اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به گفتن: لا حول ولا قوة إلا بالله

ترغیب به گفتن: لا حول ولا قوة إلا بالله

(قال المملی س): "قد تقدم قریباً فی أحادیث کثیرةٍ ذکرُ "لا حول ولا قوة إلا بالله منها [حدیث أبی هریرة]([1]) وحدیث أمِّ هانىءٍ [وحدیث أبی سعید([2])] وحدیثُ عبدالله بنِ عَمرو، [وحدیث أبی المنذر([3])] وغیرها، فأغنى قربُها مِن إعادتها".

2300-1579- (1) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهُ: «قُلْ لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ فَإِنَّهَا کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الجَنَّةِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «بگو: (لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ) زیرا آن گنجی از گنج‌های بهشت است».

2301-1580- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَکْثِرْ مِنْ قَوْلِ: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ فَإِنَّهَا [کَنْزٌ] مِنْ کُنُوزِ الجَنَّةِ».

رواه الترمذی وقال([4]): "هذا حدیث إسناده لیس بمتصل، مکحول لم یسمع من أبی هریرة".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج به من فرمود: زیاد (لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ) بگو؛ زیرا آن گنجی از گنج‌های بهشت است».

0-969- (1) (ضعیف) قَالَ مَکْحُولٌ: «فَمَنْ قَالَ: (وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، وَلَا مَنْجَا مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ)؛ کَشَفَ الله عَنْهُ سَبْعِینَ بَابًا مِنَ الضُّرِّ، أَدْنَاهُنَّ الفَقْرُ».

مکحول می‌گوید: هرکس بگوید: (وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ، وَلَا مَنْجَا مِنَ اللهِ إِلَّا إِلَیْهِ): خداوند متعال هفتاد در از درهای مصیبت را بروی او می‌بندد که کمترین آنها فقر است».

ورواه النسائی والبزار مطولاً ورفعاً: «وَلا مَلْجَأَ مِنَ الله إلا إلَیْهِ».

ورواتهما ثقات محتج بهم.

(صحیح) ورواه الحاکم وقال: "صحیح ولا علة له ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَلَا أُعَلِّمُکَ - أَوْ أَلَا أَدُلُّکَ - عَلَى کَلِمَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّةِ؟ تَقُولُ: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)، فَیَقُولُ اللَّهُ: أَسْلَمَ عَبْدِی وَاسْتَسْلَمَ».

و در روایت حاکم آمده است: رسول الله ج فرمودند: «آیا به تو کلمه‌ای نیاموزم - یا تو را بدان راهنما نباشم – که در زیر عرش و از گنجینه‌های بهشت می‌باشد؛ بگو: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)، که در این‌صورت الله متعال می‌فرماید: بنده‌ام کاملا اسلام آورد و ظاهرا و باطنا بدان پایبند شد».

(ضعیف) وفی روایة له وصححها أیضا قال: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ! أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ؟». قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «تَقُولُ: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، وَلَا مَلْجَأَ وَلَا مَنْجَا مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ» ذکره فی حدیث.

و در روایتی از حاکم آمده است: «ای ابوهریره، آیا تو را به گنجی از گنج‌های بهشت راهنمایی نکنم؟». گفتم: بله ای رسول خدا؛ فرمود: «بگو: (لا حول ولا قوة إلا بالله، ولا ملجأ ولا منجأ من الله إلا إلیه)».

2302-970- (2) (ضعیف) وَعَنهُ س عَن رَسُولُ الله ج قَالَ: «مَنْ قَالَ: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)؛ کَانَ دَوَاءً مِنْ تِسْعَةٍ وَتِسْعِینَ دَاءً، أَیْسَرُهَا الْهَمُّ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([5]). (قال الحافظ): "بل فی إسناده بشر ابن رافع أبو الأسباط، ویأتی الکلام علیه" [فی آخر کتابه].

و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بگوید: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)، آن دوای نود و نه درد و بیماری است که آسان‌ترین آنها نگرانی . پریشانی است».

2303-1581- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ؟». قَالَ: وَمَا هُوَ؟ قَالَ: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا تو را به دری از درهای بهشت راهنمایی نکنم؟». گفتم: آن چیست؟ فرمود: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)».

رواه أحمد والطبرانی؛ إلا أنه قال: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ؟».

وإسناده صحیح إن شاء الله، فإن عطاء بن السائب ثقة، وقد حدث عنه حماد بن سلمة قبل اختلاطه([6]).

2304-1582- (4) (صحیح) وَعَنْ قَیْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ: أَنَّ أَبَاهُ دَفَعَهُ([7]) إِلَى النَّبِیِّ ج یَخْدُمُهُ، قَالَ: فَأَتَى عَلَیَّ نَبِیُّ الله ج وَقَدْ صَلَّیْتُ رَکْعَتَیْنِ([8])، فَضَرَبَنِی بِرِجْلِهِ وَقَالَ: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ؟». قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرطهما"([9]).

از قیس بن سعد بن عباده س روایت است که پدرش او را برای خدمت به رسول الله ج فرستاد. قیس می‌گوید: درحالی‌که دو رکعت نماز خوانده بودم، رسول الله ج نزد من آمده و [برای متوجه نمودنم] با پایش ضربه‌ای به من زد و گفت: «آیا تو را به دری از درهای بهشت راهنمایی نکنم؟». گفتم: بله؛ فرمود: «(لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)».

2305-1583- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِهِ مَرَّ عَلَى إِبْرَاهِیمَ علیه ‌السلامُ، فَقَالَ: «مَنْ مَعَکَ یَا جِبْرائیلُ؟ قَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ. فَقَالَ لَهُ إِبْرَاهِیمُ علیه ‌السلام: یَا مُحَمَّدُ! مُرْ أُمَّتَکَ فَلْیُکْثِرُوا مِنْ غِرَاسِ الْجَنَّةِ، فَإِنَّ تُرْبَتَهَا طَیِّبَةٌ، وَأَرْضَهَا وَاسِعَةٌ. قَالَ: مَا غِرَاسُ الْجَنَّةِ؟ قَالَ: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رواه أحمد بإسناد حسن، وابن أبی الدنیا، وابن حبان فی "صحیحه".

از ابو ایوب انصاری س روایت است که رسول الله ج در شب اسراء بر ابراهیم ÷ وارد شد. ابراهیم ÷ گفت: ای جبرائیل! چه کسی همراه توست؟ گفت: محمد. ابراهیم ÷ به او فرمود: ای محمد! امتت را امر کن که نهال زیادی در بهشت بکارند زیرا خاک آن پاک و زمین آن وسیع است. رسول الله ج فرمود: نهال بهشت چیست؟ ابراهیم ÷ گفت: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ

0-1584- (6) (حسن لغیره) ورواه ابن أبی الدنیا فی "الذکر"، والطبرانی من حدیث ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَکْثِرُوا مِنْ غَرْسِ الْجَنَّةِ؛ فَإِنَّهُ عَذْبٌ مَاؤُهَا، طَیِّبٌ تُرَابُهَا، فَأَکْثِرُوا مِنْ غِرَاسِهَا». قَالُوا: قالوا: یَا رَسُولَ الله! وَمَا غِرَاسُهَا. قَالَ: «مَا شَاءَ الله، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ».

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت نهال زیادی بکارید؛ زیرا آب آن شیرین و خاکش پاک است، پس نهال زیادی بکارید». گفتند: ای رسول الله ج نهال آن چیست؟ فرمود: «مَا شَاءَ الله، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ».

2306-1585- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: کُنْتُ أَمْشِی خَلْفَ النَّبِیِّ ج، فَقَالَ لِی: «یَا أَبَا ذَرٍّ! أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ؟». قُلْتُ: بَلَى. قَالَ:  «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رواه ابن ماجه وابن أبی الدنیا، وابن حبان فی "صحیحه".

از ابوذر س روایت است پشت سر رسول الله ج راه می‌رفتم که به من فرمود: «ای ابوذر! آیا تو را به گنجی از گنج‌های بهشت راهنمایی نکنم؟». گفتم: بله! فرمود: «(لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)».

2307-971- (3) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَأَرَادَ بَقَاءَهَا؛ فَلْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

رواه الطبرانی.

از عقبه بن عامر روایت است که رسول الله فرمودند: «هرکس که خداوند متعال به او نعمتی داده و بقا و تداوم آن را می‌خواهد، پس باید بسیار بگوید: (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)».

2308-972- (4) (ضعیف) وَعن محمد بن إسحاق قال: جاء مالک الأشجعی إلى النبی ج فقال: أُسِرَ ابنی عوفٌ. فقال: «سأُرْسِلُ إلیه أنَّ رسولَ الله ج یأْمُرُکَ أَنْ تُکْثِرَ من قولِ (لا حولَ ولا قوَّةَ إلا بالله)». فأتاه الرسولُ فأخْبَرَهُ. فَأَکَبَّ عوفٌ یقول: (لا حولَ ولا قوَّةَ إلا بالله)، وکانوا قد شدُّوهُ بالقِدِّ([10]) فسَقَطَ القِدُّ عنه فَخَرَجَ، فإذا هو بِناقَةٍ لهم فرکبَها فأَقْبَلَ، فإذا هو بِسَرْحِ القومِ([11])، فصاحَ بِهِمْ فأَتبع آخِرُها أوَّلَها، فلم یَفْجَأ أبویه إلا وهو ینادی بالبابِ. فقال أبوه: عوفٌ وربِّ الکعبةِ، فقالَتْ أُمه: واسوأتاه! وعوفٌ کیف یقدم؛ لما هو([12]) فیه من القِدّ؛ فاسْتَبقَ اَلأبُ البابَ والخادِمُ إلیه، فإذا عوفٌ قد ملأَ الفِناءَ إبلاً، فَقَصَّ على أبیه أمْرَه وأمْرَ الإبِلِ. فأتى أبوه رسولَ الله ج فأخبرَه بخبر عوفٍ وخَبرِ الإبِلِ. فقال لهُ رسولُ الله ج: «اصْنَعْ بها ما أحْبَبْتَ، وما کُنْتَ صانعاً بإبِلِکَ». ونَزَلَ ﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ  وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ».

رواه آدم بن أبی إیاس فی "تفسیرهومحمد بن إسحاق([13]) لم یدرک مالکاً.

از محمد بن اسحاق روایت است: مالک اشجعی نزد رسول الله ج آمد و گفت: فرزندم عوف اسیر شده. فرمود: «به او پیغام می‌فرستم که رسول الله تو را امر نموده ذکر (لا حول ولا قوة إلا بالله) را زیاد بگویی». پس فرستاده‌ی پیامبر نزد وی آمده و او را از این مساله آگاه نمود. عوف به سجده افتاده و می‌گفت: (لا حول ولا قوة إلا بالله). عوف را با تازیانه بسته بودند، پس تازیانه پاره شد و فرار کرد. پس بر شتر آنها سوار شد و چون در میان ستوران و شتران آنها بود، در میان آنها فریاد فرار کردن وی برآمد و به تعقیب او روی آوردند. پس ناگهان پدر و مادرش او را فریاد زنان بر در خانه یافتند. پدرش گفت: به پروردگار کعبه که عوف است. و مادرش گفت: چگونه عوف آمده با اینکه او را با تازیانه بسته بودند. پس پدر و خدمتکار برای باز کردن در شتافتند. پس با این صحنه مواجه شدند که عوف حیاط خانه را پر از شتر کرده است. پس داستان شتران و فرار کردنش را برای پدرش بیان کرد. پس پدرش نزد رسول الله ج رفته و ایشان را در جریان ماجرای فرار کردن عوف و شتران قرار داد. پس رسول الله ج به او فرمود: «آنچه دوست داری انجام بده و هر کاری می‌خواهی با شترانت انجام بده». و این آیه نازل شد: ﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ [الطلاق: 2-3] «و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هرکس بر الله توکل کند، پس همان او را کافی است».

10 - (الترغیب فی أذکار تقال باللیل والنهار غیر مختصة بالصباح والمساء)



([1]) ما بین المعقوفتین من «الضعیف» وحذف من «الصحیح»، والمتبقی من «الصحیح» وحذف من «الضعیف» و فیه نقاط (...) بدل منه، وحذفت (وغیرها) من «الضعیف» فقط أیضاً. [ش].

([2]) انظر الحاشیة السابقة.

([3]) انظر الحاشیة السابقة.

([4]) تمام الروایة عند الترمذی: "قال مکحول: فمن قال: (لا حول ولا قوة إلا بالله، ولا منجا من الله إلا إلیه)؛ کشف الله عنه سبعین باباً من الضر، أدناهن الفقر". قلت: هو عن مکحول صحیح الإسناد، ولکنه معضل، وقد ذکر المؤلف لهذا الحدیث عدة روایات، [منها ما صح، ومنها ما لم یصح]، وأما المعلقون الجهلة، فخلطوا الصالح بالطالح، وصدروا الحدیث بکل روایاته ودرجاته بقولهم: "حسن، رواه. . . "، (خبط لزق)! والله المستعان.

([5]) وتعقبه الذهبی ببشر فقال: "واهٍ"، وبیانه فی "الصحیحة" (1528).

([6]) قلت: هذا لا یکفی فی تصحیح إسناده، لأنه قد ثبت أنه سمع منه بعد اختلاطه أیضاً، وإنما هو صحیح بشواهده المذکورة فی الباب، وقد خرجته مع بعض منها فی "الصحیحة" (1528).

([7]) الأصل: "رفعه"، والتصحیح من المخطوطة و"المستدرک" (4/ 290) وغیرهما.

([8]) زاد البیهقی (1/ 445): "واضطجعت". وسنده صحیح.

([9]) قلت: اقتصاره فی العزو علیه یوهم أنه لم یخرجه أحد ممن هو أعلى منه وأشهر، ولیس کذلک، فقد أخرجه الترمذی وصححه وأحمد والبزار وغیرهم کما هو مخرج فی "الصحیحة" (1528). مع بیان صحة إسناده. وأما المعلقون الثلاثة فاقتصروا على تحسینه، وأما السبب فلا یدریه أحد حتى ولا هم أنفسهم! لأنهم یقولون ما لا یعلمون.

([10]) به کسر: عبارت است از (تازیانه)، و در اصل عبارت است از پارهای پوست یا چرم بریده شده از پوستی که دباغی نشده است. «النهایة».

([11]) یعنی: ستوران (گاو و گوسفند و مانند آن) و شترانشان.

([12]) الأصل والمخطوطة: (کئیب بألم ما فیه)، والتصویب من "تفسیر ابن کثیر"، وعزاه لابن أبی حاتم.

([13]) مراد صاحب مغازی میباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد