فصلی در نگاه کردن بهشتیان به سوی پروردگارشان
5451-3758- (1) (صحیح) عَن أَبِی هُرَیرَةَ س: أَنَّ ناساً قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَةِ؟ فَقَالَ رَسُولُ الله ج: «هَلْ تُضَارُّونَ فِی رُؤْیَةِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ؟». قَالُوا: لَا یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «هَلْ تُضَارُّونَ فِی الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ؟». قَالُوا: لَا. قَالَ: «فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ»، فذکر الحدیث بطوله. [مضى 26- البعث/3/19].
رواه البخاری ومسلم.
از ابوهریره س روایت است که مردمانی گفتند: ای رسول الله ج، آیا پروردگارمان را در روز قیامت میبینیم؟ رسول الله ج فرمود: «آیا در رؤیت ماه شب چهارده اذیت میشوید؟». عرض کردند: خیر. فرمود: «آیا در رؤیت خورشید در روز صاف و بدون ابر اذیت میشوید؟». گفتند: خیر؛ فرمود: «پروردگارتان را چنین خواهید دید».
5452-3759- (2) (صحیح) وَعَنْ صُهَیْبٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ، یَقُولُ اللهُ ﻷ: تُرِیدُونَ شَیْئًا أَزِیدُکُمْ؟ فَیَقُولُونَ: أَلَمْ تُبَیِّضْ وُجُوهَنَا؟ أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ قَالَ: فَیَکْشِفُ الْحِجَابُ، فَمَا أُعْطُوا شَیْئًا أَحَبَّ إِلَیْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ. ثُمَّ تَلا هذه الآیة: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾».
رواه مسلم والترمذی والنسائی.
از صهیب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، خداوند متعال میفرماید: آیا از این بیشتر میخواهید تا به شما بدهم؟ آنان میگویند: آیا ما را سفیدرو نکردی؟ آیا ما را وارد بهشت نکردی و از آتش نجات ندادی؟ در این هنگام خداوند متعال حجاب و پرده بین خود و بندگان را بر میدارد و به این ترتیب به بهشتیان نعمتی محبوبتر از چشم دوختن به پروردگارشان داده نمیشود». سپس رسول الله ج این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾ [یونس: 26] «برای کسانیکه نیکی کردند، پاداش نیک (= بهشت) است و افزون بر آن (=رؤیت باری تعالی است)».
5453-3760- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسى س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ خَیْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ مُجَوَّفَةٍ، عَرْضُهَا سِتُّونَ مِیلًا، فِی کُلِّ زَاوِیَةٍ مِنْهَا أَهْلٌ مَا یَرَوْنَ الآخَرِینَ، یَطُوفُ عَلَیْهِمُ المُؤْمِنُ، وَجَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَمَا بَیْنَ القَوْمِ وَبَیْنَ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلَّا رِدَاءُ الکِبْرِیاء عَلَى وَجْهِهِ فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ».
رواه البخاری - واللفظ له -، ومسلم والترمذی.
از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت خیمهای از مروارید میان تهی است که عرض آن شصت میل[1] است و در هر زاویه آن همسرانی وجود دارند که ساکنان زوایای دیگر را نمیبینند و مؤمن گرد آنان میچرخند. و دو بهشت که ظروف و آنچه در آنهاست از نقرهاند و دو بهشت که ظروف و آنچه در آنها است از طلا هستند و میان مردم و نگریستن به پروردگارشان هیچ مانعی جز ردای کبریایی بر چهرهی خداوند متعال در بهشت جاویدان نیست».
5454-2244- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرِ بنِ عَبدِالله ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی مَجْلِسٍ لَهُمْ إِذْ سَطَعَ لَهُمْ نُورٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَرَفَعُوا رُءُوسَهُمْ، فَإِذَا الرَّبُّ تَبَارَکَ وَتَعَالَى قَدْ أَشْرَفَ علیهِم، فَقَالَ: یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ! سَلُونِی. فَقَالُوا: نَسْأَلُکَ الرِّضَى عَنَّا، قَالَ: رِضَائی أُحَلُّکُمْ دَارِی، وَأَنَالَکُمْ کَرَامَتِی، وَهَذَا أَوَانُهَا فَسَلُونِی، قَالُوا: نَسْأَلُکَ الزِّیَادَةَ، قَالَ: فَیُؤْتَوْنَ بِنَجَائِبَ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ أَزِمَّتُهَا زُمُرُّدٌ أَخْضَرُ، وَیَاقُوتٌ أَحْمَرُ، فَیُحمَلونَ عَلَیْهَا، تَضَعُ حَوَافِرُهَا عِنْدَ مُنْتَهَى طَرَفَیهَا، فَیَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِأَشْجَارٍ عَلَیْهَا الثِّمَارُ فَتَجِیءُ جَوارٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ، وَهُنَّ یَقُلْنَ: نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأسُ، وَنَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ، أَزْوَاجُ قَوْمٍ کِرَامٍ، وَیَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِکُثْبَانٍ مِنْ مِسْکٍ أَبْیَضَ أَذْفَرَ، فَیَنْثُرُ عَلَیْهِمْ رِیحًا یُقَالُ لَهَا: الْمُثِیرَةُ، حَتَّى تَنْتَهِیَ بِهِمْ إِلَى جَنَّةِ عَدْنٍ، وَهِیَ قَصَبَةُ الْجَنَّةِ[2]، فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: یَا رَبَّنَا! قَدْ جَاءَ الْقَوْمُ. فَیَقُولُ: مَرْحَبًا بِالصَّادِقِینَ، مَرْحَبًا بِالطَّائِعِینَ، قَالَ: فَیُکْشَفُ لَهُمُ الْحِجَابُ، فَیَنْظُرُونَ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی، فَیَتَمَتَّعُونَ بِنُورِ الرَّحْمَنِ حَتَّى لَا یَنظُرَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا. ثُمَّ یَقُولُ: أرجِعوهُم إلى القصور بالتُّحَفِ. فَیَرجِعونَ وقد أبصَرَ بعضُهم بعضاً». فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «فَذَلِکَ قَوْلُه: ﴿نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ﴾».
رواه أبو نعیم والبیهقی - واللفظ له[3] -، وقال: «وقد مضى فی هذا الکتاب یعنی فی «کتاب البعث» وفی «کتاب الرؤیة» ما یؤکد ما روی فی هذا الخبر» انتهى.
(منکر) وهو عند ابن ماجه وابن أبی الدنیا مختصراً قال: قَالَ رَسُولُ الله ج: «بَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی نَعِیمِهِمْ إِذْ سَطَعَ لَهُمْ نُورٌ، فَرَفَعُوا رُءُوسَهُمْ فَإِذَا الرَّبُّ جَلَّ جَلَالهُ قَدْ أَشْرَفَ عَلَیْهِمْ مِنْ فَوْقِهِمْ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ! قَالَ: وَهُوَ قَوْلُه عَزَّ وَجَلَّ: ﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ﴾، فَلَا یَلْتَفِتُونَ إِلَى شَیْءٍ مِنَ النَّعِیمِ مَا دَامُوا یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ حَتَّى یَحْتَجِبَ عَنْهُمْ، وَتَبْقَى فیهم بَرَکَتُهُ وَنُورُهُ».
هذا لفظ ابن ماجه، والآخر بنحوه[4].
5455-3761- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَتَانِی جِبْرِیلُ علیه السلامُ وَفِی یَدِهِ مِرْآةٌ بَیْضَاءُ، فِیهَا نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ؛ فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ یَا جِبْرِیلُ؟ قَالَ: هَذِهِ الْجُمُعَةُ یَعْرِضُهَا عَلَیْکَ رَبُّکَ لِتَکُونَ لَکَ عِیدًا وَلِقَوْمِکَ مِنْ بَعْدِکَ، تَکُونُ أَنْتَ الْأَوَّلُ، وَتَکُونُ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى مِنْ بَعْدِکَ. قَالَ: مَا لَنا فِیهَا؟ قَالَ: فِیهَا خَیرٌ لَکُم، فِیهَا سَاعَةٌ مَن دَعَا رَبَّهُ فِیهَا بِخَیْرٍ هُوَ لَهُ قِسْمٌ إِلَّا أَعْطَاهُ إیَّاه، أَوْ لَیسَ لَهُ بِقسمٍ إلا ادُّخِرَ لَهُ مَا هُوَ أعظَمُ مِنهُ، أَوْ تَعَوَّذَ فِیهَا مِنْ شَرٍّ هُوَ عَلَیه مَکتوبٌ؛ إلا أعاذَهُ، أَولَیسَ عَلَیه مَکتوبٌ؛ إِلَّا أعاذَهُ مِن أعظم منه. قلتُ: ما هذه النکتَةُ السوداءُ فیها؟ قال: هذه الساعَةُ تقومُ یومَ الجُمعَةِ، وهو سیِّد الأیَّامِ عندَنا، ونحن ندعوه فی الآخِرَةِ: (یومَ المزیدِ). قال: قلتُ: لمَ تدعونَه یومَ المَزیدِ؟ قال: إنَّ رَبَّکَ ﻷ اتَّخَذَ فی الجنَّة وادیاً أفیَحَ مِن مِسکٍ أبیضَ، فإذا کان یومُ الجُمعَةِ نزل تبارَک وتعالى مِن علِّیینَ على کرسیِّه، ثم حَفَّ الکرسیَّ بمنابِرَ من نُورٍ، وجاءَ النَّبِیُّونَ حتى یَجلِسوا[5] علیها، ثم حفَّ المنابِر بکراسیَّ مِن ذَهَبٍ، ثم جاءَ الصِّدِّیقون والشُّهداءُ، حتى یجلِسوا[6] علیها، ثم یجیءُ أهلُ الجنَّة حتى یجلسوا[7] على الکَثیبِ، فیتَجلَّى لهم ربُّهم تبارَک وتعالى حتى یُنظَرَ إلى وجهِهِ، وهو یقولُ: أنا الَّذی صَدَقتُکم وَعدی، وأتممتُ علیکم نیعمَتی، هذا محل کرامَتی، فسَلونی؛ فیسألونَه الرِّضا، فیقولُ ﻷ: رضائی أحَلَّکُم داری، وأنالَکُم کرامتی، فسلونی؛ فیسألونَه حتى تنتَهی رغبَتُهم. فیفتَحُ لهم عند ذلک ما لا عینٌ رأت ولا أُذُنٌ سَمِعَت، ولا خَطَر على قلبِ بَشرٍ إلى مقدارِ مُنصَرفِ الناسِ یومَ الجُمُعةِ، ثم یصعَدُ الرب تبارک وتعالى على کرسیِّه، فیصعَدُ معه الشُّهَداءُ والصِّدِّیقون -أحسبه قال: - ویرجع أهلُ الغرف إلى غرفهم دُرَّةٍ بیضاءَ، لا فَصمَ فیها ولا وَصمَ، أو یاقوتةٍ حمراءَ، أو زبرجدةٍ خضراءَ، منها غُرَفُها وأبوابُها، مطَّردةٌ فیها أنهارُها، متَدلِّیةٌ فیها ثمارُها، فیها أزواجُها وخَدمُها، فلیسوا إلى شیءٍ أحوجَ منهم إلى یومِ الجُمعةِ لیزدادوا فیه کرامةً، ولیزدادوا فیه نظراً إلى وجهِه تبارکَ وتعالى، ولذلک دُعیَ (یومَ المزِید)».
رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی «الأوسط» بإسنادین أحدهما جید قوی، وأبو یعلى مختصراً ورواته رواة «الصحیح»، والبزار، واللفظ له.
(الفَصم) بالفاء: هو کسر الشیء من غیر أن تفصله. و(الوَصم) بالواو: الصدع والعیب.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبرئیل با آیینهی سفیدی که در آن نکتهی سیاهی وجود داشت، نزد من آمد؛ گفتم: ای جبریل، این چیست؟ گفت: این روز جمعه است که خداوند آن را بر تو عرضه میکند تا عیدی برای تو و قومت بعد از تو باشد تا روز اول برای تو و روز یهود و نصاری بعد از تو باشد. گفتم: بهرهی ما از آن چیست؟ گفت: خیر زیادی برای شما در آن هست. در آن ساعتی است که هرکس پروردگارش را در آن بخواند چنانچه نصیب وی باشد خیری که خواسته به او داده میشود و اگر نصیبی نداشته باشد، برای او اجری بزرگتر ذخیره خواهد شد. و اگر از شری که برای او نوشته شده پناه ببرد، به او پناه داده میشود و اگر برایش نوشته نشده باشد، از شری بزرگتر در پناه قرار میگیرد. گفتم: این نکته سیاه در آن چیست؟ گفت: این قیامت است که در روز جمعه به پا میشود و آن مهمترین روز نزد ما به حساب میآید و ما در روز قیامت آن را یوم المزید میخوانیم. گفتم: چرا آن را یوم المزید میخوانید؟ گفت: خداوند در بهشت دشتی وسیعتر از مسک سفید آماده کرده و در روز جمعه از علیین بر کرسیاش فرود میآید، سپس کرسی را با منابری از نور میپوشاند و پیامبران میآیند تا بر آن بنشینند سپس منابر را با کرسیهایی از طلا میپوشاند و صدیقین و شهدا آمده بر آن مینشینند و بعد از آن اهل بهشت آمده و بر تپهای مینشینند. سپس خداوند بر آنها متجلی میگردد تا به چهرهاش بنگرند و میگوید: من کسی هستم که در وعدهام به شما راست گفتم و نعمتم را بر شما کامل نمودم، این جایگاه بزرگواری من است پس از من بخواهید. همگی رضایت او را میطلبند؛ خداوند میفرماید: رضایت من بهشت را جایگاه شما قرار داد. و کرامت و بزرگواریم را دریافت نمودید، پس خواستههایتان را بگویید؛ پس خواستههایشان را میگویند تا تمام آرزوها و آمالشان به پایان میرسد؛ در همین حال نعمتهایی برای آنها میگشاید که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب انسانی خطور کرده، که این دیدار به اندازهی خارج شدن مردم از نماز جمعه میباشد سپس خداوند بر کرسیاش بالا میرود و همراه او شهدا و صدیقین صعود میکنند و اهل منازل به منازل مرواریدی سفید رنگ که در آن هیچ شکستگی و عیبی وجود ندارد یا یاقوت سرخ رنگ یا زبرجد سبز رنگ که قصرهای آن و درهایش از جنس آنها است، بر میگردند. نهرها در میان آن کشیده و ثمرههایش آویزان و در آن همسران و خدمتگذارانش میباشند. و به چیزی احتیاج ندارند مگر روز جمعه تا در آن روز کرامت آنها افزون گردد و هر چه بیشتر به چهرهی خداوند بنگرند؛ به همین سبب (یوم المزید) نامیده میشود».
5456-2245- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن حذیفة س قال: قال رسولُ الله ج: «أتانی جبریلُ فإذا کَفِّه مرآةٌ کأصفَى المرایا وأحسَنِها، وإذا فی وسطِها لُمعَة سَوداءُ، - قال: - قلتُ: یا جبریلُ! ما هذه؟ قال: هذه الدنیا صَفاؤها وحُسنُها. - قال: - قلتُ: وما هذه اللُّمعَةُ السَّوداءُ فی وسطِها؟ قال: هذه الجُمُعَةُ، قال: [قلت: «وما الجمعة»؟ قال:][8] یومٌ مِن أیَّامِ ربِّک عظیمٌ، وسأخبِرُکَ بشَرَفِهِ وفَضلِه واسمِه فی الدُّنیا والآخِرَةِ: أمَّا شَرَفُهُ وفَضلُه واسمُه فی الدنیا؛ فإنَّ الله تبارک وتعالى جَمَع فیه أمرَ الخَلقِ، وأمّا ما یُرجَى فیه؛ فإنَّ فیه ساعةً لا یوافِقُها عبدٌ مسلمٌ أو أمةٌ مُسلِمَةٌ یسألانِ الله فیها خَیراً؛ إلا أعطاهُما إیاه. وأما شَرَفُهُ وفَضلُهُ واسمُه فی الآخِرَةِ؛ فإنَّ الله تعالى إذا صَیَّرَ أهلَ الجَنَّةِ إلى الجَنَّةِ، وأدخَلَ أهلَ النارِ النارَ، وجَرَت علَیهِم أیَّامُها وساعَتُهما، لیسَ بِها لَیلٌ ولا نَهارٌ إلا قد عَلِمَ الله مقدارَ ذلک وساعاتِه، فإذا کانَ یَومُ الجُمُعَةِ فی الحینِ الذی یبرُزُ أو یَخرُج فیه أهلُ الجُمُعَةِ إلى جُمُعَتِهِم نادى مُنادٍ: یا أهلَ الجنَّةِ! اخرُجوا إلى دارِ المزیدِ؛ لا یَعلَمُ سَعَتَها وعَرضَها وطولَها إلا الله ﻷ، فیَخرُجونَ فی کُثبانٍ مِنَ الِمسکِ - قال حذیفة: وإنَّه لَهُوَ أشَدُّ بیاضاً مِن دقیقِکُم هذا، - قال: فیَخرُجُ غِلمانُ الأنبیاءِ بمنابِرَ مِن نورٍ، ویَخرُج غلمانُ المؤمنین بکراسیَّ مِن یاقوتٍ. - قال: - فإذا وُضِعَت لَهُم وأخذَ القَومُ مجالِسَهُم، بَعَثَ الله تبارَک وتعالى علَیهِم ریحاً تُدعى المُثیرَة، تُثیرُ عَلَیهِم أثابیرَ المِسکِ الأبیَضِ، فتُدخُلُهُ مِن تَحتِ ثِیابِهِم، وتُخرِجُهُ فی وجوهِهِم وأشعارِهِم، فتِلکَ الریحُ أعلَمُ کیفَ تَصنَعُ بذلک المِسکِ مِنِ امرأةِ أحدِکُم لو دُفعَ إلیها ذلک الطیبُ بإذنِ الله. – قال: - [ثُمَّ یوحی الله سبحانَه إلى حَمَلَةِ العَرشِ فیوضَعُ بینَ ظهرانی الجنَّةِ وبینَهُ وبینَهُمُ الحُجُبُ، فیکونُ أوَّلُ ما یَسمُعونَ منه أن] یقولَ: أینَ عِبادی الذین أطاعونی بالغَیبِ، ولَم یَرُونی، وصدَّقوا رُسُلی واتَّبَعوا أمری؟ فَسَلونی فهذا یومُ المزیدِ؛ - قال: - فَیَجتَمِعونَ عَلَى کَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ: رَبِّ! رَضینا عَنکَ فارضَ عنَّا، - قال: - فیرجِعُ الله تعالى فی قولِهِم: أن یا أهلَ الجنَّةِ إنیِّ لَو لَم أرضَ عَنکم لما أسکَنتُکُم جنَّتی، فسَلونی فهذا یومُ المزیدِ – قال: - فیَجتَمِعونَ على کَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ: ربِّ! وجهَکَ، [ربِّ وجهک] أرِنَا نَنظُر إلیهِ، فیکشِفُ الله تبارَک وتعالى تِلکَ الحُجُبِ ویَتَجَلَّى لَهُم، فیَغشاهُم مِن نورِه شیءٌ لولا أنَّه قَضى علَیهِم أن لا یَحتَرِقوا لاحتَرَقوا ممَّا غَشِیَهُم مِن نُورِهِ. – قال: - ثُمَّ یقالُ لهم: ارجِعوا إلى مَنازِلِکُم. – قال: - فیرجِعونَ إلى مَنازِلِهِم وقد خَفُوا على أزواجِهِم، وخَفینَ عَلَیهم مِمَّا غَشِیَهُم مِن نُورِه تبارک وتعالى، فإذا صاروا إلى منازِلِهم ترادَّ النورُ وأمکنَ حتى یرجعوا إلى صُوَرِهِم التی کانوا علیها. – قال: - فتقولُ لهُم أزواجُهُم: لقد خرجتُم مِن عندِنا على صورةٍ، ورجَعتُم على غیرها. - قال: - فیقولون: ذلک بأنَّ الله تبارک وتعالى تَجلَّى لنا فَنَظَرنا مِنهُ إلى ما خَفِینا به عَلَیکُم. – قال: - فلَهُم فی کلِّ سبعَةِ أیَّامٍ الضِّعفُ على ما کانوا. [- قال: - وذلک قولُهُ ﻷ: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾]».
رواه البزار[9].
5457-2246- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنَ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَمَنْ یَنْظُرُ إِلَى جِنَانِهِ وَأَزْوَاجِهِ وَنَعِیمِهِ وَخَدَمِهِ وَسُرُرِهِ مَسِیرَةَ أَلْفِ سَنَةٍ، وَأَکْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ مَنْ یَنْظُرُ إِلَى وَجْهِهِ غَدْوَةً وَعَشِیَّةً». ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ. إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ﴾».
رواه أحمد والترمذی، وتقدم [هنا 2- فصل4].
ورواه ابن أبی الدنیا[10] مختصراً؛ إلا أنه قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ أَفْضَلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً؛ مَنْ یَنْظُرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ تعالی کُلَّ یَوْمٍ مَرَّتَیْنِ».
5458-3762- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ یَقُولُ لِأَهْلِ الجَنَّةِ: یَا أَهْلَ الجَنَّةِ! فَیَقُولُونَ: لَبَّیْکَ رَبَّنَا وَسَعْدَیْکَ، والخَیرُ فِی یَدیک! فَیَقُولُ: هَلْ رَضِیتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: وَمَا لَنَا لاَ نَرْضَى یَا رَبَّنا! وَقَدْ أَعْطَیْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ؟ فَیَقُولُ: أَلَا أُعْطِیکُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ؟ فَیَقُولُونَ: وَأَیُّ شَیْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ؟! فَیَقُولُ: أُحِلُّ عَلَیْکُمْ رِضْوَانِی فَلاَ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا».
رواه البخاری ومسلم والترمذی.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به بهشتیان میفرماید: ای بهشتیان؛ جواب میدهند: پروردگارا، آماده و گوش به فرمان تو هستیم و تمام خیرها بدست توست. خداوند متعال میفرماید: آیا راضی شدید؟ میگویند: پروردگارا، چگونه راضی نشویم درحالیکه به ما نعمتهایی عطا نمودی که به هیچیک از بندگانت عطا نکردهای. خداوند متعال میفرماید: آیا به شما بیش از این ندهم؟ پس آنان میگویند: پروردگارا، چه چیزی از این بیشتر و بهتر است؟ خداوند متعال میفرماید: رضایت من شامل حالتان شده است و هرگز پس از این بر شما خشم نخواهم گرفت».
17 – (فصل فی أن أعلى ما یخطر على البال أو یجوزه العقل من حسن الصفات المتقدمة فالجنة وأهلها فوق ذلک)
([1]) تقریبا صد و بیست کیلومتر.
([2]) لعل المراد: وسطها.
([3]) قلت: فی إسناده (249/ 493) (الکدیمی)، وهو کذاب، بسنده عن الفضل بن عیسى الرقاشی، وهو منکر الحدیث، وقد رواه غیره عنه مختصراً نحوه وهو الآتی بعده. ورواه عن طریق (الکدیمی) أبو نعیم أیضاً فی "الحلیة" (6/ 208-209)، ومن طریقه ابن الجوزی فی "الموضوعات" (3/ 261-262).
([4]) یعنی ابن أبی الدنیا فی "صفة الجنة" (44/ 97)، وکذا أبو نعیم فی "الصفة" (1/ 118-119/ 91)، وفیه (الرقاشی) کما ذکرت آنفاً، وخلط الجهلة الثلاثة فی تخریجهم إیاه بینه وبین الذی قبله متناً وسنداً، فلم یمیزوا بینهما، وشملوهما بقولهم: "ضعیف" فقط!! وهذا المختصر مخرج فی تعلیقی على "شرح الطحاویة" (ص 171/ التاسعة).
([5]) کذا الأصل، وکذلک فی "کشف الأستار" (4/ 194-196)، وهو جار على أن (حتى) ناصبة هنا، لکن فی نقل الناجی (221/ 1) بلفظ (حتى یجلسون) بالنون فی الثلاثة مواضع وقال: "کذا وجدت هذه الألفاظ هنا بالنون بتقدیر أن لفظة (حتى) لیست الناصبة، ورأیتها کلها بالألف بخط شیخنا ابن حجر فی "مجمع الزوائد" للهیثمی. والله أعلم".
([6]) انظر الحاشیة السابقة.
([7]) انظر الحاشیة السابقة.
([8]) ما بین المعقوفتین یسقط من الطبعة السابقة (02/ 512- «الضعیف») والمنیریة (4/ 275/ 6)، وهو مثبت فی «البحر الزخار» (7/ 289) و «کشف الأستار» (4/ 193) و «مجمع الزوائد» (10/ 422). [ش]
([9]) قلت: سیاقه فی "مسنده: البحر الزخار" (7/ 289-290)، و"کشف الأستار" (4/ 193-194)، و"مجمع الزوائد" (10/ 422) - وقد عزاه للبزار، وقال: "وفیه القاسم بن مطیب، وهو متروک"- یختلف عن السیاق هنا، ففی هذا من الزیادات ما لیس فی ذاک، أهمها الزیادات المشار إلیها بالمعکوفات، وکذلک لیس فی ذاک قوله: "ذلک الطیب بإذن الله"، وإنما فیه "طیب أهل الدنیا". وللتحقیق رجعت إلى کتاب ابن القیم: "حادی الأرواح"، فوجدته قد ساق الحدیث بطوله (2/ 123-126) بإسناد ابن بطة، وبإسناد البزار، ولدى مقابلتی لسیاقه فیه بسیاق البزار، تجلى لی أنه لابن بطة، وأنه سیاق المؤلف، فکان علیه أن یعزوه لابن بطة أیضاً. هذا وکان فی أصلنا المطبوع من "الترغیب" بعض الأخطاء - لعلها مطبعیة - صححتها من "الحادی" أهمها زیادة سطر کامل ما بین قوله: "امرأة أحدکم لو دفع إلیها" وقوله: "ذلک الطیب". فحذفتها. وأما الجهلة الثلاثة فهم فی واد، والتحقیق الذی زعموه فی واد، وبعض ما سبق التنبیه علیه کافٍ لإدانتهم، وأنهم یهرفون بما لا یعرفون.
([10]) فی "صفة الجنة" (44/ 96)، وتقدم هناک فی روایة البیهقی.