2154-1487- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَقُولُ اللَّهُ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَکَرَنِی، فَإِنْ ذَکَرَنِی فِی نَفْسِهِ ذَکَرْتُهُ فِی نَفْسِی، وَإِنْ ذَکَرَنِی فِی مَلَإٍ ذَکَرْتُهُ فِی مَلَإٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا، وَإِنْ أَتَانِی یَمْشِی أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً»([1]).
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: من نزد گمان بندهی خود هستم و هرگاه مرا یاد کند همراه او هستم، پس اگر مرا در نفسش ذکر کند او را در نفسم ذکر میکنم و اگر مرا در جمعی یاد نماید او را در جمعی بهتر یاد خواهم نمود و هرکس وجبی به من نزدیک شود به اندازهی ذراعی به وی نزدیک خواهم شد و هرکس ذراعی به من نزدیک شود به اندازهی باعی به او نزدیک خواهم شد و هرکس پیاده و آهسته به سوی من آید، شتابان به سوی او خواهم رفت»([2]).
0-1488- (2) (صحیح) ورواه أحمد بنحوه بإسناد صحیح([3])، وزاد فی آخره: «قَالَ قَتَادَةُ: وَاللَّهُ أَسْرَعُ بِالْمَغْفِرَةِ».
و در روایت احمد آمده است: قتاده میگوید: و الله خیلی زود میبخشد.
2155-894- (1) (منکر) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «قَالَ اللهُ جَلّ ذِکرُهُ: لَا یَذْکُرُنِی عَبْدٌ فِی نَفْسِهِ إِلَّا ذَکَرْتُهُ فِی مَلَأٍ مِنْ مَلَائِکَتِی، وَلَا یَذْکُرُنِی فِی مَلَأٍ إِلَّا ذَکَرْتُهُ فِی الرَّفِیقِ([4]) الْأَعْلَى».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: بندهام مرا در نفسش یاد نمیکند مگر اینکه او را در جمعی از فرشتگانم یاد میکنم و مرا در جمعی یاد نمیکند مگر اینکه او را در میان دوستان بلند مرتبه یاد میکنم».
2156-1489- (3) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: یَا ابْنَ آدَمَ! إِذَا ذَکَرْتَنِی خَالِیًا ذَکَرْتُکَ خَالِیًا، وَإِذَا ذَکَرْتَنِی فِی مَلإٍ ذَکَرْتُکَ فِی مَلإٍ خَیْرٍ مِنَ الَّذِینِ تَذْکُرُنِی فِیهِمْ».
رواه البزار بإسناد صحیح.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی میفرماید: ای فرزند آدم! اگر مرا در تنهایی یاد کردی تو را در تنهایی یاد میکنم و اگر مرا در بین گروهی یاد کردی، تو را در بین گروهی یاد میکنم که بهتر از کسانی هستند که مرا در بین آنها یاد میکنی».
2157-1490- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ یَقُولُ: أَنَا مَعَ عَبْدِی إِذَا هُوَ ذَکَرَنِی، وَتَحَرَّکَتْ بِی شَفَتَاهُ».
رواه ابن ماجه - واللفظ له - وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: من همراه بندهام هستم [نصرت و یاری و تایید و توفیقم همراه اوست] زمانی که ذکر مرا بگوید (مرا یاد کند) و لبهایش با ذکر من حرکت میکند».
2158-1491- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ بُسْرٍ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ شَرَائِعَ الإِسْلَامِ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ؛ فَأَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ أَتَشَبَّثُ بِهِ. قَالَ: «لَا یَزَالُ لِسَانُکَ رَطْبًا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ».
رواه الترمذی - واللفظ له – وقال: "حدیث حسن غریب"، وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از عبدالله بن بُسر س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! همهی نوافل شرعی برای من دشوار است. مرا از چیزی خبر بده که به آن تمسک جویم. فرمود: «زبانت همیشه به ذکر الله تر و تازه باشد».
(أتشبث به) یعنی: أتعلق (بدان تمیک جویم).
2159-1492- (6) (حسن صحیح) وَعَنْ مَالِک بْن یُخَامِرَ؛ أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ س قَالَ لَهُمْ: إِنَّ آخِرَ کَلَامٍ فَارَقْتُ عَلَیْهِ رَسُولَ اللهِ ج أَنْ قُلْتُ: أَیُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ؟ قَالَ: «أَنْ تَمُوتَ وَلِسَانُکَ رَطْبٌ مِنْ ذِکْرِ اللهِ».
از مالک بن یُخامِر روایت است که معاذ بن جبل س به آنها فرمود: «آخرین سخنی که با آن از رسول الله ج جدا شدم این بود که گفتم: کدام اعمال نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود: «اینکه درحالی بمیری که زبانت به ذکر خداوند تر باشد».
رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی - واللفظ له – والبزار- إلا أنه قال: أخبرنی بأفضل الأعمال وأقربها إلى الله؟ - وابن حبان([5]) فی "صحیحه".
در روایت بزار آمده است: به من از برترین اعمال و نزدیکترین آنها به خداوند خبر ده؟
2160-895- (2) (منکر) وَعَنْ أَبِی الْمُخَارِقِ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَرَرْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی بِرَجُلٍ مُغَیَّبٍ فِی نُورِ الْعَرْشِ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؛ أمَلَکٌ؟ قِیلَ: لَا. قُلْتُ: نَبِیٌّ؟ قِیلَ: لَا. قُلْتُ: مَنْ هُوَ؟ قَالَ: هَذَا رَجُلٌ کَانَ فِی الدُّنْیَا لِسَانُهُ رَطبٌ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ، وَقَلْبُهُ مُعَلَّقٌ بِالْمَسَاجِدِ، وَلَمْ یَسْتَسِبَّ لِوَالِدَیْهِ([6])».
رواه ابن أبی الدنیا هکذا مرسلاً([7]).
از ابوالخارق روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شب اسرا از مردی گذشتم که در نور عرش پنهان شده بود. گفتم: او کیست؟ آیا فرشته است؟ گفته شد: نه؛ گفتم: پیامبر است؟ گفته شد: نه؛ گفتم: او کیست؟ گفت: این مردی است که زبانش در دنیا به ذکر خداوند تر بود و قلبش وابسته به مساجد بود و پدر و مادرش را در معرض دشنام قرار نمیداد».
2161-896- (3) (ضعیف موقوف) وَعن سالم بن أبی الجعد قال: قیل لأبی الدرداء: إن رجلاً أَعتق مئة نَسَمَةٍ؟ قال: إنَّ مئةَ نَسَمةٍ مِنْ مالِ رجلٍ لکثیرٌ، وأَفْضَلُ مِنْ ذلکَ إیمانٌ مَلزومٌ باللیلِ والنهارِ، وأَنْ لا یزالَ لسانُ أحَدِکُم رطباً مِنْ ذِکْرِ الله.
رواه ابن أبی الدنیا موقوفاً بإسناد حسن([8]).
از سالم بن ابی جعد روایت است: به ابودرداء س گفته شد: مردی صد برده را آزاد نمود. گفت: صد برده از مال انسان بسیار است اما برتر از این، ایمان یک شبانهروز است و اینکه زبانتان پیوسته به ذکر و یاد خداوند تر باشد».
2162-1493- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرِ أَعْمَالِکُمْ، وَأَزْکَاهَا عِنْدَ مَلِیکِکُمْ، وَأَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِکُمْ، وَخَیْرٌ لَکُمْ مِنْ إِنْفَاقِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ، وَخَیْرٍ لَکُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّکُمْ؛ فَتَضْرِبُوا أَعْنَاقَهُمْ، وَیَضْرِبُوا أَعْنَاقَکُمْ؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «ذِکْرُ اللَّهِ». قَالَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ: مَا شَیْءٌ أَنْجَى مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ.
رواه أحمد بإسناد حسن، وابن أبی الدنیا والترمذی وابن ماجه والحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد".
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از بهترین و پاکترین اعمالتان نزد خداوند و مؤثرترین آنها در ارتقای درجات شما خبر ندهم؛ عملی که برایتان از بخشیدن طلا و نقره و از اینکه با دشمنانتان روبرو شوید و گردن آنها را بزنید و آنان گردن شما را بزنند، بهتر است؟». گفتند: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «آن ذکر خداوند است». معاذ س گفت: از ذکر خداوند چیزی نجات بخشتر از عذاب او نیست.
0-1494- (8) (صحیح لغیره) ورواه أحمد أیضاً من حدیث معاذ بإسناد جید؛ إلا أن فیه انقطاعاً.
2163-1495- (9) (صحیح لغیره) عدا ما بین المعقوفتین 897- (4) (موضوع)) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عمرو ب عَنِ النَّبِیِّ ج؛ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: «[إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ صَقَالَةً، وَإِنَّ صَقَالَةَ الْقُلُوبِ ذِکْرُ اللهِ]، وَمَا مِنْ شَیْءٍ أَنْجَى مِنْ عَذَابِ اللهِ مِنْ ذِکْرِ اللهِ». قَالُوا: وَلَا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ؟ قَالَ: «وَلَوْ أَنْ یَضْرِبَ بِسَیْفِه حَتَّى یَنْقَطِعَ».
رواه ابن أبی الدنیا والبیهقی من روایة سعید بن سنان([9])، واللفظ له.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «[برای هرچیزی صیقل دهندهای است و صیقل دهنده قلوب، ذکر خداوند است]. و چیزی وجود ندارد که انسان را از عذاب خداوند نجات دهد مگر ذکر خدا». گفتند: و حتی جهاد در راه خدا؟ فرمود: «اگرچه با شمشیرش ضربه زند تا کشته شود».
2164-898- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج سُئِلَ: أَیُّ العِبَادِ أَفْضَلُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ القِیَامَةِ؟ قَالَ: «الذَّاکِرُونَ اللَّهَ کَثِیرًا». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمِنَ الغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ؟ قَالَ: «لَوْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِی الکُفَّارِ وَالمُشْرِکِینَ حَتَّى یَنْکَسِرَ وَیَخْتَضِبَ دَمًا؛ لَکَانَ الذَّاکِرُونَ اللَّهَ أَفْضَلَ دَرَجَةً».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب".
ورواه البیهقی مختصراً قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! أَیُّ النَّاسِ أَعْظَمُ دَرَجَةً؟ قَالَ: «الذَّاکِرُونَ اللهَ».
از ابوسعید خدری س روایت است که از رسول الله ج سوال شد: روز قیامت برترین درجه نزد خداوند از آنِ کدامین بنده است؟ فرمود: «کسانیکه بسیار ذکر خداوند میکنند». گفتم: ای رسول الله، برتر از مجاهد در راه خدا است؟ فرمود: «اگر چنان با شمشیرش به میان کفار و مشرکین یورش بَرَد که شمشیرش بشکند و خونش جاری گردد؛ کسانیکه خداوند را ذکر میکنند برترین را دارا هستند».
و در روایت بیهقی به صورت مختصر آمده است: گفته شد: ای رسول خدا، کدامیک از مردم بیشترین درجه و مرتبه را دارد؟ فرمود: «ذکر کنندگان خداوند».
2165-1496- (10) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «مَنْ عَجِزَ مِنْکُمْ عَنِ اللَّیْلِ أَنْ یُکَابِدَهُ، وَبَخِلَ بِالْمَالِ أَنْ یُنْفِقَهُ، وَجَبُنَ عَنِ الْعَدُوِّ أَنْ یُجَاهِدَهُ، فَلْیُکْثِرْ ذِکْرَ اللَّهِ».
رواه الطبرانی والبزار، واللفظ له. وفی سنده أبو یحیى القتَّات، وبقیته محتج بهم فی "الصحیح". ورواه البیهقی من طریقه أیضاً.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی از شما که از تحمل رنج و مشقت در شب ناتوان است و در انفاق مالش بخیل است و از جهاد با دشمن میترسد، پس باید خداوند را بسیار یاد کند».
2166-1497- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ س رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا عَمِلَ آدَمِیُّ عَمَلًا أَنْجَى لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَی». قِیلَ: وَلَا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؟ قَالَ: «وَلَا الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِلَّا أَنْ یَضْرِبَ بِسَیْفِه حَتَّى یَنْقَطِعَ».
رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط"، ورجالهما رجال "الصحیح".
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسان هیچ عملی چون ذکر الله تعالی انجام نمیدهد که نجاتدهندهتر از عذاب قبر باشد». گفته شد: حتی جهاد در راه خدا؟ فرمود: «و حتی جهاد در راه خدا مگر اینکه چنان با شمشیرش ضربه بزند تا کشته شود».
2167-1498- (12) (صحیح) وَعَنِ الْحَارِثِ الْأَشْعَرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ أَنْ یَعْمَلَ بِهِنَّ، وَیَأْمُرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یَعْمَلُوا بِهِنَّ. فَکَأَنَّهُ أَبْطَأَ بِهِنَّ، فَأَتَاهُ عِیسَى فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَکَ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ أَنْ تَعْمَلَ بِهِنَّ، وَتَأْمُرُ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یَعْمَلُوا بِهِنَّ، فَإِمَّا أَنْ تُخْبِرَهُمْ، وَإِمَّا أَنْ أُخْبِرَهُمْ. فَقَالَ: یَا أَخِی! لَا تَفْعَلْ، فَإِنِّی أَخَافُ أَنْ سَبَقْتَنِیَ بِهِنَّ أَنْ یُخْسَفَ بِی أَوْ أُعَذَّبَ. قَالَ: فَجَمَعَ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ حَتَّى امْتَلَأَ الْمَسْجِدَ، وَقَعَدُوا عَلَى الشُّرُفَاتِ([10])، ثُمَّ خَطَبَهُمْ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَیَّ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ أَنْ أَعْمَلَ بِهِنَّ، وَآمُرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یَعْمَلُوا بِهِنَّ:
أَوَّلُهُنَّ: [أَنْ] لَا تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئًا، فَإِنَّ مَثَلَ مَنْ أَشْرَکَ بِاللَّهِ کَمَثَلِ رَجُلٍ اشْتَرَى عَبْدًا مِنْ خَالِصِ مَالِهِ، بِذَهَبٍ أَوْ وَرِقٍ، ثُمَّ أَسْکَنَهُ دَارًا فَقَالَ: اعْمَلْ وَارْفَعْ إِلَیَّ. فَجَعَلَ یَعْمَلُ وَیَرْفَعُ إِلَى غَیْرِ سَیِّدِهِ! فَأَیُّکُمْ یَرْضَى أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ کَذَلِکَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ خَلْقَکُمْ وَرَزَقَکُمْ، فَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا.
وَإِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَلَا تَلْتَفِتُوا؛ فَإِنَّ اللَّهَ یُقْبَلُ بِوَجْهِهِ إِلَى وَجْهِ عَبْدِهِ مَا لَمْ یَلْتَفِتْ.
وَآمُرُکُمْ بِالصِّیَامِ، وَمَثَلُ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ فِی عِصَابَةٍ مَعَهُ صُرَّةُ مِن مِسْکٍ، کُلُّهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَجِدَ رِیحَهَا، وَإِنَّ الصِّیَامَ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ.
وَآمُرُکُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَمَثَلُ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ أَسَرَهُ الْعَدُوُّ، فَأَوْثَقُوا یَدَهُ إِلَى عُنُقِهِ، وَقَرَّبُوهُ لِیَضْرِبُوا عُنُقَهُ، فَجَعَلَ یَقُولُ: هَلْ لَکُمْ أَنْ أَفْدِیَ نَفْسِیَ مِنْکُمْ؟ وَجَعَلَ یُعْطِی الْقَلِیلَ وَالْکَثِیرَ حَتَّى فَدَى نَفْسَهُ.
وَآمُرُکُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ کَثِیرًا، وَمَثَلُ ذِکْرِ اللَّهِ کَمَثَلِ رَجُلٍ طَلَبَهُ الْعَدُوُّ سِرَاعًا فِی أَثَرِهِ، حَتَّى أَتَى حِصْنًا حَصِینًا، فَأَحْرَزَ نَفْسَهُ فِیهِ، وَکَذَلِکَ الْعَبْدُ لَا یَنْجُو مِنَ الشَّیْطَانِ إِلَّا بِذِکْرِ اللَّهِ» الحدیث.
از حارث اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به یحیی بن زکریا وحی نمود که به پنج کلمه عمل کند و به بنیاسرائیل دستور دهد که به آنها عمل کنند. نزدیک بود که در ابلاغ آن کلمات تأخیر کند. عیسی نزد او آمده و فرمود: خداوند به تو دستور داده به پنج کلمه عمل کنی و به بنیاسرائیل دستور دهی که به آنها عمل کنند. یا به آنها دستور بده یا من به آنها ابلاغ میکنم. یحیی گفت: برادرم! چنین نکن، میترسم اگر در این مورد بر من سبقت بگیری، زمین مرا ببلعد یا عذاب شوم. پس بنیاسرائیل را در بیت المقدس جمع کرد تا اینکه مسجد پر شد و مردم بر بلندیها نشستند. پس فرمود: خداوند مرا به پنج کلمه امر نموده تا به آنها عمل کنم و بنیاسرائیل را امر کنم که به آنها عمل کنند:
1- اول اینکه چیزی برای خداوند شریک قرار ندهید؛ مثال کسیکه برای خداوند شریک میآورد، مردی است که از اصل مالش با طلا یا نقره بردهای میخرد. سپس او را در خانهای جای میدهد و میگوید: کار کن و درآمدت را به من بده؛ اما او کار میکند و درآمدش را به کسی جز آقایش میدهد. کدامیک از شما دوست دارد بردهاش چنین باشد؛ همانا خداوند شما را خلق کرده و روزی داده، پس چیزی را شریک خداوند قرار ندهید.
2- هرگاه برای نماز برخاستید، صورتتان را نچرخانید؛ زیرا در نماز خداوند متعال چهرهاش را روبروی صورت بندهاش قرار میدهد تا زمانی که بنده صورتش را نچرخاند.
3- و شما را به روزه گرفتن امر میکنم؛ و مثال آن همانند مردی است که در میان جماعتی باشد که کیسهی مشکی به همراه دارد و همهی آنها دوست دارند از بوی آن بهرهای داشته باشند؛ بوی [دهان] روزهدار نزد خداوند از بوی مشک هم بهتر است.
4- و شما را به صدقه دادن امر میکنم؛ مثال آن همانند مردی است که دشمن او را اسیر کرده و دستهایش را به گردنش بستهاند و او را میآورند تا گردنش را بزنند، پس میگوید: هرآنچه دارم برای آزادی میپردازم؛ پس کم و زیاد، هرچه دارد میپردازد تا خودش را از دست آنها نجات داد.
5- و شما را به ذکر زیاد خداوند امر میکنم؛ مثال آن همچون مردی است که دشمن به سرعت در تعقیب اوست تا اینکه خود را به دژ و قلعهای محکم و استوار رسانده و در آن پناه میگیرد؛ بنده نیز چنین است که جز با ذکر الله از شر شیطان نجات نمییابد».
رواه الترمذی والنسائی ببعضه، وابن خزیمة فی "صحیحه"- واللفظ له([11]) -، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط البخاری ومسلم"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح". [مضی بتمامه 5- الصلاة/37].
2168-1499- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾ قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولَ الله ج فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، فَقَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: أُنْزِلَتْ فِی الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، لَوْ عَلِمْنَا أَیُّ المَالِ خَیْرٌ فَنَتَّخِذَهُ؟ فَقَالَ: «أَفْضَلُهُ لِسَانٌ ذَاکِرٌ، وَقَلْبٌ شَاکِرٌ، وَزَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تُعِینُهُ عَلَى إِیمَانِهِ».
رواه الترمذی - واللفظ له - وابن ماجه. وقال الترمذی: "حدیث حسن".
از ثوبان س روایت است زمانی که این آیه نازل شد: ﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ﴾ [التوبة: 34] «و کسانیکه طلا و نقره را میاندوزند (و گنجینه میکنند)». ما در سفری همراه رسول الله ج بودیم و بعضی از اصحاب به برخی دیگر میگفتند: آیا این آیه در مورد طلا و نقره نازل شده؟ اگر میدانستیم کدام مال بهتر است آن را به دست میآوردیم. رسول الله ج فرمود: «برترین مالها زبانی ذاکر و قلبی شاکر و همسر مؤمنی است که انسان را در ایمانش یاری کند».
2169-899- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ: قَلْبًا شَاکِرًا، وَلِسَانًا ذَاکِرًا، وبَدَنًا عَلَى الْبَلَاءِ صَابِرًا، وَزَوْجَةً لَا تَبْغِیهِ خَوْناً([12]) فِی نَفْسِهَا وَمَالِهِ».
رواه الطبرانی بإسناد جید.
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز چون به کسی داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: قلبی شکرگزار، زبانی ذاکر، جسمی صبور در برابر مصیبت و همسری که در جانش و مال همسرش خیانت نکند».
2170-900- (7) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَیَذْکُرَنَّ اللَّهُ أَقوَامٌ فِی الدُّنْیَا عَلَى الْفُرُشِ الْمُمَهَّدَةِ یُدْخِلَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" من طریق دراج عن أبی الهیثم.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروههایی در دنیا بر روی فرشهایی پهن، ذکر و یاد خداوند میگویند که این عمل، ایشان را به درجات والا نایل میگرداند».
2171-1500- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَثَلُ الَّذِی یَذْکُرُ رَبَّهُ وَالَّذِی لاَ یَذْکُرُ رَبَّهُ، مَثَلُ الحَیِّ وَالمَیِّتِ».
از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال کسیکه ذکر و یاد پروردگارش میکند و کسیکه ذکر و یاد او نمیکند، مثال مرده و زنده است».
رواه البخاری ومسلم؛ إلا أنه قال: «مَثَلُ الْبَیْتِ الَّذِی یُذْکَرُ اللهُ فِیهِ»([13]).
و در روایت مسلم آمده است: «مثال خانهای که در آن ذکر و یاد خداوند میشود».
2172-901- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ حَتَّى یَقُولُوا: مَجْنُونٌ».
رواه أحمد و أبو یعلى و ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([14]).
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ذکر خداوند را چنان زیاد بگویید که بگویند دیوانه است».
2173-902- (9) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «اذْکُرُوا اللهَ ذِکْرًا یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ: إِنَّکُمْ مُرَاءُونَ».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چنان ذکر خدا بگویید که منافقان بگویند: شما ریاکار هستید».
(ضعیف) ورواه البیهقی عن أبی الجوزاء مرسلاً.
2174-1501- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یَسِیرُ فِی طَرِیقِ مَکَّةَ، فَمَرَّ عَلَى جَبَلٍ یُقَالُ لَهُ: (جُمْدَانُ)، فَقَالَ: «سِیرُوا، هَذَا جُمْدَانُ، سَبَقَ الْمُفَرِّدُونَ». قَالُوا: وَمَا الْمُفَرِّدُونَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «الذَّاکِرُونَ اللهَ کَثِیرًا [وَالذَّاکِرَاتُ]([15])».
از ابوهریره س روایت است، رسول الله ج در مسیر مکه حرکت میکرد که از کوهی به نام جُمدان گذشت. پس فرمود: «حرکت کنید، این جمدان است و مفردون سبقت گرفتند». گفتند: ای رسول الله ج! مفردون چه کسانی هستند؟ فرمود: «زنان و مردانی که زیاد خداوند متعال را یاد میکنند».
رواه مسلم، واللفظ له، والترمذی ولفظه:
0-(903) (ضعیف)([16]) یَا رَسُولَ الله! وَمَا المُفْرِدُونَ؟ قَالَ: «المُسْتَهْتَرُونَ بِذِکْرِ اللَّهِ، یَضَعُ الذِّکْرُ عَنْهُمْ أَثْقَالَهُمْ، فَیَأْتُونَ الله یَوْمَ القِیَامَةِ خِفَافًا».
(المفردون) به فتح فاء و کسر راء([17]). و (المستَهترون) به فتح دو تاء: عبارت است از کسانی که شیفتهی ذکر بوده و بر آن مداومت داشته و به آنچه در مورد آنها گفته میشود و انجام داده میشود، توجهی نمیکنند.
و در روایت ترمذی آمده است: ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسانیکه مداوم مشغول ذکر خداوند هستند؛ ذکر، گناهان آنها را پاک میکند و در روز قیامت سبک بار حاضر میشوند».
2175-904- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ وَاضِعٌ خَطْمَهُ عَلَی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ، فَإِن ذَکَرَ الله خَنَسَ، وَإِن نَسِیَ الْتَقَمَ قَلْبَهُ».
رواه ابن أبی الدنیا وأبو یعلى والبیهقی.
و(خَطْمَهُ) به فتح خاء و سکون طاء: عبارت است از دهانش.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شیطان دهانش را بر قلب انسان قرار میدهد، پس اگر ذکر خدا گوید از او دور میشود و چون ذکر خدا را از یاد برد، قلبش را میبلعد».
2176-905- (12) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ إِلَّا وَلِلَّهِ ﻷ فِیهِ صَدَقَةٌ یَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَمَا مَنَّ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِأَفضَلَ مِنْ أَنْ یُلْهِمَهُ ذِکْرَهُ».
رواه ابن أبی الدنیا.
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه خداوند متعال به هریک از بندگانش که بخواهد، صدقهای عطا میکند. و برترین چیزی که به بندهاش عنایت میکند الهام نمودن ذکر و یادش میباشد».
2177-906- (13) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ مُعَاذٍ([18]) س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ فَقَالَ: أَیُّ الْمُجَاهِدِینَ أَعْظَمُ أَجْرًا؟ قَالَ: «أَکْثَرُهُمْ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى ذِکْرًا». قَالَ: فَأَیُّ الصَّائِمِینَ([19]) أَعْظَمُ لِلَّهِ أَجْرًا؟ قَالَ: «أَکْثَرُهُمْ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى ذِکْرًا». ثُمَّ ذَکَرَ الصَّلَاةَ، وَالزَّکَاةَ، وَالْحَجَّ، وَالصَّدَقَةَ، کُلُّ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ ج یَقُولُ: «أَکْثَرُهُمْ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى ذِکْرًا». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ لِعُمَرَ ب: یَا أَبَا حَفْصٍ! ذَهَبَ الذَّاکِرُونَ اللهَ بِکُلِّ خَیْرٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَجَلْ».
رواه أحمد والطبرانی.
از معاذ س از رسول الله ج روایت است که: مردی از رسول خدا سوال کرد: کدامیک از مجاهدین اجر و پاداش بزرگتری دارد؟ فرمود: «آنکه بیشتر ذکر خداوند گوید». آن مرد گفت: کدامیک از روزهداران اجر و پاداش بزرگتری دارد؟ فرمود: «آنکه بیشتر ذکر خداوند گوید». سپس در مورد نماز و زکات و حج و صدقه به همین شیوه سوال کرد. و در هر بار رسول الله ج همین پاسخ را میداد. پس ابوبکر به عمر گفت: ای ابوحفص، ذکر کنندگان به هر خیری دست یافتند. رسول الله ج فرمود: «بله».
2178-907- (14) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا فِی حِجْرِهِ دَرَاهِمُ یَقسِمُهَا، وَآخَرُ یَذْکُرُ اللَّهَ، کَانَ الذَّاکِرُ لِلَّهِ أَفْضَلَ».
از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر کسی در خانهاش چند درهم باشد و آنها را (میان فقرا) تقسیم کند و دیگری ذکر خداوند گوید، ذکر کننده نزد خداوند افضل است».
0-908- (15) (ضعیف جداً) وفی روایة([20]): «مَا صَدَقَةٌ أَفْضَلُ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ».
رواهما الطبرانی، ورواتهما حدیثهم حسن.
و در روایتی آمده است: «هیچ صدقهای برتر از ذکر خداوند نیست».
2179-909- (16) (ضعیف) وَعَنْ أُمِّ أَنَسٍ ب؛ أَنَّهَا قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِی. قَالَ: «اهْجُرِی الْمَعَاصِی؛ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ، وحافِظِی عَلَى الْفَرَائِضِ، فَإِنَّهَا أَفْضَلُ الْجِهَادِ، وَأَکْثِری مِن ذِکرِ اللَّهِ، فَإِنَّکِ لَا تَأْتِینَ اللَّهَ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ کَثْرَةِ ذِکْرِهِ».
رواه الطبرانی بإسناد جید.
و از ام انس ب روایت است که گفت: ای رسول خدا، مرا سفارشی کن؛ رسول الله ج فرمود: «از گناهان دوری کن؛ این بهترن هجرت است و بر فرایض مراقبت کن این برترین جهاد است و بسیار ذکر خدا بگو، چراکه با چیزی محبوبتر از کثرت ذکر نزد خداوند حاضر نمیشوی».
(ضعیف) وفی روایة لهما([21]) عن أمِّ أنس: «وَاذْکُرِی اللهَ کَثِیرًا؛ فَإِنَّهُ أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ أَنْ تَلْقِینَهُ بِهِ([22])».
قال الطبرانی: "أم أنس هذه - یعنی الثانیة- لیست أم أنس بن مالک"([23]).
و در روایتی از ام انس ب آمده است: «و ذکر خداوند را زیاد بگو زیرا آن بهترین عملی است که با آن خداوند را ملاقات میکنی».
2180-910- (17) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَیْسَ یَتَحَسَّرُ أَهْلُ الْجَنَّةِ إِلَّا عَلَى سَاعَةٍ مَرَّتْ بِهِمْ لَمْ یَذْکُرُوا اللهَ تَعَالَی فِیهَا».
رواه الطبرانی عن شیخه محمد بن إبراهیم الصوری؛ ولا یحضرنی فیه جرح ولا عدالة، وبقیة إسناده ثقات معروفون. ورواه البیهقی بإسنادین([24]) أحدهما جید.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهشتیان در بهشت فقط نسبت به لحظاتی حسرت میخورند که در دنیا ذکر خداوند را نگفتهاند».
2181-911- (18) (موضوع) وَرُوِیَ عن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «من لم یُکثر ذکر الله؛ فقد بَرىء من الإیمان».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و "الصغیر"، وهو حدیث غریب([25]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس ذکر خداوند را به کثرت نگوید از ایمان بری خواهد بود».
2182-912- (19) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنهُ س أَیضاً عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: یَا ابْنَ آدَمَ! إِنَّکَ إِذَا ذَکَرْتَنِی شَکَرْتَنِی، وَإِذَا نَسِیتَنِی کَفَرْتَنِی».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال میفرماید: ای فرزند آدم، چون ذکر مرا گویی، از من شکرگزاری نمودی و چون ذکر و یاد مرا از یاد ببری، به من کفر ورزیدی».
2183-913- (20) (ضعیف جداً) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّهَا سَمِعَت رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ سَاعَةٍ تَمُرُّ بِابْنِ آدَمَ لَمْ یَذْکُرِ اللهَ فِیهَا بخیر؛ إِلَّا تَحَسَّرَ عَلَیْهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه أبن أبی الدنیا، والبیهقی، وقال: "فی هذا الإسناد ضعف؛ غیر أن له شاهداً([26]) من حدیث معاذ المتقدم".
(قال الحافظ): "وسیأتی باب فی "من جلس مجلساً لم یذکر الله فیه" إن شاء الله تعالى [3- باب]".
از عایشه ل روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هیچ ساعتی بر فرزند آدم نمیگذرد که در آن ذکر و یاد خداوند نگفته باشد مگر اینکه روز قیامت برای آن حسرت میخورد».
2-(الترغیب فی حضور مجالس الذکر والاجتماع على ذکر الله تعالى)
([1]) میگویم: در میان علمای کلام از متاخرین - بر خلاف دیدگاه علمای سلف – تاویل صفات مذکور در این حدیث (النفس) و (التقرب) و ... شهرت یافته است. و این تنها به خاطر اطلاع اندک و تاثیرپذیری زیاد از شبهات معتزله و امثال آنها از اهل بدعت است؛ از اینرو تقریبا هیچیک از آنها نیست که این صفات را بر زبان بیاورد مگر با این تصور که همچون صفات مخلوقات هستند درنتیجه دچار تشبیه در صفات میشوند؛ از این جهت –به گمان خود- با هدف تنزیه به سوی تاویل فرار میکنند؛ حال آنکه اگر به هنگام فراگیری این صفات و شنیدن آنها، این کلام الهی: ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴾ را در نظر داشته باشند، به تاویل روی نمیآورند و به حقایق صفات چنانکه شایستهی خداوند متعال است ایمان میآورند. ایمان به این صفات همچون ایمان به دو صفت سمع و بصر (شنیدن و دیدن) و دیگر صفات خداوند متعال میباشد. صفاتی که از هرگونه مشابهت با صفات مخلوقات که خود مخلوق هستند و در معرض حوادث، پاک و منزه میباشند. اگر با این نگاه و با چنین تصوری به صفات الهی مذکور در نصوص بنگرند، خود و دیگران را آسوده میکنند و از تناقضاتشان در ایمان به پروردگارشان و صفاتش نجات مییابند. از پروردگار متعال میخواهیم که هدایتشان کند. جهت بحث تفصیلی این مساله به کتابهای شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله مراجعه کنید.
([2]) باع، برابر با (162) سانتیمتر است.
([3]) قلت: هو فی "المسند" (3/ 138) من حدیث أنس بن مالک، ولیس من حدیث أبی هریرة کما أوهمه المصنف رحمه الله، ولذلک أعطیته رقماً خاصاً. وغفل عن هذا التمییز والتحقیق المعلقون الثلاثة رغم کونهم عزوه لأحمد (3/ 138)! کما هی عادتهم فی التشبع! والاکتفاء بالاستعانة بالفهارس، مع عدم الرجوع إلى أصولها!
([4]) الأصل: (الرفیق الملأ)، والتصویب من "الطبرانی" و"مجمع الزوائد" (10/ 98). ثم إن الحدیث فیه (زبّان) الضعیف، ومتنه منکر؛ لمخالفته لبعض الأحادیث الصحیحة، فإن المحفوظ فی الفقرة الأولى منه: ". . . إلا ذکرته فی نفسی". فانظر "الصحیح". وفیه مخالفة أخرى، وهی ذکر (الرفیق الأعلى). وهو مخرج فی "الضعیفة" (6641).
([5]) کذا فی الأصل، وفی مطبوع «صحیح الترغیب» (2/204): «رواه ابن حبان»!! [ش]
([6]) حافظ ناجی رحمه الله میگوید: یعنی کاری انجام نمیداد که آنها را در معرض سب و دشنام قرار دهد.
([7]) کذا قال! والصواب أنه معضل؛ لأن الراوی عن (أبی المخارق) توفی منتصف القرن الثالث، والإسناد فیه جهالة، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6845).
([8]) کذا قال، وتقلده الثلاثة! وسالم بن أبی الجعد لم یدرک أبا الدرداء کما قال أبو حاتم. ومن هذا الوجه أخرجه البیهقی أیضاً فی "الشعب" (1/ 435/ 627).
([9]) قلت: هو أبو مهدی الحمصی، متروک رماه الدارقطنی وغیره بالوضع کما قال الحافظ، فالعجب من المؤلف کیف یصدّر حدیثه بـ (عن)! وهو مخرج فی "الضعیفة" (4987). ومن جهل الثلاثة أنهم توهموا أنه أبو سنان الشیبانی فضعفوه! وهو من رجال مسلم!! وتتمة الحدیث «وما من شیء ..» قویة بحدیث جابر الآتی برقم (2166-1497-(11)).
([10]) کذا الأصل، وکذلک وقع فی مطبوعة عمارة والمعلقین الثلاثة و"صحیح ابن خزیمة" (930 و1895)، وفیما تقدم (5- الصلاة/ أول 36- باب) بلفظ (الشَّرف) وهو الصواب، ولذلک تعقبه الناجی بقوله: "کذا قال هنا، وإنما هی (الشُّرف) بضم أوله وفتح ثانیة؛ جمع شرفة بإسکان الراء؛ کما ذکره فی (الالتفات فی الصلاة) ".
([11]) فی "الصیام" (1895).
([12]) الأصل: (حوباً)، وهو تصحیف تکرر فیما یأتی (17- النکاح /2)، وجرى علیه الناجی ففسره بقوله (146/ 1): "و (الحوب) بضم الحاء وفتحها، (الحوبة) الإثم". وهذا المعنى وإن کان قریباً من (خوناً)؛ ولکن هذا الذی أثبته هو المضبوط فی نسخة جیدة من "کبیر الطبرانی" و"الأوسط" أیضاً رقم (7208) وغیرهما وتجوید المصنف لإسناده وهم تبعه علیه جمع، بیَّنتُ سببه فی "الضعیفة" (1066).
([13]) قلت: تقدم بتمامه فی (5- الصلاة /21)، واللفظ الذی قبله عند البخاری فی "الدعوات" (6407)، وکان الأصل: "یذکر الله" فی الموضعین فصححته منه. وأفاد الحافظ أن البخاری رواه بالمعنى الذی وقع له. ثم بین ذلک، فراجع "الفتح" (11/ 210) إن شئت.
([14]) قلت: فیه دراج أیضاً عن أبی الهیثم، فأنى له الصحة؟! وقد استنکره الذهبی. وهو والذی بعده مخرج فی "الضعیفة" (515-517).
([15]) سقطت من الأصل، ومطبوعة عمارة، والمعلقین الثلاثة! واستدرکتها من "مسلم" (8/ 63).
([16]) قلت: لأن فی إسناده متروکاً، والفرق کبیر بین اللفظین، وأما المعلقون الثلاثة فلم یفرقوا؛ بل صححوا کما هی عادتهم من الخلط فی مثل هذا!
([17]) قلت: وبتشدید الراء کما فی "مسلم" و"القاموس".
([18]) قلت: هو ابن أنس الجهنی کما فی "المسند" (3/ 438)، فکان ینبغی على المصنف أن یقیِّده؛ لأن المراد عند الإطلاق معاذ بن جبل، وقد سبق له مثله فی (12- الجهاد /5).
([19]) الأصل: (الصالحین)، وهو تصحیف جرى علیه عمارة والثلاثة المقلدة فی طبعتهم!! والتصویب من "المسند" والسیاق یؤیده، وقد نبه على هذا التحریف الشیخ الناجی.
([20]) کذا قال المؤلف -رحمه الله-، وهو یوهم أنه من حدیث أبی موسى نفسه، ولیس کذلک، وإنما هی من روایة ابن عباس رضی الله عنه، کما نبَّه علیه الحافظ الناجی وهی؛ والروایة الأولى کلتاهما فی "معجم الطبرانی الأوسط"؛ خلافاً لما یوهمه إطلاق عزو المصنف إیاهما للطبرانی، وقوله: "رواتهما حدیثهم حسن"، لیس کذلک کما حققته فی "الضعیفة" رقم (4348).
([21]) کذا الأصل وهو الموافق لمخطوطة الظاهریة، والروایة الأولى عزاها الهیثمی للطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وکذلک هذه عزاها إلیهما، فلعله سقط من قلم المؤلف أو الناسخ قوله فی الأولى: "فی الکبیر والأوسط". وبذلک یصح رجوع ضمیر التثنیة إلیهما، ولکنی فی شک کبیر من وجود الروایة الأخرى هذه فی "الأوسط"، بعد البحث عنه فیه، ولم یعزها إلیه الهیثمی فی "مجمع البحرین" (7/ 319-320)، إلا الروایة الأولى، وهذه فی موضعین منه (6731 و6818) ومن طریق واحدة ضعیفة. والله أعلم، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5119).
([22]) الأصل: (تلقاه بها)، والتصویب فی "المعجم الکبیر" (25/ 150) و"المجمع" (1/ 75).
([23]) کذا قال فی "الکبیر" تحت ترجمتها (25/ 149)! وخالفه الهیثمی فی "مجمع البحرین" فذهب إلى أنها أم أنس. وهو الظاهر. ومن الغریب أن الطبرانی قال ذلک فی "الأوسط" أیضاً (6818)، ولفظه لفظ الروایة الأولى، فی هذا الموضع وفی الذی قبله، وطریقهما واحدة کما سبقت الإشارة إلى ذلک فی التعلیق السابق.
([24]) فیه إبهام، فإن مدارهما على (یزید بن یحیى القرشی) وهو ضعیف، وهو فی "الضعیفة" (4986).
([25]) بل هو موضوع بهذا اللفظ کما قال الحافظ ابن حجر، وکتمه المعلقون الثلاثة! ودلسوا. انظر "الضعیفة" (5120).
([26]) الأصل: (شواهد)، وکذا فی "شعب البیهقی" (1/ 392/ 511)، والسیاق یصحح ما أثبته، والواقع یؤکده؛ لأنه لا شاهد له إلا حدیث معاذ المتقدم قبل ثلاثة أحادیث. ثم إن هذا فیه (عمرو بن الحصین)، وهو متروک کما تقدم مراراً، فلا ینفع فی الشواهد ومن طریقه الطبرانی فی "الأوسط" (9/ 146/ 8312)، وأبو نعیم فی الحلیة (5/ 361-362). فقول البیهقی: "فی الإسناد ضعف" فیه تساهل ظاهر اغتر به المعلقون الثلاثة، فصدروا تعلیقهم على الحدیث بقولهم: "ضعیف"! مع أنهم نقلوا عن الهیثمی أنه قال فی (عمرو): متروک. وهو یعنی أنه شدید الضعف کما هو معروف، ولکنهم لا یعلمون.