اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از سخن‌‌چینی

ترهیب از سخن‌‌چینی

4075-2821-(1) (صحیح) عَن حُذَیْفَةُ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ - وفی روایة: قَتَّاتٌ-».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی.

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سخن‌چین وارد بهشت نمی‌شود».

(حافظ می‌گوید): «(القتات) و (النمام) به یک معناست. و گفته شده: (النمام) عبارت است از کسی که به همراه جمعی باشد که با هم سخن می‌گویند سپس علیه آنها سخن‌چینی کند. و (القتات) کسی را گویند که به صورت پنهانی سخن‌شان را گوش داده، سپس سخن‌چینی کند.

4076-2822-(2) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ قَالَ: أَنَّ رَسُولَ الله ج مَرَّ بِقَبْرَیْنِ یُعَذَّبَانِ، فَقَالَ: «إِنَّهُمَا یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، بَلَى إِنَّهُ کَبِیرٌ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ، وَأَمَّا الآخَرُ فَکَانَ لاَ یَسْتَتِرُ مِن بَوْلِهِ» الحدیث.

رواه البخاری-واللفظ له-، ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه. ورواه ابن خزیمة فی «صحیحه» بنحوه. [مضی لفظه 4-الطهارة/4].

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج از کنار دو قبری که در حال عذاب بودند عبور کرده و فرمود: «آن دو در عذاب می‌باشند و در مورد چیز بزرگی عذاب نمی‌شوند! آری آن بزرگ است. یکی از آنها سخن‌چینی‌ می‌کرد و دیگری از ادرارش پرهیز نمی‌کرد».

4077-1673-(1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ ج فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ نَحْوَ (بَقِیعِ الْغَرْقَدِ)، قَالَ: فَکَانَ النَّاسُ یَمْشُونَ خَلْفَهُ، قَالَ: فَلَمَّا سَمِعَ صَوْتَ النِّعَالِ وَقَرَ ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ، فَجَلَسَ حَتَّى قَدَّمَهُمْ أَمَامَهُ، لِئَلَّا یَقَعَ فِی نَفْسِهِ شَیْءٌ مِنَ الْکِبْرِ، فَلَمَّا مَرَّ بِـ (بَقِیعِ الْغَرْقَدِ) إِذَا بِقَبْرَیْنِ قَدْ دَفَنُوا فِیهِمَا رَجُلَیْنِ، قَالَ: فَوَقَفَ النَّبِیُّ ج فَقَالَ: «مَنْ دَفَنْتُمْ هَاهُنَا الْیَوْمَ؟». قَالُوا: فُلَانٌ وَفُلَانٌ. [قَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ الْآنَ وَیُفْتَنَانِ فِی قَبْرَیْهِمَا»]. قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! وَمَا ذَاکَ؟! قَالَ: «أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ لَا یَتَنَزَّهُ مِنَ الْبَوْلِ، وَأَمَّا الْآخَرُ فَکَانَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ». وَأَخَذَ جَرِیدَةً رَطْبَةً فَشَقَّهَا، ثُمَّ جَعَلَهَا عَلَى الْقَبْرَ[یْنِ]. قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! وَلِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لِتُخَفَّفَ عَنْهُمَا». قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! حَتَّى مَتَى هُمَا یُعَذَّبَانِ؟ قَالَ: «غَیْبٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ، وَلَوْلَا تَمَزُّغُ قُلُوبِکُمْ، وَتَزَیُّدُکُمْ فِی الْحَدِیثِ؛ لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ».

رواه أحمد من طریق علی بن یزید عن القاسم عنه[1].

4078-1674-(2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنَ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «النَّمِیمَةُ وَالشَّتِیمَةُ وَالْحَمِیَّةُ فِی النَّارِ».

 (ضعیف جدا) وفی لفظ: «إِنَّ النَّمِیمَةَ وَالْحِقْدَ فِی النَّارِ، لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ مُسْلِمٍ».

رواه الطبرانی.

4079-1675-(3) (موضوع) وَعَنْ أَبِی بَرْزَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَلَا إِنَّ الْکَذِبَ یُسَوِّدُ الْوَجْهَ، وَالنَّمِیمَةَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ».

رواه أبو یعلى والطبرانی، وابن حبان فی «صحیحه»، والبیهقی. (قال الحافظ): «رووه کلهم من طریق زیاد بن المنذر عن نافع بن الحارث عنه، وزیاد هذا هو أبو الجارود الکوفی الأعمى؛ تنسب إلیه الجارودیة من الروافض. (ونافع) هو نفیع أبو داود الأعمى أیضا، وکلاهما متروک متهم بالوضع»[2].

4080-2823-(3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: کُنَّا نَمْشِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَمَرَرْنَا عَلَى قَبْرَیْنِ، فَقَامَ، فَقُمْنَا مَعَهُ، فَجَعَلَ لَوْنُهُ یَتَغَیَّرُ، حَتَّى رَعَدَ کُمُّ قَمِیصِهِ. فَقُلْنَا: مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟! فَقَالَ: «أَمَا تَسْمَعُونَ مَا أَسْمَعُ؟». فَقُلْنَا: وَمَا ذَاکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ: «هَذَانِ رَجُلَانِ یُعَذَّبَانِ فِی قُبُورِهِمَا عَذَابًا شَدِیدًا، فِی ذَنْبٍ هَیِّنٍ». قُلْنَا: فِیمَ ذَاکَ؟ قَالَ: «کَانَ أَحَدُهُمَا لَا یَسْتَنْزِهُ مِنَ الْبَوْلِ، وَکَانَ الْآخَرُ یُؤْذِی النَّاسَ بِلِسَانِهِ، وَیَمْشِی بَیْنَهُمْ بِالنَّمِیمَةِ». فَدَعَا بِجَرِیدَتَیْنِ مِنْ جَرَائِدِ النَّخْلِ، فَجَعَلَ فِی کُلِّ قَبْرٍ وَاحِدَةً. قُلْنَا: وَهَلْ یَنْفَعُهُم ذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، یُخَفِّفُ عَنْهُمَا مَا دَامَتا رَطْبَتَیْنِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است همراه رسول الله ج قدم می‌زدیم که از دو قبر گذشتیم، رسول الله ج ایستاد ما هم ایستادیم، رنگ رسول الله ج تغییر کرد تا اینکه آستین‌های رسول الله ج به لرزش افتاد. گفتیم: ای رسول الله ج! موضوع چیست؟ فرمود: «آیا نمی‌شنوید آنچه می‌شنوم؟». گفتیم: ای پیامبر خدا ج! چه چیزی را؟ فرمود: «این دو مرد در قبرهای‌شان به سبب عملی کوچک عذاب سختی داده می‌شوند». گفتیم: آن عمل چیست؟ فرمود: «یکی از آن دو از ادرارش پرهیز نمی‌کرد و دیگری با زبانش مردم را اذیت کرده و در میان آنها سخن‌چینی می‌کرد». رسول الله ج دو شاخه‌ی درخت نخل درخواست نموده و هر شاخه را در قبری قرار داد. گفتیم: آیا این عمل به آنها سودی می‌رساند؟ فرمود: «بله، تا زمانی که خشک نشده به آنها تخفیف داده می‌شود».

(فی ذنب هین) یعنی: در گمان آنها گناه کوچکی بود، نه اینکه آن دو گناه فی نفسه کوچک باشند؛ چنانکه در حدیث ابن عباس آمد که رسول الله ج فرمودند: (بلی إنه کبیرٌ) گناه بزرگی است؛

و امت اسلامی بر تحریم سخن‌چینی اجماع کرده‌اند و آن از بزرگ‌ترین گناهان نزد خداوند می‌باشد.

4081-1676-(4) (ضعیف جدا) وَرُوِیَ عَن عبدالله بن بُسرٍ س عن النبیَّ ج قال: «لیسَ منِّی ذو حسَدٍ، ولا نمیمَةٍ، ولا کهانَةٍ، ولا أنا مِنه. ثُمَّ تلا رسولُ الله ج: «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا».

رواه الطبرانی.

4082-2824-(4) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ غَنْمٍ یَبْلُغُ بِهِ النَّبِیَّ ج: «خِیَارُ عِبَادِ اللَّهِ الَّذِینَ إِذَا رُءُوا ذُکِرَ اللَّهُ، وَشِرَارُ عِبَادِ اللَّهِ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءَ الْعَیبَ»[3].

رواه أحمد عن شهر عنه، وبقیة إسناده محتج بهم فی «الصحیح».

عبدالرحمن بن غنم روایت می‌کند: از رسول الله ج به او خبر رسید که: «بهترین بندگان خدا کسانی هستند که دیدار آنها یادآور ذکر خداوند می‌باشد و بدترین بندگان خدا کسانی هستند که در پی سخن‌چینی بوده و بین دوستان جدایی می‌افکنند و به در جستجوی عیب از انسان‌های پاک هستند».

0-2825-(5) (حسن لغیره) ورواه أبو بکر بن أبی شیبة وابن أبی الدنیا عن شهر عن أسمـاء عن النبی ج؛ إلا أنـهمـا قالا: «الـمفسدون بین الأحبة».

و در روایت شهر از اسماء آمده که رسول الله ج فرمودند: «بین دوستان را به هم می‌زنند».

0-2826-(6) (حسن لغیره) والطبرانی من حدیث عبادة عن النبی ج.

0-2827-(7) (حسن لغیره) وابن أبی الدنیا أیضا فی «کتاب الصمت» عن أبی هریرة عن النبی ج. وحدیث عبدالرحمن أصح، وقد قیل: إن له صحبة.

4083-1677-(5) (ضعیف) وعنِ العلاءِ بن الحارث؛ أنَّ رسولَ الله ج قال: «الـهمَّازون واللَّمَّازونَ والمشَّاؤونَ بالنَّمیمةِ الباغونَ لِلبُرَآءِ العَیبَ[4]، یَحشُرُهُم الله فی وُجوهِ الکِلابِ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی «کتاب التوبیخ» معضلا هکذا.

(صحیح) وتقدم فی باب «الإصلاح» [هنا/16] حدیث أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّیَامِ وَالصَّلَاةِ وَالصَّدَقَةِ؟». قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ؛ فَإِنَّ فَسَادَ ذَاتِ الْبَیْنِ الْحَالِقَةُ».

از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کاری آگاه نکنم که درجه اجر و ثواب آن بالاتر از درجه نماز و روزه و زکات باشد؟». گفتند: آری! فرمود: «ایجاد صلح و آشتی میان افراد؛ زیرا زیان و ضرر اختلاف و دشمنی میان افراد نابودگر است».

رواه أبو داود، وابن حبان فی «صحیحه»، والترمذی وصححه، ثم قال:

(حسن لغیره) وَیُروَى عَنِ النَّبِیَّ ج أَنَّهُ قَالَ: «هِیَ الحَالِقَةُ، لَا أَقُولُ تَحْلِقُ الشَّعَرَ، وَلَکِنْ أَقُولُ: تَحْلِقُ الدِّینَ».

و از رسول الله ج روایت شده که فرمودند: «نابودکننده است؛ نمی‌گویم مو را از بین می‌برد، بلکه دین را نابود می‌کند».

19 ـ (صحیح) (الترهیب من الغیبة والبهت وبیانهما، والترغیب فی ردهما)



([1]) مضى الحدیث (4- الطهارة /4)، فانظر الکلام علیه ثمة.

([2]) قلت: وهو مخرج فی "الضعیفة" (1496).

([3]) کذا فی المنیریة (3/ 295) و «مجمع الزوائد» (8/ 21)، وفی مطبوع «المسند» (4/ 227) وکذلک فی طبعة موسسة الرسالة (29/ 521/ 17998) و «مساویء الأخلاق» (113/ 234) للخرائطی: «الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءَ الْعَنَتَ»: و «العَنَتَ» بفتحتین، وهو مفعول ثانٍ للباغی، أی: یطلبون لهم الهلاک والتعب، بأن یتّهموهم بالفواحش. وتحرفت العبارة فی مطبوع «الشعب» (5/ 297/ 6708) إلی (الباغون للمراة العنت)!! [ش].

([4]) انظر الهامش السابق. [ش].

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد