ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترهیب برده از فرار کردن از آقایش
2765-1885- (1) (صحیح) عَنْ جَرِیرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ أَبَقَ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ».
رواه مسلم.
از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر بردهای که فرار کند، هیچ عهد و ضمانی برای او [از جانب الله و رسولش] نیست».
2766-1886- (2) (صحیح) وَعَنهُ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا أَبَقَ الْعَبْدُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ». وفی روایة: «فَقَدْ کَفَرَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ»([1]).
رواه مسلم.
و از جریر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر بردهای فرار کند هیچ نمازش قبول نمیشود».
و در روایتی آمده است: «کافر شده تا زمانی که به نزدشان بازگردد».
2767-1189- (1) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةً، وَلَا تَصْعَدُ لَهُمْ إِلَى السَّمَاء حَسَنَةٌ: السَّکْرَانُ حَتَّى یَصْحُوَ، وَالْمَرْأَةُ السَّاخِطُ عَلَیْهَا زَوْجُهَا، وَالْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّى یَرْجِعَ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی یَدِ مَوَالِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل واللفظ له، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" من روایة زهیر بن محمد([2]).
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفرند که خداوند متعال نماز آنها را قبول نمیکند و هیچیک از نیکیهای آنها به آسمان صعود نمیکند: کسیکه مست است تا زمانی که به حالت عادی بازگردد؛ زنی که شوهرش از او ناراضی است؛ و بردهای که فرار کرده تا زمانی که بازگردد و دست خود را در دست آقایش بگذارد».
2768-1887- (3) (صحیح) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَلُ عَنْهُمْ: رَجُلٌ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ، وَعَصَى إِمَامَهُ [وَمَاتَ عَاصِیًا]([3])، وَعَبْدٌ أَبِقَ مِنْ سَیِّدِهِ فَمَاتَ، وَامْرَأَةٌ غَابَ عَنهَا زَوْجُهَا وَقَدْ کَفَاهَا مُؤونَةَ الدُّنْیَا فَخَانَتْهُ بَعْدَهُ. وَثَلَاثَةٌ لَا تَسْأَل عَنْهُمْ: رَجُلٌ نَازَعَ اللَّه رِدَاءَهُ؛ فَإِنَّ رِدَاءَهُ الْکِبْرُ، وَإِزَارَهُ الْعِزُّ، وَرَجُلٌ فِی شَکٍّ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ، وَالْقَانِطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
وروى الطبرانی والحاکم شطره الأول، وعند الحاکم: "فتبرَّجَت بعده" بدل "فخانته"، وقال فی حدیثه: "وأمة أو عبد أبق من سیده"، وقال: "صحیح على شرطهما، ولا أعلم له علة".
از فضالة بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که جماعت را رها کرده و با حاکم و امام مخالفت نموده و در همین حال در نافرمانی وفات کرده است و بردهای که از صاحبش فرار کرده و وفات نموده است و زنی که همسرش به مسافرت رفته و او را از مال دنیا بینیاز کرده اما بعد از رفتنش به او خیانت کرده است. و سه گروه هستند که از آنها سؤال نکن: مردی که با خداوند در ردایش به نزاع برخاسته است و ردای خداوند تکبر و ازارش عزت میباشد و مردی که در امر خداوند شک دارد و کسیکه از رحمت خدا نا امید گردیده است».
2769-1888- (4) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «اثْنَانِ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمَا رُءُوسَهُمَا: عَبْدٌ أَبَقَ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ عَصَتْ زَوْجَهَا حَتَّى تَرْجِعَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" بإسناد جید، والحاکم.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو نفر هستند که نماز آنان از سرشان بالاتر نمیرود: بردهای که از آقایش فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که نافرمانی شوهرش نموده تا زمانی که به فرمان او درآید».
2770-1889- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمْ آذَانَهُمْ: العَبْدُ الآبِقُ؛ حَتَّى یَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ، وَإِمَامُ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". [مضى 5- الصلاة/28].
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که نماز آنها از گوشهایشان بالاتر نمیرود: بردهای که فرار کرده تا زمانی که برگردد و زنی که شب را درحالی سر کند که شوهرش بر او خشمگین است و امامی که مردم از پیشنمازی او راضی نباشند»..
2771-1190- (2) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرِ س [أیضاً] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا عَبْدٍ مَاتَ فِی إِبَاقِهِ؛ دَخَلَ النَّارَ وَإِنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون بردهای در طی مدت فرار خود بمیرد، وارد آتش میشود هرچند در راه خدا کشته شود».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل، وبقیة رواته ثقات([4]).
25- (الترغیب فی العتق، والترهیب من اعتباد الحر أو بیعه)
([1]) میگویم: این متن را فقط مسلم روایت کرده است. اما راوی آن منصور بن عبدالرحمن میگوید: «به خدا سوگند از رسول الله ج روایت شده است. اما دوست نداشتم در بصره از من روایت شود». چراکه در آن روز اکثر مردم بصره را اهل بدعت –خوارج و ...- تشکیل میدادند. کسانی که قائل به تکفیر گنهکاران و جاودانه ماندن آنها در آتش بودند. چنانکه در شرح مسلم آمده است.
میگویم: در این عصر و زمان نیز گروههایی از آنها تقلید کرده و فتنهیشان به سبب جهل نسبت به عقیده سلف در سایر سرزمینها سرایت کرده است؛ و متاسفانه در میان آنها کسانی دیده میشود که در پی تطبیق عملی حدیث بنا بر فهم خود میباشند. بسیاری از آنها را ملاقات نموده و چندین بار به بحث و بررسی در این زمینه با ایشان پرداختم که خداوند متعال گروههایی از آنها را هدایت نمود. حمد و ستایش از آن خداوندی است که با نعمت او نیکیها کامل میشود.
([2]) قلت: وهو ضعیف فی روایة الشامیین عنه، وهذه منها؛ وهو مخرج فی «الضعیفة» (1075).
([3]) سقطت من الأصل، وهی فی "موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان"، وکذا فی "الأدب المفرد" للبخاری، وکانت هذه الزیادة فی الأصل بعد جملة العبد التالیة، ولم یتنبه لذالک کله المعلقون الثلاثة، فأین التحقیق المزعوم؟!!
([4]) قلت: الأَولى إعلاله بالروای عنه (زهیر بن محمد)، فإنه عنده (10/ 108/ 9228) من روایة الشامیین عنه، وهی ضعیفة، وهذه منها؛ کالحدیث الذی قبله، ولولا ذلک کان الإسناد حسناً. انظر "الضعیفة" (1075).