اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به خودداری از رفتن نزد ظالم و ترهیب از رفتن نزد آنها و تصدیق نمودن و یاری دادن‌ آنان

ترغیب به خودداری از رفتن نزد ظالم و ترهیب از رفتن نزد آنها و تصدیق نمودن و یاری دادن‌ آنان

3254-2240- (1) (حسن صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ بَدَا جَفَا، وَمَنْ تَبِعَ الصَّیْدَ غَفَلَ، وَمَنْ أَتَى أَبْوَابَ السُّلْطَانِ افْتُتِنَ، وَمَا ازْدَادَ عَبْدٌ مِنَ السُّلْطَانِ قُرْبًا؛ إِلَّا ازْدَادَ مِنَ اللَّهِ بُعْدًا».

رواه أحمد بإسنادین، رواة أحدهما رواة "الصحیح"([1]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که در بادیه زندگی کند خُلق و خوی او خَشِن می‌شود و کسی‌که در پی صید و شکار باشد قلبش غافل می‌گردد و کسی‌که نزد سلطان رود به فتنه می‌افتد و هرچه بنده به سلطان نزدیک‌تر شود، از خداوند دورتر می‌شود».

3255-2241- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ بَدَا جَفَا، وَمَنِ اتَّبَعَ الصَّیْدَ غَفَلَ، وَمَنْ أَتَى السُّلْطَانِ افْتُتِنَ».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی، وقال الترمذی: "حدیث حسن".

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در بادیه زندگی کند، [همچون بادیه‌نشینان] خُلق و خوی او خَشِن می‌شود و کسی‌که در پی صید و شکار باشد، قلبش غافل می‌گردد و کسی‌که نزد سلطان برود، به فتنه می‌افتد».

3256-2242- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب: أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لِکَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ: «أَعَاذَکَ اللَّهُ مِنْ إِمَارَةِ السُّفَهَاءِ». قَالَ: وَمَا إِمَارَةُ السُّفَهَاءِ؟ قَالَ: «أُمَرَاءُ یَکُونُونَ بَعْدِی، لَا یَهْتَدُونَ بِهَدْیِی، وَلَا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی، فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَأُولَئِکَ لَیْسُوا مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُمْ، وَلَا یَرِدُون عَلَیَّ حَوْضِی. وَمَنْ لَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَأُولَئِکَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ، وَسَیَرِدُون عَلَی حَوْضِی. یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! الصِّیَامُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الْخَطِیئَةَ، وَالصَّلَاةُ قُرْبَانٌ - أَوْ قَالَ: بُرْهَانٌ -. یَا کَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ! النَّاسُ غَادِیَانِ؛ فَمُبْتَاعٌ نَفْسَهُ فَمُعْتِقُهَا، وَبَائِعٌ نَفْسَهُ فَمُوبِقُهَا».

رواه أحمد - واللفظ له- والبزار، ورواتهما محتج بهم فی "الصحیح".

از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج به کعب بن عُجره فرمود: «خداوند تو را از امارت سفهاء حفظ کند». گفت: امارت سفهاء چیست؟ فرمود: «امرایی بعد از من می‌آیند که به راه و روش من عمل نمی‌کنند و سنت مرا در نظر نمی‌گیرند، پس کسی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهند، آنها از من نیستند و من از آنها نیستم و بر حوض من وارد نمی‌شوند. و کسانی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق نکنند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهند، پس آنها از من هستند و من از آنها هستم و بر حوض من وارد خواهند شد. ای کعب بن عجره! روزه سپر است و صدقه گناهان را پاک می‌کند و نماز قربانی یا برهان و دلیل است. ای کعب بن عجره! مردم صبح‌شان دوگونه است: یا نفسشان را خریده و خود را آزاد می‌کنند یا نفس‌شان را فروخته و خود را به هلاکت می‌اندازند».

(صحیح لغیره) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"؛ إلا أنه قال: «سَتَکُونُ أُمَرَاءُ مَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَنْ یَرِدَ عَلَیَّ الْحَوْضَ. وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، وَسَیَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ» الحدیث.

و در روایت ابن حبان آمده است: «امرایی خواهند آمد که هرکس بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند از من نیست و من از او نیستم و هرگز بر حوض وارد نمی‌‌شود؛ و کسی‌که بر آنها وارد نمی‌شود و آنها را بر ظلم‌شان یاری نمی‌دهد و دروغ‌های‌شان را تصدیق نمی‌کند، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد خواهد شد».

0-2243- (4) (حسن صحیح) ورواه الترمذی والنسائی من حدیث کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أُعِیذُکَ بِاللَّهِ یَا کَعْبَ بْنَ عُجْرَةَ! مِنْ أُمَرَاءَ یَکُونُونَ مِنْ بَعْدِی، فَمَنْ غَشِیَ أَبْوَابَهُمْ، فَصَدَّقَهُمْ فِی کَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوْضَ. وَمَنْ غَشِیَ أَبْوَابَهُمْ، أَوْ لَمْ یَغْشَ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ فِی کَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ، وَسَیَرِدُ عَلَیَّ الحَوْضَ» الحدیث.

واللفظ للترمذی.

کعب بن عجره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «ای کعب بن عجره! تو را به خدا می‌سپارم از امرایی که بعد از من می‌آیند؛ کسی‌که نزد آنها رفت و آمد داشته و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کنار حوض بر من وارد نمی‌شود. و کسی‌که نزد آنها رفت و آمد داشته یا نداشته باشد، پس دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد می‌شود».

(صحیح لغیره) وفی روایة له أیضاً عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ قَالَ: خَرَجَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ تِسْعَةٌ: خَمْسَةٌ وَأَرْبَعَةٌ، أَحَدُ العَدَدَیْنِ مِنَ العَرَبِ، وَالآخَرُ مِنَ العَجَمِ([2])، فَقَالَ: «اسْمَعُوا، هَلْ سَمِعْتُمْ؟ أَنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ، فَمَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَلَیْسَ بِوَارِدٍ عَلَیَّ الحَوْضَ. وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، وَلَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَارِدٌ عَلَیَّ الحَوْضَ».

قال الترمذی: "حدیث غریب صحیح".

و در روایتی از کعب بن عجره س آمده که رسول الله ج درحالی نزد ما آمد ‌که ما نُه نفر بودیم؛ پنج نفر و چهار نفر و یکی از دو عدد عرب بود و دیگری عجم.([3]) پس فرمود: «گوش دهید، آیا شنیدید؟ امرایی بعد از من می‌آیند، پس کسی‌که بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنان را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کنار حوض بر من وارد نمی‌شود؛ و کسی‌که بر آنها وارد نشود و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد و دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند، پس او از من است و من از او هستم و کنار حوض بر من وارد می‌شود».

3257-2244- (5) (حسن لغیره) وَعَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ ب قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ فِی الْمَسْجِدِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ، فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ خَفَضَ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ قَدْ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ شَیْءٌ([4]) فَقَالَ: «أَلَا إِنَّهُ سَتَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ یَظْلِمُونَ وَیَکْذِبُونَ، فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَمَالَأَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَا أَنَا مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ یُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَمْ یُمَالِئْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ». الحدیث.

 رواه أحمد، وفی إسناده راو لم یسمّ. وبقیته ثقات محتج بهم فی "الصحیح".

از نعمان بن بشیر ب روایت است که رسول الله ج درحالی نزد ما آمد ‌که بعد از نماز عشاء در مسجد بودیم؛ پس چشمانش را به آسمان دوخت و سپس آن را پایین آورد تا جایی که گمان کردیم در آسمان حادثه‌ای رخ داده است. سپس فرمود: «آگاه باشید، بعد از من امرایی خواهند آمد که ظلم می‌کنند و دروغ می‌گویند؛ پس کسی‌که دروغ آنها را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم و کسی‌که دروغ آنها را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، از من می‌باشد و من از او هستم».

3258-2245- (6) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ خَبَّابٍ عَنْ أَبِیهِ ب قَالَ: کُنَّا قُعُودًا عَلَى بَابِ النَّبِیِّ ج، فَخَرَجَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا. قَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا. [قَالَ: «اسْمَعُوا». قُلْنَا: قَدْ سَمِعْنَا]([5]) قَالَ: «إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی أُمَرَاءُ فَلَا تُصَدِّقُوهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَلَا تُعِینُوهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَإِنَّ مَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

رواه الطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.

عبدالله بن خباب از پدرش س روایت می‌کند که گفت: ما کنار باب النبی ج نشسته بودیم که رسول الله ج بر ما وارد شد و فرمود: «بشنوید». گفتیم: «می‌شنویم». فرمود: «گوش دهید». گفتیم: «گوش می‌کنیم». [فرمود: «بشنوید». گفتیم: «می‌شنویم»]. فرمود: بعد از من امرایی خواهند آمد، دروغ‌های‌شان را تصدیق نکنید و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهید. کسی‌که دروغ‌های‌ آنان را تصدیق کند و آنها را بر ظلم‌شان یاری دهد، کنار حوض بر من وارد نمی‌شود».

3259-2246- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَکُونُ أُمَرَاءُ تَغْشَاهُمْ غَوَاشٍ أَوْ حَوَاشٍ مِنَ النَّاسِ، یَکْذِبُونَ وَیَظْلِمُونَ، فَمَنْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ فَصَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَلَیْسَ مِنِّی، وَلَسْتُ مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ یَدْخُلْ عَلَیْهِمْ، وَیُصَدِّقْهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَیُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ؛ فَهُوَ مِنِّی، وَأَنَا مِنْهُ».

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «امرایی خواهند آمد که اطرافیان‌شان را کسانی تشکیل می‌دهند که دروغ می‌گویند و ظلم می‌کنند؛ پس کسی‌که بر آنها وارد شود و دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنان را بر ظلم‌شان یاری دهد، از من نیست و من از او نیستم؛ و کسی‌که بر آنها وارد نشود و دروغ‌های‌شان را تصدیق نکند و آنها را بر ظلم‌شان یاری ندهد، او از من است و من از او هستم».

رواه أحمد - واللفظ له-، وأبو یعلى، ومن طریقه ابن حبان فی "صحیحه إلا أنهما قالا: «فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِکَذِبِهِمْ، وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ، وَهُوَ مِنِّی بَرِیءٌ».

«پس کسی‌که دروغ‌های‌شان را تصدیق کند و آنام را بر ظلم‌شان یاری دهد، من از او بری هستم و او از من بری».

3260-1357- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ أُنَاسًا مِنْ أُمَّتِی سَیَتَفَقَّهُونَ فِی الدِّینِ، وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، یَقُولُونَ: نَأْتِی الْأُمَرَاءَ فَنُصِیبُ مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَنَعْتَزِلُهُمْ بِدِینِنَا، وَلَا یَکُونُ ذَلِکَ، کَمَا لَا یُجْتَنَى مِنَ الْقَتَادِ إِلَّا الشَّوْکُ؛ کَذَلِکَ لَا یُجْتَنَى مِنْ قُرْبِهِمْ إِلَّا - قَالَ: ابْنُ الصَّبَّاحِ: کَأَنَّهُ یَعْنِی الْخَطَایَا».

رواه ابن ماجه ورواته ثقات([6]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عده‌ای از امتم به تفقه در دین می‌پردازند و قرآن را می‌خوانند و می‌گویند: نزد پادشاهان رفته و از دنیای آنها بهره‌مند می‌شویم و با دین‌مان از آنها دوری می‌کنیم؛ اما این امر محقق شدنی نیست. چنانکه ثمره درخت خار جز خار نیست؛ و اینچنین ثمره نزدیکی به آنان جز گناهان نخواهد بود».

3261-1358- (2) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ج: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج دَعَا لِأَهْلِهِ، فَذَکَرَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَغَیْرَهُمَا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ؟ قَالَ: «نَعَمْ؛ مَا لَمْ تَقُمْ عَلَى بَابِ سُدَّةٍ، أَوْ تَأْتِی أَمِیرًا تَسْأَلُهُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط"، ورواته ثقات([7]).

و مراد از (السدة) در اینجا: دروازه‌ی سلطان و مانند آن است. و روایاتی دال بر این معنا در "باب الفقر" [24- التوبة/5] خواهد آمد.

از ثوبان مولی رسول الله ج روایت است که رسول الله ج برای خانواده‌اش دعا می‌کرد و در دعای خود از علی و فاطمه و دیگران یاد می‌کرد. گفتم: ای رسول خدا، من از اهل بیت تو هستم؟ فرمود: «بله؛ مادامی که بر دروازه پادشاه حاضر نشوی و برای خواستن چیزی نزد او نروی».

3262-2247- (8) (حسن صحیح) وَعَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ وَقَّاصٍ اللیثی: أَنَّهُ مَرَّ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ لَهُ شَرَفٌ، وَهُوَ جَالِسٌ بِسُوقِ الْمَدِینَةِ، فَقَالَ عَلْقَمَةُ: یَا فُلَانُ! إِنَّ لَکَ حُرْمَةً وَإِنَّ لَکَ حَقًّا، وَإِنِّی قَدْ رَأَیْتُکَ تَدْخُلُ عَلَى هَؤُلَاءِ الْأُمَرَاءِ فَتَکَلَّمُ عِنْدَهُمْ، وَإِنِّی سَمِعْتُ بِلَالَ بْنَ الْحَارِثِ صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ ج یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ مَا یَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ؛ فَیَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى یَوْمِ یَلْقَاهُ، وَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ مَا یَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ؛ فَیَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا سَخَطَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ». قَالَ عَلْقَمَةُ: فَانْظُرْ وَیْحَکَ! مَاذَا تَقُولُ، وَمَاذَا تَکَلَّمُ بِهِ، فَرُبَّ کَلَامٌ قَدْ مَنَعَنِیه مَا سَمِعْتُ مِنْ بِلَالِ بْنِ الْحَارِثِ.

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وروى الترمذی والحاکم المرفوع منه وصححاه.

از علقمة بن ابی وقاص لیثی روایت است که وی از کنار مرد نجیبی از اهل مدینه عبور کرد که در بازار مدینه نشسته بود. علقمه گفت: ای فلانی! تو احترام و حقی داری و من تو را می‌بینم که بر این امراء وارد می‌‌شوی و نزد آنها صحبت می‌کنی؛ من از بلال بن حارث صحابه‌ی رسول الله ج شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «یکی از شما سخنی از سخنانی که مورد رضایت خداوند متعال است، می‌گوید حال آنکه قدر و منزلت آن را نمی‌داند، اما خداوند به سبب آن، رضایتش را تا روز ملاقاتش برای او می‌نویسد؛ و یکی از شما سخنی را که موجب خشم خداوند متعال است، بر زبان می‌آورد حال آنکه خود متوجه اثر آن نیست و به سبب آن، خداوند غضبش را تا روز قیامت برای او می‌نویسد». علقمه گفت: وای بر تو! پس بنگر چه می‌گویی و در مورد چه چیزی صحبت می‌کنی، چه بسا سخنانی که حدیث بلال بن حارث مرا از گفتن آن منع کرد.

(حسن لغیره) ورواه الأصفهانی؛ إلا أنه قال: عن بلال بن الحارث أنه قال لبنیه: إذا حضرتم عند ذی سلطان فأحسنوا المحضر، فإنی سمعت رسول الله ج یقول: فذکره.

از بلال بن حارث روایت است که به فرزندش گفت: هرگاه نزد حاکمی حاضر شدید، مجلس را (با سخنان نیک) مزین سازید. زیرا از رسول الله ج شنیدم که فرمود: ... و حدیث را ذکر می‌کند.

8- (الترهیب من إعانة المبطل ومساعدته، والشفاعة المانعة من حد من حدود الله، وغیر ذلک)



([1]) فیه نظر بینه الهیثمی (5/ 246)، فلیراجعه من شاء.

([2]) قلت: بینَتْه روایة البزار (1608) عن حذیفة بلفظ: ". . . تسعة نفر، أربعة من الموالی وخمسة من العرب". وسنده حسن بهذا.

([3]) قلت: بینَتْه روایة البزاز (1608) عن حذیفة بلفظ: «... تسعة نفر، أربعة من الموالی و خمسة من العرب». و سنده حسن بهذا.

([4]) والأصل والمخطوطة: "أمر"، والتصویب من "المسند" (4/ 266-267) و"المجمع" (5/ 247)، وغفل عنه الغافلون الثلاثة!

([5]) سقطت من قلم المؤلف، فإنها لم ترد فی المخطوطة أیضاً، واستدرکتها من "الموارد" (1574)، ولفظ الطبرانی (4/ 67/ 3627) مختصر: "فقال: "أتسمعون؟". قلنا: قد سمعنا مرتین أو ثلاثاً". وکذا فی "المجمع"، وکذا رواه ابن أبی عاصم فی "السنة" (2/ 352/ 757).

([6]) کذا قال، وفیه مجهول لم یوثقه غیر ابن حبان، وبیانه فی "الضعیفة" (1250).

([7]) قلت: وتبعه الهیثمی، وهو من تساهلهما، فإن فیه مجهولَین أحدهما أجهل من الآخر، لم یوثقهما غیر ابن حبان، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5366). وخبط الثلاثة أیضاً فقالوا: "حسن"!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد