ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترغیب امام و والیان امور بر انتخاب وزیر صالح و اطرافیان نیکو
3330-2296- (1) (صحیح لغیره) عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِالْأَمِیرِ خَیْرًا؛ جَعَلَ لَهُ وَزِیرَ صِدْقٍ؛ إِنْ نَسِیَ ذَکَّرَهُ، وَإِنْ ذَکَرَ أَعَانَهُ، وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ؛ جَعَلَ لَهُ وَزِیرَ سُوءٍ؛ إِنْ نَسِیَ لَمْ یُذَکِّرْهُ، وَإِنْ ذَکَرَ لَمْ یُعِنْهُ».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه خداوند نسبت به حاکم و امیری ارادهی خیر کند، وزیر راستگویی برایش قرار میدهد که اگر چیزی را فراموش کند به او تذکر میدهد و اگر به یادداشت او را یاری میدهد؛ و اگر خداوند ارادهای جز این در مورد او داشته باشد، وزیر بدی برایش قرار میدهد که اگر چیزی را فراموش کند به او تذکر نمیدهد و اگر به یاد داشته باشد، او را یاری و کمک نمینماید».
(صحیح) والنسائی، ولفظه: قَالَت: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ وَلِیَ مِنْکُمْ عَمَلًا فَأَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا؛ جَعَلَ لَهُ وَزِیرًا صَالِحًا؛ إِنْ نَسِیَ ذَکَّرَهُ وَإِنْ ذَکَرَ أَعَانَهُ».
و در روایت نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «هریک از شما مسؤولیتی را به عهده بگیرد و خداوند نسبت به او ارادهی خیر داشته باشد، وزیر نیکویی برای او قرار میدهد؛ اگر چیزی را فراموش کند به او تذکر میدهد و اگر به یادداشته باشد او را یاری میدهد».
3331-2297- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ وَأَبِی هُرَیرَةَ ب؛ أَنَّ رَسُولُ الله ج قَالَ: «مَا بَعَثَ اللَّهُ مِنْ نَبِیٍّ وَلاَ اسْتَخْلَفَ مِنْ خَلِیفَةٍ إِلَّا کَانَتْ لَهُ بِطَانَتَانِ: بِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَتَحُضُّهُ عَلَیْهِ، وَبِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالشَّرِّ وَتَحُضُّهُ عَلَیْهِ، وَالْمَعْصُومُ مَنْ عَصَمَ اللَّهُ».
رواه البخاری واللفظ له([1]).
از ابوسعید خدری و ابوهریره ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال هیچ پیامبری و هیچ خلیفه و جانشینی را نفرستاده مگر اینکه برای او دو دسته مشاور است: دستهای که او را به معروف دستور میدهد و بر آن تشویق میکنند و دستهی دیگر او را به بدی امر نموده و بر آن تشویق میکند؛ و معصوم کسی است که خدا او را حفظ کند».
(صحیح) ورواه النسائی عن أبی هریرة وحده. ولفظه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ وَالٍ إِلَّا وَلَهُ بِطَانَتَانِ: بِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَاهُ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَبِطَانَةٌ لَا تَأْلُوهُ خَبَالًا، فَمَنْ وُقِیَ شَرَّهَا؛ فَقَدْ وُقِیَ، وَهُوَ مِنَ الَّتِی تَغْلِبُ([2]) عَلَیْهِ مِنْهُمَا».
و در روایت نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «والی و حاکمی نیست مگر اینکه دو دسته مشاور دارد: دستهای که او را به معروف امر نموده و از منکر نهی میکند و دستهای که در گمراه کردن و به فساد کشاندن او کوتاهی نمیکند؛ پس کسیکه از شر آن در امان بماند، حفظ گردیده است و او همراه دسته و گروهی است که بر او غلبه نمودهاند».
3332-2298- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا بَعَثَ اللهُ مِنْ نَبِیٍّ، وَلَا کَانَ بَعْدَهُ خَلِیفَةٍ إِلَّا لَهُ بِطَانَتَانِ: بِطَانَةٌ تَأْمُرُهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَتَنْهَاهُ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَبِطَانَةٌ لَا تَأْلُوهُ خَبَالًا، فَمَنْ وُقِیَ بِطَانَةَ السَّوْءِ؛ فَقَدْ وُقِیَ».
رواه البخاری([3]).
از ابو ایوب س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال هیچ پیامبری و هیچ خلیفه و جانشینی را بعد از او نفرستاده مگر اینکه دو دسته مشاور دارد؛ دستهای که او را امر به معروف نموده و از منکر نهی میکند و دستهای که در گمراه کردن و به فساد کشاندن او کوتاهی نمیکند؛ پس کسیکه از مشاور بد در امان بماند حفظ گردیده است».
12- (الترهیب من شهادة الزور)
([1]) فی هذا التخریج أمور:
أولاً: أنه أوهم أن البخاری أخرجه عن أبی سعید وأبی هریرة معاً وموصولاً عنهما، ولیس کذلک، فقد أسنده عن أبی سعید، ثم علقه عن أبی هریرة، وقد وصله النسائی وغیره.
ثانیاً: قوله: "واللفظ له" لا داعی لهذا ما دام أنه لم یقرن مع البخاری غیره لیضیف اللفظ إلیه دونه. وهذا ظاهر.
ثالثاً: قوله بعدُ: "ورواه النسائی عن أبی هریرة وحده خطأ"، فقد أخرجه عن أبی سعید أیضاً، ولفظه مثل لفظ البخاری؛ إلا أنه قال: "بالخیر" مکان "بالمعروف"، وهو روایة للبخاری فی "کتاب القدر". وعلیه کان الصواب فی تخریجه أن یقال: "رواه البخاری والنسائی عن أبی سعید مسنداً"، والبخاری عن أبی هریرة معلقاً، وأسنده النسائی ولفظه. . .".
ثم إنه وقع اختلاف على التابعی فی صحابی الحدیث، والأرجح أن الکل صحیح إذا صح السند إلیه، وبیانه فی "الصحیحة" (1641). ثم رأیت الناجی رحمه الله قد أفاض فی نقد المؤلف على النحو مما ذکرت مع التوسع فی ذکر الأسانید وتعلیقات البخاری، مما یمکن اعتبار ما ذکرته تلخیصاً له، قبل أن أقف على کلامه، فالحمد لله على توفیقه، وأسأله المزید من فضله.
([2]) الأصل والمخطوطة: "إلى من یغلب"، والتصویب من النسائی.
([3]) کذا قال! وفیه نظر من وجهین:
الأول: أنه کان ینبغی أن یضم إلى البخاری "والنسائی" لأن اللفظ له، ولأن البخاری لم یَسُق متنه البتة.
والآخر: أن البخاری لم یسنده، وإنما علقه فی "کتاب الأحکام" (7198) عقب حدیث أبی سعید المتقدم، ولم یَسُق متنه کما ذکرت آنفاً، وغفل عن هذا وما قبله أیضاً المعلقون مع ذکرهم الرقم! أو أنهم -لبالغ جهلهم- لا یعرفون الفرق بین المسند والمعلق عند البخاری!!