(فصل)
2035-1393- (6) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا تَعُدُّونَ الشُّهَدَاءَ فِیکُمْ؟». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! مَنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَهُوَ شَهِیدٌ. قَالَ: «إِنَّ شُهَدَاءَ أُمَّتِی إِذًا لَقَلِیلٌ». قَالُوا: فَمَنْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «مَنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ مَاتَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ مَاتَ فِی الطَّاعُونِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ مَاتَ فِی الْبَطْنِ([1]) فَهُوَ شَهِیدٌ». قَالَ ابْنُ مِقْسَمٍ: أَشْهَدُ عَلَى أَبِیکَ - یعنی أبا صالح - أَنَّهُ قَالَ: - وَالْغَرِیقُ شَهِیدٌ».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شما چه کسانی را در میان خود شهید میدانید؟» گفتند: ای رسول الله ج کسیکه در راه خدا کشته شود، شهید است. رسول الله ج فرمود: «در این صورت شهدای امت من کم هستند». گفتند: ای رسول الله ج! پس شهدا چه کسانی هستند؟ رسول الله ج فرمود: «کسیکه در راه خدا کشته شود شهید است. کسیکه در راه خدا بمیرد شهید است. کسیکه در اثر طاعون بمیرد شهید است. و کسیکه از مرضی در شکم بمیرد شهید است». ابن مقسم میگوید: شهادت میدهم که پدرت - یعنی ابا صالح - گفت: کسیکه غرق شود شهید است».
(صحیح) ورواه مالک والبخاری والترمذی، ولفظهم - وهو روایة لمسلم أیضاً فی حدیث -: أن رسول الله ج قال: «الشُّهَدَاءُ خَمْسَةٌ: المَطْعُونُ، وَالمَبْطُونُ، وَالغَرِیقُ، وَصَاحِبُ الهَدْمِ، وَالشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
و در روایت مالک و بخاری و ترمذی آمده است: «شهدا پنج گروهاند: کسانی که در اثر طاعون و وبا و بیماری شکم و غرق شدن و آوار فوت کنند و کسیکه در راه خدا شهید شود».
2036-1394- (7) (صحیح) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: دَخَلنَا على عبدالله بْنِ رَوَاحَةَ نَعُودُهُ، فَأُغْمِیَ عَلَیْهِ، فَقُلْنَا: رَحمُکَ اللَّهُ إِنْ کُنَّا لَنُحِبُّ أَنْ تَمُوتَ عَلَى غیر هَذَا، وَإِنْ کُنَّا لَنَرْجُو لَکَ الشَّهَادَةَ، فَدَخَلَ النَّبِیُّ ج وَنَحْنُ نَذْکُرُ هَذَا، فَقَالَ: «وَفِیمَا تَعُدُّونَ الشَّهَادَةَ؟». فَأَرَمَّ الْقَوْمُ، وتحرک عبدالله فَقَالَ: أَلا تُجِیبُونَ رَسُولَ اللَّهِ ج؟ ثُمَّ أَجَابَهُ هُوَ فَقَالَ: نَعُدُّ الشَّهَادَةَ فِی الْقَتْلِ. فَقَالَ: «إِنَّ شُهَدَاءَ أُمَّتِی إِذًا لَقَلِیلٌ، إِنَّ فِی الْقَتْلِ شَهَادَةٌ وَفِی الطَّاعُونِ شَهَادَةٌ، وَفِی الْبَطْنِ شَهَادَةٌ، وَفِی الْغَرَقِ شَهَادَةٌ، وَفِی النَّفْسَاءِ یَقْتُلُهَا وَلَدُهَا جُمْعاً([2]) شَهَادَةٌ».
رواه أحمد والطبرانی - واللفظ له -، ورواتهما ثقات.
از عبادة بن صامت س روایت است که میگوید: جهت عیادت نزد عبدالله بن رواحه رفتیم که وی بیهوش شد. پس گفتیم: خدا بر تو رحم کند؛ ما دوست داشتیم در وضعیتی جز این بمیری و در مورد تو امید شهادت داشتیم. در این مورد صحبت میکردیم که رسول الله ج وارد شده و فرمود: «شما چه چیزی را شهادت به حساب میآورید؟». همه ساکت شدند و عبدالله بن رواحه س تکان خورده و گفت: آیا به رسول الله ج جواب نمیدهید؟ سپس خودش به آن جواب داده و گفت: ما شهادت را در کشته شدن میدانیم. رسول الله ج فرمود: «در اینصورت شهدای امتم اندک خواهند بود. کشته شدن شهادت محسوب میشود، مردن در اثر طاعون و بیماری شکم و غرق شدن نیز شهادت محسوب میشود و زنی که نوزادش او را بکشد، مرگش مصداق شهادت میباشد».
(أرَمَّ القوم) به فتح راء و تشدید میم: یعنی ساکت شدند. و در معنای آن گفته شده: از ترس و مانند آن ساکت شدند. و اینکه در حدیث آمده است: «یَقْتُلُهَا وَلَدُهَا جُمْعاً» یعنی مادر درحالی بمیرد که فرزندش در شکمش باشد. و نیز گفته میشود: «ماتت المرأة بجمع» و این زمانی است که مادر بمیرد و فرزندش در شکمش باشد. و نیز در معنای آن گفته شده: زمانی که دوشیزه بمیرد.
2037-1395- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ رَبِیعِ الْأَنْصَارِیِّ س: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج عَادَ ابْنَ أَخِی جَابرَ الْأَنْصَارِیَّ، فَجَعَلَ أَهْلُهُ یَبْکُونَ عَلَیْهِ، فَقَالَ لَهُمْ جَابرٌ: لَا تُؤْذُوا رَسُولَ اللهِ ج بِأَصوَاتِکُم. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «دَعْهُنَّ یَبْکِینَ مَا دَامَ حَیًّا، فَإِذَا وَجَبَ فَلْیَسْکُتْنَ». فَقَالَ بَعْضُهُمْ: مَا کُنَّا نَرَى أنْ یَکُونَ مَوْتُکَ عَلَى فِرَاشِکَ حَتَّى تُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللهِ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَوَ مَا الْقَتْل إِلَّا فِی سَبِیلِ اللهِ؟! إِنَّ شُهَدَاءَ أُمَّتِی إِذاً لَقَلِیلٌ! إِنَّ الطَّعْنَ لَشَهَادَةٌ، وَالطَّاعُونَ شَهَادَةٌ، وَالنُّفَسَاءَ بِجُمُعٍ شَهَادَةٌ، وَالْحَرَقَ شَهَادَةٌ، وَالْغَرَقَ شَهَادَةٌ، وَذَاتَ الْجَنْبِ([3]) شَهَادَةٌ».
رواه الطبرانی، ورواته محتج بهم فی "الصحیح".
از ربیع انصاری س روایت است: رسول الله ج به عیادت پسر برادرم جابر انصاری س رفت؛ خانواده او گریه میکردند، جابر به آنها گفت: با صداهایتان رسول الله ج را اذیت نکنید.رسول الله ج فرمود: «بگزار تا زمانی که حیات است گریه کنند اما هنگامیکه مرگ فرارسید، باید ساکت شوند». بعضی از آنها گفتند: گمان نمیکردیم وفات تو بر بستر باشد؛ بلکه تصور ما چنین بود که همراه رسول الله ج در جهاد کشته میشوی؛ پس رسول الله ج فرمود: «مگر شهادت فقط کشته شدن در راه خداست؟ در اینصورت شهدای امتم اندک خواهند بود، [مردن در اثر] ضربه خوردن، بیماری شکم، طاعون، زن در اثر زایمان، سوختن، غرق شدن، بیماری پهلو از مصادیق شهادت به حساب میآید».
(بجمع) پیشتر معنای آن گذشت. (فإذا وجب) یعنی زمانی که مرد.
2038-1396- (9) (حسن صحیح) وَعَنْ رَاشِدِ بْنِ حُبَیْشٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج دَخَلَ عَلَى عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ یَعُودُهُ فِی مَرَضِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَعْلَمُونَ مَنِ الشَّهِیدُ مِنْ أُمَّتِی؟». فَأَرَمَّ الْقَوْمُ، فَقَالَ عُبَادَةُ: سَانِدُونِی. فَأَسْنَدُوهُ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! الصَّابِرُ الْمُحْتَسِبُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ شُهَدَاءَ أُمَّتِی إِذًا لَقَلِیلٌ: الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ شَهَادَةٌ، وَالطَّاعُونُ شَهَادَةٌ، وَالْغَرَقُ شَهَادَةٌ، وَالْبَطْنُ شَهَادَةٌ، وَالنُّفَسَاءُ یَجُرُّهَا وَلَدُهَا بِسُرَرِهِ إِلَى الْجَنَّةِ، [قَالَ: وَزَادَ أَبُو الْعَوَّامِ([4]) سَادِنُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ:] وَالْحَرْقُ، وَالسِّلُّ».
رواه أحمد بإسناد حسن، وراشد بن حبیش صحابی معروف.
از راشد بن حُبَیش س روایت است که رسول الله ج به عیادت عبادة بن صامت س که بیمار بود رفت. رسول الله ج فرمود: «آیا میدانید چه کسی از امتم شهید است؟» همه ساکت شدند. پس عباده س گفت: مرا تکیه دهید. پس او را تکیه دادند و گفت: ای رسول الله ج! کسیکه صبر کرده و امید اجر و پاداش دارد.
پس رسول الله ج فرمود: در اینصورت شهدای امتم اندک خواهند بود. کشته شدن در راه خدا شهادت است، کسیکه به خاطر طاعون بمیرد، کسیکه غرق شود، مُردن به سبب بیماری شکم، همگی مصداق شهادت است؛ زن حامله [که در اثر زایمان و حاملگی بمیرد] فرزندش با بند نافش او را به بهشت میبرد». و ابوالعوام، خدمتکار بیت المقدس اضافه میکند: «و کسیکه بر اثر سوختگی و بیماری سل بمیرد شهید است».
(أرم القوم) معنای آن پیشتر گذشت. و (السادن) به سین و دال: عبارت است از خدمتکار. و (السِّل) به کسر سین و ضم آن([5]) و تشدید لام: بیماری است ریوی که به بیماری پهلو «ذات الجنب» میانجامد. و گفته شده: عبارت است از سرماخوردگی یا سرفه طولانی به همراه تب عادی. و معانی دیگری برای آن گفته شده است.
2039-1397- (10) (صحیح لغیره) عدا ما بین المعقوفتین فهو (857) (2) (منکر) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «خَمْسٌ مَنْ قُبِضَ فِی شَیْءٍ مِنْهُنَّ فَهُوَ شَهِیدٌ: الْمَقْتُولُ [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] شَهِیدٌ، وَالْغَرِیقُ [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] شَهِیدٌ، وَالْمَبْطُونُ [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] شَهِیدٌ، وَالْمَطْعُونُ [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] شَهِیدٌ، وَالنُّفَسَاءُ [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] شَهِیدٌ».
رواه النسائی([6]).
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پنج حالت است که هرکس در اثر یکی از آنها بمیرد، شهید است: کسی که در راه خدا کشته شود و کسیکه غرق شود شهید است. کسیکه به خاطر بیماری شکم و طاعون بمیرد شهید است و زن حامله اگر بمیرد شهید است».
2040-1398- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَتِیکٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج جَاءَ یَعُودُ عَبْدَاللَّهِ بْنَ ثَابِتٍ، فَوَجَدَهُ قَدْ غُلِبَ عَلَیْهِ، فَصَاحَ بِهِ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَاسْتَرْجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَقَالَ: «غُلِبْنَا عَلَیْکَ یَا أَبَا الرَّبِیعِ!». فَصَاحَت النِّسْوَةُ، وَبَکَیْنَ، وَجَعَلَ ابْنُ عَتِیکٍ یُسَکِّتُهُنَّ. فَقَالَ لَهُ النَّبِیَّ ج: «دَعْهُنَّ، فَإِذَا وَجَبَ فَلَا تَبْکِیَنَّ بَاکِیَةٌ». قَالُوا: وَمَا الْوُجُوبُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِذَا مَاتَ». قَالَتِ ابْنَتُهُ: وَاللَّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یَکُونَ شَهِیدًا؛ فَإِنَّکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ جِهَازَکَ([7]). فَقَالَ النَّبِیَّ ج: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْقَعَ أَجْرَهُ عَلَى قَدْرِ نِیَّتِهِ، وَمَا تَعُدُّونَ الشَّهَادَةَ؟». قَالُوا: الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. فَقَالَ النَّبِیَّ ج: «الشَّهَادَةُ سَبْعٌ سِوَى الْقَتْلِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ: الْمَبْطُونُ شَهِیدٌ، وَالْغَرِیقُ شَهِیدٌ، وَصَاحِبُ ذَاتِ الْجَنْبِ شَهِیدٌ، وَالْمَطْعُونُ شَهِیدٌ، وَصَاحِبُ الْحَرِیقُ شَهِیدٌ، وَالَّذِی یَمُوتُ تَحْتَ الْهَدْمِ شَهِیدٌ، وَالْمَرْأَةُ تَمُوتُ بِجَمْعٍ شَهِیدٌ»([8]).
رواه أبو داود والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه".
از جابر بن عتیک س روایت است که رسول الله ج جهت عیادت عبدالله بن ثابت آمد که وی را در سکرات مرگ یافت. پس با صدای بلند او را صدا زد اما جواب نداد، پس رسول الله ج انا لله و انا الیه راجعون گفت و فرمود: «ای ابا ربیع! ما خواهان حیات تو بودیم اما تقدیر الهی غالب است». پس زنان فریاد زده و گریه کردند و ابن عتیک آنها را ساکت میکرد. رسول الله ج به او فرمود: «آنها را رها کن؛ پس چون وفات کرد هیچکس نباید گریه کند». دخترش گفت: قسم به خدا که دوست دارم که جزو شهدا باشد؛ چراکه تو وسایل سفر [جهت شرکت در جهاد] را آماده کرده بودی. پس رسول الله ج فرمود: «خداوند اجرش را به مقدار نیتش به او میدهد. اما چه مواردی را شهادت میدانید؟» گفتند: کشته شدن در راه خدا. پس رسول الله ج فرمودند: «شهادت جز کشته شدن در راه خدا هفت مصداق دیگر دارد: وفات در اثر درد شکم، غرق شدن، بیماری ذات الجنب، طاعون، سوختن، زیر آوار ماندن و در اثر زایمان».
2041-1399- (12) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «الطَّاعُونُ شَهَادَةٌ لِکُلِّ مُسْلِمٍ».
رواه البخاری ومسلم.
از انس س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «مردن در اثر طاعون برای هر مسلمانی شهادت است».
2042-1400- (13) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنِ الطَّاعُونِ؟ فَقَالَ: «کَانَ عَذَاباً یَبْعَثُهُ اللَّهُ عَلَى مَنْ کَانَ قَبلَکُم، فَجَعَلَهُ اللَّهَ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، مَا مِنْ عَبْدٍ یَکُونُ فِی بَلَدٍ یَکُونُ فِیهِ، وَیَمْکُثُ([9]) لاَ یَخْرُجُ صَابِرًا مُحْتَسِبًا، یَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ یُصِیبُهُ إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ شَهِیدٍ».
رواه البخاری.
از عایشه ل روایت است که میگوید: از رسول الله ج در مورد طاعون سؤال کردم. رسول الله ج فرمود: «عذابی بوده که خداوند آن را به سوی کسانی فرستاده که قبل از شما بودهاند و خداوند آن را برای مؤمنان رحمت قرار داده است. بندهای نیست که در سرزمین طاعونزده باشد و در آنجا بماند و آن مکان را ترک نکند و صبر نموده و از خداوند امید اجر و پاداش داشته باشد و بر این باور باشد که مصیبتی به او نمیرسد مگر آنچه خداوند برای او نوشته است، مگر اینکه خداوند برای او اجر و پاداش شهید را مینویسد».
2043-1401- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی عَسِیبٍ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَانِی جِبْرائیلُ ÷ بِالْحُمَّى وَالطَّاعُونِ، فَأَمْسَکْتُ الْحُمَّى بِالْمَدِینَةِ([10])، وَأَرْسَلْتُ الطَّاعُونَ إِلَى الشَّامِ، فَالطَّاعُونُ شَهَادَةٌ لِأُمَّتِی، وَرِجْزٌ عَلَى الْکَافِرِ».
رواه أحمد والطبرانی فی "الکبیر"، ورواة أحمد ثقات مشهورون.
از ابو عسیب س مولای رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبرائیل همراه تب و طاعون نزد من آمد؛ پس تب را برای مدینه انتخاب نمودم و طاعون را به شام فرستادم. طاعون برای امتم شهادت است و برای کافر عذاب».
(الرجز): عذاب
2044-1402- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُنِیبٍ الْأَحْدَبِ قَالَ: خَطَبَ مُعَاذٌ بِالشَّامِ فَذَکَرَ الطَّاعُونَ فَقَالَ: «إِنَّهَا رَحْمَةُ رَبِّکُمْ، وَدَعْوَةُ نَبِیِّکُمْ، وَقَبْضُ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ»، اللَّهُمَّ اجعل عَلَى آلِ مُعَاذٍ نَصِیبَهُمْ مِنْ هَذِهِ الرَّحْمَةِ». ثُمَّ نَزَلَ مِنْ مَقَامِهِ ذَلِکَ، فَدَخَلَ عَلَى عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ مُعَاذٍ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ٦٠﴾. فَقَالَ مُعَاذٌ: ﴿سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ﴾».
رواه أحمد بإسناد جید.
از ابی منیب الاحدب س روایت است که معاذ در شام خطبه خوانده و از طاعون یاد نمود و گفت: طاعون رحمتی برای شما و نتیجهی دعای پیامبرتان بوده است. و صالحان قبل از شما را قبض روح کرده است. خدایا! بر آل معاذ نصیبی از این رحمت قرار بده. سپس از جایگاهش پایین آمده و بر عبدالرحمن بن معاذ وارد شد. پس عبدالرحمن گفت: «حق از جانب پروردگار تو است، پس هرگز از شککنندگان مباش». پس معاذ گفت: «اگر الله بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت».
2045-858- (3) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذ بْن جَبَلٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «سَتُهَاجِرُونَ إِلَى الشَّامِ فَتُفْتَحُ لَکُمْ، وَیَکُونُ فِیکُمْ دَاءٌ کَالدُّمَّلِ أَوْ کَالْجرَّةِ([11]) یَأْخُذُ بِمَرَاقِّ الرَّجُلِ، یَسْتَشْهِدُ اللَّهُ بِهِ أَنْفُسَهُمْ، وَیُزَکِّی بِهِ أَعْمَالَهُمْ». اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ مُعَاذاً سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَعْطِهِ هُوَ وَأَهْلَ بَیْتِهِ الْحَظَّ الْأَوْفَرَ مِنْهُ. فَأَصَابَهُمُ الطَّاعُونُ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَطُعِنَ فِی أُصْبُعِهِ السَّبَّابَةِ، فَکَانَ یَقُولُ: مَا یَسُرُّنِی أَنَّ لِی بِهَا حُمْرَ النَّعَمِ.
رواه أحمد عن إسماعیل بن عبیدالله عن معاذ، ولم یدرکه.
از معاذ بن جبل س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بزودی به شام هجرت خواهی کرد و آن را فتح میکنید و در بین شما بیماری همچون دمل یا جره خواهد بود که اثر آن در بخشهای نرم شکم میباشد. خداوند متعال به این وسیله آنان را به مقام شهادت نایل میکند. و اعمالشان را پاک میگرداند. پروردگارا اگر معاذ آن را از رسول الله ج شنیده است، بیشترین نصیب از آن را متوجه او و خانوادهاش گردان. پس گرفتار طاعون شدند و هیچیک از آنها باقی نماند. از ناحیه انگشت سبابه بدان مبتلا شد و میگفت: آن برای من سروری بیش از شتران سرخمو به همراه داشت.
2046-1403- (16) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى الأَشعَرِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فَنَاءُ أُمَّتِی بِالطَّعْنِ وَالطَّاعُونِ». فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا الطَّعْنُ قَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا الطَّاعُونُ؟ قَالَ: «وَخْزُ أَعْدَائِکُمْ مِنَ الْجِنِّ، وَفِی کُلٍّ شَهَادَة».
رواه أحمد بأسانید أحدها صحیح، وأبو یعلى والبزار والطبرانی.
از ابوموسی اشعری س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «امتم با قتل و طاعون از بین میرود». گفته شد: ای رسول الله ج! ما قتل را میشناسیم؛ اما طاعون چیست؟ فرمود: «ضربهی دشمنان جنیتان میباشد و هر دو نوع [کشته شدن در اثر قتل و طاعون برای آنها] شهادت محسوب میشود».
(الوخز) به فتح واو و سکون خاء: به معنای «الطعن» ضربه نیزه میباشد.([12])
2047-1404- (17) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ أَبِی مُوسَى عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: ذُکِرَ الطَّاعُونُ عِنْدَ أَبِی مُوسَى فَقَالَ: سَأَلْنَا عَنْهُ رَسُولَ اللَّهِ ج؟ فَقَالَ: «وَخْزُ أَعْدَائِکُمْ مِنَ الْجِنِّ، وَهُوَ لَکُمْ شَهَادَةٌ».
رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از ابی بکر بن ابی موسی از پدرش س روایت است که نزد ابوموسی س ذکر طاعون شد. پس ابوموسی س گفت: دربارهی آن از رسول الله ج سؤال کردیم. رسول الله ج فرمود: «ضربهی دشمنان جنیتان است و برای شما شهادت محسوب میشود».
2048-1405- (18) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ بْنِ قَیْسٍ أَخِی أَبِی مُوسَى قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ فَنَاءَ أُمَّتِی فِی سَبِیلِکَ؛ بِالطَّعْنِ وَالطَّاعُونِ».
رواه أحمد بإسناد حسن، والطبرانی فی "الکبیر". ورواه الحاکم([13]) وقال: "صحیح الإسناد".
از ابو بردة بن قیس برادر ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! مرگ امتم را در کشته شدن در راهت بوسیلهی قتل و طاعون قرار بده».
2049-1406- (19) (حسن) وَعَنْ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَخْتَصِمُ الشُّهَدَاءُ وَالْمُتَوَفَّوْنَ عَلَى فُرُشِهِمْ إِلَى رَبِّنَا فِی الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ فِی الطَّاعُونِ، فَیَقُولُ الشُّهَدَاءُ: قُتِلُوا کَمَا قُتِلْنَا. وَیَقُولُ الْمُتَوَفَّوْنَ عَلَى فُرُشِهِمْ: إِخْوَانُنَا مَاتُوا عَلَى فُرُشِهِمْ کَمَا مُتْنَا. فَیَقُولُ رَبُّنَا: انْظُرُوا إِلَى جِرَاحِهِمْ، فَإِنْ أَشْبَهَت جِرَاحَ الْمَقْتُولِینَ فَإِنَّهُمْ مِنْهُمْ وَمَعَهُمْ، فَإِذَا جِرَاحُهُمْ قَدْ أَشْبَهَتْ جِرَاحَهُمْ».
رواه النسائی.
از عِرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهدا و کسانیکه بر بسترشان وفات کردهاند، نزد خداوند در مورد کسانیکه بوسیلهی طاعون وفات کردهاند به مجادله و بحث میپردازند.
شهدا میگویند: کشته شدهاند چنانکه ما کشته شدهایم. و کسانیکه بر بسترشان فوت شدهاند میگویند: برادرانمان بر بسترشان وفات کردهاند چنانکه ما وفات نمودیم.
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: به جراحتهای آنها نگاه کنید. پس اگر به جراحتهای کشتهشدگان شبیه است جزو آنها بوده و همراه آنها خواهند بود. پس جراحتهای آنان مشابه جراحتهای کشتهشدگان بود».
2050-1407- (20) (حسن) وَعَنْ عُتْبَةَ بْنِ عَبْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَأْتِی الشُّهَدَاءُ وَالْمُتَوَفَّوْنَ بِالطَّاعُونِ، فَیَقُولُ أَصْحَابُ الطَّاعُونِ: نَحْنُ شُهَدَاءُ. فَیُقَالُ: انْظُرُوا فَإِنْ کَانَتْ جِرَاحَتُهُمْ کَجِرَاحَةِ الشُّهَدَاءِ تَسِیلُ دَمًا کَرِیحِ الْمِسْکِ، فَهُمْ شُهَدَاءُ، فَیَجِدُونَهُمْ کَذَلِکَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد لا بأس به، فیه إسماعیل بن عیاش، روایته عن الشامیین مقبولة، وهذا منها([14]). ویشهد له حدیث العرباض قبله.
از عُتبة بن عبد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شهدا و کسانیکه در اثر طاعون وفات کردهاند میآیند، پس مبتلایان به طاعون میگویند: ما شهید هستیم. گفته میشود: نگاه کنید آیا زخمهای آنان مانند زخم شهداست، از آنها خون جاری است و بوی مشک میدهد؛ پس جراحتشان چنین است».
2051-1408- (21) (حسن لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَفْنَى أُمَّتِی إِلَّا بِالطَّعْنِ وَالطَّاعُونِ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا الطَّعْنُ قَدْ عَرَفْنَاهُ فَمَا الطَّاعُونُ؟ قَالَ: «غُدَّةٌ کَغُدَّةِ الْبَعِیرِ، الْمُقِیمُ بِهَا کَالشَّهِیدِ، وَالْفَارُّ مِنْهَا کَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ».
رواه أحمد وأبو یعلى والطبرانی.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «امتم از بین نمیروند مگر به سبب قتل و طاعون». گفتم: ای رسول الله ج! قتل را میشناسیم، اما طاعون چیست؟ فرمود: «غده و دملی است (برآمدگی زیر پوست) مانند برآمدگی پشت شتر؛ کسیکه بر آن صبر کند همچون شهید است و کسیکه از آن فرار کند همچون کسی است که از صحنهی جنگ فرار کرده است».
(حسن لغیره) وفی روایة لأبی یعلى: أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «وَخْزَةٌ تُصِیبُ أُمَّتِی مِنْ أَعْدَائِهِمْ مِنَ الْجِنِّ کَغُدَّةِ الْإِبِلِ، مَنْ أَقَامَ عَلَیْهِ کَانَ مُرَابِطًا، وَمَنْ أُصِیبَ بِهِ کَانَ شَهِیدًا، وَمَنْ فَرَّ مِنْهُ کَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ».
و در روایت از ابویعلی آمده که رسول الله ج فرمودند: «ضربهای است که به امتم از سوی دشمنان جنیشان اصابت میکند و مانند برآمدگی پشت شتر است؛ کسیکه بر آن صبر کند مانند نگهبان در راه خدا است و کسیکه بر اثر آن بمیرد شهید است و کسیکه از آن فرار کند، همچون کسی است که از میدان جنگ فرار میکند».
(حسن لغیره) ورواه البزار، وعنده: قلت: یا رسول الله! هذا الطعن قد عرفناه، فما الطاعون؟ قال: «یشبه الدمل، یخرج فی الآباط والمَراقِّ([15])، وفیه تزکیة أعمالهم، وهو لکل مسلم شهادة».
و در روایت بزار آمده است: «گفتم: ای رسول الله ج! قتل را میشناسیم، اما طاعون چیست؟ فرمود: «غده و دملی است (برآمدگی زیر پوست) که در زیر بغل و نرمی پایین شکم خارج میشود؛ در آن تزکیه اعمالشان بوده و برای هر مسلمانی، شهادت است».
(قال المملی) س: "أسانید الکل حسان"([16]).
2052-1409- (22) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِر بْن عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ فِی الطَّاعُونِ: «الْفَارُّ مِنْهُ کَالْفَارِّ یَوْمَ الزَّحْفِ، وَمَنْ صَبَرَ فِیهِ کَانَ لَهُ أَجْرُ شَهِیدٍ».
رواه أحمد والبزار والطبرانی، وإسناد أحمد حسن.
از جابر بن عبدالله ب روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که دربارهی طاعون فرمود: «کسیکه از آن فرار کند، همچون کسی است که از میدان جنگ فرار میکند و کسیکه بر آن صبر کند، برای او اجر شهید میباشد».
2053-1410- (23) (صحیح) وَعَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ قَالَ: قَالَ سُلَیْمَانُ بْنُ صُرَدٍ لِخَالِدِ بْنِ عُرْفُطَةَ أَوْ خَالِدٌ لِسُلَیْمَانَ([17]): أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَتَلَهُ بَطْنُهُ لَمْ یُعَذَّبْ فِی قَبْرِهِ»؟ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: نَعَمْ.
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". وابن حبان فی "صحیحه" وقال: "خالد بن عرفطة" من غیر شک([18]).
از ابو اسحاق سبیعی روایت است که سلیمان بن صُرَد به خالد بن عُرفطة یا خالد به سلیمان گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسیکه [درد و بیماری در] شکمش سبب مرگ وی گردد، در قبرش عذاب نمیبیند». یکی به دیگری گفت: بله!
(عرفطة) بضم العین المهملة والفاء جمیعا بعدهما طاء مهملة.
2054-1411- (24) (صحیح) وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دَمِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دِینِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».
رواه أبو داود والنسائی والترمذی وابن ماجه، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".
از سعید بن زید س روایت است که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس در دفاع از مال، جان، دین و آبرو و ناموسش کشته شود، شهید است».
2055-1412- (25) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».
رواه البخاری والترمذی.
از عبدالله بن عمرو بن عاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در دفاع از مالش کشته شود شهید است».
(صحیح) وفی روایة للترمذی وغیره قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أُرِیدَ مَالُهُ بِغَیْرِ حَقٍّ فَقَاتَلَ، فَقُتِلَ؛ فَهُوَ شَهِیدٌ».
و در روایت ترمذی و دیگران آمده که میگوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس مالش به ناحق از او خواسته شود، پس [برای دفاع از مالش] بجنگد و کشته شود، شهید است».
(صحیح) وفی روایة للنسائی: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ مَظْلُومًا؛ فَهُوَ شَهِیدٌ».
و در روایت نسائی آمده است: «هرکس جهت دفاع از مالش مظلومانه کشته شود، شهید است».
2056-1413- (26) (صحیح لغیره) وَعَنْ سُوَیْدِ بْنِ مُقَرِّنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلَمَتِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ».
رواه النسائی.
از سُوَید بن مقرن س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به خاطر دفاع در برابر ظلمی که به او شده کشته شود، شهید است».
2057-1414- (27) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَرَأَیْتَ إِنْ جَاءَ رَجُلٌ یُرِیدُ أَخْذَ مَالِی؟ قَالَ: «فَلَا تُعْطِهِ مَالَکَ». قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ قَاتَلَنِی؟ قَالَ: «قَاتِلْهُ». قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ قَتَلَنِی؟ قَالَ: «فَأَنْتَ شَهِیدٌ». قَالَ: أَرَأَیْتَ إِنْ قَتَلْتُهُ؟ قَالَ: «هُوَ فِی النَّارِ».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! اگر کسی آمد و قصد گرفتن مالم را داشت چه کنم؟ فرمود: «مالت را به او نده». گفت: اگر با من جنگید چطور؟ فرمود: «با او بجنگ». گفت: اگر مرا کشت چه؟ فرمود: «شهید هستی». گفت: اگر او را کشتم چه؟ فرمود: «در آتش است».
(صحیح) والنسائی، ولفظه: قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَرَأَیْتَ إِنْ عُدِیَ عَلَى مَالِی؟ قَالَ: «فَانْشُدْ بِاللَّهِ». قَالَ: فَإِنْ أَبَوْا عَلَیَّ؟ قَالَ: «فَانْشُدْ بِاللَّهِ». قَالَ: فَإِنْ أَبَوْا عَلَیَّ؟ قَالَ: «فَانْشُدْ بِاللَّهِ». قَالَ: فَإِنْ أَبَوْا عَلَیَّ؟ قَالَ: «فَقَاتِلْ، فَإِنْ قُتِلْتَ فَفِی الْجَنَّةِ، وَإِنْ قَتَلْتَ فَفِی النَّارِ».
و در روایت نسائی آمده است: مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! اگر بر مالم تجاوز شد، چه کنم؟ فرمود: «متجاوزان را به خدا قسم ده». گفت: اگر نپذیرفتند؟ فرمود: «آنان را به خدا قسم ده». گفت: اگر نپذیرفتند؟ فرمود: «آنها را به خدا قسم ده». گفت: اگر نپذیرفتند؟ فرمود: «پس بجنگ، اگر کشته شدی، بهشتی هستی و اگر کشتی، جهنمی هست».
13- کتاب قراءة القرآن
([1]) مراد بیماری در ناحیه شکم میباشد مانند استسقاء و امثال آن.
([2]) یعنی: درحالیکه حامله است. چنانکه در روایت ابن ابی شیبة در "المصنف" (5/ 332) آمده است.
([3]) در «النهایة» میگوید: «عبارت است از دمل بزرگی که در زیر بغل ظاهر شده و از داخل میترکد و کمتر کسی از این درد جان سالم به در میبرد».
([4]) کذا وقعت فی "المسند" (3/ 489) لیس فیه بیان عمن أسنده (أبو العوام)، ومن رواه عنه، وهو تابعی لا یدرى اسمه، وثقه ابن حبان (5/ 564)، لکن لهذه الزیادة شواهد، فانظرها فی "أحکام الجنائز" (55- 56- المعارف).
([5]) لا وجه للضم هنا کما أفاده الناجی (143/ 2).
([6]) فی "سننه" (2/ 62) ورجاله ثقات؛ غیر عبدالله بن ثعلبة الحضرمی، ولم یوثقه غیر ابن حبان. لکن للحدیث شواهد یتقوى بها، فراجع "أحکام الجنائز" (ص 50-57 /المعارف)، لکن لیس فیها قوله فی غیر المقتول فی سبیل الله تکرار "فی سبیل الله" فی الخصل الأخرى، فهو منکر بهذه الزیادة المکررة.
([7]) به فتح جیم و کسر آن: آنچه در سفر نیاز است. مراد این است
والمراد: تَمَّمْتَ جهاز آخرتک، وهو العمل الصالح بالموت، قاله أبو الحسن السندی.
([8]) هذا السیاق أقرب ما یکون إلى روایة أبی داود (3111) مع اختلاف یسیر، وفیه وفی "الموطأ" (1/ 333): "شهیدة".
([9]) الأصل: "فیکون فیه فیمکث"، والتصحیح من "البخاری- القدر" بتنبیه الناجی علیه، جزاه الله خیراً.
([10]) میگویم: چه بسا این مساله در ابتدای هجرت رسول الله ج به مدینه بوده است. چراکه در روایات صحیحی از رسول الله ج آمده است که رسول الله ج جهت انتقال تب از مدینه به جحفه دعا نمودند چنانکه پیشتر برخی از این احادیث در (11- الحج /15) گذشت. و نگا: "فیض القدیر".
([11]) کذا الأصل، وفی "المسند" (5/ 241): "کالحرة" بالراء المهملة، وفی "المجمع" (2/ 311): "کالحزة" بالزای، وعزاها الثلاثة لأحمد! وهو من کذبهم وجهلهم! ولعل الصواب (کالخزة) بالمعجمتین، فقد قال الناجی (143/ 2): "هی بالخاء والزای المعجمتین، یقال: خزه سهم، واختزه: أی انتظمه وطعنه فاختزه".
([12]) هو کما قال، لکن لیس بنافذ. کذا قیده أهل اللغة: الجوهری وغیره. أفاده الناجی.
([13]) زاد فی الأصل: "من حدیث أبی موسى"، وهی زیادة مفسدة للتخریج، لأنها لیست عند الحاکم (2/ 93) إلا کروایة أحمد والطبرانی، وکذلک رواه ابن حبان فی ترجمة (کریب بن الحارث) الراوی عن أبی بردة فی کتابه "الثقات" (7/ 357). وهذا مما غفل عنه المعلقون الثلاثة، فلم یصححوا ولم یبینوا، رغم أنهم عزوه إلى الحاکم بالرقم المشار إلیه!! فأین التحقیق المزعوم؟!
([14]) وکذا قال الهیثمی (2/ 314)، وفاتهما عزوه لأحمد (4/ 314)، وحسنه مع الذی قبله الحافظ فی "الفتح" (10/ 194).
([15]) (المراق) بتشدید القاف: ما رقَّ من أسفل البطن ولان، ولا واحد له، ومیمه زائدة. کذا فی "النهایة".
([16]) قلت: لیس کذلک کما بینه الناجی (143/ 2)، لکن الحدیث حسن بمجموع الطرق، ولذلک خرجته فی "الصحیحة" (1928).
([17]) الأصل: "ابن سلیمان"، وکذا فی نسخة عمارة وغیرها. وهو خطأ فاحش، وهو من تحریف النساخ کما بینه الناجی رحمه الله (143/ 2- 144/ 1). وهو مما غفل عنه المعلقون الثلاثة!
([18]) قلت: أخرجه من طریق عبد الله بن یسار عن سلیمان بن صرد وخالد بن عرفطة؛ أنهما بلغهما أن رجلاً مات ببطن، فقال أحدهما: ألم یبلغک أن رسول الله - صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - قال: (فذکره). قال الآخر: صدقت، وفی روایة: "بلى" کما فی "الموارد" (728)، ورواه أحمد (4/ 262) من الطریقین. انظر "أحکام الجنائز" (53/ 2 - المعارف).