ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی
بدون تردید شناخت اسماء و صفات الله متعال بهترین علم شرعی و از پاکترین و برترین مقاصد و اهداف است، زیرا مرتبط با بهترین معلوم؛ یعنی الله ﻷ است. بنابراین شناخت الله تعالی از طریق علم به اسماء و صفات و افعال او، برترین علم، و کسب رضایت الله متعال برترین هدف، و عبادت او بهترین عمل، و درود و ثنای الله با اسماء و صفات و توصیف و تمجید او تعالی، بهترین سخن است، و این موارد اساس و پایۀ حنیفیّت؛ ملّت و آیین ابراهیم ÷ است؛ یعنی همان دینی که تمامی پیامبران † بر آن اجماع و توافق داشتند و سخن و توصیۀ همۀ آنان بر همین مطلب بود، بلکه این یکی از محورهای بزرگی است که دعوت تمامی پیامبران؛ از ابتدا تا خاتم پیامبران؛ محمّد † متمرکز بر آن بود.
آنان مبعوث شدند تا مردم را به سوی الله فرا خوانند و راه رسیدن به او و احوال دعوتدادهشدگان را پس از رسیدن به الله بیان کنند، و این سه قانون و معیار باید در هر دینی وجود داشته باشد و با زبان هر پیامبری بیان گردد.
علّامه ابن قیّم / در این زمینه میگوید: «دعوت پیامبران متّکی بر سه محور است:
1. معرّفی پروردگار با اسماء و صفات و افعالش.
2. شناخت راهی که آدمی را به الله میرساند؛ یعنی ذکر و شکر و عبادت الله متعال که جامع کمال محبّت و کمال تواضع در برابر او تعالی است.
3. معرّفی نعمتهایی که پس از رسیدن به الله، در بهشت آماده شده است و بهترین و مهمترین آنها رضایت الهی، تجلّی پروردگار و سلام او تعالی بر بهشتیان و سخنگفتن با آنان است.»[1]
وی دربارۀ بیان این مطلب مهم توسّط پیامبر ج میگوید: «رسول الله ج پروردگار و معبود مردم را تا حدّی که آنان توان شناخت داشتند، به آنها معرّفی کرد، و این مطلب را آشکار و تکرار نمود و اسماء و صفات و افعال الهی را به طور مختصر و طولانی بیان فرمود تا جایی که شناخت او تعالی در دلهای بندگان مؤمنش پدیدار و آشکار گشت و پردهها و موانع شکّ و تردید از آنها زدوده شد، همان گونه که ماه شب چهارده روشن و درخشان است، و برای امّتش هیچ نیازی به گذشتگان و آیندگان باقی نگذاشت، بلکه این مطلب را به طور کافی و کامل بیان فرمود و آنان را از هر کسی که در این زمینه سخن بگوید، بینیاز ساخت:
﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾ [العنکبوت: 51]
«آیا برایشان کافی نیست که همانا ما (این) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که (پیوسته) بر آنان تلاوت میشود؟! بیگمان در این (قرآن) رحمت و پندی است برای کسانی که ایمان میآورند.»[2]
چرا این گونه نباشد در حالی که رسول الله ج میفرماید: «قَد تَرَکتُکُم عَلَی البَیضاء لیلُها کَنَهارِها لا یَزِیغُ عَنها بَعدِی إلاَّ هالِکٌ»[3]؛ «قطعاً شما را بر سفیدی [و روشنی] ترک کردم که روز و شبش یکسان است و پس از من، فقط انسان هلاکشونده از آن منحرف میشود.»
و نیز میفرماید: «إنَّهُ لَمْ یَکُنْ نبیٌّ قَبْلی إلاَّ کَانَ حَقًّا علَیْهِ أنْ یَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلى خَیرِ ما یَعْلَمُهُ لهُم، ویُنذِرَهُم شَرَّ ما یَعلَمُهُ لَهُم»[4]؛ «هیچ پیامبری قبل از من نبوده است مگر اینکه بر وی حق بوده که امّت خود را به خیری که برایشان میداند، راهنمایی کند و آنان را از شرّی که برایشان میداند باز دارد.»
ابوذر س میگوید: «تَرَکْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَمَا طَائِرٌ یُقَلِّبُ جَنَاحَیهِ فِی الْهَوَاءِ إِلا وَهُوَ یُذَکِّرُنَا مِنْهُ عِلْمًا، فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :مَا بَقِیَ شَیْءٌ یُقَرِّبُ مِنَ الْجَنَّةِ وَیُبَاعِدُ مِنَ النَّارِ إِلا وَقَدْ بُیِّنَ لَکُمْ»[5]؛ «پیامبر ج در حالی ما را ترک کردند که هیچ پرندهای در هوا [آسمان] دو بالش را وارونه نمیکند مگر اینکه دانشی از آن به ما یاد دادند، سپس فرمودند: هیچ چیزی نیست که به بهشت نزدیک کند و از آتش [دوزخ] دور گرداند مگر اینکه به شما بیان شده است.»
محال است که پیامبر ج آداب قضای حاجت و آداب خوردن و نوشیدن و ورود و خروج را با تفصیل کامل بیان کرده باشد و اقوال و باورهایی که مرتبط به پروردگار و معبودشان است را ترک کرده باشد؟! معبودی که شناخت او برترین و مهمترین هدف، و رسیدن به او بزرگترین خواسته و بهترین بخشش و نعمت است. چرا این مطلب آشکار نباشد و نیاز به آن مهمترین نیاز نباشد در صورتی که مردم به هیچ سعادت و صلاح و نعمت و آسایشی نخواهند رسید مگر اینکه پروردگارشان را بشناسند و او را عبادت کنند و فقط او تعالی هدف اصلی و نهایت مرادشان باشد و ذکر الله و تقرّب به او خنکی چشمان و حیات قلوبشان باشد؟! اگر این مورد را از دست بدهند، قطعاً شرایطشان از شرایط چهارپایان هم بدتر خواهد شد، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِیلًا﴾ [الفرقان: 44]
«آنان همچون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه اینان گمراهترند.»
بر این اساس، انسان مسلمان به شرافت و فضیلت این علم پی میبرد و میداند که یکی از پایههای مهمی است که دعوت پیامبران بر آن استوار بوده و نیز اینکه تنها راه برای عزّت و اصلاح بنده در دنیا و آخرت است. بنابراین «هر کس در دلش کمترین علاقه و اشتیاقی نسبت به پروردگار و کسب رضایت و دیدار او داشته باشد، فراگیری این علم و شوق وی برای شناخت آن و افزایش اطّلاعات در این زمینه، از بزرگترین اهداف و مهمترین خواستههایش خواهد گشت، و دلهای سلیم و آرام بیشتر از هر چیزی، مشتاق به شناخت این موضوع هستند و فهم حقیقت در این باره، آنان را بیشتر از هر چیزی خوشحال میکند.»[6]
مدار سعادت و رسیدن به کمال و درجات بالا و کسب نعمتهای دنیا و آخرت و دستیابی به مهمترین و بهترین اهداف و آرزوها و هدایا، همین نوع شناخت است. احوال مردم در این زمینه متفاوت است، به گونهای که برخی به نعمتها و درجات زیادی دست مییابند و برخی کمتر و برخی نیز به کلّی محروم میشوند. فضل و احسان در اختیار الله است و به هر کس که بخواهد میدهد و الله متعال دارای فضل و بسیار بزرگ است.
هر گاه بنده پروردگارش را بشناسد و او را محبوب خود قرار دهد و عبادت الله را به جای آورد و دستوراتش را اجرا کند و از ممنوعاتش دوری نماید، این معرفت و بندگی برایش حاصل میشود؛ معرفت و عبودیّتی که مقصد آفرینش و امر و نهی الهی و کمال و هدف مطلوب انسان است، بلکه «نیاز روح و روانها به شناخت آفریدگار و محبّت و ذکر او و شادمانی از این طریق و طلب وسیله برای این مطلب و تقرّب به الله، بیشتر از نیاز آنها به هر چیز دیگری است و تنها راه کسب این موارد، شناخت اسماء و صفات الهی است و هر اندازه که بنده در این باره آگاهتر باشد، الله را بیشتر میشناسد و بیشتر به دنبال رسیدن و تقرّب به الله است، و هر اندازه که انسان در این زمینه نادان باشد، کمتر الله را میشناسد و از او دور میشود. الله متعال به همان اندازه خودش را به بنده میشناساند که بنده در این زمینه تلاش کند.»[7]
حافظ ابن کثیر / در تفسیر آیۀ: ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28] میگوید: «یعنی عالمانی که الله را میشناسند، به درستی از الله میترسند، زیرا هر اندازه که شناخت و علم آدمی نسبت به ذات دانا و متّصف به صفات کمال و صاحب اسمای حسنا کاملتر باشد، ترس از او نیز بیشتر میگردد.»[8]
بنابراین شناخت الله، ترس و تقوا و امید و آرامش دل را تقویت میکند و بر ایمان بنده میافزاید و منجر به انواع عبادت میگردد و با وجود آن، حرکت قلب به سوی پروردگار و تلاش آن برای دستیابی به رضایت او تعالی، سریعتر از وزیدن باد در وزیدنگاهها خواهد بود، که به سمت راست و چپش نمینگرد، و توفیق به دست الله یگانه است و هر نوع تغییر و توانی در اختیار اوست.
***
[1]- الصّواعق المرسلة، ج 4، ص 1489.
[2]- جلاء الأفهام، صص 285- 286.
[3]- مسند امام احمد، ج 4، ص 126؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 43؛ و سایر کتابهای حدیثی، به روایت عرباض بن ساریه س. اسناد این روایت صحیح است؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 937.
[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1844.
[5]- طبرانی در المعجم الکبیر، ج 2، ص 155، با اسنادی صحیح؛ نک: السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 1803.
[6]- الصّواعق المرسلة، ج 1، ص 161.
[7]- الکافیة الشّافیة، صص 3- 4.
[8]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 553.