ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترغیب به کلماتی که در اثر وسوسه در نماز و جز آن گفته میشود
2353-1610- (1) (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَحَدَکُمْ یَأْتِیهِ الشَّیْطَانُ فَیَقُولُ: مَنْ خَلَقَکَ؟ فَیَقُولُ: اللَّهُ. فَیَقُولُ: مَنْ خَلَقَ اللَّهَ؟ فَإِذَا وَجَدَ ذَلِکَ أَحَدُکُمْ، فَلْیَقُل: آمَنْتُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ؛ فَإِنَّ ذَلِکَ یُذْهِبُ عَنْهُ».
رواه أحمد بإسناد جید، وأبو یعلى والبزار.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شیطان نزد یکی از شما میآید و میگوید: چه کسی تو را آفریده؟ جواب میدهد: الله؛ سپس میگوید: چه کسی الله را آفریده است؟ پس هرگاه یکی از شما دچار چنین امری شد، بگوید: (آمَنْتُ بِاللهِ وَرَسُولِهِ) ایمان آوردم به الله و پیامبرش) پس این حالت و وسوسه را از او دور میشود».
0-1611- (2) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" من حدیث عبدالله بن عمرو.
0-1612- (3) (صحیح لغیره) ورواه أحمد أیضاً من حدیث خزیمة بن ثابت س.
(صحیح) وتقدم فی "الذکر" [1- باب/12- حدیث] وغیره حدیث الحارث الأشعری وفیه: «وَآمُرُکُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ کَثِیرًا، وَمَثَلُ ذَلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ طَلَبَهُ الْعَدُوُّ سِرَاعًا فِی أَثَرِهِ، حَتَّى أَتَى حِصْنًا حَصِینًا، فَأَحْرَزَ نَفْسَهُ فِیهِ، وَکَذَلِکَ الْعَبْدُ لَا یَنْجُو مِنَ الشَّیْطَانِ إِلَّا بِذِکْرِ اللَّهِ».
و در حدیث حارش اشعری آمده است: «و شما را به ذکر زیاد خداوند امر نمودم و مثال آن همانند مردی است که دشمن به سرعت او را تعقیب میکند تا اینکه خودش را به قلعهی محکمی رسانده و از دست آنان حفظ میکند؛ همچنین بنده نمیتواند خودش را از شیطان نجات دهد، مگر با ذکر و یاد خداوند».
رواه الترمذی وصححه، وابن خزیمة وابن حبان وغیرهما.
2354-999- (1) (ضعیف) وَعَنْ عُثْمَانَ بنِ عَفَّانٍ س قَالَ: تَمَنَّیْتُ أَنْ أَکُونَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج: مَاذَا یُنْجِینَا مِمَّا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی أَنْفُسِنَا؟ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: قَدْ سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: «یُنْجِیکُمْ مِنْه [أَنْ تَقُولُوا]([1]) مَا أَمَرْتُ بِهِ عَمِّی أَنْ یَقُولَهُ فلمْ یَقُلْهُ».
رواه أحمد وإسناده جید حسن، عبدالرحمن بن معاویة أبو الحویرث وثقه ابن حبان([2]) وله شواهد.
از عثمان بن عفان س روایت است: آرزو داشتم از رسول الله ج بپرسم: چه چیزی ما را از اموری نجات میدهد که شیطان در نفسمان القا میکند؟ پس ابوبکر گفت: در این مورد از رسول الله ج پرسیدم و فرمودند: «شما را گفتن کلماتی نجات میدهد که به عمویم امر کردم بگوید، اما آنها را نگفت».
2355-1613- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَأْتِی الشَّیْطَانُ أَحَدَکُمْ فَیَقُولُ: مَنْ خَلَقَ کَذَا، مَنْ خَلَقَ کَذَا؟ حَتَّى یَقُولَ: مَنْ خَلَقَ رَبَّکَ؟ فَإِذَا بَلَغَهُ، فَلْیَسْتَعِذْ بِاللَّهِ، وَلْیَنْتَهِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شیطان نزد یکی از شما میآید و میگوید: چه کسی این چیز را آفریده، چه کسی این چیز را آفریده؟ تا اینکه میگوید: چه کسی پروردگارت را آفریده؟ هرگاه به اینجا رسید باید به خدا پناه ببرد و آن [وسوسه] را رها کند».
وفی روایة لمسلم: «فَلْیَقُلْ: آمَنْتُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ».
و در روایت مسلم آمده است: «پس باید بگوید: ایمان آوردم به الله و پیامبرش».
(حسن) وفی روایة لأبی داود والنسائی: «فَقُولُوا: ﴿اللَّهُ أَحَدٌ١ اللَّهُ الصَّمَدُ٢ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ٣ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ٤﴾، ثُمَّ لِیَتْفُلْ عَنْ یَسَارِهِ ثَلَاثًا، وَیَستَعِذ بِالله مِنَ الشَّیْطَانِ».
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: «پس بگویید: ﴿اللَّهُ أَحَدٌ١ اللَّهُ الصَّمَدُ٢ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ٣ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ٤﴾، سپس باید به سمت چپش سه بار فوت کرده و از شر شیطان به الله پناه ببرد».
وفی روایة للنسائی([3]): «فلیستعذ باللهِ منه، ومن فِتنَتِه».
و در روایت نسائی آمده است: «پس باید از شیطان و فتنهاش به الله پناه ببرد».
2356-1614- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی زُمَیْلٍ سِمَاک بْن الْوَلِیدِ قَالَ: سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ فَقُلْتُ: مَا شَیْءٌ أَجِدُهُ فِی صَدْرِی؟ قَالَ: مَا هُوَ؟ قُلْتُ: وَاللَّهِ لَا أَتَکَلَّمُ بِهِ. قَالَ: فَقَالَ لِی: أَشَیْءٌ مِنْ شَکٍّ؟ قَالَ: وَضَحِکَ، قَالَ: مَا نَجَا مِنْ ذَلِکَ أَحَدٌ. قَالَ: حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ﴿فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ﴾. فَقَالَ لِی: إِذَا وَجَدْتَ فِی نَفْسِکَ شَیْئًا فَقُلْ: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾».
رواه أبو داود.
از ابو زمیل سماک بن الولید روایت است از ابن عباس ب سؤال کردم و گفتم: در سینهام چیزی را احساس میکنم. سؤال کرد آن چیست؟ گفتم: قسم به خدا که نمیتوانم در مورد آن صحبت کنم. به من گفت: آیا چیزی از شک و شبهه است؟ و ابن عباس خندید. گفت: هیچکس از آن نجات پیدا نکرده؛ تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿فَإِن کُنتَ فِی شَکّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِینَ یَقۡرَءُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکَۚ لَقَدۡ جَآءَکَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ﴾ [یونس: 94] «پس اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم در تردید هستی، از کسانیکه کتاب (آسمانی) را پیش از تو میخوانند بپرس، یقیناً حق از طرف پروردگارت به تو رسیده است، پس هرگز از تردید کنندگان مباش!». پس به من گفت: اگر در نفست چیزی احساس کرد بگو: ﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٣﴾ [الحدید: 3] «او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و او به هر چیز داناست».
2357-1615- (6) (صحیح) وَعَنْ عُثْمَانَ بْنَ الْعَاصِ س؛ أَنَّهُ أَتَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ حَالَ بَیْنِی وَبَیْنَ صَلَاتِی وَقِرَاءَتِی، یَلَبِّسُهَا عَلَیَّ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ذَاکَ شَیْطَانٌ یُقَالُ لَهُ: (خِنْزَبٌ)، فَإِذَا أَحْسَسْتَهُ فَتَعَوَّذْ بِاللهِ مِنْهُ، وَاتْفِلْ عَلَى یَسَارِکَ ثَلَاثًا». قَالَ: فَفَعَلْتُ ذَلِکَ، فَأَذْهَبَهُ اللهُ عَنِّی.
رواه مسلم.
از عثمان بن العاص س روایت شده که وی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول الله ج! شیطان در بین من و نماز و قرائتم قرار گرفته و مرا دچار اشتباه و تردید میکند. رسول الله ج فرمود: «آن شیطانی است که به آن خِنْزَبْ گفته میشود، هرگاه آن را احساس کردی پس از او به خدا پناه ببر و به سمت چپ سه بار آب دهان بینداز». عثمان بن العاص ج میگوید: چنین کردم و خداوند متعال آن را از من دور کرد.
(خِنزَب) بکسر الخاء المعجمة وسکون النون وفتح الزای بعدها باء موحدة.
16-(الترغیب فی الاستغفار)
([1]) زیادة من "المسند".
([2]) قلت: لکن الأکثر على تضعیفه کما قال الهیثمی ولم یذکر له شواهد، وهو الصواب؛ لأن الشواهد التی أشار إلیها قاصرة.
([3]) لم أجدها عنده، وما قبلها فی کتابه "عمل الیوم واللیلة" (419/ 661-663).