اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از سوگند دروغی که صاحبش را در آتش غوطه‌ور می‌کند

ترهیب از سوگند دروغی که صاحبش را در آتش غوطه‌ور می‌کند

2678-1827- (1) (صحیح) عَنْ ابْنَ مَسْعُودٍ س؛  أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ حَلَفَ عَلَى مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِغَیْرِ حَقِّهِ؛ لَقِیَ اللهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ». قَالَ عَبْدُاللهِ: ثُمَّ قَرَأَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِ ج مِصْدَاقَهُ مِنْ کِتَابِ اللهِ ﻷ: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا إِلَى آخِرِ الْآیَةِ».

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با سوگند دروغ مال مسلمانی را تصاحب کند، در حالی خداوند را ملاقات می‌کند که بر او خشمگین است». عبدالله گفت: سپس رسول الله ج مصداق آن از قرآن را برای ما خواند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَأَیۡمَٰنِهِمۡ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ لَا خَلَٰقَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ وَلَا یَنظُرُ إِلَیۡهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ [آل عمران: 77] «همانا کسانی‌که پیمان الله و سوگند‌های خود را به بهای ناچیزی می‌فروشند، آنها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت و الله در روز قیامت با آنها سخن نمی‌گوید و به آنان نمی‌نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی‌سازد و عذاب دردناکی برای آنهاست».

زاد فی روایة بمعناه قال: فَدَخَلَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسِ الکِندیِّ فَقَالَ: مَا یُحَدِّثُکُمْ أَبُو عَبْدِالرَّحْمَنِ؟ فَقُلنَا: کَذَا وَکَذَا. قَالَ: صَدَقَ أَبُو عَبْدِالرَّحْمَنِ؛ کَانَ بَیْنِی وَبَیْنَ رَجُلٍ خُصُومَةٌ فِی بِئْرٍ؛ فَاختَصَمْنا إِلَى رَسُولِ اللهِ ج، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «شَاهِدَاکَ أَوْ یَمِینُهُ». قُلْتُ: إِذًا یَحْلِفُ وَلاَ یُبَالِی. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ حَلَفَ عَلَى یَمِینٍ صَبرٍ یَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ هُوَ فِیهَا فَاجِرٌ؛ لَقِیَ اللهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ. وَنَزَلَتْ: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا إِلَى آخِرِ الْآیَةِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی وابن ماجه مختصراً.

و در روایتی به همین معنا آمده است: اشعث بن قیس الکندی وارد شد و گفت: ابوعبدالرحمن به شما چه گفته است؟ گفتیم: چنین و چنین گفته است. اشعث گفت: ابوعبدالرحمن راست گفته است، بین من و مردی در مورد چاهی اختلاف بود؛ پس اختلاف خود را نزد رسول الله ج بردیم، رسول الله ج فرمود: «دو شاهدت را بیاور یا اینکه او سوگند بخورد». گفتم: او سوگند می‌خورد و اهمیتی نمی‌دهد. رسول الله ج فرمود: «هرکس با سوگند دروغ مال مسلمانی را تصاحب کند در حالی خداوند را ملاقات می‌کند که بر او خشمگین است. و این آیه نازل شد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَأَیۡمَٰنِهِمۡ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ لَا خَلَٰقَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ وَلَا یَنظُرُ إِلَیۡهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ [آل عمران: 77] «همانا کسانی‌که پیمان الله و سوگند‌های خود را به بهای ناچیزی می‌فروشند، آنها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت و الله در روز قیامت با آنها سخن نمی‌گوید و به آنان نمی‌نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی‌سازد و عذاب دردناکی برای آنهاست».

2679-1828-(2) (صحیح) وَعَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ (حَضْرَمَوْتَ) وَرَجُلٌ مِنْ کِنْدَةَ إِلَى النَّبِیِّ ج، فَقَالَ الْحَضْرَمِیُّ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ هَذَا قَدْ غَلَبَنِی عَلَى أَرْضٍ کَانَتْ لِأَبِی. فَقَالَ الْکِنْدِیُّ: هِیَ أَرْضِی فِی یَدِی، أَزْرَعُهَا، لَیْسَ لَهُ فِیهَا حَقٌّ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج لِلْحَضْرَمِیِّ: «أَلَکَ بَیِّنَةٌ؟». قَالَ: لَا. قَالَ: «فَلَکَ یَمِینُهُ». قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ الرَّجُلَ فَاجِرٌ لَا یُبَالِی عَلَى مَا حَلَفَ عَلَیْهِ، وَلَیْسَ یَتَوَرَّعُ عَنْ شَیْءٍ، فَقَالَ: «لَیْسَ لَکَ مِنْهُ إِلَّا یَمینُه». فَانْطَلَقَ لِیَحْلِفَ([1]) فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج لَمَّا أَدْبَرَ: «لَئِنْ حَلَفَ عَلَى مَالٍ لِیَأْکُلَهُ ظُلْمًا؛ لَیَلْقَیَنَّ اللهَ وَهُوَ عَنْهُ مُعْرِضٌ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی.

از وائل بن حُجر س روایت است که مردی از حَضرَ مَوت و مردی از کندَه نزد رسول الله ج آمدند. حَضرمی گفت: ای رسول الله ج! این مرد زمینی را که از پدرم بود تصاحب کرده. کندی گفت: این زمین متعلق به من است و در آن کشاورزی می‌کنم. و او در آن هیچ حقی ندارد. رسول الله ج به حَضرمی فرمود: «آیا شاهدی داری؟». جواب داد: نه؛ رسول الله ج فرمود: «پس سوگند او برای تو کافی است». حَضرمی گفت: ای رسول الله ج! فردی دروغگو است و بر آنچه قسم می‌خورد اهمیت نمی‌دهد و از چیزی پرهیز نمی‌کند. رسول الله ج فرمود: «او در مقابل تو چیزی جز قسم ندارد». پس رفت تا قسم بخورد، رسول الله ج هنگامی‌که او پشت نمود فرمود: «اگر برای تصاحب مالی قسم بخورد تا ظالمانه آن را بخورد، در حالی با خداوند ملاقات می‌کند که از او رویگردان است».

2680-1154- (1) (ضعیف) وَعَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ س: أَنَّ رَجُلًا مِنْ کِنْدَةَ وَآخر مِنْ حَضْرَمَوْتَ اخْتَصَمَا إِلَى رَسُولِ الله ج فِی أَرْضٍ مِنَ الْیَمَنِ، فَقَالَ الْحَضْرَمِیُّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أَرْضِی اغْتَصَبَنِیهَا أَبُو هَذَا، وَهِیَ فِی یَدِهِ. قَالَ: «هَلْ لَکَ بَیِّنَةٌ؟». قَالَ: لَا، وَلَکِنْ أحلَفه: وَاللَّه ما یَعْلَمُ أَنَّهَا أَرْضِی اغْتَصَبَنِیهَا أَبُوهُ([2])، فَتَهَیَّأَ الْکِنْدِیُّ لِلْیَمِینِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَقْتَطِعُ أَحَدٌ مَالًا بِیَمِینٍ؛ إِلَّا لَقِیَ اللَّهَ وَهُوَ أَجْذَمُ». فَقَالَ الْکِنْدِیُّ: هِیَ أَرْضُهُ.

رواه أبو داود - واللفظ له -، وابن ماجه([3]) مختصراً قال: «مَنْ حَلَفَ عَلَى یَمِینٍ لِیَقْتَطِعَ بِهَا مَال امرِىءٍ مسلم هُوَ فِیهَا فَاجِرٌ؛ لَقِیَ اللَّهَ أَجْذَمُ».

از اشعث بن قیس روایت است: دو نفر یکی از کنده و دیگری از حضرموت در مورد زمینی در یمن دچار اختلاف شده و به رسول الله ج مراجعه کردند. مرد حضرمی گفت: ای رسول خدا، فلانی زمین من را غصب کرده است و الان در دست اوست. رسول الله ج فرمود: «دلیل و بینه‌ای بر این ادعا داری؟». گفت: نه؛ اما او را سوگند می‌دهم: به خدا سوگند نمی‌داند آن زمین من است که پدرش آن را غصب کرد. مرد کندی آماده سوگند خوردن شد که رسول الله ج فرمود: «هیچ‌کس مالی را از طریق سوگند به دست نمی‌آورد مگر اینکه درحالی خداوند را ملاقات می‌کند که هیچ دلیل و حجتی ندارد». پس کندی گفت: آن زمین اوست.

و ابن ماجه آن را با این الفاظ روایت کرده است: «هرکس سوگند دروغی یاد کند تا از این طریق مال مسلمانی را بدست آورد، خداوند را بدون دلیل و برهان ملاقات می‌کند».

 2681-1829- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: اخْتَصَمَ رَجُلَانِ إِلَى النَّبِیِّ ج فِی أَرْضٍ أَحَدُهُمَا مِنْ حَضْرَمَوْتَ، قَالَ: فَجَعَلَ یَمِینَ أَحَدِهِمَا،  فَضَجَّ الْآخَرُ وَقَالَ([4]): إِذًا یَذْهَبُ بِأَرْضِی. فَقَالَ: «إِنْ هُوَ اقْتَطَعَهَا بِیَمِینِهِ ظُلْمًا؛ کَانَ مِمَّنْ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلَا یُزَکِّیهِ، وَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ». قَالَ: وَوَرِعَ الْآخَرُ فَرَدَّهَا.

رواه أحمد بإسناد حسن([5])، وأبو یعلى والبزار، والطبرانی فی "الکبیر".

از ابوموسی س روایت است که دو مرد برای شکایت در مورد زمینی نزد رسول الله ج آمدند که یکی از آنها از حضرموت بود. پس برای یکی از آنها قسم خوردن مقرر نمود. پس دیگری فریاد زده و گفت: زمینم را از دستم می‌گیرد. رسول الله ج فرمود: «اگر از روی ظلم، با سوگندش آن را بگیرد جزو کسانی است که خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند و او را پاک نکرده و برای او عذاب دردناکی است». پس دیگری از گناه آن دوری نمود و زمین را به وی برگرداند.

0-1830- (4) (صحیح) ورواه أحمد أیضاً بنحوه من حدیث عدی بن عمیرة؛ إلا أنه قال: خَاصَمَ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَةَ - یُقَالُ لَهُ: امْرُؤُ الْقَیْسِ بْنُ عَابِسٍ - رَجُلًا مِنْ حَضَرَمَوْتَ، فذکره.

و در روایت احمد آمده است: بین مردی از کنده که به او امرء القیس بن عابس گفته میشد و مردی از حضرموت اختلاف افتاد.. و در ادامه حدیث را ذکر میکند.

 ورواته ثقات. (قال الحافظ) عبدالعظیم: "وقد وردت هذه القصة من غیر ما وجه، وفیما ذکرناه کفایة".

(وَرَع) به کسر راء یعنی: از گناه دوری نمود و از قصدی که داشت منصرف شد.  و احتمال دارد به فتح راء به معنای ترسیدن باشد؛ چنانکه به ضم آن به همین معنا میباشد. اما دیدگاه اول روشنتر است.

2682-1831- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو بن العاصی ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الکَبَائِرُ: الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ، وَالیَمِینُ الغَمُوسُ».

وفی روایة: أَنَّ أَعْرَابِیاً جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الکَبَائِرُ؟ قَالَ: «الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ». قَالَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الیَمِینُ الغَمُوسُ». قُلْتُ: وَمَا الیَمِینُ الغَمُوسُ؟ قَالَ: «الَّذِی یَقْتَطِعُ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ یعنی - بِیَمینٍ هُوَ فِیهَا کَاذِبٌ».

رواه البخاری والترمذی والنسائی.

(قال الحافظ): "سُمِّیَت الیمین الکاذبة التی یحلِفها الإنسان متعمِّداً یقتطع بها مال امرىءٍ مسلم عالماً أنَّ الأمر بخلاف ما یحلف: (غموساً) - بفتح الغین المعجمة -؛ لأنَّها تغمِس الحالف فی الإثم فی الدنیا، وفی النار فی الآخرة".

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گناهان کبیره عبارتند از: شرک به خداوند، نافرمانی پدر و مادر و سوگند غموس».

و در روایتی آمده است: بادیه‌نشینی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! گناهان کبیره کدامند؟ فرمود: «شرک به خداوند». گفت: سپس چه چیزی؟ فرمود: «سوگند غموس». گفتم: سوگند غموس چیست؟ فرمود: «سوگند دروغی که شخصی به وسیله‌ی آن مال مسلمانی را تصاحب می‌کند».

حافظ می‌گوید: «سوگند دروغینی که انسان آن را از روی عمد یاد کرده تا مال مسلمانی را تصاحب کند، درحالی‌که می‌داند واقعیت عکس آن چیزی است که بر آن قسم خورده است. به این سوگند غموس می‌گویند زیرا چنین فردی را در دنیا در گناهانش و در آخرت در آتش غوطه‌ور می‌کند».

[«غمس» در لغت به معنای فروبردن، غوطه‌ور کردن در چیزی می‌باشد.]

2683-1832- (6) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أُنَیْسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مِنْ أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ: الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَالْیَمِینُ الْغَمُوسُ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَحْلِفُ رَجُلٌ عَلَى مِثْلِ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ؛ إِلَّا کَانَتْ نُکتَةً([6]) فِی قَلْبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

از عبدالله بن انیس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از بزرگ‌ترین گناهان کبیره، شرک به خداوند، نافرمانی پدر و مادر و سوگند دروغ می‌باشند. و قسم به کسی‌که جانم در دست اوست، مردی به اندازه‌ی بال پشه‌ای قسم نمی‌خورد مگر در روز قیامت نکته‌ای در قلب او می‌باشد».

رواه الترمذی وحسنه، والطبرانی فی "الأوسط"، وابن حبان فی "صحیحه"- واللفظ له -، والبیهقی؛ إلا أنه قال فیه: «وَمَا حَلَفَ حَالِفٌ بِاللهِ یَمِینَ صبْرٍ، فَأَدْخَلَ فِیهَا مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ؛ إِلَّا کَانَتْ نُکْتَةً فِی قَلْبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

و در روایت بیهقی آمده است: «کسی‌که به نام خداوند سوگند صبر بخورد و در سوگندش به اندازه‌ی بال پشه‌ای دروغ وارد کند، در روز قیامت نکته‌ای در قلب او می‌باشد».

وقال الترمذی فی حدیثه: «وَمَا حَلَفَ حَالِفٌ بِاللَّهِ یَمِینَ صَبْرٍ، فَأَدْخَلَ فِیهَا مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ؛ إِلَّا جُعِلَتْ نُکْتَةً فِی قَلْبِهِ [إِلَى]([7]) یَوْمِ القِیَامَةِ».

و در روایت ترمذی آمده است: «کسی که به نام خداوند سوگند صبر بخورد و در سوگندش به اندازه‌ی بال پشه‌ای دروغ وارد کند، تا روز قیامت نکته‌ای در قلب او می‌باشد».

2684-1833- (7) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «کُنَّا نَعُدُّ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی لَیْسَ لَهُ کَفَّارَةٌ؛ الْیَمِینَ الْغَمُوسَ. قِیلَ: وَمَا الْیَمِینُ الْغَمُوسُ؟ قَالَ: الرَّجُلُ یَقْتَطِعُ بِیَمِینِهِ مَالَ الرَّجُلِ.

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".

از ابن مسعود س روایت است که ما سوگند غموس را جزو گناهانی به شمار می‌آوردیم که کفاره ندارند. گفته شد: سوگند غموس چیست؟ گفت: اینکه کسی با سوگندش مال دیگری را تصاحب کند.

2685-1834- (8) (صحیح) وَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْبَرْصَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج فِی الْحَجِّ بَیْنَ الْجَمْرَتَیْنِ وَهُوَ یَقُولُ: «مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ بِیَمِینٍ فَاجِرَةٍ؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ. لِیُبَلِّغْ شَاهِدُکُمْ غَائِبَکُمْ - مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا-».

از حارث بن برصاء س روایت است که در حج، بین دو جمره از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی‌که مال برادرش را با سوگند دروغ تصاحب کند، پس باید جایگاهش را در جهنم آماده ببیند. باید حاضران به غایبان [این پیام را] برسانند». و این را دو یا سه بار تکرار کرد.

رواه أحمد، والحاکم وصححه، واللفظ له، وهو أتم. ورواه الطبرانی فی "الکبیر"، و ابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنَّهما قالا: «فَلْیتبوَّأْ بیتاً فی النارِ».

و در روایت طبرانی و ابن حبان آمده است: «پس باید خانه‌ای در آتش برای خود آماده ببیند».

2686-1835- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوفٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الْیَمِینُ الْفَاجِرَةُ تُذْهِبُ الْمَالَ - أَوْ تَذْهَبُ بِالْمَالِ-».

رواه البزار، وإسناده صحیح لو صح سماع أبی سلمة من أبیه عبدالرحمن بن عوف.

از عبدالرحمن بن عوف س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سوگند دروغ مال را از بین می‌برد».

2687-1836- (10) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَیْسَ مِمَّا عُصیَ اللهُ بِهِ هُوَ أَعْجَلُ عِقَابًا مِنَ الْبَغْیِ، وَمَا مِنْ شَیْءٍ أُطِیعَ اللهُ فِیهِ أَسْرَعُ ثَوَابًا مِنَ الصلَةِ، وَالْیَمِینُ الْفَاجِرَةُ تَدَعُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ».

رواه البیهقی.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از جمله مواردی که عصیان و نافرمانی خداوند را به دنبال دارد، هیچ امری مجازات و عقوبتی سریع‌تر از زنا ندارد؛ و از جمله مواردی که اطاعت از خداوند می‌باشند، هیچ امری چون پیوند خویشاوندی ثوابش زودتر به انسان نمی‌رسد؛ و سوگند دروغ سرزمین‌ها را خشک می‌گرداند».([8])

2688-1836/2- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ لَقِیَ اللَّهَ لَا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، وَأَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ طَیِّبةً بِهَا نَفْسُهُ مُحْتَسِبًا، وَسَمِعَ وَأَطَاعَ؛ فَلَهُ الْجَنَّةُ - أَوْ دَخَلَ الْجَنَّةَ -. وَخَمْسٌ لَیْسَ لَهُنَّ کَفَّارَةٌ: الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَبَهْتُ مُؤْمِنٍ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَیَمِینٌ صَابِرَةٌ یَقْتَطِعُ بِهَا مَالًا بِغَیْرِ حَقٍّ»([9]).

رواه أحمد، وفیه بقیة، ولم یصرح بالسماع. [مضی 12- الجهاد/11].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خداوند را درحالی ملاقات کند ‌که به او شرک نیاورده و زکات مالش را با رضایت نفس جهت رضای خدا پرداخت نموده و شنیده و اطاعت کرده است، پس برای او بهشت است - یا وارد بهشت خواهد شد-. و پنج گناه است که هیچ کفاره‌ای ندارد: شریک قرار دادن برای خداوند، کشتن کسی به ناحق، غارت کردن مؤمن، فرار از میدان جنگ و سوگند دروغینی که با آن مالی به ناحق گرفته شود»([10]).

2689-1837- (12) (صحیح) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ حَلَفَ عَلَى یَمِینٍ مَصْبُورَةٍ کَاذِبةٍ؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سوگند دروغ بخورد، پس جایگاهش را در جهنم آماده کرده است».

رواه أبو داود والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".

(قال الخطابی): "الیمینُ المصبورة: هی اللازمة لصاحبها من جهة الحکم، فیصبر من أجلها إلى أن یحبس، وهی یمین الصبر، وأصل الصبر الحبس، ومنه قولهم: قُتل فلان صبراً، أی حبساً على القتل، وقهراً علیه"([11]).

2690-1838- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْداللَّهِ بْنُ ثَعْلَبَةَ: أَنَّهُ أَتَى عَبْدَالرَّحْمَنِ بْنَ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ، وَهُوَ فِی إِزَارٍ جَرَدٍ([12])، فَطَافَ خَلْفَ الْبَیْتِ([13])، قَدِ الْتَبَبَ بِهِ، وَهُوَ أَعْمَى یُقَادُ. قَالَ: فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ: هَلْ سَمِعْتَ أَبَاکَ([14]) یُحَدِّثُ بِحَدِیثٍ؟ قُلتُ: لَا أَدْرِی. قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاکَ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِیَمِینٍ کَاذِبَةٍ؛ کَانَتْ نُکْتَةً سَوْدَاءَ فِی قَلْبِهِ لَا یُغَیِّرُهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از عبدالله بن ثعلبه روایت است که نزد عبدالرحمن بن کعب بن مالک رفت که ازاری ساده پوشیده بود و دور کعبه طواف می‌کرد و نابینا بود که فردی راهنمای وی بود. پس بر او سلام کردم. گفت: آیا شنیده‌ای که پدرت حدیثی را روایت می‌کند؟ گفتم: نه، گفت: از پدرت شنیدم که می‌گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرکس مال مسلمانی را با سوگند دروغ تصاحب کند، نکته‌ی سیاهی بر قلبش خواهد بود که تا روز قیامت چیزی نمی‌تواند آن را تغییر دهد».

2691-1839- (14) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ أَذِنَ لِی أَنْ أُحَدِّثَ عَنْ دِیکٍ قَدْ مَرَقَتْ رِجْلَاهُ الْأَرْضَ، وعُنُقُهُ مَثنِیٌّ تَحْتَ الْعَرْشِ وَهُوَ یَقُولُ: سُبْحَانَکَ مَا أَعْظَمَکَ رَبَّنَا. فَیرَدُّ عَلَیْهِ: مَا عَلِمَ ذَلِکَ مَنْ حَلَفَ بِی کَاذِبًا».

رواه الطبرانی([15]) بإسناد صحیح، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوندی که ذکر و یاد او برتر است به من اجازه داد در مورد خروسی صحبت کنم که دو پایش روی زمین است و گردنش تا زیر عرش رسیده است و می‌گوید: (سُبْحَانَکَ مَا أَعْظَمَکَ رَبَّنَا) پاک و منزهی؛ چه بزرگ است پروردگارمان؛ پس پاسخش داده می‌شود: کسی‌که قسم دروغی به نام من می‌خورد این را نمی‌داند».

2692-1840- (15) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَتِیکٍ س؛  أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِیَمِینِهِ؛ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ، وَأَوْجَبَ لَهُ النَّارَ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَإِنْ کان شَیْئاً یَسِیراً؟ قَالَ: «وَإِنْ کَانَ سِوَاکًا».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" واللفظ له، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از جابر بن عتیک س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس مال مسلمانی را با سوگندش تصاحب کند، خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جهنم را بر او واجب می‌کند». گفته شد: ای رسول الله ج! اگرچه مال بی‌ارزشی باشد؟ فرمود: «و اگرچه مسواکی باشد».

2693-1841- (16) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ إیاس بن ثعلبة الحارثی س؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنِ اقْتَطَعَ حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِیَمِینِهِ؛ فَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ النَّارَ، وَحَرَّمَ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ». قَالُوا: وَإِنْ کَانَ شَیْئًا یَسِیرًا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «وَإِنْ کَانَ قَضِیبًا مِنْ أَرَاکٍ».

رواه مسلم والنسائی وابن ماجه.

از ابوامامه ایاس بن ثعلبة الحارثی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس حق مسلمانی را با سوگندش تصاحب کند، خداوند جهنم را بر او واجب نموده و بهشت را بر او حرام می‌کند». گفتند: ای رسول الله ج! هرچند چیز بی‌ارزشی باشد؟ رسول الله ج فرمود: «اگرچه شاخه‌ای از درخت اراک باشد».

(صحیح) ورواه مالک؛ إلا أنَّه کرر: «وَإِنْ کَانَ قَضِیبًا مِنْ أَرَاکٍ ثلاثاً ».

2694-1842- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَحْلِفُ عِنْدَ هَذَا الْمِنْبَرِ عَبْدٌ وَلَا أَمَةٌ عَلَى یَمِینٍ آثِمَةٍ وَلَوْ عَلَى سِوَاکٍ رَطْبٍ؛ إِلَّا وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ».

رواه ابن ماجه بإسناد صحیح.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ مرد و زنی کنار این منبر سوگند دروغی نمی‌خورد، اگرچه برای مسواک تری باشد، مگر اینکه جهنم بر او واجب می‌شود».

2695-1843- (18) (صحیح) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ حَلَفَ بِیَمِینٍ آثِمَةٍ عِنْدَ مِنْبَرِی هَذَا؛ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، وَلَوْ عَلَى سِوَاکٍ أَخْضَرَ».

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس کنار منبرم سوگند دروغی بخورد، پس جایگاهش را در جهنم آماده کرده است، اگرچه به خاطر مسواک سبزی باشد».

رواه ابن ماجه واللفظ له، وابن حبان فی "صحیحه"، لم یذکر السواک.

ابن حبان در صحیح خود کلمه‌ی سواک را نیاورده است.

(قال الحافظ): "کانت الیمینُ على عهد رسول الله ج عند المنبر. ذکَر ذلک أبو عبیدٍ والخطَّابیُّ، واستشهَد بحدیث أبی هریرة المتقدم. والله أعلم".

حافظ می‌گوید: در زمان رسول الله ج کنار منبر ایشان سوگند خورده می‌شد. و آن را ابوعبید و خطابی بیان کرده‌اند و شاهد آنها حدیث قبلی است که ابوهریره س آن را روایت کرده است.

2696-1155- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّمَا الْحَلِفُ حِنْثٌ أَوْ نَدَمٌ».

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه" أیضاً. [مضی هنا/12].

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سوگند خوردن یا گناه است یا پشیمانی».

2697-1156- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنْ جُبَیْر بن مُطعِم س: أَنَّهُ افْتَدَى یَمِینَهُ بِعَشْرَةِ آلَافٍ، ثُمَّ قَالَ: وَرَبِّ الکَعبَةِ لَوْ حَلَفْتُ حَلَفْتُ صَادِقًا، وَإِنَّمَا هُوَ شَیْءٌ افْتَدَیْتُ بِهِ یَمِینِی.

رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید([16]).

از جبیر بن مطعم س روایت است: در برابر سوگندی که یاد می‌کرد ده هزار فدیه می‌داد. سپس می‌گفت: به پروردگار کعبه سوگند، اگر سوگند یاد کنم سوگند راست می‌خورم و آن مقداری است که با آن فدیه سوگندم را می‌دهم.

0-1157- (4) (ضعیف موقوف) وروى([17]) فیه أیضاً عن الأشعث بن قیس س قال: «اشْتَرَیْتُ یَمِینِی مَرَّةً بِسَبْعِینَ أَلْفًا».

و از اشعث بن قیس روایت است که می‌گوید: یک بار سوگندی را که یاد کرده بودم به هفتاد هزار خریدم.

 19 -(الترهیب من الربا)



([1]) این دلیلی بر آن است که در زمان رسول الله ج سوگند خوردن در کنار منبر پیامبر بوده است. و اگر چنین نمیبود رفتن به مجلس پیامبر و بازگشتن از آن معنایی نداشت. این توضیح خطابی میباشد. و در آخر باب احادیثی موید این مساله میآید که در آن مولف به این کلام خطابی اشاره میکند. 

([2]) یعنی: او را در این مورد سوگند میدهم.

([3]) لم یروه ابن ماجه، ولا عزاه إلیه المزی فی "التحفة" (1/ 77 - 78)، ومن تهافت المعلقین الثلاثة على العزو المضلِّل أنهم نسبوه لابن ماجه برقم (2323) وهذا إنما هو رقم حدیث ابن مسعود المتقدم فی "الصحیح"، وقد ذکروا الرقم نفسه هناک. ثم هو أخصر مما هنا، وبلفظ: "لقی الله وهو علیه غضبان"، وهو المحفوظ فی هذه القصة، ولو عزاها المؤلف لأحمد مکان ابن ماجه لأصاب، فإنه فی "مسنده" (5/ 212). وکذلک رواه ابن أبی شیبة (7/ 4/ 2189)، والبیهقی (10/ 45)، والطبرانی فی "الکبیر" (1/ 203/ 637).

([4]) قلت: کذا الأصل تبعاً لأصله "المسند"، وفی "المجمع" (4/ 178): "یحلف"، ولعله الصواب، ولفظ البزار (1359): فقال رسول الله ج للمدعى علیه: "أتحلف بالله الذی لا إله إلا هو؟"، فقال المدعی: یا رسول الله! لیس لی إلا یمینه؟ ولفظ أبی یعلى (4/ 1748) نحوه.

([5]) وکذا قال الهیثمی (4/ 178)، وقلدهما المقلدون الثلاثة، وهو خلاف تسامحهما الذی عُرفا به، فإنَّ حق إسناده أنْ یصحح؛ لأنَّ رجاله کلهم ثقات رجال مسلم غیر (ثابت بن الحجاج)، وقد وثقه ابن سعد وابن حبان، وغیرهم.

([6]) الأصل: (کیة)، وکذلک فی "الإحسان" بطبعتیه، والتصحیح من "الموارد" (1191) وکل المصادر الأخرى، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3364). ولم یتنبه لها مدعو التحقیق الثلاثة، کعادتهم!

([7]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "الترمذی" (2/ 169) و"المسند" أیضاً (3/ 495)، وبها ینجلی الفرق بینها وبین روایة البیهقی، وهذه عند الحاکم أیضاً بلفظ: "جعلها الله نکتة فی قلبه یوم القیامة". وصححها، ووافقه الذهبی، ولعل لفظ الترمذی أرجح لأنَّه یشهد له حدیث عبدالله بن ثعلبة الآتی بعد خمسة أحادیث.

([8]) بَلاقع: به معنای خالی، بی‌چیزو سرزمین خشک (غریب الحدیث، لسان العرب).

([9]) لقد تم تدارک هذا الحدیث هنا بعد تمام إعداد الکتاب؛ لذا اضطررنا لإعطائه رقماً مکرراً.

([10]) یعنی: برای این پنج گناه کبیره کفاره‌ای از عمل صالح که آنها را پاک کند نیست؛ مثلا: در کفاره‌ی قسم می‌توان غذا داده و روزه گرفت به خلاف قسم غموس که طبق قول راجح علما برای آن کفاره‌ای وجود ندارد لیکن این منافاتی با توبه‌ی نصوح که همه‌ی گناهان را پاک می‌کند ندارد. ابن اثیر می‌گوید: کفاره عبارت است از عمل و خصلتی که شأن آن پاک کردن و مستور نمودن گناه است. والله اعلم

([11]) "معالم السنن" (4/ 355).

([12]) الأصل: "خز"، والتصحیح من "المستدرک" (4/ 294)، وقد اختصر المؤلف منه شیئاً من أوله، قال الناجی: وهو بفتح الجیم وتسکین الراء: أی متجرد.

([13]) الأصل: "ذی طاق خلق"، والظاهر أنه خطأ من بعض النساخ، والتصحیح من "المستدرک"، وهو مخرج فی "الصحیحة" (3364)، ولم یتنبه له المعلقون الثلاثة أیضاً!

([14]) یعنی ثعلبة بن أبی صُعیر. قال الدارقطنی: "لثعلبة صحبة، ولابنه عبدالله رؤیة"، وقد اختلفوا فی اسمه اختلافاً کثیراً، وله حدیث آخر فی "السنن"، وهو فی "صحیح أبی داود" برقم (1434).

([15]) أی: فی "الأوسط"، وکذلک قیده به فی "المجمع" (4/ 180-181)، فإطلاق المؤلف غیر جید، واللفظ له.

([16]) قلت: کیف وفیه معاویة بن یحیى الصدفی؛ ضعفوه، وبخاصة ما کان من روایة إسحاق ابن سلیمان عنه! وهذا منها.

([17]) قلت: یعنی فی "الأوسط" أیضاً. وفیه (2/ 335/ 1582) (عیسى بن المسیب البجلی)، وهو ضعیف کما قال أبو داود وغیره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد