1866-1261- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «لَغَدْوَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ رَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَلَقَابُ([1]) قَوْسِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ، أَوْ مَوْضِعُ قیدِ – یعنی سوطه - خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ اطَّلَعَتْ إِلَى أَهلِ الأَرْضِ لَأَضَاءَتْ مَا بَیْنَهُمَا، وَلَمَلَأَتْه رِیحًا، وَلَنَصِیفُهَا عَلَى رَأْسِهَا خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک بار در راه خدا رفتن یا آمدن، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و طول کمان یکی از شما یا جای شلاقش در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و اگر زنی از زنان بهشتی به زمین نظری افکند بین زمین و آسمان را خوشبو و نورانی خواهد نمود و روسری که بر سر دارد، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است».
(الغدوة) به فتح غین: عبارت است از یک بار رفتن. و (الروحة) به فتح راء: عبارت است از یک بار آمدن. و (النصیف): به معنای «الخمار» روسری میباشد.
1867-1262- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «غَدْوَةٌ فِی سَبِیلِ اللهِ، أَوْ رَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ»([2]).
رواه مسلم والنسائی.
از ابو ایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک بار در راه خدا رفتن یا آمدن بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع یا غروب میکند».
1868-1263- (3) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَالرَّوْحَةُ یَرُوحُهَا العَبْدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ الغَدْوَةُ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی وابن ماجه. وتقدم [أول12- الجهاد].
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نگهبانی یک روز در راه خدا از دنیا و آنچه بر آن است بهتر و جای شلاق یکی از شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است بهتر است و یک بار رفتن یا آمد در راه خدا از دنیا و آنچه در آن است با ارزشتر است».
1869-814- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَا رَاحَ مُسْلِمٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مُجَاهِدًا وَحَاجًّا مُهِلًّا أَوْ مُلَبِّیًا، إِلَّا غَرَبَتِ الشَّمْسُ بِذُنُوبِهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط". [مضی11- الحج/1].
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی در راه الله مجاهد یا حجگزاری لبیکگویان نخواهد بود مگر اینکه خورشید با گناهان وی غروب میکند». [گناهان وی بخشیده میشود].
1870-1264- (4) (حسن لغیره) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالْحَاجُّ إِلَى بَیْتِ اللَّهِ، وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ، دَعَاهُمْ فَأَجَابُوهُ».
رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له؛ کلاهما عن عمران بن عیینة عن عطاء بن السائب عن مجاهد عنه، والبیهقی من هذه الطریق فوقفه، ولم یرفعه. [مضی11- الحج/1].
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مجاهد در راه خدا و کسی که به قصد حج عازم بیت الله شود و عمرهگزار که هیئت و نمایندگان خدا هستند، خداوند آنان را نزد خود فرا خوانده و آنها اجابت کردهاند».
0-1265- (5) (صحیح) ورواه بنحوه من حدیث أبی هریرة النسائیُّ وابن ماجه وابن خزیمة فی "صحیحه"([3]). [مضی لفظه هناک].
1871-1266- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تَضَمَّنَ اللهُ لِمَنْ خَرَجَ فِی سَبِیلِهِ، لَا یُخْرِجُهُ إِلَّا جِهَادٌ فِی سَبِیلِی، وَإِیمَانٌ بِی، وَتَصْدِیقٌ بِرُسُلِی؛ فَهُوَ ضَامِنٌ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، أَوْ أُرْجِعَهُ إِلَى مَنزِلهِ الَّذِی خَرَجَ مِنْهُ، نَائِلًا مَا نَالَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا کَلْمٌ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَهَیْئَتِهِ حِینَ کُلِمَ، لَوْنُهُ لَوْنُ دَمٍ، وَرِیحُهُ رِیحُ مِسْکٍ، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ مَا قَعَدْتُ خِلَافَ سَرِیَّةٍ تَغْزُو فِی سَبِیلِ اللهِ أَبَدًا، وَلَکِنْ لَا أَجِدُ سَعَةً فَأَحْمِلَهُمْ، وَلَا یَجِدُونَ سَعَةً وَیَشُقُّ عَلَیْهِمْ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنِّی، وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی أَغْزُو فِی سَبِیلِ اللهِ فَأُقْتَلُ، ثُمَّ أَغْزُو فَأُقْتَلُ، ثُمَّ أَغْزُو فَأُقْتَلُ».
رواه مسلم، واللفظ له.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال کسی را که در راه او خارج شود ضمانت کرده است؛ کسی که چیزی جز جهاد در راه من و ایمان به من و تصدیق پیامبرانم سبب خروجش نبوده است؛ چنین کسی این ضمانت را دارد که خداوند متعال او را وارد بهشت کند. یا اینکه او را به منزلی که از آن خارج شده بازگرداند درحالیکه به پاداش یا غنیمتی دست یافته است. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، هر جراحتی که مجاهد در راه خدا بردارد، در قیامت همچون روزی که مجروح شده حاضر میشود چنانکه رنگ جراحتش رنگ خون و بویش بوی مشک است. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر بر مسلمانان دشوار نمیآمد قطعا در همهی سریههایی که در راه خدا جهاد میکردند شرکت میداشتم؛ و چنان توانایی مالی ندارم که آنها را برای جهاد تجهیز کنم و آنان نیز چنان توانایی ندارند و بر آنان دشوار است که با من در جهاد شرکت نداشته باشند. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، دوست دارم در راه خدا جهاد کنم، سپس کشته شوم و مجدداً جهاد کنم و کشته شوم و باز جهاد کنم و کشته شوم».
ورواه مالک والبخاری والنسائی، ولفظهم: «تَکَفَّلَ اللهُ لِمَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ، لَا یُخْرِجُهُ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ، وَتَصْدِیقٌ بِکَلِمَاتِهِ؛ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، أَوْ یَرُدَّهُ إِلَى مَسْکَنِهِ بِمَا نَالَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ» الحدیث.
و در روایت مالک و بخاری و نسائی آمده است: «الله متعال عهدهدار و ضامن کسی است که در راه او جهاد کند، اینکه او را وارد بهشت کند و یا با دستی پر از غنیمت یا اجر و ثواب به منزلی بازگرداند که از آن خارج شده است؛ و این برای کسی است که سبب خروجش جز جهاد در راه خدا و تصدیق کلماتش نبوده است».
(الکَلم) به فتح کاف و سکون لام: عبارت است از جراحت.
1872-815- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیَّ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ فَصَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمَاتَ أَوْ قُتِلَ؛ فَهُوَ شَهِیدٌ، أَوْ وَقَصَهُ فَرَسُهُ، أَوْ بَعِیرُهُ، أَوْ لَدَغَتْهُ هَامَّةٌ، أَوْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ بِأَیِّ حَتْفٍ شَاءَ اللَّهُ مات؛ فَإِنَّهُ شَهِیدٌ، وَإِنَّ لَهُ الْجَنَّةَ».
رواه أبو داود من روایة بقیة بن الولید عن ابن ثوبان، وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان، ویأتی الکلام على بقیة وعبدالرحمن [یعنی فی آخر الکتاب].
(فصَل) به صاد؛ به معنای (خرج = خراج شدن) میباشد. (وَقَصَه) به قاف و صاد یعنی: او را پرت نموده و گردنش بشکند. (الحتف): عبارت است از مرگ و مردن.
از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا خارج شود و بمیرد یا کشته شود، شهید است. یا اینکه اسب یا شترش او را پرت کرده و گردنش بشکند یا حیوانی سمی او را نیش بزند یا اینکه در بسترش هرگونه که خدا بخواهد، بمیرد شهید است و بهشت برای اوست».
1873-1267- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ خَرَجَ حَاجًّا فَمَاتَ؛ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْحَاجِّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ مُعْتَمِرًا فَمَاتَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْمُعْتَمِرِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ خَرَجَ غَازِیًا فَمَاتَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ الْغَازِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
رواه أبو یعلى من روایة محمد بن إسحاق، وبقیة إسناده ثقات([4]). [مضی11- الحج/1- فی الحج والعمرة].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برای ادای حج عازم بیت الله شود و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش حجگزاری را مینویسد؛ و هرکس برای عمره خارج شد و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش عمرهگزاری را مینویسند و هرکس برای جهاد خارج شد و فوت کند، تا روز قیامت الله متعال برای او پاداش مجاهدی را مینویسد».
1874-1268- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بن جَبَلٍ س قَالَ: عَهِدَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِی: «خَمْسٍ مَنْ فَعَلَ واحدةً مِنْهُنَّ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ ﻷ: مَنْ عَادَ مَرِیضًا، أَوْ خَرَجَ مَعَ جَنَازَةٍ، أَوْ خَرَجَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ دَخَلَ عَلَى إِمَامٍ یُرِیدُ بِذَلِکَ تَعْزِیرَهُ وَتَوْقِیرَهُ، أَوْ قَعَدَ فِی بَیْتِهِ فَسَلِمَ وَسَلِمَ النَّاسُ مِنْهُ».
رواه أحمد - واللفظ له - والبزار والطبرانی، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما".
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج در پنج مورد از ما عهد و پیمان گرفت: «اگر فردی یکی از آنها را انجام دهد خداوند ضمانت او را به عهده میگیرد: کسی که بیماری را عیادت کند یا جنازهای را تشییع کند یا برای جهاد در راه خدا خراج شود یا نزد حاکمی جهت یاری دادن (وی بر حق) و بزرگداشت او برود یا در خانهاش بنشیند تا از شر مردم در امان بماند و مردم نیز از او در امان بمانند».
1875-816- (3) (ضعیف) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج فِیمَا یَحْکِی عَنْ رَبِّهِ قَالَ: «أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِی خَرَجَ مُجَاهِدًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی، ضَمِنْتُ لَهُ أَنْ أَرْجِعَهُ([5]) بِمَا أَصَابَ مِنْ أَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ، وَإِنْ قَبَضْتُهُ؛ غَفَرْتُ لَهُ [وَرَحِمْتُهُ]».
رواه النسائی.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج در حکایت از پروردگارش فرمودند: «هرگاه بندهای از بندگانم برای جهاد در راه من و کسب رضایتم خارج شود، ضمانت نمودم که او را با اجر و پاداش یا غنیمت بازگردانم و اگر جان او را در این مسیر بگیرم، او را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار میدهم».
1876-1269- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، حَتَّى یَعُودَ اللَّبَنُ فِی الضَّرْعِ، وَلَا یَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از ترس خدا میگرید، هرگز وارد آتش نمیگردد مگر زمانی که شیر به پستان برگردد. و هرگز غبار در راه خدا و دود جهنم با هم جمع نمیشوند».
(صحیح) رواه الترمذی، واللفظ له، وقال: "حدیث حسن غریب صحیح"، والنسائی والحاکم والبیهقی؛ إلا أنهم قالوا: «وَلَا یَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ فِی مَنْخِرَیْ مُسْلِمٍ أَبَدًا». وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([6]).
و در روایت نسائی و حاکم و بیهقی آمده است: «هرگز غبار در راه خدا و دود جهنم در بینی مسلمانی جمع نمیشود».
1877-1270- (10) (صحیح) وَعَنْ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْن جَبْرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ».
رواه البخاری، واللفظ له.
از عبدالرحمن بن جبر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قدمهای بندهای در راه خدا غبار آلود نمیشود، که بعد از آن آتشی به آن برسد». [یا: قدمهای بندهای که در راه خدا غبارآلود گردد، آتش آنها را لمس نمیکند.]
ورواه النسائی والترمذی فی حدیثٍ، ولفظه: «مَنْ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَهُمَا حَرَامٌ عَلَى النَّارِ».
و در روایت نسائی و ترمذی آمده است: «هرکس قدمهایش را در راه خدا غبار آلود کند، [سوزاندن] آنها بر آتش حرام میگردد».
1878-1271- (11) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَا یَجْتَمِعَانِ فِی النَّارِ اجْتِمَاعًا یَضُرُّ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ، مُسْلِمٌ قَتَلَ کَافِرًا ثُمَّ سَدَّدَ الْمُسْلِمُ وَقَارَبَ، وَلَا یَجْتَمِعَانِ فِی جَوْفِ عَبْدٍ، غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ، وَلَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ عَبْدٍ، الْإِیمَانُ وَالشُّحُّ».
رواه النسائی والحاکم - واللفظ له، وهو أتم -، وقال: "صحیح على شرط مسلم". وقال النسائی: «الْإِیمَانُ وَالْحَسَدُ»([7]). وصدرُ الحدیث فی مسلم.
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو شخص، که یکی به دیگری ضرری برساند، با هم در آتش جمع نمیشوند([8]). مسلمانی که کافری را کشته و پس از آن در راه راست استقامت نموده و دچار انحراف نشده است [با آن کافر در آتش جمع نمیشود]. و در درون هیچ بندهای غبار در راه خدا و دود جهنم جمع نمیشود. و در قلب هیچ بندهای ایمان و بخل جمع نمیشود».
و در روایت نسائی آمده است: «ایمان و حسد».
1879-817- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یَغْبَرُّ وَجْهُهُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا أَمَّنَهُ اللهُ دُخَانَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَا مِنْ رَجُلٍ تَغْبَرُّ قَدْمَاهُ فِی سَبِیلِ اللهِ إِلَّا أَمَّنَ اللهُ قَدَمَیْهِ النَّارَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه الطبرانی والبیهقی([9]).
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که چهرهاش در راه خدا غبارآلود شود مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت او را از دود آتش در امان میدارد. و کسی نیست که پاهایش در راه خدا غبارآلود شود مگر اینکه خداوند متعال روز قیامت پاهایش را از آتش در امان میدارد».
1880-818- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س - یَرْفَعُ الْحَدِیثَ إِلَى النَّبِیِّ ج - قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَجْمَعُ اللَّهُ ﻷ فِی جَوْفِ عَبدٍ غُبَارًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانَ جَهَنَّمَ، وَمَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، [حَرَّمَ اللَّهُ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ، وَمَنْ صَامَ یَوْمًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ]([10]) بَاعَدَ اللَّهُ عَنْهُ النَّارَ مَسِیرَةَ أَلْفِ عَامٍ لِلرَّاکِبِ الْمُسْتَعْجِلِ، وَمَنْ جُرِحَ جِرَاحَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ خُتِمَ لَهُ بِخَاتَمِ الشُّهَدَاءِ، لَهُ نُورٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، لَوْنُهَا مِثْلُ لَوْنِ الزَّعْفَرَانِ، وَرِیحُهَا مِثْلُ رِیحِ الْمِسْکِ، یَعْرِفُهُ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ؛ یَقُولُونَ: فُلَانٌ عَلَیْهِ طَابَعُ شهَدَاءِ. وَمَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ﻷ فُوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»([11]).
رواه أحمد ورواة إسناده ثقات؛ إلا أن خالد بن دریک لم یدرک أبا الدرداء، و قیل: سمع منه.
از ابودرداء س به صورت مرفوع روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال غبار در راه خدا و دود جهنم را در مورد یک بنده جمع نمیکند؛ و هرکس پاهایش در راه خدا (جهاد) غبارآلود شود، [خداوند متعال سایر اعضای وی را بر آتش حرام میکند و هرکس روزی را در راه خدا (جهاد) روزه بگیرد،] خداوند متعال در روز قیامت او را به اندازه مسیر هزار سال که سوارکاری با سرعت بتازد، از آتش دور میکند و هرکس در راه خدا زخمی شود، مهر شهدا برای او ثبت میشود که در قیامت نوری برای وی خواهد بود؛ رنگ جراحتش چون رنگ زعفران و بوی آن مانند بوی مشک است که اولین و آخرین آنها با آن شناخته میشوند. میگویند: بر فلانی مهر شهدا میباشد. و هرکس در راه خدا به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن شتر بجنگد، بهشت بر او واجب میشود».
1881-1272- (12) (صحیح لغیره) وروى الطبرانی فی "الأوسط" عَنْ عَمْرِو بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیِّ قَالَ: کُنَّا([12]) مَعَ أَبِی الدَّرْدَاءِ مُنْصَرِفِینَ مِنَ (الصَّائِفَةِ)، فَقَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اجْتَمِعُوا، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، حَرَّمَ اللَّهُ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ».
طبرانی در «الأوسط» از عمرو بن قیس کِندی روایت میکند که میگوید: با ابودرداء از صائفه برمیگشتیم که ابو درداء گفت: ای مردم! جمع شوید، من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند تمام بدنش را بر آتش حرام میکند».
"من الصائفة" یعنی از غزوهی صائفه؛ مراد غزوهی روم است. صائفه نامیده شده چون این غزوه به خاطر ترس از مواجه شدن با سردی و برف زمستان، در «الصیف» تابستان بود.
1882-819- (6) (ضعیف) وَعَنْ رَبِیعَ بْن زِیَادٍ، أَنَّهُ قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج یَسِیرُ إِذَا هُوَ بِغُلَامٍ مِنْ قُرَیْشٍ مُعْتَزِلٌ مِنَ الطَّرِیقِ یَسِیرُ([13])، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَیْسَ ذَاکَ فُلَان؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «فَادْعُوهُ»، فَدعوه. قَالَ: «مَا بَالُکَ اعْتَزَلْتَ الطَّرِیقَ؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَرِهْتُ الْغُبَارَ! قَالَ: «فَلَا تَعْتَزِلْهُ، فَوَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّهُ لَذَرِیرَةُ([14]) الْجَنَّةِ».
رواه أبو داود فی "مراسیله".
از ربیع بن زیاد روایت است که میگوید: باری رسول الله ج در مسیری بود که غلامی از قریش را مشاهده نمود که اندکی از مسیر راه فاصله گرفته بود. رسول الله ج فرمود: «آیا این فلانی نیست؟» گفتند: بله، فرمود: «او را فرا بخوانید؛» پس او را صدا زدند. فرمود: «چرا از مسیر راه فاصله گرفتی؟» گفت: ای رسول خدا، گرد و غبار را دوست ندارم. رسول الله ج فرمود: «از آن دوری مکن، سوگند به کسیکه جان محمد در دست اوست این گرد و غبار عطر بهشت است».
1883-1273- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی الْمُصَبِّحِ الْمُقْرَائِیُّ قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ نَسِیرُ بِأَرْضِ الرُّومِ فِی طَائِفَةٍ عَلَیْهَا مَالِکُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْخَثْعَمِیُّ، إِذْ مَرَّ مَالِکٌ بِجَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب وَهُوَ یَقُودُ بَغْلًا لَهُ، فَقَالَ لَهُ مَالِکٌ: أَیْ أَبَا عَبْدِاللَّهِ! ارْکَبْ فَقَدْ حَمَلَکَ اللَّهُ. فَقَالَ جَابِرٌ: أُصْلِحُ دَابَّتِی وَأَسْتَغْنِی عَنْ قَوْمِی، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ». فَسَارَ حَتَّى إِذَا کَانَ حَیْثُ لمَ یُسْمِعُهُ الصَّوْتَ نَادَی بِأَعْلَى صَوْتِهِ: یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ! ارْکَبْ فَقَدْ حَمَلَکَ اللَّهُ. فَعَرَفَ جَابِرٌ الَّذِی یرید، فَقَالَ: أُصْلِحَ دَابَّتِی، وَأَسْتَغْنِی عَنْ قَوْمِی، وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ». فتواثب النَّاسُ عَنْ دَوَابِّهِمْ، فَمَا رَأَیْتُ یَوْمًا أَکْثَرَ مَاشِیًا مِنْهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.
از اَبِی الْمُصَبَّحِ الْمُقرائی س روایت است که میگوید: ما با لشکری به فرماندهی مالک بن عبدالله بن خثعمی به سوی سرزمین روم میرفتیم که مالک س با جابر بن عبدالله ب مواجه شد که پیاده قاطرش را هدایت میکرد. مالک س به او گفت: ای ابا عبدالله! سوار شو که خداوند تو را حمل میکند. جابر گفت: حیوانم سالم است و از قومم بینیاز هستم و من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خداوند غبار آلود شود، خداوند متتعال او را بر آتش حرام میکند». پس حرکت کرد و چنان فاصله گرفت که صدایی به او نمیرسید، پس با صدای بلند گفت: ای ابا عبدالله! سوار شو که خداوند تو را حمل میکند. جابر فهمید که آن فرد منظورش چیست؟ پس گفت: حیوانم سالم است و از قومم بینیاز هستم و از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس قدمهایش در راه خداوند غبار آلود شود، خداوند متعال او را بر آتش حرام میکند». پس مردم از حیواناتشان پایین آمدند؛ و روزی ندیدم که این همه افراد پیاده راه بروند.
ورواه أبو یعلى بإسناد جید، إلا أنه قال: عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُوسَى قَالَ: "بینا نحن نسیر"([15])، فذکره بنحوه، وقال فیه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا النَّارَ».
(قال)([16]): فنزل مالک، ونزل الناس یمشون، فما رؤی یوماً أکثر ماشیاً منه.
و در روایت ابویعلی با اسناد جبد آمده است: از سلیمان بن موسی روایت است که: «ما میرفتیم ..» و حدیث را به همین صورت بیان میکند تا آنجا که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «قدمهای هیچ بندهای نیست که در راه خدا غبار آلود شود، مگر اینکه خداوند متعال آتش را بر آنها حرام میکند».
میگوید: پس مالک س از سواریاش پایین آمده و مردم نیز پایین آمدند و پیاده حرکت کردند. روزی دیده نشده که بیش از آن روز مردمی پیاده حرکت کنند.
(المصبحُ) بضم المیم وفتح الصاد المهملة وکسر الباء الموحدة. و(المقرائی) به ضم میم؛ و گفته شده به فتح آن؛ و مضموم بودن آن مشهورتر است. و به سکون قاف و بعد از آن راء و ألف ممدوده؛ نسبتی است به روستایی در (دمشق).
1884-1274- (14) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَت: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا خَالَطَ قَلْبَ امْرِئٍ رَهَجٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
رواه أحمد، ورواته ثقات.
از عایشه ل روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «قلب انسان در راه خدا آمیخته به غبار نمیشود مگر اینکه الله متعال آتش را بر آن حرام میکند».
(الرَّهج) به فتح راء و سکون هاء، و گفته شده به فتح آن عبارت است از: آنچه در درون انسان است مانند ترس و ناشکیبایی و موارد مشابه([17]).
1885-820- (7) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ سَلْمَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا رَجَفَ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، تَحَاتَّتْ عَنهُ خَطَایَاهُ؛ کَمَا یَتَحَاتُّ عِذْقُ النَّخْلَةِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و "الأوسط".
(العِذق) به کسر عین و اسکان ذال و بعد از آن قاف، عبارت است از: خوشه خرما؛ در اینجا مراد همین است. و به فتح عین به معنای نخل خرما میباشد.
از سلمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون قلب مومن در راه خدا بلرزد، گناهان وی نابود و محو میشود چنانکه خرما از خوشه نخل فرو میریزد».
1886-1275- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُمِّ مَالِکٍ البَهْزِیَّةِ ل قَالَتْ: ذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِتْنَةً فَقَرَّبَهَا، قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ خَیْرُ النَّاسِ فِیهَا؟ قَالَ: «رَجُلٌ فِی مَاشِیَةٍ، یُؤَدِّی حَقَّهَا، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ، وَرَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ یُخِیفُ العَدُوَّ وَیُخِیفُونَهُ».
رواه الترمذی عن رجل عن طاوس عن أم مالک، وقال: "حدیث غریب". وتقدم [الباب الأول/12حدیث]([18]).
از ام مالک بهزیه ل روایت است که رسول الله ج از فتنهای که نزدیک است روی دهد یاد نمود؛ ام مالک ل میگوید: گفتم: ای رسول الله ج! بهترین مردم در آن چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردی که در میان گوسفندانش بوده و حق آنها را ادا نموده و پروردگارش را عبادت میکند و مردی که پیشانی اسبش را گرفته و دشمن را ترسانده و دشمن او را میترساند».
7 -(الترغیب فی سؤال الشهادة فی سبیل الله تعالى)
([1]) یعنی: طول آن.
([2]) و این معنای این بخش از فرمودهی رسول الله است که در روایت بعدی میآید: «خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا». اینکه رسول الله ج چنین فرمودند از باب استقرار تعظیم پادشاهی دنیا در نفوس است؛ و اما تحقیق بیانگر این است که بهشت به همراه دنیا تحت افعل تفضیل وارد نمیشود مگر از این باب که گفته میشود: عسل شیرینتر از سرکه است.
([3]) فی الأصل هنا قوله: (وقال ابن ماجه فی آخره: "إن دعوه أجابهم، وإن استغفروه غفر لهم")، وهی زیادة ضعیفة.
([4]) قلت: بل فیه -علاوة على عنعنة ابن إسحاق- من لم یوثقه غیر ابن حبان، لکنی وجدت له متابعاً قویاً، خرجته من أجله فی "الصحیحة" (2553).
([5]) الأصل: (إن رجعته أرجعه)، والتصویب من النسائی (2/ 57). وکذا هو فی "مسند أحمد" (2/ 117)، والزیادة منهما، ولفظها عند أحمد: "وإن قبضته أن أغفر له وأرحمه، وأدخله الجنة". وفیه عنعنة الحسن البصری، فقول المعلقین الثلاثة: "حسن" غیر حسن.
([6]) قلت: ورواه ابن حبان أیضاً (رقم 1598 - موارد).
([7]) قلت: وهو روایة لابن حبان (1597)، وانظر (1599 و1600).
([8]) این اجتماع و جمع شدن، اجتماع مخصوصی است. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به شرح صحیح مسلم از امام نووی ذیل روایت (1891) از صحیح مسلم و «الکوکب الوهاج شرح صحیح مسلم» از محمد الأمین بن عبدالله الأُرَمی العَلَوی الهَرَری الشافعی. (20/ 210). مصحح
([9]) فی "الشعب" (4/ 43/ 4296)، واللفظ للطبرانی (8/ 7482)، وفیه (جُمیع بن ثوب)، وهو متروک. وعنه أخرجه ابن أبی عاصم فی "الجهاد" (ق 84/ 1).
([10]) سقطت من قلم المؤلف فیما یبدو، وتبعه على ذلک الهیثمی، فاستدرکتها من "المسند"، وغفل عنها الثلاثة فلم یستدرکوها!
([11]) هذه الجملة لها شاهد قوی، فانظره إن شئت فی "الصحیح" فی الباب الآتی الحدیث (3).
([12]) الأصل: "إنا"، والتصویب من "الأوسط" (5663- مصورتی)، و"المجمع" (5/ 286).
([13]) الأصل: (یطیر)، والتصحیح من "المراسیل" لأبی داود (ص 33).
([14]) (الذریرة): نوعی عطر مرکب است. چنانکه در "النهایة" آمده است.
([15]) قلت: الحدیث عند أبی یعلى (1/ 269) من طریق سلیمان المذکور قال: "هو مالک بن عبدالله الخثعمی. . " الحدیث نحوه، لیس فیه الجملة المذکورة، وکذلک ذکره الهیثمی (5/ 286)، وإنما هی فی "مسند أحمد" (5/ 225-236)، لکنه جعل الحدیث من مسند مالک، وهو المنادَى من رجل. وسنده صحیح، وروى أبو یعلى (2/ 558) المرفوع منه عن جابر أیضاً، ولعله الصواب.
([16]) زیادة من "أبی یعلى" و"المجمع".
([17]) این دیدگاه مولف رحمه الله میباشد که از اشتباهات ایشان است و حافط ناجی در این مورد تذکر داده است. اما دیدگاه صواب این است که مراد از «الهرج» غبار است چنانکه در "النهایة" و"اللسان" و دیگر کتب لغت آمده است.
([18]) قلت: وبینت هناک تناقض المعلقین الثلاثة فی هذا الحدیث، فحسنوه هنا، وضعفوه هناک! والسبب الجهل والتقلید الأعمى، فقد انتبهوا هنا لتحسین الترمذی إیاه فی طبعة الدعاس فقلدوا تحسینه، ولم ینتبهوا له هناک، فقلدوا المؤلف فی إعلاله بالرجل الذی لم یسم، وتضعیف الترمذی إیاه بقوله: "غریب"!!