَوْمٌ یَبُسُّونَ، فَیَتَحَمَّلُونَ بِأَهْلِیهِمْ وَمَنْ أَطَاعَهُمْ، وَالمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».

رواه البخاری ومسلم.        

از سفیان بن ابی زهیر س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «یمن فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه خانواده‌ها و هواداران‌شان از مدینه به یمن خواهند رفت. حال آنکه مدینه برای آنان بهتر است اگر می‌دانستند. و شام فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه اعضای خانواده‌ و هواداران‌شان از مدینه به طرف آن خواهند رفت درحالی‌که مدینه برای آنان بهتر است اگر می‌دانستند. و عراق فتح خواهد شد و گروهی مردم را تشویق به رفتن کرده و خود همراه خانواده‌ و هواداران‌شان از مدینه به طرف آن خواهند رفت حال آن که مدینه برای آنان بهتر است اگر می‌دانستند».

(البسُّ): روانه کردن شدید؛ به شدت گسیل داشتن. و گفته شده: (البسّ): سرعت حرکت را گویند.

1756-1191- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی أُسَیْدٍ السَّاعِدِیِّ س قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج عَلَى قَبْرِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، فَجَعَلُوا یَجُرُّونَ النَّمِرَةَ عَلَى وَجْهِهِ؛ فَتَنْکَشَّفَ قَدَمَاهُ، وَیَجُرُّونَهَا عَلَى قَدَمَیْهِ؛ فَیَنْکَشِفُ وَجْهُهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اجْعَلُوهَا عَلَى وَجْهِهِ، وَاجْعَلُوا عَلَى قَدَمَیْهِ مِنَ هَذَا الشَّجَرِ». قَالَ: فَرَفَعَ رَسُولُ اللهِ ج رَأْسَهُ فَإِذَا أَصْحَابُهُ یَبْکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّهُ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَخْرُجُونَ إِلَى الْأَرْیَافِ، فَیُصِیبُونَ بِهَا مَطْعَمًا وَمَلْبَسًا وَمَرْکَبًا، أَوْ قَالَ مَرَاکِبَ، فَیَکْتُبُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ: هَلُمَّ إِلَیْنَا، فَإِنَّکُمْ بِأَرْضٍ حجَازٍ جَدُوبَةٍ، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.

از ابو اُسید ساعدی س روایت است که همراه رسول الله ج بر جسد حمزة بن عبدالمطلب س حاضر شدیم؛ پارچه‌ای را بر صورتش می‌انداختند اما دو قدمش آشکار می‌شد و بر دو پایش می‌انداختند پس صورتش آشکار می‌شد. پس رسول الله ج فرمود: «آن را بر صورتش انداخته و از (برگ‌های) این درخت بر پاهایش قرار دهید». رسول‌الله ج سرش را بلند کرده و اصحابش گریه می‌کردند، رسول الله ج فرمود: «بر مردم زمانی می‌آید که به ‌سوی سرزمین‌های سرسبز و ساحل دریا می‌روند و آنجا غذا و لباس و سواره می‌یابند - یا فرمود: سواره‌ها - پس برای خانواده‌های‌شان می‌نویسند: نزد ما بیایید، زیرا شما در سرزمین خشک و بی‌آب و علف حجاز هستید حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است اگر می‌دانستند».

(النّمِرة) به فتح نون و کسر میم؛ عبارت است از بُرده‌ای از پشم که اعراب می‌پوشیدند.

1757-765- (1) (منکر) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: غَلَا السِّعْرُ بِالْمَدِینَةِ، فَاشْتَدَّ الْجَهْدُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اصْبِرُوا وَأَبْشِرُوا، فَإِنِّی قَدْ بَارَکْتُ عَلَى صَاعِکُمْ وَمُدِّکُمْ، وَکُلُوا وَلَا تَتَفَرَّقُوا؛ فَإِنَّ طَعَامَ الْوَاحِدِ یَکْفِی الِاثْنَیْنِ، وَطَعَامُ الِاثْنَیْنِ یَکْفِی الْأَرْبَعَةَ، وَطَعَامُ الْأَرْبَعَةِ یَکْفِی الْخَمْسَةَ وَالسِّتَّةَ، وَإِنَّ الْبَرَکَةَ فِی الْجَمَاعَةِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى لَأْوَائِهَا وَشِدَّتِهَا، کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ عَنْهَا رَغْبَةً عَمَّا فِیهَا، أَبْدَلَ اللَّهُ بِهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ فِیهَا، وَمَنْ أَرَادَهَا بِسُوءٍ، أَذَابَهُ اللَّهُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ».

رواه البزار بإسناد جید.([4])

از عمر س روایت است که: نرخ اجناس در مدینه بالا رفت و شرایط سخت شد. پس رسول الله ج فرمود: «صبر کنید و خوشحال باشید، من در صاع و مد (واحدهای اندازه‌گیری) شما دعای برکت نمودم. و بخورید و متفرق نشوید. چرا که غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر، چهار نفر را کفایت می‌کند و غذای چهار نفر، پنج و شش نفر را کفایت می‌کند. برکت در جماعت است. و هرکس بر شدت و سختی مدینه صبر کند، من در روز قیامت شفیع یا گواه برای او می‌باشم. و هرکس به دلیل شدت و دشواری آن از مدینه روی گرداند، خداوند متعال بهتر از او را جایگزین وی می‌کند و هرکس در مدینه نیت سوء داشته باشد، خداوند متعال او را چون نمک در آب ذوب می‌کند».

1758-1192-(7) (حسن صحیح) وَعَنْ أَفْلَحَ مَوْلَى أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ: أَنَّهُ مَرَّ بِزَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ وَأَبِی أَیُّوبَ ب وَهُمَا قَاعِدَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْجَنَائِزِ، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: تَذْکُرُ حَدِیثا حَدَّثَنَاهُ رَسُولُ اللهِ ج فِی هَذَا الْمَجْلِسِ الَّذِی نَحْنُ فِیهِ؟ قَالَ: نَعَمْ - عَنِ الْمَدِینَةِ - سَمِعْتُهُ یَزْعُمُ([5]): «إنَّهُ سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تُفْتَحُ فِیهِ فَتَحَاتُ الْأَرْضِ، فَیَخْرُجُ فِیهَا رِجَالٌ یُصِیبُونَ رَخَاءً وعَیْشًا وَطَعَامًا، فَیَمُرُّونَ عَلَى إِخْوَانٍ لَهُمْ حُجَّاجًا أَوْ عُمَّارًا فَیَقُولُونَ: مَا یُقِیمُکُمْ فِی لَأْوَاءِ الْعَیْشِ وَشِدَّةِ الْجُوعِ؟! فَذَاهِبٌ وَقَاعِدٌ - حَتَّى قَالَهَا مِرَارًا -، وَالْمَدِینَةُ خَیْرٌ لَهُمْ، لَا یُثْبُتُ بِهَا أَحَدٌ، فَیَصْبِرُ عَلَى لَأْوَائِهَا وَشِدَّتِهَا حَتَّى یَمُوتَ، إِلَّا کُنْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَهِیدًا أَوْ شَفِیعًا».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد جید، ورواته ثقات.

از افلح مولی ابو ایوب انصاری س روایت است: درحالی‌که زید بن ثابت و ابو ایوب انصاری  کنار مسجد جنائز نشسته بودند بر آنها گذشت. یکی از آنها به دیگری گفت: آیا حدیثی را به یاد داری که رسول الله ج در این مسجدی که اکنون در آن هستیم به ما فرمود؟ گفت: بله، شنیدم که او در مورد مدینه می‌فرمود: «بر مردم زمانی می‌آید که در آن درهای خوشی زمین باز می‌شود، پس مردانی برای بدست آوردن خوشی و زندگی راحت و غذا به سیر و سفر در آن روی می‌آورند. پس از برادران‌شان که به منظور حج و عمره آمده‌اند گذشته و می‌گویند: چه چیزی سبب شده این زندگی سخت و گرسنگی را تحمل کنید؟! پس تعدادی از آنها رفته و تعدادی هم می‌نشینند _ و این جمله را بارها تکرار نمودند_، حال آنکه مدینه برای آنها بهتر است، شخصی در آنجا نمی‌ماند و تا فرارسیدن مرگ بر سختی‌ها و مشکلات آن صبر نمی‌کند، مگر اینکه من در روز قیامت شفاعت‌کننده یا گواه او خواهم بود».

1759-1193- (8) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِهَا، فَإِنِّی أَشْفَعُ لِمَنْ یَمُوتُ بِهَا»([6]).

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر کسی از شما می‌تواند در مدینه فوت کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا من شفاعت‌کننده کسی هستم که در مدینه وفات کند».

رواه الترمذی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی، ولفظ ابن ماجه: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَفْعَلْ، فَإِنِّی أَشْهَدُ لِمَنْ مَاتَ بِهَا».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «هریک از شما می‌تواند در مدینه فوت کند، پس باید چنین کند، زیرا من برای کسی‌ که در مدینه وفات کند، شهادت می‌دهم».

وفی روایة للبیهقی: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ بِالْمَدِینَةِ شَفَعْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما می‌تواند در مدینه فوت کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا هرکس در مدینه بمیرد، در روز قیامت من برای او شفاعت می‌کنم».

1760-1194- (9) (صحیح) وَعَنْ الصُّمَیتة - امرأة محمد من بنی لیث-؛ أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ لَا یَمُوتَ إِلَّا بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِهَا، فَإِنَّهُ مَنْ یَمُتْ بِهَا یُشْفَعُ لَهُ أَوْ یُشْهَدُ لَهُ»([7]).

رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی.

از صُمَیتة زن محمد از بنی لیث روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هریک از شما که می‌تواند نمیرد مگر در مدینه، پس باید در آنجا بمیرد، زیرا هرکس در آنجا بمیرد، برای او شفاعت شده یا برای او گواهی داده می‌شود».

0-1195- (10) (صحیح لغیره) وفی روایة للبیهقی أَنَّهَا سَمِعَتْ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَمَنْ مَاتَ بِالْمَدِینَةِ کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا وَشَهِیدًا»([8]).

و در روایت بیهقی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس می‌تواند در مدینه وفات کند، پس باید در آن بمیرد. زیرا هرکس در مدینه بمیرد، من برای او شفاعت کننده‌ و شاهد خواهم بود».

1761-1196- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُبَیْعَةَ الْأَسْلَمِیَّةِ ل أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ لَا یَمُوتُ بِهَا أَحَدٌ إِلَّا کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، إلا عبد الله بن عکرمة، روى عنه جماعة، ولم یُخرجه([9]) أحد، وقال البیهقی: "هو خطاء، وإنما هو عن صمیتة"؛ کما تقدم.

از سُبَیعة أسلمیة ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما می‌تواند در مدینه وفات کند، پس باید در آن بمیرد، زیرا شخصی در مدینه وفات نمی‌کند مگر اینکه در روز قیامت برای او شفاعت‌کننده و گواه خواهم بود».

1762-1197- (12) (حسن صحیح) وَعَنِ امْرَأَةٍ یَتِیمَةٍ کَانَتْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج مِنْ ثَقِیفَ؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ، فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ بِهَا، کُنْتُ لَهُ شَهِیدًا أَوْ شَفِیعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.

و از زنی یتیم از ثقیف که نزد رسول الله ج بود روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از شما می‌تواند در مدینه وفات کند پس باید در آن بمیرد، زیرا هرکس در آنجا وفات ‌کند من در روز قیامت برای او شفاعت کننده و گواه خواهم بود».

1763-766- (2) (ضعیف) وَعَنْ حَاطِبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ زَارَنِی بَعْدَ مَوْتِی، فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی، وَمَنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البیهقی عن رجل من آل حاطب - لم یُسَمِّه - عن حاطب.

از حاطب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس پس از مرگم مرا زیارت کند، گویا که مرا در حیاتم زیارت کرده است و هرکس در یکی از دو حرم بمیرد، در روز قیامت جزو کسانی برانگیخته خواهد شد که در امان هستند».

1764-767- (3) (ضعیف) وَعَنْ عُمَرَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ زَارَ قَبْرِی - أَوْ قَالَ: مَنْ زَارَنِی - کُنْتُ لَهُ شَفِیعًا أَوْ شَهِیدًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ مَاتَ فِی أَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بَعَثَهُ اللهُ فِی الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البیهقی([10]) وغیره عن رجل من آل عمر - لم یسمّه - عن عمر.

از عمر س روایت است که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس قبر مرا زیارت کند – یا اینکه فرمود: مرا زیارت کند- در روز قیامت شفیع یا گواه بر وی خواهم بود و هرکس در یکی از دو حرم بمیرد خداوند متعال او را در روز قیامت جزو کسانی برانگیخته خواهد کرد که در امان هستند».

1765-768- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ مَاتَ فِی أَحَدِ الْحَرَمَیْنِ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ زَارَنِی مُحْتَسِبًا إِلَى الْمَدِینَةِ کَانَ فِی جِوَارِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البیهقی أیضاً.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در یکی از دو حرم بمیرد، در قیامت از کسانی مبعوث خواهد شده که در امن و امان هستند. و هرکس با امید اجر و پاداش، مرا در مدینه زیارت کند، روز قیامت در جوار من خواهد بود».

(قال المملی الحافظ /): "وقد صح من غیر ما طریق عن النبی ج: "إن الوباء والدجال لا یدخلانها". اختصرت ذلک لشهرته"([11]).

حافظ مملی می‌گوید: به طور صحیح در روایات زیادی از رسول الله ج روایت است که: «وبا و دجال وارد مدینه نمی‌شوند». و این به دلیل اختصارش مشهور است.

1766-1198- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج تَوَضَّأَ، ثُمَّ صَلَّى بِأَرْضِ سَعْدٍ بِأَصْلِ الْحَرَّةِ، عِنْدَ بُیُوتِ السُّقْیَا ثُمَّ قَالَ:  إِنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَکَ وَعَبْدَکَ وَنَبِیَّکَ دَعَاکَ لِأَهْلِ مَکَّةَ، وَأَنَا مُحَمَّدٌ عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ وَرَسُولُکَ، أَدْعُوکَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ مِثْلَ مَا دَعَاکَ إِبْرَاهِیمُ لِمَکَّةَ، نَدْعُوکَ أَنْ تُبَارِکَ لَهُمْ فِی صَاعِهِمْ وَمُدِّهِمْ وَثِمَارِهِمْ. اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْمَدِینَةَ، کَمَا حَبَّبْتَ إِلَیْنَا مَکَّةَ، وَاجْعَلْ مَا بِهَا مِنْ وَبَاءٍ بِـ(خُمٍّ)، اللَّهُمَّ إِنِّی حَرمْتُ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا کَمَا حَرمْتَ عَلَى لِسَانِ إِبْرَاهِیمَ الْحَرَمَ».

رواه أحمد، ورجال إسناده رجال "الصحیح".

از ابوقتاده س روایت است که رسول الله ج وضو گرفت و سپس در زمینی در منطقه‌ی حره نزدیک خانه‌های سقیا که متعلق به سعد بود نماز خواند، سپس فرمود: «[خدایا] ابراهیم خلیل و بنده و پیامبرت، برای مکه دعا نمود و من بنده و رسول تو هستم، برای اهل مدینه دعا می‌کنم مانند آنچه ابراهیم برای مکه دعا کرد. خدایا در  صاع و پیمانه‌ و میوه‌های آنها برکت قرار ده، خدایا مدینه را نزد ما محبوب بگردان چنانکه مکه را نزد ما محبوب نمودی؛ و وبای اینجا را به خُم منتقل کن. خدایا من حد فاصل بین دو ناحیه‌ی سنگلاخی مدینه را حرم قرار می‌دهم همانطور که مکه را بر زبان ابراهیم حرم قرار دادی».

(خمّ) به ضم خاء و تشدید میم:

اسم بیشهای است در بین حرمین نزدیک به جحفه؛ هیچکس نیست که در این مکان متولد شده و به سن بلوغ رسیده باشد مگر اینکه از آن کوچ کرده است به دلیل شدت وبا و  تبی که به خاطر دعای پیامبر در آن وجود دارد. و گمان میکنم غدیر (خم) به آن اضافه شده باشد.

1767-1199- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّهُ قَالَ: کَانَ النَّاسُ إِذَا رَأَوْا أَوَّلَ الثَّمَرِ جَاءُوا بِهِ إِلَى رَسُولِ الله ج، فَإِذَا أَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی ثَمَرِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا وَمُدِّنَا، اللهُمَّ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ عَبْدُکَ وَخَلِیلُکَ وَنَبِیُّکَ، وَإِنِّی عَبْدُکَ وَنَبِیُّکَ، وَإِنَّهُ دَعَاکَ لِمَکَّةَ، وَإِنِّی أَدْعُوکَ لِلْمَدِینَةِ بِمِثْلِ مَا دَعَاکَ لِمَکَّةَ، وَمِثْلُه مَعَهُ». قَالَ: ثُمَّ یَدْعُو أَصْغَرَ وَلِیدٍ یراه فَیُعْطِیهِ ذَلِکَ الثَّمَرَ.

رواه مسلم وغیره.

از ابوهریره س روایت است که وقتی مردم اولین میوه‌ را می‌دیدند، آن را نزد رسول الله ج می‌بردند. رسول الله ج آن را گرفته و می‌فرمود: «خدایا! در میوه‌‌ی ما برکت عنایت کن و در شهر ما (مدینه) برکت قرار ده و در صاع و مُدّ ما برکت بیانداز. خدایا! ابراهیم بنده و پیامبر و خلیل توست و من بنده و پیامبر تو هستم؛ او برای مکه دعا کرد و من برای مدینه دعا می‌کنم همچون آنچه او برای مکه دعا نمود و همانند آن». سپس کوچک‌ترین بچه‌ای را که می‌دید صدا زده و آن ثمره را به او می‌داد.

(فی صاعنا ومدنا)؛ مراد از آن غذایی است که با صاع و مد پیمانه میگردد. و معنای آن این است که: رسول الله ج برای آنها در مورد تمام قوتهایشان دعای برکت نمودند.

1768-1200- (15) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیْنَا الْمَدِینَةَ کَحُبِّنَا مَکَّةَ وَأَشَدَّ، وَصَحِّحْهَا لَنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی صَاعِهَا وَمُدِّهَا، وَانْقُلْ حُمَّاهَا فَاجْعَلْهَا بِـ(الْجُحْفَةِ) ([12])».

رواه مسلم([13]) وغیره.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: خدایا! مدینه را نزد ما دوست داشتنی بگردان، همانطوری که مکه را نزد ما دوست داشتنی گردانیده‌ای و بیش‌تر و آن را برای ما سالم قرار بده و در صاع و پیمانه‌ی آن برکت بیانداز و تب آن را ببر و در جحفه قرار بده.

گفته شده: برای این دعا کرد که تب به جحفه منتقل شود زیرا آنجا سرزمین یهود بود.

1769-1201- (16) (صحیح) وَعَنْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، حَتَّى إِذَا کُنَّا عِنْدَ السُّقْیَا الَّتِی کَانَتْ لِسَعْدٍ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اللَّهُمَّ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ عَبْدَکَ وَخَلِیلَکَ دَعَاکَ لِأَهْلِ مَکَّةَ بِالْبَرَکَةِ، وَإِنَّ مُحَمَّدٌ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، وَإِنِّی أَدْعُوکَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ أَنْ تُبَارِکَ لَهُمْ فِی صَاعِهِمْ وَمُدِّهِمْ، مِثْلَ مَا بَارَکْتَ لِأَهْلِ مَکَّةَ، وَاجْعَلْ مَعَ الْبَرَکَةِ بَرَکَتَیْنِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید قوی([14]).

از علی بن ابی‌طالب س روایت است، ما همراه رسول الله ج خارج شدیم تا به آبخوری سعد رسیدیم. رسول الله ج فرمود: «خدایا! ابراهیم بنده و خلیل تو برای اهل مکه دعای برکت نمود و من محمد بنده و رسول تو برای اهل مدینه دعا می‌کنم که در صاع و پیمانه‌ی آنها برکت قرار دهی مانند برکتی که برای اهل مکه قرار دادی؛ و همراه این برکت، دو برکت قرار ده».

1770-1202- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ رَسُولُ الله ج قَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی مَدِینَتِنَا، اللهُمَّ اجْعَلْ مَعَ الْبَرَکَةِ بَرَکَتَیْنِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا مِنَ الْمَدِینَةِ([15]) شِعْبٌ([16]) وَلَا نَقْبٌ إِلَّا عَلَیْهِ مَلَکَانِ یَحْرُسَانِهَا».

رواه مسلم فی حدیث.

از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! در مدینه‌ی ما برکت قرار ده، خدایا! همراه این برکت، دو برکت قرار ده؛ سوگند به کسی‌ که جانم در دست اوست هیچ دره‌ و سوراخ و گودالی از مدینه نیست مگر اینکه دو فرشته از آن محافظت می‌کنند».

1771-1203- (18) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س، أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ بِالْمَدِینَةِ ضِعْفَیْ مَا جَعَلْتَ بِمَکَّةَ مِنَ البَرَکَةِ».

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! دو برابر برکاتی که به مکه عطا کردی به مدینه نیز عطا کن».

1772-1204- (19) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: دَعَا نَبِیُّ اللهِ ج فَقَالَ: «اللهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی صَاعِنَا، وَمُدِّنَا، وَبَارِکْ لَنَا فِی شَامِنَا وَیَمَنِنَا». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: یَا نَبِیَّ اللهِ! وَعِرَاقِنَا([17])؟ قَالَ: «إِنَّ بِهَا قَرْنَ الشَّیْطَانِ، وَتَهیُّجَ الْفِتَنِ، وَإِنَّ الْجَفَاءَ بِالْمَشْرِقِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته ثقات.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج دعا کرده و فرمودند: «خدایا! در صاع و پیمانه‌ی ما برکت قرار ده و در شام و یمن ما برکت قرار ده». مردی از قوم گفت: ای رسول الله ج! و در عراق ما؟ فرمود: «شاخ شیطان (پیروان و شیعیان شیطان) در آنجاست و فتنه‌ها از آنجا سربلند می‌کنند و ظلم و ستم در مشرق است».

(قرن الشیطان) گفته شده به معنای پیروان و شیعیان شیطان می‌باشند. و گفته شده به معنای قدرت و سلطه‌ی شیطان و محل پادشاهی و تصرف وی می‌باشد. و معانی دیگری نیز برای آن ذکر شده است.

1773-1205- (20) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ امْرَأَةً سَوْدَاءَ ثَائِرَةَ الرَّأْسِ، خَرَجَتْ حَتَّى قَامَتْ بِـ(مَهْیَعَةَ) وَهِیَ (الْجُحْفَةُ)، فَأَوَّلْتُ أَنَّ وَبَاءَ الْمَدِینَةِ نُقِلَ إِلَى (الْجُحْفَةِ)».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواة إسناده ثقات([18]).

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در خواب دیدم که زنی سیاه رنگ و ژولیده مو از مدینه بیرون رفت و در مهیعه که همان جحفه باشد سکونت کرد. پس خوابم را چنین تعبیر کردم که وبای مدینه به جحفه منتقل می‌شود».

(مَهیعة) به فتح میم و اسکان هاء، بعد از آن یاء وعین مفتوح؛ اسم روستایی قدیمی در مکان میقات اهل شام در فاصلهی سی و دو میلی مکه میباشد. زمانی که عمالیق بنی عبیل برادران عاد، از یثرب خارج شدند در این مکان سکونت گزیدند. پس با سیل جُحاف مواجه شدند که آنان را باخود برده و سبب ویرانگری آن شد و در این هنگام بود که (الجُحفة) نامیده شد.

1774-769- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمَدِینَةُ قُبَّةُ الْإِسْلَامِ، وَدَارُ الْإِیمَانِ، وَأَرْضُ الْهِجْرَةِ، وَمُبَوَّأُ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد لا بأس به([19]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مدینه قبه اسلام و سرزمین ایمان و هجرت و جایگاه حلال و حرام است».

1775-1206- (21) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ مَا رُکِبَتْ إِلَیْهِ الرَّوَاحِلُ مَسْجِدُ إِبْرَاهِیمَ، وَمَسْجِدِی».

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین جایی که به سوی آن بار سفر بسته می‌شود مسجد ابراهیم و مسجد من است».

رواه أحمد بإسناد حسن([20])، والطبرانی، وابن خزیمة فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «مسجدی هذا، والبیت المعمور».

و در روایت ابن خزیمه آمده که رسول الله ج فرمودند: «این مسجد من و بیت المعمور».

وابن حبان فی "صحیحه" ولفظه: «إِنَّ خَیْرَ مَا رُکِبَتْ إِلَیْهِ الرَّوَاحِلُ مَسْجِدِی هَذَا، وَالْبَیْتُ الْعَتِیقُ».

و در روایت ابن حبان آمده است: «بهترین جایی که به سوی آن بار سفر بسته می‌شود این مسجد من و بیت العتیق است».

(قال الحافظ):

0-1207- (22) (صحیح) وقد صح من غیر ما طریق([21])؛ أن النبی ج قال: «لا تشدُّ الرواحلُ إلا إلى ثلاثة مساجد: مسجدی هذا، والمسجدِ الحرام، والمسجدِ الأقصى». [و تقدم14- باب/ من حدیث عائشة].

و رسول الله ج فرمودند: «بار سفر بسته نمی‌شود مگر به سوی سه مسجد: این مسجد من، مسجدالحرام و مسجد الاقصی».

1776-770- (6) (منکرجداً) وعن سعد س قال: لما رجع رسول الله ج من تبوک تلقّاه رجال من المتخلفین من المؤمنین، فأثاروا غباراً، فخمّر بعض من کان مع رسول الله ج أنفه، فأزال رسول الله ج اللّثام عن وجهه؛ وقال: "والذی نفسی بیده إنّ فی غبارها شفاءً من کل داء قال: وأراه ذکر - ومن الجذام والبرص".

ذکره رزین العبدریّ فی "جامعه"، ولم أره فی الأصول([22]).

از سعد س روایت است: زمانی که رسول الله ج از تبوک بازگشت مومنانی که از شرکت در این غزوه سرپیچی کرده بودند، به استقبال ایشان آمدند و گردوغباری بلند شد و برخی از همراهان رسول خدا بینی خود را پوشاندند. اما رسول خدا نقاب از چهره برداشته و فرمود: «سوگند به کسی‌که جانم در دست اوست، در گرد و غبار مدینه شفای هر بیماری است – راوی می‌گوید: گمان می‌کنم چنین فرمود- و شفای جذام و برص می‌باشد».

1777-1208- (23) (صحیح) وَعَنْ أَنَس بْن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج لِأَبِی طَلْحَةَ: «الْتَمِسْ لِی غُلَامًا مِنْ غِلْمَانِکُمْ یَخْدُمُنِی». فَخَرَجَ  أَبُو طَلْحَةَ یُرْدِفُنِی وَرَاءَهُ، فَکُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللهِ ج کُلَّمَا نَزَلَ، قَالَ: ثُمَّ أَقْبَلَ([23]). حَتَّى إِذَا بَدَا لَهُ أُحُدٌ قَالَ: «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ»([24]). فَلَمَّا أَشْرَفَ عَلَى الْمَدِینَةِ، قَالَ: «اللهُمَّ إِنِّی أُحَرِّمُ مَا بَیْنَ جَبَلَیْهَا مِثْلَ مَا حَرَّمَ بِهِ إِبْرَاهِیمُ مَکَّةَ، - قال: - اللهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِی مُدِّهِمْ وَصَاعِهِمْ».

رواه البخاری ومسلم - واللفظ له-.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج به ابوطلحه س فرمود: «خدمت‌کاری از خدمت‌گذارانت را برایم بیاور تا به من کمک کند». ابوطلحه س خارج شد و مرا پشت سرش سوار کرد؛ پس هرگاه رسول الله ج توقف می‌کرد به او کمک می‌کردم. چون از خیبر بازگشت همین ‌که کوه احد را مشاهده کرد فرمود: «این کوهی است که ما را دوست دارد و ما هم آن را دوست داریم». پس هنگامی‌که مشرف بر مدینه شد، فرمود: «خدایا! من حرام قرار می‌دهم ما بین این دو کوه آن را به مانند ابراهیم که مکه را حرام قرار داد». سپس فرمود: «خدایا در صاع و پیمانه‌ی آنها برکت قرار ده».

 قال الخطابی فی قوله: "هذا جبل یحبّنا ونحبّه": أراد به أهل المدینة وسکانها کما قال تعالى: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ أی: أهل القریة. قال البغوی: والأولى إجراؤه على ظاهره، ولا ینکر وصف الجمادات بحب الأنبیاء والأولیاء وأهل الطاعة کما حنَّت الأسطوانة على مفارقته ج حتى سمع القوم حنینها إلى أن سکَّنها، وکما أخبر: أن حَجَراً کان یسلم علیه قبل الوحی: فلا ینکر علیه أن یکون جبل أحد وجمیع أجزاء المدینة تحبّه وتحنّ إلى لقائه حالة مفارقته إیاها". (قال الحافظ): "وهذا الذی قاله البغوی حسن جید. والله أعلم".

خطابی در این مورد «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ» می‌گوید: مراد از آن اهل مدینه و ساکنان آن هستند چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ یعنی اهل قریه؛ بغوی می‌گوید: اولی این است که این تعبیر حمل بر ظاهر گردد و دوست داشتن انبیا و اولیا و مطیعان از سوی جمادات انکار نشود چنانکه ستونی در فراق رسول الله ج به ناله درآمد و حاضران در مجلس صدای آن را شنیدند. و چنانکه رسول الله ج خبر دادند قبل از آغاز وحی سنگی به ایشان سلام می‌کرد. بنابراین جای انکار نیست که کوه احد و تمام اجزای مدینه رسول الله ج را دوست داشتند و از فراق ایشان ناله سرمی‌دادند».

(حافظ میگوید:) «آنچه بغوی گفته است بسیار نیکوست. والله اعلم».  

1778-1209- (24) (صحیح لغیره) وقد روى الترمذی من حدیث الوَلِید بْن أَبِی ثَوْرٍ، عَنْ السُّدِّیِّ، عَنْ عَبَّادِ([25]) بْنِ أَبِی یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: «کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ ج بِمَکَّةَ، فَخَرَجْنَا فِی بَعْضِ نَوَاحِیهَا، فَمَا اسْتَقْبَلَهُ جَبَلٌ وَلَا شَجَرٌ إِلَّا هُوَ یَقُولُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب".

ترمذی از ولید بن ابو ثور از سدی از عَبّاد بن ابو زید از علی بن ابی طالب س روایت کرده که می‌گوید: من همراه رسول الله ج در مکه بودم، پس به نواحی اطراف مکه رفتیم، هیچ کوه و درختی با او مواجه نمی‌شد مگر اینکه می‌گفت: السلام علیک یا رسول الله».

1779-771- (7) (ضعیف) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أُحُدٌ جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، فَإِذَا جِئْتُمُوهُ فَکُلُوا مِنْ شَجَرِهِ، وَلَوْ مِنْ عِضَاهِهِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة کثیر بن زید.

و از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم پس چون نزد آن آمدید از درختش بخورید و لو از خارهایش».

ورواه ابن ماجه من روایة محمد بن إسحاق عن عبدلله بن مکتف عن أنس - وهذا إسناد واهٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ جَبَلَ أُحُدٍ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، وَهُوَ عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ، وَعَیْرٌ عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ النَّارِ».

و در روایت ابن ماجه رسول الله ج فرمودند: «کوه احد ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم و آن دری از درهای بهشت و کوه عیر دری از درهای دوزخ می‌باشد».

(قال المملی) س: "وقد صح عن النبی ج من غیر ما طریق وعن جماعة من الصحابة؛ أنه قال لأُحد: "هذا جبل یحبّنا ونحبّه". والزیادة على هذا عند الطبرانی غریبة جداً".

(العضاه) تقدم([26]). و(التُّرعَة) به ضم تاء و سکون راء و بعد از آن عین مفتوح: عبارت است از باغ و سرزمین سبز و خرم و همچنین به معنای در می‌باشد. و مراد از آن در این حدیث معنای در می‌باشد.

0-772- (8) (ضعیف) فقد جاء مفسراً فی حدیث أبی عنبس بن جبر س: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لأُحد: «هَذَا جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ، عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، وَهَذَا عَیْرٌ یُبْغِضُنَا وَنُبْغِضُهُ، عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ».

رواه البزار، والطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط".

رسول الله ج به احد فرمود: «این کوهی است که ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم، بر دری از درهای بهشت قرار دارد. و این کوه عیر است که از ما نفرت دارد و نزد ما منفور است. بر دری از درهای دوزخ قرار دارد».

1780-773- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعِدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أُحُدٌ رُکْنٌ مِنْ أَرْکَانِ الْجَنَّةِ».

رواه أبو یعلى والطبرانی فی "الکبیر".

از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کوه احد رکنی از ارکان بهشت است».

1781-774- (10) (منکر جداً) وَعَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ س قَالَ: کُنْتُ أَرْمِی الْوَحْشَ وَأَصِیدُهَا، وَأُهْدِی لحمَهَا إِلَى رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَمَا لَوْ کُنْتَ تَصِیدُها بِـ(الْعَقِیقِ)([27]) لشیّعتُک إِذَا ذَهَبْتَ، وَتَلَقَّیْتُکَ إِذَا جِئْتَ، فَإِنِّی أُحِبُّ الْعَقِیقَ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن([28]).

از سلمه بن اکوع س روایت است: به ‌سوی حیوانات وحشی تیراندازی می‌کردم و آنها را شکار می‌کردم و گوشت آنها را به رسول الله ج هدیه می‌کردم. پس رسول الله ج فرمود: «اگر صید را در منطقه عقیق شکار کنی، چون به شکار بِروی، تو را همراهی خواهم کرد و چون از شکار بازگردی تو را استقبال خواهم کرد. براستی من منطقه عقیق را دوست دارم».

1782-1210- (25) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَتَانِی آتٍ وَأَنَا بـِ (العقیق) فقال: إنک بوادٍ مبارکٍ».

رواه البزار بإسناد جید قوی([29]).

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «درحالی‌که من در سرزمین عقیق بودم فرشته‌ای نزدم آمد و گفت: تو در دره مبارکی هستی».

1783-1211- (26) (صحیح) وَعَنْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ س قَالَ: حَدَّثَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج قَالَ: «أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتٍ مِنْ رَبِّی وَهُوَ بِـ(الْعَقِیقِ) أَنْ: صَلِّ فِی هَذَا الْوَادِی الْمُبَارَکِ».

رواه ابن خزیمة فی "صحیحه"([30]).

از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دیشب فرستاده‌ای از طرف خداوند نزد من آمد درحالی‌که در منطقه عقیق بود و گفت: در این دره‌ی مبارک نماز بخوان».

16- (الترهیب من إخافة أهل المدینة أو إرادتهم بسوء)



([1]) انظره برقم (1742-760-(6))، ومن هناک أخذنا هذا الحکم، وسقط من هذا الموطن. [ش].

([2]) الأصل: (أهل المدینة)، والتصویب من "المسند" و"جامع المسانید" (25/ 197/ 1212).

([3]) قلت: بل اللفظ لأحمد (3/ 342)، والبزار إنما رواه مختصراً (2/ 52/ 1186)، وإسناده صحیح، ویشهد للفظ أحمد حدیث (أفلح) الآتی برقم (7) حدیث أبی أُسید الآتی برقم (6).

([4]) کذا قال وهو غریب جداً، لأن البزار عقِّب علیه ببیان ضعفه فقال: "تفرد به عمرو بن دینار، وهو لین، وأحادیثه لا یشارکه فیها أحد". وأغرب منه قول الهیثمی: "رواه البزار، ورجاله رجال الصحیح"! وسبب هذا أنهما ظنا أن (عمرو بن دینار) هذا هو المکی الثقة اتفاقاً، وإنما هو (عمرو بن دینار قهرمان آل الزبیر) الضعیف اتفاقاً، بل قال ابن حبان: "ینفرد بالموضوعات عن الأثبات"، وأغلب ما فی هذا الحدیث جاء مفرقاً فی أحادیث صحیحة، فرکب منها -عمداً أو سهواً- هذا، وزاد فیه ما لیس فیها، وقد شرحت ذلک کله فی "الضعیفة" (5532).

([5]) یعنی (یقول) میگوید.

([6]) یعنی از آن خارج نشود تا اینکه بمیرد.

([7]) الأصل: "تشفع له أو تشهد له"، أی تشفع له المدینة أو تشهد له، وهو منکر، ولذلک قال الناجی (ق 136/ 1): "وأخشى أن یکون ذلک من تصرف المؤلف. . . ". فأقول: کلا إنما هو من تصرف بعض الرواة؛ فإنه کذلک فی "الإحسان" (9/ 58/ 3742)، ومر علیه المعلق! والمثبَت من "موارد الظمآن" (1032)، وکذا فی روایة للبیهقی فی "الشعب" (3/ 497/ 4183)، والطبرانی فی "المعجم الکبیر" (24/ 331/ 824). فهو للبناء على المجهول، والفاعل هو الرسول ج. وبذلک یلتقی الحدیث مع أحادیث الباب الأخرى، ولا سیما وقد رواه النسائی فی "الکبرى" (2/ 488/ 4285) بلفظ: "فإنی أشفع له، أو أشهد له". وانظر التعلیق على "صحیح الموارد" (9 - الحج/ 36)، و"الصحیحة" (2928).

([8]) رواه بهذا اللفظ النسائی أیضاً فی "الکبرى" کما سبق.

([9]) کذا الأصل، وتبعهُ عمارة، وکذلک وقع فی "العجالة"، فإن کان کذلک، فالمراد أنه لم یخرجه أحد من أصحاب الکتب الستة. ویغلب على ظنی أنه تصحیف، وأن الصواب: "ولم یجرّحْه أحد"، لأنه الذی یقتضیه سیاق الکلام، ویؤیده قول الهیثمی: ". . وروى عنه جماعة، ولم یتکلم فیه أحد بسوء". ثم إن فی الطریق إلیه من هو متکلَّم فیه من قبل حفظه؛ ولذلک فالصواب أنه عن الصمیتة کما نقله المؤلف عن البیهقی، وقد شرح الخلاف فی إسناد الحدیث الحافظ الناجی (135/ 2- 136/ 1)، ومنه یتبین أن المرأة الیتیمة فی الحدیث الآتی إنما هی الصمیتة نفسها! فالحدیث واحد جعله المؤلف ثلاثة أحادیث؛ لعدم انتباهه للخلاف المشار إلیه! وأما المعلقون الباغون الجهلة، فصححوا حدیث (الصمیتة)، وحسنوا روایة البیهقی الثابتة عنها! وضعفوا حدیث (سبیعة)!! وقد عرفوا من کلام (الناجی) أن الحدیث واحد!

([10]) لقد أبعد المؤلف النجعة، فالحدیث فی "مسند الطیالسی" (12/ 65)، ثم إن هذا والذی قبله حدیث واحد اضطرب فی إسناده أحد رواته المجاهیل کما هو مبین فی "الإرواء" (4/ 333-335). وقد أشرت إلى هذا فی "الضعیفة" تحت الحدیث (6830).

([11]) قلت: وما أشار إلیه من الحدیث متفق علیه، وهو مخرج عندی فی کتابی الفرید: "قصة المسیح الدجال، ونزول عیسى علیه السلام، وقتله إیاه"، جمعت فیه أطرافها من عشرات الأحادیث المنبثة فی کتب السنة، مطبوعها ومخطوطها مما تیسر لی، ومن ذلک الحدیثُ المشار إلیه، وهو فی "صحیح الجامع" رقم (3918) (ص 38/ ج 4- الطبعة الأولى الشرعیة).

([12]) مکانی که فاصله آن تا مکه حدود سه مرحله میباشد؛ مانند آن بزودی خواهد آمد. خطابی میگوید: در آن وقت یهودیها ساکن جحفه بودند. این حدیث بر دعا علیه کفار با دچار شدن به انواع بیماریها و نابودی آنها و نیز به دعا برای صحت و تندرستی مسلمانان و امنیت سرزمینشان و برکت در آن و رفع ظلم و سختیها از آنها دلالت دارد. و این مذهب تمام علما میباشد. قاضی عیاض میگوید: و این برخلاف قول برخی از متصوفه است که معتقدند دعا با کمال توکل و رضایت قلبی منافات دارد. و نیز بر خلاف مذهب معتزله میباشد که بر این باورند با وجود سبقت تقدیر، دعا سودی ندارد. اما مذهب همه علما این است که دعا عبادتی مستقل است و از دعاها جز آنچه تقدیر بر آن رفته است مستجاب نمیشود. والله اعلم». 

([13]) قال الناجی (136/ 1): "وکذا البخاری أیضاً". وهو فی "مختصر البخاری" برقم (880).

([14]) لقد أبعد المصنف النجعة -وإن تبعه الهیثمی-، فالحدیث أخرجه أحمد أیضاً والترمذی وصححه، وابن خزیمة (1/ 105-106/ 209) وعنه ابن حبان (6/ 23/ 3738- الإحسان)، وسنده صحیح.

([15]) قلت: فی الأصل زیادة: "شیء"، ولا أصل لها فحذفتها، وقال الناجی: "لیس فی مسلم لفظة (شیء)، بل هی مقحمة فیه". قلت: والحدیث فی آخر "الحج" من "مسلم" (4/ 117).

([16]) به کسر شین؛ اهل لغت میگویند: عبارت است از فضای خالی میان دو کوه؛ و ابن السکیت میگوید: راهی در کوه را گویند. و (النقب) به فتح نون که مشهور است و نیز مضموم بودن آن حکایت شده است، همچون (الشعب) میباشد. و گفته شده: عبارت است از راهی در کوه؛ اخفش میگوید: «أنقاب المدینة» یعنی راهها و گذرگاههای بین کوههای آن. والله أعلم.

([17]) قلت: وکذا فی حدیث ابن عمر بإسناد صحیح مخرج فی کتابی "تخریج فضائل الشام" (ص9- الحدیث الثامن). وفی روایة البخاری: "وفی نجدنا" أی: عراقنا کما یدل علیه لفظ الکتاب، وبه فسره العلماء، فراجع "فتح الباری" (13/ 38)، وتخریجی المذکور آنفاً.

([18]) قلت: وهذا ذهول عجیب تبعه علیه الهیثمی، فالحدیث رواه البخاری وأحمد وغیرهما.

([19]) کذا قال، وفیه مضعفان، کما بینته فی "الضعیفة" (رقم- 761).

([20]) قلت: اقتصر المؤلف على تحسینه لأنه عند أحمد (3/ 336) من طریق ابن لهیعة عن أبی الزبیر عنه. وهذا تقصیر فاحش من المؤلف، قلده فیه الهیثمی، ثم المعلقون الثلاثة! فقد تابع ابنَ لهیعة (اللیثُ بن سعد) عند ابن حبان (1023-موارد)، والطبرانی فی "الأوسط" (744 و4427)، وهو روایة لأحمد (3/ 350)، فهو إسناد صحیح على شرط مسلم. ولا غرابة فی تقصیر المؤلف، فإنه یعتمد -فی الغالب- على الحفظ، وإنما الغرابة - بحق - من المعلقین الثلاثة الذین یتظاهرون بالتحقیق، فیعزون الحدیث لابن حبان بالرقم، ثم یقلدون الوهم! وانظر "الصحیحة" (1648).

([21]) انظر تخریج أشهرها فی "إرواء الغلیل" (رقم 773) (ج 3/ 226-232)، و"أحکام الجنائز" (285-289/ المعارف).

([22]) قلت: وأیده الشیخ الناجی (ق 136/ 2)؛ لکنه أتبعه بروایات ذکرها بنحوه، ولم یتکلم علیها بشیء، وهی ضعیفة جداً، وبعضها أوهى من بعض، فیها کذابون ومتروکون کما بینته مفصلاً فی "الضعیفة" (3957 و6614)، ومع ذلک اعتمد الجهلة على روایاته المبهمة وصدروا النقل عنه بقولهم: "حسن بشواهده"!! وکأنهم لبالغ جهلهم لا یعلمون أن المجذومین کانوا فی المدینة، وأن النبی ج أمر باتقاء عدواهم فی أحادیث ثابتة فی "الصحیحین" وغیرهما.

([23]) یعنی از خیبر بازگشت.

([24]) گفته شده: بنا بر حذف مضاف، یعنی اهل احد ما را دوست دارند و ما نیز اهل آن را دوست داریم. در این صورت مضاف حذف شده و مضاف الیه در مقام آن قرار گرفته است. و اهل احد، اهل مدینه میباشند. و گفته شده: این تعبیر حقیقی میباشد و نزد اهل علم دیدگاه صحیح همین است. چراکه امری بعید و دور از واقعیت نیست دوست داشتن کوهها و ساقهی خشک درخت خرما؛ حتی که از فراق رسول الله ج به صدا درآمد. والله اعلم.

([25]) الأصل ومطبوعة عمارة: (عبادة)، والتصحیح من "الترمذی" وکتب الرجال.

وللحدیث طریق أخرى خرجته من أجلها فی "الصحیحة" (2670).

([26]) یعنی در "الصحیح/ حدیث سوم"؛ به کسر عین جمع (عضاهة) عبارت است از درخت خمط.

([27]) واد قرب (ذی الحلیفة).

([28]) قلت: کلا؛ فإن فیه موسى بن محمد التمیمی، وهو کما قال البخارى: "مکر الحدیث"، وقد خرجته فی "الضعیفة" برقم (5869).

([29]) قلت: وهو کما قال، وقال الهیثمی (4/ 14):". . ورجاله رجال الصحیح"، وأخطأ علیه وعلى البزار وعلى الحدیث أیضاً المعلقون الثلاثة، فقالوا: " (1820) حسن بشاهده المتقدم، رواه البزار فی "کشف الأستار" (1021)، وقال الهیثمی فی "مجمع الزوائد" (4/ 14): رواه البزار، وفیه راو لم یسم"! وأقول: إنما قال الهیثمی هذا فی حدیث "بطحان على برکة من برک الجنة"، وهو عنده عقب هذا، وفی "الکشف" قبل هذا (1200)! وهو مخرج فی "الضعیفة" (5730)، وسند هذا صحیح فضعفوه! ثم أخطأوا مرة رابعة فی قولهم: "بشاهده المتقدم"؛ فإنه لم یتقدم، وإنما أرادوا حدیث عمر الآتی بعده! وهکذا فلیکن التحقیق!!

([30]) قلت: وفاته أنه أخرجه البخاری أیضاً وغیره بزیادة: "وقل: عمرة فی حجة"، وفی روایة: "عمرة وحجة". (مختصر البخاری- 731). وهو مخرج فی "صحیح أبی داود" (1579)، وانظر لفظه إن شئت فی رسالتی "مناسک الحج والعمرة" (ص 14 فقرة 12).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد