اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از خیانت در مال غنیمت و شدت این گناه و آنچه در مورد کسی‌ وارد شده که پرده‌پوشی چنین کسی کند

ترهیب از خیانت در مال غنیمت و شدت این گناه و آنچه در مورد کسی‌ وارد شده که پرده‌پوشی چنین کسی کند

1972-1344- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بن العَاصِی ب قَالَ: کَانَ عَلَى ثَقَلِ رَسُولِ الله ج رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ: (کَرْکِرَة) فَمَاتَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «هُوَ فِی النَّارِ». فَذَهَبُوا یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، فَوَجَدُوا عَبَاءَةً قَدْ غَلَّهَا.

رواه البخاری، وقال: "قال ابن سلام: (کرکَرة) یعنی بفتحهما".

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که می‌گوید: «مردی به نام کرکره که مسؤول وسایل سفر رسول الله ج بود فوت کرد. رسول الله ج فرمود: «او در آتش است». پس چون صحابه تحقیق نمودند، دریافتند که عبایی را از مال غنیمت دزدیده است.

(الثقل): عبارت است از غنیمت([1]). و (کرکرة) با فتح هر دو کاف ضبط شده است و نیز به کسر آنها؛ و کسر آنها مشهورتر است. و (الغلول) عبارت است از آنچه یکی از جنگجویان از غنیمت به خود اختصاص دهد. و آن را به مسئول لشکر تحویل ندهد تا بین جنگجویان تقسیم کند. چه کم باشد یا زیاد؛ و فرقی نمیکند آن را امیر لشکر یا یکی از سربازان به خود اختصاص دهد. اما علما در مورد خوراکیها و علوفه و مواردی از این قبیل اختلاف زیادی کردهاند [که آیا تصرف در آنها از سوی سربازان، مصداق غلول هست یا نه] که اینجا موضع بسط و تفصیل آن نیست.  

1973-1345- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدُاللَّهِ بْن شَقِیقٍ: أَنَّهُ أَخْبَرَهُ مَنْ سَمِعَ النَّبِیَّ ج وَهُوَ بِـ(وَادِی الْقُرَى)([2])، وَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ: اسْتُشْهِدَ مَوْلَاکَ، أَوْ قَالَ: غُلَامُکَ فُلَانٌ. قَالَ: «بَلْ یُجَرُّ إِلَى النَّارِ فِی عَبَاءَةٍ غَلَّهَا».

رواه أحمد بإسناد صحیح([3]).

از عبدالله بن شقیق روایت است، فردی که از رسول الله ج در وادی القری شنیده بود به او خبر داده که: مردی آمد و گفت: مولایت شهید شد یا گفت: غلامت شهید شده است. رسول الله ج فرمود: «بلکه در آتش انداخته شد به خاطر عبایی که از مال غنیمت برداشته بود».

1974-842- (1) (ضعیف) وَعَنْ زَیْدِ بْنِ خَالِدٍ س: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج تُوُفِّیَ یَوْمَ خَیْبَرَ، فَذَکَرُوا ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: «صَلُّوا عَلَى صَاحِبِکُمْ». فَتَغَیَّرَتْ وُجُوهُ النَّاسِ لِذَلِکَ. فَقَالَ: «إِنَّ صَاحِبَکُمْ غَلَّ فِی سَبِیلِ اللَّهِ». فَفَتَّشْنَا مَتَاعَهُ، فَوَجَدْنَا خَرَزًا مِنْ خَرَزِ یَهُودَ لَا یُسَاوِی دِرْهَمَیْنِ».

رواه مالک وأحمد وأبو داود والنسائی وابن ماجه([4]).

از زید بن خالد س روایت است: مردی از اصحاب رسول الله ج در روز خیبر فوت شد، پس این مساله به رسول الله ج گزارش شد. پس فرمود: «بر دوست‌تان نماز بگزارید». (یعنی من بر او نماز نمی‌خوانم) به این دلیل چهره مردم دگرگون شد. رسول الله ج فرمود: «دوست‌تان در راه الله دچار خیانت شده بود». پس وسایلش را بررسی کردیم که نگین‌هایی از نگین‌های یهود یافتیم که ارزش آن به دو درهم نمی‌رسید.

1975-1346- (3) (صحیح) وَعَنْ عَبْداللهِ بْن عَبَّاسٍ ب قَالَ: حَدَّثَنِی عُمَرُ قَالَ: لَمَّا کَانَ یَوْمُ خَیْبَرَ أَقْبَلَ نَفَرٌ مِنْ أَصحَابِ النَّبِیِّ ج فَقَالُوا: فُلَانٌ شَهِیدٌ، وَفُلَانٌ شَهِیدٌ، وَفُلَانٌ شَهِیدٌ، حَتَّى مَرُّوا عَلَى رَجُلٍ فَقَالُوا: فُلَانٌ شَهِیدٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کَلَّا، إِنِّی رَأَیْتُهُ فِی النَّارِ فِی بُرْدَةٍ غَلَّهَا، أَوْ عَبَاءَةٍ». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَا ابْنَ الْخَطَّابِ! اذْهَبْ فَنَادِ فِی النَّاسِ: إِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا الْمُؤْمِنُونَ».

رواه مسلم والترمذی وغیرهما.

از ابن عباس ب روایت است که عمر س به من گفت: «در روز فتح خیبر شماری از اصحاب رسول الله ج [به کشته‌شدگان سپاه اسلام] روی آوردند و گفتند: فلانی شهید شده و فلانی شهید شده و فلانی شهید شده؛ تا بر فردی عبور کردند و گفتند: فلانی هم شهید است. رسول الله ج فرمود: «چنین نیست. او را در آتش دیدم، به خاطر عبا یا لباسی که قبل از تقسیم غنایم برداشته بود». سپس رسول الله ج فرمود: «ای پسر خطاب! در میان مردم برو و اعلان بکن: به جز مؤمنین کسی وارد بهشت نمی‌گردد».

1976-843- (2) (ضعیف) وَعَنْ حَبِیبِ بْنِ مَسْلَمَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنْ لَمْ تَغُلَّ أُمَّتِی لَمْ یَقُمْ لَهُمْ عَدُوٌّ أَبَدًا». قَالَ أَبُو ذَرٍّ لِحَبِیبِ بْنِ مَسْلَمَةَ: هَلْ یَثْبُتُ لَکُمُ الْعَدُوُّ حَلْبَ شَاةٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَثَلَاثَ شِیَاهٍ غُزُرٍ. قَالَ أَبُو ذَرٍّ: «غَلَلْتُمْ، وَرَبِّ الْکَعْبَةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید، لیس فیه ما یقال إلا تدلیس بقیة بن الولید، فقد صرح بالتحدیث([5]).

از حبیب بن مسلمه روایت است: شنیدم که ابوذر گفت: رسول الله ج فرمودند: «اگر امتم از مال غنیمت به خیانت برندارد، هرگز دشمنی در برابر آن مقاومت نخواهد کرد». ابوذر به حبیب بن مسلمه گفت: آیا به اندازه دوشیدن شیر یک گوسفند دشمنی در برابر شما مقاومت کرده است؟ گفت: بله؛ به اندازه شیر سه گوسفند؛ ابوذر گفت: به پروردگار کعبه سوگند مرتکب خیانت در غنیمت شده‌اید.

1977-1347- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَامَ فِینَا رَسُولُ اللهِ ج ذَاتَ یَوْمٍ، فَذَکَرَ الْغُلُولَ فَعَظَّمَهُ، وَعَظَّمَ أَمْرَهُ حَتَّی قَالَ: «لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ بَعِیرٌ لَهُ رُغَاءٌ، فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی، فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ. لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ فَرَسٌ لَهُ حَمْحَمَةٌ، فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی: فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ. لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ شَاةٌ لَهَا ثُغَاءٌ، یَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی. فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ. لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ نَفْسٌ لَهَا صِیَاحٌ، فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی. فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ. لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ رِقَاعٌ تَخْفِقُ، فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی. فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ. لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رَقَبَتِهِ صَامِتٌ، فَیَقُولُ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَغِثْنِی. فَأَقُولُ: لَا أَمْلِکُ لَکَ شَیْئًا، قَدْ أَبْلَغْتُکَ».

رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.

ابوهریره س می‌گوید: روزی رسول الله ج در میان ما به خطبه ایستاد و از خیانت در غنیمت سخن گفت و آن را گناه و امری بزرگ دانست و فرمود: «مبادا! کسی از شما را در روز قیامت حامل شتری که فریاد می‌زند بیابم که بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

مبادا! فردی از شما را در روز قیامت حامل اسبی که فریاد می‌زند بیابم که بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

مبادا! فردی از شما را در روز قیامت حامل گوسفندی که فریاد می‌زند بیابم که بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

مبادا! فردی از شما را در روز قیامت حامل نفسی که فریاد می‌زند بیابم که بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

مبادا! فردی از شما را در روز قیامت حامل لباسی بیابم ‌که بر گردنش تکان می‌خورد و بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

مبادا! فردی از شما را در روز قیامت حامل طلا و نقره بیابم که بگوید: ای رسول الله ج! به دادم برس. پس من بگویم: هیچ کاری نمی‌توانم برایت انجام دهم، قبلاً به تو ابلاغ کرده بودم.

(لا ألفینَّ) به فاء؛ یعنی: لا أجدنَّ (نیابم). و (الرُّغاء) به ضم راء؛ عبارت است از صدای شتر و ذوات الخف [حیواناتی که در پایینترین بخش قدمشان پوست ضخیمی دارند که به آنها در راه رفتن کمک میکند مانند شتر و ..] و (الحمحمة) به دو حاء مفتوح: عبارت است از صدای اسب. و (الثغاء) به ضم ثاء: صدای گوسفند را گویند. و (الرِّقاع) به کسر راء: جمع رقعة؛ و آن عبارت است از آنچه در آن حقوق را مینویسند. و (تخفق) یعنی: تکان میخورد و میلرزد.

1978-1348- (5) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بنِ العَاصِی ب قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا أَصَابَ غَنِیمَةً أَمَرَ بِلَالًا فَنَادَى فِی النَّاسِ فَیَجِیئُونَ بِغَنَائِمِهِمْ، فَیُخْمِسُهُ وَیُقَسِّمُهُ. فَجَاءَ رَجُلٌ یَوماً بَعْدَ النداءِ بِزِمَامٍ مِنْ شَعَرٍ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا کَانَ فِیمَا أَصَبْنَاهُ مِنَ الغَنِیمَةِ، فَقَالَ: «أَسَمِعْتَ بِلَالًا یُنَادِی ثَلَاثًا؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَمَا مَنَعَکَ أَنْ تَجِیءَ بِهِ؟». فَاعْتَذَرَ إِلَیْهِ، فَقَالَ: «کُنْ أَنْتَ تَجِیءُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَلَنْ أَقْبَلَهُ عَنْکَ».

رواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه".

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که می‌گوید: هرگاه رسول الله ج غنیمتی به دست می‌آورد به بلال س دستور می‌داد در بین مردم اعلان کند [هرکس غنایمی را که بدست آورده بیاورد] و مردم غنیمت‌های‌شان را می‌آوردند. پس رسول‌الله ج آن را به پنج قسمت نموده و تقسیم می‌کرد. یک روز مردی بعد از ندا [و تقسیم غنایم] افساری از مو آورد و گفت: ای رسول الله ج! این از غنیمت‌هایی است که به دست آوردیم. رسول الله ج فرمود: «آیا شنیدی که بلال سه بار فریاد زد؟» گفت: بله. رسول الله ج فرمود: «پس چه چیزی مانع شد که آن را بیاوری؟» پس برای این تاخیر عذرخواهی [ناموجهی] نمود. پس رسول الله ج فرمود: «باشد که آن را روز قیامت بیاوری و هرگز از تو پذیرفته نشود».

1979-1349- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج إِلَى خَیْبَرَ، فَفَتَحَ اللهُ عَلَیْنَا، فَلَمْ نَغْنَمْ ذَهَبًا وَلَا وَرِقًا، غَنِمْنَا الْمَتَاعَ وَالطَّعَامَ وَالثِّیَابَ، ثُمَّ انْطَلَقْنَا إِلَى الْوَادِی (یعنی وادی القرى)([6]) وَمَعَ رَسُولِ اللهِ ج عَبْدٌ([7]) لَهُ وَهَبَهُ لَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِی جُذَامٍ، یُدْعَى رِفَاعَةَ بْنَ زَیْدٍ([8]) مِنْ بَنِی الضُّبَیْبِ، فَلَمَّا نَزَلْنَا الْوَادِیَ قَامَ عَبْدُ رَسُولِ اللهِ ج یَحُلُّ رَحْلَهُ، فَرُمِیَ بِسَهْمٍ، فَکَانَ فِیهِ حَتْفُهُ، فَقُلْنَا: هَنِیئًا لَهُ الشَّهَادَةُ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کَلَّا وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، إِنَّ الشِّمْلَةَ لَتَلْتَهِبُ عَلَیْهِ نَارًا، أَخَذَهَا مِنَ الْغَنَائِمِ، لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ»([9]). قَالَ: فَفَزِعَ النَّاسُ، فَجَاءَ رَجُلٌ بِشِرَاکٍ([10]) أَوْ شِرَاکَیْنِ؛ فَقَالَ: أَصَبْتُ یَوْمَ خَیْبَرَ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «شِرَاکٌ مِنْ نَارٍ، أَوْ شِرَاکَانِ مِنْ نَارٍ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.

از ابوهریره س روایت است که همراه رسول الله ج به ‌سوی خیبر حرکت کردیم؛ پس خداوند متعال آن را بر روی ما گشود و ما هیچ طلا و نقره‌ای به غنیمت نبردیم بلکه کالا و غذا و لباس بدست آوردیم. سپس به طرف وادی (یعنی وادی القری) رفتیم. همراه رسول الله ج برده‌ای بود که مردی از بنی جذام به نام رفاعة بن زید از قبیله‌ی بنی ضُبَیب به او بخشیده بود. هنگامی‌که به وادی رسیدیم، برده رسول الله ج بلند شد تا پالان شترش را پایین آورد که تیری پرتاب شد و سبب مرگ او گردید. ما گفتیم: ای رسول الله ج! شهادت بر او مبارک باد. رسول الله ج فرمود: «هرگز، قسم به کسی‌که جان محمد در دست اوست! عبایی که در جنگ خیبر قبل از تقسیم غنایم از غنایم برداشته بود، آتش را بر او شعله‌ور خواهد کرد». پس مردم ترسیدند و مردی یک یا دو بند کفش را آورد و گفت: آن را روز خیبر بدست آوردم. پس رسول الله ج فرمود: «یک بند یا دو بند از آتش».

(الشملة): لباسی کوچک از پنبه که با پنبه مزین شده است.

1980-1350- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی رَافِعٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا صَلَّى الْعَصْرَ ذَهَبَ إِلَى بَنِی عَبْدِ الْأَشْهَلِ فَیَتَحَدَّثُ عِنْدَهُمْ حَتَّى یَنْحَدِرَ لِلْمَغْرِبِ، قَالَ أَبُو رَافِعٍ: فَبَیْنَمَا النَّبِیُّ ج یُسْرِعُ إِلَى الْمَغْرِبِ مَرَرْنَا بِالْبَقِیعِ، فَقَالَ: «أُفٍّ لَکَ، أُفٍّ لَکَ، أُفٍّ لَکَ». قَالَ: فَکَبُرَ ذَلِکَ فِی ذَرْعِی، فَاسْتَأْخَرْتُ، وَظَنَنْتُ أَنَّهُ یُرِیدُنِی، فَقَالَ: «مَا لَکَ؟ امْشِ». قُلْتُ: أَحْدَثَ حَدَثٌ؟ قَالَ: «مَا ذَاکَ؟». قُلْتُ: أَفَّفْتَ بِی. قَالَ: «لَا، وَلَکِنْ هَذَا فُلَانٌ بَعَثْتُهُ سَاعِیًا عَلَى بَنِی فُلَانٍ، فَغَلَّ نَمِرَةً، فَدُرِّعَ مِثْلُهَا مِنْ نَارٍ».

رواه النسائی، وابن خزیمة فی "صحیحه".

از ابو رافع س روایت است، هنگامی‌که رسول الله ج نماز عصر را به جا می‌آورد، نزد قبیله‌ی بنی عبد الأشهل رفته و تا نزدیک مغرب با آنها صحبت می‌کرد. ابو رافع س می‌گوید: باری درحالی‌که رسول الله ج شتابان برای نماز مغرب می‌رفت از کنار بقیع [غرقد که قبرستان اهل مدینه بود] عبور کردیم، پس رسول الله ج فرمود: «اف بر تو، اف بر تو، اف بر تو». ابو رافع می‌گوید: این سخن بر من گران آمد. پس از سرعت خود کاستم و گمان کردم که خطاب به من چنین گفت. رسول الله ج فرمود: «چه اتفاقی افتاده؟ حرکت کن». گفتم: آیا چیزی رخ داده؟ رسول الله ج فرمود: «چه چیزی؟» گفتم: به من اف گفتی. رسول الله ج فرمود: «نه [خطاب به تو نبود]؛ این فلانی است که او را برای گرفتن مال زکات و صدقه‌ی بنی فلان فرستادم و او لباس راه راه پشمی را بدون اجازه از غنایم برداشت، پس با زرهی آتشین همانند آن پوشیده شد».

(البقیع): جاهایی در مدینه است؛ از جمله: (بقیع الخیل) و (بقیع الخَبجَبة)([11]) به فتح خاء و جیم و(بقیع الغرقد)؛ که در اینجا مراد بقیع غرقد میباشد چنانکه در روایت بزار تفسیر آن آمده است. و اینکه ابورافع گفت: «کبر فی ذَرعی» به ذال مفتوح و راء ساکن عبارت است از پارچهای از پشم که اعراب میپوشند. و اینکه فرمود: (فدرع) به دال مضموم، یعنی: زرهی مانند آن از جنس آتش برای او قرار دادند.

1981-1351- (8) (صحیح) وَعَنْ ثَوْبَانَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ:  «مَنْ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَرِیئًا مِنْ ثَلَاثٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ: الْکِبْرِ، وَالْغُلُولِ، وَالدَّیْنِ».

رواه الترمذی والنسائی([12])، وابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، والحاکم و قال: "صحیح على شرطهما".

از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس روز قیامت در حالی حاضر گردد که از سه عمل پاک باشد وارد بهشت می‌گردد: کبر و غرور، خیانت در مال غنیمت و بدهکاری».

1982-844- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی حَازِمٍ([13]) قَالَ: أُتِیَ النَّبِیُّ ج بِنِطْعٍ مِنَ الْغَنِیمَةِ، فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا لَکَ تَستَظِلُّ بِهِ مِنَ الشَّمس. قَالَ: «أَتُحِبُّونَ أَنْ یُسْتَظَلَّ نَبِیَّکُم بِظِلٍّ مِنْ نَارٍ؟!».

رواه أبو داود فی "مراسیله"، والطبرانی فی "الأوسط"، وزاد: «یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

از ابوحازم روایت است که: فرشی از مال غنیمت نزد رسول الله ج آورده شد. گفته شد: ای رسول خدا، این برای شماست سایبانی در برابر خورشید خواهد بود. رسول الله ج فرمود: «آیا دوست دارید پیامبرتان در سایبانی از آتش باشد؟!».

1983-845- (4) (ضعیف) وَعن یزید بن معاویة؛ أنه کتب إلى أهل البصرة: سلام علیکم. أما بعد؛ فإن رجلاً سأل رسول الله ج زِماماً من شعرٍ من مغنم، فقال رسول الله ج: "سألتنی زِماماً من نارٍ، لم یکن لک أن تسألنیه، ولم یکن لی أن أعطیَه".

رواه أبو داود فی "المراسیل" أیضاً.

از یزید بن معاویه روایت است که وی به اهل بصره نامه نوشت: سلام علیکم؛ اما بعد، مردی از رسول الله ج افساری از جنس مو از مال غنیمت خواست. رسول الله ج در پاسخ فرمود: «از من افساری از جنس آتش می‌خواهی. این حق برای تو نیست که آن را از من بخواهی و من حق ندارم آن را به تو بدهم».

1984-846- (5) (ضعیف) وعن سمرة بن جندب س قال: أما بعد، فکان رسول الله ج یقول: «مَنْ یَکْتُم غالاً فإنه مثله».

 رواه أبو داود.

(یکتم غالاً)؛ یعنی: پرده‌پوشی وی را کند.

از سمره بن جندب س روایت است که: اما بعد، رسول الله ج می‌فرمود: «هرکس پرده‌پوشی کسی را نماید که در مال غنیمت خیانت نموده، همانند او خواهد بود».

13-(الترغیب فی الشهادة، وما جاء فی فضل الشهداء)



([1]) هذا التفسیر خطأ واضح، بل عده الناجی (140/ 1) من طامات الکتاب! قال: "إنما هو کما قاله صواباً فی "الحج" من حاشیة "مختصره لمسلم": "الثقل: متاع السفر، والثقل: ضد الخفة". وغفل عن هذا الخطأ المعلقون الثلاثة! فأقروهٍ!

([2]) درهای میان (تیماء) و (خیبر) میباشد. و سبب نامیده شدن آن به این نام خواهد آمد.

([3]) قلت: وهو کما قال، فإن جهالة الصحابی لا تضر، کما هو فی (المصطلح) مقرر، وهو فی "المسند" (5/ 32-33 و75) من طریق عبدالرزاق، وهذا رواه فی "المصنف" (5/ 242-243)، وسائر رجاله ثقات رجال مسلم.

([4]) قلت: فیه أبو عمرة مولى زید بن خالد، وهو مجهول، وصححه الثلاثة؛ تقلیداً لبعضهم، وهو وهم بینت سببه فی "الإرواء" (3/ 174-175).

([5]) قلت: لکن فوقه جهالة عبدالرحمن بن عرق الیحصبی کما بینته فی "الضعیفة" (5169)، وحسنه الثلاثة تقلیداً ولجهلهم بهذه الجهالة!

([6]) ما بین الهلالین ثابت فی المخطوطة، ولم یُذکر فی روایة مسلم والسیاق له، فهو من المؤلف على سبیل التفسیر والبیان، وهو مطابق لروایة البخاری وغیره.

عبارت است از درهای در بین (تیماء) و (خیبر) که روستاهای زیادی را در بردارد و به همین دلیل است که «وادی القرى» نامیده شده است. [القریة به معنای روستا و دهکده میباشد]. حجاج شام از آن عبور میکنند و در گذشته منازل ثمود و عاد بوده است. و در همین مکان خداوند متعال آنها را هلاک نمود. چنانکه در "معجم البلدان" آمده است.

([7]) در صحیح بخاری و جز آن اسم وی (مِدْعَم) ذکر شده است.

([8]) الأصل وطبعة عمارة: "یزید"، وهو خطأ تتابع علیه النساخ مخالف لما فی "مسلم" (1/ 75)، والسیاق له، ولذلک قال الحافظ الناجی (14/ 2): "کذا فی النسخ، والصواب بلا خلاف زید بن وهب الجذامی، ولیس فی الصحابة المسمین برفاعة من أبوه یزید". کذا فی "العجالة" (140/ 2). وغفل عن هذا الخطأ المعلقون الثلاثة!

([9]) یعنی آن را قبل از تقسیم غنایم برداشته است و از این جهت مصداق غلول و خیانت در مال غنیمت میباشد. 

([10]) بکسر الشین المعجمة وتخفیف الراء: هو سیر النعل الذی یکون على وجهه. والله أعلم.

([11]) الأصل: (الخنجمة) بالخاء المعجمة ثم نون وجیم ومیم، وفی طبعة عمارة: (الخنجهة)! والتصویب من "العجالة" و"معجم البلدان"؛ إلا أنه قال: "والرواة على أنه بجیمین". فالله أعلم.

([12]) لعله فی "الکبرى" للنسائی، فإنی لم أره فی "الصغرى" له، ولا عزاه إلیه النابلسی فی "الذخائر"؛ وکذا لم یعزه إلیه المصنف فی "البیوع"، بل عزاه هناک إلى ابن ماجه بدل النسائی. ثم طبع کتاب "السنن الکبرى" للنسائی، فرأیته فی "السیر" منه (5/ 232/ 8763).

([13]) هو الأنصاری، مختلف فی صحبته، ولم تثبت عندی. انظر "الضعیفة" (5113).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد