اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به جهاد در راه خدا و آنچه درباره‌ی فضل زخمی شدن در آن و دعا کردن در صفوف جهاد و هنگام جنگیدن آمده است

ترغیب به جهاد در راه خدا و آنچه درباره‌ی فضل زخمی شدن در آن و دعا کردن در صفوف جهاد و هنگام جنگیدن آمده است

1910-1295- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی. [مضی فی أول11- الحج].

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج سؤال شد: کدام عمل بر‌تر است؟ فرمود: «ایمان به الله و رسولش». سپس گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه خدا». گفته شد: بعد از آن چه عملی؟ فرمود: «حج مقبول».

1911-1296- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الْإِیمَانُ بِاللهِ، وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ الله» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم.

از ابوذر س روایت است که می‌گوید: گفتم: ای رسول الله ج! کدام عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه الله».

1912-1297- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: أَیُّ النَّاسِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مُؤْمِنٌ یُجَاهِدُ بِنَفسِهِ وَبِمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ مُؤْمِنٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعَابِ یَعبُدُ اللهَ، وَیَدَعُ النَّاسَ مِنْ شَرِّهِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.

از ابوسعید خدری س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: برترین مردم کیست؟ فرمود: «برترین مردم مؤمنی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد نماید». گفت: سپس چه کسی؟ فرمود: «سپس مؤمنی است که در دره‌ای از دره‌ها خداوند را عبادت کرده و مردم از شرش در امان باشند».

(صحیح لغیره) والحاکم بإسناد على شرطهما، ولفظه: قَالَ: عَنِ النَّبِیّ ج: أَنَّهُ سُئِلَ: أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَکْمَلُ([1]) إِیمَانًا؟ قَالَ: «الَّذِی یُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، وَرَجُلٌ یَعْبُدُ اللَّهَ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعَابِ، وَقَدْ کَفَى النَّاسَ شَرَّهُ».

و در روایت حاکم آمده است: از رسول الله ج سؤال شد: کامل‌ترین مومنان از نظر ایمان چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی‌که با جان و مالش در راه خدا جهاد نماید و مردی که در دره‌ای از دره‌ها خداوند را عبادت کند و مردم از شر او در امان باشند».

1913-1298- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ عَلَیْهِمْ وَهُمْ جُلُوسٌ فِی مَجْلِسٍ لَهُم فقَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ النَّاسِ مَنْزِلًا؟». قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «رَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى یَموتَ أَوْ یُقْتَلَ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِالَّذِی یَلِیهِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «امْرُؤٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ یُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَیَعْتَزِلُ شُرُورَ النَّاسِ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ النَّاسِ؟». قُلْنَا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «الَّذِی یُسْأَلُ بِاللَّهِ وَلَا یُعْطِی».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب"، والنسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ لهما، وهو أتم. ورواه مالک عن عطاء بن یسار مرسلاً.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج درحالی بر آنها وارد شده ‌که در مجلس‌شان نشسته بودند. فرمود: «آیا شما را از مردمی خبر ندهم که بهترین جایگاه را دارا هستند؟». گفتند: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «مردی که افسار اسبش را در راه خدا می‌گیرد تا اینکه بمیرد یا کشته شود». فرمود: «آیا به شما از کسی که جایگاه وی بعد از آن است خبر ندهم؟» گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «شخصی که به دره‌ای اعتزال جسته، نماز گزارده و زکات می‌دهد و از شرارت‌های مردم دوری می‌گزیند. آیا شما را از بدترین مردم خبر ندهم؟» گفتیم: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «کسی‌که به واسطه‌ی نام الله چیزی از او خواسته می‌شود و او ندهد»([2]).

1914-1299- (5) (صحیح) وَعَنْ سَبْرَةَ بْنِ الفَاکِهٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَعَدَ لِابْنِ آدَمَ بِطَرِیقِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ: تُسْلِمُ، وَتَذَرُ دِینَکَ وَدِینَ آبَائِکَ؟! فَعَصَاهُ([3]). فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْهِجْرَةِ، فَقَالَ لَهُ: تُهَاجِرُ وَتَذَرُ دَارَکَ وَأَرْضَکَ وَسَمَاءکَ؟! فَعَصَاهُ، فَهَاجَرَ. فَقَعَدَ لَهُ بِطَرِیقِ الْجِهَادِ، فَقَالَ: تُجَاهِدُ وَهُوَ جَهْدُ النَّفْسِ وَالْمَالِ، فتُقَاتِلُ فَتُقْتَلُ فَتُنْکَحُ الْمَرْأَةُ وَیُقَسَمُ الْمَالُ؟ فَعَصَاهُ، فَجَاهَدَ». قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَمَاتَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، وَإِنْ غَرَقَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ، وَإِن وَقَصَتْهُ دَابَّةٌ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ».

رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی([4]).

از سَبرة بن فاکه س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «شیطان در مسیر انسان به ‌سوی اسلام می‌نشیند و می‌گوید: اسلام می‌آوری و دینت و دین پدرانت را رها می‌کنی؟! پس از خواسته‌ی او سرباز می‌زند. پس در مسیر هجرت او می‌نشیند و به او می‌گوید: مهاجرت می‌کنی و خانه و زمین و آسمانت را رها می‌کنی؟! پس از خواسته‌ی او سر باز می‌زند و هجرت می‌کند. پس در مسیر جهاد او می‌نشیند و می‌گوید: جهاد می‌کنی درحالی‌که آن به سختی انداختن جان و مال است، می‌جنگی و کشته می‌شوی پس همسرت ازدواج می‌کند و مالت تقسیم می‌شود؟! پس از خواسته‌ی او سر باز زده و جهاد می‌کند. رسول الله ج فرمود: «پس کسی‌که چنین عمل کند و وفات نماید، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت کند؛ و اگر غرق شود، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت سازد. و اگر حیوانی گردن او را بشکند، این حق بر خداوند است که او را وارد بهشت کند».

1915-1300- (6) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنَ عُبَیْدٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَنَا زَعِیمٌ - وَالزَّعِیمُ الْحَمِیلُ - لِمَنْ آمَنَ بِی، وَأَسْلَمَ وَهَاجَرَ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ، وَأَنَا زَعِیمٌ لِمَنْ آمَنَ بِی وَأَسْلَمَ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ، وَبِبَیْتٍ فِی أَعْلَى غُرَفِ الْجَنَّةِ. فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یَدَعْ لِلْخَیْرِ مَطْلَبًا، وَلَا مِنَ الشَّرِّ مَهْرَبًا، یَمُوتُ حَیْثُ شَاءَ أَنْ یَمُوتَ».

رواه النسائی وابن حبان فی "صحیحه".

از فضالة بن عبید س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «من ضامن کسی هستم که به من ایمان آورده، مسلمان شده و هجرت کند به خانه‌ای در اطراف بهشت و در وسط بهشت؛ و من ضامن کسی هستم که به من ایمان آورده، مسلمان شده و در راه خدا جهاد کند به خانه‌ای در اطراف بهشت و در وسط بهشت و خانه‌ای در بالاترین غرفه‌ها و اتاق‌های بهشت؛ پس هرکس چنین کند هیچ مجالی برای خیر باقی نگذاشته [هیچ مکان طلب خیری نبوده مگر در آن حاضر شده خیر را طلبیده] و همچنین مجالی برای شر برایش باقی نمانده [هیچ مکانی برای پناه بردن به آن از شر نبوده مگر به آن پناه برده و فرار کرده است]، هرجا که می‌خواهد بمیرد بمیرد».

1916-1301- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ج بِشِعْبٍ فِیهِ عُیَیْنَةٌ مِنْ مَاءٍ عَذْبَةٍ فَأَعْجَبَتْهُ، فَقَالَ: لَوِ اعْتَزَلْتُ النَّاسَ فَأَقَمْتُ فِی هَذَا الشِّعْبِ. وَلَنْ أَفْعَلَ حَتَّى أَسْتَأْذِنَ رَسُولَ اللَّهِ ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «لَا تَفْعَلْ! فَإِنَّ مُقَامَ أَحَدِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی؛ أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهِ فِی بَیْتِهِ سَبْعِینَ عَامًا([5])، أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ، وَیُدْخِلَکُمُ الجَنَّةَ؟ اغْزُو فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن". والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

ابوهریره س می‌گوید: یکی از یاران رسول الله ج از دره‌ای عبور کرد که چشمه کوچکی از آب شیرین در آن جاری بود، شیفته این دره و چشمه باصفایش شد و گفت: چه خوب است که از مردم اعتزال جسته و در این دره اقامت می‌کردم. اما تا وقتی از رسول الله ج اجازه نگیرم، چنین کاری نخواهم کرد. موضوع را با رسول الله ج در میان گذاشت و کسب اجازه نمود؛ رسول الله ج در جواب فرمود: «این کار را نکن، فضل جایگاه یکی از شما در راه خدا بیشتر از هفتاد سال نمازش در منزل است. آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد و وارد بهشت کند؟ پس در راه خدا به جهاد بپردازید. براستی کسی‌که به اندازه فاصله‌ی میان گرفتن و دست برداشتن از پستان یک شتر در دوشیدن آن، در راه خدا به جهاد بپردازد، بهشت بر او واجب می‌گردد».

0-1302- (8) (صحیح لغیره) ورواه أحمد من حدیث أبی أمامة أطول منه؛ إلا أنه قال: «وَلَمُقَامُ أَحَدِکُمْ فِی الصَّفِّ؛ خَیْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ سِتِّینَ سَنَةً».

و احمد از ابوامامه روایت نموده که می‌گوید: «جایگاه یکی از شما در صف جهاد بهتر از نماز شصت سالش می‌باشد».

(فواق الناقة): هو ما بین رفع یدک عن ضرعها وقت الحلب ووضعها. و قیل: هو ما بین الحلبتین.

1917-1303- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَقَامُ الرَّجُلِ فِی الصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عُبَادَةِ الرَجُلِ سِتِّینَ سَنَةً».

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری".

از عمران بن حصین ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جایگاه کسی در صف جهاد در راه خدا، از شصت سال عبادت فردی نزد خداوند برتر است».

1918-826- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج:  «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی إِیمَانٌ لَا شَکَّ فِیهِ، وَغَزْوٌ لَا غُلُولَ فِیهِ، وَحَجٌّ مَبْرُورٌ».

رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، وهو فی "الصحیحین" و غیرهما بنحوه، وقد تقدم [فی أول الحج]([6]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین اعمال نزد الله تعالی ایمانی است که در آن تردیدی نباشد و جهادی که در آن خیانت نباشد و حج مقبول».

1919-1304- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَیضاً قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَا یَعْدِلُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللهِ؟ قَالَ: «لَا تَسْتَطِیعُونَهُ». فَأَعَادُوا عَلَیْهِ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، کُلُّ ذَلِکَ یَقُولُ: «لَا تَسْتَطِیعُونَهُ». ثُمَّ قَالَ: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْقَانِتِ بِآیَاتِ اللهِ، لَا یَفْتُرُ مِنْ صَلَاةٍ وَلَا صِیَامٍ حَتَّى یَرْجِعَ الْمُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللهِ».

رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.

همچنین از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: گفته شد: ای رسول الله ج! چه چیزی با جهاد در راه خدا برابری می‌کند؟ فرمود: «توانایی عمل به آن را ندارید». پس دو یا سه بار این سؤال‌ را تکرار کردند و در هر بار رسول الله ج می‌فرمود: «توانایی عمل به آن را ندارید». سپس فرمود: «مثال مجاهد در راه خدا مانند روزه‌دارِ نمازگزارِ  مطیعِ آیات الهی است که از نماز و روزه خسته نمی‌شود تا وقتی که مجاهد در راه خدا از جهاد بر می‌گردد».

وفی روایة للبخاری: أَنَّ رَجُلاً قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یَعْدِلُ الجِهَادَ. قَالَ: «لاَ أَجِدُهُ». ثُمَّ قَالَ: «هَلْ تَسْتَطِیعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أَنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَکَ فَتَقُومَ وَلاَ تَفْتُرَ، وَتَصُومَ وَلاَ تُفْطِرَ؟». فَقَالَ: وَمَنْ یَسْتَطِیعُ ذَلِکَ؟ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: «فَإِنَّ فَرَسَ المُجَاهِدِ لَیَسْتَنُّ؛ فِی طِوَلِهِ، فَیُکْتَبُ لَهُ حَسَنَاتٌ».

ورواه النسائی نحو هذا.

و در روایتی از بخاری آمده است: مردی گفت: ای رسول الله ج! عملی به من معرفی کن که با جهاد برابر باشد؟ رسول الله ج فرمود: «چنین عملی سراغ ندارم». و افزود: «آیا می‌توانی زمانی که مجاهد برای جهاد می‌رود، به مسجدت رفته و بدون احساس خستگی به نماز بایستی و مداوم روزه بگیری و افطار نکنی؟». آن مرد گفت: چه کسی توانایی چنین کاری را دارد. پس ابوهریره س گفت: اسب مجاهد درحالی‌که با طناب بسته شده می‌دود و برای مجاهد نیکی‌ها نوشته می‌شود».

(استن الفرس): دویدن. و (الطِّوَل) به کسر طاء و فتح واو: عبارت است از طنابی که با آن حیوان بسته میشود و رها میگردد تا بچرد.

1920-1305- (11) (صحیح) وَعَنهُ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ، أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ».

رواه البخاری.

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت صد درجه وجود دارد که خداوند متعال آنها را برای مجاهدین در راه خدا آماده کرده است و فاصله بین هردو درجه، به اندازه فاصله آسمان و زمین است».

1921-827- (2) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ بِالنَّاسِ قِبَلَ غَزْوَةِ (تَبُوکَ)، فَلَمَّا أَنْ أَصْبَحَ صَلَّى بِالنَّاسِ صَلَاةَ الصُّبْحِ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَکِبُوا، فَلَمَّا أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ نَعَسَ النَّاسُ عَلَى إِثْرِ الدُّلْجَةِ، وَلَزِمَ مُعَاذٌ رَسُولَ اللَّهِ ج یَتْلُو أَثَرَهُ، وَالنَّاسُ تَفَرَّقَتْ بِهِمْ رِکَابُهُمْ عَلَى جَوَادِّ الطَّرِیقِ؛ تَأْکُلُ وَتَسِیرُ، فَبَیْنَا مُعَاذٌ عَلَى إِثْرِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَنَاقَتُهُ تَأْکُلُ مَرَّةً وَتَسِیرُ أُخْرَى، عَثَرَتْ نَاقَةُ مُعَاذٍ، فَکَبَحَهَا([7]) بِالزِّمَامِ، فَهَبَّتْ حَتَّى نَفَرَتْ مِنْهَا نَاقَةُ رَسُولِ اللَّهِ ج، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَشَفَ عَنْهُ قِنَاعَهُ، فَالْتَفَتَ فَإِذَا لَیْسَ فِی الْجَیْشِ أَدْنَى إِلَیْهِ مِنْ مُعَاذٍ، فَنَادَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «یَا مُعَاذُ!». قَالَ: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّه! قَالَ: «ادْنُ دُونَکَ». فَدَنَا مِنْهُ حَتَّى لَصِقَتْ رَاحِلَتَاهُمَا، إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَى. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا کُنْتُ أَحْسِبُ النَّاسَ مِنَّا کَمَکَانِهِمْ مِنَ الْبُعْدِ». فَقَالَ مُعَاذٌ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! نَعَسَ النَّاسُ، فَتَفَرَّقَتْ بِهِمْ رِکَابُهُمْ تَرْتَعُ وَتَسِیرُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَأَنَا کُنْتُ نَاعِسًا». فَلَمَّا رَأَى مُعَاذٌ بِشْرَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَخَلْوَتَهُ لَهُ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ائْذَنْ لِی أَسْأَلْکَ عَنْ کَلِمَةٍ قَدْ أَمْرَضَتْنِی وَأَسْقَمَتْنِی وَأَحْزَنَتْنِی. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَلْ عَمَّا شِئْتَ». قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! حَدِّثْنِی بِعَمَلٍ یُدْخِلُنِی الْجَنَّةَ، لَا أَسْأَلُکَ عَنْ شَیْءٍ غَیْرِه. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بَخٍ، بَخٍ، بَخٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، لَقَدْ سَأَلْتَ لِعَظِیمٍ، (ثَلَاثًا)، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ، وَإِنَّهُ لَیَسِیرٌ عَلَى مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ». فَلَمْ یُحَدِّثْهُ بِشَیْءٍ، إِلَّا أَعَادَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، حِرْصًا لِکَیْمَا یُتْقِنَهُ عَنْهُ، فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ج: «إِنْ شِئْتَ یَا مُعَاذُ! حَدَّثْتُکَ بِرَأْسِ هَذَا الْأَمْرِ، وَقِوَامِ هَذَا الْأَمْرِ، وَذِرْوَةِ السَّنَامِ». فَقَالَ مُعَاذٌ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! حَدِّثْنِی بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی. فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ج: «إِنَّ رَأْسَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإِنَّ قَوَامَ هَذَا الْأَمْرِ إِقَامُ الصَّلَاةِ، وَإِیتَاءُ الزَّکَاةِ، وَأَنَّ ذِرْوَةَ السَّنَامِ مِنْهُ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ، وَیَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَدِ اعْتَصَمُوا، وَعَصَمُوا دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»([8]). وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا شَحُبَ وَجْهٌ، وَلَا اغْبَرَّتْ قَدَمٌ فِی عَمَلٍ تُبْتَغَى بِهِ دَرَجَاتُ الآخرة بَعْدَ الصَّلَاةِ الْمَفْرُوضَةِ کَجِهَادٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَلَا ثَقُلَ مِیزَانُ عَبْدٍ کَدَابَّةٍ تَنْفُقُ [لَهُ]([9]) فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَوْ یُحْمِلُ عَلَیْهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ».

رواه أحمد والبزار من روایة شهر بن حوشب عن معاذ، ولا أراه سمع منه. ورواه أحمد أیضاً، والترمذی وصححه، والنسائی وابن ماجه؛ کلهم من روایة أبی وائل عنه مختصراً. ویأتی فی "الصمت" إن شاء الله تعالى [23- الأدب/20].

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج همراه مردم برای غزوه تبوک خارج شد. چون صبح شد همراه مردم نماز صبح را خواند و سپس حرکت نمودند. چون خورشید طلوع کرد، در اثر راهپیمایی شبانه، آنان را چرت گرفت. معاذ پشت سر رسول الله حرکت می‌کرد و مردم از وسط راه پراکنده شدند. می‌خوردند و حرکت می‌کردند و معاذ به دنبال رسول الله ج بود که گاهی شترش می‌خورد و گاهی حرکت می‌کرد. شتر معاذ لغزید و زمین خورد، پس معاذ افسارش را کشید تا از سرعت آن بکاهد. شترش سراسیمه شد و در اثر آن شتر رسول الله ج رم کرد و گریخت. چون رسول الله ج پوشش سر خود را کنار زد و متوجه لشکر شد، کسی را از معاذ نزدیک‌تر به خود نیافت. پس او را صدا زد: ای معاذ؛ معاذ گفت: گوش به فرمانم ای رسول خدا؛ فرمود: «نزدیک شو»؛ پس چنان معاذ به رسول الله ج نزدیک شد که شتران‌شان به هم چسبید. رسول الله ج فرمود: «گمان نمی‌کردم مردم چنین از ما دور باشند». پس معاذ گفت: ای پیامبر خدا، مردم را چرت گرفت و مرکب‌های‌شان پراکنده و مشغول چرا شدند و علف می‌خوردند و حرکت می‌کردند. رسول الله ج فرمودند: «و مرا نیز چرت گرفته بود». چون معاذ شرح صدر رسول الله ج را دید، خلوت با ایشان را غنیمت شمرده و گفت: ای رسول خدا، به من اجازه دهید تا در مورد چیزی از شما سوال کنم که مرا بیمار و غمگین کرده است. رسول الله ج فرمودند: «از هرچه می‌خواهی سوال کن». گفت: ای پیامبر خدا، از عملی برایم بگو که مرا وارد بهشت کند. رسول الله ج فرمود: «به به؛ از امر بزرگی سوال نمودی». و این جمله را سه بار تکرار نمود. و آن عمل برای کسی‌که خداوند در مورد او اراده خیر نموده آسان است. و این را سه بار فرمودند تا اینکه پاسخ را به خوبی و دقت از ایشان دریافت کند. سپس پیامبر خدا فرمود: «اینکه به الله و روز قیامت ایمان آوری و نماز را بر پاداری و زکات را بپردازی و الله را به یکتایی عبادت کنی و کسی را با او شریک نکنی. تا اینکه در این حالت بمیری». معاذ گفت: ای رسول خدا، اینها را برایم تکرار کن. پس رسول الله ج سه بار این امور را تکرار نمود. سپس فرمود: «ای معاذ، اگر بخواهی راس و ستون این امر و قله رفیع آن را به تو بگویم؟» معاذ گفت: بله ای رسول خدا؛ به من بگو پدر و مادرم به فدایت. پس رسول الله ج فرمود: «راس این امر آن است که گواهی دهی معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. و اساس این امر اقامه نماز و پرداختن زکات است و قله‌ی رفیع آن جهاد در راه خداست. براستی ماموریت یافته‌ام با مردم بجنگم تا نماز را بر پادارند و زکات را بپردازند و گواهی دهند که معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. پس چون چنین کردند، در امان خواهند بود و خون و اموال‌شان مصون خواهد بود مگر در برابر حق آن؛ و حساب ایشان (در قیامت) با خدا خواهد بود».

و رسول الله ج فرمودند: «سوگند به کسی‌که جان محمد در دست اوست بعد از نماز فرض، هیچ عملی چون جهاد فی سبیل الله نیست که شایسته درجات بهشت باشد که در مسیر آن رنگ چهره تغییر کند و قدم‌ها غبار آلود شود. و چیزی چون چهارپایی که در راه خدا به بنده انفاق می‌شود یا در راه خدا بر آن سوار می‌شود، در میزان اعمال او سنگینی نمی‌کند».

1922-1306- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ رَضِیَ بِاللهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ ج رَسُولاً، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ». فَعَجِبَ لَهَا أَبُو سَعِیدٍ، فَقَالَ: أَعِدْهَا عَلَیَّ یَا رَسُولَ اللهِ! فَأَعَادَهَا عَلَیه. ثُمَّ قَالَ: «وَأُخْرَى یُرْفَعُ اللهُ بِهَا للْعَبْدِ مِائَةَ دَرَجَةٍ فِی الْجَنَّةِ، مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ». قَالَ: وَمَا هِیَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ».

رواه مسلم وأبو داود والنسائی.

از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله به عنوان خدا و به اسلام به عنوان دین و به محمد ج به عنوان رسول الله راضی و خشنود باشد، بهشت بر او واجب شده است». ابوسعید س از آن جملات خوشش آمد و گفت: ای رسول الله ج! آنها را برای من تکرار کن؛ رسول الله ج تکرار نموده و سپس فرمود: «عمل دیگری است که خداوند متعال به سبب آن صد درجه به درجات بنده می‌افزاید چنانکه فاصله‌ی بین هردو درجه، به اندازه‌ی فاصله‌ی آسمان و زمین است». ابوسعید س گفت: ای رسول الله ج! آن عمل چیست؟ رسول الله ج فرمود: «جهاد در راه خدا».

1923-828- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِی ج قَالَ: «ذِرْوَةُ سَنَامِ الْإسلام الجهاد، لَا یَنَالُهُ إِلَّا أَفْضَلُهُمْ».

رواه الطبرانی.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قله‌ی رفیع اسلام جهاد است و کسی جز برترین آنها به آن دست نمی‌یابد».

1924-829- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فُوَاقَ نَاقَةٍ، حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ النَّارَ»([10]).

رواه أحمد.

از عمرو بن عبسه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و هرکس در راه خدا به اندازه فاصله میان گرفتن و رها کردن پستان شتر در دوشیدنش جهاد کند، خداوند متعال آتش را بر چهره‌اش حرام می‌کند».

1925-830- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الْمُنْذِرِ س: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ فُلَانًا هَلَکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ. فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّهُ فَاجِرٌ فَلَا تُصَلِّ عَلَیْهِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَلَمْ تَرَ اللَّیْلَةَ الَّتِی أَصبَحْتُ فِیهَا فِی الْحَرَسِ؛ فَإِنَّهُ کَانَ فِیهِمْ. فَقَامَ رَسُولُ اللهِ ج فَصَلَّى عَلَیْهِ، ثُمَّ تَبِعَهُ حَتَّى جَاءَ قَبْرَهُ فَقَعَدَ، حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْهُ حَثَى عَلَیْهِ ثَلَاثَ حَثَیَاتٍ، ثُمَّ قَالَ: «یُثْنِی عَلَیْکَ النَّاسُ شَرًّا، وَأُثْنِی عَلَیْکَ خَیْرًا». فَقَالَ عُمَرُ: وَمَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دَعْنَا مِنْکَ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ! مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».

رواه الطبرانی، وإسناده لا بأس به إن شاء الله تعالى([11]).

از ابومنذر س روایت است که: مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا، فلانی مُرد، بر او نماز بخوان. عمر گفت: او فاجر بود، بر او نماز نخوان. آن مرد گفت: ای رسول خدا، آیا شبی را که در نگهبانی صبح کردم، به خاطر نداری. او در میان آنان بود. پس رسول الله ج برخاسته و بر او نماز خواند. و جنازه را تا قبرش همراهی کرد و آنگاه نشست تا اینکه دفن وی تمام شد و سه مشت خاک بر قبرش ریخت. سپس فرمود: «مردم شر و بدی تو را گفتند و خوبی تو برایم ذکر شد». عمر گفت: چگونه ای رسول خدا؟ فرمود: «ای ابن خطاب بگذار رای تو را نادیده بگیریم. هرکس در راه خدا جهاد کند، بهشت بر او واجب می‌شود».

1926-1307- (13) (حسن لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: بَیْنَمَا أَنَا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللهِ، وَجِهَادٌ فِی سَبِیلِه، وَحَجٌّ مَبْرُورٌ». فَلَمَّا وَلَّى الرَّجُلُ قَالَ: «وَأَهْوَنُ عَلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ، وَلِینُ الْکَلَامِ، وَحُسْنُ الْخُلُقِ». فَلَمَّا وَلَّى الرَّجُلُ قَالَ: «وَأَهْوَنُ عَلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ، لَا تَتَّهِمِ اللهَ فِی شَیْءٍ قَضَاهُ عَلَیْکَ».

رواه أحمد([12]) والطبرانی بإسنادین أحدهما حسن، واللفظ له.

از عبادة بن صامت س روایت است که می‌گوید: نزد رسول الله ج بودم که مردی نزد او آمده و گفت: ای رسول الله ج! کدامین عمل برتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او و حج مقبول». وقتی آن مرد پشت نمود، رسول الله ج فرمود: «و آسان‌تر از آن بر تو غذا دادن به دیگران، به نرمی سخن گفتن و اخلاق نیکو می‌باشد». وقتی آن مرد پشت نمود، فرمود: «و آسان‌تر از آن بر تو این است که خداوند را در مورد آنچه قضایش در مورد تو بر آن رفته است، متهم نکنی».

1927-1308- (14) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَوْنُهُمْ: المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَالمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ العَفَافَ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". وابن حبان فی "صحیحهوالحاکم، وقال: "صحیح على شرط مسلم"([13]).

از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بر خداست که سه گروه را یاری کند: مجاهد در راه خدا، برده‌ی مکاتب که [با اربابش در برابر مالی عقد آزادی بسته و] قصد ادای آن را دارد و کسی‌که می‌خواهد از راه ازدواج عفت و پاکدامنی خود را حفظ کند».

1928-831- (6) (ضعیف) وَعَنْ مَکْحُولٍ قَالَ: کَثُرَ الْمُسْتَأْذِنُونُ عَلَی رَسُول اللَّه ج إِلَى الْحَجِّ یَوْمَ غَزْوَةِ (تَبُوکَ)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «غَزْوَةٌ لِمَنْ قَدْ حَجَّ أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعِینَ حَجَّةً».

رواه أبو داود فی "المراسیل" من روایة إسماعیل بن عیاش.

از مکحول روایت است: بسیار بودند کسانی‌که در روز غزوه تبوک برای حج اجازه خواستند. پس رسول الله ج فرمود: «این غزوه برای کسی‌که حج کرده، برتر از چهل حج است».

1929-832- (7) (ضعیف) وَعن ابن عباس ب عن النبی ج قال: «حجَّة خیر من أربعین غزوة، وغزوة خیرٌ من أَربعین حجَّة. -یقول:- إذا حجَّ الرجل حجَّةَ الإِسلام فغزوة خیر له من أَربعین حجَّة، وحجَّة الإِسلام خیر من أربعین غزوة».

رواه البزار، ورواته ثقات معروفون، وعنبسة بن هبیرة وثقه ابن حبان، ولم أقف فیه على جرح([14]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج کردن بهتر از چهل غزوه است و یک غزوه بهتر از چهل حج است. چون کسی حج اسلام را به ‌جای آورد، شرکت در غزوه برای او از چهل حج (نافله) بهتر است و حج اسلام برای او بهتر از چهل غزوه است».

1930-833- (8) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «حَجَّةٌ لِمَنْ لَمْ یَحُجُّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ غَزَوَاتٍ، وَغَزْوَةٌ لِمَنْ قَدْ حَجَّ خَیْرٌ مِنْ عَشْرِ حِجَجٍ» الحدیث.

 رواه الطبرانی والبیهقی، ویأتی بتمامه فی "غزاة البحر" إن شاء الله [12- باب].

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حج برای کسی‌که حج نکرده، بهتر از شرکت در ده غزوه است و شرکت در غزوه برای کسی‌که حج کرده، بهتر از ده حج است».

1931-1309- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ أَبِی مُوسَى الأَشعَرِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی وَهُوَ بِحَضْرَةِ الْعَدُوِّ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَبْوَابَ الْجَنَّةِ تَحْتَ ظِلَالِ السُّیُوفِ»([15]). فَقَامَ رَجُلٌ رَثُّ الْهَیْئَةِ، فَقَالَ: یَا أَبَا مُوسَى! أنْتَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ. فَرَجَعَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَامَ، ثُمَّ کَسَرَ جَفْنَ سَیْفِهِ فَأَلْقَاهُ، ثُمَّ مَشَى بِسَیْفِهِ إِلَى الْعَدُوِّ فَضَرَبَ بِهِ حَتَّى قُتِلَ.

رواه مسلم والترمذی وغیرهما.

از ابوبکر بن ابوموسی اشعری س روایت شده از پدرم که در حال جهاد بود شنیدم که گفت: رسول الله ج فرمودند: «دروازه‌های بهشت زیر سایه‌ی شمشیرها هستند». مردی ژنده‌پوش بلند شد و گفت: ای ابوموسی! تو از رسول الله ج شنیدی که چنین فرمود؟ گفت: بله، سپس آن مَرد به‌ سوی یارانش برگشت و گفت: بر شما سلام می‌گویم [خداحافظی کرد]؛ سپس غلاف شمشیرش را شکسته و آن را دور انداخت و با شمشیر کشیده به سوی دشمن حمله نمود و با آن به جنگ با کفار پرداخت تا کشته شد».

(جَفن السیف) به فتح جیم و إسکان فاء: عبارت است از غلاف شمشیر.

1932-1310- (16) (صحیح) وَعَن البَرَاءَ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ مُقَنَّعٌ بِالحَدِیدِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أُقَاتِلُ أَوْ أُسْلِمُ؟ قَالَ: «أَسْلِمْ، ثُمَّ قَاتِلْ». فَأَسْلَمَ ثُمَّ قَاتَلَ، فَقُتِلَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَمِلَ قَلِیلًا، وَأُجِرَ کَثِیرًا».

رواه البخاری واللفظ له، ومسلم.

براء س می‌گوید: مردی زره‌پوش نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! به جهاد بروم یا مسلمان شوم؟ رسول الله ج فرمود: «مسلمان شو، آنگاه جهاد کن». بنابراین آن مرد مسلمان شد، سپس جهاد کرده و کشته شد. رسول الله ج فرمود: «اندکی عمل نمود و پاداشی بزرگ دریافت کرد».

(مقنَّع) به ضم میم و فتح نون مشدد: یعنی پوشیده از آهن [زره پوش]. و گفته شده: یعنی: «علی رأسه خوذة»([16]) یعنی کلاخود بر سر. و معانی دیگری برای آن گفته شده است.

1933-1311- (17) (صحیح) وَرَوَى مُسلِمٌ عَن جَابِرٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی النَّبِیتِ (قَبِیلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ) فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَنَّکَ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، ثُمَّ تَقَدَّمَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «عَمِلَ هَذَا یَسِیرًا، وَأُجِرَ کَثِیرًا».

مسلم از جابر س روایت می‌کند که گفت: مردی از بنی نبیت (قبیله‌ای از انصار) آمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله وأنک عبده ورسوله، سپس پیش رفته و جنگید تا کشته شد. رسول الله ج فرمود: «این فرد عمل اندکی انجام داد و پاداش زیادی دریافت کرد».

1934-1312- (18) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ س قَالَ: انْطَلَقَ رَسُولُ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ حَتَّى سَبَقُوا الْمُشْرِکِینَ إِلَى (بَدْرٍ)، وَجَاءَ الْمُشْرِکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یُقَدِّمَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَى شَیْءٍ حَتَّى أَکُونَ أَنَا دُونَهُ». فَدَنَا الْمُشْرِکُونَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «قُومُوا إِلَى جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ». قَالَ: عُمَیْرُ بْنُ الْحَمَامِ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَجَنَّةٌ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: بَخٍ بَخٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا یَحْمِلُکَ عَلَى قَوْلِکَ: بَخٍ بَخٍ». قَالَ: لَا وَاللهِ یَا رَسُولَ اللهِ، إِلَّا رَجَاءَ أَنْ أَکُونَ مِنْ أَهْلِهَا. قَالَ: «فَإِنَّکَ مِنْ أَهْلِهَا». فَأَخْرَجَ تَمَرَاتٍ مِنْ قَرَنِهِ، فَجَعَلَ یَأْکُلُ مِنْهُنَّ. ثُمَّ قَالَ: إِنْ أَنَا حُیِیتُ حَتَّى آکُلَ تَمَرَاتِی هَذِهِ إِنَّهَا لَحَیَاةٌ طَوِیلَةٌ! فَرَمَى بِمَا کَانَ مَعَهُ مِنَ التَّمْرِ، ثُمَّ قَاتَلَهُمْ حَتَّى قُتِلَ س.

رواه مسلم.

از انس س روایت شده که رسول الله ج و اصحابش رفتند تا آنجا که پیش از مشرکان به چاه‌های بدر رسیدند و سپس مشرکان هم آمدند. پس رسول الله ج فرمودند: «هیچ‌یک از شما قبل از من اقدامی نکند». مشرکان نزدیک شدند، پس رسول الله ج فرمود: «به سوی بهشتی که مساحت آن به اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین است، حرکت کنید». عمیر بن حمام س گفت: ای رسول الله ج! بهشتی که مساحت آن به اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین است؟! فرمود: «بله». گفت: بَه بَه! رسول الله ج فرمود: «چه چیزی تو را به گفتن: بَه بَه وا داشت؟!» عرض کرد: ای رسول الله ج! به خدا سوگند، چیزی نیست جز امید به اینکه من یکی از بهشتیان باشم. رسول الله ج فرمود: «تو از آنها هستی». عمیر چند دانه خرما از تیردانش بیرون آورد و شروع به خوردن آنها کرد. سپس گفت: اگر من زنده باشم تا این خرماها را بخورم، این زندگی طولانی‌ای است. پس هرچه خرما داشت رها کرد و به جنگ با مشرکان روی آورد تا شهید شد.

(القَرَن) به فتح قاف و راء: عبارت است از تیردان.

1935-1313- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَا یَجْتَمِعُ کَافِرٌ وَقَاتِلُهُ فِی النَّارِ أَبَدًا».

رواه مسلم وأبو داود. ورواه النسائی والحاکم أطول منه. [مضی6- باب /11- حدیث].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگز کافر و قاتلش در آتش با هم جمع نمی‌شوند».

0-1314- (20) (صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" من حدیث معاذ بن جبل([17]).

1936-1315- (21) (صحیح) وَعَنْ أَنَس بن مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج یَعْنِی «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ : المُجَاهِدُ فِی سَبِیلِی هُوَ عَلَیَّ ضَامِنٌ، إِنْ قَبَضْتُهُ أَوْرَثْتُهُ الجَنَّةَ، وَإِنْ رَجَعْتُهُ رَجَعْتُهُ بِأَجْرٍ أَوْ غَنِیمَةٍ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب صحیح". وهو فی "الصحیحین" و غیرهما بنحوه من حدیث أبی هریرة، وتقدم [6- باب].

از انس بن مالک س روایت که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید:

مجاهدی که در راه من است، من ضامن او هستم؛ اگر قبض روحش کنم، او را وارد بهشت می‌کنم و اگر او را [سالم] بازگردانم، با غنیمت و اجر و پاداش برمی‌گردانم».

1937-1316- (22) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ عَادَ مَرِیضًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ غَدَا إِلَى المَسْجِد أَوْ رَاحَ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ دَخَلَ عَلَى إِمَامٍ یُعَزِّزُهُ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ لَمْ یَغْتَبْ إِنْسَانًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ».

رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، واللفظ لهما.

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا جهاد کند، در ضمانت خداوند است؛ و کسی‌که مریضی را عیادت نماید در ضمانت خداوند است؛ و کسی که به مسجد رفت و آمد کند، در ضمانت خداوند است. و کسی‌که جهت نصیحت بر امام و حاکمی وارد شود در ضمانت خداوند است؛ و هرکس در خانه بماند و غیبت انسانی را نکند، در ضمانت خداوند است».

ورواه أبو یعلى بنحوه، وعنده: "أو خرج مع جنازة" بدل: "ومن غدا إلى المسجد".

ورواه أحمد والطبرانی، وتقدم لفظهما [6- باب/8- حدیث].

و در روایت ابویعلی «یا در تشییع جنازه‌ای شرکت کند» به‌ جای «کسی‌که به مسجد برود» آمده است.

0-1317- (23) (صحیح) وهو عند أبی داود من حدیث أبی أمامة، إلا أن عنده الثالثة: «وَرَجُلٌ دَخَلَ بَیْتَهُ بِسَلَامٍ، فَهُوَ ضَامِنٌ عَلَى اللَّهِ».

و در روایت ابوداود آمده است: «و مردی که با سلام وارد خانه‌اش شود، در ضمانت خداوند است».

1938-1318- (24) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حُبْشِیٍّ الْخَثْعَمِیِّ س أَنَّ النَّبِیَّ ج سُئِلَ: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ لَا شَکَّ فِیهِ، وَجِهَادٌ لَا غُلُولَ فِیهِ، وَحَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ». قِیلَ: فَأَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «جُهْدُ الْمُقِلِّ» قِیلَ: فَأَیُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَنْ هَجَرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ» قِیلَ: فَأَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «مَنْ جَاهَدَ الْمُشْرِکِینَ بِنَفْسِهِ ومَالِهِ». قِیلَ: فَأَیُّ الْقَتْلِ أَشْرَفُ؟ قَالَ: «مَنْ أُهَرِیقَ دَمُهُ، وَعُقِرَ جَوَادُهُ».

رواه أبو داود، والنسائی، واللفظ له، وهو أتم.

از عبدالله بن حُبشی الخَثعَمی س روایت است که از رسول الله ج سؤال شد: برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «ایمانی که شکی در آن نباشد. و جهادی که با خیانت همراه نباشد و حج مقبول». گفته شد: برترین صدقه کدام است؟ فرمود: «صدقه دادن در زمان تنگدستی». گفته شد: برترین هجرت کدام است؟ فرمود: «کسی‌که آنچه خداوند حرام‌ نموده ترک کند». گفته شد: برترین جهاد کدام است؟ فرمود: «کسی‌که با جان و مالش با مشرکین جهاد کند». گفته شد: برترین نوع کشته شدن کدام است؟ فرمود: «کسی‌که خونش ریخته شود و اسبش کشته شود».

1939-1319- (25) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «جَاهِدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ فَإِنَّ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، یُنَجِّی اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِهِ مِنَ الْهَمِّ وَالْغَمِّ».

رواه أحمد، واللفظ له، ورواته ثقات. والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، والحاکم، وصحح إسناده.

از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در راه خدا جهاد کنید؛ زیرا جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خداوند تبارک و تعالی به وسیله‌ی آن از ناراحتی و نگرانی نجات می‌دهد».

1940-1320- (26) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کَمَثَلِ الْقَانِتِ الصَّائِمِ لَا یَفْتُرُ صَلَاةً وَلَا صِیَامًا حَتَّى یَرْجِعَهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ بِمَا یَرْجِعُهُ إِلَیْهِمْ مِنْ غَنِیمَةٍ أَوْ أَجْرٍ، أَوْ یَتَوَفَّاهُ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ».

از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مجاهد در راه خدا مانند نمازگزار و روزه‌داری است که از نماز و روزه خسته نمی‌شود تا وقتی که خدا او را با اجر و پاداش و غنیمت نزد خانواده‌اش بر می‌گرداند یا او را می‌میراند و وارد بهشت می‌کند».

رواه ابن حبان فی "صحیحه" عن شیخه عمر([18]) بن سعید بن سنان، قال: «وَکَانَ قَدْ صَامَ النَّهَارَ، وَقَامَ اللَّیْلِ ثَمَانِینَ سَنَةً غَازِیًا وَمُرَابِطًا».

و در روایت ابن حبان آمده است: «کسی‌که در راه خدا می‌جنگد و نگهبانی می‌دهد همچون کسی است که هشتاد سال روزها روزه گرفته و شب‌ها را به نماز ایستاده است».

 (قال المملی) /: "وهو فی "الصحیحین" وغیرهما بنحوه أطول منه، وتقدم [فی الباب برقم10].

وفی روایة للنسائی فی هذا الحدیث: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ - وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ - کَمَثَلِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْخَاشِعِ الرَّاکِعِ السَّاجِدِ».

و در روایت نسائی آمده است: «مثال مجاهد در راه خدا - و خداوند بهتر می‌داند که چه کسی در راه او جهاد می‌کند- مانند روزه‌دارِ مطیعِ خاشعی است که رکوع و سجود می‌کند».

1941-1321- (27) (صحیح لغیره) وَعَن مُعاذِ بن أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج: أَنَّ امْرَأَةً أَتَتْهُ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! انْطَلَقَ زَوْجِی غَازِیًا، وَکُنْتُ أَقْتَدِی بِصَلَاتِهِ إِذَا صَلَّى، وَبِفِعْلِهِ کُلِّهِ، فَأَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یُبْلِغُنِی عَمَلَهُ حَتَّى یَرْجِعَ. قَالَ لَهَا: «أَتَسْتَطِیعِینَ أَنْ تَقُومِی وَلَا تَقْعُدِی، وَتَصُومِی وَلَا تُفْطِرِی، وَتَذْکُرِی اللَّهَ تَعَالَى وَلَا تَفْتُرِی حَتَّى یَرْجِعَ؟». قَالَتْ: مَا أُطِیقُ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَوْ طُوِّقْتِیهِ([19])؛ مَا بَلَغْتِ الْعُشْرَ([20]) مِنْ عَمَلِهِ».

رواه أحمد من روایة رشدین بن سعد، وهو ثقة عنده، ولا بأس بحدیثه فی المتابعات والرقائق.

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زنی نزد او آمده و گفت: ای رسول الله ج! همسرم به خاطر جهاد مرا ترک نموده است؛ هرگاه نماز می‌خواند به نماز او و به تمام کارهای او اقتدا می‌کردم؛ مرا از عملی خبر ده که تا وقت بازگشت وی، به عمل او برساند. رسول الله ج به او فرمود: «آیا می‌توانی تا زمانی که بر می‌گردد [به قیام] بایستی و ننشینی و روزه بگیری و افطار نکنی و ذکر خدا را نموده و از آن خسته نشوی». وی گفت: ای رسول الله ج! توانایی این را ندارم. پس فرمود: «قسم به کسی‌که جانم در دست اوست اگر توانایی آن را داشتی به اندازه‌ی یک دهم از عمل او نمی‌رسیدی».

(العشور): جمع (عشر) و ان عبارت است از یک جزء از ده بخش.

1942-1322- (28) (حسن صحیح) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَثَلُ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، کَمَثَلِ الصَّائِمِ نَهَارَهُ، الْقَائِمِ لَیْلَهُ، حَتَّى یَرْجِعَ مَتَى یرَجعُ».

رواه أحمد والبزار والطبرانی، ورجال أحمد محتج بهم فی "الصحیح".

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مجاهد در راه خدا مانند کسی است که روز را روزه گرفته و شب را به نماز سپری می‌کند تا زمانی که مجاهد از جهاد بازگردد».

1943-1323- (29) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فَوَاقَ نَاقَةٍ؛ وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ، وَمَنْ جُرِحَ جُرْحًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ أَوْ نُکِبَ نُکْبَةً، فَإِنَّهَا تَجِیءُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَأَغْزَرِ مَا کَانَتْ، لَوْنُهَا الزَّعْفَرَانُ، وَرِیحُهَا المِسْکِ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح"، وصدره فی "صحیح ابن حبان" [مضی7- باب/3- حدیث].

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مرد مسلمانی که به اندازه‌ی مدت زمان میانِ گرفتن و رها کردن پستان شتر در هنگام دوشیدنش در راه خدا بجنگد، بهشت بر او واجب می‌شود. و هرکس در راه خدا زخم و جراحتی بردارد یا رنج و سختی ببیند، روز قیامت در عمیق‌ترین حالت زخمش می‌آید، رنگش رنگ زعفران و بویش بوی مشک است».

1944-1324- (30) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ جُرِحَ جُرْحًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِیحُهُ کَرِیحِ الْمِسْکِ، وَلَوْنُهُ لَوْنُ الزَّعْفَرَانِ، عَلَیْهِ طَابَعُ الشُّهَدَاءِ، وَمَنْ سَأَلَ اللَّهَ الشَّهَادَةَ مُخْلِصًا، أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِیدٍ، وَإِن مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [مضی هناک].

و از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در راه خدا زخمی شود، روز قیامت در حالی آورده می‌شود ‌که بوی زخمش همچون بوی مشک و رنگش مانند رنگ زعفران است. و بر آن مهر شهید زده شده است؛ و هرکس خالصانه از خداوند شهادت را طلب کند، خداوند متعال اجر شهید را به او عطا می‌کند هرچند بر بسترش وفات کند».

1945-1325- (31) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مَکْلُومٍ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ إِلَّا جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ وَکَلْمُهُ یَدْمَى، اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّیحُ رِیحُ مِسْکٍ».

از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی نیست که در راه خدا زخمی شود مگر اینکه درحالی روز قیامت آورده می‌شود که از زخمش خون جاری است؛ رنگش رنگ خون و بوی آن بوی مشک است».

وفی روایة: «کُلُّ کَلْمٍ یُکْلَمُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَکُونُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَهَیْئَتِهَا یَومَ طُعِنَتْ؛ تَفَجَّرُ دَمًا، وَاللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالعَرْفُ عَرْفُ مِسْکٍ».

رواه البخاری ومسلم. ورواه مالک والترمذی والنسائی بنحوه. [تقدم فی 6- باب/6- حدیث].

و در روایتی آمده است: «هر زخمی که در راه خدا برداشته شده، روز قیامت همانند روزی که ایجاد شده، درحالی‌که خون فواره می‌زند، حاضر می‌گردد. رنگ آن، رنگ خون است و بوی آن، بوی مشک».

(الکَلم) به فتح کاف و إسکان لام: عبارت است از زخم و جراحت. و (العَرف) به فتح عین و إسکان راء: عبارت است از بو.  

1946-1326- (32) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَتَیْنِ وَأَثَرَیْنِ، قَطْرَةِ دُمُوعٍ فِی خَشْیَةِ اللَّهِ، وَقَطْرَةُ دَمٍ تُهَرَاقُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَمَّا الأَثَرَانِ: فَأَثَرٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَثَرٌ فِی فَرِیضَةٍ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ چیزی نزد خدا از دو قطره و دو قدم محبوب‌تر نیست؛ قطره‌ی اشکی که از ترس خدا می‌چکد و قطره‌ی خونی که در راه خدا می‌ریزد؛ و اما دو قدم: قدمی که در راه خدا برداشته می‌شود و قدمی که در ادای فریضه‌ای از فرایض الهی برداشته می‌شود».

1947-1327- (33) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَاعَتَانِ تُفْتَحُ فِیهِمَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وقلّما تُرَدُّ على داعٍ دعوتُه: عِنْدَ حُضُورِ النِّدَاءِ، وَالصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».

از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در دو زمان درهای آسمان باز می‌شود و کم‌تر پیش می‌آید که دعای فردی رد شود: هنگام اذان و در صف میدان جهاد».

(حسن) وفی لفظ: «ثِنْتَانِ لَا تُرَدَّانِ - أَوْ قَالَ: مَا یُرَدَّان -: الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ، وَعِنْدَ الْبَأْسِ حِینَ یُلْحِمُ بَعْضٌ بَعْضًا».

رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".

و در روایت دیگری با این متن آمده است: «دو دعا [در دو وقت] است که رد نمی‌شود؛ دعا به هنگام اذان و در میدان جنگ به هنگام درگیری».

(یلحم) یعنی: درگیری برخی با برخی در جنگ.  [مضی5- الصلاة/5].

0-834- (9) (منکر) وفی روایة لابن حبان: «سَاعَتَانِ لَا تُرَدُّ عَلَى دَاعٍ دَعْوَتُهُ: حِینَ تُقَامُ الصَّلَاةُ، وَفِی الصَّفِّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» [مضی5- الصلاة/9]([21]).

و در روایت ابن حبان آمده است: «دو وقت هستند که دعای دعا کننده رد نمی‌شود: زمانی که نماز اقامه می‌شود و در صف جهاد».

10- (الترغیب فی إخلاص النیة فی الجهاد وما جاء فیمن یرید الأجر والغنیمة والذکر، وفضل الغزاة إذا لم یغنموا)



([1]) هذه روایة الحاکم، ورواه أحمد (3/ 56) بلفظ: "أفضل"، وهو أصح.

([2]) زیرا این فرد استحقاق این مال را ندارد. و معنای دیگر آن، به صاحب مالی بر می‌گردد که توانایی پرداخت را دارد و به خاطر خدا از او طلب می‌شود اما چیزی نمی‌دهد. (م)

([3]) هنا فی الأصل زیادة: "فأسلم فغفر له"، وهی مقحمة لا أصل لها فی الحدیث کما بیَّنه الناجی (139/ 1). قلت: لکنها ثابتة فی "صحیح ابن حبان"، فهی شاذة، وهذا مما لم یتنبه له المعلقون الثلاثة!

([4]) قلت: ومن تقصیر المعلقین الثلاثة وتدلیسهم أیضاً قولهم: " (1954) حسن، رواه النسائی. . وابن حبان. . وانظره فی صحیح النسائی (ص 657) "! أما تقصیرهم، فجمودهم على التحسین المخالف للتحقیق العلمی وقد صححه جمع، أما التدلیس فبإحالتهم إلى "صحیح النسائی"، وقد صرحت هناک بأنه صحیح!!

([5]) کذا فی روایة الترمذی: (سبعین) عن شیخه عبید بن أسباط بن محمد القرشی عن أبیه عن هشام بن سعد بسنده، ویبدو أنه وهم من الأب أو الابن الشیخ، فقد رواه عنه البزار أیضاً، لکنه قال: "ستین عاماً أو کذا عاماً"، فهذا یوضح أنه کان یشک ولا یحفظ، وقد تابعه جماعة من الثقات منهم (عبدالله بن وهب) على لفظ (ستین) فهو المحفوظ، ولا سیما ویشهد له ما بعده من حدیث أبی أمامة وحدیث عمران.

([6]) وفی أول الباب فی الأصل بلفظ "الصحیحین" -وهو فی الصحیح"-، وبلفظ ابن خزیمة هذا، غیر معزو لابن حبان، فاستغنینا بهذا عن ذکر المذکور هناک؛ لأنه تکرار متتابع لا فائدة فیه.

([7]) الأصل: "فحنکها"، وکذا فی "المجمع" (5/ 272)، وما أثبته من "مسند أحمد" (5/ 245)، ولعله الصواب، وبه جزم الناجی، وقال: "أی: جذبها إلیه بعنف لما عثرت، وهو مبین فی نفس الحدیث".

([8]) الشطر الثانی من المقطع الأخیر من قوله: "أمرت أن أقاتل. ." صحیح، له شواهد کثیرة فی "الصحیحین" وغیرهما، وقد خرجت الکثیر الطیب منها فی "الصحیحة"، فراجعها تحت رقم (407-411).

([9]) زیادة من "المسند" (5/ 245). ومن جهل المعلقین الثلاثة أنهم حسنوه رغم إعلال المؤلف بالانقطاع، فصلاً عن ضعف شهر الذی عرف به، وهذا الحدیث من الأدلة على ذلک، فإنه زاد فیه زیادات لیست فی روایة أبی وائل الآتیة فی "الصمت"، على أنها منقطعة أیضاً کما سیبینه المؤلف هناک.

([10]) قلت: قد صح فی حدیث آخر بلفظ: ". . . فقد وجبت له الجنة". انظره فی "الصحیح"، هنا فی حدیث أبی هریرة رقم (7)، ومعاذ (22). وتقدم له قریباً شاهد فی آخر حدیث أبی الدرداء رقم (6) هنا (6- باب).

([11]) کذا قال: وفیه من لم یعرفه الهیثمی. انظر "مجمع الزوائد" (5/ 276)، ویغنی عنه ما تقدمت الإشارة إلیه فی التعلیق الذی قبله، فتنبه.

([12]) قلت: فی "المسند" (5/ 318-319)، وضعفه المعلقون الثلاثة تحکماً واستبداداً! رغم وروده بإسنادین وتحسین المؤلف والهیثمی أیضاً أحدهما!!

([13]) قلت: وفاته النسائی، أخرجه فی "سننه" فی موضعین منه (2/ 56 و70).

([14]) قد قال فیه ابن أبی حاتم (3/ 1/ 403) عن أبیه: "مجهول". وتبعه الذهبی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (3481).

([15]) به این معناست که جهاد و حضور در میدان جنگ، راه رسیدن به بهشت و سبب وارد شدن به آن است. والله اعلم

([16]) هذه اللفظة مولدة، واسمها فی اللغة (البیضة)، ولم أر من عبر بها قبل المصنف إلا ابن الأثیر. . . أفاده الناجی. قلت: وهی معروفة فی لغة الشامیین.

(تنبیه): تفسیر (المقنع) کان فی الأصل عقب الحدیث الآتی فنقلته إلى هنا.

([17]) قلت: لقد بحثت کثیراً، فلم أجد لمعاذ بهذا المعنى حدیثاً، وأخشى أن تکون هذه العبارة محلها عقب غیر هذا الحدیث، وقعت هنا سهواً من الناسخ، أو غیره. والله أعلم.

([18]) الأصل: (عمرو)، والتصویب من "الإحسان" و"الموارد" (1584). ثم إن المؤلف قد وهم فی نسبة هذا المتن للشیخ المذکور، وتبعه على ذلک الهیثمی فی "الموارد" (1584)، وإنما هو عند ابن حبان عن شیخ آخر له بإسناد حسن عن أبی هریرة، وإسناد الأول صحیح، ولفظه مختصر عن هذا، وسبب الوهم انتقال النظر من أحدهما إلى الآخر عند النقل، وهما فی "الإحسان" بتقدیم المختصر على هذا. وإن من تفاهة وجهالة المعلقین الثلاثة أنهم أحالوا فی تخریجه على حدیث الشیخین المتقدم فی الباب / الحدیث العاشر، ومع أنه یختلف متنه عن هذا فلم یعزوه لابن حبان!

([19]) الأصل: (أطقته)، (العشور)، والتصویب من "المسند" (3/ 439)، والطبرانی (20/ 196)، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3450).

([20]) انظر الحاشیة السابقة.

([21]) انظر التعلیق علیع ثمة.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد