ترهیب از غش و خیانت و ترغیب به نصیحت در خرید و فروش و مانند آن
2576-1764- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلَاحَ فَلَیْسَ مِنَّا، وَمَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ما نیست کسیکه علیه ما اسلحه بردارد و در پی فریب و خیانت به ما باشد».
2577-1765- (2) (صحیح) وَعَنهُ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ، فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهَا، فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا، فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟!». قَالَ: أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ حَتَّی یَرَاهُ النَّاسُ، مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنِّا».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج از کنار غذایی که روی هم انباشته بود عبور کرد. دستش را در آن فرو برد و کمی رطوبت در انگشتانش احساس نمود، فرمود: «ای صاحب غذا! این چیست؟» گفت: ای رسول الله ج باران بر آن باریده است. فرمود: «چرا آن قسمت خیس را بالا قرار ندادهای تا مردم ببینند؟ کسیکه به ما خیانت کند و در پی فریب ما باشد، از ما نیست».
رواه مسلم([1]) وابن ماجه والترمذی، وعنده: «مَنْ غَشَّ فَلَیْسَ مِنِّا».
(صحیح) وأبو داود، ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج مَرَّ بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعَامًا فَسَأَلَهُ، کَیْفَ تَبِیعُ؟ فَأَخْبَرَهُ، فَأُوحِیَ إِلَیْهِ: أَنْ أَدْخِلْ یَدَکَ فِیهِ، فَإِذَا هُوَ مَبْلُولٌ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ».
و در روایت ابوداود آمده است: رسول الله ج از کنار مردی عبور کرد که غذایی میفروخت، از او سؤال کرد چگونه آن را میفروشد؟ چون آن مرد از چند و چون مساله خبر داد، خداوند بر رسول الله ج وحی نمود: دستت را در آن فرو ببر، پس آن را مرطوب یافت! رسول الله ج فرمود: «از ما نیست کسیکه خیانت نموده و فریبکاری میکند».
2578-1766- (3) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ج بِطَعَامٍ وَقَدْ حَسَّنَهُ، فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِیهِ، فَإِذَا طَعَامٌ رَدِیءٌ، فَقَالَ: «بِعْ هَذَا عَلَى حِدَةٍ، وَهَذَا عَلَى حِدَةٍ، فَمَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه أحمد والبزار والطبرانی([2]). ورواه أبو داود بنحوه عن مکحول مرسلاً.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج از کنار غذایی عبور کرد که صاحبش آن را مرغوب جلوه داده بود؛ پس دستش را در آن فرو برد و متوجه شد که غذایی نامرغوب است. پس فرمود: «این را جداگانه و این را هم جداگانه بفروش؛ کسیکه در پی فریب ما باشد از ما نیست».
2579-1767- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى السُّوقِ، فَرَأَى طَعَامًا مُصْبَرًا([3])، فَأَدْخَلَ یَدَهُ، فَأَخْرَجَ طَعَامًا رَطْبًا قَدْ أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ، فَقَالَ لِصَاحِبِهِ: «مَا حَمَلَکَ عَلَى هَذَا؟». قَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ، إِنَّهُ لَطَعَامٌ وَاحِدٌ. قَالَ: «أَفَلَا عَزَلْتَ الرَّطْبَ عَلَى حِدَتِه، وَالْیَابِسَ عَلَى حِدَتِه، فَیَبْتَاعُونَ مَا یَعْرِفُونَ([4])، مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج به بازار آمده و غذایی را مشاهده کرد که روی هم انباشته شده بود؛ پس دستش را در آن فرو برد و غذای خیسی را خارج کرد که باران به آن رسیده بود؛ پس به صاحب آن گفت: «چه چیزی تو را بر این کار وادار نمود؟». گفت: قسم به کسیکه تو را به حق مبعوث کرده، آن یک نوع غذا است. رسول الله ج فرمود: «چرا قسمت خیس و قسمت خشک را از هم جدا نکردی تا بدانند چه میخرند. کسیکه در پی فریب ما باشد از ما نیست».
2580-1768- (5) (حسن صحیح) وَعَنْ ابن مسعود س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا، وَالْمَکْرُ وَالْخِدَاعُ فِی النَّارِ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الصغیر" بإسناد جید، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس ما را فریب دهد از ما نیست و مکر و فریب در آتش است».
0-1769- (6) (حسن لغیره) ورواه أبو داود فی "مراسیله" عن الحسن مرسلاً مختصراً قال: «المکرُ والخدیعَةُ والخِیانَةُ فی النارِ».
و در روایت ابوداود آمده است: «مکر و فریب و خیانت در آتش است».
2581-1091- (1) (منکر) وَعَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی غَرَزَةَ س قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعَامًا، فَقَالَ: «یَا صَاحِبَ الطَّعَام! أَسْفَلُ هَذَا مِثْلُ أَعْلَاهُ؟». فَقَالَ: نَعَمْ یَا رَسُولَ الله! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات([5]).
از قیس بن ابی غرزه س روایت است: رسول الله ج از مردی گذشت که غذایی میفروخت، پس فرمود: «ای صاحب غذا، پایین این غذا چون بالای آن است؟». وی گفت: بله ای رسول خدا؛ رسول الله ج فرمود: «هرکس در پی فریب دادن مسلمانان و خیانت به آنها باشد از آنان نیست».
2582-1092- (2) (ضعیف موقوف) وَعَنْ صَفْوَان بْن سُلَیْمٍ: أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ س مَرَّ بِنَاحِیَةِ الحُرَّةِ، فَإِذَا إِنْسَانٌ یَحْمِلُ لَبَنًا یَبِیعُهُ، فَنَظَرَ إِلَیهِ أَبُو هُرَیرَةَ، فَإِذَا هُوَ قَدْ خَلَطَهُ بِالْمَاءِ! فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: «کَیْفَ بِکَ إِذَا قِیلَ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: خَلِّصِ الْمَاءَ مِنَ اللَّبَنِ؟!
رواه البیهقی والأصبهانی موقوفاً بإسناد لا بأس به([6]).
از صفوان بن سلیم روایت است: ابوهریره س از منطقه حره میگذشت که به مردی برخورد که شیر حمل میکرد تا آن را بفروشد. ابوهریره به شیرهای وی نگاه کرد و متوجه شد با آب مخلوط شدهاند. ابوهریره گفت: چه وضعی خواهی داشت چون روز قیامت به تو گفته شود: آب را از شیر جدا کن؟!
2583-1770- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «أَنَّ رَجُلًا کَانَ یَبِیعُ الْخَمْرَ فِی سَفِینَةٍ لَهُ، وَمَعَهُ قِرْدٌ فِی السَّفِینَةِ، وَکَانَ یَشْوبُ الْخَمْرَ بِالْمَاءِ، فَأَخَذَ الْقِرْدُ الْکَیْسَ فَصَعَدَ الذُّرْوَةَ، وَفَتَحَ الْکَیْسَ، فَجَعَلَ یَأْخُذُ دِینَارًا فَیُلْقِیهِ فِی السَّفِینَةِ، وَدِینَارًا فِی الْبَحْرِ حَتَّى جَعَلَهُ نِصْفَیْنِ».
رواه الطبرانی فی "معجمه الکبیر"([7])، ورواه البیهقی أیضاً، ولا أعلم فی رواته مجروحاً.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: »مردی در کشتیاش شراب میفروخت و در کشتی میمونی به همراه داشت. آن مرد شراب را با آب مخلوط میکرد، پس میمون کیسه پول را برمیداشت و به بلندی رفته و کیسه را باز میکرد، دیناری را گرفته و در کشتی میانداخت و دیناری را در دریا؛ تا اینکه آن را نصف نمود([8]).
0-1771- (8) (صحیح لغیره) وروی([9]) عن الحسن مرسلاً.
0-1772- (9) ((صحیح لغیره) عدا ما بین المعقوفتین فهو 0-1093- (3) (منکر)) وفی روایة للبیهقی قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: [«لَا تَشُوبُوا اللَّبَنَ لِلْبَیْعِ»]. ثُمَّ ذَکَرَ حَدِیثَ الْمُحَفَّلَةِ([10]) ثُمَّ قَالَ مَوْصُولًا بِالْحَدِیثِ: «أَلَا وَإِنَّ رَجُلًا مِمَّنْ کَانَ قَبْلِکُمْ جَلَبَ خَمْرًا إِلَى قَرْیَةٍ فَشَابَهَا بِالْمَاءِ فَأَضْعَفَ أَضْعَافًا، فَاشْتَرَى قِرْدًا، فَرَکِبَ الْبَحْرَ، حَتَّى إِذَا لَجَجَ فِیهِ أَلْهَمَ اللهُ الْقِرْدَ صُرَّةَ الدَّنَانِیرِ فَأَخَذَهَا، فَصَعِدَ الدَّقَلَ([11])، فَفَتَحَ الصَّرَّةَ وَصَاحِبُهَا یَنْظُرُ إِلَیْهِ، فَأَخَذَ دِینَارًا فَرَمَى بِهِ الْبَحْرِ، وَدِینَارًا فِی السَّفِینَةِ حَتَّى قَسَمَهَا نِصْفَیْنِ».
و در روایت بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: [در فروختن شیر چیزی را با آن مخلوط نکنید]. آگاه باشید که مردی از پیشینیان شما شرابی را به روستایی برده و آن را با آب مخلوط کرد تا اینکه چند برابر شد، پس میمونی خرید و سوار کشتی شد، هنگامیکه به وسط دریا رسید، خداوند به میمون الهام نمود که کیسهی دینارها را بردارد، پس آن را برداشت و از دکل بالا رفت و کیسه را باز کرد درحالیکه صاحبش به او نگاه میکرد، پس دیناری بر میداشت و در دریا میانداخت و دیناری بر میداشت و در کشتی میانداخت تا اینکه آن را به دو نصف تقسیم نمود».
وفی أخرى له أیضاً قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ رَجُلًا کَانَ فِیمَنْ قَبْلَکُمْ حَمَلَ خَمْرًا، ثُمَّ جَعَلَ فِی کُلِّ زِقٍّ نِصْفًا مَاءً ثُمَّ بَاعَهُ، فَلَمَّا جَمَعَ الثَّمَنَ جَاءَ ثَعْلَبٌ فَأَخَذَ الْکَیْسَ، وَصَعِدَ الدَّقَلَ، فَجَعَلَ یَأْخُذُ دِینَارًا فَیَرْمِی بِهِ فِی السَّفِینَةِ، وَیَأْخُذُ دِینَارًا فَیَرْمِی بِهِ فِی الْمَاءِ، حَتَّى فَرَغَ مَا فِی الْکَیْسِ»([12]).
و در روایت دیگری آمده است: رسول الله ج فرمودند: «مردی از پیشینیان شما شراب حمل میکرد و در هر ظرف شراب به اندازهی نصف آن آب میریخت و سپس میفروخت. زمانی که درآمد حاصل از اینکار را جمع نمود، روباهی آمد و کیسهی پولهایش را برداشت و از دکل بالا رفت. پس دیناری از آن برمیداشت و در کشتی میانداخت و دیناری را در آب؛ تا اینکه کیسه خالی شد».
2584-1773- (10) (صحیح لغیره) وَعَن عائشة ل؛ أَن النَّبِیّ ج قَالَ: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در پی فریب و خیانت به ما باشد، از ما نیست».
رواه البزار بإسناد جید. (قال المملی) عبدالعظیم: "قد روی هذا المتن عن جماعة من الصحابة منهم: عبدالله بن عباس، وأنس بن مالک، والبراء بن عازب، وحذیفة بن الیمان، وأبو موسى الأشعری، وأبو بردة بن نیار وغیرهم". وتقدم من حدیث ابن مسعود وابن عمر وأبی هریرة، وقیس بن أبی غرزة.
2585-1774- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سِبَاعٍ قَالَ: اشْتَرَیْتُ نَاقَةً مِنْ دَارٍ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ، فَلَمَّا خَرَجْتُ بِهَا أَدْرَکَنِی [وَهُوَ]([13]) یَجُرُّ إِزَارَهُ، فَقَالَ: [یَا عَبْدَاللَّهِ!]([14]) اشْتَرَیْتَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: بَیَّنَ لَکَ مَا فِیهَا؟ قُلْتُ: وَمَا فِیهَا؟ إِنَّهَا لَسَمِینَةٌ ظَاهِرَةُ الصِّحَّةِ. قَالَ: أَرَدْتَ بِهَا سَفَرًا، أَوْ أَرَدْتَ بِهَا لَحْمًا؟ قُلْتُ: أَرَدْتُ بِهَا الْحَجَّ. قَالَ: فَإِنَّ بِخُفِّهَا نَقْبًا([15]). فَقَالَ صَاحِبُهَا: مَا أَرَدْتَ أَی هَذَا - أَصْلَحَکَ اللهُ - تَفْسُدُ عَلَیَّ؟! قَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ یَبِیعُ شَیْئًا إِلَّا بَیَّنَ مَا فِیهِ، وَلَا یَحِلُّ لِمَنْ عَلِمَ ذَلِکَ إِلَّا بَیَّنَهُ».
رواه الحاکم والبیهقی، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([16]).
از ابوسباع روایت است که شتری از خانهی واثلة بن اسقع خریدم؛ هنگامیکه همراه شتر خارج شدم، واثله درحالی مرا دریافت که ازارش را روی زمین میکشید و گفت: ای ابوعبدالله آن را خریدی؟ گفتم: بله. گفت: عیبی که در آن است برایت ذکر نمود؟ گفتم: چه عیبی در آن وجود دارد؟ زیرا ظاهر آن چاق و سالم است. گفت: آیا میخواهی با آن مسافرت کنی یا از گوشت آن استفاده کنی؟ گفتم: میخواهم با آن به حج بروم. گفت: سُم پای او نازک است. صاحب شتر گفت: منظورت چیست - خداوند تو را اصلاح کند- میخواهی خرید و فروشم را به هم بزنی؟ گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «برای کسی حلال نیست چیزی بفروشد مگر اینکه عیوب آن را ذکر نماید. و حلال نیست برای کسیکه آن را میداند، مگر اینکه آن را بیان کند».
0-1094- (4) (ضعیف جداً) ورواه ابن ماجه باختصار القصة؛ إلا أنه قال: عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ بَاعَ عَیْبًا([17]) لَمْ یُبَیِّنْهُ، لَمْ یَزَلْ فِی مَقْتِ اللَّهِ، وَلَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَلْعَنُهُ».
0-1095- (5) (؟) وروی هذا المتن أیضاً من حدیث أبی موسى([18]).
از واثله بن اسقع روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس کالای معیوبی را بفروشد که عیب آن را بیان نکند، پیوسته در خشم خداوند خواهد بود و نیز در معرض لعنت فرشتهها».
2586-1775- (12) (صحیح) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، وَلَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ إِذَا بَاعَ مِنْ أَخِیهِ بَیْعًا فِیهِ عَیْبٌ أَن لَا یُبَیِّنَهُ».
رواه أحمد وابن ماجه والطبرانی فی "الکبیر"، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". وهو عند البخاری([19]) موقوف على عقبة لم یرفعه.
از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است، برای هیچ مسلمانی حلال نیست کالایی معیوب به برادرش بفروشد و عیبش را برای او بیان نکند».
2587-1096- (6) (موضوع) وَرُوِیَ عن أنسِ بن مالکٍ س قال: قال رسولُ الله ج: «المؤمنون بعضُهم لبعضٍ نَصَحةٌ وادُّون؛ وإن بَعُدَت منازِلُهم وأبدانُهم، و الفَجَرة بعضُهم لبعضٍ غَشَشَةٌ مُتَخاوِنونَ؛ وإنِ اقتَرَبَت منازِلهُم وأبدانُهم».
رواه أبو الشیخ ابن حبان فی "کتاب التوبیخ"([20]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مومنان نسبت به یکدیگر خیرخواه بوده و یکدیگر را دوست دارند هرچند جایگاه و جسمهایشان از یکدیگر دور باشد. و انسانهای فاجر نسبت به یکدیگر خائن و خیانتکار هستند هرچند جایگاه و جسمهایشان به یکدیگر نزدیک باشد».
2588-1776- (13) (صحیح) وَعَنْ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ». قُلنَا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «لِلَّهِ، وَلِکِتَابِهِ، وَلِرَسُولِهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَعَامَّتِهِمْ».
از تمیم داری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دین سراسر خیرخواهی است». گفتیم: ای رسول الله ج برای چه کسانی؟ فرمود: «برای الله و کتابش و رسولش ج و ائمه مسلمین و عامه مسلمانان».([21])
رواه مسلم والنسائی، وعنده: "إنَّما الدِّینُ النصیحَةُ".
وأبو داود، وعنده: قال: " إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ". الحدیث.
0-1777- (14) (حسن صحیح) ورواه الترمذی من حدیث أبی هریرة بالتکرار أیضاً؛ وحسنه.
0-1097- (7) (منکر) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" من حدیث ثوبان؛ إلا أنه قال: «رَأْسُ الدِّینِ النَّصِیحَةُ». فَقَالُوا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَلِدِینِهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتهم».
از ثوبان روایت است: «راس امور دین نصیحت و خیرخواهی است». گفتند: برای چه کسی ای رسول خدا؟ فرمود: «برای الله و دینش و حاکمان مسلمانان و توده مردم».
2589-1778- (15) (صحیح) وَعَنْ زِیَادِ بْنِ عِلاَقَةَ قَالَ: سَمِعْتُ جَرِیرَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ یَقُولُ یَوْمَ مَاتَ المُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أَتَیْتُ رَسُولَ الله ج فَقُلْتُ: أُبَایِعُکَ عَلَى الإِسْلاَمِ. فَشَرَطَ عَلَیَّ: «وَالنُّصْحِ لِکُلِّ مُسْلِمٍ»، فَبَایَعْتُهُ عَلَى هَذَا، وَرَبِّ هَذَا المَسْجِدِ؛ إِنِّی لَکُمْ لَنَاصِحٌ.
رواه البخاری ومسلم.
از زیاد بن علاقه روایت است که میگوید: روزی که مغیرة بن شعبه وفات نمود از جریر بن عبدالله س شنیدم که میگفت: امّا بعد؛ نزد رسول الله ج رفتم و گفتم: ای رسول الله ج! میخواهم با شما بر اسلام بیعت کنم. پس برای من شرطی قرار داد که برای هر مسلمانی خیرخواه باشم. پس من هم طبق این شرط بیعت کردم. و قسم به پروردگار این مسجد! من خیرخواه شما هستم.
2590-1779- (16) (صحیح) وَعَنْ جَرِیرِ - أیضاً - س قَالَ: بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَالنُّصْحِ لِکُلِّ مُسْلِمٍ.
رواه البخاری ومسلم والترمذی.
و از جریر س روایت است که میگوید: با رسول الله ج بر اقامهی نماز، پرداخت زکات و خیرخواهی برای هر مسلمان بیعت کردم.
(صحیح) ورواه أبو داود والنسائی، ولفظهما: بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، وَأَنْ أَنْصَحَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ([22]). وَکَانَ إِذَا بَاعَ الشَّیْءَ أَوِ اشْتَرَی قَالَ: أَمَا إِنَّ الَّذِی أَخَذْنَا مِنْکَ أَحَبُّ إِلَیْنَا مِمَّا أَعْطَیْنَاکَ، فَاخْتَرْ.
و در روایت ابوداود و نسائی آمده است: با رسول الله ج بر شنیدن و اطاعت کردن و نصیحت و خیرخواهی برای هر مسلمان بیعت کردم. و هرگاه چیزی را میخرید یا میفروخت میگفت: آنچه از تو گرفتیم برای ما محبوبتر است از آنچه به تو دادیم، پس انتخاب کن.
2591-1098- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «قَالَ اللَّهُ ﻷ: أَحَبُّ مَا تَعَبَّدَ لِی بِهِ عَبْدِی؛ النُّصْحُ لِی».
رواه أحمد.
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله متعال میفرماید: محبوبترین چیزی که بنده مرا با آن عبادت میکند، نصیحت برای من است».
2592-1099- (9) (ضعیف) وَعَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَا یَهْتَمُّ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَمَنْ لَا یُصْبِحُ وَیُمْسِی نَاصِحًا لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِإِمَامِهِ وَلِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَلَیْسَ مِنْهُمْ».
رواه الطبرانی من روایة عبدالله بن أبی جعفر([23]).
از حذیفه بن یمان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به امور مسلمانان توجه نداشته باشد، از آنان نیست. و هرکس شبانه روز ناصح الله و رسول و کتاب و امام مسلمانان و عموم مسلمانان نباشد، از آنان نیست».
2593-1780- (17) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما ایمان ندارد، تا اینکه آنچه را برای خود دوست میدارد، برای برادرش نیز دوست داشته باشد».
(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: «لَا یَبْلُغُ العَبْدُ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى یُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «بنده به حقیقت ایمان نمیرسد تا برای مردم چیزی را دوست داشته باشد که برای خود دوست دارد».
11-(الترهیب من الاحتکار)
([1]) فی "الإیمان"، والسباق له، لکن لفظه: "من غش فلیس منی". ولفظ ابن ماجه: "لیس منا من غش".
([2]) هذا الإطلاق یوهم أنَّه أخرجه فی "المعجم الکبیر"! وإنما هو فی "المعجم الأوسط" (رقم 2511).
([3]) یعنی: مکوَّماً؛ بر روی هم، انباشته.
([4]) الأصل: "فتتبایعون ما تعرفون"، والتصحیح من "الأوسط" (3785) و"المجمع" (4/ 79) وقال: "ورجاله ثقات"! لکنَّه منقطع بین (إسماعیل بن إبراهیم بن عبدالرحمن بن أبی ربیعة القرشی)، وأنس.
([5]) قلت: وکذا قال الهیثمی، ولکنه منقطع بین (قیس) هذا والراوی عنه (الحکم بن عتیبة)، عامة روایته عن التابعین، وکان یدلس، وقد عنعنه عند الطبرانی (18/ 359/ 921)، وکذا عند أبی یعلى (2/ 233/ 933)، وفی المتن نکارة لیست فی أحادیث الباب، وهی کذب صاحب الطعام! ومع هذا کله حسنه الجهلة!
([6]) قلت: کیف، وصفوان لم یلق أبا هریرة، وعامة روایته عن التابعین أیضاً؟!
([7]) لم أجده عنده، ولا رأیته فی "مجمع الزوائد" للهیثمی، وهو فی "مسند أحمد" فی ثلاثة مواضع، فالعجب کیف فاتهما، وقلدهما المعلقون الثلاثة، فعزوه للبیهقی فقط فی "الشعب"، وجهلوا فقالوا: "ضعیف"! وهو عنده، وکذا أحمد وغیرهما من طریق حماد بن سلمة عن إسحاق ابن أبی طلحة عن أبی صالح عن أبی هریرة. وهذا إسناد صحیح، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2844).
([8]) منظور از خمر در این حدیث ممکن است به معنای عصاره میوه و نوشیدنی باشد یا اینکه شرع قبل از ما بوده و شراب برای آن قوم حرام نبوده است.
([9]) کذا الأصل، وله عند البیهقی عن الحسن روایتان: إحداهما عن حمید عن الحسن عن النبی ج مرسلاً، وهی صحیحة، وأخرى عن الحسن عن أبی هریرة مسنداً نحوه، وإسناده ضعیف، لذلک فتصدیر المرسل بقوله: "رُوی" لیس کما ینبغی.
([10]) یشیر إلى مثل قوله ج: "من اشترى شاة محفلة فردها، فلیرد معها صاعاً من تمر". رواه البخاری عن ابن مسعود. وله عن أبی هریرة بلفظ: "لا تُصروا الغنم. . ." الحدیث. وهو مخرج فی "الإرواء (1320).
([11]) عبارت است از چوبی که بادبان کشتی بر آن کشیده میشود. "نهایة".
([12]) أصل الحدیث صحیح، لکن بلفظ: "قرد" مکان "ثعلب".
([13]) زیادة من "مستدرک الحاکم" و"شعب البیهقی"، وکان فی الأصل بعض الأخطاء فصححتها منهما.
([14]) انظر الحاشیة السابقة.
([15]) الأصل: "فارتجعها"، وکذا فی "المستدرک" (2/ 10)، وهو تحریف عجیب، والصواب ما أثبته وکما فی "شعب البیهقی" (5/ 330)، وکذا رواه أحمد (3/ 491) والبیهقی أیضاً فی "السنن" (5/ 320). و (النَّقَب) محرکة: رقة الأخفاف.
([16]) قلت: ووافقه الذهبی، وفیه نظر، لکن یشهد له ما بعده.
([17]) یعنی: کالایی که معیوب باشد. و(فی مقت الله): یعنی در خشم خداوند.
([18]) قلت: لم أعرفه.
([19]) قلت: هو عنده معلق دون إسناد، خلافاً لما یوهمه المؤلف بإطلاق العزو إلیه.
([20]) قلت فی إسناده (علی بن الحسن الشامی) قال الدارقطنی: "یکذب". ونحوه ابن حبان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5175).
([21]) علامه ابن اثیر در «النهایة» میگوید: «نصیحت کلمه و تعبیری است از یک جمله؛ و آن عبارت است از ارادهی خیر برای کسی که مورد نصحیحت قرار میگیرد. و این امکان وجود ندارد که با یک کلمه از این معنا تعبیر نمود چنانکه تمام معانی آن را در خود جای دهد. اصل «النصح» در لغت به معنای «الخلوص = وضوح، بیغشی، صفا، صداقت، بیریایی» میباشد. گفته میشود: نصحته، ونصحت له؛ اما نصیحت الله به معنای: اعتقاد صحیح در مورد وحدانیت و یکتا بودنش و اخلاص نیت در عبادتش میباشد. و نصیحت برای کتاب خدا عبارت است از تصدیق آن و عمل به آنچه در آن است. و نصیحت پیامبرش، تصدیق به نبوت و رسالتش و اطاعت از آنچه امر نموده و دوری از آنچه نهی نموده میباشد؛ و نصیحت ائمه یا حکام مسلمانان، اطاعت از آنها در حق و عدم قیام علیه آنها میباشد، اگر ظلم کردند؛ و نصیحت عموم مسلمانان، راهنمایی آنها به آنچه مصالحشان را دربردارد میباشد». والله اعلم
([22]) قلت: إلى هنا العزو صحیح، لکن ما بعده لیس عند النسائی، وهو بتمامه عند ابن حبان أیضاً (7/ 39/ 4529- الإحسان)، فلو عزاه إلیه المؤلف کان أولى، وهو مما فات على الهیثمی فلم یورده فی "موارد الظمآن"، فاستدرکته علیه فی "صحیح الموارد" (11/ 10).
([23]) قلت: هو الرازی، وهو وأبوه ضعیفان. وإطلاق العزو للطبرانی یوهم أنه فی "المعجم الکبیر"، وإنما رواه فی "الأوسط" و"الصغیر"، وهو مخرج فی "الضعیفة" (312).