اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به گفتن الحمدلله بعد از خوردن غذا

ترغیب به گفتن الحمدلله بعد از خوردن غذا

3138-2164- (1) (حسن لغیره) عَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَکَلَ طَعَامًا ثُمَّ قَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هَذَا الطَّعَامَ، وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ)؛ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».

رواه أبو داود وابن ماجه والترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". (قال الحافظ): "رووه کلهم من طریق عبدالرحیم أبی مرحوم عن سهل بن معاذ، ویأتی الکلام علیهما". [مضى 18- اللباس/3].

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که غذا خورده و بگوید: (الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هَذَا الطَّعَامَ، وَرَزَقَنِیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ): حمد و ستایش برای خداوندی است که بدون کوشش و نیروی خودم این غذا را به من عطا کرد و آن را روزی من قرار داد) گناهان گذشته‌ی او بخشیده می‌شود».

3139-2165- (2) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ اللهَ لَیَرْضَى عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یَأْکُلَ الْأَکْلَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا، وَیَشْرَبَ الشَّرْبَةَ فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا».

رواه مسلم والنسائی والترمذی وحسنه.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال راضی می‌شود از بنده‌ای که لقمه‌ای خورده و او را بر آن ستایش می‌کند و جرعه‌ای نوشیده و خداوند را بر آن ستایش می‌کند».

(الأکلة) به فتح همزة: یکبار خوردن. و گفته شده: به ضم همزة عبارت است از لقمه.

(قال الحافظ): "وفی الباب أحادیث کثیرة مشهورة من قول النبی ج لیست من شرط کتابنا لم نذکرها".

3140-1303- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: خَرَجَ أَبُو بَکْرٍ بِالْهَاجِرَةِ إِلَى الْمَسْجِدِ، فَسَمِعَ بِذَلِکَ عُمَرُ، فَقَالَ: یَا أَبَا بَکْرٍ! مَا أَخْرَجَکَ هَذِهِ السَّاعَةَ؟ قَالَ: مَا أَخْرَجَنِی إِلَّا مَا أَجِدُ مِنْ حَاقِّ الْجُوعِ. قَالَ: وَأَنَا وَاللَّهِ مَا أَخْرَجَنِی غَیْرُهُ. فَبَیْنَمَا هُمَا کَذَلِکَ إِذْ خَرَجَ عَلَیْهِمَا رَسُولُ الله ج فَقَالَ: «مَا أَخْرَجَکُمَا هَذِهِ السَّاعَةَ؟». قَالَا: وَاللَّهِ مَا أَخْرَجَنَا إِلَّا مَا نَجِدُ فِی بُطُونِنَا مِنْ حَاقِّ الْجُوعِ. قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَخْرَجَنِی غَیْرُهُ، فَقُومَا». فَانْطَلَقُوا، حَتَّى أَتَوْا بَابَ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ، وَکَانَ أَبُو أَیُّوبَ یَدَّخِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ ج طَعَامًا أَوْ لَبَنًا، فَأَبْطَأَ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ، فَلَمْ یَأْتِ لِحِینِهِ، فَأَطْعَمَهُ لِأَهْلِهِ، وَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلِهِ یَعْمَلُ فِیهِ. فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَى الْبَابِ خَرَجَتِ امْرَأَتُهُ فَقَالَتْ: مَرْحَبًا بِنَبِیِّ اللَّهِ ج وَبِمَنْ مَعَهُ. قَالَ لَهَا نَبِیُّ اللَّهِ ج: «أَیْنَ أَبُو أَیُّوبَ؟». فَسَمِعَهُ وَهُوَ یَعْمَلُ فِی نَخْلٍ لَهُ فَجَاءَ یَشْتَدُّ، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِنَبِیِّ اللَّهِ ج وَبِمَنْ مَعَهُ، یَا نَبِیَّ اللَّهِ! لَیْسَ بِالْحِینِ الَّذِی کُنْتَ تَجِیءُ فِیهِ. فَقَالَ ج: «صَدَقْتَ». قَالَ: فَانْطَلَقَ فَقَطَعَ عِذْقًا مِنَ النَّخْلِ، فِیهِ مِنْ کُلِّ؛ مِنَ التَّمْرِ وَالرُّطَبِ وَالْبُسْرِ. فَقَالَ ج: «مَا أَرَدْتُ إِلَى هَذَا، أَلَا جَنَیْتَ مِنْ تَمْرِهِ؟». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَحْبَبْتُ أَنْ تَأْکُلَ مِنْ تَمْرِهِ وَرُطَبِهِ وَبُسَرِهِ، وَلَأَذْبَحَنَّ لَکَ مَعَ هَذَا. قَالَ: «إِنْ ذَبَحْتَ فَلَا تَذْبَحَنَّ ذَاتَ دَرٍّ». فَأَخَذَ عَنَاقًا أَوْ جَدْیًا فَذَبَحَهُ، وَقَالَ لِامْرَأَتِهِ: اخْبِزِی وَاعْجِنِی لَنَا، وَأَنْتِ أَعْلَمُ بِالْخَبْزِ. فَأَخَذَ نِصفَ الْجَدْیَ فَطَبَخَهُ، وَشَوَى نِصْفَهُ، فَلَمَّا أَدْرَکَ الطَّعَامُ، وَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیِ النَّبِیِّ ج وَأَصْحَابِهِ، أَخَذَ مِنَ الْجَدْیِ فَجَعَلَهُ فِی رَغِیفٍ، وَقَالَ: «یَا أَبَا أَیُّوبَ! أَبْلِغْ بِهَذَا فَاطِمَةَ؛ فَإِنَّهَا لَمْ تُصِبْ مِثْلَ هَذَا مُنْذُ أَیَّامٍ». فَذَهَبَ بِهِ أَبُو أَیُّوبَ إِلَى فَاطِمَةَ. فَلَمَّا أَکَلُوا وَشَبِعُوا قَالَ النَّبِیُّ ج: «خُبْزٌ وَلَحْمٌ، وَتَمْرٌ وَبُسْرٌ وَرُطَبٌ! - وَدَمِعَتْ عَیْنَاهُ - وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ! إِنَّ هَذَا لَهُوَ النَّعِیمُ الَّذِی تُسْأَلُونَ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». فَکَبُرَ ذَلِکَ عَلَى أَصْحَابِهِ. فَقَالَ: «بَلْ إِذَا أَصَبْتُمْ مِثْلَ هَذَا، فَضَرَبْتُمْ بِأَیْدِیکُمْ فَقُولُوا: (بِسْمِ اللَّهِ)، فَإِذَا شَبِعْتُمْ فَقُولُوا: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَشْبَعَنَا وَأَنْعَمَ عَلَیْنَا فَأَفْضَلَ)، فَإِنَّ هَذَا کَفَافٌ بِهذا». فَلَمَّا نَهَضَ قَالَ لِأَبِی أَیُّوبَ: «ائْتِنَا غَدًا». وَکَانَ لَا یَأْتِی أَحَدٌ إِلَیْهِ مَعْرُوفًا إِلَّا أَحَبَّ أَنْ یُجَازِیَهُ؛ قَالَ: وَإِنَّ أَبَا أَیُّوبَ لَمْ یَسْمَعْ ذَلِکَ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِیَّ ج یَأمُرُکَ أَنْ تَأْتِیَهَ غَدًا، فَأَتَاهُ مِنَ الْغَدِ فَأَعْطَاهُ وَلِیدَةً([1])، فَقَالَ: «یَا أَبَا أَیُّوبَ! اسْتَوْصِ بِهَا خَیْرًا؛ فَإِنَّا لَمْ نَرَ إِلَّا خَیْرًا مَا دَامَتْ عِنْدَنَا». فَلَمَّا جَاءَ بِهَا أَبُو أَیُّوبَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: لَا أَجِدُ لَوَصِیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ج خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ أَعْتِقَهَا، فَأَعْتَقَهَا.

رواه الطبرانی وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلاهما من روایة عبدالله بن کَیسان عن عکرمة عن ابن عباس.

(حاقّ) الجوع به حاء و قاف مشدد: عبارت است از گرسنگی و عطش شدید.

از ابن عباس ب روایت است که: روزی هنگام ظهر ابوبکر به طرف مسجد می‌رفت که در راه به عمر برخورد کرد، عمر از او پرسید: چه شده در این موقع ظهر خارج شده‌ای؟ ابوبکر گفت: از شدت گرسنگی. عمر گفت: به خدا قسم من هم به همین دلیل بیرون آمده‌ام. در این اثنا رسول الله ج نیز بیرون آمد و آن دو را دید و فرمود: «چه باعث در این ساعت بیرون بیایید؟». گفتند: شدت گرسنگی. رسول الله ج فرمود: «من هم به همین علت بیرون آمده‌ام، همراه من بیایید». همگی با هم به راه افتادند و به خانه ابو ایوب آمدند. ابو ایوب هر روز مقداری غذا برای رسول الله ج نگه می‌داشت و اگر رسول الله ج تاخیر می‌کرد یا موقع غذا به آنجا تشریف نمی‌برد، در آن صورت آنها را به بچه‌های خود می‌داد. در این روز چون رسول الله تاخیر کرده بود غذاها را به فرزندانش داده بود و برای کار به نخلستان رفته بود. وقتی به در خانه او رسیدند، ام ایوب چنین گفت: خوش آمد می‌گویم به پیامبر خدا و همراهان او. رسول الله ج فرمود: «ابو ایوب کجاست؟». ابو ایوب که در همان نزدیکی در نخلستان کار می‌کرد صدای رسول الله را شنید و با عجله به خانه آمد و خوش آمدگویی کرد و گفت: ای رسول خدا، قبلاً این موقع نمی‌آمدی! رسول الله ج فرمود: «بله راست می‌گویی». ابو ایوب به طرف نخلستان رفت و یک خوشه خرما قطع کرد و آورد. در آن خوشه هم خرمای پخته و هم خرمای نیم رس وجود داشت. رسول الله ج فرمود: «خوشه را قطع نمی‌کردی، فقط مقداری خرما از آن می‌چیدی کافی بود». ابو ایوب گفت: دوست داشتم شما هم از خرمای پخته و هم از خرمای نیم رس بخورید. اکنون گوسفندی برای شما ذبح می‌کنم. رسول الله ج فرمود: مراقب باش گوسفند شیرده نباشد. ابوایوب گوسفندی را گرفت و ذبح کرد و بعد به همسرش گفت: آرد خمیر کن و نان بپز، تو بهتر می‌توانی نان بپزی، سپس خودش نصف گوشت را پخت و نصف دیگرش را کباب کرد.

غذای آماده شده را جلوی رسول الله و یارانش گذاشت. پیامبر پاره‌ای گوشت داخل نانی گذاشت و به ابو ایوب گفت: «هرچه زودتر این را به فاطمه برسان زیرا چند روز است که چیزی برای خوردن نداشته است». وقتی همه غذا خوردند و سیر شدند رسول الله ج فرمود: «نان، گوشت، خرما، خرمای تازه، خرمای نیم‌رس!». و درحالی‌که اشک‌هایش سرازیر بود ادامه داد: «قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، اینها همان نعمت‌هایی هستند که روز قیامت از آنها سوال خواهد شد. بنابراین وقتی این نعمت‌ها بدست شما رسید برای خوردن آنها دست دراز کنید، بسم الله بگویید و وقتی سیر شدید بگویید: «الحمد لله الذی هو أشبعنا وأنعم علینا فأفضل». سپس رسول الله ج برخاست و به ابو ایوب گفت: «فردا نزد ما بیا». رسول الله همیشه دوست داشت نیکی دیگران را جبران کند؛ ابو ایوب متوجه نشد. عمر به ابو ایوب گفت: پیامبر فرموده که فردا نزد او بروی. ابو ایوب جواب داد: چشم اطاعت می‌شود. فردای آن روز که ابوایوب به خدمت رسول الله رسید، آن حضرت کنیزی به او بخشید و گفت: با او به خوبی رفتار کن چون تا زمانی که نزد ما بوده جز نیکویی و خوبی ندیده است. چون ابوایوب با آن کنیز از نزد رسول الله بازگشت، گفت: با توجه به توصیه رسول الله خیری بهتر از آزاد کردن کنیز برای او نمی‌بینم، پس او را آزاد کرد.

3141-1304- (2) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِی سُلَیْمَانَ قَالَ: تَعَشَّیْتُ مَعَ أَبِی بُرْدَةَ، فَقَالَ: أَلَا أُحَدِّثُکَ مَا حَدَّثَنِی بِهِ أَبو عَبْدُاللَّهِ بْن قَیْسٍ؟ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَکَلَ فَشَبِعَ، وَشَرِبَ فَرَوِیَ، فَقَالَ: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی وَأَشْبَعَنِی، وَسَقَانِی وَأَرْوَانِی)؛ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».

رواه أبو یعلى([2]). (قال الحافظ) "وفی الباب أحادیث کثیرة مشهورة من قول النبی ج لیست من شرط کتابنا لم نذکرها".

از حماد بن ابی سلیمان روایت است: همراه ابوبرده شام خوردم. وی گفت: آیا حدیثی را به تو نگویم که ابوعبدالله بن قیس برای من روایت کرد؟ وی گفت: رسول الله ج فرمود: «هرکس چنان بخورد که سیر شود و بنوشد که سیراب شود، سپس بگوید: (حمد و ستایش از آنِ خداوندی است که مرا غذا خوراند و سیر کرد و آب نوشاند و سیراب کرد) چون روزی که از مادر متولد شده گناهان وی بخشیده می‌شود».

11-(الترغیب فی غسل الید قبل الطعام - إن صح الخبر([3])- وبعده، والترهیب أن ینام وفی یده ریح الطعام لا یغسلها)



([1]) الأصل: (ولیدته)، والتصویب من "أوسط الطبرانی" و"صغیره" وابن حبان (2536). وهو مخرج فی "الروض" (453).

([2]) قلت: وفیه محمد بن إبراهیم الشامی، قال ابن حبان والدارقطنی: "کذاب". ولم یعرفه الهیثمی، وفیه علة أخرى دون هذه، فانظر "الضعیفة" (1141).

([3]) یشیر المؤلف بهذه الجملة إلى بعض الأحادیث التی أوردها تحت الباب، وهی لم تثبت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد