اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب کسی‌که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند اما عملش مخالف قولش می‌باشد

ترهیب کسی‌که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند اما عملش مخالف قولش می‌باشد

3370-2326- (1) (صحیح) عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «یُؤْتَى بِالرَّجُلِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُلْقَى فِی النَّارِ، فَتَنْدَلِقُ أَقْتَابُ بَطْنِهِ، فَیَدُورُ بِهَا کَمَا یَدُورُ الْحِمَارُ فِی الرَّحَى، فَیَجْتَمِعُ إِلَیْهِ أَهْلُ النَّارِ فَیَقُولُونَ: یَا فُلَانُ! مَا لَکَ؟ أَلَمْ تَکُنْ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَتَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ؟ فَیَقُولُ: بَلَى، کُنْتُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَلَا آتِیهِ، وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَآتِیهِ».

رواه البخاری ومسلم.

از اسامة بن زید س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «روز قیامت مردی را آورده و در آتش می‌اندازند. پس روده‌هایش به سرعت بیرون می‌ریزد. و او همانند الاغی که آسیاب را می‌چرخاند، به دور آنها می‌چرخد. جهنمیان اطراف او جمع می‌شوند و می‌گویند: فلانی! تو را چه شده است مگر تو ما را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کردی؟ می‌گوید: بله، شما را امر به معروف می‌کردم اما خودم آن را انجام نمی‌دادم و شما را از منکر باز می‌داشتم ولی خودم مرتکب آن می‌شدم».

وفی روایة لمسلم([1]) قال: قِیلَ لِأُسَامَةَ بنِ زَیدٍ:  لَوْ أَتَیْتَ عُثمَانَ فَکَلَّمْتَهُ. فَقَالَ: إِنَّکُمْ لَتَرَوْنَ أَنِّی لاَ أُکَلِّمُهُ إِلَّا أُسْمِعُکُمْ؟! إِنِّی أُکَلِّمُهُ فِی السِّرِّ دُونَ أَنْ أَفْتَحَ بَابًا([2]) لاَ أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ فَتَحَهُ، وَلاَ أَقُولُ لِرَجُلٍ أَنْ کَانَ عَلَیَّ أَمِیرًا: إِنَّهُ خَیْرُ النَّاسِ، بَعْدَ شَیْءٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: وَمَا هُوَ؟ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «یُجَاءُ بِالرَّجُلِ یَوْمَ القِیَامَةِ فِی النَّارِ، فَتَنْدَلِقُ أَقْتَابُهُ، فَیَدُورُ کَمَا یَدُورُ الحِمَارُ بِرَحَاهُ، فَیَجْتَمِعُ أَهْلُ النَّارِ عَلَیْهِ، فَیَقُولُ: یَا فُلاَنُ! مَا شَأْنُکَ؟ أَلَیْسَ کُنْتَ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَی عَنِ المُنْکَرِ؟ فَیَقُولُ: کُنْتُ آمُرُکُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَلاَ آتِیهِ، وَأَنْهَاکُمْ عَنِ المُنْکَرِ وَآتِیهِ»([3]).

و در روایت مسلم آمده که به اسامه گفته شد: چه می‌شد اگر نزد عثمان می‌رفتی و با او [جهت خاموش نمودن فتنه‌ی میان مردم] صحبت می‌کردی. اسامه گفت: گمان می‌کنید جز در حضور شما [و با صدای بلند] با او سخن نمی‌گویم؟ من در پنهانی با او صحبت می‌کنم تا اولین کسی نباشم که دروازه‌ای را باز می‌کند [که فتنه‌ بی حرمتی به امیر را به دنبال دارد]. و بعد از آنچه از رسول الله ج شنیدم، به مردی که بر من امیر است، نمی‌گویم او بهترین مردم است؛ کسی گفت: چه شنیدی؟ اسامه گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «روز قیامت مردی را می‌آورند و در آتش انداخته و روده‌هایش به سرعت بیرون می‌ریزد. او همانند الاغی که آسیاب را می‌چرخاند، به دور آنها می‌چرخد. جهنمیان اطراف او جمع می‌شوند و می‌گویند: فلانی! تو را چه شده است مگر تو ما را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کردی؟ می‌گوید: بله، شما را امر به معروف می‌کردم ولی خودم آن را انجام نمی‌دادم و شما را از منکر باز می‌داشتم اما خود مرتکب آن می‌شدم».

(الأقْتَابُ): روده‌ها؛ مفرد آن (قِتْب) است به کسر قاف و سکون تاء. (تندلق): خارج می‌شود.

3371-2327- (2) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رَأَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی رِجَالًا تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ النَّارٍ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جِبْرِیلُ؟ فَقَالَ: الْخُطَبَاءُ مِنْ أُمَّتِکَ الذین یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَیَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا یَعْقِلُونَ؟!».

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب الصمت"، وابن حبان فی "صحیحه" واللفظ له، والبیهقی.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در شب اسراء مردانی را دیدم که گوشه‌ی دهان‌شان را با قیچی‌هایی از آتش برش می‌دادند. گفتم: ای جبرئیل! ینها چه کسانی هستند؟ گفت: خطبا و سخنرانان امت تو هستند که مردم را به خوبی امر کرده و خود را فراموش کردند درحالی‌که قرآن تلاوت می‌نمودند، آیا نمی‌اندیشند؟!».

(صحیح لغیره) وفی روایة لابن أبی الدنیا: مَرَرْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عَلَى قَوْمٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ، کُلَّمَا قُرِضَتْ عَادَتْ، فَقُلْتُ: یَا جِبْرِیلُ! مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: خُطَبَاءُ مِنْ أُمَّتِکَ، یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ».

و در روایت ابن ابی الدنیا آمده است: «در شب اسراء بر گروهی عبور کردم که گوشه‌ی دهان‌شان را با قیچی‌هایی از آتش برش می‌دادند. هر بار که قیچی می‌شد دوباره به شکل اولش در می‌آمد. گفتم: ای جبرئیل! اینها چه کسانی هستند؟ گفت: خطبا و سخنرانان امت تو هستند که می‌گویند آنچه خود انجام نمی‌دهند».

(صحیح) وفی روایة للبیهقی قال: «أَتَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عَلَى قَوْمٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: خُطَبَاءٌ أُمَّتِکَ الَّذِینَ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ، وَیَقْرَءُونَ کِتَابَ اللهِ وَلَا یَعْمَلُونَ بِهِ».

و در روایت بیهقی آمده است: «در شب اسراء نزد مردانی رفتم که گوشه‌ی دهان‌شان را با قیچی‌هایی از آتش برش می‌دادند. گفتم: ای جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟! گفت: خطبا و سخنرانان امت تو هستند که چیزی را می‌گویند که خود بدان عامل نیستند و کتاب خدا را تلاوت می‌کنند اما به آن عمل نمی‌کنند».

3372-1395- (1) (ضعیف) وَعَنِ الْحَسَنِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَخْطُبُ خُطْبَةً؛ إِلَّا اللهُ سَائِلُهُ عَنْهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ: مَا أَرَدتَ بِهَا؟». قَالَ: فکَانَ مَالِکُ - یعنی ابْنَ دِینَارٍ - إِذَا حَدَّثَ بِهَذَا بَکَى؛ ثُمَّ یَقُولُ: أَتحْسَبُونَ أَنَّ عَیْنِی تَقَرُّ بِکَلَامِی عَلَیْکُمْ، وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ سَائِلِی عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: مَا أَرَدْتَ بِهِ؟ أنْتَ الشهیدُ على قلبی، لو لم أعلمْ أنَّه أحبُّ إلیکَ لَمْ أَقْرَأْ([4]) على اثْنَیْنِ أَبَداً.

رواه ابن أبی الدنیا والبیهقی مرسلاً بإسناد جید. [مضى 3- العلم/9].

از حسن س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ بنده‌ای نیست که خطبه بخواند مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت در مورد آن از او می‌پرسد: از آن چه قصد و نیتی داشتی؟». راوی می‌گوید: هرگاه مالک بن دینار این مطلب را ذکر می‌کرد می‌گریست. سپس می‌گفت: آیا گمان می‌کنید چشمانم به سخنانی که برای شما می‌گویم روشن می‌گردد درحالی‌که می‌دانم خداوند متعال در روز قیامت در مورد آنها از من سوال خواهد کرد که چه نیتی از آن سخنان داشتی؟ تو گواه بر قلب من هستی؛ اگر نمی‌دانستم این سخنان نزد تو محبوب است، هرگز به دو نفر آنها را نمی‌گفتم.

3373-1396- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ عُقْبَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ نَاسًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَنْطَلِقُونَ إِلَى نَاسٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیَقُولُونَ: بِمَ دَخَلْتُمُ النَّارَ؟ فَوَاللهِ مَا دَخَلْنَا الْجَنَّةَ إِلَّا بِمَا تَعَلَّمْنَا مِنْکُمْ. فَیَقُولُونَ: إِنَّا کُنَّا نَقُولُ وَلَا نَفْعَلُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر". [مضى هناک].

از ولید بن عقبه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عده‌ای از بهشتیان نزد عده‌ای از دوزخیان رفته و می‌گویند: چرا به آتش افتادید؟ به خدا سوگند ما وارد بهشت نشدیم مگر با آنچه از شما یاد گرفتیم و آموختیم. می‌گویند: ما می‌گفتیم و عمل نمی‌کردیم».

3374-2328- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی تَمِیمَةَ([5]) عَنْ جُنْدُبِ بْنِ عَبْدِاللهِ الْأَزْدِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ الله ج عَن رَسُولِ الله ج قَالَ: «مَثَلُ الَّذِی یُعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ ویَنْسَى نَفْسَهُ، کَمَثَلِ السِّرَاجِ؛ یُضِیءُ لِلنَّاسِ ویَحْرِقُ نَفْسَهُ» الحدیث.

رواه الطبرانی. وإسناده حسن إن شاء الله. [مضى 3- العلم/9].

ابی تمیمه از جندب بن عبدالله أزدی صحابه‌ی رسول الله ج از رسول الله ج روایت می‌کند که فرمود: «مثال کسی‌که به مردم خوبی‌ها را بیاموزد و خود را فراموش می‌کند مثال چراغی است که به مردم روشنایی داده و خود را از درون می‌سوزاند».

0-2329- (4) (صحیح) ورواه البزار من حدیث أبی برزة؛ إلا أنه قال: «مثلَ الفتیلَةِ». [مضى بتمامه 3- العلم/9].

و در روایت بزار آمده است: «همانند فتیله است».

3375-2330- (5) (صحیح) وَعَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی کُلُّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَانِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" والبزار، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"([6]) [مضى هناک].

از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بیش‌ترین چیزی که بعد از خودم در مورد آن  بر شما می‌ترسم، منافق چرب زبان است».

3376-1397- (3) (ضعیف) وَعن أنسِ بنِ مالکٍ س عن رسولِ الله ج قال: «إنَّ الرجلَ لا یکونُ مؤمِناً حتَّى یکونَ قلبُه معَ لسانِهِ سواءً، ویکونَ لسانُه مَعَ قَلبِهِ سواءً، ولا یخالِفَ قولَه عملُه، ویأمَن جارُه بوائقَهُ».

رواه الأصبهانی بإسناد فیه نظر. [مضى هناک أیضاً].

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسان مومن نخواهد بود تا زمانی که قلب و زبانش یکی باشند و گفتارش مخالف کردارش نباشد و همسایه‌ از شرش در امان باشد».

3377-1398- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیٍّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنِّی لَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِنًا وَلَا مُشْرِکًا، أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَحْجُزُهُ إِیمَانُهُ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ کُفْرُهُ، وَلَکِن أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ مُنَافِقًا عَالِمَ اللِّسَانِ؛ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَیَعْمَلُ مَا تُنْکِرُونَ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" من روایة الحارث - وهو الأعور- عن علی، والحارث هذا واهٍ، وقد رضیه غیر واحد. [مضى هناک].

از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من بر امتم در مورد مومن و مشرک آن نمی‌ترسم. مومن ایمانش او را باز می‌دارد و مشرک کفرش او را نابود می‌کند. اما بر شما از منافق چرب زبان می‌ترسم، چون چیزی می‌گوید که نزد شما معروف است و عمل می‌کند به آنچه نزد شما منکر است».

3378-1399- (5) (ضعیف موقوف) وَعنِ الأَغَرِّ أبی مالکٍ قال([7]): لمّا أراد أبو بکرٍ أنْ یَسْتَخْلِفَ عُمَرَ بَعَثَ إلیه فدعَاهُ، فأتاه فقال: إنِّی أدعوکَ لأمرٍ مُتْعِبٍ لِمَنْ وَلِیَهُ، فاتَّقِ الله یا عمرُ بطاعَتِهِ، وأطِعْهُ بتَقْواهُ؛ فإنَّ التقیَّ آمَنُ مَحْفوظٍ، ثمَّ إنَّ الأَمْرَ معروضٌ، لا یَسْتَوْجِبُه إلا مَنْ عَمِلَ بِهِ، فَمَنْ أَمَرَ بالحَقِّ، وعَمِل بالباطِلِ، وأَمرَ بالمعروفِ، وعَمِل المنْکَرَ؛ یوشِکُ أَن تَنْقَطعَ أُمْنِیَتُهُ، وأَنْ یَحْبَطَ عَمَلُهُ، فإنْ أنت وُلِّیتَ علیْهِم أَمْرَهُم، فإنِ اسْتَطَعْتَ أنْ تُجِفَّ یدَکَ مِنْ دِمائهم، وأنْ تُضْمِّرَ بطْنَک مِنْ أموالِهِمْ، وأنْ تُجِفَّ لسانَکَ عَنْ أعْراضِهم؛ فافْعَلْ، ولا قوَّةَ إلا بالله.

رواه الطبرانی ورواته ثقات؛ إلا أن فیه انقطاعاً([8]).

از اغر ابومالک روایت است: زمانی که ابوبکر تصمیم گرفت عمر را جایگزین خود کند، عده‌ای را به دنبال او فرستاد و او را فراخواند و گفت: تو را برای امری خواستم که بر هرکس عهده‌دار آن شود دشوار است. ای عمر با اطاعت از خداوند تقوای الهی را رعایت کن؛ چرا که متقی در امان بوده و محفوظ است. این امر رخ داده و کسی جز آن‌که بدان عمل کند سزاوارش نیست. پس هرکس به حق امر کند و به باطل عمل کند و به معروف امر کند و خود به منکر عمل کند، نزدیک است که آرزویش به پایان برسد و عملش باطل گردد. پس اگر عهده‌دار امور آنها شدی تا آنجا که می‌توانی دستت را به خون آنها آلوده مکن و شکمت را از اموال آنان سیر نکن و زبانت را در مورد آبروی آنها حفظ کن؛ پس چنین کن و هیچ قوت و قدرتی نیست مگر به یاری خدا.

3379-2331- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُبْصِرُ أَحَدُکُمُ الْقَذَاةَ فِی عَیْنِ أَخِیهِ، وَیَنْسَى الْجِذْعَ فِی عَیْنِهِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"([9]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یکی از شما خاشاکی را در چشم برادرش می‌بیند، اما تنه‌ی درخت خرما را در چشم خود فراموش می‌کند».

3- (الترغیب فی ستر المسلم، والترهیب من هتکه وتتبع عورته)



([1]) کذا قال، ولو عکس لأصاب أو کاد، فإن الروایة الأولى هی التی لمسلم فی "الزهد"، والأخرى للبخاری فی "الفتن"؛ إلا أنه قال: (فلاناً) مکان (عثمان)، وکذلک عنده فی روایة فی "بدء الخلق"، وإنما سماه مسلم فی روایته وفیها القصة کما فی روایة البخاری، ثم لو اقتصر على ذکر هذه الروایة دون الأولى لأصاب، إذ لا فرق یذکر بینهما، وذلک ما فعله فیما تقدم (3- العلم/ 9).

([2]) یعنی در مورد آنچه اشاره کردید با او سخن گفتم؛ اما با در نظر گرفتن مصلحت و رعایت ادب در نهان و بدور از به کار بردن سخنانی که باعث ایجاد فتنه یا مانند آن میشود. "فتح الباری".

([3]) فی الأصل هنا کالمخطوطة: وإنی سمعته یعنی النبی ج یقول: "مررت. . ." الحدیث مثل الآتی بعده، فحذفته لأنه لیس فی الحدیث الذی قبله کما کنت بینته تحت الحدیث فی الموضع المشار إلیه آنفاً.

([4]) الأصل: (أقر)، وما أثبتناه من المخطوطة، وهو الصواب؛ لموافقته لابن أبی الدنیا فی "الصمت" (253/ 510).

([5]) اسمه طریف بن مجالد الهُجیمی، وهو ثقة من رجال البخاری، فلا أدری لم علق المؤلف الحدیث علیه؟ ولیس على الصحابی مباشرة کما هی عادته، وکما فعل فی هذا الحدیث نفسه فیما تقدم (ج 1/ 3 - العلم/ 9/ الحدیث 9)؟!

([6]) قلت: وکذا ابن حبان فی "صحیحه" (رقم 91- الموارد) بنحوه، واللفظ للطبرانی (18/ 237/ 593).

([7]) قلت: لم أعرفه، ولم یورده البخاری فی "التاریخ"، ولا ابن أبی حاتم فی "الجرح والتعدیل".

([8]) وکذا قال الهیثمی (4/ 220 و5/ 198). وهو فی "المعجم الکبیر" (1/ 13/ 37).

([9]) وکذا رواه جمع، لکن رواه أحمد فی "الزهد" موقوفاً على أبی هریرة، فانظر "الصحیحة" (رقم 33- طبعة عمان).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد