ترغیب به عزلت و گوشهگیری برای کسی که هنگام اختلاط و آشفتگی اوضاع اعتماد به نفس ندارد
3960-2733-(1) (صحیح) عَن عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: کَانَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ فِی إِبِلِهِ[1]، فَجَاءَهُ ابْنُهُ عُمَرُ، فَلَمَّا رَآهُ سَعْدٌ قَالَ: أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شَرِّ هَذَا الرَّاکِبِ، فَنَزَلَ، فَقَالَ لَهُ: أَنَزَلْتَ فِی إِبِلِکَ وَغَنَمِکَ؛ وَتَرَکْتَ النَّاسَ یَتَنَازَعُونَ الْمُلْکَ بَیْنَهُمْ؟! فَضَرَبَ سَعْدٌ فِی صَدْرِهِ، فَقَالَ: اسْکُتْ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ التَّقِیَّ الْغَنِیَّ الْخَفِیَّ».
رواه مسلم.
(الغنی) یعنی: غنی النفس و قانع.
از عامر بن سعد روایت است، سعد بن ابی وقاص س در بین شترانش بود که فرزندش عمر نزد او آمد، سعد زمانی که او را دید گفت: از شر این سواره به خدا پناه میبرم، پس پایین آمده و به او گفت: در بین شتران و گوسفندانت به سر میبری و مردمی را که به خاطر ملک و پادشاهی با هم منازعه میکنند رها کردهای؟! سعد ضربهای به سینهی او زده و گفت: ساکت شو، از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خداوند بندهی باتقوایِ قانع که عبادتش را پنهان میکند دوست دارد».
3961-2734-(2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدریِّ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: أَیُّ النَّاسِ أَفْضَلُ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «مُؤْمِنٌ یُجَاهِدُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ رَجُلٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعَابِ یَعْبُدُ رَبَّهُ».
وفی روایة: «یَتَّقِی الله، وَیَدَعُ النَّاسَ مِنْ شَرِّهِ».
از ابوسعید خدری س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج برترین مردم کیست؟ فرمود: «مؤمنی که با جان و مالش در راه خدا جهاد نماید». وی گفت: بعد از او چه کسی برتر است؟ فرمود: «مؤمنی که در درهای از درهها پروردگارش را عبادت کند».
و در روایتی آمده است: «از الله بترسد و مردم را ترک میکند تا از شرش در امان باشند».
رواه البخاری ومسلم وغیرهما. ورواه الحاکم بإسناد على شرطهما؛ إلا أنه قال: عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ سُئِلَ: أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الَّذِی یُجَاهِدُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، وَرَجُلٌ یَعْبُدُ رَبَّهُ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعابِ، وَقَدْ کَفَى النَّاسَ شَرَّهُ». [مضی12- الجهاد/9].
و در روایت حاکم آمده است: و از رسول الله ج سؤال شد: کدامیک از مؤمنان برتر است؟ فرمود: «کسی که با جان و مالش جهاد نماید و مردی که در درهای از درهها پروردگارش را عبادت میکند تا مردم از شرش در امان باشند».
3962-2735-(3) (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُوشِکُ أَنْ یَکُونَ خَیْرَ مَالِ المُسْلِمِ غَنَمٌ یَتْبَعُ بِهَا شَعَفَ الجِبَالِ، وَمَوَاقِعَ القَطْرِ، یَفِرُّ بِدِینِهِ مِنَ الفِتَنِ».
رواه مالک والبخاری وأبو داود والنسائی وابن ماجه.
(شَعَف الجبال) بالشین المعجمة والعین المهملة مفتوحتین: عبارت است از بالا و نوک کوهها.
و از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نزدیک است زمانی برسد که بهترین ثروت شخص مسلمان، گوسفندانی باشد که به دنبال آنها به قلهی کوهها و محل بارش باران میرود و برای حفظ دینش از فتنهها[2] فرار میکند».
3963-2737-(4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «مِنْ خَیْرِ مَعَاشِ النَّاسِ لَهُمْ رَجُلٌ مُمْسِکٌ عِنَانَ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ، یَطِیرُ عَلَى مَتْنِهِ، کُلَّمَا سَمِعَ هَیْعَةً أَوْ فَزْعَةً طَارَ عَلَیْهِ، یَبْتَغِی الْقَتْلَ أوِ الْمَوْتَ مَظَانَّهُ[3]، وَرَجُلٌ فِی غُنَیْمَةٍ فِی رَأْسِ شَعَفَةٍ مِنْ هَذِهِ الشَّعَفِ، أَوْ بَطْنِ وَادٍ مِنْ هَذِهِ الْأَوْدِیَةِ، یُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْیَقِینُ، لَیْسَ مِنَ النَّاسِ إِلَّا فِی خَیْرٍ».
رواه مسلم. وتقدم بشرح غریبه فی الجهاد [12-الجهاد/9].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از بهترین و سودمندترین زندگی مردم برای آنها، زندگی مردی است که افسار اسبش را در راه خدا گرفته باشد و بر پشت آن به سرعت جولان دهد و هرگاه سر و صدای جنگ و فریاد دشمن را میشنود به سوی آن میشتابد و کشتن دشمن یا مرگ و شهادت را طلب میکند؛ و زندگی مردی که در میان تعداد اندکی گوسفند در ارتفاع کوهی از این کوهها یا درهای از این درههاست که به اقامهی نماز و ادای زکات میپردازد و پروردگار خود را عبادت میکند تا مرگش فرا رسد، چنین شخصی در میان مردم جز در خیر و خوبی نیست».
3964-2737-(5) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ النَّاسِ؟ رَجُلٌ مُمْسِکٌ بِعِنَانِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِالَّذِی یَتْلُوهُ؟ رَجُلٌ مُعْتَزِلٌ فِی غُنَیْمَةٍ لَهُ یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ فِیهَا، أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ النَّاسِ؟ رَجُلٌ یُسْأَلُ بِاللَّهِ وَلَا یُعْطِی».
رواه النسائی والترمذی- واللفظ له- وقال: «حدیث حسن غریب».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از بهترین مردم خبر ندهم؟ مردی که افسار اسبش را در راه خدا گرفته است. آیا به شما خبر ندهم بعد از او چه کسی بهترین است؟ مردی که در بین اندک گوسفندانش گوشهگیری نموده و حق خداوند در مورد آنها را بجا میآورد. آیا شما را از بدترین مردم خبر ندهم؟ کسی که با توسل به نام خدا چیزی طلب میکند و به او داده نمیشود [یا کسی که نیازمندی با توسل به نام الله از او طلب میکند و وی به او چیزی نمیبخشد]».
(صحیح) وابن حبان فی «صحیحه» ولفظه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج خَرَجَ عَلَیْهِمْ وَهُمْ جُلُوسٌ فِی مَجْلِسٍ لَهُم فقَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ النَّاسِ مَنْزِلًا؟». قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «رَجُلٌ آخِذٌ بِرَأْسِ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى یَمُوتَ أَوْ یُقْتَلَ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِالَّذِی یَلِیهِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «امْرُؤٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ؛ یُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَیُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَیَعْتَزِلُ شُرُورَ النَّاسِ. أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِشَرِّ النَّاسِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «الَّذِی یُسْأَلُ بِاللَّهِ وَلَا یُعْطِی».
ورواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب العزلة» من حدیثه. ورواه أیضا هو والطبرانی من حدیث أم مبشر الأنصاریة أطول منه. [ مضی12- الجهاد/9].
و در روایت ابن حبان آمده است: رسول الله ج به سوی آننها خارج شد درحالیکه در مجلسشان نشسته بودند. پس فرمود: «آیا شما را به بهترین مردم از نظر جایگاه خبر ندهم؟». گفتند: بله ای رسول الله ج! فرمود: «مردی که افسار اسبش را گرفته و در راه خدا میجنگد تا اینکه بمیرد یا کشته شود. آیا شما را از کسی که جایگاهش بعد از او قرار میگیرد خبر ندهم؟». گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «شخصی که در درهای عزلت جسته، نماز گزارده و زکات میدهد و از بدی مردم دوری میگزیند. آیا شما را از بدترین مردم خبر ندهم؟». گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «کسی که با توسل به اسم الله چیزی طلب میکند و به او داده نمیشود [یا کسی که نیازمندی با توسل به نام الله از او طلب میکند و وی به او چیزی نمیبخشد]».
3965-2738-(6) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ عَادَ مَرِیضًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ دَخَلَ عَلَى إِمَامِه یُعَزِّرُهُ کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ لَمْ یَغْتَبْ إِنْسَانًا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ». [مضی هناک].
رواه أحمد والطبرانی، وابن خزیمة فی «صحیحه»، وابن حبان واللفظ له.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که در راه خدا جهاد میکند ضمانت او بر خداوند است؛ و کسی که مریضی را عیادت نماید ضمانت او بر خداوند است؛ و کسی که بر امام و حاکمی وارد شود برای اینکه او را نصیحت کند ضمانت او بر خداوند است؛ و کسی که در خانه بماند و غیبت انسانی را نکند ضمانت او بر خداوند است».
(صحیح) وعند الطبرانی: «أَوْ قَعَدَ فِی بَیْتِهِ فَسَلِمَ النَّاسُ مِنْهُ وَسَلِمَ مِنَ النَّاسِ».
وهو عند أبی داود بنحوه، وتقدم لفظه [هناک/6].
و در روایت طبرانی آمده است: «یا در خانه بنشیند و مردم از شر او در امان باشند و او از آنها در امان باشد».
0-2739-(7) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی «الأوسط» من حدیث عائشة، ولفظه: قَالَ: «خصالٌ سِتٌّ؛ مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ فِی وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ؛ إِلَّا کَانَ ضَامِنًا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَ الْجَنَّةَ: - فذکر منها: - وَرَجُلٌ فِی بَیْتِهِ لَا یَغْتَابُ المُسْلِمین، وَلَا یَجُرُّ إِلَیْهِ سَخَطًا وَلَا نَقمةً».
و در روایت طبرانی آمده است: «شش خصلت است که هر مسلمانی بر یکی از آنها وفات کند خداوند ضامن وارد نمودن او به بهشت است. - و از میان شش خصلت گفت:- و مردی که در خانهاش میماند و غیبت مسلمانان را نکرده و آنها را خشمگین و عصبانی نمیکند».
3966-1634-(1) (ضعیف) وَرُوِیَ عن سهل بن سعدٍ الساعدیِّ س قال: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «إنَّ أعجَبَ الناسِ إلیَّ؛ رجلٌ یؤمِنُ باللهِ ورسولِهِ، ویقیمُ الصلاةَ، ویؤتی الزکاةَ، ویُعَمِّرُ مالَه، ویحفَظُ دینَه، ویعتَزِلُ الناسَ».
رواه ابن أبی الدنیا فی «العزلة»[4].
3967-2740-(8) (حسن لغیره) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «طُوبَى لِمَنْ مَلَکَ لِسَانَهُ، وَوَسِعَهُ بَیْتُهُ، وَبَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ».
رواه الطبرانی فی «الأوسط» و«الصغیر»، وحسن إسناده.[5]
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مژده باد کسی که زبانش را کنترل کرده و در خانهاش عزلت گزیده و بر گناهش گریه کند».
3968-2741-(9) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا النَّجَاةُ؟ قَالَ: «أَمْسِکْ[6] عَلَیْکَ لِسَانَکَ، وَلْیَسَعْکَ بَیْتُکَ، وَابْکِ عَلَى خَطِیئَتِکَ».
رواه الترمذی وابن أبی الدنیا والبیهقی؛ کلهم من طریق عبیدالله بن زَحر عن علی بن یزید[عن القاسم عن ابی أمامة عنه]. وقال الترمذی: «حدیث حسن».
از عقبه بن عامر س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج نجات در چیست؟ فرمود: «زبانت را حفظ کن و خلوت و عبادت در خانهات را بر خود لازم بگیر و بر گناهت گریه کن».
3969- 1635-(2) (مرسل وضعیف) وعن مکحولٍ س قال: قال رجلٌ: متى قیامُ الساعَةِ یا رسولَ الله؟ قال: «ما المسؤول عنها بأعلَمَ مِنَ السائلِ، ولکن لها أشراطٌ، وتقارُبُ أسواقٍ». قالوا: یا رسولَ الله! وما تقارُبُ أسواقِها؟ قال: «کَسَادُها، ومَطَرُ[7] ولا نباتَ، وأن تفشُوَ الغیبَةُ، وتکثرَ أولادُ البغیِ، وأن یُعظِّمَ ربُّ المالِ، وأن تَعلُوَ أصواتُ الفسَقةِ فی المساجِدِ، وأن یظهر أهلُ المنکَرِ على أهلِ الحقِّ». قال رجُلٌ: فما تأمُرنی؟ قال: «فِرَّ بدینک، وکن حِلساً مِن أحلاسِ بَیتِکَ».
رواه ابن أبی الدنیا هکذا مرسلا[8].
3970-2742-(10) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ فِتَنًا کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ، یُصْبِحُ الرَّجُلُ فِیهَا مُؤْمِنًا وَیُمْسِی کَافِرًا، وَیُمْسِی مُؤْمِنًا وَیُصْبِحُ کَافِرًا، الْقَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ، وَالْقَائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْمَاشِی، وَالْمَاشِی فِیهَا خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی». قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: «کُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ».
رواه أبو داود. وفی هذا المعنى أحادیث کثیرة فی «الصحاح» وغیرها.
از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در مقابل شما فتنههایی مانند پارههای شب تاریک قرار دارد چنانکه در آنها کسی صبح مؤمن است و شب کافر، و شب مؤمن است و صبح کافر میگردد؛ در این فتنهها نشسته بهتر است از ایستاده، ایستاده بهتر است از کسی که راه میرود و کسی که راه میرود بهتر است از کسی که میدود». گفتند: ما را به چه چیزی دستور میدهی؟ فرمود: «در خانههایتان بمانید».
(الحلس): پارچهای است که بر پشت شتر و زیر پالان گذاشته میشود. منظور این است که در هنگام فتنهها در خانههایتان بمانید چنانکه این پارچه به پشت حیوان چسبیده است.
3971-2743-(11) (صحیح) وَعَنِ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ قَالَ: ایْمُ اللَّهِ[9] لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ السَّعِیدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، إِنَّ السَّعِیدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، إِنَّ السَّعِیدَ لَمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ، وَلَمَنِ ابْتُلِیَ فَصَبَرَ فَوَاهًا!».
رواه أبو داود.
(واهاً): کلمهای در معنای افسوس خوردن؛ در باب تعجب از چیزی استفاده میشود.
از مقداد بن اسود س روایت است که میگوید: قسم به خدا از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خوشبخت کسی است که از فتنهها دوری کند، خوشبخت کسی است که از فتنهها دوری کند، خوشبخت کسی است که از فتنهها دوری کند؛ و چه زیباست اینکه کسی به این فتنهها مبتلا شده و صبر میکند».
3972-2744-(12) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَمْرِو[10] ب قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ ج إِذْ ذَکَرَ الْفِتْنَةَ فَقَالَ: «إِذَا رَأَیْتُمُ النَّاسَ قَدْ مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ، وَخَفَّتْ أَمَانَاتُهُمْ، وَکَانُوا هَکَذَا»، وَشَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ. قَالَ: فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ: کَیْفَ أَفْعَلُ عِنْدَ ذَلِکَ جَعَلَنِی اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى فِدَاکَ؟ قَالَ: «الْزَمْ بَیْتَکَ، وَابکِ عَلَى نَفسِکَ، وَامْلُکْ عَلَیْکَ لِسَانَکَ، وَخُذْ بِمَا تَعْرِفُ، وَدَعْ مَا تُنْکِرُ، وَعَلَیْکَ بِأَمْرِ خَاصَّةِ نَفْسِکَ، وَدَعْ عَنْکَ أَمْرَ الْعَامَّةِ».
رواه أبو داود والنسائی بإسناد حسن.
از ابن عمرو ب روایت است نزد رسول الله ج نشسته بودیم که رسول الله ج در مورد فتنه سخن گفته و فرمود: «اگر دیدید مردم به عهدشان عمل نکردند و امانتداری آنها کم شد و حال و وضع آنان چنین شده است» - و انگشتان دستش را در هم فرو برد-. به سوی رسول الله ج رفته و گفتم: خداوند مرا فدای تو کند! در آن هنگام چه کنم؟ رسول الله ج فرمود: «در خانه بمان و بر نفست گریه کن و زبانت را نگهدار و کارهای نیک انجام داده و کارهای بد را رها کن و به اصلاح خود بپرداز و امور مردم را رها کن».
(مرجت): یعنی فاسد شد. و ظاهرا معنى (خفت أماناتهم): کم شدن امانت داریشان میباشد؛ ماخوذ از «خفَّ القوم»: به معنای کم شدن آنها میباشد. والله أعلم.
3973-1636-(3) (ضعیف) وعنِ ابنِ عُمَرَ ب: أنَّ عُمَرَ خرجَ إلى المسجد، فوجدَ معاذاً عند قبرِ رسولِ الله ج یَبکی، فقال: ما یُبکیکَ؟ قال: حدیثٌ سمعتُه مِن رسولِ الله ج قال: «الیسیرُ مِنَ الریاءِ شرکٌ، ومَن عادى أولیاءَ الله فقد بارَزَ بالمحارَبَةِ، إنَّ الله یحِبُّ الأبرارَ الأتقیاءَ الأخفیاءَ، الذین إن غابوا لَم یُفتَقَدوا، وإن حَضَروا لَم یُعرَفوا، قلوبُهم مصابیحُ الهدى، یَخرُجونَ مِن کلِّ غبراءَ مُظلِمَةٍ».
رواه ابن ماجه والحاکم والبیهقی فی «الزهد»، وقال الحاکم: «صحیح، ولا علة له». [مضی 1- الإخلاص/1].
3974-1637-(4) (ضعیف) ورُوی عن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «یأتی على الناسِ زمانٌ؛ لا یَسلَمُ لِذِی دینٍ دینُه، إلا مَن هرب بدینِه مِن شاهِقٍ إلى شاهِقٍ، ومِن جُحرٍ إلى جُحرٍ، فإذا کان ذلک لم تُنَلِ المعیشةُ إلا بِسَخَطِ الله، فإذا کان ذلک کذلک؛ کانَ هلاکُ الرجُلِ على یَدَی زوجَتِهِ وَوَلَدِهِ، فإن لم یکُن له زوجةٌ ولا وَلَدٌ؛ کان هلاکُه على یَدی أَبَوَیهِ، فإن لَم یکُن له أبوان؛ کان هلاکُه على ید قرابَتِه أو الجیرانِ». قالوا: کیفَ ذلک یا رسولَ الله؟ قال: «یُعَیِّرونَه بضیقِ المعیشَةِ، فعندَ ذلک یورِدُ نفسَه الموارِدَ التی یُهلِکُ فیها نَفسَهُ».
رواه البیهقی فی «کتاب الزهد».[11]
3975-1638-(5) (ضعیف) وعن عمران بن حصینٍ س قال: قال رسولُ الله ج: «مَنِ انقَطَعَ إلى الله؛ کَفاهُ الله کلَّ مؤنَةٍ، ورزَقَهُ مِن حیثُ لا یحتَسِبُ، ومَنِ انقَطَعَ إلى الدنیا؛ وکَلَهُ الله إلیها».
رواه الطبرانی، وأبو الشیخ ابن حیان فی «الثواب»، وإسناد الطبرانی مقارب، [مضی 16- البیوع/4][12]. وأملینا لهذا الحدیث نظائر فی «الاقتصاد» و«الحرص» [16- البیوع/4]، ویأتی له نظائر فی «الزهد» [24] إن شاء الله تعالى.
10 ـ (الترهیب من الغضب، والترغیب فی دفعه وکظمه، وما یفعل عند الغضب)
([1]) الأصل: (بیته)، والتصحیح من "صحیح مسلم" (8/ 214)، وأحمد أیضاً (1/ 168). وله عنده (1/ 177) طریق أخرى.
([2]) فتنه" جمع آن "فِتَنْ" مى باشد. در لغت عرب "فتنه" به چند معنا آمده است: 1- امتحان کردن. 2- آزمودن. 3- گمراه کردن. 4- گمراهى. 5- اختلاف در میان مردم. 6- عذاب. 7- بیمارى. 8- جنون. 9- آشوب وغیره.
معناى فتنه در اصطلاح:
فتنه در اصطلاح به معناى عذاب، سختى و هر کار بدی که به ضرر انسان است، مثل کفر، گناه و غیره مىباشد. اگر فتنه از جانب خداوند باشد، پس در آن حکمتى است. و اما اگر از جانب انسان به غیر امر خداوند به وقوع پیوندد، مذموم است. (م)
([3]) نگا به تفسیر و دلالت آن بر جواز عملیات فدائی در آنچه پیشتر گذشت.
([4]) قلت: أخرجه فیه (5- حدیث) من طریق ابن لهیعة: حدثنی بکر بن سوادة عن سهل ابن سعد الساعدی. وابن لهیعة ضعیف. ثم رواه فی آخر الجزء الثانی من طریق هشیم عن عبدالرحمن بن یحیى عن موسى بن الأشعث، عن رجل من قریش یقال له: الحارث بن خالد، أو خالد بن الحارث قال: کنت مع رسول الله ج فی غزوة تبوک... فذکر الحدیث. وموسى والراوی عنه لم أعرفهما.
([5]) کذا فی الأصل، ولیس فی المعجمین المذکورین التحسین المزبور، ولکنه فی "الصغیر" وثق رجاله، فکأن المصنف استلزم منه التحسین. والله أعلم.
([6]) کذا فی (الترمذی) طبعة حمص، وکذلک فی شرحه: (العارضة)، لکنْ فی "تحفة الأحوذی" (املک). وکذلک عزاه إلیه الحافظ المزی فی "تحفته" (7/ 308)، وتبعه النابلسی فی "الذخائر"، والسیوطی فی "الجامع"، وهو الراجح الذی مال إلیه الحافظ الناجی (ق 197/ 2). ویؤیده أنه وقع کذلک فی "المسند" من هذه الروایة وغیرها. انظر "الصحیحة" (890 و891) وحدیث ابن عباس الآتی (2464). راجع "عزلة الخطابی".
([7]) کذا الأصل، وفی (ابن أبی الدنیا): "کنادها مطر"، ولم یتبین لی المراد.
([8]) قلت: أخرجه فی آخر "العزلة" (2/ 36) من طریق عبدالرحمن بن محمد المحاربی، عن عبدالله بن الولید عن مکحول، ولم أعرف (عبدالله) هذا، وفی شیوخ (المحاربی) (عبیدالله بن الولید الوصافی)، فأظنه هو، وهو ضعیف.
([9]) این از الفاظ قسم میباشد مانند: لعمر الله و عهد الله.
([10]) الأصل: (ابن عباس)، والتصحیح من "السنن"، راجع "الأحادیث الصحیحة" (205).
([11]) قلت: أخرجه (183/ 439) من طریق المبارک بن فضالة عن الحسن، عن أبی هریرة. و (المبارک) هذا مدلس.
([12]) قلت: وتقدم هناک أن فیه إبراهیم بن الأشعث من روایة أبی الشیخ والبیهقی ومن هذه الطریق أخرجه الطبرانی کما فی "المجمع" (10/ 303)، وقال: "وهو ضعیف...".