ترغیب به شهادت و آنچه در فضل شهدا آمده است
1985-1352- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا أَحَدٌ یَدْخُلُ الجَنَّةَ یُحِبُّ أَنْ یَرْجِعَ إِلَى الدُّنْیَا وَإِنَّ لَهُ مَا عَلَى الأَرْضِ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا الشَّهِیدُ؛ فَإِنَّهُ یَتَمَنَّى أَنْ یَرْجِعَ إِلَى الدُّنْیَا فَیُقْتَلَ عَشْرَ مَرَّاتٍ؛ لِمَا یَرَى مِنَ الکَرَامَةِ - وفی روایة: لِمَا یَرَى مِنْ فَضْلِ الشَّهَادَةِ -».
رواه البخاری ومسلم والترمذی.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که به بهشت برود و دوست داشته باشد به دنیا بازگردد هرچند دنیا و مافیها برای او باشد، جز شهید که آرزو میکند به دنیا برگردد و ده مرتبه کشته شود؛ و این به لحاظ لطف و مرحمتی است که مشاهده نموده است». و در روایتی آمده است: «به خاطر فضل شهادت است که شاهد آن بوده است».
1986-1353- (2) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُؤْتَى بِالرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: یَا ابْنَ آدَمَ! کَیْفَ وَجَدْتَ مَنْزِلَکَ؟ فَیَقُولُ: أَیْ رَبِّ! خَیْرَ مَنْزِلٍ. فَیَقُولُ: سَلْ وَتَمَنَّهْ. فَیَقُولُ: وَمَا أَسْأَلُکَ وَأَتَمَنَّی؟ أَسْأَلُکَ أَنْ تَرُدَّنِی إِلَى الدُّنْیَا فَأُقْتَلَ فِی سَبِیلِکِ عَشْرَ مَرَّاتٍ، لِمَا یَرَى مِنْ فَضْلِ الشَّهَادَةِ».
رواه النسائی، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی از بهشتیان آورده میشود. خداوند به او میفرماید: ای فرزند آدم! منزل و جایگاهت را چطور یافتی؟ میگوید: پروردگارا! بهترین جایگاه است. خداوند میفرماید: بخواه و آرزو کن. وی میگوید: «و چه چیزی از تو بخواهم و آرزو کنم. از تو میخواهم که مرا به دنیا بازگردانی تا دهها بار در راه تو کشته شوم؛ و این به خاطر فضل شهادت است که شاهد آن بوده است».
1987-1354- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ! لَوَدِدْتُ أَنِّی أَغْزُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أَغْزُوَ فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أَغْزُوَ فَأُقْتَلَ».
رواه البخاری ومسلم فی حدیث تقدم [6- باب/6- حدیث].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسیکه جان محمد ج در دست اوست، دوست دارم در راه الله بجنگم و کشته شوم، سپس دوباره بجنگم و کشته شوم و باز بجنگم و کشته شوم».
1988-1355- (4) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «یُغْفَرُ لِلشَّهِیدِ کُلُّ ذَنْبٍ إِلَّا الدَّیْنَ».
رواه مسلم.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جز بدهکاری شهید، تمام گناهان وی بخشیده میشود».
1989-1356- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَامَ فِیهِمْ، فَذَکَرَ أَنَّ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَالْإِیمَانَ بِاللهِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ. فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَرَأَیْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِی سَبِیلِ اللهِ، تُکَفَّرُ عَنِّی خَطَایَایَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «نَعَمْ، إِنْ قُتِلْتَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَأَنْتَ صَابِرٌ مُحْتَسِبٌ، مُقْبِلٌ غَیْرُ مُدْبِرٍ». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کَیْفَ قُلْتَ؟» قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِی سَبِیلِ اللهِ. أَتُکَفَّرُ عَنِّی خَطَایَایَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «نَعَمْ، إِنْ قُتِلْتَ وَأَنْتَ صَابِرٌ مُحْتَسِبٌ، مُقْبِلٌ غَیْرُ مُدْبِرٍ، إِلَّا الدَّیْنَ، فَإِنَّ جِبْرائیلَ قَالَ لِی ذَلِکَ».
رواه مسلم وغیره.
از ابوقتاده س روایت است که رسول الله ج در میان اصحابش ایستاد و فرمود: «برترین اعمال جهاد در راه الله و ایمان به الله هستند». یکی از حاضرین برخاست و گفت: ای رسول الله ج! اگر در راه خدا کشته شوم، گناهانم بخشوده خواهد شد؟ رسول الله ج فرمود: «بله، اگر در راه خدا کشته شوی و صبر کرده و امید پاداش داشته باشی و رو به دشمن باشی و پشت نکنی». سپس رسول الله ج فرمود: «چه گفتی؟» گفت: اگر در راه خدا کشته شوم، گناهانم بخشوده خواهد شد؟ رسول الله ج فرمود: «بله، اگر در راه خدا کشته شوی و صبر کرده و و امید پاداش داشته باشی و رو به دشمن باشی و پشت نکنی؛ بجز قرض و بدهی؛ و این را جبرائیل به من گفت».
1990-1357- (6) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ أَبِی عَمِیرَةَ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ نَفْسٍ مُسْلِمَةٍ یَقْبِضُهَا رَبُّهَا تُحِبُّ أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْکُمْ، وَأَنَّ لَهَا الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا؛ غَیْرُ الشَّهِیدِ». قَالَ ابْنُ أَبِی عَمِیرَةَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَأَنْ أُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ لِی أَهْلُ الْوَبَرِ وَالْمَدَرَ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والنسائی، واللفظ له([1]).
از ابن ابو عمیره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که خداوند متعال او را قبض روح کند و دوست داشته باشد به سوی شما بازگردد هرچند دنیا و تمام آنچه در آن است به او داده شود، مگر شهید». ابن ابو عمیره س میگوید: رسول الله ج فرمودند: «اینکه در راه خدا کشته شوم برایم محبوبتر است از اینکه اهل بادیه و روستاها و شهرها را به من بدهند».
(أهل الوبر): بادیهنشینان و کسانی هستند که تمایلی به دیوار ندارند. [و در خانههای چادری از جنس کرک شتران زندگی میکنند.] و (أهل المدر): عبارت است از ساکنان روستاها و شهرها. و (المَدَر): عبارت است از گل سخت سنگ شده.
1991-1358- (7) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: غَابَ عَمِّی أَنَسُ بْنُ النَّضْرِ عَنْ قِتَالِ (بَدْرٍ)، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! غِبْتُ عَنْ أَوَّلِ قِتَالٍ قَاتَلْتَ المُشْرِکِینَ، لَئِنِ اللَّهُ أَشْهَدَنِی قِتَالَ المُشْرِکِینَ لَیَرَیَنَّ اللَّهُ مَا أَصْنَعُ. فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ (أُحُدٍ)، وَانْکَشَفَ المُسْلِمُونَ، فَقَالَ لَهُم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلاَءِ - یَعْنِی أَصْحَابَهُ - وَأَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلاَءِ - یَعْنِی المُشْرِکِینَ -»، ثُمَّ تَقَدَّمَ، فَاسْتَقْبَلَهُ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ س فَقَالَ: یَا سَعْدُ بْنَ مُعَاذٍ! الجَنَّةَ وَرَبِّ النَّضْرِ، إِنِّی أَجِدُ رِیحَهَا دُونِ (أُحُدٍ). قَالَ سَعْدٌ: فَمَا اسْتَطَعْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا صَنَعَ. قَالَ أَنَسٌ: فَوَجَدْنَا بِهِ بِضْعًا وَثَمَانِینَ ضَرْبَةً بِالسَّیْفِ، أَوْ طَعْنَةً بِرُمْحٍ، أَوْ رَمْیَةً بِسَهْمٍ، وَوَجَدْنَاهُ قَدْ قُتِلَ، وَقَدْ مَثَّلَ بِهِ المُشْرِکُونَ، فَمَا عَرَفَهُ أَحَدٌ إِلَّا أُخْتُهُ بِبَنَانِهِ. فَقَالَ أَنَسٌ: «کُنَّا نُرَى أَوْ نَظُنُّ أَنَّ هَذِهِ الآیَةَ نَزَلَتْ فِیهِ وَفِی أَشْبَاهِهِ: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ إِلَى آخِرِ الآیَةِ».
رواه البخاری - واللفظ له - ومسلم والنسائی.
انس س میگوید: عمویم انس بن نضر س در جنگ بدر حضور نداشت؛ پس گفت: ای رسول الله ج! در نخستین غزوهای که با مشرکین جنگیدی شرکت نداشتم. اگر خداوند به من توفیق جنگیدن با مشرکین را بدهد، به خداوند نشان خواهم داد که چه خواهم کرد.
هنگامیکه جنگ احد روی داد و مسلمانان پراکنده شدند، انس بن نضر س به آنها گفت: پروردگارا! من از کاری که اینها - یعنی اصحاب رسول الله- کردند عذرخواهی میکنم و از کاری که اینها - یعنی مشرکین - کردند بیزاری میجویم. سپس جلو رفت که با سعد بن معاذ مواجه شد و گفت: ای سعد بن معاذ! بهشت را میخواهم. و سوگند به پروردگار نضر که بوی بهشت را از سوی احد استشمام میکنم.
سعد گفت: ای رسول الله ج! آنچه او انجام داد، از توان من خارج است. انس بن مالک س میگوید: او را در حالی یافتیم که هشتاد و اندی زخم شمشیر یا ضربهی نیزه یا اثر تیر در بدنش وجود داشت و توسط مشرکین کشته و مثله شده بود. هیچکس نتوانست او را بشناسد جز خواهرش که از انگشتانش او را شناخت. پس انس گفت: ما بر این باور بودیم یا گمان ما این بود که این آیه در مورد او و امثالش نازل شده است: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا٢٣﴾ [الأحزاب: 23] «از مؤمنان مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با الله بسته بودند (صادقانه) وفا کردند، پس کسی از آنان هست که پیمان خود را به آخر رساند (و شهید شد) و از آنان کسی هست که در انتظار (و چشم براه) است و هرگز تغییر و تبدیلی (در پیمان خود) نیاوردهاند».
(البضع) به فتح باء و کسر آن فصیحتر است. و آن عبارت است از تعدادی بین سه تا نه. و گفته شده: بین یک تا چهار. و گفته شده: بین چهار تا نه. و گفته شده: تعداد هفت میباشد.
1992-1359- (8) (صحیح) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «رَأَیْتُ اللَّیْلَةَ رَجُلَیْنِ أَتَیَانِی فَصَعِدَا بِی الشَّجَرَةَ، فَأَدْخَلاَنِی دَارًا هِیَ أَحْسَنُ وَأَفْضَلُ، لَمْ أَرَ قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهَا، قَالاَ لِی: أَمَّا هَذِهِ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ».
رواه البخاری فی حدیث طویل تقدم([2]).
از سَمُرَة بن جندب س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «دیشب در رؤیا دو مرد را دیدم که نزدم آمدند و مرا از درخت بالا بردند و پس از آن مرا به خانهای وارد کردند که بسیار زیبا و بهتر از هر جای دیگری بود و هرگز زیباتر از آن ندیدهام. به من گفتند: این خانهی شهدا است».
1993-1360- (9) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: جِیءَ بِأَبِی إِلَى النَّبِیِّ ج قَدْ مُثِّلَ بِهِ، فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَذَهَبْتُ أَکْشِفُ عَنْ وَجْهِهِ، فَنَهَانِی قَوْمِی، فَسَمِعَ صَوْتَ صَارِخَةٍ. فَقِیلَ: ابْنَةُ عَمْرٍو، أَوْ أُخْتُ عَمْرٍو. فَقَالَ: «لِمَ تَبْکِی؟ - أَوْ فَلاَ تَبْکِی -، مَا زَالَتِ المَلاَئِکَةُ تُظِلُّهُ بِأَجْنِحَتِهَا».
رواه البخاری ومسلم.
از جابر بن عبدالله ب روایت شده که: درحالیکه پدرم مثله شده بود نزد رسول الله ج آورده شد؛ من رفتم تا صورتش را ببینم، اما قومم مرا از این کار نهی کردند. پس رسول الله ج صدای فریادی را شنید، گفته شد: دختر یا خواهر عمرو است. رسول الله ج فرمود: «چرا گریه میکنی؟ - یا گریه نکن -، پیوسته فرشتگان او را با بالهای خود میپوشانند و در سایهی خود قرار میدهند».
1994-1361- (10) (حسن صحیح) وَعَنهُ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ حَرَامٍ یَوْمَ أُحُدٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا جَابِرُ! أَلَا أُخْبِرُکَ مَا قَالَ اللَّهُ لِأَبِیکَ؟». قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «مَا کَلَّمَ اللَّهُ أَحَدًا إِلَّا([3]) مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، وَکَلَّمَ أَبَاکَ کِفَاحًا([4])، فَقَالَ: یَا عَبْدالله! تَمَنَّ عَلَیَّ أُعْطِکَ. قَالَ: یَا رَبِّ! تُحْیِینِی فَأُقْتَلُ فِیکَ ثَانِیَةً. قَالَ: إِنَّهُ سَبَقَ مِنِّی أَنَّهُمْ إِلَیْهَا لَا یَرْجِعُونَ. قَالَ: یَا رَبِّ! فَأَبْلِغْ مَنْ وَرَائِی. فَأَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا﴾ الْآیَةَ کُلَّهَا».
رواه الترمذی وحسنه، وابن ماجه بإسناد حسن أیضاً، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
و از جابر س روایت است، هنگامیکه عبدالله بن عمرو بن حرام در روز احد کشته شد رسول الله ج به او فرمود: «ای جابر! آیا تو را از آنچه خداوند متعال به پدرت گفت، خبر ندهم؟». گفتم: بله. فرمود: «خداوند متعال با کسی سخن نگفته مگر از پس پرده و با پدرت بدون پرده سخن گفته و فرموده است: ای عبدالله! از من بخواه تا به تو بدهم». وی پاسخ داد: پروردگارا! مرا زنده کن تا دوباره در راه تو کشته شوم. خداوند متعال فرمود: «قبلاً چنین مقرر نمودم که هرکس بمیرد دوباره به دنیا بازنمیگردد». عبدالله گفت: ای پروردگارا! پس به کسانی که بعد از من ماندهاند [از اجر شهادت] خبر ده. پس خداوند متعال این آیه را نازل کرد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آل عمران: 169] «و هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه زندهاند، نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
1995-1362-(11) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «رَأَیْتُ جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَلَکًا یَطِیرُ فِی الْجَنَّةِ ذَا جَنَاحَیْنِ، یَطِیرُ مِنهَا حَیْثُ شَاء، مُضَرَّجَةٌ قَوَادِمُهُ([5]) بِالدِّمَاءِ».
رواه الطبرانی بإسنادین أحدهما حسن([6]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جعفر بن ابی طالب س را به شکل فرشتهای که دو بال داشت و در بهشت پرواز میکرد مشاهده کردم، به هرجا که میخواست پرواز میکرد و ابتدای بالهایش آغشته به خون بود».
1996-847- (1) (ضعیف) وَعَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ قَالَ: أُرِیَهَمُ النَّبِیُّ ج فِی النَّوْمِ، فَرَأَى جَعْفَرًا مَلَکًا ذَا جَنَاحَیْنِ مُضَرَّجین بِالدِّمَاءِ، وَزَیْدٌ مُقَابِلُهُ».
رواه الطبرانی، وهو مرسل جید الإسناد([7]).
از سالم بن ابی جعد روایت است که: رسول الله آنان را در خواب دید، چنانکه جعفر را فرشتهای دید که دو بال خون آلود دارد و زید در مقابل او میباشد.
(قال الحافظ): "کان جعفر س قد ذهبت یداه فی سبیل الله یوم (مؤتة) فأبدله الله بهما جناحین، فمن أجل ذا سمی (جعفرا الطیار)".
حافظ میگوید: «جعفر س در جنگ مؤته دو دستش را در راه خدا از دست داد پس خداوند متعال بهجای آنها دو بال به او داد، به همین دلیل جعفر طیار نام گرفت».
1997-848- (2) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «هَنِیئًا لَکَ یَا عَبْدَاللهِ! أَبُوکَ یَطِیرُ مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی السَّمَاءِ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن([8]).
از عبدالله بن جعفر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مبارکت باد ای عبدالله، پدرت همراه فرشتگان در آسمان پرواز میکند».
1998-1363- (12) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّهُ کَانَ فِی غَزْوَةِ (مُؤْتَةَ) قَالَ: فَالْتَمَسْنَا جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، فَوَجَدْنَاهُ فِی القَتْلَى، فَوَجَدْنَا بِمَا أَقبَلَ مِن جَسَدِهِ بِضْعًا وَتِسْعِینَ، بَین ضَربَةٍ، وَرَمْیَةٍ، وَطَعْنَةٍ.
وفی روایة: فَعَدَدْنَا بِهِ خَمْسِینَ طَعْنَةً وَضَرْبَةً، لَیْسَ مِنْهَا شَیْءٌ فِی دُبُرِهِ.
رواه البخاری.
از ابن عمر ب روایت است که میگوید: در غزوهی مؤته بودیم که جعفر بن ابیطالب س را جستجو کردیم و او را در بین کشتهشدگان یافتیم درحالیکه در قسمت جلو بدنش نود و چند ضربهی شمشیر و تیر و نیزه بود.
و در روایتی آمده است: تعداد ضربه و زخمها را پنجاه عدد شمردیم که هیچیک از آنها در قسمت پشتش نبود.
1999-1364- (13) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللهِ ج زَیْدًا وَجَعْفَرًا وَعَبْدَاللهِ بْنَ رَوَاحَةَ، وَدَفَعَ الرَّایَةَ إِلَى زَیْدٍ، فَأُصِیبُوا جَمِیعًا. قَالَ أَنَسٌ: فَنَعَاهُمْ رَسُولُ اللهِ ج قَبْلَ أَنْ یَجِیءَ الْخَبَرُ، فَقَالَ: «أَخَذَ الرَّایَةَ زَیْدٌ فَأُصِیبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا جَعْفَرٌ فَأُصِیبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا عَبْدُاللهِ بْنُ رَوَاحَةَ فَأُصِیبَ، ثُمَّ أَخَذَ الرَّایَةَ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللهِ: خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ». قَالَ: فَجَعَلَ یُحَدِّثُ النَّاسَ وَعَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ».
وفی روایة قال: «وما یسرُّهم أنهم عندنا».
رواه البخاری وغیره.
از انس س روایت است که میگوید: رسول الله ج زید و جعفر و عبدالله بن رواحه را به جهاد فرستاد و پرچم را به دست زید داد. پس همگی کشته شدند. انس س میگوید: رسول الله ج خبر شهادت آنها را قبل از رسیدن خبر آنها از میدان جهاد به ما گفته و فرمود: «پرچم را زید در دست گرفت پس کشته شد. سپس جعفر آن را گرفت، پس او هم کشته شد؛ سپس عبدالله بن رواحه آن را برداشت و او هم کشته شد. پس از آنها شمشیری از شمشیرهای خدا، خالد بن ولید آن را در دست گرفت». و رسول الله ج درحالی با مردم سخن میگفت که از دو چشمش اشک جاری بود.
و در روایتی آمده است: «آنها خوشحال نمیشدند که اکنون نزد ما باشند».
2000-1365- (14) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «أَنْ یُعْقَرَ جَوَادُکَ، وَیُهْرَاقَ دَمُکَ»([9]).
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از جابر س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! برترین جهاد کدام است؟ فرمود: «اینکه اسبت کشته شده و خونت ریخته شود».
0-1366- (15) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه من حدیث عمرو بن عبسة قال: أتیت النبی ج فقلت: فذکره.
و ابن ماجه این روایت را از طریق عمرو بن عبسه ذکر میکند که وی گفت: نزد رسول الله رفتم و گفتم: .. سپس ادامه داده و حدیث را ذکر میکند.
2001-1367- (16) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یَجِدُ الشَّهِیدُ مِنْ مَسِّ القَتْلِ، إِلَّا کَمَا یَجِدُ أَحَدُکُمْ مِنْ مَسِّ القَرْصَةِ»([10]).
رواه الترمذی والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رنجی که شهید از کشته شدن درک میکند جز به اندازهی دردی که یکی از شما در اثر بیشکون گرفته شدن گوشتش [و گزیدن کک یا کیک] احساس میکند نیست».
2002-1368- (17) (صحیح) وَعَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَرْوَاحَ الشُّهَدَاءِ فِی أَجوَافِ طَیْرٍ خُضْرٍ تَعْلُقُ مِنْ ثَمَرِ الجَنَّةِ، أَوْ شَجَرِ الجَنَّةِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".
از کعب بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ارواح شهداء در شکم پرندهی سبز رنگی است که از میوهها یا درختان بهشت استفاده میبرند».
(تعلق) به فتح تاء و ضم لام؛ یعنی: از بالای درختان بهشت میخورند.
2003-1369- (18) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الشَّهِیدُ یَشْفَعُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابودرداء س روایت است که از رسول الله ج شنیدم فرمودند: «شهید در مورد هفتاد نفر از اهل بیتش شفاعت میکند».
2004-1370- (19) (حسن) وَعَنْ عُتْبَةَ بْنَ عَبْدٍالسُّلَمِیِّ س - وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج -؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «الْقَتْلَى ثَلَاثَةٌ: رَجُلٌ مُؤْمِنٌ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ حَتَّى إِذَا لَقِیَ الْعَدُوَّ قَاتَلَهُمْ حَتَّى یُقْتَلَ. فَذَلِکَ الشَّهِیدُ الْمُمْتَحَنُ([11]) فِی جَنَّةِ اللَّهِ تَحْتَ عَرْشِهِ، لَا یَفْضُلُهُ النَّبِیُّونَ إِلَّا بِفَضْلِ دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ. وَرَجُلٌ فَرِقَ عَلَى نَفْسِهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَالْخَطَایَا، جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، حَتَّى إِذَا لَقِیَ الْعَدُوَّ قَاتَلَ حَتَّى یَقتل، فَتِلْکَ مُمَصْمِصَةٌ مَحَتْ ذُنُوبَهُ وَخَطَایَاهُ، إِنَّ السَّیْفَ مَحَّاءٌ لِلْخَطَایَا، وَأُدْخِلَ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَ، فَإِنَّ لَهَا ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ، وَلِجَهَنَّمَ سَبْعَةُ أَبْوَابٍ، وَبَعْضُهَا أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ. وَرَجُلٌ مُنَافِقٌ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، حَتَّى إِذَا لَقِیَ الْعَدُوَّ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل([12]) حَتَّى یقتل، فَذَلِکَ فِی النَّارِ؛ إِنَّ السَّیْفَ لَا یَمْحُو النِّفَاقَ».
رواه أحمد بإسناد جید، والطبرانی وابن حبان فی "صحیحه"- واللفظ له-، والبیهقی([13]).
از عتبة بن عبدالسلمی س - که از اصحاب رسول الله ج میباشد - روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کشتهشدگان سه دسته هستند: مؤمنی که با جان و مالش در راه خدا میجنگد تا اینکه با دشمن روبرو شده و با آنها جنگیده تا کشته میشود. پس وی شهید پاکِ تصفیه شدهای است در بهشتی که زیر عرش خدا قرار گرفته و پیامبران نمیتوانند بر او سبقت بگیرند مگر به خاطر درجهی نبوت. و فردی که به خاطر گناهان و خطاهایی که انجام داده، بر خودش میترسد، پس با جان و مالش در راه خدا میجنگد تا اینکه با دشمن روبرو شده و با آنها جنگیده تا کشته میشود، پس این عمل پاک کنندهای است که گناهان و خطاهای او را پاک میکند، زیرا شمشیر پاک کنندهای برای گناهان است و از هر در بهشت که بخواهد وارد بهشت میگردد؛ برای بهشت هشت در و برای جهنم هفت در است و بعضی برتر از بعضی میباشند. و مرد منافقی که با جان و مالش میجنگد، با دشمن روبرو شده و در راه خدا میجنگد تا اینکه کشته میشود؛ این شخص در جهنم است؛ زیرا شمشیر، نفاق را از بین نمیبرد».
(الممتحن) به فتح حاء: عبارت است از کسی که از شرح صدر برخوردار است.([14]) و از این قبیل است: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰ﴾ [الحجرات: 3] «آها کسانی هستند که الله دلهایشان را برای تقوا آزموده (و خالص گردانیده) است». یعنی دلهایشان را وسعت بخشیده و گشاده نموده است. و در روایت احمد آمده است: «فَذَلِکَ [الشَّهِیدُ]([15]) المفتخر فِی خَیْمَةِ اللَّهِ تَحْتَ عَرْشِهِ»: «این شهیدی است مفتخر در خیمهی خداوند در زیر عرش». و چه بسا تصحیف صورت گرفته است. و (فرق) به کسر راء؛ یعنی: بترسد و نگران باشد. و (المُمصمصة) به ضم میم اول و فتح میم دوم، و کسر میم سوم: یعنی پاککننده و پوشاننده است.
2005-849- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «الشُّهَدَاءُ ثَلاثَةٌ: رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، لا یُرِیدُ أَنْ([16]) یُقْاتَلَ ولاَ یُقْتَلَ، یُکَثِّرُ سَوَادَ الْمُسْلِمِینَ، فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ، غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ کُلُّهَا، وَأُجِیرَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وُیَؤَمَّنُ مِنَ الْفَزَعِ، وَیُزَوَّجُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ، وَحُلَّتْ عَلَیْهِ حُلَّةُ الْکَرَامَةِ، وَیُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْوَقَارِ وَالْخُلْدِ. وَالثَّانِی: رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ مُحْتَسِبًا، یُرِیدُ أَنْ یَقْتَلَ، ولاَ یُقْتلَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ؛ کَانَتْ رُکْبَتُهُ مَعَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ، بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. والثَّالِث: خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ مُحْتَسِبًا، یُرِیدُ أَنْ یَقْتُلَ وَیُقْتَلَ، فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ؛ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَاهِرًا سَیْفَهُ وَاضِعَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، وَالنَّاسُ جَاثُونَ عَلَى الرُّکَبِ، یَقُولُ: أَلا أَفْسِحُوا لَنَا فَإِنَّا قَدْ بَذَلْنَا دِمَاءَنَا وَأَموَالَنَا للَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى. - قَالَ رَسُول اللهِ ج -: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! لَوْ قَالَ لإِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ، أَوْ لِنَبِیٍّ مِنَ الأَنْبِیَاءِ لَزَحَلَ لهم عَن الطریق، لما ترى مِنْ وَاجِبِ حَقِّهِمْ، حَتَّى یَأْتُوا مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ تَحتَ الْعَرْشِ فَیَجْلِسُونَ عَلَیْهَا؛ یَنْظُرُونَ کَیْفَ یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ، لا یَجِدُونَ غَمَّ الْمَوْتِ، ولاَ یغتمُّون فِی الْبَرْزَخِ، ولاَ تَفْزَعُهُمُ الصَّیْحَةُ، ولاَ یَهُمُّهُمُ الْحِسَابُ ولاَ الْمِیزَانُ ولاَ الصِّرَاطُ، یَنْظُرُونَ کَیْفَ یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ، ولاَ یَسْأَلُونَ شَیْئًا إلاَّ أُعْطُوا، ولاَ یَشْفَعُونَ فِی شَیْءٍ إلاَّ شُفِّعُوا فِیهِ، وَیُعْطَوْنَ مِنَ الْجَنَّةِ ما أحبوا، یَتَبوَّؤُون مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ أَحَبُّوا».
رواه البزار والبیهقی والأصبهانی، وهو حدیث غریب.
(زحل) بالزای والحاء المهملة. کذا فی روایة البزار. وقال الأصبهانی فی روایته: «لَتَنَحَّى لَهُمْ عَنِ الطَّرِیق». ومعنى (زحل) و(تنحى) واحد.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهدا سه دستهاند: کسی که با جان و مالش در راه خدا خارج میشود و هدف کشتن و کشته شدن ندارد و تنها در پی افزودن لشکر مسلمانان است. این شخص اگر بمیرد یا کشته شود، تمام گناهانش بخشیده میشود و از عذاب قبر نجات مییابد و از هول و هراس در امان خواهد بود و با حور عین ازدواج میکند و لباس کرامت بر او پوشانده میشود و بر سرش تاج وقار و جاودانگی قرار میدهند. دسته دوم: کسیکه با جان و مالش به امید پاداش خارج میشود و تصمیم دارد بِکُشد و کشته نشود؛ این شخص اگر بمیرد یا کشته شود در برابر خداوند متعال، همراه ابراهیم خلیل الرحمن خواهد بود؛ در مجلس راستین در پیشگاه پادشاه بزرگِ توانا؛ و دسته سوم: کسیکه با جان و مالش به امید پاداش خارج میشود و تصمیم دارد بکشد و کشته شود؛ اگر چنین شخصی بمیرد یا کشته شود، روز قیامت درحالی خواهد آمد که شمشیرش بدون غلاف بر گردنش آویزان است. و مردم زانو به زانو نشستهاند. میگوید: آیا جایی برای ما باز نمیکنید؛ ما خون و اموالمان را برای الله دادیم. رسول الله ج فرمودند: «سوگند به کسیکه جانم در دست اوست، اگر این سخنان را به ابراهیم خلیل الرحمن یا پیامبری از پیامبران بگوید، راه را بر وی باز میکنند و این به دلیل رعایت حقوق آنهاست. تا اینکه بر منابری از نور در زیر عرش مینشینند. و نظارهگر چگونگی قضاوت بر مردم میباشند. اینان اندوه مرگ را درنمییابند و نیز در برزخ اندوهگین نخواهند بود و صدای مهیب قیامت موجب هول و هراس آنها نمیشود و حساب و میزان و صراط آنان را نگران نمیکند. نظارهگر چگونگی قضاوت در بین مردم هستند. و چیزی نمیخواهند مگر به آنها داده میشود و در مورد چیزی شفاعت نمیکنند مگر اینکه شفاعتشان پذیرفته میشود و از بهشت آنچه را دوست داشته باشند به آنها داده میشود و در هر جای بهشت که دوست داشته باشند، سکونت میکنند».
2006-850- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا وَقَفَ الْعِبَادُ لِلْحِسَابِ جَاءَ قَوْمٌ وَاضِعِی سُیُوفِهِمْ عَلَى رِقَابِهِمْ تَقْطُرُ دَمًا، فَازْدَحَمُوا عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ. فَقِیلَ: مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قِیلَ: الشُّهَدَاءُ، کَانُوا أَحْیَاءَ مَرْزُوقِینَ».
رواه الطبرانی فی حدیث یأتی بتمامه إن شاء الله تعالى [2- القضاء/12]، و إسناده حسن([17]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون بندگان برای حسابرسی آماده شوند گروهی میآیند که شمشیرهایشان بر گردن آویزان و از آنها خون میچکد و بر دروازه بهشت ازدحام میکنند. گفته میشود: اینان کیستند؟ گفته میشود: شهدا که زنده بودند و روزی میخوردند».
2007-1371- (20) (صحیح) وَعَنْ نُعَیْمِ بْنِ هَمَّارٍ س: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ الله ج أَیُّ الشُّهَدَاءِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الَّذِینَ إِنْ یُلْقَوْا فِی الصَّفِّ لَا یَلْفِتُونَ وُجُوهَهُمْ حَتَّى یُقْتَلُوا، أُولَئِکَ یَنطلقونَ فِی الْغُرَفِ الْعُلَا مِنَ الْجَنَّةِ، وَیَضْحَکُ إِلَیْهِمْ رَبُّهم، وَإِذَا ضَحِکَ رَبُّکَ إِلَى عَبْدٍ فِی الدُّنْیَا فَلَا حِسَابَ عَلَیْهِ».
رواه أحمد وأبو یعلى، ورواتهما ثقات.
از نُعَیم بن هَمّار س روایت است که مردی از رسول الله ج سؤال کرد برترین شهدا چه کسانی هستند؟ رسول الله ج فرمود: «کسانی که چون در صف جهاد قرار داده شوند، روی خود را از دشمن بر نمیگردانند تا کشته شوند. آنها به ساختمانهای بلند بهشت وارد میشوند و خداوند به سوی آنان میخندد و چون پروردگارت در دنیا به چهرهی بندهای بخندد، حسابرسی برای او نخواهد بود».
2008-1372- (21) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الَّذِی یَلْتَقُونَ([18]) فِی الصَّفِّ الأَوَّل فَلَا یَلْفِتُونَ وُجُوهَهُمْ حَتَّى یُقْتَلُوا، أُولَئِکَ یَتَلَبَّطُونَ فِی الْغُرَفِ مِنَ الْجَنَّةِ، یَضْحَکُ إِلَیْهِمْ رَبُّکَ، وَإِذَا ضَحِکَ رَبُّکَ إِلَى قَوْمٍ فَلَا حِسَابَ عَلَیْهِمْ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از ابو سعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین جهاد نزد خداوند متعال در روز قیامت از آن کسانی است که در صف اول جهاد میایستند و به دشمن پشت نمیکنند تا کشته میشوند. آنها در ساختمانهای بهشت در نعمت و راحتی به سر میبرند؛ خداوند متعال به سوی آنان میخندد و چون پروردگارت به سوی قومی بخندد، حسابرسی برای آنها نخواهد بود».
(یتلبّطون) در اینجا به معنای «یضطجعون» دراز میکشند، میباشد. والله أعلم.
2009-1373- (22) (صحیح) وَعَنْ عَبْداللَّهِ بْن عَمْرِو ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَوَّلَ ثُلَّةٍ([19]) یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: الْفُقَرَاءُ الْمُهَاجِرُونَ الَّذِینَ تُتَّقَى بِهِمُ الْمَکَارِهُ، إِذَا أُمِرُوا سَمِعُوا وَأَطَاعُوا، وَإِنْ کَانَتْ لِرَجُلٍ مِنْهُمْ حَاجَةٌ إِلَى السُّلْطَانِ لَمْ تُقْضَ لَهُ حَتَّى یَمُوتَ وَهِیَ فِی صَدْرِهِ، وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَل لیَدْعُو یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْجَنَّةَ، فَتَأْتِی بِزُخْرُفِهَا وَزینتها، فَیَقُولُ: أَیْنَ عِبَادِیَ الَّذِینَ قَاتَلُوا فِی سَبِیلی، وَقُتِلُوا وَأُوذُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِی؟ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ، فَیَدْخُلُونَهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ، وَتَأْتِی الْمَلَائِکَةُ فَیَسجُدُونَ، فَیَقُولُونَ: رَبَّنَا نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ، وَنُقَدِّسُ لَکَ، مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ آثَرْتَهُمْ عَلَیْنَا؟ فَیَقُولُ الرَّبُّ عَزَّ وَجَل: «هَؤُلَاءِ عِبَادِیَ الَّذِینَ قَاتَلُوا فِی سَبِیلِی، وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی، فَتَدْخُلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ مِنْ کُلِّ بَابٍ: ﴿سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾».
رواه الأصبهانی بإسناد حسن، لکن متنه غریب([20]).
از عبدالله بن عمرو ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «نخستین گروهی از مردم که وارد بهشت میشوند فقرای مهاجرین هستند، کسانی که متحمل سختیهای زیادی شدهاند. هرگاه به آنان امری میشد میشنیدند و اطاعت میکردند و اگر یکی از آنان حاجتی نزد حاکمی میداشت، حاجتش برآورده نمیشد تا اینکه میمرد درحالیکه حاجتش در سینهاش میماند؛ و خداوند بهشت را در روز قیامت فرا میخواند و بهشت با آراستگی و زینتش میآید. خداوند متعال میفرماید: کجایند بندگانم که در راه من جنگیده و جهاد کردند و کشته شدند و آزار و اذیتها دیدند؟ وارد بهشت شوید. پس بدون حساب وارد بهشت میشوند. فرشتگان میآیند، سجده میکنند و میگویند: پروردگارا! ما شب و روز حمد و تسبیح تو را میگوییم و تو را به پاکی یاد میکنیم. چه کسانی هستند آنانی که بر ما برگزیدی؟ خداوند ﻷ میفرماید: آنان بندگانم هستند که در راه من جهاد کردند و در راه من متحمل آزار و اذیتها شدند. پس فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند و میگویند: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤﴾ [الرعد: 24] «(و به آنها میگویند:) سلام بر شما به (خاطر) آنچه صبر نمودهاید، پس چه خوب است عاقبت آن سرای (جاویدان)».
2010-851- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ عَنِ الْأَجْوَدِ الْأَجْوَدِ؟ اللَّهُ الْأَجْوَدُ الْأَجْوَدُ، وَأَنَا أَجْوَدُ وَلَدِ آدَمَ، وَأَجْوَدُهُمْ مِنْ بَعْدِی رَجُلٌ عَلِمَ عِلْمًا فَنَشَرَ عِلْمَهُ، یُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أُمَّةً وَاحِدَةً، وَرَجُلٌ جَادَ بِنَفْسِهِ للَّهِ ﻷ حَتَّى یُقْتَلَ».
رواه أبو یعلى والبیهقی.[مضی3- العلم/7].
و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از بخشندهترین بخشندگان خبر ندهم؟ الله بخشندهترین بخشندگان است. و من بخشندهترین فرزندان آدم هستم و بخشندهترین آنها پس از من کسی است که علمی را بیاموزد و آن را منتشر کند. چنین شخصی در روز قیامت چون یک امت مبعوث میشود و علاوه بر آن کسیکه جان خود را برای خدا ببخشد تا اینکه کشته شود».
2011-1374- (23) (صحیح) وَعن عبادة بن الصامت س عن النبی ج مثل حدیث قبله([21])، ومتنه: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ لِلشَّهِیدِ عِنْدَ اللهِ سَبعَ([22]) خِصَالٍ: أَن یُغْفِرَ لَهُ فِی أَوَّلِ دُفْعَةٍ مِنْ دَمِهِ، وَیَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَیُحَلَّى عَلَیْهِ حُلَّةُ الْإِیمَانِ، وَیُجَارُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَیَأْمَنُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ، وَیُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْوَقَارِ؛ الْیَاقُوتَةُ مِنْهُ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَیُزَوَّجُ اثْنَتیْنِ وَسَبْعِینَ زَوْجَةً مِنَ الْحُورِ الْعِینِ، وَیُشَفَّعُ فِی سَبْعِینَ إِنْسَانًا مِنْ أَقَارِبِهِ».
رواه أحمد والطبرانی، وإسناد أحمد حسن.
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهید نزد خدا هفت امتیاز دارد: با ریخته شدن اولین قطرهی خونش گناهانش بخشیده میشود؛ و جایگاهش را در بهشت میبیند؛ و لباس ایمان به او پوشانده میشود؛ و از عذاب قبر محفوظ مانده و از فزع اکبر در امان میماند و بر سرش تاج وقار گذاشته میشود که یاقوتی از آن از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و هفتاد و دو زن از حوریان بهشتی را به ازدواجش در میآورند؛ و برای هفتاد نفر از نزدیکانش شفاعت میکند».
2012-1375- (24) (صحیح) وَعَنْ المِقْدَامِ بْنِ مَعْدِ یکربَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لِلشَّهِیدِ عِنْدَ اللَّهِ سِتُّ خِصَالٍ([23]): یُغْفَرُ لَهُ فِی أَوَّلِ دَفْعَةٍ، وَیَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ، وَیُجَارُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَیَأْمَنُ مِنَ الفَزَعِ الأَکْبَرِ، وَیُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الوَقَارِ؛ الیَاقُوتَةُ مِنْهَا خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا، وَیُزَوَّجُ اثْنَتَیْنِ وَسَبْعِینَ مِنَ الحُورِ العِینِ، وَیُشَفَّعُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَقَارِبِهِ».
رواه ابن ماجه، والترمذی وقال: "حدیث صحیح غریب".
از مقدام بن معد یکرب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهید نزد خداوند شش امتیاز دارد: با ریخته شدن اولین قطرهی خونش گناهانش بخشیده میشود؛ و جایگاهش را در بهشت میبیند؛ و از عذاب قبر محفوظ مانده و از فزع اکبر در امان میماند؛ و بر سرش تاج وقار گذاشته میشود که تنها یک یاقوت آن از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و هفتاد و دو زن از حوریان بهشتی را به ازدواجش در میآورند؛ و برای هفتاد نفر از نزدیکانش شفاعت میکند».
(الدُّفعة) به ضم دال و سکون فاء: عبارت است از مقداری که به یکبار ریخته میشود از خون یا جز آن.
2013-1376- (25) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَتَیْنِ وَأَثَرَیْنِ؛ قَطْرَةُ دُمُوعٍ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ، وَقَطْرَةُ دَمٍ تُهَرَاقُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. وَأَمَّا الأَثَرَانِ؛ فَأَثَرٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأَثَرٌ فِی فَرِیضَةٍ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضی 9- باب/31- حدیث].
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چیزی نزد خداوند محبوبتر از دو قطره و دو جای پا نیست؛ قطرهی اشکی که از ترس خدا و قطرهی خونی که در راه خدا ریخته میشود؛ و اما دو جای پا؛ جای پایی که در راه خداوند و جای پایی که در فریضهای از فرایض خدا بوجود میآید».
2014-1377- (26) (صحیح) وَعَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ شَجَرَةَ مِمَّن یُصَدَّقُ قَوْلُهُ وَفِعْلُهُ – [قَالَ:] خَطَبَنَا فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ، مَا أَحْسَنَ نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ، تُرَى مِنْ بَیْنِ أَخْضَرَ وَأَحْمَرَ وَأَصْفَرَ، وَفِی الرِّحَالِ([24]) مَا فِیهَا». وَکَانَ یَقُولُ: «إِذَا صَفَّ النَّاسَ لِلصَّلَاةِ، وَصُفُّوا لِلْقِتَالِ، فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَأَبْوَابُ الْجَنَّةِ، وَغُلِّقَت أَبْوَابُ النَّارِ، وَزُیِّنَ الْحُورُ الْعِینُ وَاطَّلَعْنَ، فَإِذَا أَقْبَلَ الرَّجُلُ قُلْنَ: اللهُمَّ انْصُرْهُ، وَإِذَا أَدْبَرَ اِحْتَجَبْنَ مِنْهُ وَقُلْنَ: اللهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، فَانْهِکُوا وُجُوهَ الْقَوْمِ فِدَیً لَکُمْ أَبِی وَأُمِّی، وَلَا تُخْزُوا الْحُورَ الْعِینَ؛ فَإِنَّ أَوَّلَ قَطْرَةٍ تَنْضَحُ مِنْ دَمِهِ یُکَفَّرُ عَنْهُ کُلَّ شَیْءٍ عَمِلَهُ، وَتَنْزِلُ عَلَیْهِ زَوْجَتَانِ مِنَ الحُورِ الْعِینِ یَمْسَحَانِ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ، وَیَقُولَانِ: قَد أَنَى([25]) لَکَ، وَیَقُولُ: قَدْ أَنَى([26]) لَکُمَا. ثُمَّ یُکْسَى مِائَةَ حُلَّةٍ، لَیْسَ مِنْ نسیجِ بَنِی آدَمَ، وَلَکِنْ مِنْ نَبْتِ الْجَنَّةِ، لَو وُضِعَنَ بَیْنَ أصبعین لوسعن». وَکَانَ یَقُولُ: «نُبّئْتُ([27]) أَنَّ السُّیُوفَ مَفَاتِیحُ الْجَنَّةِ».
مجاهد از یزید بن شجره – وی از کسانی است که قول و عملشان یکی است – روایت میکند که یزید بن شجره برای ما صحبت کرد و گفت: ای مردم! نعمتهایی را که خداوند به شما داده به یاد آورید، چقدر زیباست نعمتهایی که خداوند به شما عنایت کرده است. نعمتهای رنگارنگ سبز و سرخ و زردی که در خانهها وجود دارد.
و گفت: هرگاه مردم برای نماز و برای جهاد صف میکشند، درهای آسمان و بهشت باز شده و درهای جهنم بسته میشود و حورهای بهشتی مزین شده و بیرون میآیند. پس هرگاه مردی به جلو حرکت کند، میگویند: خدایا! او را یاری بده و هرگاه مردی پشت کرده و برمیگردد حورها خود را از او میپوشانند و میگویند: خدیا! او را ببخش.
پس دشمن را خسته کنید، پدر و مادرم فدایتان باد! و حور عین را خوار نکنید؛ زیرا اولین قطرهی خونی که از بدن مجاهد خارج میگردد تمام گناهانش بخشوده شده و دو حور عین به عنوان همسرانش نزد وی فرود آمده و خاک را از چهرهی او پاک کرده و میگویند: من برای تو هستم، میگوید: من برای شما هستم. سپس صد حله به او پوشانده میشود که بافتهی دست بنیآدم نیست بلکه از جنس گیاهان بهشت میباشد که اگر بین دو انگشت قرار داده شوند گنجایش آنها را خواهند داشت. و میگفت: به من خبر داده شده شمشیرها کلیدهای بهشتند».
رواه الطبرانی من طریقین إحداهما جیدة صحیحة، والبیهقی فی "کتاب البعث"، إلا أنه قال: «فَإِنَّ أَوَّلَ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِ أَحَدِکُمْ یَحُطُّ اللَّهُ مِنْهُ بِهَا خَطَایَاهُ کَمَا تَحُطُّ الْغُصْنُ مِنْ وَرَقِ الشَّجَرَ، وَتَبْتَدِرُهُ اثْنَتَانِ مِنْ الحُورِ الْعِینِ، وَیَمْسَحَانِ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ، وَیَقُولَانِ: قَد أَنَّی لَکَ. وَیَقُولُ: قَد أَنَّی لَکُمَا. فَیُکْسَى مِائَةَ حُلَّةٍ، لَوْ وُضِعَتْ بَیْنَ أُصْبُعَیَّ هَاتَیْنِ لَوَسَعَتَاهُمَا، لَیْسَتْ مِنْ نَسْجِ بَنِی آدَمَ، وَلَکِنَّها مِنْ نَبَاتِ الْجَنَّةِ، مَکْتُوبُونَ عِنْدَ اللَّهِ بِأَسْمَائِکُمْ، وَسِمَاتِکُمْ» الحدیث.
ورواه البزار والطبرانی أیضاً عن یزید بن شجرة مرفوعاً مختصراً، وعن جدارٍ([28]) أیضاً مرفوعاً، والصحیح الموقوف، مع أنه قد یقال: إن مثل هذا لا یُقال من قبل الرأی، فسبیل الموقوف فیه سبیل المرفوع، والله أعلم.
و در روایت بیهقی آمده است: «اولین قطرهی خونی که از شما میچکد خداوند متعال به سبب آن چنان گناهان را پاک میکند که برگهای درخت از شاخهاش جدا میگردد و دو حور عین به سوی او میشتابند و خاک را از چهرهی او پاک کرده و میگویند: من برای تو هستم، و او میگوید: من برای شما هستم. و صد حله به او پوشانده شده که اگر بین دو انگشتان قرار گیرد آنها را در برگرفته و دستبافت انسانها نیستند و لیکن از جنس گیاهان بهشت میباشد که نزد خداوند با اسامی و صفاتتان نوشته شده است».
و(یزید بن شجرة) به شین و جیم مفتوح؛ گفته شده: صحابی بوده. اما ثابت نیست. والله اعلم. (انهکوا وجوه القوم) به کسر هاء([29]) بعد از نون؛ یعنی: آنان را خسته کنید و طاقتشان را به سر آورید و در این امر مبالغه کنید. و (النَّهک): عبارت است از مبالغه در هر چیزی.
2015-852- (6) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: ذُکِرَ الشَّهیدُ عِنْدَ النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «لَا تَجِفُّ الْأَرْضُ مِنْ دَمِ الشَّهِیدِ حَتَّى تَبْتَدِرَهُ زَوْجَتَاهُ، کَأَنَّهُمَا ظِئْرَانِ أَظَلَّتَا فَصِیلَیْهِمَا فِی بَرَاحٍ مِنَ الْأَرْضِ، وَفِی یَدِ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا حُلَّةٌ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا».
رواه ابن ماجه من روایة شهر بن حوشب عنه.
(الظِّئر) به کسر ظاء و همزة ساکن: یعنی شیرده. به این معناست که: دو همسرش از حور عین به سوی وی میشتابند و او را نوازش نموده و با مهربانی وی را در آغوش میگیرند. چنانکه شتر شیرده فرزندش را نوازش نموده و در آغوش میگیرد. و احتمال دارد (أضلتا) به ضاد باشد که در اینصورت رسول الله ج پیشی گرفتن آنها با عاطفه و شفقت و شوق به سوی وی را به روی آوردن شتر شیردهی تشبیه کرده که شتابان و با اشتیاق به سوی فرزند گمشدهاش میرود. و این احتمال را این بخش از روایت تایدد میکند: «فِی بَرَاحٍ مِنَ الْأَرْضِ». والله اعلم([30]). و (البَراح) به فتح باء و به حاء عبارت است از زمین وسیعی که کشت و زرع و درختی در آن نباشد.
از ابوهریره س روایت است که: در حضور رسول الله ج ذکر و یادی از شهید شد. رسول الله ج فرمود: «زمین از خون شهید خشک نخواهد شد که دو همسرش (از حور عین) بهسوی او میشتابند. گویا ماده شترانی هستند که برای شیر دادن بچههایشان در سرزمین بیآب و علف به سوی آنها میشتابند. و در دست هریک از آنها لباسی است بهتر از دنیا و آنچه در آن است».
2016-853- (7) (ضعیف) وَعَنْ عُمَر بْن الخَطَّابِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الشُّهَدَاءُ أَرْبَعَةٌ: رَجُلٌ مُؤْمِنٌ جَیِّدُ الإِیمَانِ؛ لَقِیَ العَدُوَّ فَصَدَقَ اللَّهَ حَتَّى قُتِلَ، فَذَاکَ الَّذِی یَرْفَعُ النَّاسُ إِلَیْهِ أَعْیُنَهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ هَکَذَا، - وَرَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى وَقَعَتْ قَلَنْسُوَتُهُ، فَمَا أَدْرِی قَلَنْسُوَةَ عُمَرَ أَرَادَ، أَمْ قَلَنْسُوَةَ النَّبِیِّ ج؟ قَالَ: - وَرَجُلٌ مُؤْمِنٌ جَیِّدُ الإِیمَانِ لَقِیَ العَدُوَّ، فَکَأَنَّمَا ضُرِبَ جِلْدُهُ بِشَوْکِ طَلْحٍ مِنَ الجُبْنِ، أَتَاهُ سَهْمُ غَرْبٍ فَقَتَلَهُ، فَهُوَ فِی الدَّرَجَةِ الثَّانِیَةِ. وَرَجُلٌ مُؤْمِنٌ خَلَطَ عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا لَقِیَ العَدُوَّ فَصَدَقَ اللَّهَ حَتَّى قُتِلَ، فَذَلِکَ فِی الدَّرَجَةِ الثَّالِثَةِ. وَرَجُلٌ مُؤْمِنٌ أَسْرَفَ عَلَى نَفْسِهِ لَقِیَ العَدُوَّ فَصَدَقَ اللَّهَ حَتَّى قُتِلَ، فَذَلِکَ فِی الدَّرَجَةِ الرَّابِعَةِ».
رواه الترمذی والبیهقی، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب"([31]).
(القلنسوة): عبارت است از پوشاک سر؛ [نوعی کلاه]. و (الطَّلح) به فتح طاء و سکون لام: نوعی از درختان خاردار. و (الجبن) به ضم جیم و إسکان باء: عبارت است از ترس و عدم اقدام. و (سهم غرب) به صورت مضاف و به سکون راء و تحریک آن؛ که در هریک از آنها چهار وجه نیز میباشد: عبارت است از کسی که موضع تیرانداز را نمیداند و نمیداند تیر از کدامین سو میآید.
از عمر بن خطاب س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «شهدا چهار دستهاند: مرد مومنی که ایمانش کامل است. دشمن (کافر) را ملاقات کرده و خداوند را تصدیق میکند تا اینکه کشته میشود. او کسی است که در روز قیامت مردم بهسوی او چنین چشم میدوزند. – و سرش را بلند کرد چنانکه پوشش سرش افتاد؛ راوی میگوید: نمیدانم منظور فضاله پوشش سر عمر بود یا رسول خدا؟ - و مومنی که ایمانی کامل دارد و دشمن را ملاقات میکند پس از ترس و عدم اقدام، تیری چون ضربهی درختی خاردار به طور ناگهانی به وی اصابت کرده و کشته میشود. و این در درجه و مرتبه دوم میباشد. و مرد مومنی که عمل خوب و بد را آمیخته به هم انجام میدهد، دشمن را ملاقات میکند و خداوند را تصدیق نموده تا اینکه کشته میشود. او نیز در درجه سوم میباشد. و مرد مومنی که [با اسراف در گناه] بر خویشتن ظلم کرده و دشمن را ملاقات میکند و خداوند را تصدیق میکند تا اینکه کشته میشود. و او نیز در درجه چهارم میباشد».
2017-1378- (27) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الشُّهَدَاءُ عَلَى بَارِقِ نَهْرٍ بِبَابِ الْجَنَّةِ فِی قُبَّةٍ خَضْرَاءَ، یَخْرُجُ عَلَیْهِمْ رِزْقُهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ بُکْرَةً وَعَشِیًّا».
رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهیدان بر لبهی رودی در جلو در بهشت در قبهای سبز رنگ هستند که هر صبحگاه و شامگاه روزیشان از بهشت برایشان آورده میشود».
2018-1379- (28) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَیضاً ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَمَّا أُصِیبَ إِخْوَانُکُمْ، جَعَلَ اللَّهُ أَرْوَاحَهُمْ فِی جَوْفِ طَیْرٍ خُضْرٍ، تَرِدُ أَنْهَارَ الْجَنَّةِ، تَأْکُلُ مِنْ ثِمَارِهَا، وَتَأْوِی إِلَى قَنَادِیلَ مِنْ ذَهَبٍ، مُعَلَّقَةٍ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ، فَلَمَّا وَجَدُوا طِیبَ مَأْکَلِهِمْ، وَمَشْرَبِهِمْ وَمَقِیلِهِمْ، قَالُوا: مَنْ یُبَلِّغُ إِخْوَانَنَا عَنَّا، أَنَّا أَحْیَاءٌ فِی الْجَنَّةِ نُرْزَقُ؛ لِئَلَّا یَزْهَدُوا فِی الْجِهَادِ، وَلَا یَنْکُلُوا عِنْدَ الْحَرْبِ؟ فَقَالَ اللَّهُ تعالی: أَنَا أُبَلِّغُهُمْ عَنْکُمْ. قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ ﻷ: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا﴾ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ.
رواه أبو داود، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
همچنین از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «وقتی برادرانتان (در جنگ احد) کشته شدند، خداوند ارواح آنها را در شکم پرندگان سبز رنگی قرار داد که بر نهرهای بهشت وارد میشوند و از میوههای آنجا میخورند و نزد چراغهای طلایی که زیر عرش آویزان است جای میگیرند؛ و چون این خوراکیها و آشامیدنیها و خواب خوش و راحت را میبینند، میگویند: چه کسی خبر ما را به برادرانمان میرساند که ما زنده هستیم و در بهشت روزی داده میشویم تا نسبت به جهاد اظهار بیمیلی و بیرغبتی نکرده و از جهاد روی نگردانند؟ پس خداوند ﻷ فرمود: من خبر شما را به آنها میرسانم و رسول الله ج فرمود: خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آل عمران: 169] «و هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه زندهاند، نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
(ینکلوا) مثلثة الکاف؛ یعنی: بترسند و در جهاد شرکت نکنند.
2019-1380- (29) (صحیح) وَعَنْ رَاشِدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا بَالُ الْمُؤْمِنِینَ یُفْتَنُونَ فِی قُبُورِهِمْ إِلَّا الشَّهِیدَ؟ قَالَ: «کَفَى بِبَارِقَةِ السُّیُوفِ عَلَى رَأْسِهِ فِتْنَةً».
رواه النسائی.
از راشد بن سعد س از مردی از اصحاب رسول الله ج روایت است که: مردی گفت: ای رسول الله ج چرا به جز شهید، دیگر مؤمنان در قبرهایشان آزمایش میشوند؟ فرمود: «همین آزمایش برای شهید بس که تیزی شمشیر بر سر او قرار گرفته است».
2020-1381- (30) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ رَجُلًا أَسْوَدَ أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی رَجُلٌ أَسْوَدُ مُنْتِنُ الرِّیحِ، قَبِیحُ الْوَجْهِ، لَا مَالَ لِی، فَإِنْ أَنَا قَاتَلْتُ، هَؤُلَاءِ حَتَّى أُقْتَلَ، فَأَیْنَ أَنَا؟ قَالَ: «فِی الْجَنَّةِ». فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ. فَأَتَاهُ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: «قَدْ بَیَّضَ اللَّهُ وَجْهَکَ، وَطَیَّبَ رِیحَکَ، وَأَکْثَرَ مَالَکَ». وَقَالَ لِهَذَا أَوْ لِغَیْرِهِ: «فَقَدْ رَأَیْتُ زَوْجَتَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ نَازَعَتْهُ جُبَّةً لَهُ مِنْ صُوفٍ، تَدْخُلُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ جُبَّتِهِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از انس س روایت است که مردی سیاهپوست نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! من مردی سیاه، بدبو و زشتصورت هستم که مالی ندارم، پس اگر با اینان [کفار] بجنگم تا اینکه کشته شوم، جایگاهم کجاست؟ فرمود: «در بهشت». پس جنگیده تا کشته شد. پس او را نزد رسول الله ج آوردند؛ رسول الله ج فرمود: «خداوند رو سفید و خوشبویت نمود و مالت را زیاد کرد» و به او یا به فرد دیگری گفت: «من همسرش از حور عین را دیدم که در مورد لباس پشمی که داشت با او درگیر بود که بین او و لباسش وارد شود».
2021-1382- (31) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج مَرَّ بِخِبَاءِ أَعْرَابِیٍّ وَهُوَ فِی أَصْحَابِهِ یُرِیدُونَ الْغَزْوَ، فَرَفَعَ الْأَعْرَابِیُّ نَاحِیَةً مِنَ الْخِبَاءِ فَقَالَ: مَنِ الْقَوْمُ؟ فَقِیلَ: رَسُولُ اللهِ ج وَأَصْحَابُهُ یُرِیدُونَ الْغَزْوَ. فَقَالَ: هَلْ مِنْ عَرَضِ الدُّنْیَا یُصِیبُونَ؟ قِیلَ لَهُ: نَعَمْ، یُصِیبُونَ الْغَنَائِمَ، ثُمَّ تُقَسَّمُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ. فَعَمَدَ إِلَى بَکْرٍ لَهُ فَاعْتَقَلَهُ، وَسَارَ مَعَهُمْ، فَجَعَلَ یَدْنُو بِبَکْرِهِ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج، وَجَعَلَ أَصْحَابُهُ یَذُودُونَ بَکْرَهُ عَنْهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دُعُوا لِی النَّجْدِیَّ، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهُ لِمَنْ مُلُوکِ الْجَنَّةِ». قَالَ: فَلَقُوا الْعَدُوَّ، فَاسْتُشْهِدَ، فَأُخْبِرَ بِذَلِکَ النَّبِیُّ ج، فَأَتَاهُ فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ مُسْتَبْشِرًا - أَوْ قَالَ: مَسْرُورًا – یَضْحَکُ، ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهُ. فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ! رَأَیْنَاکَ مُسْتَبْشِرًا، تَضَحَکُ، ثُمَّ أَعْرَضْتَ عَنْهُ؟ فَقَالَ: «أَمَّا مَا رَأَیْتُمْ مِنِ اسْتِبْشَارِی - أَوْ قَالَ: مِن سُرُورِی -، فَلَمَّا رَأَیْتُ مِنْ کَرَامَةِ رُوحِهِ عَلَى اللهِ ﻷ. وَأَمَّا إِعْرَاضِی عَنْهُ؛ فَإِنَّ زَوْجَتَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ الْآنَ عِنْدَ رَأْسِهِ».
رواه البیهقی بإسناد حسن.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج از کنار چادر بادیهنشینی به همراه صحابه جهت جهاد عبور کرد، بادیهنشین گوشهای از چادر را بلند کرده و گفت: چه کسانی هستید؟ گفته شد: رسول الله ج و یارانش که قصد جهاد دارند. گفت: آیا هدفشان به دست آوردن مقداری مال دنیا است؟ به او گفته شد: بله، غنیمت گرفته سپس بین مسلمانان تقسیم میگردد. پس یکی از شترهایش را لگام کرده و همراه آنها حرکت کرد و سعی میکرد با شترش به رسول الله ج نزدیک گردد و صحابه شترش را از رسول الله ج دور میکردند. رسول الله ج فرمود: «این مرد نجدی را رها کنید، قسم به کسیکه جانم در دست اوست او از پادشاهان بهشت است». راوی میگوید: پس با دشمن روبرو شدند و او شهید شد. رسول الله ج از کشته شدن وی مطلع شد. پس با خوشحال و خندان کنار سرش نشست و سپس از او روی برگرداند. گفتند: ای رسول الله ج! دیدیم که با مژده و تبسم آمده، سپس از او رو گرداندی؛ فرمود: «اما خوشحالی و سرور من به این دلیل بود که دیدم روحش مقام والایی نزد خداوند داشت؛ اما روگرداندن به این دلیل بود که هماکنون همسرش از حور عین کنار سرش میباشد».
2022-1383- (32) (حسن) وَعَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ أُمَّ الرُّبَیِّعِ بِنْتَ البَرَاءِ([32])، - وَهِیَ أُمُّ حَارِثَةَ بْنِ سُرَاقَةَ([33]) - أَتَتِ النَّبِیَّ ج فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلاَ تُحَدِّثُنِی عَنْ حَارِثَةَ - وَکَانَ قُتِلَ یَوْمَ بَدْرٍ [أَصَابَهُ سَهْمٌ غَرْبٌ] - فَإِنْ کَانَ فِی الجَنَّةِ صَبَرْتُ، وَإِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ، اجْتَهَدْتُ عَلَیْهِ بِالبُکَاءِ، فَقَالَ: «یَا أُمَّ حَارِثَةَ، إِنَّهَا جِنَانٌ([34]) فِی الجَنَّةِ، وَإِنَّ ابْنَکِ أَصَابَ الفِرْدَوْسَ الأَعْلَى».
رواه البخاری.
انس بن مالک س میگوید: ام رُبَیِّع دختر براء - که مادر سراقة بن حارثه بود -، نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! در مورد حارثه چیزی به من نمیگویی؟ ـ گفتنی است که حارثه در روز بدر بوسیلهی تیر فرد ناشناسی و به صورت ناگهانی کشته شده بود ـ اگر در بهشت است صبر میکنم وگرنه برایش بسیار گریه میکنم([35]). رسول الله ج فرمود: «ای ام حارثه! بهشت درجات مختلفی دارد و یقینا فرزند تو در فردوس برین جای دارد».
2023-1384- (33) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَجِبَ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَتَعَالَى مِنْ رَجُلٍ غَزَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَانْهَزَمَ - یَعْنِی – أَصْحَابَهُ، فَعَلِمَ مَا عَلَیْهِ، فَرَجَعَ حَتَّى أُهَرِیقَ دَمُهُ، فَیَقُولُ اللَّهُ ﻷ لِمَلَائِکَتِهِ: انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی رَجَعَ رَغْبَةً فِیمَا عِنْدِی، وَشَفَقَةً مِمَّا عِنْدِی، حَتَّى أُهَرِیقَ دَمُهُ».
رواه أبو داود عن عطاء بن السائب عن مرة عنه. ورواه أحمد وأبو یعلى، وابن حبان فی"صحیحه". وتقدم لفظهم فی قیام اللیل [6- النوافل/11آخره].
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پروردگارمان به شگفت میآید از مردی که در راه خدا جهاد میکند و یارانش شکست خورده، پس میداند چه باید کند [و فرار کردن بر او حرام است] پس بر میگردد تا خونش ریخته شود؛ خداوند به ملائکهاش میفرماید: به بندهام بنگرید که به امید آنچه نزد من است و از ترس آنچه نزد من است، برگشت تا خونش ریخته شد».
2024- (حسن لغیره) وتقدم فیه أیضاً حدیث أبی الدرداء عن النبی ج: «ثلاثةٌ یحبُّهم اللهُ ویضحَکُ إلیهم، ویستبشر بهم: الذی إذا انکشفت فئة قاتل وراءَها بنفسه لله ﻷ، فإما أن یقتل، وإما أن ینصره الله ویکفیه، فیقول: انظروا إلى عبدی هذا کیف صبر لی بنفسه؟» الحدیث.
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
و پیشتر در حدیث ابودرداء گذشت که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند متعال آنها را دوست داشته و به سوی آنان میخندد و از ایشان خوشحال است: کسیکه با گروهی برای رضای خدا میجنگد پس یا کشته میشود و یا خداوند او را یاری نموده و کفایت میکند. خداوند متعال میفرماید: به این بندهام بنگرید که چگونه با هزینه کردن از جانش برای من صبر میکند».
2025-1385- (34) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: جَاءَ أُنَاسٌ إِلَى النَّبِیِّ ج [فَقَالُوا]: أَنِ ابْعَثْ مَعَنَا رِجَالًا یُعَلِّمُونَا الْقُرْآنَ وَالسُّنَّةَ، فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ سَبْعِینَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ یُقَالُ لَهُمْ: الْقُرَّاءُ، فِیهِمْ خَالِی (حَرَامٌ)، یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ وَیَتَدَارَسُونَ بِاللَّیْلِ یَتَعَلَّمُونَه، وَکَانُوا بِالنَّهَارِ یَجِیئُونَ بِالْمَاءِ فَیَضَعُونَهُ فِی الْمَسْجِدِ، وَیَحْتَطِبُونَ فَیَبِیعُونَهُ، وَیَشْتَرُونَ بِهِ الطَّعَامَ لِأَهْلِ الصُّفَّةِ وَلِلْفُقَرَاءِ، فَبَعَثَهُمُ النَّبِیُّ ج إِلَیْهِمْ، فَعَرَضُوا لَهُمْ، فَقَتَلُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَبْلُغُوا الْمَکَانَ، فَقَالُوا: اللهُمَّ بَلِّغْ عَنَّا نَبِیَّنَا أَنَّا قَدْ لَقِینَاکَ فَرَضِینَا عَنْکَ، وَرَضِیتَ عَنَّا. قَالَ: وَأَتَى رَجُلٌ (حَرَامًا) خَالَ أَنَسٍ مِنْ خَلْفِهِ، فَطَعَنَهُ بِرُمْحٍ حَتَّى أَنْفَذَهُ، فَقَالَ حَرَامٌ: فُزْتُ وَرَبِّ الْکَعْبَةِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج [لِأَصْحَابِهِ]: «إِنَّ إِخْوَانَکُمْ قَدْ قُتِلُوا، وَإِنَّهُمْ قَالُوا: اللهُمَّ بَلِّغْ عَنَّا نَبِیَّنَا أَنَّا قَدْ لَقِینَاکَ، فَرَضِینَا عَنْکَ، وَرَضِیتَ عَنَّا».
رواه البخاری ومسلم، واللفظ له([36]).
از انس س روایت است که میگوید: عدهای از مردم نزد رسول الله ج آمدند و گفتند: مردانی با ما بفرست که قرآن و سنت را به ما بیاموزند. رسول الله ج هفتاد مرد انصاری را به میان آنها فرستاد که به ایشان قراء میگفتند؛ در میان آنها داییام حرام هم بود. این جماعت قرآن میخواندند و شبها آن را به یکدیگر درس میدادند و میآموختند و در روز، آب به مسجد میآوردند و هیزم میشکستند و آنها را میفروختند و با قیمت آن، برای فقرا و اهل صفه غذا میخریدند. پس رسول الله ج آنان را به همراه این عده فرستاد که به آنان حملهور شدند و همه را پیش از آن که به مقصد برسند کشتند. [پس از شهادتشان خطاب به خداوند متعال] گفتند: «پروردگارا! خبر ما را به پیامبرمان ج برسان که ما تو را ملاقات نمودیم و از تو راضی و خشنود شدهایم و تو هم از ما راضی و خشنود شدهای». راوی میگوید: مردی خود را به حرام س دایی انس ج رساند و از پشت او را با نیزه زد، چنانکه نیزه در بدنش فررفت در این حال حرام گفت: قسم به خدای کعبه به مقصود خود [شهادت که سبب سعادت است] رسیدم و رستگار شدم. پس رسول الله ج [خطاب به اصحابش] فرمود: «برادران شما همه شهید شدند و گفتند: «پروردگارا! خبر ما را به پیامبرمان ج برسان که ما تو را ملاقات نمودیم و از تو راضی و خشنود شدهایم و تو هم از ما راضی و خشنود شدهای».
وفی روایة للبخاری: قَالَ أَنَسٌ س: «أُنْزِلَ فِی الَّذِینَ قُتِلُوا بِبِئْرِ مَعُونَةَ قُرْآنٌ قَرَأْنَاهُ ثُمَّ نُسِخَ بَعْدُ: (بَلِّغُوا قَوْمَنَا أَنْ قَدْ لَقِینَا رَبَّنَا فَرَضِیَ عَنَّا، وَرَضِینَا عَنْهُ)»([37]).
و در روایت بخاری آمده است: انس س میگوید: در مورد کسانیکه در بئر معونه کشته شدند آیهای نازل شد که آن را میخواندیم سپس نسخ شد. [آیه این بود:] (به قوممان بگویید: ما به لقای پروردگارمان نایل آمدیم. پس خداوند از ما خشنود شد و ما نیز از او خشنود شدیم).
2026-1386- (35) (صحیح) وَعَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: سَأَلْنَا عَبْدَاللهِ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ١٦٩﴾، فَقَالَ: أَمَا إِنَّا قَدْ سَأَلْنَا عَنْ ذَلِکَ [رَسُولَ الله ج]([38]) فَقَالَ: «أَرْوَاحُهُمْ فِی جَوْفِ طَیْرٍ خُضْرٍ، لَهَا قَنَادِیلُ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ، تَسْرَحُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ شَاءَتْ، ثُمَّ تَأْوِی إِلَى تِلْکَ الْقَنَادِیلِ، فَاطَّلَعَ عَلَیهم([39]) رَبُّهُمُ اطِّلَاعَةً، فَقَالَ: هَلْ تَشْتَهُونَ شَیْئًا؟ قَالُوا: أَیَّ شَیْءٍ نَشْتَهِی وَنَحْنُ نَسْرَحُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ شِئْنَا؟ فَفَعَلَ ذَلِکَ بِهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَلَمَّا رَأَوْا أَنَّهُمْ لَنْ یُتْرَکُوا مِنْ أَنْ یُسْأَلُوا، قَالُوا: یَا رَبِّ! نُرِیدُ أَنْ تَرُدَّ أَرْوَاحَنَا فِی أَجْسَادِنَا حَتَّى نُقْتَلَ فِی سَبِیلِکَ مَرَّةً أُخْرَى، فَلَمَّا رَأَى أَنْ لَیْسَ لَهُمْ حَاجَةٌ تُرِکُوا».
رواه مسلم - واللفظ له - والترمذی وغیرهما.
از مسروق س روایت است که از عبدالله در مورد این آیه سؤال کردیم: «و هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند، نزد پروردگارشان روزی داده میشوند»؛ جواب داد: ما در مورد این آیه از رسول الله ج سؤال کردیم؛ رسول الله ج فرمود: «ارواح آنها در شکم پرندهای سبز رنگ است که برای آن چراغهایی است آویزان به عرش الهی؛ و آن پرنده در هر جای بهشت که بخواهد سیر میکند و سپس به سوی آن چراغها بر میگردد؛ پروردگارشان نگاه خاصی به سوی آنها انداخته و میفرماید: آیا چیز دیگری میخواهید؟ میگویند: چه چیزی بخواهیم حال آنکه به هر جایی از بهشت بخواهیم و دوست داشته باشیم گردش میکنیم؟ و خداوند متعال تا سه مرتبه این سؤال را تکرار میکند؛ لذا وقتی میبینند تا چیزی نخواهند رها نمیشوند؟ میگویند: پروردگارا! میخواهیم ارواحمان را به اجسادمان بازگردانی تا بار دیگر در راه تو [جهاد کرده و] کشته شویم؛ پس زمانی که دید حاجتی ندارند، رها شدند».
2027-1387- (36) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج: أَنَّهُ سَأَلَ جِبْرائیلَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ: ﴿وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ﴾، مَنِ الَّذِینَ لَمْ یَشَأِ اللَّهُ أَنْ یَصْعَقَهُمْ؟ قَالَ: «هُمْ شُهَدَاءُ اللَّهِ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از جبرائیل در مورد آیهی «و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است جز آنها که الله بخواهد بیهوش شده و بمیرند». سؤال نمود: چه کسانی را خداوند نمیخواهد بمیرند؟ گفت: «آنها شهدای الله هستند».
0-854- (8) (ضعیف) ورواه ابن أبی الدنیا من طریق إسماعیل بن عیاش أطول منه، وقال فیه: «هُمُ الشُّهَدَاءُ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ مُتَقَلِّدِینَ أَسْیَافَهُمْ حَوْلَ عَرْشِهِ، فَأَتَاهُم مَلَائِکَةٌ مِنَ الْمَحْشَرِ بِنَجَائِبَ مِنْ یَاقُوتٍ، أَزِمَّتُهَا([40]) الدُّرُّ الْأَبْیَضُ، بِرِحَالِ الذَّهَبِ، أَعِنَّتُهَا([41]) السُّنْدُسُ وَالْإِسْتَبْرَقُ، وَنَمَارِقُهَا أَلْیَنُ مِنَ الْحَرِیرِ، مَدُّ خُطَاهَا مَدُّ أَبْصَارِ الرِّجَالِ، یَسِیرُونَ فِی الْجَنَّةِ عَلَى خُیُولٍ، یَقُولُونَ عِنْدَ طُولِ النُّزْهَةِ: انْطَلِقُوا بِنَا [إِلَى رَبِّنَا]([42]) نَنْظُرْ إِلَیْهِ کَیْفَ یَقْضِی بَیْنَ خَلْقِهِ، یَضْحَکُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ، وَإِذَا ضَحِکَ اللَّهُ إِلَى عَبْدٍ فِی مَوْطِنٍ فَلَا حِسَابَ عَلَیْهِ».
از اسماعیل بن عیاش روایت است که در حدیثی طولانی میگوید: آنها شهدا هستند که خداوند متعال ایشان را در حالی مبعوث میکند که شمشیرهایشان پیرامون عرش آویزان است. فرشتگان در صحرای محشر همراه با مرکبی از جنس طلا که افسار آن از حریر لطیف و ضخیم است با گردنبند یاقوت که نخ آن از دُر سفید است و تکیهگاه آن از حریر نرمتر است و اندازه هرگام آن به مقدار دید چشم است نزد وی میآیند. در بهشت سوار بر اسبها حرکت میکنند؛ در حین این گردش و تفریح طولانی میگویند: ما را نزد پروردگارمان ببرید تا ببینیم چگونه بین مخلوقاتش قضاوت میکند. خداوند به سوی آنها میخندد و چون خداوند متعال در وضعیتی بر بندهای بخندد، حسابرسی برای او نخواهد بود».
2028-855- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى الصَّلَاةِ، وَالنَّبِیُّ ج یُصَلِّی، فَقَالَ حِینَ انْتَهَى إِلَى الصَّفِّ: «اللَّهُمَّ آتِنِی أَفْضَلَ مَا تُؤْتِی عِبَادَکَ الصَّالِحِینَ». فَلَمَّا قَضَى النَّبِیُّ ج الصَّلَاةَ قَالَ: «مَنِ الْمُتَکَلِّمُ آنِفًا؟». فَقَالَ الرَّجُلُ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِذًا یُعْقَرُ جَوَادُکَ وَتُسْتَشْهَدُ».
رواه أبو یعلى والبزار، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"([43]).
از عامر بن سعد از پدرش روایت است: مردی برای نماز آمد، درحالیکه رسول الله ج نماز میخواند؛ پس چون به صف نمازگزاران رسید گفت: پروردگارا برترین آنچه به بندگان نیکات دادی به من بده؛ چون رسول الله ج نماز را تمام کرد فرمود: «چه کسی اندکی قبل سخن گفت؟» آن مرد گفت: من ای رسول الله؛ رسول الله ج فرمود: «برترین آنها این است که اسبت ذبح شود و خود شهید شوی».
15 -(الترهیب من أن یموت الإنسان ولم یغز، ولم ینو الغزو، وذکر أنواع من الموت تلحق أربابها بالشهداء، والترهیب من الفرار من الطاعون)
([1]) قلت: وسمى أحمدُ (4/ 216) ابنَ أبی عمیرة (عبدالرحمن)، وصرح بقیة عنده بالتحدیث، وکذلک ابن أبی عاصم فی "الجهاد" (ق90/ 1).
([2]) قلت: قال الناجی (141/ 1): "أی فی ترک الصلاة". وقد وهم هو والمؤلف رحمهما الله، وقلدهم المعلقون الثلاثة! فإن الحدیث الذی ساقه المؤلف بطوله هناک (قبیل 6- النوافل) لیس فیه ما ذکره هنا، وإنما هذا عند البخاری فی روایة أخرى له أخرجها فی "الجهاد" (2791) هکذا مختصراً، وفی "الجنائز" (1386) فی الحدیث الطویل، ولیس فیه: "لم أرقط أحسن منها".
([3]) یعنی خداوند متعال با هیچیک از شهدا یا شهدای احد چنین سخن نگفته است.
([4]) به کسر کاف؛ یعنی: مواجههای که بین آنها هیچ حجاب و رسولی نیست. والله اعلم
([5]) قال الناجی (141/ 1): "قوادم الطائر: مقادیم ریشه، وهی عشر فی کل جناح، الواحدة: قادمة". ووقع فیه: "مقصوصة" مکان "مضرجة"، وهذا هو المطابق لمخطوطة "الطبرانی".
([6]) وکذا قال الهیثمی، وهو من تساهلهما، وقلدهما الثلاثة، وإنما صححت الحدیث لشواهده المخرجة فی "الصحیحة" (1226) من حدیث أبی هریرة وعلی وأبی عامر وغیرهم.
([7]) قلت: هو ضعیف لإرساله، وقوله: "وزید مقابله" منکر، لعدم وروده فی روایات أخرى، على أنها کلها معلولة، وهی مخرجة فی "الضعیفة" (6841)، ولا فی الروایات الثابتة المخرجة فی "الصحیحة" (1226).
([8]) کذا قال، وتبعه الهیثمی ثم الثلاثة! وهو خطأ محض، فیه ثلاث علل، أحدها (عبدالله ابن هارون. . .) قال الدارقطنی: "متروک الحدیث"، وضعفه غیره. والتفصیل فی "الضعیفة" (6639)، وإنما یصح من الحدیث جملة الطیران، فانظر هذا الباب من "الصحیح".
([9]) به این معناست که چنان در راه الله جهاد کند که جان و مالش را از دست بدهد.
و (الجواد): الفرس الجید، سمی بذلک لأنه یجود بجریه، والأنثى جواد أیضاً. وتقدم نحو هذا الحدیث فی حدیث (عبدالله بن حبشی/ 9- باب/ 24 حدیث).
([10]) یعنی خداوند متعال چنان این امر را بر وی آسان میگرداند که دردی جز به اندازهی گزیده شدن از کک یا کیکی احساس نمیکند.
([11]) یعنی: پاک و پاکیزه؛ چنانکه از ناجی روایت شده است. و نیز در «النهایة» آمده است. و میگوید: «محنت الفضة: زمانی گفته میشود که نقره با آتش پاک و خالص از ناخالصی شده است».
([12]) یعنی در نظر مردم چنین به نظر میرسد که با جان و مال در راه الله جهاد کرده است. اما حقیقت این است که وی از باب نفاق وارد جنگ شده است. چنانکه آخرین بخش حدیث: «إِنَّ السَّیْفَ لَا یَمْحُو النِّفَاقَ» بر آن دلالت دارد. و مراد از این نفاق، نفاق قلبی است که عبارت است از اظهار اسلام و پنهان کردن کفر در باطن؛ و بر این اساس است که جایگاه وی ﴿فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ در پایینترین مکان آتش (جهنم) میباشد. از آن به خداوند متعال پناه میبریم.
([13]) قلت: فی "السنن الکبرى" له (9/ 164).
([14]) قال الناجی (141/ 1): "هذا غریب، إنما فسره شمر اللغوی بـ (المصفى المهذب)، وبذلک فسر الآیة أیضاً أبو عبیدة کما نقله عنهما صاحب "الغریبین". وعبارة غیره فی الآیة: اختبرها وأخلصها. وأما "شرحها ووسعها" فقالها القرطبی فی جملة الأقوال. وقال: إن الامتحان افتعال من (محنت الأدیم محناً) حتى أوسعته. ولم یعز ذلک إلى أحد، بل لم أره لغیره. فالله أعلم".
([15]) زیادة من "المسند" (4/ 185)، ولیس عنده الروایة الأولى، فلعل الصواب: "وفی روایة أحمد".
([16]) کذا فی المخطوطة ومطبوعة عمارة، و"زوائد البزار" (رقم- 1715)، والأصل: (إلا أن)، ولعل الصواب ما أثبتنا کما یدل علیه السیاق.
([17]) قلت: هذا التحسین لا وجه له، وقد اشغربه أبو نعیم وقال: "تفرد به الفضل بن یسار"، وقد ضعفه العقیلی، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1277)، وفیه أیضاً عنعنة الحسن البصری.
([18]) الأصل: (یلقون)، والتصویب من "المعجم الأوسط" (5/ 80/ 4143) وغیره.
([19]) الأصل: (ثلاثة)، والتصویب من "المسند" و"المستدرک". انظر "الصحیحة" (2559) وغفل عن هذا کله الغافلون الثلاثة کعادتهم. وکان فی الأصل (یدخل)، وهو خطأ من الناسخ صححته من "ترغیب الأصبهانی" (رقم 810).
و (الثُّلة): گروه زیادی از مردم را گویند. الله متعال میفرماید: ﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤﴾ [الواقعة: 13-14] «گروهی بسیاری از پیشینیان. و اندکی از آیندگان هستند».
([20]) قلت: لا وجه لهذا الاستغراب کما بینته فی "الصحیحة" (2559). ومع أن هذا الاستغراب لا یستلزم ضعف الحدیث کما لا یخفى على العلماء، فقد ضعفه المعلقون الثلاثة خبط عشواء کما هی عادتهم فی التضعیف والتصحیح، فلا هم نظروا فی السند، ولو نظروا ما استطاعوا الحکم علیه! ولا هم اعتمدوا تحسین المؤلف إیاه!! وقد ورد الحدیث بنحوه عند أحمد وغیره کما سیأتی (29- التوبة/ 5- فی الفقر)، وهناک حسنوا الحدیث!
([21]) هذه روایة الطبرانی کما فی "المجمع"، ولفظ أحمد "ست"، وکذا فی الحدیث التالی.
([22]) هذا لفظ أحمد، ویعنی به حدیث المقدام المذکور هنا بعده، ولذلک فإنی کنت أستحب للمنذری أن یؤخر حدیث عبادة عنه، انظر "الصحیحة" (3213).
([23]) قلت: کذا الأصل، والذی فی الحدیث "سبع". إلا أن یجعل الإجارة والأمن من الفزع واحدة، وقوله: "فی أول دفعة" بضم الدال کما قال المؤلف رحمه الله تعالى، قال الدمیری: ضبطناه من "جامع الترمذی" بضم الدال، وکذلک قال أهل اللغة: (الدُّفعة) بالضم: ما دفع من إناء أو سقاء فانصب بمرة وکذلک الدفعة من المطر وغیره، مثل الدفقة بالقاف. یقال: جاء القوم دُفعة واحدة -بالضم- إذا دخلوا بمرة واحدة. وأما (الدَّفعة) بفتح الدال، فهی المرة الواحدة من الدفع: الإزالة بقوة، فلا یصلح ههنا. وقوله: (یحلى) المضبوط بتشدید اللام، وإضافة الحلة إلى الإیمان بمعنى أنها علامة لإیمان صاحبها، أو بمعنى أنها مسببة عنه. والله أعلم".
([24]) وقع فی الأصل ومطبوعة عمارة والمخطوطة و"المجمع": (الرجال) بالجیم وکل ذلک خطأ، وإنما هو (الرحال) بالمهملة، وهی الدور والمساکن والمنازل. وقد جاء ذلک صریحاً فی روایة عبد بن حمید وغیره بلفظ: "وفی البیوت"، وکذلک هو فی روایة البیهقی الآتیة التی ذکر المصنف طرفاً منها.
([25]) الأصل والمخطوطة فی الموضعین (أنا) بالألف الممدودة، والصواب بالألف المقصورة: أی آن. یقال: أنى یأنی. وقد جاء بلفظ: "آن لک" و"وآن لکما" فی روایة عند ابن الأثیر فی "أسد الغابة"، وهی روایة البزار.
([26]) انظر الحاشیة السابقة.
([27]) قلت: کأنه یعنی عن النبی ج، وقد جاء مرفوعاً من طرق أحدها صحیح، ولم أکن وقفت علیها من قبل، فأوردت الحدیث فی "ضعیف الجامع"، فیرجى ممن کان عنده "صحیح الجامع" أن ینقله إلیه. وقد خرجتها فی "الصحیحة" (2672).
([28]) قلت: قوله: "وعن جدار" بکسر الجیم، صحابی، ووقع فی الأصل (جدان)، وکذلک فی الطبعة الجدیدة ذات التحقیق الثُّلاثی!! وکان بإمکانهم أن یستروا جهلهم بالرجوع إلى "عجالة الناجی" -کما یفعلون أحیاناً- فقد ضبطه (ق 142/ 2) وأعاده مراراً على الصواب. وقد أوردت المرفوع فی "الضعیفة" (3740) لتصریح بعض الضعفاء بصحبة (یزید بن شجرة)، ورفعه الحدیث!! قلت: وفی قوله: "نبئت أن السیوف. . . " ما یشیر إلى وقف الحدیث، وعدم سماعه إیاه. وهذه الجملة قد صحت مرفوعة من حدیث أبی موسى الأشعری وهو مخرج فی "الصحیحة" (2672).
([29]) کذا قال، والصواب بفتحها، قال الناجی: "لم یتعرض لهمزته هل هی موصولة أو مقطوعة؟ وهی بلا خلاف همزة وصل تکسر فی الابتداء، والهاء فیها مفتوحة فی الأمر والنهی والإخبار، من (النهک) الذی فسره هنا، وفی "الطهارة"، وهو ثلاثی، لا من (الإنهاک) الرباعی الذی تکون همزته همزة قطع، وهاؤه مکسورة فی الأمر والنهی". ثم استدل له بأقوال أهل اللغة وأطال فی ذلک وأفاد، جزاه الله خیراً. وقد کان نبه على مثل هذا الخطأ وقع للمؤلف هناک (4- الطهارة/ 11)، وقد صححته.
([30]) قال الناجی: "وهذا الاحتمال هو الصواب الذی لا یجوز غیره، وهو واضح معلوم". قلت: وکذلک وقع فی "ابن ماجه" (2/ 184- التازیة).
([31]) کذا قال، وهو من تساهله المعروف، وفیه أبو یزید الخولانی التابعی؛ مجهول کما قال الحافظ، ومع ذلک حسنه الثلاثة! وهو مخرج فی "الضعیفة" (2004).
([32]) کذا وقع فی "البخاری"، وهو وهم نبه علیه غیر واحد، وإنما هی (الربیع بنت النضر عمة أنس بن مالک بن النضر). انظر "فتح الباری" (6/ 20).
([33]) الأصل ومطبوعة عمارة: (بنت سراقة)، وهو خطأ صححته من "البخاری" والزیادة منه. وقد فات هذا والذی قبله المعلقین الثلاثة فلم یصححوا ولم ینتبهوا، وهم ثلاثةٌ محققون!!
([34]) زاد أحمد فی روایة (3/ 283): "کثیرة".
([35]) این مساله قبل از تحریم نوحه بوده است و دلالتی در آن مبنی بر جوازش نیست. تحریم نوحهخوانی قبل از غزوهی احد بوده است اما این داستان مربوط به قبل از غزوهی بدر میباشد. حافظ بن حجر در فتح الباری.
([36]) أخرجه فی "کتاب الإمارة" (6/ 45) و (رقم 1902/ 2- عبد الباقی) والزیادتان منه، وکان فی الأصل بعض الأخطاء المطبعیة فصححتها منه أیضاً. وأما المعلقون الثلاثة فعزوه إلى "مسلم" برقم (677) أی فی "الصلاة/ القنوت" (2/ 135-136) ولیس فیه من الحدیث إلا ما عزاه المؤلف فیما یأتی للبخاری! فقنعوا بالعزو إلى أقرب موضع من "مسلم"! موهمین القراء أنهم صادقون فی البحث والعزو!!
([37]) در روایت دیگری از بخاری (به شماره 4091) آمده است: «پس رسول الله ج سی روز در نماز صبح علیه قبایل رعل و ذکوان و بنی لحیان و عصیه دعا نمود. کسانی که از فرمان الله و رسولش سرپیچی نمودند». میگویم: و مسلم نیز آن را روایت کرده است چنانکه پیشتر ذکر شد.
([38]) قلت: کذا الأصل، وما بین المعکوفین لیس عند "مسلم" (6/ 38 - 39)، ولا فی "الترمذی" (3014) وصححه، ولذلک قال الحافظ المزی فی "التحفة" (7/ 145): "إنه موقوف"، قلت: ولکنه فی حکم المرفوع، ولذلک خرجته فی "الصحیحة" (2633). وغفل عن هذا التحقیق المعلقون الثلاثة کعادتهم!
([39]) فی مسلم: "إلیهم".
([40]) جمع (زمام) کـ (کتاب). قال الجوهری: " (الزمام): الخیط الذی یشد فی (البُرة) أو فی (الخشاش)، ثم یشد فی طرفه المقود، وقد یسمى المقود زماماً". والمراد هنا الأول بدلیل قوله بعدُ: "أعنّتها"، جمع (عنان)، وزن کتاب أیضاً، فإنه سیر اللجام الذی تمسک به الدابة.
([41]) انظر الحاشیة السابقة.
([42]) زیادة من "المطالب العالیة" (3/ 266) بروایة أبی یعلى. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5432).
([43]) کذا قال، ووافقه الذهبی، وقد سقط من إسناده (1/ 207) (محمد بن مسلم بن عائذ) وهو علة الحدیث، فإنه مجهول، وهو ثابت فی إسناد الآخرین، وهو روایة للحاکم (2/ 74). وهو مخرج فی الأصل.